تولد:
((علامه (محمد باقر) مجلسی به سال 1037 هجری مساوی با عدد ابجدی جمله ((جامع کتاب بحار الانوار)) چشم به جهان گشود.))(1)
پدرش مولا محمد تقی مجلسی از شاگردان بزرگ شیخ بهایی و در علوم اسلامی از سرآمدان روزگار خود به شمار می رفت . وی دارای تالیفات بسیاری از جمله ((احیاء الاحادیث فی شرح تهذیب الحدیث )) است . ((مادرش دختر صدر الدین محمد عاشوری ))(2) است که خود از پرورش یافتگان خاندان علم و فضیلت بود.
در دامان زهد
در خاندانی رشد و نمو کرد که از نیمه قرن پنجم هجری به تشیع در میان مردم مشهور بودند و بسیاری از افراد این خانواده در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان به شمار می رفتند.))(3) پدر بزرگش ((ملا مقصود)) از دانشمندان با تقوا و از مروجین مذهب تشیع بود. وی به خاطر کلام زیبا و اشعار دلنشین و رفتار و گفتار نیکو در محافل و مجالس به ((مجلسی )) لقب یافته بود و خاندان عالیقدر آنان نیز بدین نام شهرت یافته بودند.))(4)
به دنبال نور
درس و بحث را در چهار سالگی نزد پدر آغاز کرد. (5) نبوغ سرشار او به حدی بود ((که در چهارده سالگی از فیلسوف بزرگ اسلام ملاصدرا اجازه روایت گرفت .))(6) و سپس در حضور استادانی چون علامه حسن علی شوشتری ، امیر محمد مومن استر آبادی ، میرزای جزایری ، شیخ حر عاملی ، ملا محسن استر آبادی ، ملا محسن فیض کاشانی ، ملا صالح مازندرانی ، زانوی ادب زد و از خرمن علم و معرفت هر یک خوشه ها چید ((و در این کوشش خستگی ناپذیر پای درس بیش از بیست و یک استاد نشست .))(7) و از افکار و عقاید و اندیشه های مختلف آنان بهره جست .
وی در اندک زمانی بر دانشهای صرف و نحو، معانی و بیان ، لغت و ریاضی ، تاریخ و فلسفه حدیث و رجال ، درایه و اصول و فقه و کلام احاطه کامل پیدا کرد.
آفتابی بر منبر
مجلسی که در مدرسه ملا عبدالله به اقامه نماز و تدریس اشتغال داشت بعد از رحلت پدر بزرگوارش در مسجد جامع اصفهان به اقامه نماز و درس دادن مشغول گشت .))(8) در پای درس او بیش از هزار طلبه می نشستند و از نور علم و معرفت دلهای خود را جلا می دادند. سید نعمت الله جزایری که نامی ترین شاگرد اوست ، می گوید:
((با آنکه در سن جوانی به سر می برد چنان در علوم تتبع کرده بود که احدی از علمای زمانش به آن نرسیده بودند.))(9)((هنگامی که در مسجد جامع اصفهان مردم را موعظه می کرد هیچ کس فصیح تر و خوش کلام تر از او ندیدم . حدیثی که شب مطالعه می کردم چون صبح از او می شنیدم چنان بیان می کرد که گویی هرگز آن را نشنیده ام .))(10) تواضع و بزرگمنشی او چنان بود که بسیاری از بزرگان حوزه برای نشان دادن ارادت خود به او و شناساندن ارزش علامه به طلاب جوان گاهی به پای درس ایشان حاضر می شدند. ((شیخ محمد فاضل - با اینکه مجلس درس و مباحثه داشت - به حوزه درس علامه حاضر می شد و عملا به طلاب درس تواضع می آموخت و علامه نیز در مقابل به شاگردانش اظهار می داشت استفاده او از من کمتر از استفاده من از اوست بلکه استفاده من از او بیشتر است .))(11)
شخصیتهای ذیل برخی از شاگردان فرهیخته علامه می باشند که از مکتبش توشه برچیده و از او اجازه نقل روایت اخذ کردند:
1. مولی ابراهیم جیلانی
2. مولی محمد ابراهیم بواناتی
3. میرزا ابراهیم حسینی نیشابوری
4. ابوالبرکات بن محمد اسماعیل خادم مشهدی
5. مولی ابوالبقاء
6. ابواشرف اصفهانی
7. مولی محمد باقر جزی
8. ملا محمد باقر لاهیجی
9. شیخ بهاء الدین کاشی
10. مولی محمد تقی رازی
11. میرزا محمد تقی الماسی
12. مولی حبیب الله نصرآبادی
13. ملا حسین تفرشی
14. محمد رضا اردبیلی
15. محمد طاهر اصفهانی
16. عبدالحسین مازندرانی
17. سید عزیزالله جزائری
18. ملا محمد کاظم شوشتری
19. شیخ بهاء الدین محمد جیلی
20. مولی محمود طبسی
21. محمد یوسف قزوینی و... (12)
در میان شاگردان ، نکته سنجی و تیز بینی و کوشش خستگی ناپذیر ((سید نعمت الله جزایری )) که به تازگی به همراه دوستش به حوزه درس او راه یافته بود و در فقر و تنگدستی بسر می برد نظر او را به خود جلب کرد، بطوریکه ضمن قرار دادن حقوق ماهیانه برای دوستش او را به خانه اش برد و مدت چهار سال در کنار خود جایش داد))(13) سید را چنان پرورش داد که از او عالمی بزرگ و مجتهدی توانا ساخت و ((چون میرزا تقی دولت آبادی در محله جماله مدرسه ای بنا نهاد و او را به عنوان مدرس آنجا تعیین کرد.))(14)
سید در سایه استاد چنان به تحصیل علم و معرفت پرداخت که در اخلاق و رفتار و بیان مطالب علمی ، آینه استاد به حساب می آمد. وی در مسائل مختلف چنان سخن به میان می آورد که گویی ((مجلسی )) سخن می گوید.
((او همچون علامه ، مسلکی متعادل داشت و همیشه پیرو دلیل و حقیقت بود خواه مطابق با اصولی ها باشد و خواه مساعد با اخباریها.))(15)
بسوی نور
علامه در مسیر احیای علوم اهل بیت علیه السلام راه استادش فیض را در پیش گرفت و با رها کردن علوم عقلی با کوله باری از تعبد به سوی نوری که از قله بلند روایات و احادیث می تابید شتافت و در اولین قدم ((کتب اربعه )) را به صحنه درس و بحث کشاند. ((ضمن نگاشتن شرح بر اصول کافی و تهذیب ، از شرح ((من لایحضره الفقیه )) که پدرش بر آن شرحی نگاشته بود، خودداری کرد و یکی از شاگردانش را به نوشتن شرح استبصار (16) تشویق نمود.))(17) وی طلاب را که مدتها از روایات و احادیث جدا بودند به مطالعه و تحقیق در روایات تشویق کرد و برای حفظ و نگهداری کتب اربعه از گزند حوادث روزگار و تحویل دادن آنها به نسل فردا بدون هیچ گونه کم و کاستی و تحریف اعلام کرد. ((اگر هر یک از طلاب کتب اربعه را بنویسد، به دریافت یک اجازه از او نایل خواهند شد. طلاب با شوق تمام به نوشتن کتب اربعه پرداختند و نسخه ها را نزد علامه می بردند و او با خط خود در پشت نسخه های آنها اجازه آنان را می نوشت .))(18)
علامه با خود می اندیشید که تدریس کتب اربعه و توجه به بعضی از دیگر کتابها چون ((ارشاد مفید))، ((قواعد علامه )) و ((صحیفه سجادیه )) تنها این کتاب را از خطر نابودی نجات خواهد داد اما برای کتب دیگر چه باید کرد؟ اندیشه درباره هزاران کتاب شیعه که در کوره های حمام یغماگران و فرهنگ کشان به خاکستر تبدیل شده بود و نیز صدها نسخه کوچک و بزرگ روایات که از حوادث روزگار مصون مانده یا در کنج صندوقخانه ها پنهان شده بود و یا آنها را به نقاط دور دست دنیا کشیده بودند او را آزار می داد. از سوی دیگر تعصب خشک اهل سنت در نابودی ذخیره های گرانبهای تشیع و احتمال سقوط دولت صفویه به دست دو قدرت بزرگ شرق و غرب اهل تسنن و نفوذ قدرتمندانه صوفیان در دربار و جامعه و نقشه های آنان برای تحریف بسیاری از روایات ، بی توجهی طلاب به کتب روایات و احادیث بیش از پیش آثار اهل بیت را در معرض خطر و نابودی قرار داده بود. از این رو تلاش همه جانبه ای برای به دست آوردن آثار تشیع آغاز کرد به گونه ای که او در این تلاش وسیع دویست اصل (و منبع مکتوب ) از اصول چهارصدگانه معتبر شیعه را به دست آورد و نفیس ترین کتابخانه تشیع را گرد آورد. حتی در زمانی که به علامه خبر دادند که نسخه کتاب ((مدینه العلم )) در یکی از کتابخانه های یمن به چشم خورده است علامه این مطلب را با شاه در میان گذاشت . شاه سفیرانی را با هدایای فراوان و گرانبها نزد پادشاه یمن روانه آن کشور کرد و از او کتاب ((مدینه العلم )) را درخواست نمود اما هیچ گاه آن کتاب به دلایل نامعلوم به دست علامه نرسید. (19) علامه در ادامه کارهای فکری - فرهنگی خود بسیاری از کتب گذشتگان را که علما در مسائل گوناگون نگاشته بودند احیا کرد و طلاب را به نسخه برداری از آنها تشویق و ترغیب نمود و کتابهایی که غبار غربت آنها را فرا گرفته و کسی آن را نمی شناخت و مطالعه نمی کرد با دستخط مبارکش در زیر آن می نوشت که این کتاب غریب مانده و کسی آن را نمی خواند.))(20)
محراب بحار
علامه مجلسی با خود چنین اندیشید که باید گهرهای گرانبهای اهل بیت را که از اطراف و اکناف جمع کرده است در قالب محرابی زیبا به نام ((بحار الانوار)) بگنجاند تا به تنها طلاب بلکه تمام شیعیان در این محراب به سوی قبله دلها یعنی کلام اهل بیت به نماز عشق بایستند و بدین وسیله راه چاه و درست را از نادرست تشخیص دهند تا هر زمان هر مکتبی درباره هر مطلبی کلامی را از اهل بیت خواست شیعیان با انگشت اشاره محراب زیبای ((بحار)) را نشانه روند. از این رو دست به کاری عظیم زد و شروع به نگارش این دائره المعارف بزرگ تشیع کرد.
علامه در مقدمه بحارالانوار چنین می نگارد.
((در آغاز کار به مطالعه کتابهای معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتابهای دیگری که در طی اعصار گذشته به علل مختلف علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم . هر جا که نسخه حدیثی بود سراغ گرفتم و به هر قیمتی که ممکن شد بهره برداری می کردم . شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه های بسیار گردآوری نمودم . در این مهم دینی جماعتی از برادران مذهبی مرا یاری نمودند و به شهرها و قصبه ها و بلاد دور کشیدند تا به فضل الهی مصادر لازم را بدست آوردند... بعد از تصحیح و تنقیح کتابها بر محتوای آنها واقف شدم نظم و ترتیب کتابها را نامناسب دیدم و دسته بندی احادیث را در فصلها و ابواب متنوع راهگشای محققان و پژوهشگران نیافتم . از این رو به ترتیب فهرستی همت گماشتم که از هر جهت جالب و مفید باشد. در سال 1070 هجری این فهرست را ناتمام رها کردم و از فهرست بندی سایر کتابها دست کشیدم که اقبال عمومی را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نامطبوع دیدم ...
ترسیدم که در روزگاری بعد از من باز هم نسخه های تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و با مصیبتی از ستم غارتگران زحمات مرا در تهیه نسخه ها بر باد دهد، لذا راه خود را عوض کردم - از خدا یاری طلبیدم - و به کتاب بحار الانوار پرداختم .
... در این کتاب پربار قریب 3000 باب طی 48 کتاب علمی خواهید یافت که شامل هزاران حدیث است ، شما در این کتاب برای اولین بار با نام برخی از کتابها آشنا می شوید که سابقه علمی ندارد و طرح آن کاملا تازه است .
پس ای برادران دینی که ولایت امامان را در دل و ثنای آنان را بر زبان دارید به سوی این خوان نعمت بشتابید و با اعتراف و یقین کتاب مرا دست به دست ببرید و با اعتماد کامل به آن چنگ بزنید و از آنان نباشید که آنچه را در دل ندارند بر زبان می آورند)). (21)
اما فرصت کم و مشاغل زیاد او مانع از آن شد که به تصحیح روایات بپردازد. به همین علت در مقدمه چنین نگاشت : ((در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن ((بحار الانوار)) بنویسیم و برای استفاده خردمندان ، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش در آوردم .))(22)
علامه مجلسی قدرت تصحیح روایات و احادیث را بخوبی دارا بود همان گونه که این قدرت و ژرف نگری خود را در مراه العقول به نمایش گذارده است .
حضرت امام خمینی (ره ) درباره بحار الانوار می فرماید: ((بحار خزانه همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده ، چه درست باشد و یا نادرست ، در آن کتابهایی هست که خود صاحب بحار آنها را درست نمی داند و او نخواسته کتاب علمی بنویسد تا کسی اشکال کند که چرا این کتابها را فراهم کردی !))(23)
تالیفات
علامه ((با توجه به نیاز فرهنگی مردم زمان خود دست به تالیف کتابهای گوناگون می زد. زمانی احساس می کرد مردم به علم نجوم نیازمندند، پس کتاب ((اختیارات )) را می نوشت و چون احساس می کرد جامعه به سوی جدا شدن از خدا سوق داده می شود کتابی در تهذیب اخلاق چون ((عین الحیاه )) را می نگاشت .))(24)((آثارش فارسی او به سود دین و دنیای مردم بود و زمینه هدایت مردم را فراهم می ساخت . کمتر خانه ای از شیعیان بود که از کتابهای وی در آن یافت نمی شد و مورد بهره وری قرار نمی گرفت .))(25)
((کتابهای او چنان بود که عرب و فارس ، جاهل و عارف ، مردان و زنان و حتی کودکان هم از آنها استفاده می کردند.))(26)
علامه مجلسی بغیر از دائره المعارف بزرگ تشیع ، ((بحار الانوار)) کتبی به قرار زیر نگاشته است :
1. مراه العقول فی شرح اخبار الرسول در شرح اصول کافی
2. ملاذ الاخبار فی شرح التهذیب
3. شرح اربعین
4. الوجیزه فی الرجال
5. الفوائد الطریقه فی شرح الصحیفه السجادیه
6. رساله الاوزان
7. المسائل الهندیه
8. رساله اعتقادات (750 سطر است و در یک شب نگاشته شده است .)
9. رساله فی الشکوک
تالیفات فارسی علامه عبارتند از:
1. حق الیقین
2. عین الحیاه
3. حلیه المتقین
4. حیوه القلوب
5. مشکوه الانوار
6. جلاء العیون
7. زاد المعاد
8. تحفه الزائر
9. مقیاس المصابیح
10. ربیع الاساییع
11. رساله در شکوک
12. رساله دیات
13. رساله در اوقات
14. رساله در جفر
15. رساله در بهشت و دوزخ
16. رساله اختیارات ایام
17. ترجمه عهدنامه امیرالمومنین (ع ) به مالک اشتر
18. مشکوه الانوار در آداب قرائت قرآن و دعا
19. شرح های دعای جوشن کبیر
20. رساله در رجعت
21. رساله در آداب نماز
22. رساله در زکوه و بیش از 30 رساله دیگر در مسائل مختلف و ترجمه دعاها و کتابهایی مختصر در عقاید و احکام .
سفر با سلاح قلم
علامه هیچگاه در سفر، قلم - این سلاح حوزوی - را از خود جدا نمی ساخت و همواره آن را چون دل خویش صیقل می داد و با آن به راز و نیاز می پرداخت ((علامه جلد بیست و دوم بحار الانوار را در نجف اشرف بعد از مراجعت از سفر حج تالیف نمود))(27) و ((در مراجعت از سفر خراسان در بین راه ترجمه خطبه امام رضا(ع ) و رساله و جیزه رجب را نگاشت .))(28)
هنگام سفرهای علامه طلاب فرصت را غنیمت می شمردند و با او همراه می شدند تا در فضایی ساده و دوستانه سعادت واقعی را در کلام او جستجو کنند ((میر محمد خاتون آبادی می گوید: من در اول کودکی در تحصیل حکمت و معقول حریص بودم و تمام اوقات عمر خود را در آن مصروف می داشتم تا آنکه در راه حج به صحبت علامه مولی محمد باقر مجلسی مشرف گردیدم و با ارتباط نزدیک یافتم و از نور علم و هدایتش رهبری شدم و به تحصیل و تتبع در کتب فقه و حدیث و علوم مشغول شدم و مدت چهل سال بقیه عمرم را از فیوضات او بهره مند شدم .))(29)
((در روزهایی که علامه در مشهد مقدس برای زیارت مشرف بود جمعی انبوه از علما، فضلا و طلاب جهت استفاده از علوم مجلسی چهل حدیث (اربعون حدیث ) را در این ایام نوشت )). هنگامی که علامه شرح اربعین را به اتمام رساند یکی از فضلای اهل سنت بعد از دیدن کتاب از راه انصاف و محبت گفت : ما گمان می کردیم پایه علمی علامه مجلسی منحصر به ترجمه کتاب از عربی به فارسی است تا اینکه کتاب ((اسماء و العالم )) بحار و ((شرح اربعین )) او را دیدم ، دانستم که علامه مجلسی دانایی است که مافوق او در علم منصور نمی باشد.))(30)
مردی از فردا
علامه مجلسی قهرمان عرصه سیاست است اما به موجب کینه ورزی و عناد مستشرقان و روشنفکران غربزده همچنان مظلوم تاریخ سیاست است . ((علامه پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت .))(31) و در این مسند خدمات بسیاری را در مقوله های گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود. بزرگترین کار علامه مجلسی در صحنه سیاست که به نفع تشیع و مکتب آن ختم شد مبارزه با صوفیان بود. علامه مجلسی در دوایر دولتی و همچنین نظامهای مختلف اداری از قدرت آنها کاست او در خصوص این گروه که فقط در اصفهان بیست و یک تکیه و خانقاه و زاویه داشتند، در رساله اعتقادات می نویسد: ((اینک من به طور اجمال برای شما می نویسم و بیان می کنم چیزهایی را که برای خودم از اصول مذهب به وسیله اخبار کثیره متواتره ظاهر شده است تا گمراه نشوید و به خدعه ها و فریب ها و غرورهای صوفیه فریب داده نشوید و حجت خدا را بر شما تمام می کنم .))(32)
علامه علاوه بر مبارزه با صوفیان با کشیشان دربار، بیگانگان ، نمایندگان موسسات و شرکتهای غربی به مبارزه با بت پرستان پرداخت . ((روزی به علامه مجلسی خبر دادند که بت پرستان در شهر اصفهان در خانه ای بتی قرار داده اند و برای نیایش و پرستش آن بت به آن خانه می روند. علامه بعد از تحقیق و آگاه شدن از محل بت فتوای خراب کردن آن را صادر کرد.))(33)
پس از مرگ شاه سلیمان درباریان و خواجه سرایان ، حسین میرزا (سلطان حسین ) را که مورد علاقه مریم بیگم عمه شاه بود بر تخت نشاندند.
((شاه در وقت تاج گذاری به صوفیان اجازه نداد چنانچه مرسوم بود شمشیر را به کمر او ببندد و علامه مجلسی را پیش خواند و درخواست کرد که این تشریفات را او انجام دهد.))(34)
علامه مجلسی در تالار آینه این مراسم را انجام داد. ((شاه رو به علامه کرد و گفت : به ازای این خدمت چه تقاضایی داری و چه پاداشی می طلبی ؟))(35)
علامه که ((شاه جوانی را می دید که حتی در وقت تکیه زدن بر تخت سلطنت قادر به سوار شدن به اسب نبود.))(36)
جوان تر و ساده اندیش تر از آن می دانست که بتواند کشتی این سرزمین را به ساحل برساند از این رو از شاه چیزی را خواست که در ذهن هیچ یک از حاضران حتی علمای آن زمان نقش نبسته بود. چیزی را گفت که عظمت روح بلند و دیدگاه وسیع سیاسی او را نشان داد. وی بر سه نکته تاکید ورزید. سه نکته ای که ملتهای بزرگ با آرمانهای متعالی را به زانو در می آورد و در غبار ذلت و خواری را بر چمشان می نشاند:
((فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان ))! پس ((رو به شاه کرد و گفت : تقاضا دارم شاه فرمانی صادر کند و نوشیدن مسکرات ، جنگ میان تفرقه ها، همچنین کبوتربازی را نهی فرماید. شاه با رضایت خاطر پذیرفت و فوری فرمانی را به همان مضمون صادر کرد.))(37)
((علامه همچنین او را ترغیب کرد که فرمانی دیگر برای طرد صوفیان از شهر امضا کند.))(38)
این پیروزی بزرگی برای علامه مجلسی و نجات ایران در آن وضعیت حساس بود که در غرب عثمانیها، در شرق ازبکها، در جنوب شرقی گورکانی ها و در شمال روسها و در جنوب شرکتهای هلندی و هند شرقی چشم طمع به آن دوخته بودند.
اما در این میان رشته خیانت از دست خواجه سرایان و درباریان که به دنبال عیش و نوش و راحت طلبی بودند بیرون آمد و با توطئه مریم بیگم (عمه شاه ) شاه را به دامان میخوارگی و لذت جویی سوق دادند و عملا قدرت را از علامه مجلسی گرفتند و کشور رو به ضعف نهاد، نکته مهمی که در سیاست علامه مجلسی در دربار به چشم می خورد این است که در زمان علامه مجلسی هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدی نشد و ایران در کمال آرامش به سر برد. اما هنگامی که علامه مجلسی در 27 رمضان 1111 ق چشم از جهان فرو بست شمارش معکوس سقوط دولت صفویه آغاز شد و ((در همان سال ولایت قندهار سقوط کرد.))(39)
پیکر پاک علامه مجلسی در کنار مسجد جامع اصفهان و جنب مدفن پدر فرزانه اش مولی محمد تقی مجلسی به خاک سپرده شد و زیارتگاه شیعیان جهان شد.
پینوشتها:
1-ریحانه الادب ، محمد علی مدرس تبریزی ، ج 5، صفحه 196.
2-الذریعه ، آقا بزرگ تهرانی ، ج 1، ص 151.
3-زندگینامه علامه مجلسی ، سید مصلح الدین مهدوی ، ج 1، ص 53.
4-کارنامه علامه مجلسی ، ص 145.
5-زندگینامه علامه مجلسی ، ج 1، ص 55.
6-همان ، ص 426.
7-یادنامه علامه مجلسی ، ص 5.
8-همان ، ص 5.
9-نابغه فقه و حدیث ، ص 148.
10-زندگینامه علامه مجلسی ، ج 1، ص 148.
11-زندگینامه علامه مجلسی ، ص 66.
12-ر. ک : زندگینامه علامه مجلسی ، ج 2، ص 4 - 115، نویسنده محترم آن کتاب به نام 181 نفر از شاگردان و مجارین علامه اشاره کرده است .
13-نابغه فقه و حدیث ، ص 94.
14-زندگینامه علامه مجلسی ، ج 1، ص 180.
15-نابغه فقه و حدیث ، ص 219.
16-کتاب معتبر شیعه از شیخ طوسی .
17-الامل الامل ، حر عاملی ، ج 2، ص 248.
18-یادنامه علامه مجلسی ، ص 26.
19-اعیان الشیعه ، ج 9، ص 183.
20-زندگینامه علامه مجلسی ، ج 1، ص 117.
21-مقدمه بحار الانوار، یادنامه علامه مجلسی ، ص 6 و 7 و 8.
22-کارنامه علامه مجلسی ، مقدمه بحار، ص 51.
23-کشف الاسرار، ص 319.
24-یادنامه علامه مجلسی ، ص 25.
25-ترجمه روضات الجنات ، ج 2، ص 86.
26-فوائد الرضویه ، شیخ عباس قمی ، ص 413.
27-زندگینامه علامه مجلسی ج اول ، ج 1، ص 160.
28-همان مدرک ، ص 161.
29-الکنی و القاب ، ج 2، ص 123.
30-زندگینامه علامه مجلسی ، ج 1، ص 161.
31-یادنامه علامه مجلسی ، ص 26.
32-ترجمه اعتقادات علامه مجلسی ، ص 78.
33-روضات الجنات ، ج 2، ص 79.
34-انقراض سلسله صفویه ، ص 43.
35-همان .
36-همان ، ص 39.
37-همان ، ص 43.
38-همان ، ص 43.
39-قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی ، ص 205.