به گزارش مشرق، هر فیلمی با انگیزهها و اهداف مشخص و برای طیفهای مختلفی از مخاطبان
ساخته میشود. درباره فیلمهایی چون «ماه گرفتگی» صحبت کردن درباره انگیزه،
اهداف و طیفهای مختلف مخاطبان کمی سخت است. سخت مانند پرداختن سینمایی به
اتفاقات سال 88 که محل تزاحم سلایق و رفتارهای افراد و گروههای مختلفی
است.
اتفاقاتی که در سیاست دو سو بیشتر ندارد اما اجتماع را چندپاره کرده
است. در سینما هم گویا فتنه 88، نه آن چندپاره اجتماعی بلکه به تبعیت از
سیاست «دوسو» بیشتر ایجاد نکرد.
«ماهگرفتگی» در چنین فضای سیاستزده
دوقطبی تولید شده است. فضایی که هنرمندان بیطرف هم برای حضور در پروژه و
پروژههای مشابه تهدید به بایکوت شدهاند. با این همه اما ضعفهای فیلم
قابل اغماض نیست. «ماهگرفتگی» در بطن در جهت پاسخ به شبهاتی ساخته شده
است که انگار هنوز حل نشده باقی ماندهاند. اما یک اشتباه استراتژیک دارد و
آن اینکه در تعریف ابتدایی این شبهات اغراق میکند.
جدیترین اغراقها در
دیالوگهای رد و بدل شده میان کامبیز دیرباز و پسرش در اوین انجام میشود.
آنقدر که در طرح شبهات اغراق میشود در پاسخ دادن به آنها با ضعف جدی در
فیلم مواجهیم. فیلم در تمی اجتماعی مدعی پاسخ به ابهامات سال 88 است اما
خود آنقدر در طرح ابهامات غلو کرده است که پاسخهای دراماتیک و احساسی
نمیتواند دردی از ماجرا دوا کند. بنابراین طیفهای مختلف مخاطبان این
فیلم با سردرگمی مواجهند.
اگرچه تعلیق فیلمنامه تعلیق قابل اعتنایی است اما
به نظر میرسد نه مخاطبانی که در جبهه موافق فیلم قرار میگیرند، نه
مخالفان و نه قشر خاکستری هیچکدام با این تعلیق همراه نمیشوند. «هادی»
بازیگر ناپیدای قصه حتی پس از پایان فیلم و پایان تیتراژ درست معرفی
نمیشود و ابهاماتی را در پس ذهن مخاطب باقی میگذارد. نکته دیگر آنکه در
هیچ جای فیلم اثری از کارگردان نیست. انگار کاغذی دست بازیگران داده شده و
آنها خودشان هرجا هرطور خواستهاند بازی کردهاند.
بازیها در حد تلههای
تلویزیونی بعدازظهر جمعه است و به نظر میرسد اصلیترین عامل این اتفاق
ناتوانی در بازی گرفتن از بازیگران است. در مجموع «ماهگرفتگی» که درامی
اجتماعی در موضوع و حوزهای جسورانه است، میتوانست بهتر از این ساخته شود؛
اگر دوقطبی غیرقابل هضمی که در فرهنگ به وجود آمده اجازه میداد هنرمندان و
سینماگران در فضایی آزاد به ایفای نقش هنری خود بپردازند و برای بازی در
آثار خاص تهدید نشوند.