اشاره
برای هر کار مقدماتی است که اگر فراهم نگردد،اقدام به آن کار بی نتیجه خواهد ماندو اگر فراهم گردد و اقدام نشود و فرصت ها از دست برود،باز هم بی نتیجه خواهدماند.افراد هوشیار و مدیر و مدبر کسانی هستند که با صبر و حوصله در انتظار فراهم شدن مقدمات می باشند که بعد از فراهم شدن،بدون درنگ اقدام به انجام کار می کنند و تارسیدن به مقصود از پای نمی نشینند.
به همین دلیل «عجله و شتاب »به معنی اقدام کردن به کارها،قبل از این که زمینه ها ومقدمات لازم آن کار فراهم شود،از صفات رذیله شمرده شده و«صبر»و بردباری که نقطه مقابل آن است از فضایل اخلاقی بشمار می آید.(البته «صبر»شاخه های دیگری نیزدارد که به موقع به آن اشاره خواهد شد.)
خسارات عظیمی که از ناحیه شتابزدگی بی مورد،دامن افراد یا اجتماع را می گیرد،بیش از آن است که به حساب اید.قرآن مجید به عنوان یک برنامه جامع زندگی،همه انسان ها را به «صبر»و بردباری و پرهیز از«عجله و شتاب »دعوت می کند و با اشاره به داستان های انبیاء و سرگذشت رهبران بزرگ جامعه انسانی،زیان های عجله و ثمرات شیرین صبر و بردباری را آشکار می کند. با این اشاره به سراغ قرآن مجید می رویم و با بیان سرگذشت پیامبران پیشین که این مساله در زندگی آنها نقش مؤثری داشته است،آغاز می کنیم:
1- قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا×قال انک لن تستطیع معی صبرا×و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا×قال ستجدونی ان شاء الله صابرا ولا اعصی لک امرا (کهف،66 تا 69)
2- و هل اتاک نبا الخصم اذ تسوروا المحراب×...و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه وخر راکعا و اناب (ص،21-24)
3- فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت اذ نادی و هو مکظوم×لو لا ان تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم×فاجتباه ربه فجعله من الصالحین (قلم،48 تا 50)
4- ...و لا تعجل بالقران من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما (طه،114)
5- خلق الانسان من عجل ساوریکم آیاتی فلا تستعجلون (انبیاء،37)
6- و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا (اسراء،11)
7- و یستعجلونک بالسیئة قبل الحسنة و قد خلت من قبلهم المثلات و ان ربک لذومغفرة للناس علی ظلمهم و ان ربک لشدید العقاب (رعد،6)
8- و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم فنذر الذین لا یرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون (یونس،11)
9- و یقولون متی هذا الفتح ان کنتم صادقین×فاعرض عنهم و انتظر انهم منتظرون (سجده،28،30)
10- فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون مایوعدون لم یلبثوا الا ساعة من نهار بلاغ فهل یهلک الا القوم الفاسقون (احقاف،35)
ترجمه
1-حضرت موسی علیه السلام به او گفت:«آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده ومایه رشد و صلاح است،به من بیاموزی؟»-گفت:«تو هرگز نمی توانی با من شکیبایی کنی!و چگونه می توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی،شکیبا باشی؟!»-حضرت موسی علیه السلام گفت:«به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری با فرمان تومخالفت نخواهم کرد!»
2-آیا داستان شاکیان،هنگامی که از محراب(داود)بالا رفتند،به تو رسیده است؟!-درآن هنگام که(بی مقدمه)بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد،گفتند:«نترس،دو نفرشاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده،اکنون در میان ما به حق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن!-این برادر من است،او نود و نه میش دارد و من یک بیش ندارم!اما او اصرار دارد که این یکی را هم به من واگذار کن و در سخن بر من غلبه کرده است!»-(داود)گفت: «مسلما او با درخواست یک میش تو برای افزون آن به میشهایش،بر توستم نموده و بسیاری از شریکان(و دوستان)به یکدیگر ستم می کنند،مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند،اما عده آنان کم است!»داوود دانست که ما او را(با این ماجرا)آزموده ایم،از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نموده و به سجده افتاده و توبه کرد.
3-اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهی(یونس)مباش(که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد)درآن زمان که با نهایت اندوه خدا-و اگر رحمت خداوند به یاریش نیامده بود(از شکم ماهی)
بیرون افکنده می شد،در حالی که نکوهیده بود!-ولی پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد!
4-...پس نسبت به(تلاوت)قرآن عجله مکن،پیش از آن که وحی آن بر تو تمام شود،وبگو:«پروردگارا!علم مرا افزون کن!»
5-(آری)انسان از عجله آفریده شده ولی عجله نکنید،به زودی آیاتم را به شما نشان خواهم داد.
6-انسان(بر اثر شتابزدگی)بدیها را طلب می کند،آن گونه که نیکیها را می طلبد و انسان همیشه عجول بوده است!
7-آنها پیش از حسنه(و رحمت)از تو تقاضای شتاب در سیئه(و عذاب)می کنند،با این که پیش از آنها،بلاهای عبرت انگیز نازل شده است!و پروردگارت نسبت به مردم-با این که ظلم می کنند-دارای مغفرت است،(و در عین حال)پروردگارت دارای عذاب شدید است!
8-اگر همان گونه که مردم در به دست آوردن «خوبی »ها عجله دارند،خداوند در مجازاتشان شتاب می کرد،(به زودی) عمرشان به پایان می رسید(و همگی نابود می شدند)،ولی کسانی را که ایمان به لقای ما ندارند،به حال خود رها می کنیم تا در طغیانشان سرگردان شوند!
9-آنان می گویند:«اگر راست می گویید،این پیروزی شما کی خواهد بود؟!»...حال که چنین است،از آنها روی بگردان و منتظر باش،آنها نیز منتظرند(تو منتظر رحمت خدا و آنهاهم منتظر عذاب او!)
10-پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم »صبر کردند و برای(عذاب)آنان شتاب مکن!هنگامی که وعده هایی را که به آنها داده می شود،ببینند،احساس می کنند که گویی فقطساعتی از یک روز(در دنیا)توقف داشتند.این ابلاغی است برای همگان،آیا جز قوم فاسق هلاک می شوند؟!
تفسیر و جمع بندی
در نخستین بخش از آیات،سخن از داستان حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام است،البته قرآن تعبیر به «خضر»نکرده،بلکه تنها به عنوان «عبدا من عبادنا،بنده برگزیده ای از بندگان ما»از او یاد کرده است.
این داستان را همه خوانندگان،کم و بیش شنیده اند.آنچه در این جا برای ما اهمیت دارد،این است که حضرت موسی علیه السلام در یک ماموریت ویژه ای،به دنبال فراگیری بخشی از علوم،نزد حضرت خضر علیه السلام آمد،علومی که با آنچه تا آن روز از طریق وحی دریافته بود،متفاوت بود.علومی که مربوط به اسرار و حقایق مخفی جهان و زندگی انسان ها بود که باید پیامبر اولو العزمی همانند حضرت موسی علیه السلام لا اقل بخشی از آن رافرا گیرد تا دیدگاهایش در مسایل انسانی و اجتماعی کمی شفافتر گردد.
حضرت خضر در برابر درخواست حضرت موسی علیه السلام گفت:که تو صبر و تحمل دربرابر کارهای من نداری،زیرا از عمق قضایا آگاه نیستی،ولی حضرت موسی علیه السلام قول داد که صبر و تحمل و بردباری را پیشه کند و از عجله و شتاب بپرهیزد.حضرت خضر علیه السلام با او شرط کرد که اگر به دنبال من می آیی،باید هر چه را می بینی،سکوت کنی، هر چند ظاهرا کار زننده ای باشد و بدان حکمتی دارد که من به موقع،تو را از آن آگاه می کنم. «فوجدا عبدا من عبادنا...-قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی ء حتی احدث لک منه ذکرا» (1)
به این ترتیب حضرت خضر علیه السلام اصرار داشت که روح صبر و بردباری را در برابرمسایل مختلف در حضرت موسی علیه السلام پرورش دهد و او را از«عجله و شتاب »
(مخصوصا عجله در قضاوت،آن هم در مورد کارهای مردان بزرگ)باز دارد.
با این قول و قرار،آنها به راه افتادند و در مسیر خود ناچار بودند با کشتی از دریابگذرند.در میان دریا حضرت موسی علیه السلام با تعجب دید که حضرت خضر علیه السلام مخفیانه کشتی را سوراخ می کند.حضرت موسی علیه السلام از این کار برآشفت و زبان به اعتراض گشود و هنگامی که حضرت خضر علیه السلام پیمان خود را با او یادآورد شد،در مقام عذرخواهی برآمد.
باز به راه خود ادامه دادند،ناگهان حضرت خضر علیه السلام دست به کار عجیب تری زد ونوجوانی را که بر سر راه خود دید، به قتل رسانید،در این جا،فریاد حضرت موسی علیه السلام بلندتر شد که چرا انسان بی گناهی را کشتی،این چه کار زشتی بود که انجام دادی؟!
حضرت خضر علیه السلام بار دیگر،پیمان خود را یادآور شد.حضرت موسی علیه السلام دندان برجگر گذاشت و مجددا در مقام عذرخواهی برآمد و گفت:اگر بار سوم اعتراض کنم،حق داری از من جدا شوی.
باز به راه افتادند تا به شهری رسیدند که مردمی بسیار«بخیل »داشت و کمترین پذیرایی را از میهمانان تازه وارد نکردند، ولی با نهایت تعجب حضرت خضر علیه السلام شروع به مرمت دیواری نمود که در حال سقوط بود.حضرت موسی علیه السلام که در بدو نظر،این کار را ابلهانه می دید،بار دیگر در حالی که تمام عهد و پیمان خود را به فراموشی سپرده بود،به خروش آمد و زبان به اعتراض گشود.
در این جا حضرت خضر علیه السلام در حالی که اسرار هر سه کار خود را برای او شرح می داد،و حقایق جالبی را که از نظر حضرت موسی علیه السلام پنهان بود،برایش بیان می کرد و حضرت موسی علیه السلام را به جهان تازه ای از اسرار زندگی انسان ها وارد می ساخت،اعلام جدایی کرد و حضرت موسی علیه السلام نیز در حالی که کوله باری از معرفت را با خود حمل می کرد با حضرت خضر علیه السلام خدا حافظی کرد و وداع گفت.
حضرت خضر علیه السلام به او گفت:«اگر کشتی را سوراخ کردم،به این دلیل بود که می خواستم آن را ظاهرا از کار بیندازم،زیرا حاکم ستمکاری وجود داشت که هرگاه کشتی سالمی رامی یافت مصادره می کرد.من خواستم صاحبان این کشتی که گروهی بینوا بودند،کشتی خود رااز دست ندهند.
دیگر این که اگر آن نوجوان را کشتم،به خاطر این بود که او جوانی بی ایمان و خطرناک وسرکش بود که کم کم پدر و مادر خویش را نیز به کفر و بدبختی می کشاند.خدا می خواست،این جوان هرزه بی مصرف ستمگر را از آنها بگیرد و فرزندی با ایمان و مهربان به آنها عطاکند.
اما تعمیر آن دیوار در حال سقوط،به خاطر آن بود که در زیر آن،گنجی متعلق به دو کودک یتیم بود که پدر صالح و با ایمانشان برای آنها ذخیره کرده بود،خدا می خواست آنها به حد رشدبرسند و گنج خود را استخراج کنند.من این کارها را از پیش خود نکردم،بلکه همه به فرمان حق بود (2)
اگر حضرت موسی علیه السلام در قضاوت خویش عجله نمی کرد،به یقین بیشتر از علم ودانش حضرت خضر علیه السلام بهره مند می شد،ولی «عجله و شتاب »او سبب شد که بیش از سه خوشه از آن خرمن دانش بر نگیرد.
در دومین بخش از آیات مورد بحث،سخن از آزمون بزرگ دیگری نسبت به یکی از پیامبران بزرگ الهی است که او هم به خاطر شتابزدگی و عجله در قضاوت از سوی خداوند مورد مؤاخذه قرار گرفت.
داستان این بود که روزی دو نفر نزد حضرت داود علیه السلام حضور یافتند که یکی از آنهااز دیگری شکایت داشت.شاکی می گفت:این برادر من نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم،ولی او اصرار دارد که این یکی را هم از من بگیرد و در سخن نیز بر من غلبه کرده است، «ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجة و لی نعجة واحدة فقال اکفلنیها و عزنی فی الخطاب » (3)
حضرت داود علیه السلام پیش از آن که تحقیق بیشتری کند،به داوری مقدماتی نشست وگفت:«به یقین او با رخواست یک میش تو برای افزودن به میشهایش به تو ستم کرده است، ...لقد ظلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه... » (4)
این جا بود که حضرت داود علیه السلام به ترک اولی خود پی برد«و دانست که ما او را با این ماجرا امتحان کردیم،در مقام استغفار برآمد و به سجده افتاد و توبه کرد، ...و ظن داود انمافتناه فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب » (5)
این ماجرا با تمام شاخ و برگهایش که این جا جای بحث آن نیست(و در تفسیر نمونه مشروحا آورده ایم)باز این حقیقت را بیان می کند که «عجله و شتاب »در کارهامخصوصا«عجله در قضاوت »و داوری مایه سرافکندگی و ایجاد مشکلات در زندگی فردی و اجتماعی است.
در سومین بخش از آیات،سخن از پیامبر بزرگ دیگری است که لحظه ای درمسؤولیت عظیم خود سهل انگاری کرد و گرفتار ترک اولی گردید و خداوند او را به خاطر این کار تحت فشار قرار داد.
داستان این است که حضرت یونس علیه السلام مدت ها همانند پدری مهربان و دلسوز به تبلیغ و هدایت قوم خویش پرداخت،ولی در برابر منطق حکیمانه اش چیزی جز مغالطه و سفسطه از دشمنان نشنید.تنها گروه اندکی که شاید از دو نفر تجاوز نمی کرد(یک عابدو یک عالم)به او ایمان آوردند.سرانجام از آنها تقریبا مایوس شد و به پیشنهاد مردعابد،آنها را نفرین کرد،نفرین او مستجاب شد و به او وحی آمد که در فلان روزعذاب الهی فرا می رسد،هنگامی که زمان عذاب نزدیک شد،حضرت یونس علیه السلام بدون آن که بار دیگر اتمام حجت کند تا شاید قومش در این واپسین لحظات به خود آیند و راه توبه را پیش گیرند،همراه مرد عابد از میان آنها بیرون رفت،ولی مرد عالم در میان آنها ماند و به ادامه تبلیغ پرداخت.
این تبلیغات همراه با احساس نزدیک شدن لحظات عذاب،تحولی بنیادین در روح آن جمعیت ایجاد کرد،همراه آن عالم به درگاه خدا روی آوردند و به توبه نشستند وراه ایمان و توحید پیش گرفتند و خداوند آنها را نیز بخشید،ولی حضرت یونس علیه السلام رابه خاطر عجله و ترک اولی مورد سرزنش و تحت فشار قرار داد.
قرآن در این زمینه خطاب به پیامبر اسلام می گوید:«(در تقاضای عذاب برای امتت،عجله مکن)و مانند صاحب ماهی(یونس)نباش(که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد وخود گرفتار کیفر ترک اولی شد)،در آن زمان که خدا را خواند،در حالی که مملو از اندوه بود واگر رحمت خدا به یاریش نیامده بود(از شکم ماهی)بیرون افکنده می شد،در حالی که موردنکوهش قرار داشت، «فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت اذ نادی و هومکظوم×لو لا ان تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم » (6)
ولی خداوند توبه او را در برابر این ترک اولی پذیرفت و هنگامی که از شکم ماهی بیرون آمد،از هر گناه و ترک اولی پاک بود.به همین دلیل در آیه بعد از آن می خوانیم:
«پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد، فاجتباه ربه فجعله من الصالحین » (7)
گرچه حضرت یونس علیه السلام به قدر کافی و به اندازه لازم اتمام حجت نمودند (8) ولی خداوند از پیامبرش،بیش از این صبر و حوصله و بردباری می طلبد،از این رو همین مقدار«عجله و شتاب »را بر او نبخشید.
چهارمین آیه،پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله را از«عجله و شتاب »باز می دارد و می فرماید:«بزرگ و بلند مرتبه ست خداوندی که سلطان بر حق است و در مورد قرآن عجله مکن،پیش از آن که وحی آن بر تو تمام شود،و بگو پروردگارا! علم مرا افزون کن، فتعالی الله الملک الحق و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما » (9)
از بعضی آیات دیگر قرآن استفاده می شود که پیامبر صلی الله علیه و اله به هنگام نزول وحی،شورمخصوصی داشت که سبب می شد برای دریافت وحی عجله کند که خداوند او را از این کار بازداشت، لا تحرک به لسانک لتعجل به×ان علینا جمعه و قرآنه×فاذا قراناه فاتبع قرآنه » (10)
گرچه در تفسیر این آیه،مفسران بزرگ احتمالات متعددی داده اند،ولی همه آنهاناظر به این است که پیامبر صلی الله علیه و اله نباید در کار خود عجله کند،هر چند کار الهی و مساله هدایت انسان ها باشد.
گرچه عجله پیامبر صلی الله علیه و اله در دریافت وحی یا تلاوت بر اصحاب یا تقاضای نزول وحی،همه به خاطر عشق و شوق او به هدایت انسان ها بود،ولی حتی در این کار نیز بایدبا صبر و حوصله گام برداشت.
در پنجمین آیه درباره همه انسان ها یا به تعبیر دیگر،طبیعت انسان می فرماید:انسان از عجله آفریده شده است(گویی آن قدر عجول است که ذات او عین عجله شده است)،ولی هرگز در برابر من عجله نکنید.من آیات خود را به زودی به شما ارائه می دهم، «خلق الانسان من عجل ساوریکم آیاتی فلا تستعجلون » (11)
اشاره به این که هر چند از روز نخست در طبیعت انسان «عجله و شتاب »قرار داده شده است ولی آن را در جایی باید به کار برد که مقدمات آن فراهم باشد،نه پیش ازفراهم شدن اسباب و مقدمات.
تعبیر«بآیاتی »ممکن است اشاره به معجزات پیامبر صلی الله علیه و اله یا آیات قرآن و یا نشانه های عذاب الهی یا پیروزی مسلمین بر کفار یا فرا رسیدن قیامت و یا همه اینها داشته باشد که هرکدام از این چهار تفسیر باشد،در بحث ما تفاوتی نمی کند،زیرا هم نزول آیات قرآن وهم ظهور معجزات و هم فرا رسیدن قیامت و هم نزول عذاب الهی،هر کدام باید درظرف خاصی انجام گیرد که موافق حکمت پروردگار باشد و عجله و شتاب قبل از آن کار صحیحی نیست،زیرا خداوند حکیم کاری بر خلاف حکمت انجام نمی دهد،بنابراین در برابر آن نباید عجله کرد.
این که قرآن مجید در آیه فوق می گوید:«انسان در عجله و شتاب آفریده شده است »
اشاره به انسان هایی است که تحت تربیتهای الهی قرار نگرفته اند و به تعبیر دیگر،طبع انسان نخستین است و فلسفه آن حرکت سریع به سوی خواسته ها و نیازهاست،شبیه چیزی که در آیه 19 سوره معارج آمده است «ان الانسان خلق هلوعا ،به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است »
لذا در بعضی از آیاتی که اشاره به عجول بودن انسان شده،قبل از آن،سخن ازهدایت انسان به میان آمده است،مانند آیه 11 سوره اسراء که به زودی به آن اشاره خواهیم کرد.
این ویژگی انسان(عجول بودن)مانند هوای نفس و تمایلات درونی،نیروی سازنده ای است که اگر تعدیل شود،در مسیر سعادت انسان قرار خواهد گرفت که در این صورت از حالت ویرانگری خارج می شود،درست شبیه سیلابی است که از دامنه کوه سرازیر می شود،گرچه ظاهرش ویرانگر است،اما اگر به وسیله سدها مهار شود،سرچشمه عمران و آبادی و روشنایی می گردد.
در ششمین آیه مورد بحث،همان محتوای آیه قبل دیده می شود،با این تفاوت که در این آیه به یکی از پیامدهای سوء«عجله و شتاب »نیز اشاره می کند:«انسان(بر اثرشتابزدگی)به سراغ بدیها می رود،آن گونه که نیکی ها را می طلبد و انسان همواره «عجول »
بوده است، و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا » (12)
باز در این جا واژه انسان،اشاره به طبیعت نخستین انسان هاست،هم در آغاز آیه وهم در پایان آیه که لفظ انسان در آن تکرار شده است.
«دعا»در این آیه به معنی طلب کردن و خواستن است،خواه با زبان باشد و یا درعمل و از آن جا که عجول بودن انسان و شتابزدگی او برای کسب منافع بیشتر،گاه سبب می شود که جوانب مساله را بررسی نکند و خیر و شر خود را نشناسد و خود را به پرتگاههای خطرناک بیفکند.
این «دعا»گاه به صورت لفظی است،یعنی،از خدای خود با اصرار فراوان مسائلی رامی خواهد که نه تنها خیر او در او نیست، بلکه مایه بدبختی اوست،آن گونه که امام صادق علیه السلام می فرمایند:«و اعرف طریق نجاتک و هلاکک کی لا تدعوا الله بشی ء عسی فیه هلاکک و انت تظن ان فیه نجاتک قال الله تعالی «و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا»، راه نجات و هلاک خود را درست بشناس،مبادا از خدا چیزی طلب کنی که هلاک تو در آن است،در حالی که گمان داری، نجات تو در آن است،خداوندمتعال می فرماید:«انسان بدیها را طلب می کند،آن گونه که نیکیها را می طلبد،زیرا انسان همواره عجول بوده است » (13)
انسان،گاه در عمل اصرار به انجام کارهایی دارد که ریشه آن هواپرستی و نتیجه آن بدبختی است،اما بر اثر تسویلات شیطان و تزیین هوای نفس،آن را خیر و موجب سعادت خویش می پندارد و از نرسیدن به آن ناراحت می شود،در حالی که گذشت زمان چه بسا روشن می کند که اگر خواسته او انجام می گرفت تا پایان عمر بیچاره بود.
در هفتمین آیه مطلب تازه ای در زمینه عجول بودن انسان مطرح شده است و آن این که گاه این انسان عجول به جای این که حداقل در راه نیکیها عجله کند،همیشه در راه شرو فساد عجله می کند.همان گونه که گاه کفار لجوج و عنود در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله که آنها را تهدید به عذاب الهی می کرد،اصرار داشتند که چرا این عذاب فرا نمی رسد وبی صبرانه در واقع مرگ و نابودی خود را از پیامبر صلی الله علیه و اله می طلبیدند،چنان که در آیه مورد بحث آمده است: «آنها پیش از حسنه(نیکی و رحمت)از تو تقاضای تعجیل سیئه(بدی و عذاب)می کنند،با این که قبل از آنها بلاهای عبرت انگیز نازل شد(و آنها شنیدند ومی دانند که این مساله شوخی نیست،بنابراین تاخیر عذاب و مجازات آنها،تنها به خاطرلطف و رحمت خدا،حتی بر گنه کاران است،شاید بیدار شوند و بازگردند)و پروردگار تو نسبت به مردم،با این که ظلم و ستم می کنند،باز دارای مغفرت است و نیز پروردگارت عذاب شدیددارد(بنابراین نباید به غفران الهی مغرور شوند، و یستعجلونک بالسیئة قبل الحسنة و قدخلت من قبلهم المثلات و ان ربک لذو مغفرة للناس علی ظلمهم و ان ربک لشدیدالعقاب » (14)
آری!اگر شتابزدگی انسان با لجاجت آمیخته شود،نتیجه اش همان است که در آیه گذشته آمد،به جای این که برای نیکی ها عجله کند،برای بدی عجله می کند و خود راگرفتار امواج بدبختی می سازد،شبیه آنچه در آیه 1 سوره معارج آمده است: «سئل سائل بعذاب واقع×للکافرین لیس لهم دافع ،تقاضا کننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد،این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی تواند مانع آن شود».
بسیاری از مفسران و ارباب حدیث گفته اند که این آیه درباره «نعمان بن حارث فهری »نازل شده است.نقل شده است که در غدیر خم،جانشینی علی علیه السلام را از سوی پیامبر صلی الله علیه و اله با جمله تاریخی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه »شنید،برآشفت و نزدپیامبر صلی الله علیه و اله آمد و شدیدا اعتراض کرد و هنگامی که فهمید این امر طبق یک دستور الهی انجام شده است،ناراحتی اش بیشتر شد و گفت:خداوندا!اگر این حق است و از سوی توست،سنگی از آسمان بر ما بباران.چیزی نگذشت که قطعه سنگ آسمانی بر سرش فرود آمد و او را کشت و آیه فوق نازل شد (15)
آیا بهتر نبود که این قبیل اشخاص به جای لجاجت و عناد در برابر حق،از خداوندتقاضای هدایت و برچیدن تعصب و لجاج درونی خویش می کردند و طبق آیه موردبحث مغفرت خداوند را بر عذابش مقدم می کردند،«سبقت رحمته غضبه »که خداوندمتعال تا امکان هدایت وجود داشت،آنها را عذاب نمی کرد،ولی افسوس!که همیشه انسان های خیره سر، عجله بر عذاب الهی دارند،نه مغفرت!
هشتمین آیه از آیات مورد بحث،ضمن نگرش از زاویه دیگر به مساله عجول بودن انسان،می فرماید:«اگر خداوند در مجازات مردم(بدکار)عجله می کرد،آن گونه که آنها در به دست آوردن خیر و نیکی عجله دارند،مرگ همه آنها فرا می رسید(و اثری از آنان باقی نمی ماند، و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم... » (16) ،ولی ازآنجا که خداوند غفور و رحیم و آمرزنده و مهربان است،هرگز در مجازات بدکاران شتاب نمی کند،شاید بیدار شوند و به راه هدایت بازگردند.
قرآن در پایان همین آیه می افزاید:«ما آنها را که ایمان به رستاخیز ندارند،به حال خودرها می کنیم تا در طغیانشان، حیران و سرگردان شوند(آن گاه آنها را مجازات می نماییم)، ...فنذروا الذین لا یرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون » (17)
بنابراین خدا همانند شما عمل نمی کند،شما در به دست آوردن نیکیها عجول هستید،ولی خداوند در مجازات شما شتابی ندارد.مقصود خداوند متعال مجازات نیست بلکه مقصود اصلیش هدایت است.
طبق آیات دیگر قرآن،این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده که منظور از آیه،این است که آنها با عجله از خداوند درخواست مجازات و عذاب می کردند،همان گونه که در تقاضای نیکیها عجول بودند،قرآن می گوید:«اگر خداوند تقاضای شما را به سرعت درمساله عذاب می پذیرفت،کسی از شما زنده باقی نمی ماند.» (18) ولی معنی اول یا تفسیر اول باظاهر آیه سازگارتر است.
در نهمین آیه ضمن اشاره به اضطراب و شتابزدگی کفار و مشرکان در برابر وعده های پیروزی مسلمانان و شکست و مجازات دردناک دشمنان آنها،می فرماید:«آنهامی گویند:اگر راست می گویید این فتح و پیروزی شما در چه زمانی است؟ (چرا این وعده هاتحقق نمی یابد؟و این دلیل بر آن است که شما دروغ می گویید و خودتان را فریب می دهید، و یقولون متی هذا الفتح ان کنتم صادقین » (19)
قرآن در پاسخ آنها به پیامبر صلی الله علیه و اله دستور می دهد:«بگو(عجله نکنید!)این پیروزی فرامی رسد و در آن روز، ایمان کافران سودی به حال آنها نخواهد داشت و مهلتی به آنان داده نمی شود، قل یوم الفتح لا ینفع الذین کفروا ایمانهم و لا هم ینظرون... » (20)
خداوند به لطف و کرم و عنایتش،امروز به شما مهلت داد تا به خود آیید و راه حق در پیش گیرید،ولی آن روز که عذاب الهی نازل شود،درهای توبه بسته خواهد شد وراه بازگشت وجود ندارد.پس به جای این که شتابزده،خواهان نابودی خودتان باشید،ازاین فرصت و مهلت الهی بهره بگیرید و خود را اصلاح کنید.
سپس به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله دستور می دهد:«اکنون که چنین است از آنها روی بگردان ومنتظر باش،آنها هم منتظرند(تو منتظر پیروزی و رحمت الهی باش و آنها هم منتظرشکست و عذاب)، فاعرض عنهم و انتظر انهم منتظرون » (21)
جمعی از مفسران گفته اند که جمله «انهم منتظرون » اشاره به انتظاری است که کافران درباره مرگ پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله یا شکست او داشتند،ولی تفسیری که در بالا گفتیم،مناسبتر به نظر می رسد.
در دهمین آیه مخاطب پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله است و با این که آن حضرت صلی الله علیه و اله به گواه تاریخ،هرگز عجولانه و شتابزده عمل نمی کردند،بلکه همیشه با صبر و حوصله،هرکاری را انجام می دادند،به عنوان تاکید،حضرت صلی الله علیه و اله را مخاطب قرار داده که صبر وحوصله کن،آن گونه که پیامبران اولوالعزم شکیبایی کردند و برای(عذاب) آنها عجله مکن،هنگامی که وعده هایی را که به آنها داده شده است(در مورد عذاب)می بینند،احساس می کنند که گویی ساعتی از یک روز،در دنیا توقف داشتند، فاصبر کما صبراولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوا الا ساعة من نهار . (22)
با توجه به این که تمام عمر دنیا در برابر آخرت،ساعتی زودگذر بیش نیست،بنابراین عجله مکن تا اتمام حجت کافی بر آنها شود.از این تعبیر استفاده می شود که همه پیامبران الهی در برابر خیره سری امت های لجوج و جاهل و نادان،صبور و بردبار بودندو بیشترین مهلت را برای اصلاح به آنها می دادند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله نیز چنین بود و آنچه در آیه فوق آمده،در واقع جنبه تاکید یاآموزشی برای دیگران و یا هشداری برای کافران است که از مهلت الهی سوء استفاده نکنند.
این آیه گواه روشنی است بر این که صبر و بردباری و ترک عجله،فضیلتی است که در تمام پیامبران بزرگ بوده است، همانهایی که در طول تاریخ بشری،اسوه و الگو برای خلق خدا بوده اند.
نتیجه
از مجموع آیات فوق روشن می شود که عجله و شتابزدگی که در اقوام و ملل گوناگون بوده و هست،تا چه اندازه از نظر اسلام،یک ضد ارزش است و صبر وبردباری و حوصله تا فراهم شدن زمینه های هر کار،در ردیف مهمترین فضایل اخلاقی وانسانی است.فضیلتی که تمام انبیای بزرگ الهی و رهبران بشریت به آن آراسته بودند.
عجله و شتاب در روایات اسلامی
در روایات اسلامی بحث های فراوانی درباره نکوهش «عجله »و ستایش «تانی »وخویشتن داری دیده می شود که نکات زیادی در آنها نهفته است،به عنوان نمونه:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله می فرمایند:«الاناة من الله و العجلة من الشیطان،تانی وخویشتن داری از سوی خداست و عجله و شتاب از شیطان است.» (23)
2-در حدیث دیگری همان حضرت صلی الله علیه و اله می فرمایند:«انما اهلک الناس العجلة ولو ان الناس تثبتوا لم یهلک احد،عجله و شتاب مردم را هلاک کرده و اگر مردم دارای تانی و خویشتن داری بودند،هیچ کس به هلاکت نمی رسید.» (24)
البته منظور،هلاکتهایی است که بر اثر حوادث غیر منتظره و ناپخته پیش می آید که اغلب مولود عجله و دستپاچگی است.
3-از همان حضرت صلی الله علیه و اله نقل شده است:ایاک و العجلة فانک ان عجلت اخطات حظک،از عجله بپرهیز،زیرا هرگاه عجله کنی نصیب و بهره خود را از دست خواهی داد» (25)
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«مع العجل یکثر الزلل،لغزش های انسان با عجله افزایش می یابد.» (26)
5-همان امام بزرگوار در وصیتی که در آستانه شهادتش برای فرزندش امام حسن علیه السلام داشتند،فرمودند:«انهاک عن التسرع بالقول و الفعل،تو را از شتابزدگی درسخن گفتن و عمل نهی می کنم » (27)
6-باز همان امام همام می فرمایند:«العجل قبل الامکان یوجب الغصة،عجله پیش ازفراهم شدن امکانات و مقدمات کار، موجب اندوه است.» (28) ،زیرا زحمات انسان بر بادمی رود و تلاشهای او بی اثر می ماند.
7-از همان حضرت علیه السلام آمده است:«من رکب العجل رکبته الملامة،کسی که برمرکب شتابزدگی سوار شود، ملامت و سرزنش بر دوش او سوار خواهد شد.» (29)
8-امام صادق علیه السلام می فرمایند:«مع التثبت تکون السلامة و مع العجلة تکون الندامة،همراه تانی و خویشتن داری، سلامت است و همراه عجله ندامت.» (30)
9-امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«العجلة مذمومة فی کل امر الا فی ما یدفع الشر،عجله در هر کاری نکوهیده است،مگر در مقام دفع شر» (31)
10-این بحث را با حدیث پرمعنایی از حضرت علی علیه السلام به پایان می بریم:من استطاع ان یمنع نفسه من اربعة اشیاء فهو خلیق بان لا ینزل به مکروه ابدا قیل و ما هی؟
قال:العجلة و اللجاجة و العجب و النوانی،کسی که بتواند خویشتن را از چهار چیز باز دارد،سزاوار است که هرگز امر ناخوشایندی برای او رخ ندهد.سؤال کردند،آن چهار چیز چیست؟
فرمودند:عجله،لجاجت،خودبینی و تنبلی » (32)
در این احادیث «تانی »یک عطیه الهی و«عجله »یک خوی شیطانی شمرده شده است،همان خویی که انسان را در زندگی ناکام می سازد،فرصتها را از دست او می گیرد،لغزش او زیاد می گردد،پشیمان می شود و به هلاکت می افتد،در صورتی که نقطه مقابل آن،یعنی،تانی و خویشتن داری سبب کامیابی و پیروزی و بهره برداری هر چند بیشتر ازفرصتهاست.
چند نکته مهم
1-مفهوم عجله و شتابزدگی
عجله و شتابزدگی به عنوان یک خوی زشت و ناپسند که در اعمال انسان به صورتهای گوناگون آشکار می شود،به این معنی است که انسان،پیش از فراهم شدن مقدمات انجام کار،اقدام به انجام آن کند،کاری که نتیجه آن چیزی جز کست یاانجام ناقص نخواهد بود.
این بدان می ماند که انسان میوه را پیش از رسیدن و قابل استفاده شدن از درخت بچیند،کاری که نتیجه اش ضایع شدن میوه یا کم شدن فایده آن است.یا این که قبل ازآمادگی زمین،بذر افشانی کند که نتیجه اش نابودی بذر یا کاهش محصول خواهد بود.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«و مجتنی الثمرة لغیر وقت ایناعها کالزارع لغیرارضه،کسی که میوه را پیش از رسیدن بچیند،همچون کسی است که بذر خود را در زمین نامناسبی(مانند شوره زار)بپاشد.(که نیرو و سرمایه خود را تلف کرده و نتیجه اش عایدش نمی شود.» (33)
«عجول »به افرادی گفته می شود که در گفتار و رفتار و سؤال و درخواست خود،دستپاچه اند و صبر و حوصله لازم را برای رسیدن به مقصد،از راه صحیح آن ندارند،به همین دلیل،اغلب گرفتار مشکلات و ناکامی ها می شوند.
نقطه مقابل «عجله و شتابزدگی »،تانی،اناة،خویشتن داری،تحمل،حوصله،طانینه ووقار است.
«عجول »را نباید با«سرعت »که بار مثبت دارد،اشتباه کرد.سرعت آن است که انسان بعد از فراهم شدن مقدمات،اتلاف وقت نکند و فرصت را از دست ندهد و به سوی مقصد بشتابد،کاری که مسلما سبب پیروزی و نجات و موفقیت است.در مواردبسیاری،میان مصادیق و موارد عجله و سرعت اشتباه شده است و یا گروهی برای توجیه اعمال نادرست خود،تنبلی و بی حالی و از دست دادن فرصتها را تحت عنوان ترک عجله و شتابزدگی توجیه می کنند،در حالی که فرق این دو کاملا واضح و روشن است واین که می بینیم،بعضی از روایات،عجله را از اسباب پشیمانی و تانی را سبب سلامت شمرده است،به خاطر همان است که در بالا اشاره شد.
این سخن را با حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام که بیان روشنی بر تفاوت مفهوم عجله وسرعت در کارهاست،پایان می دهیم:«ایاک و العجلة بالامور قبل اوانها،و التساقطفیها عند امکانها،از شتاب کردن در کارها،قبل از رسیدن موعد آنها بپرهیز و نیز از سستی در کارها به هنگام رسیدن زمان آن(و فراهم شدن اسباب)بپرهیز.» (34)
2-سرعت گرفتن در خیرات
قرآن مجید در آیات متعددی،مؤمنان را به مسارعت در خیرات و پیشی گرفتن ازیکدیگر دعوت می کند،از جمله در آیه 114 سوره آل عمران در توصیف جمعی ازمؤمنان راستین می فرماید:«... و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین ، آنهاکسانی هستند که در انجام کارهای نیک سرعت کرده و بر یکدیگر پیشی می گیرند و آنها ازصالحانند».
و در سوره انبیاء آیه 90 در توصیف جمعی از پیامبران بزرگ،مانند«زکریا»و«یحیی »می فرماید:«... انهم کانوا یسارعون فی الخیرات... ،آنها در کارهای خیر به سرعت اقدام می کردند و بر دیگران پیشی می گرفتند».
و در آیه 61 سوره مؤمنون،در شرح صفات برجسته مؤمنان آمده است: «اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون ، آنها در کارهای نیک به سرعت اقدام می کنند و ازدیگران پیشی می گیرند.»
در آیه 133 سوره آل عمران،این مساله به عنوان یک دستور عام خطاب به همه مؤمنان آمده است: «و سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین ،شتاب کنید و پیشی بگیرید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان،در رسیدن به بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است که برای پرهیزکاران آماده شده است.»
در آیه 148 سوره بقره،همین معنی تحت عنوان مسابقه در خیرات مطرح شده است:«... فاستبقوا الخیرات... ،در نیکیها(و اعمال خیر)بر یکدیگر سبقت جویید».
بدیهی است «مسارعه »در خیرات با مسابقه در خیرات،هر دو اشاره به یک حقیقت دارد و در واقع لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا،سبقت جستن بدون سرعت در عمل،امکان پذیر نیست و هر کسی سریعتر راه را سوی مقصود بپیماید،بی شک زودتر به مقصود می رسد.
در روایت اسلامی اشارات بسیار پرمعنی و جالبی نسبت به این موضوع دیده می شودکه گلچینی از آنها را در ذیل می آوریم:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله می فرمایند:«ان الله یحب من الخیر ما یعجل،خداوند کار نیکی رادوست دارد که با سرعت انجام شود.» (35)
2-در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«بادروا بعمل الخیر قبل ان تشغلوا عنه بغیره،در انجام کارهای نیک سرعت کنید،پیش از آن که چیزی شما را به خودمشغول سازد و از آن باز دارد» (36)
3-در احادیث متعددی از امام صادق علیه السلام این مضمون دیده می شود:من هم بخیرفلیعجله و لا یؤخره،کسی که تصمیم به کار نیکی می گیرد،باید در آن شتاب کند و تاخیرنیندازد.» (37)
4-در حدیث دیگری همین معنی به صورت مشروحتری از همان امام بزرگوار نقل شده است:«اذا هم احدکم بخیر او صلة فان عن یمینه و شماله شیطانین فلیبادر لا یکفاه عن ذلک،هنگامی که کسی از شما تصمیم بر انجام کار خیر یا بخشیدن چیزی به کسی گرفت،باید مواظب باشد که در طرف راست و چپ او دو شیطان هستند،بنابراین باید به سرعت اقدام کند، مبادا آن دو شیطان(با وسوسه های خود)او را از این کار باز دارند».
5-امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«لیس من عادة الکرام تاخیر الانعام (38) ،تاخیر دربخشش از عادت کریمان نیست »
6-امام باقر علیه السلام می فرمایند:«من هم بشیی ء من الخیر فلیعجله فان کل شیی ء فیه تاخیر فان للشیطان فیه نظرة، کسی که تصمیم بر کار نیکی می گیرد،باید شتاب کند،زیرا هرچیزی که در آن تاخیر باشد،شیطان در آن نظر دارد(و با وسوسه های خود،تصمیم انسان راتضعیف می کند.»
کوتاه سخن این که در برابر کارهای خیر،همیشه موانع و وسوسه های شیاطین جن وانس وجود دارد،به همین دلیل هنگامی که مقدمات آن فراهم گردد،باید شتاب کرد،مبادا افراد تنگ نظر،کوتاه فکر و شیطان صفت،سنگهایی در راه آن بیندازند.ضمنا بایدمیان سرعت در انجام کار و عجله مذموم که مربوط به قبل از فراهم شدن مقدمات لازم برای انجام کار است،تفاوت گذاشت.
این سخن را با حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام پایان می دهیم:«لا تؤخر انالة المحتاج الی غد،فانک لا تدری ما یعرض لک و له فی غد (39) ،کمک به نیازمندان را به فردا میفکن،زیرا نمی دانی فردا برای تو و برای او چه پیش می آید(ای بسا!توان تو از میان برود،یا نیاز او»
پیامدهای شوم عجله و شتابزدگی
1-اتلاف وقت و نیرو
این خوی ناپسند،آثار ویرانگری در زندگی فردی و اجتماعی انسان ها دارد.
خسارتهایی که از این طریق،دامان انسان را می گیرد،فوق العاده زیاد است.از جمله این که نیروها را به هدر می دهد و مانع رسیدن به مقصد می شود،مثلا،اگر لشکر دشمن قصد بلاد اسلام را کند و سپاه اسلام صبر نکند تا لشکر دشمن در موقعیت ضعیف وآسیب پذیری قرار گیرند،یا قبل از آن که لشکر اسلام خود را بسیج و آماده کند ونقشه های جنگی را ترتیب دهد،به آنها حمله کند،نتیجه ای جز شکست و از بین رفتن قوای اسلام و به هدر دادن نیروها و جسور شدن دشمن نخواهد داشت.
در کارهای شخصی و فردی نیز همین امر صادق است،زیرا هر حرکت عجولانه،سبب ناکامی و از بین رفتن نیروهاست.
در«محجة البیضاء»حدیث جالبی نقل شده که شاهد گویای گفتار فوق است،در این حدیث آمده است:هنگامی که حضرت مسیح علیه السلام متولد شد،شیاطین نزد ابلیس آمدندو گفتند:امروز بتها سرنگون شده اند(مگر خبری واقع شده!) ابلیس گفت:آری!حتماحادثه مهمی روی داده است،همین جا باشید تا من تحقیق کنم و بازگردم.ابلیس پروازکرد و تمام اطراف زمین را گردش نمود و چیزی نیافت،جز این که دید حضرت عیسی علیه السلام متولد شده و فرشتگان اطراف او حلقه زده اند.ابلیس برگشت و به شیاطین خودگفت:دیشب پیامبری متولد شده است.هیچ زنی باردار نشد و وضع حمل نکرد مگر این که من حاضر بودم،جز این یکی و شما مایوس باشید از این که بعد از این بت پرستی رونقی پیدا کند، ولی(برای گمراه ساختن فرزندان آدم)،از راه عجله و اعمال سبکسرانه وارد شوید(تا شیرازه زندگی آنها به هم بریزد) (40)
2-یاس و ناامیدی
از دیگر پیامدهای شوم «عجله »آن است که هرگاه انسان به خاطر آن ناکام شود،حالت یاس و نومیدی به او دست می دهد و ای بسا نسبت به همه چیز،حتی تقدیر الهی بدبین گردد.لذا در حدیث پرمعنایی امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند:«لا تعجل علی ثمرة لا تدرک و انما تنالها فی اوانها و اعلم ان المدبر لک اعلم بالوقت الذی یصلح حالک فیه،فشق بخیرته فی جمیع امورک،یصلح حالک،و لا تعجل بحوائجک قبل وقتها فیضیق قلبک و صدرک و یخشاک(یغشاک)القنوط، برای چیدن هیچ میوه ای قبل از رسیدن آن،عجله مکن،تنها در موقع(مناسبش)به آن خواهی رسید(و بهره خواهی گرفت)
و بدان،کسی که امور تو را تدبیر می کند،نسبت به وقتی که به صلاح حال توست،آگاهتراست،بنابراین به انتخاب او در همه کارهایت اعتماد کن،تا حال تو اصلاح شود و هرگز برای نیازهای خود قبل از رسیدن وقتش «عجله »نکن که سبب تنگدلی و چیره شدن نومیدی بر تومی شود». (41)
3-ندامت و پشیمانی
سومین پیامد شوم «عجله »ندامت و پشیمانی است که در احادیث گذشته به آن اشاره شد.چه بسیارند کسانی که برای انجام کارها،قبل از فراهم شدن زمینه ها عجله کرده اند ونیروهایشان به هدر رفته و هرگز به مقصد و مقصود خود نایل نشده اند،در حالی که اگرکمی خویشتن داری می کردند،هرگز به چنان سرنوشتی مبتلا نمی شدند و چه بسیارکسانی که به خاطر دستپاچگی به سراغ چیزی رفته اند که دشمن جان آنها بوده و آرزومی کنند که ای کاش!به سراغ آن نمی رفتند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«فکم من مستعجل بما ان ادرکه ود انه لم یدرکه،چه بسیارند افرادی که برای چیزی عجله می کنند که اگر به آن دست یابند(فورا پشیمان می شوندو)دوست دارند هرگز به آن نرسیده بودند.» (42)
4-هجوم اندوه و غصه
چهارمین پیامد منفی «عجله »در کارها،هجوم امواج اندوه و غصه،سوی انسان است،زیرا ناکامی ها و شکست های حاصل از عجله و دستپاچگی در بسیاری از اوقات،بسیار گران تمام می شود و انسان را با اندوه فراوان روبرو می کند.
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام در یکی از کلمات قصارش در«غرر الحکم »می فرمایند:
«العجل قبل الامکان یوجب الغصة (43) ،شتابزدگی پیش از فراهم شدن امکانات،سبب اندوه و غصه است »
5-فزونی لغزش ها
از پیامدهای دیگر سوء آن،لغزش های فراوان است،زیرا تصمیم گیری صحیح نیازبه تامل و تدبر و دقت فراوان دارد و آن هم به صورت عجولانه و شتابزده امکان پذیرنیست و لذا افراد«عجول »غالبا گرفتار لغزش های مختلفی می شوند،چه در تشخیص هدف و چه در راه وصول به آن.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید:«مع العجل یکثر الزلل،با عجله و شتابزدگی لغزش های فراوان پیش می آید» (44).و نیز می فرمایند:«من عجل کثر عثاره،هر کس شتاب کند،لغزش او بسیار خواهد بود.» (45)
6-فزونی خطاها
ششمین اثر عجله،«فزونی خطاها»است که می تواند با فزونی لغزش ها یکی باشد ومی تواند دو چیز محسوب شود،(خطا در تشخیص هدف است و لغزش در راه وصول به آن)
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«اصاب متان او کاد،اخطا مستعجل او کاد،افرادخویشتن دار یا به مقصد می رسند و یا به طور نسبی موفق می شوند و افراد عجول گرفتار خطامی شوند،یا به طور نسبی خطا می کنند» (46)
به هر حال،زیانهای ناشی از عجله و دستپاچگی،بیش از آن است که مردم عادی فکر می کنند،و جریمه ای که انسان های عجول به خاطر عجله می پردازند،قابل شمارش نیست.
ریشه های این خوی ناپسند
1-هواپرستی
این خوی ناپسند،مانند بسیاری از رذایل دیگر،قبل از هر چیز از هواپرستی سرچشمه می گیرد،انسان های هواپرست، معمولا برای رسیدن به خواست دل،عجول ودستپاچه اند و غالبا هوا و هوس ها به آنها اجازه نمی دهد،در عواقب امور بیندیشند و راه درست را برای رسیدن به مقصد برگزینند،به همین جهت خود را به آب و آتش می زنند و با دستپاچگی به سوی هوس های خویش می دوند و خود را گرفتار می سازند.
2-حب و وابستگی به دنیا
حب دنیا که سرچشمه و راس خطایا و معاصی است،یکی دیگر از عوامل عجله وشتاب است.بنده دنیا چیزی جز دنیا را نمی بیند،و گویی چشم و گوش او کور و کرمی شود.آتش عشق و شوق دنیا در دل او زبانه می کشد و او را با شتاب به دنبال خیالات خام می فرستد و اغلب بر اثر عجله و شتابکاری،مشکلات و موانع راه را نمی بیند و خودرا برای مقابله با آن آماده نمی کند و به همین دلیل گرفتار شکست و ناکامی می شود.
3-کمی ظرفیت و سعه صدر
از انگیزه های دیگر«عجله و شتاب »،کمی ظرفیت و سعه صدر است،افراد کم ظرفیت معمولا عجولند و صاحبان سعه صدر با تانی و خویشتن داری و بردباری گام بر می دارند و همه چیز را زیر نظر می گیرند و با قدرت و قوت در عین خون سردی، به سوی مقصد پیش می روند و به همین دلیل،کمتر گرفتار شکست می شوند.
تسویلات شیطان و تزئینات او و فریب های دوستان نادان و متملق و دروغگو وحسود و سخن چین،از عوامل مهم شتابزدگی و عجله است.
امام امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«و لا تعجلن الی تصدیق ساع فان الساعی غاش و ان تشبه بالناصحین،در تصدیق سخن چینان عجله مکن،زیرا آنها خائنند،هر چند در لباس ناصحان خیر خواه ظاهر شوند» (47)
4-جهل و نادانی
یکی دیگر از عوامل شتابزدگی،جهل و نادانی و سفاهت است،زیرا افراد جاهل ونادان اغلب گرفتار اوهام و پندارهای غلط هستند و به گمان این که مقدمات کار فراهم است،خود را در گرداب حوادث می افکنند و با ناکامی و شکست روبرو می شوند،درحالی که هوشیاران آگاه،تمام جوانب کار را مورد بررسی قرار می دهند و با حزم ودوراندیشی و دور از هر گونه شتابزدگی،برنامه ریزی می کنند و مطمئنا پیروز می شوند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:«من الحمق العجلة قبل الامکان،عجله کردن قبل ازفراهم شدن امکانات(انجام کار)،از حماقت است.» (48)
راه های درمان
برای مبارزه با این خوی زشت،قبل از هر چیز باید به پیامدهای شوم آن اندیشید وعواقب دردناک عجله و شتابزدگی را مورد توجه قرار داد و حوادث بسیار ناراحت کننده ای را که بر اثر شتابزدگی در کارها دیده شده،به خاطر آورد و نمونه های فراوانی که در تاریخ است نیز مورد توجه قرار داد،به یقین با مطالعه در این امور،هر کس به خوبی در می یابد که عجله و دستپاچگی،نه تنها او را زودتر به مقصد نمی رساند،بلکه چه بسا به خاطر آن هرگز به مقصد نرسد.
جمله هایی مانند:«العجلة من الشیطان »و«و العجلة قبل الامکان یوجب الغصة و مع العجلة تکون الندامة »باید به صورت شعارهایی در زندگی فردی و اجتماعی درآید وهمیشه نصب العین افراد عجول گردد تا با مشاهده آن از عجله باز ایستد و حدیث رسول خدا صلی الله علیه و اله را به ذهن خویش بسپارند که فرمود:«شتابزدگی و عجله مردم را به هلاکت می افکند و اگر مردم آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند،هیچ کس در خطر نمی افتد» (49)
پی نوشتها:
1- کهف/ 65- 70.
2- سوره کهف/ آیات 60 تا 82.
3- ص/ 23.
4- ص/ 24.
5- ص/ 24.
6- قلم/ 48 و49.
7- یونس/ 48- 50.
8- در بعضی از روایات آمده است که حضرت یونس علیه السلام سی و سه سال به طور مرتب آنها را سوی خدادعوت می کرد ولی آنان ایمان نیاوردند.(به نقل از:نور الثقلین،ج 5،ص 398).
0- طه/ 114.
10- قیامت 16- 18.
11- انبیاء/ 37.
12- اسراء/ 11.
13- نور الثقلین،ج اول،ص 141.
14- رعد/ 6.
15- مجمع البیان،ج 10،ص 352
16- یونس/ 11.
17- یونس/ 11.
18- با این تفسیر،آیه تقدیری دارد و آن تقدیر چنین است: «و لو یعجل الله للناس اجابة دعوتهم بالشراستعجالهم بالخیر»
19- سجده/ 28.
20- سجده/ 29.
21- سجده/ 30.
22- احقاف/ 35.
23- بحار الانوار،ج 68،ص 340.
24- همان.
25- مجموعه ورام،ص 255.
26- غرر الحکم،ح 9740.
27- بحار الانوار،ج 67،ص 339.
28- غرر الحکم،حدیث 1333.
29- غرر الحکم،حدیث 9095.
30- بحار الانوار،ج 68،ص 338.
31- غرر الحکم،حدیث 1950.
32- بحار الانوار،ج 75،ص 43.
33- نهج البلاغه،خطبه 5.
34- نهج البلاغه،نامه 53(فرمان مالک اشتر).
35- اصول کافی،ج 2،ص 142.
36- میزان الحکمة،ج 1،حدیث 5381.
37- اصول کافی،ج 2،ص 142.
38- غرر الحکم،حدیث 7489.
39- غرر الحکم،حدیث 10364.
40- المحجة البیضاء،ج 5،ص 61.
41- بحار الانوار،ج 75،ص 379.
42- نهج البلاغه،خطبه 150.
43- غرر الحکم،حدیث 1333.
44- غرر الحکم،حدیث 9740.
45- همان.حدیث 7838.
46- غرر الحکم،حدیث 1290.
47- نهج البلاغه،نامه 53.
48- غرر الحکم،حدیث 9394.
49- بحار الانوار،ج 68،ص 340.