روزی جناب استاد شعرانی از آزادگی و بی اعتنایی مرحوم جلوه به اعتبار دنیوی برای ما حکایت فرمود که آن بزرگوار در مدرسه دارالشفای تهران حجره داشت ، وقتی مریض شد و ناصرالدین شاه با تنی چند از ارکان مملکت به عیادتش رفتند، نخست از اسم جلوه بین شاه و حکیم جلوه سؤ ال و جوابی رد و بدل شد که از اظهار آن در این محفل منفعلم .(1)
شاه بعد از شنیدن آن جواب به فکر جبران آن افتاد، چون حکیم جلوه مریض بود به حکم ضرورت شیشه شربتی دارو در کنارش بود، شاه به مطایبت گفت :
((
معلوم است که آقا اهل مشروبات هم هست
))
، حکیم جلوه در جوابش گفت : النّاس علی دین ملوکهم .
پس از آن جناب جلوه به شاه گفت : من روزی به حکم ضرورت از مدرسه در آمدم و دیدم در خیابان نظامیان جلوی مردم را می گیرند و پی در پی امر می کنند که بروید، دور شوید، من به یکی از آنان گفتم : این میهن و مرز و بوم مردم است ، به کجا بروند و چرا دور شوند؟ در جوابم گفت : شاه دارد می آید. من به آن نظامی گفتم : از من به شاه بگویید که شاه باید کسی باشد که به مردم بگویند بیایید و نزدیک شوید، مگر شاه چه می کند که مردم باید از او دور شوند؟(2)
پینوشتها:
1- خلاصه این که نام مرحوم جلوه
((
ابوالحسن
))
بوده است ، شاه پرسید که نات حسن است ؟ جلوه گفتش که
((
ابول
))
هم دارم .
2- در آسمان معرفت ، ص 343 -