یکی از بحثهای مربوط به بهشت و دوزخ، مسأله وجود کنونی آنها است و از زمانهای دیرینه، این مسأله مطرح شده است این بحث در حالی که جنبه کلامی و عقیدتی دارد، بحث تفسیری و قرآنی نیز هست، یعنی به این مسأله، هم از دریچه دلائل عقلی می توان نگریست و هم از دریچه تفسیری، و با مراجعه به کتب کلامی روشن می شود که اکثریت دانشمندان اسلامی وجود کنونی آن را پذیرفته و معتقدند که هر دو، هم اکنون آفریده شده اند.
محدث و متکلم عالیقدر «شیخ صدوق» در این باره می گوید: اعتقاد ما درباره بهشت و دوزخ این است که آن دو آفریده شده اند و پیامبر (ص) به هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده نمود. (1)
شیخ بزرگوار مرحوم «مفید» در «اوائل المقالات» به نقل اقوال پرداخته و چنین می گوید :
بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده اند و روایات آن را تأیید و اهل شرع بر آن اتفاق نظر دارند ولی اکثریت معتزله و خوارج و گروهی از زیدیه می گویند آفرینش کنونی آنها امری ممکن است ولی دلیل بر وجود کنونی آن در دست نیست در حالی که «ابو هاشم جبائی» وجود فعلی آنها را محال دانسته و معتقد است پیش از برپائی قیامت بهشت و دوزخ آفریده نمی شوند. (2)
علامه حلی در «کشف المراد» اقوال متکلمان را به نحو یاد شده نقل کرده و «قاضی عبد الجبار» را از اندیشه با ابوهاشم یکسان می داند. (3)
«تفتازانی» در شرح مقاصد می گوید: اکثریت مسلمانان براینند که بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده اند جز «ابوهاشم» و «عبد الجبار» و پیروان آنها که با این نظریه مخالفت کرده اند . (4)
و گاهی در میان علماء شیعه اندیشه مخلوق نبودن بهشت و دوزخ به مرحوم سید رضی (ت/359، م /406) و زرارة بن اعین (5) نسبت داده شده است ولی برخی مانند «سید شبر» در صحت نسبت یاد شده به سید رضی تشکیک نموده اند . (6)
ولی با مراجعه به تفسیر رضی که متأسفانه از آن فقط یک جلد منتشر شده است، صحت نسبت روشن می شود. (7)
با توجه به آنچه که مرحوم مفید در «اوائل المقالات» نقل کرده است، روشن می شود که درباره آفرینش کنونی بهشت و دوزخ سه نظریه در میان متکلمان اسلامی وجود داشته است.
1 بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده اند و اکثریت مسلمانان این نظریه را پذیرفته اند .
2 آفرینش هر دو در شرائط کنونی امری است ممکن ولی دلیل بر تحقق فعلی آن در دست نیست و این نظریه مربوط به معتزله و خوارج و گروهی از زیدیه است.
3 آفرینش بهشت و دوزخ در وضع کنونی امری غیر ممکن است و این نظریه مربوط به «ابوهاشم» و «قاضی عبد الجبار» می باشد.
یادآور می شویم که این مسأله جنبه سمعی و نقلی دارد و باید از کتاب و سنت حکم آن را استنباط نمود و اگر «ابوهاشم» می گوید آفرینش کنونی آنها محال است، مقصود او محال بالغیر و یا به اصطلاح محال وقوعی است که در پایان بحث به آن اشاره می کنیم. اینک دلائل قول مشهور:
دلائل خلقت بهشت و دوزخ
از بهشت و دوزخ در لسان قرآن به «جنت» و «جحیم» یا «جهنم» و «نار» یاد می شود ولی هرگز مقصود از هر «جنت» که در قرآن وارد شده است، بهشت موعود نیست چه بسا قرآن کلمه جنت را در مورد باغهای معمولی این جهان بکار برده است و نباید این آیات ملاک بحث باشد آنجا که می فرماید:
«و لولا اذ دخلت جنتک قلت ما شاء الله» (کهف/39) .
چرا هنگامی که به باغ خود وارد شدی کلمه «ما شاء الله» را بر زبان جاری نکردی؟
و در آیه دیگر می فرماید: «لقد کان لسبأ فی مسکنهم آیة جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم و اشکروا له بلدة طیبة و رب غفور» (سبأ/15) .
«در سرزمین «سبأ» برای آن گروه در چپ و راست، دو باغ بود به آنان گفتیم از روزی پروردگار خود بخورید و شکر نعمت را بجا آورید این است شهر پاکیزه و پروردگار آمرزنده» .
در این دو آیه کلمه «جنت» وارد شده است که حاکی از آن است که این جنت موجود بوده است ولی هرگز مربوط به بهشت موعود در قیامت نیست.
برخی مانند «تفتازانی» در شرح مقاصد آیات مربوط به آدم و حواء را که مدتی در بهشت بسر می بردند، ولی به خاطر مخالفت با ارشاد خدا از آن بیرون شدند، گواه بر آفرینش بهشت موعود دانسته و می گوید مقصود از «جنت» در آیات یاد شده همان بهشت موعود برای امم عالم است سپس می افزاید: برخی می گویند مقصود از جنت در آیات آدم و حوا یکی از باغهای وسیع دنیا است آنگاه این نظر را مورد انتقاد قرار داده می گویند یک چنین تفسیر بازیگری با دین و بی اعتنائی به اتفاق مسلمانان است. (8)
ولی به نظر ما پا فشاری تفتازانی بر تفسیر «جنت» در آیات آدم و حوا به بهشت موعود، کاملا بیجا است و اگر گروهی از مفسران آن را به باغ دنیوی تفسیر کرده اند به خاطر آیات خلود است که می گوید پس از دخول به بهشت دیگر از آن خروجی نیست و ساکنان بهشت پیوسته و جاودانه در آنجا زندگی خواهند کرد.
آیاتی که حاکی از جاودانه بودن ساکنان بهشت است بیش از آن است که در اینجا یادآوری گردد ولی به عنوان نمونه برخی را یاد آور می شویم:
1 قرآن بهشت را «جنة الخلد» می نامد آنجا که می فرماید: «قل أدلک خیر أم جنة الخلد التی وعد المتقون» (فرقان/15) .
آیا آن (دوزخ) خوب است؟ یا بهشت جاودانی که پرهیزکاران به آن نوید داده شده اند؟
2 قرآن در آیات بی شماری بهشتیان را با کلمه «خالدون» توصیف می فرماید این آیات سبب شده است که برخی جنت آدم و حوا را غیر از بهشت موعود تفسیر کنند.
البته در آیات خلد احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه این خلود از آن آن گروه از ساکنان بهشت است که در پرتو عمل صالح به آنجا وارد شوند و در حق آنان قرآن می فرماید :
«عطاء غیر مجذوذ» (هود/108) . «پاداش جاویدان و مستمر» .
و اما انسانی که در خود بهشت متولد گردد آیا او هم جاودانه است یا نه، آیات خلود ناظر به آن نیست.
در هر حال هدف این است که جنت مربوط به آدم و حواء قابلیت هر دو تفسیر را دارد، بنابراین از دلائل قطعی مخلوق بودن بهشت و دوزخی که انسان ها بر اثر عمل نیک و بد به آن وارد می شوند، به شمار نمی رود.
بهشت و دوزخ برزخی
آیاتی در قرآن حاکی از آن است که برای برزخیان از نیکوکار و بدکار، بهشت و دوزخی وجود دارد و هم اکنون هر دو مخلوق و آفریده شده اند ولی هرگز این آیات گواه بر مخلوق بودن بهشت و دوزخ مربوط به آخرت نیست و استدلال به آنها بر موضوع بحث کاملا بیگانه است.
قرآن درباره مؤمن به رسولان عیسی که به خاطر ایمانش کشته شد، می فرماید:
«قیل ادخل الجنة قال یا لیت قومی یعلمون» (یس/26) .
به او گفته شد داخل بهشت شو، وی گفت ای کاش قوم من از وضع من مطلع می شدند.
جنت در این آیه، جنت برزخی است، نه جنت موعود.
قرآن درباره فراعنه یادآور می شود که آنان پیش از قیامت بر آتش عرضه می شوند و روز قیامت دچار سخت ترین عذاب می گردند، آنجا که می فرماید:
«النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة. ادخلوا آل فرعون اشد العذاب» . (غافر/46) .
«صبح و عصر فراعنه بر آتش عرضه می شوند و روز بر پائی قیامت خاندان فرعون به سخت ترین عذاب گرفتار می شوند» .
از این بیان روشن می شود که آیاتی که در آنها تنها لفظ جنت وارد شده یا جنت آدم و حواء موضوع بحث قرار گرفته و یا جنت و نار برزخی مطرح شده است، از آیات محل بحث بیرون بوده و باید تنها به آیاتی چشم بدوزیم که موضوع بحث آن بهشت و دوزخ موعود امم عالم است اینک در این باره می گوئیم از برخی از آیات وجود کنونی بهشت و یا دوزخ کاملا استفاده می شود :
1 «و لقد رآه نزلة اخری، عند سدرة المنتهی، عندها جنة المأوی» (نجم/ 13 15)
«پیامبر (ص) فرشته وحی را نزد «سدرة المنتهی» دید، نزد آن (سدرة المنتهی) جنة المأوی است» .
مقصود از «جنة المأوی» ، همان بهشت موعود است که در آیات دیگر از آن به جنات عدن و مانند آن تعبیر شده است این آیه به روشنی می رساند که پیامبر، فرشته وحی را در کنار «سدرة المنتهی» که در جنت آن بهشت جاودان قرار دارد، دیده است و اگر بهشت آفریده نشده بود، یک چنین نشانه دادن، خارج از فصاحت و بلاغت می بود.
2 آیاتی که در آن از آماده شدن بهشت و دوزخ برای نیکوکاران و بدکاران گزارش داده شده است، می تواند گواه بر وجود کنونی هر دو باشد، مثلا درباره بهشت می گوید:
«أعدت للمتقین» (آل عمران/133) : برای پرهیزگاران آماده شده است.
«أعدت للذین آمنوا بالله و رسله» (حدید/21) : برای گروهی که به خدا و رسولان او ایمان آورده اند؛ آماده شده است.
«و اتقوا النار التی اعدت للکافرین» (آل عمران/131) : از آتشی بپرهیزید که برای کافران آماده شده است.
و در برخی از آیات کلمه «اعد» بکار رفته یعنی آماده نموده است، آنجا که می فرماید:
«و اعد لهم جنات تجری تحتها الانهار» (توبه / 100) : بهشتی را که زیر درختان آن آب جاری می شود، برای آنان آماده کرده است.
«و اعد لهم عذابا مهینا» (احزاب /57) : برای آنان عذاب خوار کننده آماده کرده است.
این آیات که در آنها کلمه «اعداد» بکار رفته است حاکی از آماده بوده این دو کانون است و اگر به هنگام نزول وحی وجود نداشت بکار بردن آن نیاز به تأویل دارد و تا موجبی برای تأویل نباشد باید ظاهر را أخذ کرد.
حق این است که ظواهر این آیات تا دلیل قاطع بر تأویل نباشد، حاکی از وجود کنونی بهشت و دوزخ است.
و از میان روایات می توان با روایت «هروی» که از امام هشتم (ع) نقل حدیث کرده است استدلال نمود وی می گوید: به امام رضا (ع) گفتم: ای فرزند پیامبر خدا از بهشت و دوزخ به من خبر بده، آیا آن دو الان آفریده شده اند؟
فرمود: آری. رسول خدا (ص) آنگاه که به معراج رفت از بهشت و دوزخ دیدن نمود، گفتم: گروهی می گویند که بهشت و دوزخ در قلمرو و تقدیر خدا است و در آینده آفریده می شوند.
امام (ع) فرمود: آنان از ما نیستند و ما هم از آنان نیستیم، هر کس خلقت بهشت و دوزخ را انکار کند، پیامبر و ما را انکار کرده و از ولایت ما بیرون رفته و در آتش دوزخ مخلد خواهد بود. (9)
2 ابن عماره از پدر خود نقل کرد که امام صادق (ع) فرمود: آنکس که چهار چیز را انکار کند شیعه ما نیست و آنها عبارتند از:
1 معراج، 2 سؤال قبر، 3 خلقت کنونی بهشت و دوزخ، 4 شفاعت، (10)
3 و نیز از حضرت رضا (ع) نقل شده است که فرمود: مؤمن کسی است که به یکتائی خدا و رجعت و حلال بودن دو متعه (متعه حج و متعه زنان) و معراج و سؤال در قبر و حوض کوثر و شفاعت و آفرینش کنونی بهشت و دوزخ و ... ایمان بیاورد. (11)
دلائل منکران
منکران خلقت بهشت و دوزخ با دلیل نقلی و عقلی بر مدعای خود استدلال نموده اند که اینک هر دو را یادآور می شویم:
1 دلیل نقلی
این استدلال مبنی بر دو مطلب استوار است:
الف: آیات قرآنی حاکی از آن است که بهشت جایگاه دائمی و قرارگاه همیشگی است آنجا که بهشت را به «جنة الخلد» (12) و دوزخ را به «دار الخلد» (13) توصیف می کند و در برخی از آیات نعمت های بهشتی را دائمی توصیف می کند و می فرماید:
«أکلها دائم و ظلها» (14) خوردنی ها و سایه آن جاودانی است.
بنابراین بهشت و دوزخ از لحظه آفرینش باید به صورت یک بنای جاودان و مستمر بماند و دستخوش نابودی و ویرانی نگردد.
ب: آیه قرآن، حاکی است که قبل از برپائی رستاخیز (نفخ صور نخست) همه چیز جز ذات او نابود می شوند چنان که می فرماید:
«کل شیئی هالک الا وجهه» (قصص /88)
همه چیز جز ذات خداوند فانی و نابود می گردد.
اکنون با توجه به این دو مطلب باید گفت بهشت و دوزخ آفریده نشده اند زیرا بر فرض آفرینش باید روز برپائی قیامت نابود گردند در حالی که نابودی آنها با جاودانگی آن دو که آیات نخست از آن حاکی می باشند، ناسازگار می باشند. ولی این استدلال قابل خدشه است، زیرا اساس آن این است که مقصود از «شی ء» در آیه «کل شیی ء هالک» ما سوی الله است یعنی تمام موجودات امکانی اعم از دنیوی و اخروی راه هلاک و نابودی را در پیش می گیرند.
در حالی که می توان درباره شیی ء نظر دیگری را اظهار کرد و آن اینکه مقصود، موجودات دنیوی است نه اخروی و می توان دائره را از آن هم تنگ تر توصیف کرد و آن اینکه مقصود از شیی ء، بتهائی است که آن را می پرستیدند زیرا در آغاز آیه می فرماید: «و لا تدع مع الله الها آخر لا اله الا هو کل شیی ء هالک...» (القصص/88) .
با خدا، خدای دیگری را مخوان، جز او خدائی نیست همه چیز نابود می شود جز ذات ات.
اگر نگوئیم که مقصود از «شیی ء» خدایان دروغین است، با اطمینان می توان گفت مقصود از آن اشیاء دنیوی است که در چشم انداز انسانها است و اما موجودات اخروی که در جهان دیگر هستند و از قداست خاصی برخوردارند، مشمول این آیه نیستند.
می توان بر این مطلب از قرآن شواهدی آورد آنجا که می فرماید:
«ما عند کم ینفد و ما عند الله باق» (نحل/96) .
این آیه به جاودانگی آنچه نزد خدا است حکم می کند و طبعا آنچه نزد خدا است غیر خداست و محکوم به امکان است ولی در عین حال طبق مشیت الهی جاودانه می باشد.
قرآن برخی از کتابها را به لفظ «حفیظ» که به معنی نگهدارنده است توصیف کرده است آنجا که می فرماید: «قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ» (ق/4). «ما آنچه را که زمین از مردگان کم می کند می دانیم و پیش ما است کتاب نگهدارنده» .
این آیه در پاسخ کسانی آمده است که معاد انسانها را امری بعید می شمردند و گویا می اندیشیدند که پس از مرگ، اجزاء بدن مردگان بهم آمیخته می شود و شناسائی آنها مشکل است، قرآن در پاسخ آنان می فرماید: «تمام این حوادث در کتابی محفوظ است و روز قیامت طبق این کتاب باز گردانده می شوند.»
به طور مسلم، آیه «کل شیئی هالک» شامل این کتاب نخواهد بود، زیرا طبق ظاهر قرآن این کتاب روز برپائی قیامت ملاک احیاء انسانها می باشد و نابودی آن با اینکه هنوز وقت بهره برداری از آن آغاز نشده است، حکیمانه نخواهد بود.
در اینجا نکته دیگری است و آن اینکه موجود مجرد را فنائی نیست و اگر این آیه شامل این گروه از موجودات باشد باید «هالک» به معنی فقر و حاجت و نیاز به واجب تفسیر گردد. (فنای ذاتی)
2 دلیل عقلی منکران
از میان دلائل عقلی منکران، مسأله «عبث» بودن آفرینش بهشت و دوزخ قابل ملاحظه است، هدف از آفرینش بهشت و دوزخ، این است که نیکوکاران و بدکاران در آنجا به سزای اعمال خود برسند و این کار پس از برپائی قیامت انجام می گیرد بنابراین آفرینش آنها قبل از قیامت عبث خواهد بود.
پاسخ:
درباره این نوع استدلال باید این جمله را گفت: «که مستدل به عقل و خرد بیش از حد، بهاء داده، و عدم درک مصلحت را به جای نبود آن فرض کرده است هرگز برای ما همه جوانب مسئله روشن نیست و شاید در آفرینش آن مصلحت باشد که از درک ما بیرون است» .
گذشته از این آماده کردن یک چنین مکان نعمت و یا نقمت در روح انسان مطیع تأثیر شگرفی می گذارد و او را به اطاعت و پیروی از تعالیم الهی بیشتر سوق می دهد و به یک معنی در لطف الهی نسبت به بندگان تأثیر بسزائی دارد (لطف مقرب نه لطف محصل) . (15)
جایگاه بهشت و دوزخ
هر گاه بهشت و دوزخ را مخلوق کنونی بدانیم، بحثی به نام جایگاه آن دو مطرح می شود و انسان حق دارد که از وحی سؤال کند جایگاه این دو مخلوق کجا است؟
پاسخ:
آیه نخست که با آن بر مخلوق بودن بهشت استدلال شد، جایگاه آن را نیز معین می کند و اینکه بهشت نزد «سدرة المنتهی» است چنانکه فرمود: «و لقد رآه نزلة اخری، عند سدرة المنتهی، عندها جنة المأوی» (نجم/12 14) .
بنابراین هر کجا جایگاه سدرة المنتهی باشد، جنب آن جایگاه بهشت موعود است و چون جایگاه «سدرة المنتهی» باشد، جنب آن جایگاه بهشت موعود است و چون جایگاه «سدرة المنتهی» تا چه رسد به حقیقت آن برای ما روشن نیست طبعا جایگاه آن نیز در محاق ابهام خواهد ماند و نمی توان درباره آن اظهار نظر قطعی کرد.
«تفتازانی» در این باره می گوید: «در مورد جایگاه بهشت و دوزخ دلیل روشنی وجود ندارد و اکثریت معتقدند که جایگاه بهشت بالای آسمانهای هفتگانه است و به آیه «عند سدرة المنتهی عندها جنه المأوی» و به سخن پیامبر (ص) که فرمود «سقف بهشت عرش خدا است» استناد نموده اند و جایگاه دوزخ را نیز زیر طبقات زمین دانسته اند ولی حق در این مسأله این است که از اظهار نظر قطعی دست برداشته علم آن را به خدای دانا واگذاریم. (16)
و برخی (17) از روایات که جایگاه بهشت را در آسمان و دوزخ را در زمین معین می کنند به وسیله عکرمه شاگرد ابن عباس نقل شده و عکرمه یک فرد کاذب و دروغگو است که روایات او قابل استناد نیست.
آری با توجه به برخی از آیات می توان گفت بهشت موجود در دل آسمانها و زمین نیست زیرا در برخی از آنها وسعت و گنجایش بهشت به مقدار گنجایش آسمانها و زمین معرفی شده است آنجا که می فرماید: «و سارعوا إلی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین» (آل عمران /133) .
به سوی آمرزش خدا و بهشتی که پهنا و فراخی آن به اندازه وسعت آسمانها و زمین است سبقت بگیرید، بهشتی که برای پرهیزکاران فراهم شده است. (18)
با توجه به این آیات نمی توان گفت بهشت موعود، در دل آسمانها و زمین است و همان طور که یادآور شدیم این مسئله از امور غیبی است که درک آن برای ما بدون راهنمائی قطعی از طریق وحی امکان پذیر نیست.
«علامه مجلسی» درباره آفرینش کنونی بهشت و دوزخ و نیز مکان آن دو چنین می گوید:
«این که بهشت و دوزخ آفریده شده اند، مورد قبول جمهور مسلمانان است، و تنها اندکی از «معتزله» معتقدند که آن دو در روز قیامت آفریده می شوند و آیات و روایات متواتر در این باره عقیده آنان را مردود می سازد.
و اما این که جایگاه آنها کجاست از روایات چنین استفاده می شود که بهشت بالای آسمانهای هفتگانه است و دوزخ در طبقه هفتم زمین و این نظریه مورد قبول اکثر مسلمانان است.» (19)
جهان مستقل جایگاهی لازم ندارد.
سئوال از جایگاه بهشت و دوزخ در صورتی صحیح است که آن در جزئی از این جهان باشد به گونه ای که بتوان میان آن دو و این جهان را نسبتی برقرار کرد در این صورت جا دارد سئوال کنیم بهشت و دوزخ در کجای این جهان جای گرفته اند و امام اگر بهشت و دوزخ را جهان مستقل و منفک از این آسمان و زمین بدانیم پرسش از جایگاه آن کاملا غیر صحیح است.
اصولا از نظر بحثهای فلسفی بعد زمانی دارای واقعیتی است که از تحول ماده پدید می آید و به دیگر سخن، حرکت ماده از آن نظر که تدریجی است دو حقیقت را در نظر ما متجلی می سازد یکی حرکت و دیگری زمان، از آن نظر که ماده، حالات و صفات گوناگون پیدا می کند، مفهوم حرکت، و از این نظر که این دگرگونی تدریجی است نه دفعی مفهوم زمان انتزاع می شود و لذا در فلسفه اسلامی می گویند «حرکت و زمان دو رویه از یک سکه اند که هر کدام ناظر به واقعیتی است که در جسم متحول وجود دارد» .
اما مکان که جایگاه جسم است در اجزاء این جهان قابل تصور هست مثلا میز را در اطاق جای می دهیم بگونه ای که اطاق ظرف و مکان، و میز جسمی است که آنجا را اشغال می کند ولی اگر مجموع جهان را در نظر بگیریم دیگر برای آن ظرف و مکانی وجود ندارد، بلکه آفرینش خود این جهان سازنده جای خود نیز هست، نه اینکه قبلا جای فارغی و فضای لا متناهی وجود داشت، سپس خدا این جهان را در دل آن فضا آفرید.
در اینجا گفتاری است که از کاشف «نظریه نسبیت» (نسبیت فیزیکی نه فلسفی) نقل شده است می گویند وی معتقد به گسترش و فزونی ماده بود و اینکه جهان پیوسته در حال بزرگ شدن است (20) وقتی از او سؤال شد این گسترش برای خود جایگاهی لازم دارد وی در پاسخ گفت جهان با گسترش خود مکان خود را نیز می سازد و نیاز به مکان قبلی ندارد.
عین این بیان درباره بهشت و دوزخ حاکم است، زیرا اگر بهشت و دوزخ برای خود جهان مستقل و جدا از آسمانها و زمین باشند، سؤال از محل و مکان آن کاملا غیر منطقی است.
البته این سخن نه به این معنی است که بهشت و دوزخ وجود مثالی و خیالی دارند تا سؤال از جایگاه از آنها ساقط باشد، بلکه ما در عین تصدیق به «معاد عنصری» و به اصطلاح امروز «معاد مادی» ، دو جهان مستقل فرض می کنیم که هر کدام برای خود احکام و قوانین و اوضاع و نسبتهائی دارند و هرگز یکی در دل دیگری نیست.
پی نوشتها:
(1) اوائل المقالات: ص 102 .103
(2) بحار الانوار: ج 8، ص .200
(3) کشف المراد: ط صیدا، ص .270
(4) شرح مقاصد: ج 2، ص .218
(5) تعلیقات اوائل المقالات: ص .103
(6) حق الیقین: ج 2، ص .203
(7) حقائق التأویل: ص 245 .246
(8) شرح مقاصد: ج 2، ص .218
(9) بحار الانوار، ج 8 ص 119 به نقل از عیون اخبار الرضا (ع)
(10) لیس من شیعتنا من انکر اربعة اشیاء: 1 المعراج، 2 و المسألة فی القبر، 3 و خلق الجنة و النار؛ 4 و الشفاعة (بحار الانوار: ج 8، ص 196 حدیث 186).
(11) همان مدرک، حدیث 187 و نیز به: ج 8 باب الجنة احادیث 34، 129، 130 مراجعه شود .
(12) «أدلک خیر أم جنة الخلد التی وعد المتقون» (فرقان/15) بگو این دوزخ خوب است یا بهشت دائمی که پرهیزگاران را وعده داده شده است؟
(13) ذلک جزاء أعداء الله النار لهم فیها دار الخلد جزاء بما کانوا بآیاتنا یجحدون (فصلت/28) این است (آتش) کیفر دشمنان خدا برای آنان است در آن آتش خانه جاودانی به خاطر این که آیات ما را انکار می کنند.
(14) «مثل الجنة التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها» (رعد/35) .
(15) «محقق لاهیجی» آنگاه که دلائل مثبتان را یادآور می شود می گوید: حق، مذهب اول است بنا بر دلالت ظواهر آیات و احادیث بر آن با عدم ضرورت تأویل، و نیز داخل است در لطف وعد و وعید کما لا یخفی، (گوهر مراد: ص 482) .
(16) شرح مقاصد: ج 2، ص .220
(17) بحار الانوار ج 8، ص 127 حدیث .28
(18) مضمون این آیه در سوره حدید آیه 21 نیز وارد شده است «و جنة عرضها السموات و الارض» .
(19) بحار الانوار: ج 8، ص .205
(20) شاید آیه کریمه «و السماء بنیناها باید و انا لموسعون» (الذاریات/47) آسمانها را به قدرت برافراشتیم و ما آن را گسترش می دهیم ناظر به همین نظریه باشد.