مطلبی که تذکر آن در اینجا لازم است و شاید لازم بود پیش از این تذکر داده شود،و در سفر رسول خدا در شش سالگی به یثرب،دخالت داشته و بلکه می توان گفت در هجرت آنحضرت به یثرب و انتخاب آن شهر برای هجرت بی اثر نبوده،پیوند نسبی آنحضرت با یثرب بود،زیرا همانگونه که می دانیم هاشم بن عبدمناف جد آن بزرگوار در یکی از سفرهای خود به یثرب با«سلمی »دختر عمر بن زید...
خزرجی-که از طائفه بنی عدی بن نجاربود-ازدواج کرد،و عبد المطلب پدر عبد الله-و جد رسول خدا-ازهمین زن متولد شد،و مدتی هم در همان شهر یثرب(مدینه)بودتا هنگامی که هاشم بن عبد مناف از دنیا رفت برادرش-مطلب بن عبد مناف-به مدینه رفت و عبد المطلب را که نامش «شیبة الحمد»و نام اولش «عامر»بود با اصرار زیادی از مادرش سلمی باز گرفته و با خود بمکه برد،و چون هنگام ورود بمکه پشت سر عمویش مطلب سوار شده و صورتش در اثر آفتاب بیابان حجازرنگین شده بود مردم مکه خیال کردند آن پسرک برده مطلب است که از یثرب یا جای دیگر خریداری کرده و به او«عبد المطلب »گفتند،و با اینکه مطلب بارها بمردم گفت که او برادر زاده وی وفرزند هاشم است ولی همان نام عبد المطلب برای او معروف گردید و نام اصلی وی یعنی «شیبة الحمد»از یاد رفت.
وفات عبد الله
مشهور آن است که عبد الله قبل از آنکه فرزند بزرگوارش رسول خدا(ص)بدنیا بیاید در مدینه از دنیا رفت،و در همان شهردر جائی بنام «دار النابغة »او را دفن کردند،ولی قول دیگر آن است که رسول خدا(ص)بدنیا آمده بود و دو ماه یا بیشتر از عمرشریف آنحضرت گذشته بود که عبد الله از دنیا رفت (1) و یعقوبی وبرخی دیگر معتقدند که این قول دوم اجماعی است و مورد قبول بیشتر علماء و دانشمندان است (2).
ولی ابن اثیر در کتاب اسد الغابة قول اول را ثابت تر ومحکم تر می داند (3) و ماجرای وفات عبد الله را نیز اینگونه نوشته اند که بمنظورتجارت بهمراه کاروان قریش رهسپار شام گردید،و در مراجعت از شام بیمار شد،و روی همان پیوند خویشاوندی که گفته شد در میان «بنی عدی بن نجار»توقف کرد،ولی بیماری او طولانی شده و پس از یک ماه که بستری بود از دنیا رفت،وچون کاروان قریش بمکة رفت و عبد المطلب از حال وی جویاشد و دانست که در مدینه بیمار ست بزرگترین فرزند خود یعنی حارث را نزد او بمدینه فرستاد،ولی هنگامی که حارث بمدینه آمد متوجه شد که عبد الله از دنیا رفته!
آنچه از عبد الله به رسول خدا(ص)بعنوان ارث رسید:چنانچه ابن اثیر در اسد الغابة نوشته آنچه از عبد الله به
رسول خدا(ص)به ارث رسید عبارت بود از یک کنیز بنام «ام ایمن »و هنگام مرگ خود خطاب به ابو طالب و در مورد سفارش رسول خدا(ص)گفته است نیز همین قول تایید می شود،و آن اشعار در صفحات آینده خواهد آمد.
پنج شتر و یک گله گوسفند و شمشیری و مقداری پول (4).
و نظیر همین گفتار از واقدی در کتاب «المنتقی فی مولودالمصطفی »نقل شده که بجز ش مشیر و پول اموال دیگر را ذکر کرده (5).
و باید دانست که «ام ایمن »همان کنیزکی است که پس از وفات آمنه تربیت رسول خدا(ص )را بعهده گرفت و پیوسته باآن حضرت بود تا وقتی که رسول خدا بزرگ شده و او را آزادک رده و بهمسری زید بن حارثه در آورد،و تا پنج یا شش ماه پس از رحلت رسول خدا(ص)نی ز زنده بود و آنگاه از دنیا رفت.
پی نوشتها:
1-قول دو ماه در روایتی از امام صادق علیه السلام روایت شده و مرحوم کلینی هم آنرااخ تیار فرموده(اصول کافی ج 1 ص 439)و اقوال دیگری نیز مانند یکسال و 28 ماه و 7 ماه پ س از ولادت آنحضرت نیز نقل شده(تاریخ پیامبر اسلام «آیتی »ص 47،و پاورقی سیره ابن هشام ج 1 ص 158)
2-تاریخ پیامبر اسلام ص 47 پاورقی سیره ابن هشام ج 1 ص 158 و از اشعار عبد المطلب که
3-اسد الغابة ج 1 ص 13 و 14
4-اسد الغابة ج 1 ص 13 و 14
5-بحار الانوار ج 15 ص 125