«تفسیر موضوعى» عبارت است از: گردآورى آیات قرآنى مربوط به موضوعى خاص و تحلیل آنها و به دست آوردن نظریه قرآن درباره آن موضوع. گرچه تفسیر موضوعى در عصر اخیر، بیشتر مورد توجه اندیشمندان واقع شده، اما نه پدیدهاى نوظهور است و نه امرى ناپسند. در همین رهگذر نظر مفسرین قرآن و پژوهشگران این حوزه را درباره چیستی و چرایی «تفسیر موضوعی» جویا شدیم که در ادامه مشروح گفتوگوی ایکنا با حجتالاسلام عبدالکریم بهجتپور را میخوانید.حجتالاسلام عبدالکریم بهجتپور، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، گفت: تفسیر موضوعی، یک سبک تفسیری قرآن کریم است؛ در این نوع از تفسیر، مفسر موضوعاتی که مردم با آنها درگیر هستند را پیشروی قرآن قرار میدهد و از قرآن پاسخ آنها را میخواهد.
نویسنده کتاب همگام با وحی افزود: در واقع تفاسیر موضوعی با توجه به این ذهنیت شکل گرفتهاند که مفسر میتواند در مورد هر یک از موضوعات قرآن با توجه به دیگر آیات اظهار نظر کند به عنوان مثال در مورد جایگاه زن در قرآن، ضرورت انقلاب برای شکلگیری حکومت دینی یا روش پرورش تربیت عقلی در قرآن میتوانیم مجموعه آیات مرتبط را جمعآوری و به نظریه قرآن درباره این موضوعات دست پیدا کنیم؛ این چنین شد که سبکی به نام تفسیر موضوعی تولید شد.
وی در ادامه گفت: به عبارت دیگر میتوان گفت جوانههای اصلی تفسیر موضوعی در تفسیر قرآن به قرآن نهفته است؛ تفسیر قرآن به قرآن تفسیر موضوعی نیست جرقههای بحث تفسیر موضوعی در تفسیر قرآن به قرآن نهفته است بدین شکل که برای فهم آیات از دیگر آیات قرآن بهره میگیرم؛ اما در تفسیر موضوعی، بهرهگیری از سایر آیات شکل پیشرفتهتر به خود میگیرد و مفسر برای فهم موضوع سراسر قرآن را بررسی میکند.
نویسنده کتاب روش تفسیری اهلبیت افزود: تفسیر موضوعی، یک سبک تفسیری مشروع و مورد تائید خداوند حکیم است؛ آیات قرآن به مناسبتهای مختلف بر پیامبر(ص) نازل شدند و در هر یک از آیات خدواند نکاتی را تذکر داده است زمانیکه مفسر تفسیر موضوعی آیات را جمعبندی و سازماندهی میکند میتواندنظریه قرآن را در مورد یک موضوع خاص پیدا کند. پس این تفسیر بر محور آیه و سوره نمیچرخد بلکه بر موضوع شکل میگیرد؛ از نظر تاریخی این تفسیر یک پدیده جدید است و در طول دو قرن اخیر به تدریج مورد توجه قرار گرفته است.
آسیبشناسی تفاسیر موضوعیبهجتپور با اشاره به آسیبهای که ممکن است تفاسیر موضوعی با آنها درگیر شوند گفت: به نظر من میتوانیم چند نکته را در مورد آسیبشناسی تفاسیر موضوعی تذکر بدهیم نخست، گاهی برای شناخت یک موضوع در قرآن، ساختار دانش دیگر را اصل قرار میدهیم و ساختار آن دانش تعریف و تصور میکنیم دیدگاه قرآن به صورت تمام و کامل بیان شده است.
وی در ادامه تصریح کرد: ممکن استساختاردانش با هدف خاصی شکل گرفته باشد که آن هدف در مباحث قرآنی تعریف نشده است؛ به فرض دانش کلام دانشی است برای شناخت خدا و اسمای خداوند. وظیفه علم کلام این است که موضوعاتی چون توحید، معاد، نبوت و امامت... را به ما بشناساند اما ساختار و هدف قرآن شناختی نیست به عنوان مثال قرآن در مسئله توحید صرفا به دنبال شناساندن خدا نیست بلکه به دنبال یک تربیت توحیدی است و میخواهد هر یک از مسلمانان به یک مومن موحد تبدیل شوند که در همه زمینههای زندگی خدا را حاکم ببیند و بر اساس ولایت خداوندی همه امور را شکل بدهد؛ این تربیت توحیدی است نه صرفا خداشناسی لذا در قرآن رضایت خدا، ولایت الله و محبت خدا مطرح میشود.
وی در ادامه گفت: یکی دیگر از آسیبهای که تفاسیر موضوعی با آن دست به گریبان هستند این است که مفسر میخواهد ساختاری از دانش را اصل قرار بدهد و تصور میکند وقتی آیات توحید را در این ساختار قرار میدهد همه بحث توحید در قرآن را بحث کرده است ولی اینگونه نیست مفسر همه توحید در قرآن را بحث نکرده است بلکه تنها توحید شناختی و شناساندن خداوند در قرآن را مطرح کرده است و همه ابعاد توحید را بررسی نکرده است.
نویسنده کتاب مبانی تفسیری فریقین افزود: در یک تجربه عقلی،ابتدا شناخت اتفاق میافتد. ممکن است مفسر در این همانی کردن آیات قرآن و سازمانی که در ذهن دارد ازیک سری از مباحث غافل شود بنابراین اگر مفسر موضوع را از قرآن بیرون میکشد باید به ساختارهای خود قرآن نیز توجه کند و تلاش کندهر چه بیشتر ساختارهای متن و روش قرآن را شناسایی و آیات را در آن ساختار بیان کند و اگر چنین نکند در تفسیر خود با آسیب جدی مواجه میشود.
وی در ادامه گفت: قرآن در یک کانتکس و واقعیت نازل شده است زمانی که مفسر میخواهد تفسیر موضوعی را آغاز کند باید به شبکه روابطی که در قرآن وجود دارد و آیه در آن بستر نازل شده است توجه کند؛ بسیاری از کسانی که وارد تفسیر موضوعی شدهاند پیوند و سیاق آیات را نادیده گرفتهاند. این شبکهها همگی در کامل کردن فهم ما موثر هستند بنابراین مفسرهنگامی که به سمت تفسیر موضوعی میرود باید به پیوند آیات و سیاقها کند.
بهجتپور اظهار کرد:اگر مفسر، تفسیر موضوعی بخواهد در مورد جایگاه زن در قرآن یا کیفیت جامعه سازی در قرآن مطالعه کند چارهای ندارد جز اینکه به سیاقها توجه کند غالبا مفسر در تفسیر موضوعی این شبکه ارتباطی را قطع میکند و در واقع با این قطع ارتباط به حقیقت خدای متعال دست پیدا نمیکند.
حرکت رو به جلو و رو به عقب مفسرین در تفسیر قرآن نویسنده کتاب تفسیر، قرآن و مستشرقان افزود: به نظر من تفسیر، حتی تفسیر ترتیبی پاسخی است به نیازهای انسان.مفسرین همیشه دو حرکت دارند یک حرکت رو به عقب که سعی میکنند آیه را در آن بستر فرهنگی و فضای نزول و سبب نزول بشناسند و دیگری حرکت رو به جلو. قرآن کتابی است دارای لایههای معانی بسیار پیشرفته و هر چه دانش بشر رشد میکند ذهن متوجه عباراتی در کلام میشود که سابقاً به آنها توجه نمیکرد و همواره با پیشرفت علم پیامهای جدید از قرآن استخراج میکند؛ پس همیشه در تفسیر قرآن یک حرکت رو به عقب و رو به جلو داریم.
وی در آخر گفت: امام علی(ع) در جایی فرمودند« قرآن را باید با سوالات خود به نطق در بیاوریم؛ قرآن با شما سخن نمیگوید شما باید قرآن را به سخن دربیاورید» متاسفانه در مواجهه مفسران با قرآن سوالات مهمی در ذهن مفسران شکل نگرفته است؛ این مهم زمانی شکل میگیرد که دانشمندان در رشتههای مختلف سوالات خود را به این منبع عرضه کنند و توانایی استخراج پاسخهای خود را داشته باشند؛ این اتفاق باید بیفتد که بتوانیم بگوییم تفسیرهای موضوعی توانستهاند رسالت خود را انجام بدهند من میتوانم بگویم قطعا تفاسیر موضوعی ما تا رسیدن به این نقطه فاصله معناداری دارند و هنوز نتوانسته اند حق مطلب را ادا کنند.