یکی از دشمنان سرسخت حکومت جوان اسلام امپراتوری روم بود که پیوسته مرکز حکومت اسلام را از جانب شمال تهدید می کرد. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم تا آخرین ساعات زندگی خود از اندیشه خطر روم غافل نبود. در سال هفتم هجرت گروهی را به فرماندهی جعفر بن ابی طالب روانه کرانه های شام کرد، ولی سپاه اسلام با از دست دادن سه فرمانده خود، بدون اخذ نتیجه، به مدینه بازگشت. برای جبران این شکست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در سال نهم با سپاهی گران عازم «تبوک » شد، ولی بدون آنکه با سپاه دشمن روبرو گردد به مدینه بازگشت. این سفر نتایج درخشانی داشت که در تاریخ مذکور است. مع الوصف، خطر حمله روم همیشه خاطر پیامبر را به خود مشغول می داشت وبه همین جهت، آن حضرت در آخرین لحظه های زندگی، که در بستر بیماری بود، سپاهی از مهاجرین وانصار ترتیب داد که رهسپار کرانه های شام شوند. ولی این سپاه، به عللی مدینه را ترک نگفت، وپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درگذشت در حالی که سپاه اسلام در چند کیلومتری مدینه اردو زده بود.
پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وپس از آنکه فضای سیاسی مدینه، که دچار بحران شده بود، به آرامش گرایید وابوبکر زمام امور را به دست گرفت، خلیفه در اجرای فرمان پیامبر در نبرد با رومیان کاملا دو دل بود. لذا با گروهی از صحابه مشورت کرد وهر کدام نظری دادند که او را قانع نساخت. سرانجام با علی - علیه السلام به مشورت پرداخت وآن حضرت او را بر اجرای دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تشویق کرد وافزود که اگر با رومیان نبرد کند پیروز خواهد شد. خلیفه از تشویق امام - علیه السلام خوشحال شد وگفت: «فال نیکی زدی وبه خیر بشارت دادی ». (1)
پی نوشت:
1 - تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 123، ط نجف.