به گزارش ایسنا، تیم ملی فوتسال بانوان برای نخستینبار در سال 1394 قهرمان قاره کهن شد و فرشته کریمی نیز عنوان بهترین بازیکن را از آن خود کرد. ملیپوشان سال آینده در رقابتهای قهرمانی آسیا باید از عنوان قهرمانی خود دفاع کنند.
فرشته کریمی که عنوان بهترین بازیکن سال فوتسال آسیا را در کارنامه دارد در 17 بهمن 1367 در نازی آباد تهران در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمده است، چهار خواهر و سه برادر که فرشته فرزند ششم خانواده است. کریمی دانشجوی رشته تربیت بدنی است و حدود یازده سال است که افتخار پوشیدن پیراهن تیم ملی فوتبال و فوتسال را دارد. در بین غذاها فسنجان و در میان رنگها سبز، سفید و قرمز روشن را بیشتر از سایر رنگها دوست دارد. اگر تمرین نداشته باشد حتما در خانه استراحت میکند و مادر او نیز نمیگذارد دست به سیاه و سفید بزند. هنگام رانندگی اکثر اوقات موزیک گوش میدهد البته اگر کسی از دوستان در کنارش نباشد چرا که ترجیح میدهد بیشتر زمان خود را گفتوگو کند. در بین تیمهای داخل به شدت پرسپولیسی و از میان تیمهای خارج از کشور نیز طرفدار رئال مادرید است و کریستیانیو رونالدو بازیکن مورد علاقه او است چرا که معتقد است رونالدو سرعتی، قدرتی و شوتزن است.
امروز (یکشنبه) 17 بهمنماه زاد روز تولد فرشته کریمی است. گفتوگوی ایسنا با بهترین بازیکن آسیا درباره فراز و نشیب زندگی فوتسالی او و انتظارش از وزیر ورزش را در ادامه میخوانیم:
*با هر توپی فوتبال بازی میکردم
در دوران راهنمایی چون شناختی نسبت به فوتسال نبود همیشه با هر توپی (والیبال، بسکتبال و...) فوتبال بازی میکردم و به همین دلیل معلمان همیشه از دست من دلخور بودند تا این که خانوادهام در روز تولدم به من یک توپ فوتبال هدیه دادند که بعد از آن همیشه با توپ خودم به مدرسه میرفتم و این بسیار برای من لذت بخش بود. تماشای کارتون فوتبالیستها همیشه من را به یاد کارهای خودم میاندازد که حتی شبها موقع خوابیدن توپم را بغل میکردم و تا قبل از رسیدن به سن تکلیف نیز در کوچه بازی میکردم. شکستن شیشه وگلدان نیز یک امر طبیعی بود و پدرم هر ماه هزینه شکستن شیشه و مهتابی را میداد چون من شوت میزدم.
*هر روز مقابل تلفن منتظر زنگ بودم تا به تیم ملی دعوت شوم
نخستینبار به پیشنهاد یکی از دوستانِ مدرسه (شیوا محمدیان) در باشگاه شریعتی که متعلق به آموزش و پرورش بود در رشته فوتسال ثبتنام کردم. در روز دوم حضورم در باشگاه مینا ترحمی مربی سالن به من گفت برای تیم جام رمضان انتخاب شدهای و از من شماره تماس خواست که من بسیار خوشحال شدم. در آن زمان لیگ برتر نبود. سال 82 در رقابتهای مدارس عنوان نخست منطقه 16 را به دست آوردیم. فرشته شجاعی و غزاله سرشار ناظران فدراسیون بودند و شماره تماس من را برای حضور در تیم ملی گرفتند. شماره موبایل پدرم و خانه را دادم و هر روز مقابل تلفن مینشستم و منتظر بودم یکی تماس بگیرد و من را برای تیم ملی دعوت کند. سال 84 این اتفاق افتاد و من به اردوی تیم ملی دعوت شدم.
*نخستینبار بر روی چمن سر خوردم
پدرم نگران بود لطمهای به درس خواندم وارد شود و معتقد بود فوتسال بازی کردن هدفی ندارد چون تیم ملی وجود ندارد به همین دلیل مخالف بود (در صورتی که شاید تیم ملی وجود داشت ولی مردم اطلاعی نداشتند). مخالفت پدرم باعث شد دو سه روز جلوی او شام نخورم و قهرم بودم. البته وقتی پدرم میخوابید سریع میرفتم و شام میخوردم (باخنده). اوایل پدرم فکر میکرد فوتسال بازی کردن از سرم خواهد افتاد اما زمانی که دید من در تصمیم خود جدی هستم و عموی بزرگترم نیز با او صحبت کرد که مانع علاقه فرشته نشو، راضی شد. عموی من آن زمان در باشگاه شریعتی بود اما پدرم بنده خدا از صبح تا شب در نانوایی بود و اطلاعی نداشت که ورزش بانوان در حال شکل گرفتن است و نگران آینده من بود. بالاخره عمویم توانست پدرم را متقاعد کند و پدرم روی عمویم را زمین نیانداخت. خواست خدا نیز این بود که من ادامه دهم و از همان روز تمرین را آغاز کردم و برای تیم ملی نیز انتخاب شدم. سال 84 برای تیم ملی فوتبال انتخاب شدم البته بازی فوتسال من را دیده بودند و نخستین بار که در چمن بازی کردم یک سانتر کردم که نه تنها توپ بالا نیامد بلکه خودم هم سر خوردم.
*نان و نمک پرسپولیس را خورده ام
از تبعیض بین زنان و مردان دلخور میشوم و دلم برای خودمان میسوزد که با توجه به این که شاید حتی بیشتر از مردان تمرین میکنیم و زمان میگذاریم اما ارزشی برای ما قائل نیستند. اکثر بازیکنان ما تحصیلکرده و دارای مدرک کارشناسی ارشد، دکتری و مدرک مربیگری هستند و زمانی که شاهد این تبعیضها شدم بیشتر طرفدار تیم بانوان هستم. در زمان رویانیان سه سال برای پرسپولیس فوتسال بازی کردهام که دو بار قهرمان و یک بار عنوان سوم را کسب کردیم و یک جورایی نان و نمک پرسپولیس را خوردهام. پرسپولیس امسال میتواند قهرمان شود اما فوتبال غیرقابل پیشبینی است و گاهی بازی با تیمهای ضعیف بسیار سختتر از بازی مقابل تیمهای قوی است.
*مظفر پرسید "فرشته، فرشته که میگویند تو هستی"!
تیم ملی فوتسال خود را برای رقابتهای کشورهای اسلامی آماده میکرد و یک مربی برزیلی داشت که به من زنگ زدن برای تست بروم. تیم ملی فوتبال نیز در حال شکلگیری بود و از بازیکنان خط خوردههای تیم ملی فوتسال نیز برای فوتبال انتخاب میکردند. من به همراه سه نفر از دوستانم که از تیم مدرسه انتخاب شده بودیم به کمپ تیم ملی فوتبال رفتیم. مظفر مربی تیم بود و نخستین جملهای که به من گفت این بود که "فرشته، فرشته که میگویند تو هستی"! ظاهر یک هفته از شروع اردوها گذشته بود و دسترسی به من نداشتند. آن زمان من 16 سال داشتم و بسیار کوچک بودم و نفرات بزرگتر از من در اردو حاضر بودند که یکی از بازیکنان به من گفت تو آمدی فوتبال بازی کنی؟! من از مدرسه و مسابقات جام رمضان انتخاب شده بودم.
*چهار گل زدم تا گوشی سامسونگ بگیرم
سال 84 مسابقات غرب آسیا بود و حدود دو ماه بعد از اردوها، راهی مسابقات شدیم. یک امتیاز مثبتی که داشتم این بود در هر پستی میتوانستم بازی کنم. چند بازیکن بودند که فقط دوست داشتند در پست دلخواه خود بازی کنند تا برای مثال شماره شش نکونام را بپوشند. من اصلا به این چیزها فکر نمیکردم و تنها میخواستم که بازی کنم. هدفهایی داشتم که الان که به آنها فکر میکنم خندهام میگیرد. برای مثال در رقابتهای غرب آسیا در نخستین بازی با بحرین، یکی از بازیکنان ما بهترین بازیکن زمین شد و یک موبایل سامسونگ جایزه گرفت. موبایل در آن زمان کم بود و من تمام هدفم این بود که بهترین بازیکن زمین شوم تا آن موبایل سامسونگ را به دست آورم. روز بعد در بازی مقابل فلسطین سه یا چهار گل زدم تنها برای آن موبایل. الان که فکر میکنم حس آن زمان را دوست دارم اما حسم تنها برای کسب آن موبایل بود و شاید برد و باخت معنی نداشت؛ اما حالا برد و باخت برای من مهم شده است و با خود میگویم حتی اگر پاداش هم ندادند مهم نیست فقط، برای سرزمینم، مردمم و خانوادهام که چشم به راه هستند باید قهرمان شویم و این برای من بسیار شیرین است.
*از ژاپن ترسی نداشتیم چون شناختی از امکانات و تجهیزات آنها نداشتیم
سال 85 یا 86 بود که وارد فوتسال شدم و در لیگ تنها فوتسال بازی میکردم. از اوکراین دو مربی آمده بودند و بازی من را مقابل تیم راهآهن دیده بودند که من را برای اردو های تیم ملی، اعزامی به رقابتهای ویتنام دعوت کردند که در آن رقابتها چهارم شدیم. در آن مسابقات ما اصلا از تیم ژاپن ترسی نداشتیم چون شناختی نداشتیم که چه امکانات و تجهیزاتی را در اختیار دارند و توانستیم ژاپن را شکست دهیم. فریده شجاعی و علیآبادی در سالن حضور داشتند و زمانی که ژاپن را شکست دادیم همه گفتند زنان ایران قهرمان خواهند شد در صورتی که در ردهبندی که به صورت ضربدری برگزار میشد، با تیم دوم گروه مقابل یعنی اردن نتیجه را واگذار کردیم و کسی باور نمیکرد چرا که اردن در فینال هشت گل از ژاپن دریافت کرد و ما ژاپن را دو بر یک شکست داده بودیم. همیشه بازی با تیمهای ضغیف سختتر از تیمهای قوی است.
*پاداش قهرمانی آسیا 10 میلیون تومان بود
در رقابتهای آسایی اینچئون که نایب قهرمان شدیم دو سکه پاداش گرفتیم و زمانی که قهرمان آسیا شدیم وزارت ورزش پنج سکه و فدراسیون فوتبال 10 میلیون پاداش داد. اسلامیان، نایب رییس نیز یک سکه به بازیکنان پاداش داد. البته دختر اسلامیان روانشناس تیم بود به جای این که ما تشکر کنیم پدر او تشکر کرد. عارف نیز نیم سکه پاداش داد.
*10 میلیون تومان پول کفش ما در سال نمیشود
بعد از قهرمانی در آسیا مسوولان در فرودگاه به استقبال ما نیامدند و وقتی پرسیدن ناراحت نیستید؟ گفتیم خیر؛ چون ما تنها منتظر خانوادههای خود بودیم و به هیچ چیز و هیچ کس در آن لحظه فکر نمیکردیم. زمانی که که دوست ندارند بیایند نمیتوان آنها را مجبور کرد. هرکس که از قهرمانی ما خوشحال شده بود آن روز به استقبال تیم آمده بود. کسانی آمده بودند که اصلا فکرش را نمیکردم، کسانی که واقعا از قهرمانی تیم خوشحال شده بودند. هیچ گاه گله نکردیم چون حرف ما برش ندارد. بارها گفتهایم ما نیز مانند دختران شما؛ درست است که دخترانتان این همه زحمت و تلاش کنند بعد این قدر کم از آنها قدردانی کنند. 10 میلیون تومان پول کفش ما در سال هم نمیشود چون ما هر سه ماه یک بار باید کفش را تغییر دهیم. در حال حاضر نیز کفشها هشتصد هزار تومان هستند، اسپانسر خصوصی هم نداریم که پول کفش و لباس ما را تضمین کند. در سال 5 میلیون برای کفش هزینه میکنیم چون صبح و بعد از ظهر در سالن در حال تمرین هستیم و پاره میشود.
*حتی رسانهها ما را حمایت نکردند
نامردی است اگر بگویم امکانات خوب نیست؛ در حال حاضر ما باید از عنوان قهرمانی خود در رقابتهای قهرمانی آسیا دفاع کنیم. کار سختی در پیش داریم و نباید تیم را به حال خود رها کنند. ما در دوره گذشته در رقابتهای قهرمانی آسیا حتی از سوی رسانهها حمایت نشدیم. فقط یکبار از ایسنا و یک جای دیگر با من تماس گرفتند. تنها نباید از مسوولان انتظار داشته باشیم؛ رسانهها نیز باید ما را حمایت کنند. زمانی که تیم به فینال راه پیدا کرد من مصاحبه نکردم چون تمام فکر و تمرکز من بازی بود. قبل از این که تیم به فینال راه پیدا کند هیچ کس خبر نداشت ما در رقابتهای جام ملتهای آسیا حاضر هستیم. تنها حرف صانعی، مشاور تیم ملی به ما این بود که به غیر از خانودههای ما هیچ کس خبر ندارد ما الان در این مکان هستیم و ما تنها باید برای خانوادههای خود بازی کنیم.
*بعد از قهرمانی خبر نداشتیم رییسجمهور تبریک گفته است
زمانی که قهرمان آسیا شدیم فکر میکردیم باز هیچ کس خبر ندارد چون گوشیها خاموش بود. در حال حاضر نیز که تعریف میکنم تحت تاثیر قرار میگیرم. پدر و مادر من آن موقع در مکه بودند و من توانستم با خواهرم صحبت کنم که گریه میکرد؛ گفتم ما قهرمان شدیم چرا گریه میکنی! که به من گفت رییسجمهور، علی دایی، علی کریمی و کیروش قهرمانی تیم را تبریک گفتند. ما خبر نداشتیم که چه کسانی تبریک گفتند. حرفهای صانعی در ذهنم تداعی شد که گفته بود بین قهرمانی و نایب قهرمانی فاصله بسیار است، اگر نایب قهرمان شوید تنها خانوادهها به دنبال شما میآیند و همه چیز تمام میشود ولی اگر قهرمان شوید، شرایط فرق خواهد کرد و آن زمان حس کردم چقدر بین قهرمانی و نایب قهرمانی تفاوت است.
*بعد از قهرمانی فقط پز خانمهای ایرانی را دادند
البته از نظر شرایط مالی خیلی فرق نکرد. خیلی هم چیزی نمیگوییم چون خودشان باید بدانند، ما هر چقدر هم که بگوییم فایدهای ندارد. برای مثال اگر الان بگوییم حق اردو بدهید، میگویند تیم مردان هم حق اردو نمیگیرند. سال گذشته که به روسیه اعزام شدیم تنها 100 دلار تنخواه دادند همان پول تو جیبی و این بسیار زشت است. قهرمان که شدیم فقط پز خانمها را دادند که بانوان ایرانی قهرمان شدند.
*همه فکر کردند گل پشت پا را من زدم
رسانههای خارجی بازی ما را بیشتر انعکاس دادند. در فضای مجازی همه من را تگ کردند، چون من بهترین بازیکن آسیا شدم. همه فکر میکردند گل پشت پا را من زدهام در صورتی که فهیمه زارعی آن گل زیبا را زد. زارعی اصولا نمیتواند با بغل پا گل بزند یا باید برگردون یا با پشت پا گل بزند. زارعی حرف قشنگی میزند که میگوید "بشاگرد را تنها احمدینژاد میشناسد چون او جاده بشاگرد را آسفالت کرد، جاده ما یک جاده خاکی بود". زارعی همیشه با افتخار میگوید که بشاگردی است و این بسیار خوب است. فهیمه بازیکن فوقالعادهای است و به تیم بسیار کمک کرد.
*به لطف رییسجمهور در جام جهانی حاضر شدیم
بعد از رقابتهای قهرمانی آسیا، یک اردو در روسیه برگزار کردیم، جام جهانی هم به لطف رییسجمهور در دقیقه نود اعزام شدیم، اگر شرایط بهتر بود نتیجه بهتری را میتوانستیم کسب کنیم ولی متاسفانه 10 ساعت بعد از رسیدن با پرتغال بازی داشتیم و خستگی سفر، کار را برای ما بسیار سخت کرد. بعد از آن هم دیگر هیچ! همانطور که به تیم مردان میگویند نگاه ویژه دارند، به ما نیز همان را میگویند که میخواهند توجه ویژه داشته باشند. تیم مردان نیز سوم جهان شد و تیم پرقدرتی مانند برزیل را شکست داد. شکست تیم برزیل کار آسانی نیست همان طور که برای تیم ما نیز کار آسانی نیست چون برزیل در هر پنج دوره جام جهانی قهرمان شده است و هر سال 6 بازیکن برتر جهان دارد، قطعا شکست دادن چنین تیمی کار بسیار سختی است.
*صانعی بسیار به تیم ملی کمک کرد
در زمان قهرمانی، کفاشیان عضو کمیته فوتسال AFC بود و گفت من یک بار زمان صعود تیم مردان به جام جهانی و یک بار در زمان قهرمانی تیم دختران خوشحال شدم. کفاشیان به همراه عرب عامری آن زمان بسیار تیم را حمایت کرد و همین که توانستند صانعی را برای تیم حفظ کنند لطف بسیار بزرگی به تیم کردند چرا که صانعی بسیار به تیم کمک کرد. از سلیمانی و کادر فنی بسیار تشکر میکنم اما همه میدانیم که حضور صانعی در تیم ملی بسیار تاثیرگذار بود. حضور یک مرد در کنار تیم ملی بسیار لازم است چون در حال حاضر خیلی چیزها را از فوتسال نمیدانیم، حتی مظفر که در تیم باشگاهی بسیار برای تیم زحمت میکشد، مدرس فیفا و AFC است و تمرینات به روز را میدهد باز هم نیاز به دانستن داریم. من خود را برتر از سایر بازیکنان نمیدانم و بسیاری از موفقیتهای خود را مدیون مربیانم میدانم. صانعی، مشاور فنی تیم بود و باید از او تشکر کنم چرا که فکر نمیکنم مسوولان از صانعی تشکر ویژه کرده بودند. همه ملیپوشان دوست دارند که صانعی در کنار تیم ملی باشد چرا که او شناخت خوبی نسبت به تک تک بازیکنان دارد. نباید از حق بگذریم که 80 درصد عامل قهرمانی تیم را مدیون صانعی هستیم و اگر فدراسیون علاقهمند به قهرمانی است باید از وجود صانعی استفاده کند. البته اگر علایق قلبی خود صانعی نباشد و خودش نخواهند کنار تیم بانوان باشد این موضوع متفاوتی است ولی این قبول نیست چون نخست تیم دختران قهرمان شدند بعد تیم مردان در جام جهانی سوم شدند؛ پس نخست ما بودیم (از زمانی که صانعی را شناختیم).
*هر روز از جنوبیترین نقطه تهران به شمالیترین نقطه میروم
در حال حاضر در سالن علوم تحقیقات دانشگاه آزاد، واحد شمال تمرین میکنم و هر روز از نازیآباد در جنوبیترین نقطه تهران به شمالیترین نقطه میروم و اتوبان آزادگان را طی میکنم که بسیار هم خطرناک است و من میترسم. اگر یک روز اتفاقی برای من افتاد من را شهید خدمت حساب کنید (با خنده).
*قرارداد باشگاهی من 25 میلیون تومان است
پول آژانس دریافت نمیکنیم، مبلغ قرارداد را به ریال بگویم بیشتر میشود که 250 میلیون ریال دریافت میکنم (با خنده). البته تبصرههایی در قرارداد ذکر شده است که اگر قهرمان نشویم مقداری کسر خواهد شد. تا امروز 60 درصد قرار داد را دریافت کردهام. فکر کنم باید به همین جا اکتفا کنم (با خنده). بالاترین سقف قرارداد در لیگ را فکر کنم بازیکنان ملی حفاری دریافت کنند که 40 میلیون باشد. دقیق نمیدانم. جا دارد که از همه دانشگاه آزادیها مخصوصا دادگان تشکر ویژهای داشته باشم چون واقعا تیم را حمایت میکنند.
*بازیکنان تیم زنجان بدون دریافت حتی یک هزار تومانی با جان و دل بازی میکردند
در بازی مقابل زنجان روی سکو بودم و از بازیکنان جوان بیشتر استفاده شد و البته رحم هم نکردند و 29 گل زدند. گفتنِ این موضوع که یک تیم در لیگ برتر شرکت میکند و در اواسط فصل منحل میشود بسیار زشت است. تبریز در فوتبال تیمهای ماشینسازی، گسترش و تراکتورسازی را دارد و اسپانسرهای خوبی در اختیار دارند چرا نباید 200 میلیون در حمایت از تیم بانوان هزینه کنند؟ تیم زنجان تنها پنج بازیکن بدون مربی در اختیار داشت، اگر یک بازیکن هم مصدوم شود که شرایط وخیمتر میشود. این مساله بسیار زشت و بیاحترامی به بانوان است. هدف بانوان تنها شرکت در لیگ و بازی کردن است. بازیکنان تیم زنجان بدون دریافت حتی یک هزار تومانی با جان و دل بازی میکردند تا فقط تیم خود را در لیگ حفظ کنند. بازیکان شهرستانی تیم زنجان به دلیل این که پول دریافت نکرده بودند تیم را همراهی نکرده بودند اما بازیکنان بومی از روی غیرت و تعصب آمده بودند و میگفتند تنها میخواهیم زنجان در لیگ برتر نماینده داشته باشد و حاضر هستیم رایگان بازی کنیم. این بسیار زشت و دردناک است بندگان خدا هزینه کردهاند و اگر یکی از این بازیکنان آسیب ببیند دیگر تمام است چون هزینه درمان ندارد. تفاوت ملیپوشان با سایرین در این است که حداقل ملیپوشان برای آسیبهای خود میتوانند از امکانات "ایفمارک" استفاده کنند و باید از هراتیان تشکر کنم که کمک میکند تا یک بازیکن حرفهیی شود.
*دل نگران آینده تیم ملی هستیم
ما خودمان دل نگران آینده هستیم در صورتی که من و بازیکنان نباید نگران باشیم، مسوولان باید دل نگران باشند که بعد از ما چه کسانی تیم ملی را تشکیل خواهند داد. من با تمام وجود دوست دارم که قهرمانی در آسیا تکرار شود. زمانی که صانعی از قهرمانیهای خود در آسیا میگفت صحبتهای او را درک نمیکردم اما زمانی که قهرمان شدیم تازه درک کردم و من نیز میخواهم حداقل چهار قهرمانی در پرونده داشته باشم تا چند سال بعد با افتخار از تجربیات خود بگویم. لیگ برتر بسیار مهم است و نباید با این شرایط پیش روی کنیم. کفاشیان همیشه از باشگاهها به دلیل حمایت از بانوان تشکر کرده است و باید حمایتها به وجود آید. دختران ما به اندازه پسرها به فوتبال و فوتسال علاقه دارند با این تفاوت که الویت مردان بعد از بزرگتر شدند پول میشود اما پول در زندگی من در الویت دوم و سوم است.
*تک تک بازیکنان لایق و شایسته کسب عنوان بهترین بازیکن آسیا بودند
نمیدانم چرا بعد از قهرمانی در آسیا من بیشتر دیده شدم، چندینبار این اتفاق برای من افتاده که کسی من را شناخته خودم را مخفی کردهام. برای مثال برای خرید کفش به مغازهای رفتم و به محض شناخته شدنم از مغازه بیرون آمدهام. هر بار هر کجا که بودهام دوست داشتهام نام تک تک بازیکنان تیم را بیاورم چون ما یک تیم بودیم و این اشتباه است که تنها نام من آورده شود. هر چه که بود لطف خداوند بود و کمک هم تیمیهایم؛ در غیر اینصورت امکانپذیر نبود و من نمیتوانستم یک به پنج بازی کنم. تک تک بازیکنان لایق و شایسته کسب عنوان بهترین بازیکن آسیا بودند و من نیز همان زمان آن را تقدیم تک تک بازیکنان تیم کردم و همیشه در همه جا از آنها حمایت کردهام. اگر پاس گل به من داده نمیشد، اگر توسلی در مقابل آن یک گل از دروزاه خودش حمایت نمیکرد، اگر سپیده زرین آن تک به تک را نمیگرفت، این اتفاق رخ نمیداد. تک تک بازیکنان جان خود را گذاشتند. در حال حاضر نتوانستم فیلم کامل بازی را ببینم اما با دیدن کلیپها گریه میکنم چه برسد کل بازی را تماشا کنم. همه یک دل بودیم و یک اتحاد در تیم حکمفرما بود که توانستیم قهرمان آسیا شویم و من نیز عنوان بهترین بازیکن آسیا را کسب کنم. هم اکنون نیز رابطههای ما با یکدیگر خوب است البته در لیگ رقابت بین ماست اما باز هم با هم رفیق هستیم.
*همیشه غیرت جواب نمیدهد؛ امکانات میخواهد
به شرط حمایت این تیم میتواند بار دیگر قهرمان آسیا شود. یک سری از بازیکنان نیستند و باید از جوانترها استفاده کرد. غیرت یکبار، دوبار جواب میدهد اما دفعه سوم امکانات به غیرت میچربد. تلاش و تمرینهایی که تیمهایی مانند برزیل دارند بر غیرت ما میچربد. شاید در آسیا بتوانیم بار دیگر قهرمان شویم اما اگر هدف ما رقابتهای جهانی است باید بسیار بیشتر زحمت و تلاش کنیم، باید کسانی آورده شوند که آموزشهای بیشتر به تیم دهند، ما هنوز خیلی چیزها را از فوتسال نمیدانیم.
*حسادت در بین بانوان بیشتر است
اگر یک روز با وزیر ملاقات داشته باشم تنها جملهای که به او میگویم این است که فوتبال و فوتسال بانوان را از حاشیه دور کند. اجازه دهیم بازیکنان با آرامش بازی کنند. تیم ملی فوتبال بزرگسال هنوز کار خود را آغاز نکرده بود درگیر حاشیه شد و من فکر میکنم این حاشیهها از داخل خود فوتبال و فوتسال است. حسادت در بین زنان به نسبت مردان بیشتر است. برای مثال اگر سردار آزمون بهترین بازیکن شود، بازیکن دیگر تلاش میکند تا او نیز بهترین بازیکن شود اما متاسفانه در بین بانوان میگویند اگر فرشته کریمی بهترین بازیکن شد باید او را پایین بکشیم و به این فکر نمیکنند که یک نفر از ایران بهترین شده است و کمک کنیم تا 10 نفر جزو بهترینها شوند. از صمیم قلب دوست دارم فاطمه اعتدادی، فهیمه زارعی و بسیاری دیگر که از بهترینها بودند، این عنوان را کسب کنند.
*وزیر حاشیهسازان تودهنی بزند
از وزیر میخواهم اگر کسی برای بانوان حاشیهای درست میکند یک تو دهنی به او بزند. متاسفانه از داخل ضربه میخوریم و هیچ کسی عکسالعملی نشان نمیدهد و به راحتی فرد را حذف میکنند. اگر میگویند فرشته کریمی مشکل دارد کریمی را حذف میکنند. این حذف شدنها یک توجیه برای هزینه نکردن در ورزش بانوان است. تیم ریشهدار ملوان را به راحتی کنار گذاشتند در صورتی که باید حاشیه را کنار میگذاشتند. همیشه میگویم فکر کنید دختر و خواهر خودتان است؛ آخر چرا این گونه صحبت میکنید؟ اگر یک نفر موی کوتاه دارد دلیل حاشیهسازی و مشکل داشتن یک نفر نمیشود. فیلم مسابقات ما را پخش نمیکنند بعد در فضای مجازی پخش میشود. زمانی که در کشور خودمان از ما حمایت نمیشود طبیعی است که حاشیه به وجود آید و بعد از قهرمانی ما کشور های عربی سوء استفاده کنند. چون در داخل حمایت نمیشویم و یک تو دهنی به خودمانیها نمیزنیم شاهد این اتفاقات هستیم.
*بازی ما حتی از رادیو هم پوشش داده نمیشود
فینال مسابقات ما در برنامه نود به طور کامل پخش شد چه اشکالی داشت؟ بازیکنان مجبور بودند به دنبال فیلمهای بازی خود باشند تا در فضای مجازی بگذارند. حتما باید مردم اینگونه متوجه بازی شوند؟ مردم میدانند و دوست دارند چرا باید جلوی آنها گرفته شود؟ زمانی که با حجاب کامل بازی میکنیم و حتی یک بار هم اتفاق نیافتاده است در رقابتهای لیگ مقنعه یکی از بازیکنان بیفتد، چرا نباید پوشش خبری شویم. ما واقعا به حمایت رسانهها نیاز داریم. بازیهای ما حتی از رادیو هم پوشش داده نمیشود، مگر چه میشود بخشی از شبکه ورزش مختص بانوان شود؟ در حال حاضر خبری از حمایت بانوان نیست اما اگر باز قهرمان آسیا شویم و یا این که در جهان سوم یا چهارم شویم یادشان خواهند آمد تیم بانوان نیز وجود دارد که باید نشان دهیم و سپس باز همه چیز فراموش میشود.
* چنان شوت آرامی زدم که دروازبان حریف یکبار رفت چپ؛ یکبار راست؛ و توپ را گرفت
در رقابتهای غرب آسیا بازی مقابل امارات هر پنج پنالتی زده شد و کار به پنالتی حذفی کشیده شد. در حذفی توپ را برداشتم و کاشتم که دروازبان تیم گفت "فرشته این پنالتی خیلی حساس است" منم سرم را که بالا آورم دیدم چقدر دروازه دور است، چنان شوت آرامی زدم که دروازبان حریف یکبار رفت سمت چپ؛ یکبار راست و توپ را گرفت (خنده). البته خود دروازهبان ما یک گلی خورد که بعد از گل شدن تازه شیرجه زد (خنده). اردلان آن زمان کاپیتان تیم بود و هنوزم که هنوزه به من میگوید تو آن جام را از من گرفتی. چون اردلان کاپیتان بود و جام را بالای سر میبرد. این تلخترین خاطرهام بود؛ تا صبح گریه کردم. بسیار خوب در آن تورنمنت بازی کردیم و قهرمانی حق ما بود که نشد اما در رقابتهای آسیایی فوتسال توانستیم قهرمان شویم و بالاخره قهرمانی را گرفتیم.
*دوست دارم ایران میزبان رقابتهای آسیایی شود
دوست دارم ایران میزبان رقابتهای آسیایی شود. این یک امتیاز برای سرزمینم است و باعث آشنایی بیشتر کشورها با ایران میشود. همانطور که ما، در اعزامهای خود چیزهای بسیاری از کشورهای دیگر مانند طرز رانندگی، تمیزی شهر و ... یاد میگیریم، این اتفاق شدنی است و فکر نمیکنم با حجاب مشکلی داشته باشند همانطور که تیم روسیه، نایب قهرمان جهان به ایران سفر میکند و مشکلی با حجاب ندارند. این پیشنهاد باید داده شود. فکر نمیکنم کسی این پیشنهاد را داده باشد، زمانی که که وزیر سخن از حمایت میزند این نیز یک مساله اجرایی است.
*اردلان یک رهبر بود
جای نیلوفر بسیار خالی بود. روز نخستِ بازیها، تماشاگران نام اردلان را صدا میزدند. نیلوفر نیز هر روز پست میگذاشت و تیم را حمایت میکرد. اردلان تا شب اعزام همراه تیم بود و شب قبل از اعزام نیز به یک تئاتر دعوت بودیم. اردلان در تمام مدت حضور خود در فوتبال بسیار به تیم ملی کمک کرد و بازیکنان از نبود اردلان در تیم بسیار ناراحت بودند. اردلان نه یک بازیکن بلکه یک رهبر بود، برای همه ما افتخار بزرگی بود که یک مادر را در تیم داریم. واقعا بازگشت به فوتبال بعد از مادر شدن مانند سربازی مردان است و دو سال از عمر فوتبالی او گذشته بود اما باز توانست خود را آماده کند که متاسفانه نشد همراه تیم اعزام شود. در مراسمی که در تهران داشتیم صانعی مدال خود را تقدیم اردلان کرد و این دلگرمی برای اردلان بود. من نیز تنها کاری که میتوانستم در قبال محبتهای اردلان کنم این بود که پیراهن او را بپوشم. نیلوفر همیشه مانند یک خواهر بزرگتر کنار من بود تنها به خاطر یک جمله مادرم که به او گفت "فرشته را نخست به خدا و سپس به تو میسپارم". هیچگاه نگذاشت درگیر حاشیه شوم و به من میگفت من این راه را رفتم اشتباه بود تو نرو. همیشه بهترینها را برای من انتخاب میکرد و نمیدانم چگونه قدردان زحمات او باشم.
*در ابتدا نمیدانستم کفش سالن چگونه است
تا جایی که بتوانم کار خیر انجام میدهم تنها برای این که وجدان خودم آسوده باشد. زمانی که من فوتسال را آغاز کردم نمیدانستم که کفش سالن متفاوت است و اصلا نمیدانستم کفش سالنی چه شکلی است و یک کفش معمولی خریدم. ترحمی، مربی من یک کفش سالنی به من هدیه داد و من با آن کفشها بازی کردم و به ترحمی گفتم این هدیه مثل یک زنجیر خواهد چرخید و بعد از این که عضو تیم ملی شدم هر کفشی را که گرفتم به کسی که نیاز داشت یا مثل من تفاوت کفش معمولی و سالن را نمیدانست هدیه میدادم. این مانند یک زنجیر است و مطمئن هستم آن فرد هم یک روزی بزرگ میشود و این کار را خواهد کرد. این یک روحیه است زمانی که من آن کفش را هدیه گرفتم فکر میکردم بهترین هدیه دنیا را گرفتهام.
*اگر 20 میلیون داشتم در نازیآباد چه میکنم
در کارهای دیگر نیز تا جایی که بتوانم کمک میکنم اما گاهی اوقات یک پیشنهاداتی میشود که نمیدانم جدی است یا شوخی. برای مثال از من درخواست میشود 20 میلیون تومان کمک کنم. از کجا چنین پولی بیاروم. در کل قرارداد من با دانشگاه 25 میلیون تومان است البته اگر درصدی از آن کسر نشود. از پیشنهادات این چنینی خندهام می گیرد. پول الویت زندگی من نبوده است چون ارزشی ندارد اما تا جایی که بتوانم کمک میکنم. اخلاق و رفتار خوش برای من بسیار با اهمیتتر است و دوست دارم کسانی که با من وقت میگذرانند شاد باشند نه این که یک فرد اخمو و بداخلاق باشند. از کارت حقوق بازنشستگی پدرم استفاده میکنم. پیر هم که بشوم از پدرم پول توی جیبی خواهم گرفت. انشاءالله سایه پدر و مادرها بالای سرفرزندان خود باشد.
*بعد از قهرمانی در آسیا آزمون تبریک گفت
عکسی که از من و آزمون منتشر شد مربوط به زمانی میشود که من فیزیوتراپی رفته بودم و آزمون هم مصدوم بود. من از آزمون بزرگتر هستم و زمانی که آزمون و عزتالهی در تیم نوجوانان بودند با یکدیگر صحبت میکردیم و آرزوی موفقیت داشتیم؛ اما زمانی که قهرمان آسیا شدیم، آزمون یک پست گذاشت و تبریک گفت. در بین بازیگران نیز در برنامه خندوانه با پرستو صالحی، آزاده زارعی و حدیث فولادوند آشنا شدم که بسیار باشخصیت هستند.
*به دلیل پرسپولیسی بودنم با هجمهای از بیاحترامیها مواجه شدم
در تیم ما تنها فهیمه زارعی، استقلالی است و سایر بازیکنان پرسپولیسی هستند. هیچگاه از دروغ گفتن خوشم نیامده است. زمانی که در فضای مجازی اعلام کردم پرسپولیسی هستم با هجمهای از بیاحترامیها مواجه شدم. بسیاری گفتند اهمیت ندهم اما یک حرف زشت به مادر و خواهرم زندگی را برای من تمام کرد به همین دلیل فعالیت خود در فضای مجازی را خاتمه دادم. برخی معتقد بودند برای پیدا کردن طرفدار گفتهام که پرسپولیس هستم اما اینگونه نبود. وقتی از کسی میپرسیدند استقلالی هستی یا پرسپولیسی از این که میگفتند تیم ملی، خوشم نمیآمد. حداقل بگویند نمیگویم. بسیاری نیز به من گفتند تیم مورد علاقه خود را نگو اما من دوست داشتم که علاقه درونی خود را بگویم. در حال حاضر نیز بنابر درخواست عدهای از مردم دوباره به فضازی مجازی باز گشتهام اما خیلی فعال نیستم و بیشتر اخبار را از سایتها دنبال میکنم.
*در اسپانیا نفس عمیق کشیدم چون رونالدو آنجا نفس کشیده است
سفر با خانواده را بسیار دوست دارم اما بیشتر با تیم ملی سفر میکنم. کشور اسپانیا را بسیار دوست دارم، شاید باور نکنید زمانی که به اسپانیا رفته بودیم نفس عمیق کشیدم چون کریستیانو رونالدو در اسپانیا نفس عمیق کشیده بود. تنها هدف من این است که یک روزی بتوانم لژیونر شوم. از یک تیم اسپانیایی پیشنهاد داشتم اما به دلیل این که با حجاب مخالف بودند، نپذیرفتم. مادر من نیز نذر کرده بود که این اتفاق نیافتد و من به تیم اسپانیایی نروم. مادرم تنها یک بار در دوران مدرسه بازی من را دید و زمانی که زمین خوردم گریه کرد در صورتی که زمین خوردن طبیعی است.
فرشته کریمی در پایان اظهار امیدواری کرد حمایت رسانهها ادامهدار باشد و ادامه داد: امیدوارم بتوانم برای سرزمینم افتخارآفرین باشم. از همه مربیان خود مخصوصا مظفر و ترحمی و کسانی که نه تنها به من، بلکه به تمام بازیکنان کمک کردند و فوتبال را آموزش دادند تشکر میکنم و یک تشکر ویژه از پدر و مادر، خواهر و برادرم که بسیار کمک کردند و خدا را شاکر هستم. امیدوارم حواس همه به ما باشد و وزیر نیز وقت ملاقاتی را دهد تا یک درد و دل داشته باشیم.
گفتگو از ساناز سلیمان آبادی