و چنانکه گفته اند:در ماه ربیع الاخر رسول خدا(ص)خالد بن ولید را به سوی نجران فرستاد تا قبیله بنی حارث بن کعب را به اسلام دعوت کند و به او دستور داد تا سه روز اگر اسلام را نپذیرفتند با آنها بجنگد.
قبیله بنی حارث همان روزهای نخست،اسلام را پذیرفتند و خالد نیز مدتی در میان ایشان ماند تا وقتی که به دستور رسول خدا(ص)با چند تن از بزرگان آنها به مدینه آمد و به دنبال آن رسول خدا(ص)علی بن ابیطالب را برای جمع آوری و اخذ جزیه از اهل نجران و تعلیم احکام و قضاوت در میان مردم یمن بدان ناحیه فرستاد (1).
هنگامی که علی بن ابیطالب از طرف رسول خدا(ص)مأموریت یافت به یمن برود بدان حضرت عرض کرد:
ای رسول خدا مرا که فرد جوانی هستم برای قضاوت در میان مردم می فرستی بااینکه من تاکنون داوری نکرده ام؟رسول خدا(ص)دست به سینه علی(ع)زد و گفت:
«اللهم اهد قلبه و ثبت لسانه»
[خدایا قلبش را هدایت فرما و زبانش را از لغزش مصون و محفوظ بدار.]
علی(ع)گوید:سوگند بدانکه جانم به دست اوست از آن پس هیچ گاه در قضاوت میان دو نفر تردید برای من پیدا نشد.
و در امالی شیخ(ره)است که چون پیغمبر خواست علی(ع)را به یمن اعزام کند بدو سفارش کرده چنین گفت:
«یا علی اوصیک بالدعاء فان معه الاجابة،و بالشکر فان معه المزید،و ایاک ان تخفر عهدا و تعین علیه و انهاک عن المکر فانه لا یحیق المکر السی ء الا بأهله،و انهاک عن البغی فانه من بغی علیه لینصرنه الله».
[ای علی تو را سفارش می کنم به دعا زیرا اجابت با او قرین و همراه است،و به شکر و سپاسگزاری زیرا فزونی نعمت را به دنبال دارد.عهدی و پیمانی را که بسته ای محترم بشمار و در صدد نقض آن برنیا و از مکر و حیله تو را بسختی نهی می کنم زیرا حیله و نیرنگ بد به صاحبش باز می گردد و تو را از ظلم و ستم نهی می کنم زیرا کسی که بر او ستم شود خداوند به طور حتم او را یاری خواهد کرد.]
علی(ع)به یمن آمد و مدتی در میان مردم آن ناحیه توقف و داوری کرد که قسمتی از داوریهای شگفت انگیز آن حضرت را در کتابهای حدیث ضبط کرده اند و اگر خدای تعالی توفیق داد شاید در جای خود آنها را نقل کنیم و پس از انجام مأموریت با لشکریان خود به سوی مدینه حرکت کرد و چون مطلع شد که پیغمبر اسلام برای انجام حج به جانب مکه آمده راه خود را به سمت مکه کج کرده و هنگام حج در مکه به آن حضرت ملحق شد.
پی نوشت:
1.و در کامل ابن اثیر و ارشاد مفید است که رسول خدا(ص)خالد را به یمن فرستاد تا مردم آن ناحیه را به اسلام دعوت کند و چون خالد نتوانست کاری انجام دهد و مردم دعوت او را نپذیرفتند پیغمبر اسلام(ص)علی(ع)را مأمور کرد برای انجام این کار بدان سو برود و چون علی بدانجا رفت و نامه پیغمبر(ص)را برایشان خواند در یک روز همه قبیله همدان مسلمان شدند و رسول خدا(ص)دو بار گفت:درود بر همدان.