جریان این گونه بود که چون حلیمه آن حضرت را به مکه آورد تا به مادر و جدش بسپارد در میان کوچه های مکه او را گم کرد و هر چه این طرف و آن طرف جستجو کرد او را نیافت و سراسیمه به نزد جدش عبد المطلب آمد و جریان را بدو اطلاع داد.
عبد المطلب از جا برخاست و به کنار خانه کعبه آمد و با تضرع و زاری پیدا شدن فرزندش محمد را از خدای تعالی خواستار شد و از جمله اشعاری که از وی در این باره نقل شده و کمال علاقه او را به فرزند و پیدا شدن او میرساند اشعار زیر است:
یا رب رد راکبی محمدا
رد الی و اتخذ عندی یدا
انت الذی جعلته لی عضدا
یا رب ان محمدا لم یوجدا
فجمع قومی کلهم مبددا
به دنبال آن قبایل قریش، خاندان بنی هاشم و بنی غالب را برای یافتن فرزند به یاری طلبید و غوغایی در مکه برپا شد، تا اینکه ورقة بن نوفل و مرد دیگری از قریش آن جناب را پیدا کرده و به نزد عبد المطلب آورده و گفتند: ما او را در بالای شهر مکه پیدا کردیم. (1)
پی نوشت:
1. داستان حلیمه و گمشدن رسول خدا(ص)را در مکه ملای رومی با تفصیل بیشتری به نظم درآورده و به مناسبتی آن را در مثنوی آورده است، و در کتاب بحار الانوار نیز شبیه به آنچه در مثنوی نقل شده از کازرونی روایت شده است.