کودک عبد المطلب مدت پنج سال در میان قبیله «بنی سعد»بسر برد،و رشد و نمو کافی نمود. در ضمن این مدت،دو یا سه بار،حلیمه او را پیش مادرش برد،و آخرین بار او را به مادرش تحویل داد.
نخستین دفعه،هنگامی بود که دوران شیرخوارگی او پایان یافت و برای همین جهت او را به مکه برد و با اصرار دو مرتبه باز گرفت.علت اصرار«حلیمه »،برای باز گرفتن این بود که وجود این طفل باعث خیر و برکت او گردیده بود و شیوع بیماری «وبا»در مکه سبب شد که مادر وی نیز خواهش او را بپذیرد.
دفعه دوم،موقعی بود که دسته ای از روحانیون حبشه به حجاز آمده بودند،محمد«ص »را، در قبیله «بنی سعد»مشاهده کردند.دیدند علائمی را که در کتابهای آسمانی،برای پیامبری که پس از عیسی خواهد آمد،کاملا در این طفل موجود است.از این نظر تصمیم گرفتند او را به هر نحوی که ممکن است بربایند و با خود به حبشه ببرند و این افتخار نصیب آنان گردد. (1)
این مطلب هیچ استبعادی ندارد.زیرا به تصریح قرآن علائم پیامبر در انجیل بیان شده بود.هیچ مانعی ندارد که دانشمندان وقت،از روی آن علائم دارنده آن را تشخیص داده باشند.قرآن کریم در این باره می فرماید:
«و یادآور هنگامی که عیسای مریم به بنی اسرائیل گفت:من همانا رسول خدا به سوی شما هستم،و بر حقانیت کتاب تورات که مقابل من است،تصدیق می کنم و نیز شما را مژده می دهم که بعد از من،رسول بزرگواری که نامش(در انجیل من)احمد است،بیاید.چون آن رسول با آیات و معجزات به سوی خلق آمد،گفتند:این(معجزات و قرآن وی)سحری آشکار است ». (2) در این مورد آیات دیگری نیز هست که آشکارا می رساند که علائم و نشانه های پیامبر اسلام «ص »در کتب آسمانی گذشته،صریحا بیان شده بود و امتهای پیشین از آن با خبر بودند. (3)
پی نوشت ها:
1. «سیره ابن هشام »،ج 1/167.
2. و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوریة و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جائهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین -سوره صف/6.
3. سوره اعراف/157.