ماهان شبکه ایرانیان

خانه پوشالی پس از خالقش

اگر از طرفداران پر و پا قرص سریال «خانه پوشالی»، محصول کمپانی نتفلیکس باشید، به‌خوبی می‌دانید که فصل جدید این سریال، یعنی فصل پنجم تفاوت اساسی و عمده‌ای با فصل‌های پیش از خود دارد و آن‌هم جدایی بائو ویلیامز یکی از خالقان و مجری طرح‌های اصلی خانه پوشالی از آن است

اگر از طرفداران پر و پا قرص سریال «خانه پوشالی»، محصول کمپانی نتفلیکس باشید، به‌خوبی می‌دانید که فصل جدید این سریال، یعنی فصل پنجم تفاوت اساسی و عمده‌ای با فصل‌های پیش از خود دارد و آن‌هم جدایی بائو ویلیامز یکی از خالقان و مجری طرح‌های اصلی خانه پوشالی از آن است. تغییر بزرگی که سبب شده تغییرات ریزودرشت زیادی را در مسیر پیشروی سریال ببینیم. اتفاقی دوسویه که از جهاتی تأثیرات مثبتی گذاشته و از سوی دیگر باعث به وجود آمدن نقص‌هایی محسوس در «خانه پوشالی» شده.
نحوه برخورد دوربین به‌عنوان راوی با سوژه‌ها و خرده داستان‌های مختلف سریال یکی از اولین تفاوت‌هایی ست که به چشم مخاطب می‌آید. در فصل‌های پیشین همیشه تماشاگر همراه با زوج اصلی حوادث را با تمام جزییاتش مشاهده می‌کرد و در استرس‌ها، ترس‌ها و حیله‌گری‌های آندروودها شریک بود. از جزئی‌ترین باگی که در نقشه‌هایشان سربلند می‌کرد تا لحظه‌های ویژه‌ای که تصمیم بر له کردن دشمنشان می‌گرفتند، تماشاگر شبیه به شریک سوم زندگی آنها حضور مهمی داشت. آنچه در او تعلیق برمی‌انگیخت نه اتفاقات پیش‌بینی‌نشده بود و نه عدم آگاهی‌اش از لحظه‌هایی که پیش رویش هستند. حرکت در مرز باریک میان شکست و پیروزی و همراهی با نقشه‌های زیرکانه فرانسیس که موفقیتشان بعضاً به مویی بند است و استرس پرسیدن این سؤال از خود که آیا همه‌چیز “آن‌طور” که باید پیش خواهد رفت؟ است که تعلیق را در جان مخاطب سریال خانه پوشالی به اوج خودش می‌رساند، البته تا پیش از فصل پنجم.رویکرد خالقان سریال حالا در قسمت‌های جدید تغییر کرده است و بیشتر در پی سورپرایز کردن مخاطب و شگفت‌زده کردن اوست. در فصل جدید لحظات زیادی وجود دارند که مخاطب هاج و واج مانده و هیچ نمی‌داند چه اتفاقی دقیقاً دارد می‌افتد و مثلاً در چند سکانس یا قسمت بعد، مسیر داستان از آن لحظه خاص، گره‌گشایی می‌کند تا تماشاگر شگفت‌زده شود که چطور همه‌چیز به اینجا رسیده است. اتفاقی که همان‌قدر که ممکن است به مذاق بعضی از طرفداران خوش بیاید، دسته‌ای دیگر را دل‌زده می‌کند، آن دسته‌ای که هم سیاق با خود فرانسیس آندروود دوست دارند بوی خطر و خون را در مجاورت حادثه بو بکشند.
این تغییر نسبتاً بزرگ ریشه در تفاوت عمیق‌تری دارد که مربوط به فیلم‌نامه و کلی‌تر از آن شکلی می‌شود که برای روایت داستان انتخاب‌شده است. در فصل پنجم هم به‌واسطه تعدد اتفاقاتی که در پی هم می‌افتند تا به لحظه نهایی سریال برسند و هم به‌واسطه شکل تعریف آنها، مخاطب بیش از آنکه با جزییات نقشه‌های شوم آندروودها وقت بگذراند، باید تکه‌های مختلف داستانک‌های گوناگون و متعدد را چون پازلی کنار هم بچیند تا نتیجه نهایی را به دست دهد. در فصل‌های پیشین کمتر جامپ کات‌هایی داشتیم که باعث ایجاد یک کات زمانی طولانی شود. وحدت زمان و اصلاً خود عامل زمان که همواره محدودکننده بود، در این فصل اهمیتش را ازدست‌داده است. در فصل جدید شاهد کات‌هایی در تدوین و فیلم‌نامه هستیم که با عبور از ریزه‌کاری‌ها و درواقع چگونگی به انجام رسیدن آنها، ما را چندین ماه به جلو پرتاب می‌کنند تا بیفتیم در دل یک دردسر دیگر.

به نظر می‌رسد جزییات دغل‌بازی یا به‌عبارت‌دیگر نحوه اجرای نمایش خیمه‌شب‌بازی‌هایی که آندروودها در کاخ سفید تدارک می‌بینند، برای سازندگان جدید سریال آن‌قدرها واجد اهمیت نیست و بیشتر با نشان دادن فصل تصمیم‌گیری است که داستان را جلو می‌برند. این در نگاه اول برای تماشاگران بسیار نامأنوس می‌نماید، آنها به اجراهای سرسختانه فرانسیس عادت کرده‌اند اما از طرفی دیگر این شکل روایت زمینه را برای تعریف این حجم بالا از حادثه و رویداد در مدت‌زمان محدود یک‌فصل فراهم کرده است. تصورش را بکنید اگر هرکدام از این رویدادها بافرم پیشین ساخته می‌شدند، احتمالاً باید یک سیزن تمام صرف پیروزی در انتخابات، فصلی دیگر صرف ریاست جمهوری موقت کلر و فصلی دیگر منوط به حادثه نهایی می‌شد. جامپ کات‌ها این امکان را فراهم کرده‌اند که داستان سریع‌تر و درعین‌حال کامل و تمام ارائه شود.
رابطه فرانسیس و کلر و اتفاقی که بینشان می‌افتد مورد مهم دیگر است. آن همراهی و هم مسیری که در فرانسیس و کلر سراغ داشتیم و اصلاً آنها را تبدیل به یکی از استثنایی‌ترین زوج‌های این سال‌های صنعت هالیوود می‌کرد همین همراهی آنها در کنار یکدیگر بود که حالا دیگر رنگ چندانی از آن باقی نمانده. آندروودها در فصل جدید رسماً به سیم آخر زده‌اند و هیچ‌چیز هم جلودارشان نیست، دیگر دوست و غریبه را از هم بازنمی‌شناسند و مانند سگ‌های هاری که بوی خون به دماغشان رسیده، وحشی شده‌اند. طمع قدرت در آنها به‌قدری بالاگرفته که دیگر حتی همدیگر را هم نمی‌شناسند و همکاری‌شان‌ هم بیشتر برای حفظ موقعیت خودشان است تا دیگری. ریشه این فاصله را می‌توان از جایی پیدا کرد که تصمیم گرفتند دیگر با یکدیگر در یک تخت نخوابند و حالا در فصل پنجم به‌جرئت می‌توان گفت دیگر هیچ ارزش و علاقه‌ای میانشان به چشم نمی‌خورد.
در فصل‌های ابتدایی و با توجه به الگوی مکبث لیدی مکبثی که در فرانسیس و کلر دیده می‌شد و همچنین با در نظر گرفتن مناسبات قدرت در سیاست روز و همسان‌سازی خانه پوشالی باسیاست روز که همه جورِ هم بر آن تأکید می‌شود، انتظار می‌رفت که این نیروی شر مطلق میان زوج خبیث داستان روزی شکست بخورد و آنها با یکدیگر سقوط کنند اما فصل جدید بیش از هر چیز نشان از تغییر چنین پایان‌بندی یا مشابهش را دارد. آنچه حالا از سریال انتظار داریم این است یکی از دو طرف ماجرا به شکل فجیعانه ای به دست دیگری نابود شود. بویش را از همین حالا می‌توانید در کلام فرانسیس احساس کنید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان