ماهان شبکه ایرانیان

ستاره ای از آفریقا - گذری بر زندگی فضه زهرا(س)

در شماره نخست از مقاله حاضر به نحوه حضور فضه نوبیه در مدینه و آشنایی وی با فضایل اهل بیت و تاثرات روحی برگرفته از آنان پرداختیم، در این شماره به حضور جدی فضه در کنار اهل بیت(ع) درسخت ترین شرایط اجتماعی سیاسی پرداخته، لحظه لحظه او را با خاندان نور، بویژه حضرت فاطمه(س)، به نظاره خواهیم نشست.

فضه زهرا(س)ستاره ای از آفریقا(2)

اشرف آشوری

در شماره نخست از مقاله حاضر به نحوه حضور فضه نوبیه در مدینه و آشنایی وی با فضایل اهل بیت و تاثرات روحی برگرفته از آنان پرداختیم، در این شماره به حضور جدی فضه در کنار اهل بیت(ع) درسخت ترین شرایط اجتماعی سیاسی پرداخته، لحظه لحظه او را با خاندان نور، بویژه حضرت فاطمه(س)، به نظاره خواهیم نشست.

مقام نیکان

اندک زمانی از آشنایی فضه با خاندان طهارت می گذشت. در این مدت اوبا دریای زهد و عدل پیوندی مستحکم یافت. انس و الفت وی با خاندان پیامبر(ص) تاآنجا پیش رفت که چشمه جوشان معارف را فرا رویش گشود و کام جانش را با عالی ترین معارف الهی و انسانی آشنا ساخت.

«استجابت دعا» از مراتبی است که نصیبش شد. (1) این کمال روحی، که نشان ازموقعیت ممتاز روحی دارد، بارها در زمان رسول اکرم(ص) ظاهر گشت.

در مصابیح القلوب می خوانیم «امیر مومنان، فاطمه، حسن و حسین(ع) هر یک شبی ازماه رمضان رسول الله را برای افطار دعوت کردند، فضه با اینکه خانه ای جداگانه نداشت، برای شب پنجم پیامبر را دعوت کرد. هنگام افطار نگاههای ناباورانه فضه به دیدار چهره رسول اکرم(ص) روشن شد. اهل خانه که غافلگیر شده بودند، گفتند: ما رادر جریان می گذاشتی تا تدارکی ببینیم. فضه که آرزوی میزبانی رسول خدا را داشت،از درگاه الهی طعام خواست و آنگاه که غذا حاضر شد، سفره افطار را گسترد». (2)

علاوه بر این نشانه های زیادی از مستجاب الدعوه بودن فضه در این دوران به چشم می خورد که همه حکایت از یک واقعیت دارند. آری، فضه در خانه ولایت پرورش یافته بود، و این امر باعث شد به مرور زمان به والاترین مقام انسانی ست یابد. اوج همراهی و دلبستگی او به اهل بیت را در ماجرای اطعام می یابیم که به واسطه آن فضه به مقام «ابرار» ست یافت. قرآن کریم اینگونه از اطعام فقیر و اسیر و یتیم یاد می کند:

«همانا نیکان از جامهایی می نوشند که آمیخته به کافور است. چشمه ای که بندگان خدا از آن می نوشند و آن را به هر جای که خواهند روان می سازند. به نذر وفامی کنند و از روزی که شر آن فراگیر است، می ترسند. و طعام را در حالی که خود دوست دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند و در دل چنین می گویند. جز این نیست که شما را برای خدا اطعام می کنیم و از شما نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسی.

ما از پروردگار خود می ترسیم در روزی که آن روز سخت و هولناک است. خداوند آنان را از شر آن روز نگاه داشت ». (3)

فضه در خانه ولایت پرورش یافته بود.

در کتب روایی و تفسیری شان نزول این آیات را چنین بیان می کنند.

حسن و حسین(ع) فرزندان امیرمومنان(ع) مریض شدند. پیامبر به همراه اصحاب به ملاقات آنان آمد.

وقتی حالشان را نگران کننده دید، یکی از آنان پیشنهاد کرد که ای علی اگر نذرکنی برای سلامتی کودکانت امید ست خدا شفایشان دهد. (4)

علی(ع) فرمود: اگر خدا شفایشان داد، سه روز روزه می گیرم. دختر رسول الله(ص) وخادمش فضه نیز چنین نذر کردند. بعد از مدتی آن دو سلامت خود را بازیافتند.

اینک وقت وفا به نذر رسیده بود.

امیرمومنان به نزد شمعون خیبری رفت (5) و مقداری پشم برای ریسیدن و سه پیمانه جوبه عنوان اجرت گرفت و به منزل بازگشت. حضرت فاطمه(س) یک سوم از جو را آرد کرد ونان پخت.

هنگام افطار فقیری آمد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد(ص) فقیری ازمسلمانان هستم غذایی به من دهید; خدا غذایی از بهشت به شما دهد. همه سهم افطارشان را یکجا جمع کرده به او دادند. روز دوم یتیم و روز سوم اسیری آمد وآنان نیز تمام غذایشان را با رضایت قلبی تقدیم کردند. (6)

سه روز بود که علی، فاطمه، حسن، حسین و فضه بی هیچ غذایی روزه گرفته بودند.

صبح روز چهارم پیامبر به خانه فاطمه آمد. حسن و حسین از شدت ضعف بر خودمی لرزیدند. حال رسول اکرم دگرگون شد و از امیرمومنان علت را سؤال کرد و گفت دخترم را به من نشان بده. علی(ع) رسول خدا را به طرف فاطمه راهنمایی کرد. او درمحرابش نماز می خواند در حالی که آثار گرسنگی از سیمایش پیدا بود. ضعف به جسم فاطمه غالب شده و رنگ رخسارش به زردی گراییده بود. پیامبر تا این منظره را دیدفرمود:

«وا غوثاه بالله! انتم هذا ثلاث فیما اری؟» پناه بر خدا، شما سه روز به این حال بودید. جبرئیل نازل شد و گفت:

«خذ یا محمد هناک الله فی اهل بیتک » بگیر ای محمد! خدا گوارای اهل بیت توکند. پیامبر فرمود: چه را بگیرم. جبرئیل سوره «هل اتی » تا «ان هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا» را خواند. (7)

حسن بن مهران معتقد است آنگاه که پیامبر داخل خانه شد و آنها را دید گریان شدو ... جبرئیل این آیات را فرود آورد: «ان الابرار یشربون من کاءس کان مزاجهاکافورا عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا». (8)

علامه طباطبایی در ذیل این آیات تفسیری از امام صادق(ع) آورده، می نویسد:

«یوفون بالنذر» یعنی علی، فاطمه، حسن، حسین و خادم آنها فضه (9) در این میان علامه مجلسی بعد از نقل 15 روایت مختلف از شان نزول این آیات می نویسد: «بعد ازآنکه بر اجماع مفسرین و محدثین بر اینکه این سوره در حق اصحاب کساء نازل شد، پی بردی هیچ کس شبهه نیندازد زیرا; اینگونه ایثار از غیر ائمه برنمی آید و نزول این سوره به همراه غذا برای آنها دلیل بر جلال و رفعت و کرامت آنها نزد خداست واختصاص آنها به این نیکو داشت به همراه مکارم دیگر باعث می شود که نسبت دادن این فضل به غیر آنها که هیچ مکارمی ندارند، قبیح باشد».

این تعریض علامه مجلسی در حقیقت پاسخی به گروههای ناصبی و منحرفین است که غیراهل بیت را مستحق چنین پاداشی دانسته اند و اساسا مدنی بودن این سوره را زیرسؤال برده اند (10) و گرنه تعریض وی به عدم سهیم بودن فضه در این پاداش عظیم نمی تواندصحیح باشد.

استاد ذبیح الله محلاتی در ریاحین الشریعه می نویسد: «سی آیه در حق امیرمومنان بدون استثنای فضه وارد شده است که از فوائد و علائم متابعت خلوص مودت اوست. و آن بر حسب ظاهر صبر و شکیبایی بر گرسنگی در مدت سه روز است که در اطعام قرص نان به مسکین و یتیم و اسیر با موالی خود همراهی می کرد.

فضه گرسنه بود زمانی که اهل بیت گرسنه بودند و تشنه بود وقتی تشنه بودند.

نمی خوابید وقتی نمی خوابیدند روزه می گرفت وقتی روزه بودند...» (11) آنچه برای بانوان ما می تواند راهکاری در عصر حاضر برای دستیابی به قله های معرفت و شرافت معنوی باشد پی بردن به سر مقاماتی است که بانوانی شایسته چون فضه به آن دست یافته اند.

و این راز چیزی جز همراهی با اهل بیت و محو شدن در خواسته آنان نیست. چهاراصل مقدمات همراهی فضه با اهل بیت را فراهم ساخت. این اصول عبارتند از:

1 وفای به نذر: بشر به هنگام گرفتاری در دام رنج و سختی روی به خدا می آورد،اما به محض خلاصی، خدا از یادش می رود. نذر انسان را به پروردگار توجه می دهد تاگرفتاریش برطرف شود. وفای به عهد و نذر انجام عملی است که خدای تعالی به آن دستورداده و عدم وفا به فراموشی سپردن خداست و به این صورت بین دستیابی به شرافت معنوی و وفاء به نذر رابطه ای عمیق وجود دارد.

2 ترس از روز حساب: مشخصه دوم ابرار به فکر حساب و روز جزاء بودن است چه انسانهای نیکوکار نیز نمی توانند به طوری که شایسته خداست او را عبادت کنند ازاین روی همواره نقص و کاستی در اعمال انسان وجود دارد و فضه با آگاهی از این نقیصه و ترس از حساب بود که توانست با میل خود به یاری مستمندان بپردازد.

3 و 4 اطعام به نیازمندان و رضایت الهی: سرکوب خودخواهی و برتری جویی درسایه اطعام به دیگران خصوصا نیازمندان تحقق می یابد. اطعام به این معنی است که شخص تنها غم خود را نمی بیند بلکه دیگران را نیز مستحق یاری می داند و به آنان نیز عشق می ورزد. رضایت الهی نیز اساس اعمال است تا آنجا که هیچ درخواستی ازفقیر و اسیر و یتیم ندارند و در هنگام گفتگو نیز با خدا سخن می گویند و از اوپاداش می خواهند.

از این روی امام صادق(ع) فرمود:

«و یقولون اذا اطعموهم «انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لا شکورا»قال والله ماقالوا هذا لهم و لکنهم اضمروه فی انفسهم فاخبر الله باضمارهم یقولون:

لا نرید جزاء تکافوننا به شکورا تثنون علینا به ولکنا انما اطعمناکم لوجه الله و طلب ثوابه ». (12)

«به خاطر خدا غذا می دهیم و از شما جزا و شکری نمی خواهیم » امام صادق(ع)فرمود: به خدا قسم این را نگفتند بلکه با خود چنین گفتند و خدا از باطن آنهاخبر داد...

رحلت پیامبر

فضه ضمن کسب فضایل والای انسانی، یاوری دلسوز و مهربان برای فاطمه(س) و فرزندانش بود (13) او در خدمت رسول اکرم سالهایی را سپری کرد تا اینکه سال دهم هجری با تمام حزن و اندوهش فرا رسید. در این سال حال رسول اکرم پس ازحجه الوداع رو به وخامت گذاشت و سرانجام در غروب روز دوشنبه 28 صفر سال 10 هجرت به دیدار حق شتافت. (14)

فضه از آن روز تلخ اینگونه یاد می کند:

وقتی پیامبر وفات یافت کوچک و بزرگ سوگوار شدند و گریه بر او زیاد شد ودلداری دهنده نبود و مصیبت وی بر نزدیکان، اصحاب، اولیاء، دوستان، و بیگانگان وخویشان گران بود و کسی را ندیدم از زن و مرد مگر آنکه گریان بود و فریاد می زد. (15)

دوران بعد از رحلت

محور و تکیه گاههای اصلی انقلابی که پیامبر اکرم(ص)بنیانگذاری کرد، از سوی عوامل خارجی مانند روم و تهدیدهایی داخلی همچون منافقان و اقلیتهای دینی ناراضی که در قالب مسلمانان وارد جامعه اسلامی شده بودند، شدیدادر معرض مخاطره بود.

آنچه باعث شد فضه راه حق را برگزیند و در مقابل سیل تحریف واقعیتها و غصب حقوق مسلم مقاومت کند، معرفت عمیقی بود که در سایه اهل بیت(ع) به دست آورد.

بنابراین او نمی توانست باور کند بانویی که در تقسیم کار خانه با خادمی تنها وبی سرپرست، عدالت را تا آخرین حد رعایت می کند در ادعایش درغگو باشد. و یاامیرمومنان به حکومت ذره ای دلبستگی داشته باشد.

همه این عوامل موجب شد در میان کشمکشهای سیاسی او راه صحیح را برگزیند ومانند تعداد انگشت شماری از جامعه زنان (اسماء بنت عمیس، ام ایمن و ...) در راه مستقیم ثابت قدم بماند. این گروه از زنان هر چند اندک بودند، اما توانستند به طور شگفت انگیزی از سیطره فکری و تبلیغی جریان حاکم خارج شوند و این در حالی بودکه بعضی نزدیکان پیامبر همچون برخی همسران وی به وضع موجود و حکومت ایجاد شده رضایت دادند.

ارزش رویکرد فضه در این فضای بحرانی آنگاه آشکار می شود که به کنیزان هم گروه و هم وطن وی نظری بیفکنیم که هر یک در خانه ای از خانه های مدینه به خدمتکاری مشغول بودند و هرگز در کشمکشهای سیاسی وارد نمی شدند. از این روی آنگاه که ازکنیز عایشه می پرسند از عایشه چه دیدی تنها با این کلام (از او جز خیر ندیدم) خودرا خلاص می کند اما سکوت در مکتب فضه جای نداشت. فضه بعد از رحلت رسول اکرم(ص) به گروه اقلیتی از زنان پیوست که با مظلومیت تمام از افشای حقیقت اباء نکردند و درصف طرفداران امیرمومنان، فاطمه زهرا(س) قرار گرفتند.

روزی که لاله پرپر شد

او به دلیل قرابت با فاطمه(س) از همان لحظات وفات پیامبر(ص) به دقت تمام قضایای پشت پرده برای غصب مقام ولایت را مشاهده می کرد ودر کنار آن مظلومیت اهل بیت را به نظاره می نشست. در حالی که برخی از اصحاب به شدت در پی کسب مقام حکومت بودند او فاطمه را می دید که با چشمانی گریان و کمری خمیده از فراق پدر می نالید و با ناله های جان سوز خدو از مظلومیتش شکوه می کند.

ابن ابی الحدید می نویسد: «ابوبکر به همراه ابن خطاب و ابوعبیده و گروهی ازاصحاب سقیفه می آمدند در حالی که به هیچ کس برخورد نمی کردند مگر این که او راکتک می زدند و جلو می آوردند و دستش را می گرفتند و روی دست ابوبکر می گذاشتند وخواه نا خواه از او بیعت می گرفتند.» (16) فضه در همین زمان از وضعیت زهرا(س) خبرمی دهد و می گوید:

از اهل زمین، اصحاب و نزدیکان و دوستان کسی به اندازه مولایم فاطمه غمگین وشدیدا گریان نبود. اندوهش تجدید و زیاد می شد و گریه اش افزونتر می شد. و می فرمود:

پدر قوتم رفته و خویشتن داریم را از دست داده ام و دشمنم سرزنش کننده ام شده و حزن و اندوه درونی مرا می کشد.

پدر، یکه و تنها باقی مانده و در کار خود حیران و سرگردانم، صدایم خفته وپشتم شکسته و زندگیم درهم ریخته و روزگارم تیره شده است.

پدر پس از تو برای وحشتم انیسی نمی یابم و مانعی برای گریه ام و یاوری برای ضعفم پیدا نمی کنم.

و می فرمود: ای پدر مردم از ما روی برگردانده اند حال آنکه نزد مردم به برکت تومحترم بودیم و ضعیف شده نبودیم پس کدامین اشک در فراقت سرازیر نشود و ... (17)

فضه که خود شاهد تمام این مظلومیتها بود و بارها از زبان گویای فاطمه(س)کلماتی چون سرزنش دشمنان، تنهایی، نداشتن یاور، روی گرداندن مردم، استضعاف تحمیل شده و ... می شنید چنان اراده ای یافت که بتواند در کنار فاطمه بماند و به دفاع از حریم رسول الهی اقدام کند هر چند خادمه ای بیش نیست و به راحتی عوامل حکومتی می توانند وی را تا مرز نابودی پیش برند.

او راه خود را انتخاب کرد و در مقابل صدماتش را نیز به جان خرید. او درسخت ترین شرایط نیز از همراهی اهل بیت دست برنداشت و با غیر امیرمومنان بیعت نکرد. خلیفه دوم طی نامه ای که به معاویه نوشته است از جرات و جسارت فضه سخن می گوید و می نویسد: ای پسر ابوسفیان بدان که با خالد بن ولید، قنفذ و عده ای ازخواص اصحابم به در خانه فاطمه آمدیم و در را به شدت کوبیدیم. در خانه علی،فاطمه، حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و فضه بودند. پس فضه درآمد و گفت: چه می خواهی، گفتم: علی را بگو بیرون بیاید و با جانشین رسول خدا بیعت کند.

آنگاه فضه شروع به احتجاج با من کرد.

گفتم برو و به علی بگو بیرون بیاید. و الا وارد خانه می شوم و او را بیرون می کشم.

فاطمه وقتی این را شنید خود پشت در آمد و گفت: ای گمراهان تکذیب کننده چه می گویید و چه می خواهید؟ از خدا نمی ترسی و داخل خانه می شوی یا با گروه شیطانی خود مرا می ترسانی حال آنکه گروه شیطان ضعیف است وای بر تو و بر جرئتی که نسبت به خدا و رسول او کردی. می خواهی نسل پیامبر را از دین قطع کنی و نورش را خاموش سازی؟ و ... (18)

آخرین فریاد

فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه که بین در و دیوار ماند، در خاطرنگاه داشت. لحظه ای که فاطمه تنها او را صدا کرده و به کمک طلبید. خلیفه دوم می گوید: هیزم جمع کرده در را آتش زدم. فاطمه پشت در مانع از ورودم شد...

وقتی کشته های بدر و احد را که به دست علی هلاک شده بودند به یاد آوردم برافروختم و لگدی بر در زدم فاطمه در پشت در بود چنان در خانه را فشار دادم که کودکش (محسن) سقط شد. فاطمه چنان نالید که گویا مدینه زیر و رو شد و داد زد:

آه ای فضه به سویم بیا و مرا دریاب به خدا قسم کودکم کشته شد. (19)

محرم کوثر

همراهی فضه با حضرت فاطمه(س) در آن شرایط بحرانی تا به آنجا رسیدکه جزء معدود محرمان حرم وی شد او باب حضرت فاطمه(س) بود (20) و ارتباط زنان دیگر باحضرت توسط وی صورت می گرفت از این روی فضه از درونی ترین اسرار اهل بیت می توانست مطلع شود و به این ترتیب استوارتر از دیگران در راه حقیقت گام بنهد تا به آنجامقام محرمیت وی پیش رفت که امام صادق(ع) فرمود: امیرمومنان فرمود:

وقتی از مرقد پیامبر برگشتیم به من ناله کرد. به سویش رفتم و گفتم: چرا شکوه می کنی؟ او از خوابی که دیده بود مرا مطلع کرد و به خدا و رسول خدا از من عهدگرفت که وقتی وفات کرد غیر از ام سلمه (همسر رسول الله) ام ایمن، فضه و از مردان غیر از دو پسرش، عبدالله بن عباس، سلمان فارسی، عمار یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه کسی از آن مطلع نباشد. (21)

عشق او به فاطمه تا حدی بود که وقتی نامش را می شنید اشک از چشمانش بی اختیارسرازیر می شد. به این جهت وقتی ورقه بن عبدالله نام فاطمه را برد سیلاب اشک برگونه های فضه جاری شد و گفت ای ورقه بن عبدالله حزن ساکن مرا به هیجان آوردی ومصیبت و دردهای دلم را که در قلبم پوشیده بود، آشکار کردی. (22)

همیشه میل قلبی و رضایت خاطر این بزرگوار را بقدر امکان بر میل و رضای خودترجیح می داد. (23)

شهادت حضرت فاطمه

فضه که خبر وقایع آن روز را با تلاش بسیار برای آیندگان زنده نگاه داشت می گوید: بزرگان مدینه جمع شدند و به سوی حضرت امیرمومنان علی آمدند وگفتند: به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز حضرت سخن آنان را برای فاطمه بازگفت:

فاطمه فرمود: ای اباالحسن! توقف من در بین آنها کوتاه و مرگم نزدیک است. به خدا شب و روز ساکت نخواهم شد تا اینکه به پدرم رسول خدا ملحق شوم. (24)

علی(ع) خانه ای در بقیع برای او ساخت که حسن و حسین و مادرشان به آنجا رفته می گریستند و امیرمومنان فاطمه را در بین دستهایش به خانه برمی گرداند. (25)

فضه در مراسم غسل حضرت نیز شرکت داشت. او که لحظه لحظه زندگی حضرت فاطمه رااز لحظه وفات پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه بیان کرده است لحظه غسل تا دفن را اززبان علی(ع) اینگونه شرح می دهد:

«فقال علی والله لقد اخذت فی امرها و غسلتها فی قمیصها و لم اکشفه عنهافوالله لقد کانت میمونه طاهره مطهره ثم حنطتها من فضله حنوط رسول الله و کفنتهاو ادرجتها فی اکفانها فلما هممت ان اعقد الردا نادیت یا ام کلثوم یا زینب یاسکینه یا فضه یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من امکم فهذا الفراق و اللقا فی الجنه » (26) علی(ع) فرمود: «به خدا قسم کارش را به عهده گرفتم و در لباسش غسل دادم و لباسش را جدا نکردم، به خدا او مبارک طاهر و مطهره بود. آنگاه با باقی مانده حنوط پیامبر حنوط کشیده کفنش کردم و در کفن پیچیدم. وقتی خواستم رداء را ببندم ای ام کلثوم ای زینب ای فضه ای حسن ای حسین بشتابید و از مادرتان بهره بگیرید که این جدایی است و دیدار در بهشت است.» محمد بن هارون بن موسی تلعکبری از پدرش ازمحمد بن هاشم فخل می گوید: وقتی فاطمه وفات یافت امیرمومنان غسلش داد و کسی جزحسن، حسین، زینب، ام کلثوم، فضه و اسماء بنت عمیس و ... حاضر نبود. (27)

پی نوشتها:

1- الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 8،ص 75، ردیف 1628; معالی السبطین، ص 136، نقل از لمعه البیضاء.

2- رساله هلالیه، ص 317 نقل از مناقب و مصابیح القلوب. در باره استجابت دعای فضه به معالی السبطین، شیخ محمد مهدی مازندرانی، ص 136 (به نقل ازاللمعه البیضاء) و شام سرزمین خاطره ها، ص 113 رجوع کنید.

3- انسان، آیه 5 تا 11.

4- اسدالغابه، ج 5، ص 531، در الموضوعات، ج 1، ص 390 این واقعه جزء موضوعات آمده است. به اصابه فی تمییز الصحابه، ج 4، ص 387 نیز رجوع کنید «کانه موضوع...»، ج 8، ص 75، ردیف 11628.

5- در برخی از روایات اشاره به شمعون خیبری یهودی شده است اما برخی دیگر ازروایات از وی نامی به میان نیامده است.

6- در برخی روایات آمده که اسیر از فضه تقاضای غذا کرد و او غذایش را بخشید،به بحارالانوار، ج 35، ص 237 تا 255 رجوع کنید.

7- اسدالغابه، ج 5، ص 131، ینابیع الموده، ص 93; کشف الغمه، ص 49.

8- به این منابع رجوع کنید: بحارالانوار، ج 35، ص 247 (و شان نزولهای دیگر)،امالی صدوق، ص 155 و157 در خرایج، ص 82 نامی از فضه نیست و در کشف الغمه ص 200آمده اسیر غذا را از فضه خواست.

9- المیزان فی تفسیر القرآن، جزء29، سوره دهر، ص 137، امالی صدوق، ص 115 و157.

10- بحارالانوار، ج 35، ص 256 و مجمع البیان، ج 10، ص 405 و406 وی به اشکال برخی از ناصبی ها مبنی بر مکی بودن سوره اشاره کرده و پاسخ می دهد.

11- ریاحین الشریعه، ج 1، ص 325 و326.

12- امالی صدوق، ص 115.

13- ارشاد القلوب، ص 428.

14- سیره نبوی ابن هشام، ج 2، ص 658.

15- «لما قبض رسول الله(ص) افتجع له الصغیر و الکبیر و کثر علیه البکاء و قل العزاء و عظم رزوه علی الاقربا و الاصحاب و الاولیاء و الاحباب و الغربا و الانساب ولم نلق الا کل باک و باکیه و نادب و نادبه »، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 316 تا317نقل از بحارالانوار.

16- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 74.

17- «لم یکن فی اهل الارض و الاصحاب و الاقرباء و الاحباب اشد حزنا و اعظم بکاء وانتحابا من مولاتی فاطمه الزهرا(س) و کان حزنها یتحدد و یزید و بکاءها یتشد».«رفعت قوتی و خاشی جلدی و شمت بی عدوی و الکمه قاتلی یا ابناه بقیت و الهه وحیده و حیرانه فریده فقد انخمد صوتی و انقطع ظهری و تنغص عیش و تکدر دهری...»، بحارالانوار، ج 43 (باب ماوقع علیها من الظلم)، ص 174 و 175، کوکب الدری،جزء اول، ص 241; عوالم، ج 11، ص 487 و ... نقل از نهج الحیاه، ص 72، حرف «پ ».

18- «ایها الظالون المکذبون ماذا تقولون و ای شی ء تریدون؟ یا عمر اما تتقی الله؟ تدخل علی بیتی؟ ابحزبک الشیطان تخوفنی؟ و کان حزب الشیطان ضعیفا و یحک ماهذه الجراه علی الله و علی رسوله ترید ان تقطع نسله من الدنیا و تفنیه و تطفی ءنور الله؟ و الله متم نوره و انتهاره لها طفیانک یا عمر اخرجنی و الزمک الحجه وکل ضال غوتی اما و الله یابن الخطاب لولا انی اکره ان یصیب البلاء من لا ذنب له لعلمت انی ساءقسم علی الله ثم اجده سریع الاجابه.» بحارالانوار، ج 53، ص 18 و ج 8، ص 229 و ج 28، ص 268; وافی، ج 2، ص 188; اصول کافی، ج 1، ص 460; ارشاددیلمی، ص 176; الامامه و السیاسه، ج 1، ص 12; احتجاج طبرسی، ص 83; نهج الحیاه، ص 137; بیت الاحزان محدث قمی، ص 107.

19- «آه یا فضه الی فخذنینی و الله قتل ما فی احشایی من الحمل ». بحارالانوار،ج 8، ص 230 (چاپ کمپانی).

20- ملاهاشم خراسانی از مصباح کفهمی نقل می کند که فضه باب حضرت فاطمه بود،منتخب التواریخ،ص 116.

21- «قال امیرالمؤمنین(ع): فلما انتبهت من مرقدها صاحت بی فاتیتها فضلت لها: ما تشتکین فخبرتنی بخبر الرویاثم اخذت علی عهد الله و رسوله انها اذا توفیت لااعلم احدا الا ام سلمه زوج رسول الله و ام ایمن و فضه و من الرجال ابنیها وعبدالله بن عباس و سلمان الفارسی و عمار بن یاسر و المقداد و ابوذر و حذیفه ». بحارالانوار، ج 43، ص 208 و ج 81، ص 310، ح 30; دلائل الامامه طبرسی، ص 44;مستدرک الوسایل، ج 2، ص 186.

22- ریاحین الشیعه، ج 2، ص 317.

23- همان، ص 314.

24- «یا ابا الحسن ما اقل مکثی بینهم و ما اقرب مغیبی من بعد اظهرهم فوالله لااسکت لیلا و لا نهارا اذ الحق بابی رسول الله(ص »). بحارالانوار، ج 43، ص 174 تا180.

25- بحارالانوار، ج 43، ص 180.

26- همان، ج 81، ص 310، ح 31.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان