باء بسم الله
زینب سید میرزایی
«کوتاه سخن که یار آمد
با گیسوی مشکبار آمد
بگشود در و نقاب برداشت
بی پرده نگر، نگار آمد»
این بار که میهمان خانه ی دل هاتان می شویم، حال و هوای خاصی داریم، حتما شما هم همین طور هستید .
این روزها، آسمان ستاره باران امید است و زمین شکوفه باران عشق . جان به سودای دوستی داریم و دلی به عشق یاری نهاده ایم که بانوی بلند مرتبه ی جهان خلقت است .
ما با دسته گلی از تبریک به مناسبت میلاد انسیه مهیا شده ایم، مطهره گام بردید گانمان نهاده است و دیدگانمان فرش راه زیر است .
فاطمه ( علیها السلام) دنیای بزرگ آرزوهای ماست و دریای بیکران امیدهایمان .
انسیه ( علیها السلام) چشمه ساران زلالی است که تمسک به او ما را از کویر ستان تنهایی و عطش می رهاند .
با فاطمه ( علیها السلام) زندگی هایمان معنا می یابد و دستان مهربانش اشک های حسرت را از چهره هایمان پاک می کند .
بیایید فاطمه ( علیها السلام) را به زندگیمان دعوت کنیم و طلوعش را در وجودمان جشن بگیریم . اگر صبح گاهان دیده ی دل به نور رخسارش بگشاییم، اگر او در وجودمان حکم رانی کند، زندگیمان چراغان خواهد شد و معمای سعادت بربام دلمان خواهد نشست . راستی چگونه می توان از جام کوثر جرعه نوشی کرد؟ و چون پیچکی به طواف دل زهرا رفت؟
باید سیدة نساء العالمین را بشناسیم، و باید بدانیم که او متعلق به دیروز و امروز و فرداست . فاطمه همیشگی است . دیروز فاطمه ( علیها السلام) کلاس درس امروز و فرداهای ماست و متمدن ترین شیوه ی خانواده داری در زندگی سراسر نور او متجلی است . فاطمه محور خانواده های است که می خواهند در جاده ی وسیع سعادت راه طی کنند .
او همسری است که ابراز عشقش را به همسرش اطاعت می داند . علی ( علیه السلام) در کانون گرم و مصفایی که فاطمه ( علیها السلام) برایش ساخته است، آرام می گیرد و شکوه های بی وفایی مردم را سر بر شانه های مهربان فاطمه نجوا می کند . فاطمه ( علیها السلام) آرامش دل علی است . فاطمه مادر است، مادری عالم و مهربان . حتی وقتی برای حسن ( علیه السلام) لالایی می خواند، درس توحید و عشق و احترام را درگوش فرزندش نجوا می کند:
«اشبه اباک یا حسن
اخلع عن الحق الرسن
واعبد اله ذوالمنن »
پسرم حسن، شبیه پدرت باش و از گردن حق ریسمان را بردار و پروردگار مهربانت را اطاعت کن .
این نجوای مادر، با آهنگ گرم مادرانه بر صفحه ی ذهن فرزند حک می شود . فاطمه مادر است . وقتی دستان مهربانش گیسوان زنیب را شانه می زند و نگاه گرم و پرمحبتش چشمان حسین ( علیه السلام) را سیراب می کند، می توان باغ بهشت را درخانه ی گلی زهرا ( علیها السلام) به تماشا نشست .
خانواده ی علوی فاطمه خوشبخت ترین خانواده ی روی زمینند . اگر چه زندگیشان کوتاه بود .
خانه ی فاطمه در اوج سادگی زیبا بود .
او با عمل، به دخترانش آموخت که مرد و زن هر یک جایگاهی دارند، و هریک وظیفه ای، اگر بخواهیم ام ابیها همیشه در زندگی مان تجلی کند، باید خانه ی دل ها را شستشو دهیم .
عشق فاطمه ( علیها السلام) در کنار مانتوهای کوتاه و چهره های آرایش کرده، جای نمی گیرد .
خانه ی دل فاطمه عرش الرحمان بود، نه کلکسیون هزاران مدو طلا .
لبخند فاطمه خستگی را از جان علی ( علیه السلام) بیرون می آورد و دستان خسته اش تبرک غذای خانواده ی علی بود . فاطمه محدثه بود . آنجا که در حمایت از امامش در کوچه های بی وفایی سیلی خورد، اما در اوج تنهایی ولایت در مسجد سخنرانی کرد، تا حق امامش را باز ستاند .
کاش مثل فاطمه ( علیها السلام) مهربان و صمیمی، پر ابهت و مصمم باشیم . مثل او از گرمای وجودمان خانواده مان را بهره مند سازیم . به سان او بیندیشیم و خواسته هایمان به رنگ خواسته های فاطمه باشد .
زهرایی باشید