میزبان پیامبر صلی الله علیه و آله (7)
ابو ایوب نه تنها در جبهه جنگ، با شمشیر و تیر و نیزه با معاویه پیکار می کرد، بلکه در میدان تبلیغات و جنگ سرد نیز با او مبارزه می نمود .
پدران ما جنگ را به ما آموختند، ما نیز آنرا به فرزندان خود خواهیم آموخت (1).
سخنان آتشین
چنانکه می دانیم جنگ صفین مدتی طول کشید و نیروهای طرفین را به تحلیل برد، سرانجام سپاه امیر مؤمنان علی علیه السلام با یک حمله قاطع با ضربت بزرگی بر ارتش معاویه وارد کرد، معاویه که وضع را چنین دید، با حیله عوام فریبانه «عمروبن عاص » (قرآن بر سر نیزه ها کردن) شکافی در میان سپاه امیر مؤمنان ایجاد کرد و خود را از شکست قطعی نجات داد، به دنبال این حوادث، جریان حکمیت پیش آمد و خوارج بر اثر حکمیت، منشعب شده جنگ نهروان را پدید آوردند . پس از خاتمه جنگ نهروان که فتنه خوارج خاموش شد، علی علیه السلام نیروهای خود را برای جنگ مجدد و سرنوشت ساز با معاویه آماده می کرد تا کار معاویه را یکسره سازد، ولی گروهی از یاران علی علیه السلام از خود سستی نشان داده هر کدام به بهانه ای، از حرکت به سوی جبهه خودداری ورزیدند، امیر مؤمنان علیه السلام از این سستی متاثر شده، خطبه انتقادآمیز و کوبنده ای ایراد نموده ضمن آن یاران خود را جهت شرکت در جنگ تشویق کرد .
«ابو ایوب » که شاهد عینی فساد دوران حکومت «عثمان » بود، و می دید عده ای به جای آنکه از جان و دل از حکومت عدل علی علیه السلام پشتیبانی کنند، شانه از زیر بار مسئولیت خالی می کنند، از این وضع متاثر بود، وقتی که رنج و آزردگی علی علیه السلام را مشاهده کرد، در میان یاران آن حضرت بپاخاست و خطبه ای ایراد کرد که ترجمه آن به قرار زیر است:
«امیر مؤمنان علیه السلام سخنان خود را به اطلاع تمام کسانی که گوش شنوا و دل بیدار دارند، رسانید، خداوند به واسطه وجود گرامی او، به شما کرامت بخشید، ولی شما آن را چنانکه باید نپذیرفتید; پسر عموی پیامبر، بهترین و شایسته ترین مسلمانان، و سرور مؤمنان پس از پیامبر، در میان شما است، او حقایق دین را به شما می آموزد و شما را به جهاد با کسانی که ریختن خون مسلمانان را حلال می دانند، فرا می خواند، ولی شما سستی از خود نشان می دهید، گوئی گوشهایتان کر و دلهایتان با پرده ای از غفلت پوشانده شده است و به ندای امام خود پاسخ نمی دهید!
ای بندگان خدا! مگر وضع دیروز (زمان عثمان) را فراموش کرده اید که چگونه ظلم و تجاوز; جامعه اسلامی را پر کرده و همه را گرفتار ساخته، چه بسیار حقدارانی که از حق خود محروم شدند، چه عرض هایی که بر باد رفت، چه افراد محترمی که کتک خوردند، سیلی به صورتشان نواخته شد، لگد به شکمشان زدند و پیکر نیمه جانشان را در بیابان افکندند، تا آنکه امیر مؤمنان علیه السلام به حکومت رسید، حق را آشکارا گفت، عدالت را گسترش داد، و به کتاب خدا (قرآن) عمل کرد، اینک شکر این نعمت را به جای آورید، از این حکومت روی مگردانید که گنهکار خواهید شد، و مانند کسانی نباشید که گفتند: شنیدیم ولی در واقع نشنیدند!
شمشیرهای خود را تیز کنید، ابزار جنگی تازه ای فراهم سازید، آماده جهاد باشید، وقتی که برای بسیج به جبهه ها فرا خوانده شدید، حاضر شوید، و هر وقت دستوری به شما دادند، اطاعت نمائید، و بدین گونه از یاران راستین پیشوای خود باشید» (2).
فرمانده سپاه
گفتیم که امیرمؤمنان علیه السلام برای جنگ مجدد با معاویه، بسیج نیرو کرد، ولی در اینجا باید یادآوری کنیم که برای پیروزی در چنین جنگی، لازم بود فرماندهان مؤمن و لایق و بر جسته ای در راس نیروها قرار گیرد، و این معنی بر امیرمؤمنان علیه السلام پوشیده نبود .
یکی از شخصیتهای بزرگی که امیرمؤمنان چنین مسئولیتی را به عهده او گذاشت، ابوایوب بود، امام فرماندهی 10000 نفر را به فرزند بزرگ خود «امام حسن مجتبی علیه السلام » ، و فرماندهی 10000 نفر دیگر را به «ابوایوب » سپرد، و این نشانه لیاقت و پختگی و ارزش او نزد امیرمؤمنان بود، ولی پیش از شروع جنگ، علی علیه السلام قربانی توطئه خوارج شد و توسط «عبدالرحمن بن ملجم » به شهادت رسید (3).
پاسخ نامه معاویه
«ابو ایوب » نه تنها در جبهه جنگ با شمشیر و تیر و نیزه با معاویه پیکار می کرد، بلکه در میدان تبلیغات و جنگ سرد نیز با وی مبارزه می نمود و با سخنان کوبنده و اشعار تند و آبدار خود که همچون نیزه ای بر قلب معاویه فرو می رفت، به تبلیغات وی پاسخ می داد . گویا به همین جهت است که «ابن قطیبه » می نویسد:
«از میان انصار، ابوایوب سرسخت ترین دشمن معاویه بود (4). روزی معاویه نامه کوتاهی به این مضمون به ابو ایوب نوشت: «زن هیچ وقت درد شب زفاف و کینه قاتل نخستین فرزند خود را فراموش نمی کند» و در ذیل نامه، اشعاری خطاب به وی در مورد قتل عثمان نوشت و انصار را مسئول آن معرفی کرد . وقتی که نامه به دست ابوایوب رسید، وی متوجه مقصود معاویه از آن نامه نشد و به حضور امیر مؤمنان علیه السلام رسید و عرض کرد:
معاویه پسر هند جگر خوار و پناه منافقان، نامه ای به من نوشته است که نمی دانم مقصودش چیست؟ حضرت فرمود: نامه او کجاست؟ ابوایوب نامه را تسلیم کرد حضرت آن را خواند و فرمود: این، مثلی است که معاویه برای تو زده است، مقصود او این است که:
همچنان که زن، هیچ وقت درد شب زفاف، و نیز کینه قاتل نخستین فرزند خود را فراموش نمی کند، او نیز کینه قتل عثمان را هرگز فراموش نخواهد کرد» !
حضرت آنگاه خطاب به انصار فرمود: معاویه، شما را سخت به مبارزه طلبیده است، پاسخ او را بدهید . ابوایوب عرض کرد: اگر بخواهم شعری بگویم که مردان بزرگ از پاسخ آن عاجز بمانند می توانم؟
حضرت فرمود: پس راستی تو همان ابوایوبی!
آنگاه ابوایوب در پاسخ وی چنین نوشت:
«در نامه ات نوشته ای که زن، درد شب زفاف و کینه قاتل نخستین فرزند خود را فراموش نمی کند، و این را مثل زده ای به قتل عثمان! ، ما کجا و قتل عثمان کجا؟ کسی که در کمین عثمان نشست و «یزید بن اسد» و اهل شام را از یاری او باز داشت، تو بودی، و کسانی که او را کشتند، انصار نبودند! (5).
آنگاه در پایان نامه خود، اشعاری در پاسخ معاویه نوشت که ترجمه برخی از ابیات آن به قرار زیر است:
«ای پسر ابو سفیان! ما را تهدید نکن، ما هرگز خواهان دوستی فردی کینه ورز نیستیم .
ای زادگان احزاب (که در جنگ خندق به محو اسلام کمر بسته بودید) هر کاری می توانید، بکنید، ولی بدانید که ما هرگز دست دوستی به سوی شما دراز نخواهیم کرد .
ما (انصار) کسانی هستیم که بر ضد همه مردمی که گرفتار کجروی و انحراف بودند، شمشیر زدیم تا به راه راست برگشتند .
مادامی که سراب در بیابان خلوت می درخشد (طبیعت و دنیا باقی است)، ما از علی علیه السلام جدا نخواهیم شد» (6).
معاویه وقتی که این نامه را دریافت کرد، از شدت بغض و ناراحتی آن را پاره کرد! (7)
فرماندار مدینه
امیر مؤمنان علیه السلام هنگامی که پس از سرکوبی فتنه «ناکثین » رهسپار عراق شد، و عملا کوفه را مرکز حکومت خود قرار داد ; ابو ایوب را به جای خود به فرمانداری شهر مدینه منصوب نمود (8) ابوایوب اداره امور شهر مدینه را به عهده داشت تا آنکه معاویه، به «بسر بن ارطاة » که از افسران مزدور و سنگدل و خونریز وی بود، ماموریت داد که برای ایجاد رعب و وحشت در میان شیعیان، و به منظور حمایت از طرفداران خود در یمن، از طریق حجاز (مدینه و مکه) به سوی یمن حرکت کند و هر جا پیروان علی علیه السلام را یافت، مورد تهدید و فشار قرار دهد .
«بسر» در این سفر در قتل و غارت و کشتار مردم بی گناه چیزی فروگذار نکرد، و وقتی که به مدینه رسید، «ابو ایوب » که خود را قادر به مقابله با وی نمی دید، از آن شهر فرار کرد و در کوفه به علی علیه السلام پیوست .
«بسر» اهل مدینه را سخت نکوهش کرده تهدید و ارعاب نمود و خانه های متعددی را به آتش کشید که یکی از آنها خانه «ابو ایوب » بود (9)
پی نوشت:
1) علمنا الحرب آباؤنا و سوف نعلم ایضا بنینا» (الفتوح تالیف احمد بن اعثم کوفی متوفی حدود سال 314 - ج 3 ص 49 - 50، چاپ حیدر آباد هند .
این قضیه در کتاب «مناقب » تالیف ابن شهر آشوب، به صورت ناقص نقل شده و گویا مقداری از مطلب ساقط شده است، عبارت آن در نسخه ای که نگارنده در اختیار دارد، چنین است:
«و برز ابو ایوب الانصاری فنکلوا عنه فحاذی معاویة حتی دخل فسطاطه فترفع ابن منصور فقال امیرالمؤمنین: و علمنا الحرب آباؤنا و سوف نعلم ایضا بنینا» چنانکه ملاحظه می شود، عبارت ناقص و نامفهوم است .
2) الامامة و السیاسیة جلد 1 صفحه 152 . - الغارات ج 2 ص 496 . - الغدیر ج 9 ص 125 . - بحار الانوار ج 8 ص 702 . چاپ قدیم .
3) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 7 ص 93 - و ج 10 ص 100 .
4) و کان اشد الانصار علی معاویه (الامامة و السیاسة)، ج 1 ص 109 .
5) طبق تصریح مورخان موقعی که انقلابیون، به عثمان فشار آوردند، و او از معاویه یاری خواست، معاویه، «یزید بن اسد قسری » را در راس سپاهی به سوی مدینه گسیل داشت و به وی گفت: وقتی که به منطقه «ذی خشب » رسیدی در آنجا توقف کرده پیشروی نکن! ، و نگو: چیزی را که شخص حاضر می بیند، غایب نمی بیند! ، زیرا حاضر منم و تو غایبی!
یزید طبق این دستور، حرکت کرد و وقتی به ذی خشب رسید، آنقدر در آنجا توقف کرد که سرانجام عثمان کشته شد! ، و آنگاه معاویه او را به شام احضار کرد! هدف معاویه از این کار این بود که عثمان کشته شود و او آن را دستاویز قرار داده، خود را خلیفه و وارث خون او معرفی نماید! (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 154).
ابو ایوب در این نامه به این دسیسه معاویه اشاره کرده است .
6) لا توعدنا اسبق حرب اننا بشر
لا نبتغی ود ذی البغضاء من احد
فاسمعوا جمیعا بنی الاحزاب کلکم
لسنا نرید ولاکم آخر الابن
نحن الذین ضربنا الناس کلهم
حتی استقاموا و کانوا عرضة الاود
اما علی فانا لن نفارقه
مار قرق الال فی الداویة الجرد
7) صفین: نصر بن مزاحم ص 366 - 369 - الدرجات الرفیعه ص 318 - بحارالانوار ج 8 ص 497 چاپ قدیم و به طور اختصار در الامامة و السیاسة ج 1 ص 109 .
8) الاصابه ج 1 ص 405 .
9) الغارات ج 1 ص 4 - 602 - الکامل فی التاریخ ج 3 ص 383 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 9 - مشروح یورش بی رحمانه «بسر» ، به قلمرو حکومت علی (ع) را در جلد دوم کتاب «شخصیت های اسلامی » ، ص 88 - 95 مطالعه فرمائید .