به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، همایش بزرگداشت شهید آیتالله محمدباقر صدر روز یکشنبه 3 اردیبهشتماه 96 با حضور آیتالله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری، حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، و دکتر ژولین پلیسیه مترجم آثار شهید صدر به زبان فرانسوی، در محل یادمان شهدای هفتم تیر سرچشمه برگزار شد.
در ابتدای این همایش، آیتالله عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری با ذکر یادی از شهید بهشتی و شهید صدر، به مناسبت ایام انتخابات، به بررسی موضوع مردمسالاری دینی از دید شهید صدر پرداخت. وی با اشاره به این که عبارت مردمسالاری در ادبیات شهید صدر وجود ندارد، اظهار کرد: واژه معادل مردمسالاری در سخنان شهید صدر آن جایی است که ایشان از حکومت انسان بر سرنوشت خویش بر پایه خلافت انسان سخن میگوید. این نزدیکترین مفهوم به واژه مردمسالاری است.
وی در ادامه به ذکر ارکان نظریه مردمسالاری و الزامات و نتایج آن از دیدگاه شهید صدر پرداخت و افزود: اولین رکن مردمسالاری از نظر شهید صدر، بینش و نگرش توحیدی است؛ یعنی نگرش بر پایه نظام احسن الهی حاکم بر جهان هستی و رابطه انسان، جهان و طبیعت با یکدیگر. دومین رکن مردمسالاری، حاکمیت مطلق خدا بر انسان و جهان است. حاکمیت به دو بخش حاکمیت تکوینی و حاکمیت تشریعی تقسیمبندی میشود. سومین رکن مردمسالاری، حاکمیت سنن الهی بر جهان هستی و انسان بر اساس قانونمندی حاکم بر انسان و جهان هستی است که از آن در عرصه باورها، ارزشها، فقه و حقوق، اخلاق و قوانین اجتماعی و شناخت افقهای آینده میشود استفاده کرد.
عضو خبرگان رهبری در ادامه گفت: از این سه رکن سابق، رکن چهارمی بهدست میآید که عبارت است از اصل کرامت ذاتی، فطری و عمومی انسان بر پایه نیروی عقل، تدبیر، اراده، اختیار و قدرتی که خداوند در جهت تفسیر و تغییر جهان، به انسان داده است. از اصل کرامت انسان، یک رکن پنجمی با عنوان اصل حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش استنباط میشود. خداوند این حاکمیت را بر اساس کرامت انسان به او واگذار کرده است.
وی با اشاره به اصول 56 و 57 قانون اساسی جمهوری اسلامی که در ارتباط با حاکمیت مطلق الهی است، خاطرنشان کرد: باید ببینیم این دو اصل در اندیشه شهید صدر چگونه است. شهید صدر میگوید حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش با قید خلافت الهی است. انسان بر سرنوشت خویش حاکم است بر پایه خلافت الهی عمومی، نه مطلقاً. باید توجه داشت که خلافت الهی به معنای تفویض حاکمیت الهی به انسان نیست.
آیتالله کعبی در ادامه، ابعاد خلافت الهی انسان بر روی زمین را چنین برشمرد: بُعد اول این است که خدا به انسان، استعداد و توانایی مدیریت اجتماع داده است. خداوند از استعداد انسان برای مدیریت جامعه تعبیر میکند به خلافت. خداوند خلافت را به نوع انسان داده است. این خلافت، خلافت تکوینی و عمومی است یعنی ذات انسان توانایی مدیریت اجتماع را دارد و در زمین، این جانشینی قابل تحقق است.
وی افزود: انسان قابلیت دارد بر اساس استعداد ذاتی با رعایت قانون استخلاف، جانشین خدا بشود و استعدادهای خود را ظهور و بروز بدهد تا اینکه انسان کامل بشود. از دیدگاه شهید صدر، خلافت عامه بر پایه استخلاف است. این استخلاف، چند رکن دارد: مستخلِف که خداوند است، مستخلَف که انسان است، مستخلف فیه که زمین و جهان است. از دیدگاه شهید صدر، پذیرش مسئولیت حکومت مبتنی بر امانت است و امانت بر پایه علم و عدالت است. باید نگاه امانتدارانه به قدرت داشت نه نگاه مالکانه. تفاوت دموکراسی غربی و مردم سالاری اسلامی در ذات استخلاف نهفته است و استخلاف بر پایه امانت، علم و عدالت است.
دومین سخنران
این نشست، ژولین پلیسیه، اقتصاددان فرانسوی بود که کتاب «اقتصادنا»ی شهیدصدر را به
زبان فرانسه ترجمه کرده است. وی به معرفی آثار خود در رابطه با شهید صدر و نظریه ایشان
درباره بانکداری بدون ربا پرداخت.
در ادامه حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با تأکید بر این که با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی، هنوز منزلت شهیدصدر بهدرستی شناخته نشده و اهمیت نواندیشیهای نظامسازانه او فراموش شده است، گفت: اگر بخواهیم 10 متفکر بزرگ اسلامی که اندیشهها و موضعگیریهایشان در تکوین جمهوری اسلامی نقش داشته است را نام ببریم، شهید صدر یکی از آنهاست.
وی با اشاره به نقش شهیدصدر در دفاع فلسفی از اندیشههای توحیدی و حضور ایشان در خط مقدم نظریهپردازی فقهی، اقتصادی، سیاست خارجی، نظام سازی داخلی و ... گفت: در بعضی از سرنخهای تجدید نظامسازی اسلامی در عصر جدید از زاویه نظام فقه شیعی، شهیدصدر حضور سرنوشتساز دارد. ایشان با استناد به متد حوزوی و منابع فکری اسلام شیعی و آشنا به زبان آکادمیک حدوداً در 10 عرصه نظریه پردازی میکند. ایشان در حوزههای فقه و حقوق، در مسئله اقتصاد اسلامی، مسائل نظام سازی و اجرایی، در حوزه مدیریت کشور و در حوزه آن بخش از قرآن و روایات که از طرف جبهه فعال ضد دین و بیدین مورد هدف است و همچنین گره زدن انتزاعیترین مفاهیم تئوریک با عینیترین مشکلات و مسائل جامعه شیعی پیشگام است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در ادامه به ذکر خصوصیات فکری شهیدصدر پرداخت و بُعد اندیشه سیاسی آن شهید را محور سخنان خود قرار داد و گفت: اغلب اندیشمندان، دانشجویان، طلاب و اساتید در حوزه و دانشگاه یادشان رفته است که حوزه و دانشگاه وسیله است، نه هدف. همانطور که در اصول فقه داریم، معانی اسمی و معانی حرفی. حوزه و دانشگاه مانند معنای حرفی، جنبه آلی و ابزاری دارد و خودش مستقلاً هدف نیست. برخی یادشان رفته است که فقه، اصول، فلسفه، عرفان، کلام، رجال و ... رویهم یک معنای حرفی است، نه یک معنای اسمی.
وی افزود: کل مطالعات و مباحثات ما در حوزه اولاٌ قرار بوده وسیله باشد نه هدف، دوما بنا بود علم نافع باشد نه علم غیرنافع. ما در دعا میخوانیم: رب زدنی علماً نافعا. حالا معیار علم نافع چیست؟ تمام علوم تقسیم میشوند به نافع و غیرنافع. فقه و اصول و فلسفه و عرفان و ... تقسیم میشوند به نافع و غیرنافع. فقه نافع، فقه غیرنافع. اصلاً خود مدیریت و مقامات هم همینطور است. هم حکومت نافع داریم، هم حکومت غیرنافع. خود غیرنافع هم تقسیم میشود به خنثی و مضرّ.
وی در همین رابطه افزود: علوم حتی میتوانند مضر واقع شوند. وقتی علم با شیوه و هدف غلط بیاید، به ضرر امت بکار میرود. همانطور که فیزیک و شیمی و مهندسی میتوانند علیه بشر استفاده شوند و بمب اتم و میکروبی و... تولید کند، فقه و اصول هم میتواند علیه بشر و علیه هدف اصلی دین بهکار روند. وقتی که جای اهم و مهم را عوض کنند و نیروهای فعال را منفعل و تسلیم بکنند. ما باید یادمان باشد کل فقه و اصول و درس و بحثمان برای این است که کمک به مسلمین بکنیم و حمایت از اسلام. اگر آخر این درس و بحثها و تدریسها یک گام اسلام را جلو نبرد و به قدرت و عزت اسلام نیفزاید و فقط به فضل و شهرت و سعه حیثیت اجتماعی ما بیفزاید اما مشکلی از مسلمین را حل نکند، همه این علوم، علم نافع نیست. اگر مضر نباشد، غیر نافع است.
رحیمپور ازغدی در پایان اظهار کرد: شهیدصدر میگوید ما وارد درس و بحث شدیم تا در جبهه بزرگ نبرد کفر و اسلام، جبهه اسلام تقویت شود. یک مورد از مشکلات علمی و نظری مسلمین حل شود. قدرت مسلمین تقویت شود، فقری به غنا تبدیل شود، ظلم به عدالت، شرک به توحید و فسق به تقوا بدل گردد. اگر یک بحثی در فقه میکنی که مشکلی از مسلمین را حل نمیکند، این علم به درد تو و من میخورد نه اسلام و مسلمین. صرف دانستن و تبحر در فقه و اصول اگر تغییری در وضع اسلام و مسلمین ایجاد نکند و دردی از دردهای اسلام را دوا نمیکند این علم، علم نافع نیست.