خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین خالق الخلائق اجمعین و باعث النفوس لیوم الدین و الصلاه و السلام علی خاتم النبیین و شفیع المذنبین و رحمه للعالمین ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین،
اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا ودلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله.
با توصیه به تقوی رعایت حرمت حق تعالی عمل به احکام پرهیز از معصیت و نافرمانی خدا توجه به عالم بعد از مرگ و نتایج اعمال و عواقب خیرو شرها.
سلسله ی بحثهای مختصر من در خطبه ی اول راجع به عدل الهی به اینجامنتهی شد که شروری که به انسان می رسد آفتها، بلاها که انسان در دنیاگرفتار می شود اینها نتایج اعمال خودش است و اگر انسان اعمال خودش راتنظیم بکند و اطاعت خدا را پیشه بکند و نافرمانی نکند خداوند درهای برکت از آسمان و زمین را به روی او می کشاید و همه ی عوامل خیر وسعادت در خدمت انسان قرار می گیرد از هرچی ما بد می بینیم از خود ماست قرآن مجید در سوره ها و آیات مختلف و متعدد برای این که بشر به همین حیقیت ایمان بیاورد که هرچه بد می بینی از خودت است و از چیزی گله نکن داستانهایی را از امتهای گذشته نقل می کند عمده ی داستانها یااکثریت قاطع داستانهایی که قرآن نقل می کند مال مناطقی که خود مردم حجاز و ساکنان مکه و مدینه که مخاطبین اول قرآن مجید هستند و آنهاآشنا هستند تاریخش را می دانند تا حدی با آن سرزمینهایی که این اتفاقات برایش افتاده آشنا هستند و از جاههای دور دست قرآن، من که یاد دارم داستانی نقل نمی کند که برای آنها معلوم نبوده عمدتا مربوطبه همان سرزمین حجاز جزیره العرب مکه مدینه و سرزمینهای مجاور آنجایمن، مصر اگر قوم عاد و ثمود در همانجاها می زیستند اگر اصحاب مدین واصحابی که در همانجا زندگی می کردند و قسمیت هم مساله شام و فلسطین واینها که همه در یک منطقه خاصی که کاملا در مجاورات سرزمین حجازهستند
یکی از این داستانهایی که قرآن نقل می کند در دو جا داستان قوم سباء است سبا یا اسم برای مردم که در خود قرآن هم اینجور استفاده می شود لقد کان لسباء فی مسکنهم آیه که مردم و این قوم را سباءمی نامیدند و گاهی هم اعتراف می شود برای مملکت و کشور و سرزمینشان این در جنوب غربی عربستان و یمن این سرزمین واقع شده قرآن یکی درسوره ی نمل راجع به قصه ی حضرت سلیمان سلام الله علیه نام از این قوم سباء و مملکت سباء می برد و حدود قریب 20 آیه 23 آیه در سوره ی نمل مربوط به حضرت سلیمان و ملکه ی سباء که خورشید پرست بودند و حضرت سلیمان سلام الله علیه او را دعوت به اسلام کرد و مسلمان شد و متدین شدو ایمان آورد و جریان اینجا نقل می کند که من حالا با آن کاری ندارم یک قسمت هم در خود سوره ای که به نام سوره ی سباء در قرآن آمده داستان اینها را نقل می کند که لقد کان لسباء فی مسکنهم آیه جنتان عن یمین وشمال کلوا من رزق ربکم و اشکروا له بلده طیبه و رب غفور این جریانی را که قرآن نقل می کند از این قوم سباء این تقریبا بین یکی یا یعنی حدود یک قرن است قبل از میلاد پیامبر بزرگ اسلام بوده و قریب العهداست مردم مکه و مدینه به این داستان قوم سباء اینها مردمی بودند یاخورشید پرست بودند یا ستاره رست بودند اجرام آسمانی را می پرستیدندولی یک تمدن شکوفایی را در آنجا بر پا کرده بودند اوضاعشان جوری بودکه از نظر بازرگانی تجارت خشکی و دریا داشتند نزدیک به دریا بودنداز نظر کشاورزی وضع بسیار خوبی داشتند و سدی که آنجا ساخته بودند به نام سد مارب این سد همه ی سرزمین اینها را آبیاری می کرد و همه پر ازباغ و بوستان و درختهای میوه دار بود و همینطور که قرآن می فرمایدجنتان عن یمین و شمال وقتی که حرکت می کردند می رفتند چپ و راستشان همه باغ و بستان بود زمین خالی و خشک هیچ نداشتند شهرهایشان هم بهم متصل بود بین این شهر و آن شهر فاصله ای که میان افتاده باشد وبیابانی باشد وجود نداشت و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنافیها قری ظاهرا و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین از نظر حاصلخیزی و محصولات کشاورزی در حد اعلا بودند سرزمینشان هم به همین دلیل امن و امان بود یعنی دیگر آنجا گرسنه نداشت فقیر وجودنداشت مردم همه زندگی مرفهی داشتند و خیلی با رفاه زندگی می کردند
خوب شرط آدمیت و انسانیت این است که وقتی خدایی که این همه نعمت به اینها داده اینها شکر نعمت خدا بجا بیاورند اگر آب است خدا داده اگرزمین است خدا داده اگر آرامش خدا داده اگر امنیت است خدا داده آنهاجوری در امن و امان زندگی می کردند اگر شبانه هر کسی هرجا می خواست حرکت می کند و لو پولی مالی طلایی نقره ای همراهش بود هیچ کس متعرضش نمی شد سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین امنیت کافی داشتند هم از نظردرندگان و حیوانات درنده مشکلی نداشتن امنیت داشتند هم از نظر دزدامنیت داشتند جهات مختلف خوب به این شرایطی که بهترین رفاهها راداشتند شرط امر و انسانیت این است که شکر خدا بکنند بدانند که اینهارا خدا داده
ولی اینها شروع کردند به پرستیدن خورشید این پرستیدن خورشید که جلوتر بوده که نزد سلیمان سلام الله علیه خیلی قبل از این داستان بوده آن حدود اوائل هزاره ی قبل از میلاد بوده عرض شود که بهرحال ولی اینها حالا که خدا نمی پرستیدند هیچ، انبیاء آمدند بر هدایت اینها حالا به فطرتشان جواب ندادند انبیاء خدا فرستاد در هر محلی درهر منطقه ای پیغمبری فرستاد تعدادی از پیغمبران را برای اینها مبعوث کرد که خدا را بپرستید و شکر نعمت خدا به جا بیاورید این نعمتها مال خداست شکر خدا بکنید فرمان خدا را اطاعت کنید برای این که همین نعمتها دوام پیدا بکند از شما نگیرد خدا و هم سعادت آخرتتان راتامین بکند ولی اینها در اثر طغیان و در اثر نعمت زدگی و نفاق زدگی دیگر گوش به حرف انبیاء ندادند و حتی حالتی پیدا کرده بودند که قالوا ربنا باعد بین اسفارنا می گفتند که این زندگی هم که خسته کننده است آدم می خواهد مسافرت بکند همه اش توی باغ و گوسفند این طرف باغ آن طرف باغ این طرف مزرعه آن طرف مزرعه چه مسافرتهایی خوب است که آدم مدتی بیابان گردی بکند برود در این بیابانها حرکت بکند منظره هایی فلات و خشک و بی آب و علف را ببیند مدتی خسته بشود در کاروانی برود درکاروانسرایی برود استراحت بکند این حرفهایی که آدمهای نعمت زده ورفاه زده می زنند حساب نمی کردند که خوب این نعمتی که خدا به اینجورداده تو داری آرزو می کنی یک زندگی سخت و تلخ و پرمشقتی را که دیگران دارند می کنند در این بیابانها می روند در اثر بی آبیها در اثر خشکیهامی میرند مریض می شوند هزار بلایی به سرشان بیاید تا حالا این نعمت خدابه اینها داده می گویند ای کاش ما هم مسافرتهای اینجوری داشتیم باعدبین اسفارنا فظلموا انفسهم اینها به خودشان ظلم کردند به کسی دیگرظلم نکردند
نتیجه ی کفران نعمتشان عاید خودشان شد خوب خدا این همه نعمت به شما داده چیزی هم از تو، فوق طاقت نمی خواست تکلیف مالا یطاق از شما نمی کند بیایید اطاعت انبیاء بکنید که دلسوزانه و خیرخواهانه برای شما می خواهند خدمت بکنند و شما را هدایت بکنند اینها اینجورطغیان کردند آنوقت بجای وقتی معلوم شد که دیگر اینها ایمان آورنیستند و نفس انبیاء در اینها دیگر اثری ندارد اینجا دیگر وقتش،عذاب نازل می شود اینوقت که قطع امید شد کلی که نه خودشان نه نسلشان قابل هدایت نیستند اینجا چه شد این وقت فبدلناهم بجنتیهم جنتین ذوات اکل خمط و عسل و شی ء من سدر قلیل ذلک جزیناهم بما کفروا و هل نجازی الا الکفور قرآن می فرماید خوب حالا قبول نکردیند این سدی که همه اش به این سد می نازیدید و هر چه داشتید از این سد داشتید ما این سد رامی شکنیم سد شکسته شد آن سدی به آن عظمت که همه ی این سرزمین راآبیاری می کرد سد شکسته شد و سیل عریم آمد سیل بنیان کن ارسلنا علیهم سیل عریم هرچه داشتند برد باغ و بستانهایشان از بین فت حیواناتشان حشمشان همه از بین رفت تعدادی خودشان از بین رفتند و تلف شدند یک تعدادی توانستند جان بدر بروند این سرزمین به جای آن باغ و بستانهاشد یک سرزمینی تقریبا خارستان یک عده درختهای شوره گز میوه های تلخ وبدمزه و شی ء من سدر قلیل و یک کمی هم از درخت سدر به جای همه ی آن باغ و درختهای پر میوه شد این درختهای اینجوری بوجود آمد و اینهاجوری پراکنده شدند که دیگر هر چندتاشان یک جایی رفتند یک عده رفتندمکه یک عده رفتند مدینه یک عده رفتند شام یک جوری متفرق شدند که ضرب المثل شد تفرقوا ذهبوا ای ذی سبا هر وقت می خواستند می گویند که یک عده متفرق و پراکنده شدند و زندگیشان از هم گسیخت می گفتند مثل قوم سباء این ضرب المثل شد
خوب حالا قرآن این قصه را نقل می کند بعدمی فرماید ولقد شبث علیهم ابلیس فاتبعوه الا فریقا من المومنین شیطان آن تصوری که درباره ی اینها داشت و تصمیمی که درباره ی اینها داشت تصمیمش را عملی کرد آن نگفت لاغوینهم اجمعین خدایا من همه را گمراه کنم این تصمیم درباره ی اینها گمراهشان کرد و اینها تسلیم شیطان شدندبه جای این که تسلیم خدا بشوند همه تبعیت کردند مگر یک چند نفرتعداد اندکی از مومنین و ماکانوا له علیهم من سلطان الا لنعلم من یتبع الرسول و من ینقذ وعده
بهرحال قرآن اینجور قصه را نقل می کندبعد این داستان برای این که هر تابعین قرآن و پیروان قرآن تا قیامت درس باشد که اگر خدا به شما نعمت داد اگر آسمان به شما خدمت کرد ابربارید زمین حاصل خیز داد خورشید تابید و درختها و سرزمینهای حاصلخیزشما را بارور کرد و هوای مطبوع به شما داد و نعمتهای گوناگون سلامتی به شما داد امنیت به شما داد بروید به درگاه خدا تضرع و زاری بکنیدشکر خدا را بجا بیاورید و اطاعت خدا و اگر شما نافرمانی کردید این سرزنش همین است این یک سنت الهی است مساله قوم سباء نیست قوم سباءیکی از مصادیق آن سنت الهی است که در اینجا اعمال شده و ضرب المثل شده و همه جا همینطور است
ما خودمان بد می کنیم بد می بینیم و بعد هم متنبه نمی شویم انسان مغرور می شود دنیا دار غرور است و در جاههای متعدد انسان را از غرور دنیا و شیطانی را که انسان را مغرور می کندپرهیز داد و لایغرنک بالله الغرور و آنهائی که اهل خدا و اهل دین ودیانت و ایمان هستند مرتب از غرور دنیا و مغرور شدن به زخارف دنیابخدا پناه می برند و ما هم باید به خدا پناه ببریم آن خدا خیلی نعمت بما داده بنشینیم فکر کنیم نعمتهایی که خدا به ما داده این همه نعمتی که مخصوصا به مردم این سرزمین و مردم شریف این مملکت داده کشورهای مجاور خودمان را نگاه بکنیم گرفتاریهای آنها را ببینیم بدبختی آنها را ببینیم جنگهای داخلی آنها را ببینیم سلطه دشمن راسلطه های سیاسی سلطه های نظامی سلطه های اقتصادی سلطه های گوناگون راببینید و بحمد الله به برکت انقلاب و خون شهداء و هدایت امام بزرگوارو مجاهدتهای مردم عزیز خداوند به ما نعمتهای فراوانی داده که واقعانمی توانیم شمارش بکنیم درکش بکنیم حالا غیر از کلیه نعمتهای خدا که قابل احصاء نیست همین نعمتها که در این انقلاب خدا به برکت خون شهیدان به ما داده واقعا قابل احصاء نیست برای ما و ما هم مقداری به هوش بیاییم یک مقداری فکر بکنیم ببینیم به دست خودمان ما یک عواقب بدی برای خودمان فراهم نکنیم ناشکری نکنیم خدا را در نظر داشته باشیم
ان ابلغ الحدیث و احسن الموعظه کتاب الله عزوجل ان الله یامربالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی لعلکم تشکرون.
خدایا به حق و محمد و آل محمد توفیق شکر نعمتهایتت را به ماعنایت فرما.
خدایا ما را از کفران و ناسپاسی و نمک ناشناسی آن هم به درگاه خودت خدایا حفظ کن.
اعمال ناقابلمان را قبول فرما.
توفیق توبه و انابه به درگاه خودت به ما کرم فرما.
شر دشمن را و شر نفس اماره و شیطان را از سر ما دور فرما.
بسم الله الرحمن الرحیم والعصر ان الانسان لفی خسرالا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین الحمد لله الواحد الاحد الفرد الصمد الذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد و الصلاه و السلام علی البشیرالنذیر السراج المنیر ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین.
اللهم صل علی مولانا امیرالمومنین و فاطمه الزهراء سیده نساءالعالمین والحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه وعلی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجه القائم المهدی صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله.
با توصیه ی مجدد بتقوی ایام دو میلاد بزرگ را میلاد پیامبر عظیم الشان اسلام میلاد امام صادق سلام الله علیه را به همه ی امت اسلامی پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، مقام معظم رهبری و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و شما نمازگزاران عزیز جمعه تبریک عرض می کنم خدا انشاءالله این عیدها را بر همه ی امت و بر ما مبارک فرماید
درباره ی این دومیلاد و درباره ی هفته ی وحدتی که این دو میلاد در پایان این هفته اتفاق افتاده حرفهای زیادی زده شده و هرچه که گفته بشود کم بوده و کم است و کنفرانس وحدت اسلامی هم داشتیم و برگزار شد روز میلادپایان یافت و از کشورهای مختلف اسلامی شخصیتهای علمی فرهنگی سیاسی دینی شرکت کرده بودند مقالات خوبی ارائه کرده بودند و تشکر می کنیم ازهمه ی مهمانانی که در این برنامه ها شرکت کردند و از برگزارکنندگان این کنفرانسی که 13 کنفرانسی بود که تا حالا برگزار شده و برکات وآثار بسیار ارزشمندی داشت ،
درباره ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم توصیه من به خودم و به شما این است که هرچه می توانی در سیره ی حضرت در تاریخ حضرت در اخلاق حضرت در خصوصیات وجودی آن حضرت ما مطالعه می کنیم و بهره بگیریم و هرچی می توانیم خودمان را تا آنجایی که در توانمان است و در ظرفیتمان است به آن حضرت نزدیک بکنیم واقعا یک انسانی بود که مافوق همه ی انسانها صرفه نظر از آن قسمت رابطه اش بین خودش و خدا و آن مسائل عالم دیگر که برای ما واقعا قابل درک نیست و نمی توانیم در این باره فکری بکنیم وحرفی بزنیم در همین مسائل ظاهری دنیایی انسانی از این مرد موفقتر درتاریخ تصور نمی شود من نمی دانم چه کرد
این بزرگوار ده سال در مدینه بعضیها می گویند 13 سال در مکه ده سال در مدینه انسانسازی کرد جامعه سازی کرد یک حکومت مقتدر اسلامی تشکیل داد در آن شرایط نامناسب درشرایطی که مردم قریب العهد به زمان جاهلیت بودند اخلاق جاهلیت درآنها نفوذ کرده بود شما می دانید که اخلاق وقتی که در یک کسی به صورخلق و خویی درآمد این به این سادگی قابل رفع نیست قابل اصلاح نیست بلکه در بعضی وقتها در حد محال است یعنی هر کارش می کنی مثل این که سرشتش این شده دیگر سرشتش را نمی شود به این سادگی بلکه گاهی نمی شودمطلقا عوض کرد آنوقت با این مردم با این زمینه ها در این کسانی که خونخواری غارتگری آدم کشی حتی فرزند کشی و دزدی و شهوترانی عیاشی مشروبخواری زناکاری امثال اینها جزء عاداتشان شده بود عادی شده بودیعنی همینجوری که شما می بینید در غرب مشروب خواری یک چیزی عادی اصلاننگی نمی بینند همینجور که شما آب می آورید دوغ می آورید نوشابه می آورید آنها مشروب می آورند می خورند احساسی هم ندارند و بعضی وقت کارهای زشت ویژه برایشان عادی شده آنها برایشان عادی شده بود یعنی رسما افتخار می کردند شعرایشان افتخار می کردند که ما رفتیم ریختیم فلان قبیله زدیم کشتیم گوسفندانشان بردیم شترهایشان بردیم پولهایشان دزدیدم زنهایشان برداشتیم رفتیم از این حرفها خیلی عادی با افتخارمی گفتند آن غرور و نخوتی که در آنها بود هیچ کسی را به حساب نمی آوردند هیچ کسی را آدم حساب نمی کردند خودشان از همه برترمی دانستند با همه این مفاسد اخلاقی و با آن وضع بسیار بد اجتماعی
حالابرای اینها پیامبر بزرگ اسلام آمده می خواهد یک مدینه ی فاضله ای تشکیل بدهد می خواهد حکومت عدل اسلامی بر اساس توحید و خداپرستی مطلق براساس تسلیم لله اسلام تسلیم مطلق در مقابل خدا می خواهد یک حکومت براین پایه و بر این اساس تشکیل بدهد می خواهد به جای آن نصابتها رحم وانصاف را جاینشین بکند می خواهد به جای آن ظلمهای بی حد و مرزمی خواهد عدالت را جایگزین بکند به جای آن آدم کشیها به جای آن غارت ها ضعیف کشیها ملتی بسازد حامی مظلوم حامی محروم حامی ضعیف حامی یتیم خانواده های بی سرپرست حتی حامی حیوانات حیواناتی که مورد ظلم واقع می شوند مورد تجاوز انسانها واقع می شوند یک امت اینجوری می خواهدبسازد و امتی بسازد که فقط رضای خدا را بیندیشد اگر گفتند پسرت رابدهد اگر گفتند برادرت را پدرت را هرچه داری مالت را جانت را تسلیم بکند
آنوقت به این مدت کوتاه حدود 27 جنگ داشتند شما ببینید در این مدت چه می شود کرد یک حکومت نوپا با یک عده آدم دست خالی گرسنه پاپرهنه نان شب ندارند ستر عورت ندارند تا این مقدار فقیر با اینهامی خواهد با قدرتهای حاکم رباخوار و ثروتمند و سیاستمدار کوچک و بزرگ بجنگد
27 جنگ تقریبا در این ده سالشان داشتند در 9 جنگ خودشان شرکت کرده قریب 60 سریه داشته که تعدادی افراد جلوتر می فرستاند برای این که بروند ببینید اوضاع را بررسی بکنند ببینند دشمن در چه حال است وضعیت در چه حال است چه باید بکنند هنوز زخمهای از جنگ تمام نشده جنگ دوم جنگ سوم باز جنگ چهارم تا دم آخر که پیامبر عزیز در بستربودند آنجا داشتند مسلمین را و سپاه اسلام را اعزام می کردند به مقابله ی با کشور قدرتمند روم و مرتب وقتی که حالشان جا می آمدمی گفتند رفتند یا نرفتند می پرسیدند خدا لعنت کند کسی که تخلف از جیش اسامه می کنند اسامه را ببینید جیش اسامه باید بسیج بشود برود حضرت در حال احتضار است باز هم دارد فرماندهی جنگ می کند
این مساله درگیریهاش مساله ی اختلافات داخلی منافقین این همه منافق پیدا شد که ومن حولکم من الاعراب منافقون و من اهل المدینه تمردوا علی النفاق لاتعلمهم نحن نعلمهم هم در خود مدینه مرکز حکومت هم در اطراف منافقین پیدا شدند منافق مگر بیکار می نشیند با دشمن همدستی می کند اطلاعات به دشمن می دهد خبرها را به دشمن می دهد و همکاری با دشمن می کند بعد هم در میان مومنین هم ایجاد تفرقه و اختلاف می کند یک درگیری داخلی بااینها داشتند
مشکلات مالی که داشتند خوب بالاخره وقتی می خواهند بروندجنگ اسب می خواهد شتر می خواهد شمشیر می خواهد و وسائل جنگی می خواهد وغذاء می خواهد اینها را باید از کجا تامین می کنند آن وقت در عین این وضعیت باید تقویت هم بکند حالا یک دفعه یک عده ای می روند میدان جنگ است همه ی هم و غم و شب و روزشان و امکاناتشان صرف جنگ می شود
اما آن می خواهد در عین حال انسان می سازد می خواهد تربیت کند می خواهد یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه تزکیه بکنند توجه بکنند به تزکیه احکام بگویند این مردم نمی دانستند نماز چیه روزه چیه حج چیه و احکام دیگرمسائل طلاق مسائل نکاح ازدواج مسائل ارث احوال شخصیی است مسائل خریدو فروش و معاملات و ربا و امثال اینها تمام اینها را احکامش را بایدبیان بکند
پیغمبر در این ده سال همه این کار باید انجام بشود و چقدرحدیث از حضرت نقل شده در این جهات آن جهات اخلاقی می خواهد راجع به خدا بیان بکند راجع به انبیاء بیان بکند راجع حالت بعد از مرگ می خواهد بیان بکند من نمی دانم چه کار می کرد
حضرت در عین حال می خواست شب هم روی پای خودش بیاستد نمازش را بخواند قرآنش را بخواند دعایش را بخواند گریه اش را بکند مناجاتش را بخواند بعد هم رفت و آمد بامردم درب خانه اش هم باز باشد هرکه می خواهد بیاید هرکه می خواهد برودبا آن مردمی که آداب رعایت نمی کردند
باید ساده ترین ادب را یادشان داد که داد نزنید سر حضرت که لاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم ان الذین ینادونک من وراء الحجرات اکثرهم لایعقلون می آمدند پشت دیوار می ایستادند داد می زدند حضرت را به نام می خواندندکمترین ادب را نداشتند می آمدند داخل خانه حضرت دعوتشان کردند برای نهار مثلا می آمدند می نشستند کف می زدند پیغمبری که می خواهد دینی رابرای همیشه در دنیا بر پا بکند حالا اینها می آیند وقتشان می گیرندمی نشینند قصه می گویند قرآن یادشان می دهد که وقتی آمدید اینجاننشینید قصه گویی بکنید ان ذلکم کان یوذی النبی فیستحیی منکم پیغمبرناراحت می شود ولی خجالت می کشید که به شما بگوید پاشید بروید خودتان حیا کنید
با این اخلاق با آنان آنوقت می خواهد هرچه هر حاجتی داردبیاید پیش پیغمبر یکی وضع مالیش بد است گرسنه است یکی مریض است یکی،یکی ظلم به او کرده آمده می خواهد شکایت بکند به پیغمبر، پیغمبرمی خواهد در مقام قاضی هم باشد قضاوت هم بکند عدالت هم اجرا بکند
والله من نمی فهمم اصلا آدم مبهوت می شود که چطور می شود در عرض ده سال این هم کار کرد و یک قدرتی را بوجود آورد در این سرزمین با آن وضعیتی که داشت که دنیا را بلرزاند یعنی آن وقتی که پیامبر اکرم دربستر احتضار بودند قدرتهای روی زمین حساب می بردند از قدرت مدینه ازاین حکومت نوپای مدینه چه جوری می شود اینطوری پیش می رفت قدرت اسلام تند تند اجمالا من بیشتر از این بحث نکنم
و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ما بیاییم یک مقداری خودمان را خدایا من عذر می خواهم که اگر من نیستم اینجور من خودم را هم اول مخاطب خودم قرار می دهم بیاییم نزدیک بشویم به پیامبر بزرگ اسلام
پیامبر تاکید داشت برای این که تفرقه در بین مسلمانها نباشد هفته وحدت هم ما در این زمینه خیلی حرف زدیم و بحث کردیم سعی کنیم ایجاد تفرقه نکنیم تفرقه ها را کم کنیم تا به پیغمبر نزدیک بشویم مبادا به منافقین و تفرقه افکنان نزدیک بشویم مبادا به دشمنان اسلام نزدیک بشویم
پیغمبر رحمه للعالمین بود می خواست همه ی مسلمانها زیر یک پرچم همینطور که به یک قبله نمازمی خوانند همینجور که به یک قرآن تلاوت می کنند همینجوری که به یک خدامعتقدند همینجوری زیر این پرچم یک حکومت داشته باشند یک راه را طی بکنند یک دل داشته باشند در آن مسیر اصلی همه باهم متفق باشند
بهرحال من تشکر می کنم از مهمانان عزیزی که از کشورهای مختلف ازسفرای کشورهای اسلامی شرکت کردند در نماز جمعه و در آن مراسم هفته ی وحدت هم حضور داشتند
اجمالا من به این عزیزان عرض کنم که پیام ما رابه مردم مسلمان خودتان به مردم عزیز خودتان برسانید اسلام امام ماانقلاب ما رهبر ما ندایش را ندای وحدت از ما می گوییم باید هیچ مسلمانی با یک مسلمان دیگر دلشان از هم جدا نباشد دشمن هم نباشند مابیاییم اختلافاتی که داریم چشم پوشی بکنیم بگذریم از همدیگر از بدیهاو تقصیرات همدیگر چشم بپوشیم هی نخواهیم تصفیه حساب کنید یک کسی بدی کرده یک کسی خلافی کرده ما تصفیه حساب نخواهیم بکنیم اینها چشم برمی دارد دشمنی هرچی پیش برود زاویه اش وسیعتر می شود دوستی هم هرچی پیش برود نزدیکتر می شود
در این زمینه حرف خیلی هست ولی من که نباید خیلی شما را درهوای گرم معطل کنم چون از سفارشهای پیامبر بزرگ اسلام این بود که نمازگزاران نباید معطلشان کرد در وضعیتی که در زحمت باشند که این هم یک حدیثی بود که فرصت نیست بخوانم.
هفتم تیر را داریم و هفته ی قوه ی قضائیه را اجمالا این هفته را بایدگرامی داشت هفتم تیر واقعا و این قضیه انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی واقعا احد ما بود در احد حدود 70 نفر مسلمانها شهید دادند ما اینجاحدود 70 نفر شهید دادیم در احد حمزه سید الشهداء شهید شد و آن سیدالشهداء نامیده شد قبل از داستان کربلاء و در اینجا هم بهشتی عزیزشهید شد و او سیدالشهدای واقعه بود و سیدالشهدای انقلاب بود ومظلومیتی هم که اینها داشتند از مظلومیت آنها بیشتر بود واقعا چون آنها توی جنگ احد کشتند و کشته شدند ولی در اینجا کشته شدند باحالتی که از همه جا خبر نداشتند و غافل بودند که دشمن در لانه ی خودشان نفوذ کرده و آنجا به دست کسانی که باید خدمت به اینها بکنند به دست اینها شهید شدند، هفته ی قوه ی قضائیه هم هست من یک جمله ای را نقل می کنم از شهید بهشتی کسانی که در حادثه حاضر بودند می گویند آخرین جمله ای که شهید بهشتی گفته و دیگر انفجار حاصل شد این بود که ایشان گفتند راجع به انتخابات ریاست جمهوری گفتند ما باید دیگر بار دیگرنباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره سازی کند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند تلاش کنید کسانی که متعهد به مکتب هستند وسرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند انتخاب شوند این پیام بهشتی است این آخرین سخن بهشتی است این سخن در زبانش بود که انفجار حاصل شدخوب این پیام را ما دریافت کنیم دیگر این پیامی است که پیام امام است و پیام رهبر است و پیام انقلاب است و پیام اسلام است ما سعی بکنیم که مهره های آمریکایی و مهره هایی که آب به آسیاب دشمن می ریزند نفوذنکنند در مرکز انقلاب اسلامی و در حکومت اسلامی محصول خون شهیدان مابدهکاریم به این خونها ما به شهید بهشتی بدهکاریم به این 70 نفربدهکاریم به این همه پیش از صد هزار شهیدمان بدهکاریم چه کارمی خواهیم بکنیم ما فکر می کنیم در این زمینه اوصیکم عباد الله بتقوی الله تقوی داشته باشیم تا بتوانیم پاس این خونها را بداریم تابتوانیم ناشکری نکنیم خدا به برکت این خونها این همه نعمت به ماداده این خونها را پاس بداریم.
هفته ی قوه ی قضائیه است قوه ی قضائیه جایگاه بسیار بلندی دارد مسئولیت بسیار سنگینی دارد باید رعایت بکند بر حسن اجرای قوانین نظارت بکندباید بداند این قانونهایی که در مجلس تصویب می شود اینها درست اجراءمی شود یا نه اگر درست اجرا نمی شود آن مسئولیت دارد که جلویش بگیریدنظارت بر همین است دیگر والا نظارت تماشاچی نیست که نظارت بر حسن جریان اجرای قوانین ببینید هر جا قانون درست اجرا نمی شود حضور پیدابکن جلویش بگیر بازرسی کل کشور باید فعال باشد نتایج بازرسیهای که داده می شود به دستگاه قضایی باید ترتیب اثر داده بشود و اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم وتبعیض و حق کشیها اینها مسئولیت سنگین قوه ی قضائیه است من به دوستان قضائی خودمان عرض می کنم ای برادران عزیزشما از من بهتر می دانید که قاضی را در اسلام می گوید علی شفیر جهنم لب پرتگاه جهنم قاضی است اگر غفلت بکند سقوط می کند شما مواظب باشیدسقوط نکنید شما به هر نرخی هست حق را و عدالت را بر همه چیز ترجیح بدهید
ممکن است یک وقتی برایتان هم گران تمام بشود ممکن است یک وقتی به قیمت از دست دادن پست تمام بشود ممکن برایتان پاپیچ درست بکنند فردا خودتان را زندانی بکنند ممکن است حیثیت شما را از بین ببرند با آدمهای زورمند و هی طرف بشوید همه ی این چیزها احتمالش هست ولی شیرینی عدالت در مقابله ی با ظالمان زورمند اینجا لذت عدالت را اینجا مردم می فهمند عدالت چه مزه می دهدوالا نسبت به افراد ضعیف که هرکسی می تواند یخه اش را بگیرد لازم نیست خیلی جاهها قوه قضائیه دخالت کند قاضی باید قدرتی در خودش قدرت الهی در خودش حفظ بکند جان و مال و حیثیت مردم را دادند دست قاضی بایددفاع کند از اینها ببینید مرعوب نشوید من فرصت ندارم والا به شمامی گفتم در اسلام قضاتی بودند چه وقتی می دیدند می خواهند به اشان زوربگویند درب دفترشان می بستند می رفتند خانه می گفتند ما اگر می خواهیم قضاوت کنیم باید مستقل و آزاد باشیم اگر قدرت حاکم بخواهد به ما زوربگوید و ما حکم او را اجرا کنیم نه حکم خدا را ما این قضاوت رانمی خواهیم می رویم یک کار دیگر یک جوری می کنیم تا اینجا اگر قاضی ایستاد این قاضی عادل اسلامی اگر خدای ناکرده کوتاه آمد باید خودش احساس خطر بکند ممکن است برای ترس از یک حوادث ناگواری کاری خلاف حق و عدالت بکند بعد خداوند ظالم را برایش مسلط بکند و همان که از اومی ترسید به سرش می آید بعضی وقتها آدم اینجوری می شود بالاخره طرف ماخداست طرف ما هیچ کس جز خدا نیست هم قاضیمان هم غیر قاضیمان این آخرعرایض من بود باز توصیه می کنم به تقوی خدا را رعایت کنیم خدا را درنظر بگیریم در حرفمان در موضعگیریهایمان در برخوردمان با مسائل داخلی در برخوردمان با مسائل خارجی شهیدان ما سرفرازند شهید چمران برای چی شهید شد این شهید واقعا شجاع است والا مقام است دارای فضائل معنوی فراوان و الگو و نمونه در شهدای ما اینها برای چی شهید شدندچرا اینها خونشان ریخته شد چرا جامعه از وجود اینها محروم شد برای حکومت اسلامی برای قدرت اسلام برای اجرای احکام و وجود الهی ما هم به وظیفه خودمان عمل می کنیم.
خدایا با تضرع و زاری به درگاه تو دست بلند می کنیم و از تو عاجزانه و ملتمسانه می خواهیم خدایا بحق محمد و آل محمد ما را بیامرز.
خدایا گذشته ها را عفو فرما.
خدایا آینده ما را از گناه حفظ فرما.
آبروی و عزت ما را در دنیا و آخرت مریز.
حکومت اسلامی را از آفات مصون بدار.
همه ی خدمتگذاران به این دین و به این انقلاب و به این اسلام را قدرت وعزت و وکت بیشتر عطا فرما.
مقام معظم رهبری را در سایه لطف حضرت ولی عصر تا ظهور آن حضرت قدرتمندانه مستدام بدار.
شر دشمنها را از سر مسلمانها را کوتاه فرما.
دلهای همه ی مسلمین را باهم مهربان فرما.
فرج حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نزدیک فرما.
ما را از یارانش مقرر فرما.
عاقبت امرمان ختم به خیر بفرما.
بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمدلم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.