نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی۱۰/۲/۱۳۷۸

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین «اوصی عباد الله و نفسی بتقوی الله »

خطبه اول

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین «اوصی عباد الله و نفسی بتقوی الله ». فکر می کنم بخاطر فضای غم آلود محرم و نزدیک بودن به ایام عاشورا واین لباسهای سیاهی که نمازگزاران در بر دارند ما را ارشاد می کند که ما هم هماهنگ فضای غم آلود خطبه اولمان را در باره کربلا و کربلائیان وعاشورا ایراد کنیم، معمولا در خطبه ها وقتی که مصادف می شود با چنین ایامی بنده این سنت را حفظ کرده ام در خطبه ها و امروز هم همین کار رامی کنم و چون ایام بعد از عاشورا است و درست در دوره اسارت اهل بیت علیهم السلام هستیم ما در باره مسائل بعد از شهادت امام حسین علیه السلام صحبت خواهیم کرد و ما در این مساله معمولا اتفاقا در سالهای گذشته هم صحبت کرده ام اما اینقدر فضای این بحث وسیع است که مطالب تازه همیشه وجود دارد الآن موقعی است که بخاطر شرایطی که در روحیات مردم ماست تحلیلی ارائه بدهیم در باره آثار عاشورا و نتایج تاریخی که از این حرکت به احتمال قوی طراحی شده الهی در تاریخ بشریت تا بحال بروزکرده یا بروز خواهد کرد، بنده جزو کسانی هستم که در این زمینه خیلی مطالعه کرده ام هم در قبل از انقلاب و هم حالا و از منظر سیاسی هم به مساله نگاه می کنم و واقعا چیز عجیبی است هر چه به ابعاد این حادثه بیشتر می اندیشیم حکمت و فلسفه این حرکتی که آن روز برای خیلی هانامفهوم بود برای ما واضح تر می شود کربلا و حوادث بعد از آن یکی ازقله های بسیار مهم برخورد حق و باطل و نور و ظلمت و ناسوت و لاهوت وملکوت در تاریخ بشریت است و قله ای کم نظیر از طرف دشمنان اوج شقاوت است و از طرف حق و اردوگاه ابا عبد الله اوج ایثار و برنامه ریزی برای یک هدف جهانی و تاریخی است، یک تشبیه بکنم که بهتر زمینه صحبت روشن شود، در آن مقطع که این حوادث اتفاق می افتاد فهمش برای خیلی ها دشواربود، هر حادثه ای هم همینطور است، ما امروز که روی حوادث زمان خودمان مطالعه می کنیم از یک روزنه ای یک گوشه ای را می بینیم و نمی توانیم باکلیت تاریخ قضاوت بکنیم، کسی که به تاریخ و بشریت به گذشته و آینده یکپارچه نگاه بکند و آن هم خداست، غیب جهان ماست او می داند که چه اتفاقاتی افتاده و کجا آثارش را نشان می دهد. مثلا یک فیلمی را در نظربگیرید یک فیلم دو ساعتی اگر آدم همه جنبه های فیلم را نداند یک گوشه اش را ببیند وقتی که قطعاتی را می بیند خوب ناراحت می شود دربرنامه می بیند مثلا ظلم می شود فساد می شود حرکت ناموزونی می شود اماهمه فیلم را که باهم می بیند می بیند که این عجب اثری داشت و چه موضوعی را القاء کرد ممکن است مثلا صد دقیقه فیلم برای انسان هیجان آورو ناراحت کننده باشد پنج دقیقه فیلم همه آنها را یک مضمون دیگری بدهد تاریخ در نظر خداوند و طراحان تاریخ اینطوری است آیه ای در قرآن داریم می فرماید: «و ان یوم عند ربک کالف سنة مما تعدون » هزار سال در محاسبات شما پیش خداوند یک روز است یعنی خداوند همه این مجموعه را یک معنا می تواند باشد، با یک دید نگاه می کند با یک چشم در نظرمی گیرد وقتی که مجموعه را نگاه می کند معنا دار می شود. هزار سال اما برای ما که یک روش را می بینیم از هزار سال ممکن است خیلی حرفهای ناحسابی بنظرمان برسد حادثه عاشورا را ما در بستر تاریخ نگاه بکنیم که آنروز چه کرد و امروز چه می کند و در آینده چه می کندمعنایش همین است یعنی شواهدی که گفتم یک فیلمی را ببینید که درمجموعه فیلم آدم می تواند قضاوت بکند و یا مثل خداوند هزار سال رابا هم ببینید یک روز اگر چنین دید تاریخی پیدا کنیم خوب خداوند که بشریت را معنادار با هدف مختار تصمیم گیرنده و مسئول اعمال خودش آفریده یک چنین جریاناتی در بستر تاریخ طبیعی است این مبارزه حق وباطل از زمان شروع شرایع آسمانی بوده و فکر می کنم تا قیامت هم بایدباشد یعنی زندگی بشریت در چنین فضایی است شیطان و فرشته در وجودانسان و همین مضمون در وجود جامعه جریان کل تاریخ بشریت این تصادم را دارند و ما این نشیب و فرازها و قله ها و پستی ها را با هم می بینیم با حادثه عاشورا اگر این جور نگاه بکنیم قضاوت بهتری می توانیم درتاریخ بکنیم در زمان شروع اسلام یک درگیری در بین مسلمانان بود باکفار این یک بعد این برخورد شیطان و فرشته است و در درون خود اسلام یک جریان دیگری بوجود آمد که یک درگیری از درون مسلمانها جوشید که البته این هم در رابطه با همان برخورد کلی قبلی است کسانی به اسلام گرویدند در اواخر پیروزیهای اسلام بصورت ظاهر که اینها خودی نبودند وطوعا نیامدند کرها و فرصت طلبانه آمدند مجبور شدند که شاه بیت آنهاخانواده بنی امیه است که ابوسفیان ها و حکم معروف و مروان و اینهاست خوب اینها بعد از فتح مکه به اجبار آمدند در اسلام موقعی که آمدند آن جریان حق موقعیت خودش را در اسلام تثبیت کرده بود محور جریان حق شدخانواده خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با محوریت علی بن ابی طالب علیه السلام و محور آن مجموعه طاغوتها و منافقین و آدمهای دو دل و مردد همان جریان طاغوتی جزیرة العرب که تبلورش از خانواده بنی امیه بود منتها در آن مقاطع آنقدر فضایل و ایثارها و خدمات جریان علوی روشن بود که آنها کاری نمی توانستند بکنند آنها شرمنده بودند پیش پاافتاده بودند در جامعه حضور داشتند آن جریانهایی هم که بعد از رحلت پیامبر حاکمیت را گرفتند جزء اینها نبودند آنها جریانهای میانه بودند آن خانواده بنی امیه وضع خاصی دارند همین وسط هم جریانهای دیگرهم بود این جریان کم کم هر قدر که از مبدا وحی دور می شد و جوانهابزرگ می شدند و بی اطلاع می شدند از مسائل صدر اسلام و فداکاریها و گذشتهااین جریان کم کم نزدیک می شود تا این که در زمان خلیفه سوم کار بجایی می رسد که اطراف خلافت را آنها می توانند بگیرند مثلا مروانی ها و حکم ودیگران تبعیدی بودند در اطراف نقاط دور اینها را آوردند و جبران کردند و هدایایی به آنها دادند و موقعیت هایی دادند که کار رسید به آنجائی که شرایط بگونه ای شد که می شد دیگر معاویه را هم که آن همه سوابق ناجور داشت بعنوان حاکم و استاندار در شامات نصب کنند که کردند که همین هم منشا فتنه هایی شد و دعواهایی ولی دیگر آن جریان شوم در مقابل جریان حق اهل بیت علیهم السلام پا گرفته بود و جا پایی پیدا کرده بود آن هم در جایی مثل شام که مخلوطی از مسلمانها و غیرمسلمانها بودند و بعد قدم بعدی را در مصر برداشتند که آنجا هم بازمخلوطی بود که پایگاه خودشان را آنجاها محکم کردند یک جریان ریشه دارطاغوتی در مقابل جریان ریشه دار الهی در مقابل هم قرار گرفتند و این حوادث مهم صدر اسلام تا زمان بنی امیه و بعدش در دوران بنی عباس همه راما باید در این فضا تحلیل بکنیم با علی بن ابی طالب علیه السلام که محور حق و فضیلت و عدالت و انسانیت بود اینها سر سازگاری نداشتندخوب تاریخ را ملت ما می داند بخاطر همین بحث های عاشورایی این چیزهارا مردم ما می داند نکات مهم فراز و نشیب های اینها را من می خواهم عرض بکنم برخوردها را تا موقعی که علی بن ابی طالب علیه السلام حضورداشتند یک مقدار مشکل بود و بعد از این که بطور رسمی خانواده اهل بیت علیهم السلام کنار رفتند از مدیریت کشور و امام حسن علیه السلام هم واگذار کردند با آن شرایط به معاویه اوضاع آنگونه شد که درست از سال 41 برنامه وسیعی معاویه طراحی کرد برای این که علی بن ابی طالب علیه السلام را و خانواده اهل بیت علیهم السلام را از گردونه اداره اسلام بیرون بکند کار با دست خود معاویه بود چون او می دانست شرایط گذشته را و مطلع بود که هنوز هاضمه جامعه هضم نمی کند این چنین مسائل راچون اکثرا کسانی که علی بن ابی طالب علیه السلام را در همه مصافهادیده بودند خوب به این آسانی باور نمی کردند حرفهای او را یک مقداربا ملاحظه ولی بیست سال تبلیغات که شما حتما می دانید که از سال 41تبلیغات علیه علی بن ابی طالب علیه السلام شروع می شود و ما در سال 61حادثه کربلا را داریم این بیست سال انواع تهمت ها ایذاءها دروغها برای اینکه نیروهای جوانی که به میدان آمده بودند از این خانواده از محورحق دور بکنند مطرح شد واقعا چیز عجیبی است خطبا را خریدند تقریبا درهمه مساجدی که تحت سلطه معاویه بود در تریبونهای نماز جمعه همین اول خطبه که می بینید ما حمد و مدح اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را داریم آنها همینجا کلمه سب علی را هم گنجانده بودند آخرنمازها معمولا اهانت می کردند از طرفی تاریخ را که خوب بالاخره مردم تاریخ می دیدند هر چند کتاب کم بود اما تاریخ شفاهی زیاد بود به هرنقطه ای که از تاریخ اسلام دست می گذاشتند آنجا علی بن ابی طالب علیه السلام و خاندان پیامبر را می دیدند. برای این که این را هم از ذهن مردم بگیرند یک عده حدیث فروش انتخاب کردندکه اینها می نشستند حدیث جعل می کردند قیمت هم داشت حدیثهایشان آنجاهائی که جاهای فضیلت بود علی را حذف می کردند و آنجاهائی که می توانستند اسمی از خاندان بنی امیه می گذاشتند که آدم الآن این حدیثهای مجعول را خیلی می بیند در تاریخ همه ابزار را بکار می بردند برای این که علی بن ابی طالب در افکار مردم و اهل بیت در فرهنگ مردم مسلمان ضعیف شود درکنارش هم ارعاب و قتل و حبس و شکنجه و آن کارهایی که دست عمال شقی بنی امیه بود در سراسر کشور انجام می شد به یزید که می رسیم یزید بسیاربی پرواتر عمل می کند جوان بوده مغرور بوده در دربار رشد کرد اصلا این انتقادات و این حرفها و نظرات مخالف به گوشش نرسیده یک دفعه تصمیم می گیرد کار را یکسره بکند و اینجاست که از این افرادی هم که آن طرف بودند و خطر را حس کرده بودند به فکر می افتند از همین موقعیت ضعیف یزید که بعد از معاویه پیش آمده استفاده کنند و بر محور امام حسین علیه السلام البته یک جریان دیگر میانه ای هم بود که آنها رفتند سراغ عبد الله بن زبیر که او را به مکه بردند و آنجا با او کاری کردند اماافراد خالص تر امام حسین علیه السلام را دعوت کردند امام حسین علیه السلام هم کمی اتمام حجت برایشان شده بود و آن طرح اساسی آسمانی از اینجا شروع می شود این طرح بسیار طرح گویایی است طرح کربلا این است که بصورت ظاهر مقدمه یک برخورد رسمی و نظامی تنظیم می شود اما اهل نظر و خود ابا عبد الله یا با علم غیب یا با شواهدی که در تاریخ می بینند می دانستند که جریان مبارزات مسلحانه آنها به جایی نخواهدرسید هم مردم کوفه را می شناختند و هم شرایط زمانه را آنچه که به سرپدرشان و برادرشان آمده بود فراموش نکرده بودند لذا طرح جنگ سرد یاجنگ روانی یا بجای شمشیر با احساسات مردم به میدان ظلم بنی امیه رفتن این بعد اصلی حرکت امام در عاشورا می شود یزید هم از آن طرف بشدت مغرور و کم کم حرفهایش را بروز می داد در کنار این کارهایی که عرض کردم رفته رفته خیلی روشن می گفت که این مقابله ما و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است این انتقام بدر و جاهای دیگر است اینقدر باصراحت حرف می زد و گاهی هم تکیه می کرد بر سوابق در این اخباری که دردوران اسارت هست دو سه نکته وجود دارد که نشان می دهد روحیه یزیدچطور بوده و واقعا چرا ابا عبد الله علیه السلام با این شکل به میدان می آیند واقعا خطر اضمحلال اسلام در میان بود اگر ابا عبد الله علیه السلام نیامده بودند صریحا در جلسه رسمی یزید گفته «الیوم بیوم بدر»امروز را بگذارید در مقابل روز بدر خوب روز بدر همان روزی است که اولین ضربه کاری اسلام به کفر وارد شده و همان روزی است که پدران یزید آنجا از پا درآمدند و اولین سنگر کفر و شرک شکست یا یک تعبیردیگری است که در یکی از این تواریخ می دیدم وقتی که اسراء را می بردندبه شام در مسیر در یک نقطه ای یزید نشسته بوده در یکی از بالکن های یکی از قصرها که منظره عبور اسراء و سرها ببیند خوب جشن آنها بودآنروز را می خواستند به رخ مردم شام بکشند پیروزی خودشان را آن لحظه ای را که سرها و اسرا نزدیک آن بالکنی که او نشسته می رسند کلاغی ناله ای می کشد که در بین اعراب این شوم است. «لما بدا تلک الحمول واشرقت تلک الرؤوس علی شفا جیرونی نعب الغراب فقلت قل او لا تقل فقداقتضیت من الرسول دیونی » خیلی شعر عجیبی است می گوید: وقتی که سرهاو اسرا مشرف بر جیرون شدند حالا «جیرون » چیست جیرون آنچه که درتاریخ دیده می شود و در دائرة المعارف ها یک قصری است از قصرهای قدیمی شام حالا کجاست این جیرون زیاد روشن نیست بعضی ها می گویند جزو مسجداموی است همین مسجد جامعی که الآن در سوریه است و نقطه ای که یزیدنشسته بوده در میدان کنار مسجد بوده است بعضی ها می گویند نه دردروازه ورودی بوده که اتفاقا دروازه جیرون هم گفته می شده است این قصری است که در تاریخ مبهم است بعضی می گویند صابئین ساختند به دست یهود یک مدتی کنیسه بوده یک مدتی کلیسا بوده به دست نصارا بعضی می گویند زمان حضرت سلیمان ساخته شده و دیوها ساختند و جیرون اسم آن دیوی است که این بنا را ساخته و چیزهای مختلف است به هر حال در دوره اسلامی به مسجد و قصر تبدیل شده و به هر حال آن زمان بوده است که دربالکن آن یزید نشسته بوده و می گوید وقتی که سرها به جیرون رسید حالاتکیه روی جیرون مهم است یعنی جیرون را که از افتخارات آثار باستانی شامات است به رخ مسلمانان و امام حسین علیه السلام می کشد و در مقابل امام حسین علیه السلام قرار می دهد و می گوید وقتی اینها مشرف بر جیرون شدند کلاغی هم نعره ای کرد و من به کلاغ گفتم دیگر می خواهی بگو ومی خواهی نگو، ناله بکن یا نکن من از پیغمبر طلبم را گرفتم، این چه تعبیری است چه طلبی از پیغمبر داشتند که باید از امام حسین علیه السلام بگیرند، این همین است که تا بحال عرض کردم یعنی این طرزتفکر حاکم زمانه بوده و آنهم با آن ابزاری که همه چیز را در قبضه خودشان قرار داده بودند و در مقابل روح اسلام و اساس اسلام ایستاده بودند. خوب امام حسین علیه السلام در چنین شرایطی اگر نمی توانست نیرویی جمع کند و بجنگد چه راهی داشت جز این که از لشکر عظیم احساسات و عواطف مردم استفاده بکند و کرد فلسفه بردن اهل بیتش به این سفر همین است فلسفه اصرار امام حسین علیه السلام بر نشان دادن صحنه ای دلخراش برای این که قلبهای قسی و سیاه شده را هم تکان بدهدهمین است چیزی غیر از این قابل تفسیر نیست هیچ تفسیر دیگری ندارد که چرا امام حسین علیه السلام این کار را کرد آن طوری طفلی مثل علی اصغررا بالای دستش شهید می کنند آن طوری سرهایشان را روی نیزه ها بکنند آن طوری خیمه هایشان را غارت کنند آن طوری بچه هایشان را در بیابان شلاق بزنند آن طوری بچه های پیغمبر را روی شتر بگذارند و در محیط اسلامی آنها را سر برهنه مثل اسرای کفار و مشرکین در خیابانها بگردانند. اینها صحنه ای بود که برای امام حسین علیه السلام پیش بینی شده بود واز کلماتی که قبلا آدم از اینها می شنوید وجود دارد آن موقعی که امام حسین علیه السلام می خواهند به خیمه بروند و از خیمه به میدان بروند ودستشان را روی قلب خواهرشان زینب می گذارند و می گویند این قلب بایدخیلی قوی باشد و صبر بکند اینها را می بینند اینکه امام حسین علیه السلام بجای اسب سوار شتر شود و قرآن بیاورد و برای آنها در میدان کربلا خودش را معرفی کند چون می دانست این تبلیغات سنگین کورکننده خیلی ها را فریب داده است این که در کوفه چه گذشت و در شام چه گذشت وواقعا حوادث عجیبی است خوب این کوفه مرکز حکومت علی بن ابی طالب بوده و این زینب چند سال پیش که از خیابانها عبور می کرد همه شهربرای او حریم می گرفتند آن موقع تاریخ نویسی هم نبوده است بسیاری ازاین مطالب زبان به زبان و سینه به سینه از مشاهدات مردم به دست مارسیده است. هفتاد یا هشتاد سال بعد است که ابو مخنف اولین مقتل رامی نویسد و مقتل وی هم نیست و گم است، یعنی ما برای دو قرن بعد به کتاب دست پیدا می کنیم ولی این واقعیتها در همان صحنه ای عجیب و غریب از زبان مردمی که حاضر بودند دوست یا دشمن کم کم نقل شده و به دست ما رسیده است شخصی است بنام «شهر زوری » که ظاهرا در اطراف سلیمانیه در شمال منطقه کردنشین عراق ساکن بوده از مکه برمی گشته که تصادفا در کوفه می گوید من آمدم یک دفعه هیاهو شنیدم و آمدم بیرون که چیز عجیبی دیدم برخورد کردم با یک خانمی که سوار شتری بود که رنگش مثل نقره مذاب بود و جلال و عظمت از سر و صورتش می بارید دیدم که با دست و موهایش صورتش را می پوشاند چیز عجیبی است خدایا من خوابم بیدارم اینها چیست؟ «مسلم جصاص » یک بنای گچ کار است می گوید مشغول کار بودم که هیاهو شنیدم آمدم بیرون باز او یک راوی است منظره رانقل می کند که بچه ها اینجور بودند امام سجاد علیه السلام اینطوری بودسرها اینجوری بودند وی می گوید من دیدم که سر دارد قرآن می خواند،تعجب است که سر امام حسین علیه السلام یکی دو جا قرآن خواند یکی درکوفه و یکی در یک اجتماع دیگری امام حسین علیه السلام پرده شوم تبلیغات سنگینی که با همه ابزار و حکومتی دارد مردم را فریب می دهدپاره می کند پاره کردن این تبلیغات با حرف مقدور نیست بلکه باصحنه هایی اینچنین مقدور است خطبه ای که حالا زیبت سلام الله علیها درهمین خیابانها خوانده خطبه ای که ام کلثوم سلام الله علیها خوانده خطبه ای که امام سجاد علیه السلام خوانده و همه شان اصرار داشتند که خودشان را معرفی کنند حتی کسانی بودند که فکر نمی کردند بچه های پیغمبر را می شود اینطوری به خیابانها آورد و با آنها به این ترتیب رفتار کرد. آنچنان سنگین حادثه مجالس کاخ ابن زیاد و یزید واقعا چیزهای عجیبی درآنها اتفاق افتاد اینها خیلی مهم است اینها افسانه نیست اینهاداستان نیست اینها بخشی از واقعیتها است به نظر من یک جلسه هم نبودبلکه جلسات متعددی بوده است تا آنروزی که اسرا در کوفه بودند سعی می کردند هر روز یا یک روز در میان آنها را ببرند در کاخ و مهمانان جدیدی دعوت کنند و قدرت خودشان را به رخ بکشند و مخالفان رابترسانند و در مسیر هم این اتفاقات می افتاده است روزهای سختی ازبچه های امام حسین علیه السلام گذشت همین هایی که سالهای قبل در همین کاخ و در همانجا کشور را اداره می کردند در زندانی یا یک خانه ای بودند سرنوشت آنها معلوم نبود یک کسی حالا دوست بود یا دشمن که احتمالا دوست بود نامه ای نوشت و به یک سنگی بست و انداخت داخل زندان و اطلاع داد و گفت پستچی را به شام فرستاده اند که کسب تکلیف کنند که آیا شماها را اینجا بکشند یا به شام بفرستند منتظر باشید که پستچی آمد دوباره خبر شوید یک هفته یا ده روز یا بیشتر اینها معلوم که همینجا باید شهید شوند یا به شام مسافرت کنند هر دوی اینها تلخ بودمسافرت به شام به شامی که دهها سال معاویه اهل بیت را آنجا علیه آنها تبلیغات کرده برای اینها معلوم بود چه منظره تلخی دارد در مجلس ابن زیاد حرفهای عجیب و غریب زینب سلام الله علیها واقعا دل شیر می خواهدزینبی که دید اینها چه شقاوتی دارند و چگونه با برادرش و اصحابش رفتار کردند و چگونه می کشند و هیچکس نیست که در مقابل این زورگویی هابتواند نفس بکشد و حرف بزند و وقتی که در مجلس آمد و دید که جای صحبت کردن است آن کلمات -آهنگین- تاریخی و تاریخ ساز را خیلی کوتاه وقاطع مطرح کرد: «ما رایت الا جمیلا، هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل وبرزوا الی مضاجعهم » چه بدی دیدم از چه گله کنم تکلیفی خداوند براینها نوشته بود و اینها تکلیف خود را انجام دادند بسیار زیباست تکلیف انجام دادن برای خداوند و تو صبر کن و ببین به سر تو و پدرانت در دادگاه خداوند چه خواهد آمد امروز را نگاه نکن. گرگ زخمی را زخمی تر کرد و دستور کشتن حضرت زینب را داد و یکبار هم کشتن حضرت سجادعلیه السلام را -بالاخره مجلس- شد که مهمانان به صدا درآمدند زید بن ارقم همانجاست که به ابن زیاد می گوید: خجالت بکش! اینها حرفهایی است که بیست سال کسی نشنیده بود و کسی جرات نمی کرد که بگوید کسی جرات نمی کرد از اهل بیت حرف بزند کسی جرات نمی کرد از امام حسین حرف بزندآنهم در یک جلسه رسمی. آنهایی که بودند خیلی هایشان با استنکار این حرف را شنیدند وقتی آمدند بیرون و تحقیق کردند دیدند که درست است گفت من به چشم خودم دیدم که پیغمبر این لبهای امام حسین را می بوسیدامروز در مرکز حکومت رئیس حکومت با شمشیرش به این لبها حواله می کنددر یک مجلس آنچنان یک تاریخ را بر هم می زند این حرفها مسجدها که مرکزتبلیغات ضد امام حسین بود و این بساط را درست کرده بود وقتی که ابن زیاد برای اولین جمعه خواست برود پیروزی اش را به رخ مردم بکشدحرفهایش را شروع کرد که مداحی بکند کار خودش را اولین نعره مخالفت با او بلند شد و عبد الله عبدی بلند شد و گفت: ابن زیاد خجالت بکش!اینهایی که راجع به امام حسین می گویی مناسب خودت و پدرت و یزید وپدرش است آنها مرکز وحی هستند. اولین جنگ داخلی شروع شد طایفه ازد درمقابل طوایف دیگر جنگیدند و دفاع کردند از خودشان ولی جنگ داخلی شد. شام هم همین خبرها بود اصلا کسی فکر نمی کرد شام یک روزی مرکز تبلیغات پیغمبر و اهل بیت شود آنجا لانه بنی امیه را ابناء اسلام بشناسند و علی و اولادش را دشمنان اسلام می شناختند اینطوری درست کرده بودند ولی چندروز فقط بچه امام حسین علیه السلام در شام ماندند و شام تبدیل شده به وضعی که دیگر یزید نمی توانست در آنجا به اجتماعات بیاید کار به جایی رسید که همسر یزید آمد در جلسه رسمی و بدون حجاب و فریاد زد: یزید چطور تو بچه های پیغمبر را در مقابل مسلمانان و کفار اینجورخوار در جلسه رسمی می آوری من حاضر نیستم از این به بعد یک روز با توزندگی کنم در شام این اتفاق که حدود بیست روز از حادثه عاشورا گذشته بیفتد یعنی چه؟ یا نماینده قیصر که برای تبریک همین جشن آمده بوددر همان جلسه وقتی که مقتول و اسرا را شناخت و این حوادث را شناخت همانجا زبان اعتراضش بلند شد که شاید جانش هم داد بخاطر اعتراضش. خیلی مهم است اینها اینها چیزهایی نیست که تاریخ بخواهد منکر شودالبته عرض کردم ما مقتل نداشتیم آن زمان کتابهای قدیم ننوشته انداینها بعدا ثبت شد یا جلسه مسجد جامعه دمشق این مسجد تاکنون یکبارصدای دوستان اهل بیت را نشنیده بود خطبا از سال 41 تا آن سال که سال 61 هجری بود همیشه به این خانواده بد می گفتند ولی عادی بود اول صحبتشان وسط صحبتشان و آخر صحبتشان اهانت می کردند به بچه های پیغمبربه علی علیه السلام وقتی که طبق معمول خطیب همان حرفهایش را زد برای اولین بار نعره مخالف بلند شد و امام سجاد علیه السلام گفت به من هم اجازه بدهید چند کلمه ای حرف بزنم که یزید مخالفت کرد پسر یزید فشارآورد که خوب این همه اینها حرف می زنند این هم که اسیری بیشتر نیست اجازه بدهید این هم حرفش را بزند مردم هم این روزها تحت تاثیر قرارگرفته بودند و آنچنان فشاری را آوردند که یزید نتوانست جلوگیری کندو پیش از این که اجازه بدهد خود حضرت بلند شد و آن خطبه عجیب راخواندند من یکبار این خطبه را با دقت دیدم مهم کار حضرت سجادعلیه السلام در شام این است که خودش را به این مردمی که نمی شناسندخاندان پیغمبر را معرفی کند همه افتخارات دوران پیغمبر را ذکر می کندمکه را، منی را، مشعر را، صفا را، زمزم را، کعبه را، بدر را، حنین را، خیبر را، فتح مکه را، اعلام برائت را، همه چیزهایی که اگرافتخاری است در دوره اسلام متعلق به آنهاست و به آنها می فهماند که تمام افتخاراتی که شما اسم می برید و در آنجا اسم پدر من را نمی بریدمال پدر من است و بعد هم نتیجه اش این است که با بچه هایش اینطوری باکربلا رفتار کردی و روضه کربلا را می خواند همه مردم فریاد کشیدند خیلی کار بزرگی اتفاق افتاد بعد از آن یزید مجبور می شود حکومت نظامی اعلام کند در شام اجتماعات بیش از چند نفر را ممنوع می کنند قرآن را صفحه صفحه می کنند و هر جا مردم بحث سیاسی می کنند قرآن به آنان می دهند ومی گویند قرآن بخوانید و این بحث ها را نکنید. واقعا صحنه را بریزیدی که فکر می کرد شکست ناپذیر است در خود شام اینها تنگ کردندبعضی از مشاورین وی آمدند و گفتند بالاخره عقده های مردم را ما بایدباز کنیم چاره ای نیست که اجازه بدهید اینها یک مقداری عزاداری کنندو یک مقداری درد دل خود را خالی بکنند و الا این انفجار پیش است. جلسه عزاداری را اجازه دادند که در آن جلسه رسوایی بوجود آمد و زنان شام بعضی ها برای تماشا و بعضی ها برای این که اطلاعات بدست بیاورندمی آمدند زینب صبر کرد و هر دفعه که آن محل پر از جمعیت می شد یک دوره روضه کربلا را می خواند گاهی سکینه حرف می زند گاهی فاطمه حرف می زدگاهی خانمهای دیگر حرف می زدند مشاورین یزید دیدند اشتباه کردندگفتند چیزهایی که تا بحال شایعات بود در شام امروز به واقعیات تبدیل شد اخباری که مردم از حضار در صحنه کربلا دیدند این واقعا تدبیر الهی است. حکومت یزید با این شرایطی که درست شد قابل دوام نبود یکی دو سال بعد از آن یزید به هر دلیل از میان رفت فرزند یزید را آوردند حکومت کند بیعت کردند با وی وقتی که با مردم مواجه شد چون آنها با مردم مواجه نبودند رفت خطبه بخواند دید مردم با او نیستند هر جا می رفت می دید مردم یک تفکر دیگری دارند آمد استعفا داد و گفت من نمی توانم دیگر با این مردم زندگی کنم حکومت از خانواده سفیانیها در ظرف سه سال یا نزدیک چهار سال رفت و شکستند و رفتند اگر جریان درستی آن روزها بود می توانست حکومت را بگیرد ولی چون نبود یک خانواده اموی دیگر که مروانی ها بودند شروع کردند و دوباره چند ده سالی هم آنها به شکل دیگری ادامه دادند. واقعا اینها را شکست و این سرمایه هم بعداسرمایه پیروزی بنی عباس بود و بعد هم سرمایه همه نهضت هایی که شما درتاریخ می بینید که عددشان از صدها تجاوز می کند هر جا که یک گروهی خواسته است علیه غاصبین قیام کند سرمایه اصلی آن عاشورا بوده است وفرمانش و راهنمائی اش از کلمات عاشورا گرفته و ما خودمان می دانیم چکار کرده ایم میدانیم از این محرم ها و عاشوراها و توضیح برنامه های ابا عبد الله و هیئتها و گریه ها چه نتایجی گرفته ایم شما با این دیدکربلا را مطالعه کنید آن کسی که طراح تاریخ است و آن کسی که مثل یک فیلم دو ساعته تاریخ هزارساله را می بیند او می تواند بفهمد که این چقدر خوب انجام شده است «ث عاشقی را باید پروانه از من یاد گیرد که چیزی یاد گیرد باید از استاد گیرد ث ». ابا عبد الله و خانواده اش وبچه هایش و آن اطفال کوچکش و زینبش این حرکت عظیم را در تاریخ بوجودآوردند و ایران امروز افتخار دارد که مهم ترین مرکز متابعت از اهل بیت است و انشاء الله ملت ما از این مشعل راهنما و از این سیل اشک، ازاین احساسات مقدس و از این راه همواری که امام حسین برای توسعه وپیشرفت اسلام و قرآن و مکتب اهل بیت در آینده در اختیارشان گذاشته بیشتر استفاده خواهند کرد.

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی علی امیر المؤمنین و علی الصدیقة الطاهرة و سبطی الرحمة و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین، اوصی عباد الله بتقوی الله و اتباع امره و نهیه. فرصت های متعددی است که به مناسبت این هفته و دو هفته اطراف این جمعه داریم و چون خطبه اول طولانی شد همه را مختصر عرض می کنم: اولین آن، کم کم برنامه های سال امام «ره » شروع می شود سالی که بناست به خاطر رسیدن به یکصدمین سال تولد ایشان به عنوان سال امام در تاریخ ما بماند و همچنین سالگرد رحلت ایشان را هم نزدیک داریم. امام «ره » حقیقتا اسوه بزرگی در تاریخ معاصر هستند و حقیقتا معلم عظیم الشانی رهبر بی نظیری و مرجع تقلید بی بدیل و مجدد مذهب در زمان ما هستند که ما هر مقدار تلاش کنیم برای باز کردن اندیشه های ایشان که البته مردم ما کم ندارند و نشان داده اند که هم آن روز و هم امروز به این امام وفا دارند ولی این به نفع تاریخ و انقلاب و آینده و استقلال کشور ماست که انشاء الله متصدیان و همه ما از این فرصت استفاده کنیم و یک بار دیگر امام را آن طوری که هستند و بودند برای مردم و دنیابهتر معرفی کنیم. مسئله دوم مسئله شوراهاست که بحمد الله دوران انتخابات و بعد ازانتخابات آن تمام شد و امروز شوراها رسمی و مسئول هستند حرکت مهم تاریخی است باید از دولت ، وزارت کشور ، ناظران و همه کسانی که زحمت کشیدند آنهائی که خودشان به صحنه آمدند تشکر کرد بالاخره یک نهادی که مردمی است و باید مسئولیت اداره شهرها و روستاها و تقریبا همه کشوررا در بعد زندگی مسکونی و مناطق سکنای مردم به عهده بگیرند بوجودآمده. بنده با تجربیاتی که از این دوره و دوره های قبل دارم عرض می کنم دو سه چیز لازم است یکی این که کسانی که انتخاب شدند گر چه گرایشات مختلفی هست که این هم از جهتی که نظرات مختلف در شوراها مطرح می شودو واقعا نماینده افکار مردم هستند خوب است با تفاوت فکری که ممکن است داشته باشند باید سعی کنند همدلی داشته باشند اگر بخواهد این اختلاف نظرها تبدیل به مشاجره و معارضه و نزاع شود دود آن به چشم مردم می رود و این نهاد آسیب جدی می بیند. انشاء الله خود اعضای شورا به این نکته توجه جدی داشته باشند و با همدلی وظائفشان را انجام دهند.نکته دوم همکاری با ارگانهای دولتی است و دولتی ها با آنها که اگرهمکاری نشود ما چند ماه دیگر خواهیم دید که ضرر کرده ایم و مردم آثارمنفی می بینند همه باید همکاری کنند تا این نهاد نو بتواند درست خدمت کند و مسئله سوم مردمند باید در نظر داشته باشیم که مردم با این انتخابات امیدی پیدا کردند که وضعشان بهتر شود اگر بعد از مدتی احساس کنند که تغییری نکرده و یا کندی پیش آمده تحقیقا قضاوت منفی بوجود می آید خود مردم هم اگر همکاری شان را جدی نگیرند ممکن است درامور زندگیشان مشکلات پیدا کنند و لذا باید همکاری کنند که انشاء الله این تلاشهایی که از قانونگذاری و آئین نامه ها و از انتخابات و بحث ها واز این همه هزینه هایی که شده ما ثمره خوبی برای انقلابمان بگیریم. از مناسبت های دیگر هفته ما سالگرد شهادت استاد بزرگوار شهید مطهری است این داشمند این آیت الله این حکیم حق بزرگی بر انقلاب ما دارند چه در زمانی که در حوزه قم درس می خوانند و یا درس می دادند که منشابرکاتی در حوزه بودند و چه در زمانی که در تهران در دانشگاهها درس می دادند و یا به منبر می رفتند و سخنرانی می کردند که حقیقتا سهم بزرگی در باز شدن احکام اسلام و توضیحات و دفاع از معارف اسلام داشتندچه در زمان انقلاب که سهم عظیمی پیدا کردند از اول انقلاب تا آخرانقلاب و بعد هم با پیروزی انقلاب و حیف که در زمانی که انقلاب فوق العاده به نظرات ایشان نیازمند بود دشمنان اسلام او را از ماگرفتند گر چه خون شریف ایشان و آثارشان که رنگ خون گرفت مدرسه ایشان را تعطیل نگذاشت و بلکه بارونق تر کرد. اما تحقیقا اگر ایشان بودندما امروز از ثمرات افکار نو ایشان خیلی بهره مند می شدیم و این را مایک فاجعه و مصیبت باید تلقی کنیم ضمن این که شهادت همیشه برای ارباب شهادت مبارک است. موضوع دیگری که در این هفته داریم روز کارگر است که روز بزرگی برای همه ملت هاست قشر کارگر بسیار قشر ارزشمندی است کار بطور کلی جوهره زندگی است و هر چه هر جا هست محصول کار است حالا کار فکری و یاقلمی و یا بدنی و نمود مهم آن در این نیروهایی هست که به عنوان کارگر شناخته شده اند و معمولا هم در همه دنیا از اقشار قانع و کم بهره و زیاد زحمتکش هست و این روشن است ما کارگر طاغوتی نمی توانیم داشته باشیم کسی که مجبور باشد با بدنش کار کند تا زندگی کند این هیچ وقت احساس خود بزرگ بینی و طاغوتی نخواهد کرد و لذا واقعا ماباید کارگرانمان را همیشه عزیز بداریم به خصوص در ایران. در ایران شما یادتان هست این که کمر رژیم شاه را شکست اعتصابات نفتی ها بودخیلی چیزها بود ولی اعتصابات نفت خیلی مؤثر بود و مرکز آن کارگران بودند بنده خودم برای تامین سوخت داخلی آنجا رفته بودم خوب می دانم که کارگران چه نقشی داشتند در اعتصابات دیگر هم همین اثر داشتند بعداز انقلاب این بندگان قانع خدا همیشه در این دوره تولید کردند زحمت کشیدند و در دوران دفاع یک پایشان در کارخانه بود و یک پایشان درجبهه بود کارخانه شان بمب می خورد و خراب می شد با همان کارخانه منهدم شده کار می کردند برای این که تولید متوقف نشود. روحیه این کارگران عجیب بوده معمولا در خیلی از کشورها کارگران مزاحمت می کنند و دست به اعتصابات و تظاهرات و امثال اینها می زنند در ایران همیشه و در هرشرایطی پشتیبان انقلاب بودند و واقعا هم شرافت واقعی دارند هم شرافت عملی دارند هم ارزش دارند ما باید خدمت بیشتری به اینها کنیم ما دردوران سازندگی سعی کردیم به کارگران توجه ویژه ای بشود سهام کارخانه ها که از آنها دریغ شده بود آنجا که قرار شد واگذار کنیم دادیم آموزش آنها که نقطه ضعف آنها بود بسیار جدی گرفتیم امروزتعداد زیادی مرکز آموزش فنی و حرفه ای در کشور است و خیلی چیزهای دیگری که خودشان می دانند و اصل مسئله اشتغال بود که ما می دانستیم بیکاری چه بلایی است و سعی کردیم بیکاری جوانانمان را کم کنیم که انشاء الله این جریان ادامه پیدا کند و نواقص آن زمان هم در دوران فعلی انشاء الله تکمیل شود که خوب طول می کشد که ما به یک استانداردخوبی برای کارگرانمان در دنیا برسیم. و در این هفته روز اسراست که با مسائلی که در مورد اسرا داریم می دانید ما هنوز دلمان برای اسرا می سوزد تعداد زیادی اسیر را درعراق داریم که ما سند داریم که آنها آنجا هستند و کسی جوابگوی مانیست که انشاء الله با تلاشی که الآن کمیته اسرا می کند ما بتوانیم دنبال کار اینها را بگیریم و اینها را از چنگال حزب بعث نجات دهیم وخانواده های منتظر آنها را از انتظار دربیاوریم. و مورد دیگری که ما جزء مناسبت های هفته مان هست و مهم هم هست اشاره ای به حادثه طبس است که در هفته گذشته بوده حادثه بسیار مهمی در تاریخ ماست که باید روی آن یک حساب ویژه ای باز کنیم در این حادثه آمریکائیها مفتضح شدند و ایران عزیز شد. کسانی که این حادثه رامی دانند خیلی روشن دست کمک الهی و همچنین خامی و غرور و غلطکاری آمریکائیها را می بینند خوب می دانید بعد از این که جاسوسخانه آمریکائیها اینجا اشغال شد و افرادی بازداشت شدند، آمریکا راههای مختلفی را رفت برای این که اینها را نجات دهد، در کنارش هم برنامه ای را درست کرد که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد با عملیات اینها را نجات دهد خیلی مسئله قابل توجهی است و واقعا قابل تحلیل است که اینهاچطور دست به این اقدام ناشیانه زدند کسی است به نام چارلی بک وید که فرمانده عملیات زمینی این جریان بود که یک کتاب نوشته است و خودش خاطرات و عملیاتش را نوشته خوب او خیلی از واقعیت ها را نگفته ونخواسته است نقاط ضعف را بگوید ولی همین مقداری که گفته واقعا مهم است که من دو سه نکته از آن را اشاره می کنم ببینید که چه حادثه مهمی بود. اولا بنده آن زمان خودم از طرف شورای انقلاب و امام «ره » مسئول شدم که به این حادثه رسیدگی کنم و من مرحوم شهید چمران را مسئول کردم که ایشان پرونده را پیگیری کنند آن موقع دو سه نقطه مهم درپرونده بود جابجا شدن بعضی از مراکز دفاع ما توپخانه های ضدهوایی ماو امثال اینها که مشکوک بود که در آن یکی دو روز اینها جابجا شده بود و فکر می کردیم که ارتباطی بین این جابجایی و این عملیات بوده است البته گزارشی که ایشان بعد از مدتها دادند چیز قابل توجهی ازآن درنیامد و ما به آن سر نخهای اطلاعاتی نتوانستیم رسیدگی کنیم بااین که بعضی ها در زندان بودند ولی چیزهای خاصی هم کشف کردیم زده شدن هلی کوپترها روی زمین که فرمان داده شده بود رفتند و زدند که این خودش مبهم بود و هنوز هم مسئله آن برای ما حل نشده است. به محض این که این اتفاق می افتد در آمریکا تصمیم می گیرند که یک سازمان ویژه که در ارتش آمریکا نبود درست کنند همین آقای بک وید خودش در ویتنام کارهای ویژه عملیات را انجام می داده و یک گروه ویژه چترباز وهلی کوپتر در جنگ داشته که کارهای ضربتی و خراب کردن سد و کسی رابگیرند و ساختمانی را منهدم کنند انجام می دادند این در ارتش آمریکاپیشقدم می شود و این دلتا را بوجود می آورد و این سازمان ویژه بوجودمی آید و ماهها تمرین می کنند بهترین نیروها را از سراسر ارتش انتخاب می کنند بهترین هلی کوپترها و هواپیماهای مناسب اسلحه های مناسب اطلاعات بسیار فراوان بارها این منطقه را منطقه سفارت و اطراف آن را شبیه سازی می کنند و عملیات انجام می دهند و از دیوار می پرند درب منفجرمی کنند گروگان آزاد می کنند هلی کوپتر می برند که حادثه را تکرار کنندکه بصورت عادی انجام دهند بعد از همه اینها روز موعود فرا می رسد واینقدر در این عملیات نقاط ضعف می بینند که می فهمند دلیلی ندارد مردم دنیا مرعوب آمریکائیها باشند. شخصیت ها هم در جریان بوده اند رئیس جمهور بوده دولتهای منطقه ای بوده اند ارتش و نیروی ویژه بوده مشاورتها و اطلاعات بوده و عملیاتی که یکسر آن آمریکاست از آمریکاحرکت می کنند تا به مصر بروند پایگاه اول از مصر بیایند عمان پایگاه دوم از عمان به طبس بیایند به عنوان پایگاه سوم و بعد بیایند به تهران و عملیات خود را انجام دهند تا گروگانها را از جاسوسخانه بیرون ببرند سه نفر از آنها هم در وزارت خارجه بوده اند و آنجا هم یک عملیات کنند بعد حالا یا بروند منظریه یا در قم از آنجا با هواپیمابروند با برنامه های دیگر که کاری به آنها نداریم اینقدر نقاط ضعف وجود دارد و اولین نقطه ضعفی که آنها را شکست داد آنها هشت فروندهلی کوپتر یعنی با حداقل نیاز هلیکوپتر آورده اند خوب اگر یک هلی کوپتری در این مسیر طولانی خراب شود برنامه بهم می خورد در طبس وقتی دو هلی کوپتر آمریکایی بهم خوردند برنامه بهم خورد و دیدند که دیگر نمی توانند به عملیاتشان ادامه دهند. خوب خیلی روشن است که یک عملیاتی با این همه هزینه و با این خطرها اینطوری طراحی شود و نقاطضعف فراوان دیگری که من اکنون نمی خواهم وارد آن بحث ها بشوم ولی وقتی که آمریکائی ها شکست خوردند شکستشان هم عظیم است البته اگر به تهران می آمدند برای آنها فاجعه ایجاد می شد و همه آنها در اینجا گیرمی افتادند اگر ما مثلا چندتا جاسوس داشتیم تعداد گروگانهای آمریکائی چند برابر می شد و عده زیاد دیگری در تهران گرفتار می شدند نمی شود که به تهران بیایند یک پاسدار اگر مثلا پنج تای آنها را از کار می انداخت که دیگر همه برنامه ها بهم می خورد چون آنها با دو هلی کوپتر که در طبس برخورد کردند برنامه هایشان بهم خورد حالا اگر یک هلی کوپتری هم درورزشگاه شهید شیرودی مشکل پیدا می کرد همین اتفاقی می افتاد که در طبس افتاد ولی با این تفاوت که همه در تهران گرفتار می شدند (تکبیرنمازگزاران) حالا من یک احتمالی هم می دهم که اینهائی که آمده بودندچون ایمان نداشتند که موفق می شوند دنبال بهانه می گشتند اولین مشکلی که پیش آمد پیشنهاد لغو عملیات را کردند و لغو شد ولی همین نویسنده که خودش فرمانده بوده چیزهای عجیبی می نویسد می گوید که من دچار کابوس شدم هم من و هم جمعی از همراهانم نکاتی از کابوسها و خوابهای آشفته خودش را نقل می کند برای این که شما ببینید آمریکائی هائی که آنجامی نشینند و همه دنیا را می ترسانند خداوند چه بر سرشان آورده این مسائل برای مردم ما شیرین است. می گوید یکی از حوادثی که اتفاق افتاداین بود که یک هلی کوپتری که بلند شده بود تا سوختگیری کند با یک هواپیما تصادف می کند و هر دوی آنها منهدم می شوند عده ای هم در همان هواپیما می سوزند خب این دیگر بعد از آن بود که دیگر قرار بود به تهران نیایند و همین مساله برگشت آنها را هم مشکل می کند می گویدآنموقعی که این هواپیما و هلی کوپتر تصادف کردند یک خلبانی در حال چرت زدن بود خب آنها خسته هم بودند چرا که از شب تا صبح گرفتاربودند بنابر این در حالت چرت زدن یک دفعه این تصادف اتفاق می افتد این فرد بیدار می شود شوکه بوده و فکر می کرده که هواپیما پرواز کرده وحادثه ای پیش آمده و در را باز کرده بودند که آنها بیرون بروند چون تصادف شده بود این فرد خودش را به در رسانده و به حالت پرواز و سقوط آزاد مثل چتربازها از در خودش را پائین می اندازد بجای این که یک پله پائین بیاید و پای خودش را روی زمین بگذارد و اینطوری زمین افتاده بعد پشت سر او همه مثل گوسفند همینطوری پائین آمدند و ما تعدادی زخمی دادیم آنها از این نحوه پائین آمدن خودش می گوید که من هر وقت بخواب می روم خواب می بینم که جسدهائی را در کیسه کرده اند و همه سوخته اند و دارند اینها را به هلی کوپتر منتقل می کنند و انواع خوابهای آشفته ای که حالا تازه این فرمانده است که اینها را از طبس واین اتفاقی که برای آنها افتاده نقل می کند با این روحیه آمده بودندکه کشور انقلابی اسلامی مردمی که همه آنها به صورت سرباز در خیابانهااز انقلابشان دفاع می کنند از وسط شهر تهران 120 یا 132 نفر بیایند واین حرکت عملیاتی را انجام بدهند و محاسبات و اطلاعات عجیب و غریبی است که وجود دارد و ما را این مساله می تواند آشنا کند با شیوه هائی که مغرورانه با همین تبلیغات و با ترساندن طرف اینها در دنیا دارندانجام می دهند و اگر ملتی آمادگی داشته باشد و به خدا هم متکی باشدهمینطوری که ملت ما بودند واقعا صحنه هائی که برای ما طراحی می کنند وترتیب می دهند می تواند به این خوبی به ضرر خودشان تمام بشود و شراینها از سر کشور ما کوتاه باشد و انشاء الله در آینده مردم ما باپشتیبانی و با توجه به پیروزیهائی که داشته اند و با شرایطی که ازموفقیت هایشان در مقابل استکبار داشته اند از این سرمایه ها استفاده کنند و نگذارند که روحیه مردم ضعیف بشود و یا مردم خود را ببازندمردمی که در صحنه باشند و هوشیار باشند و آمادگی فداکاری داشته باشند هیچ چیزی نمی تواند به آنها آسیب برساند(تکبیر نمازگزاران) آخرین مساله ما هم، مساله واقعا حزن انگیز «کوزوو» است که متاسفانه شرایط بسیار سختی برای مسلمانها پیش آمده است. امروز صدهاهزار نفر مسلمان آواره شده و زندگیشان را از دست داده اند و «ناتو»به دنبال اهداف استکباری خود است و «یوگسلاوی » هم دنبال اهداف شوم پاکسازی قومی خودش و قربانی این همه ظلم یک عده مسلمان بی پناه هستندکه انشاء الله با الطاف الهی و با کمک و مقاومت مسلمانها اینهابتوانند حق خودشان را بگیرند و در کشورشان بتوانند زندگی مناسبی رابدست آورند.

بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولدو لم یکن له کفوا احد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر