ماهان شبکه ایرانیان

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله یزدی ۵/۱۲/۱۳۷۹

الحمد لله الذی لااله الا هو عالم الغیب و الشهادة و هو الرحمن الرحیم و الصلاة و السلام علی اشرف الانبیاء و افضل السفراء و خاتم الرسل محمد و آله الطاهرین.

خطبه اول

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الذی لااله الا هو عالم الغیب و الشهادة و هو الرحمن الرحیم و الصلاة و السلام علی اشرف الانبیاء و افضل السفراء و خاتم الرسل محمد و آله الطاهرین.

اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله فان خیر الزاد التقوی.

برادران و خواهران نمازگزار خود و شما را توصیه و سفارش می کنم به رعایت تقوی و مراعات حدود و احکام الهی که بهترین و زاد توشه ی این راه پر فراز و نشیب زندگی است که بتواند ما را در همه ی این راز و نشیبها و عقباتی که در پیش داریم رهنمود باشد و حفظ کند انشاءالله.

یک جمله ای از حضرت جواد امام محمد تقی سلام الله علیه اینجا به عرضتان می رسانم در ارتباط با همین بحث حضرت فرمود المؤمن یحتاج الی توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه با این که انسان خدا و رسول را قبول دارد اعتقادات الهی و ایمانی را قبول دارد در عین حال نیازمند به این سه مطلب هست اول توفیق الهی یعنی فراهم آمدن اسباب و وسائلی که انسان را به طرف خیر هدایت کند و از شرور باز دارد در فراز و نشیبهای زندگی و در برخوردها و پیش آمدها و حوادث نشست و برخواستها که گاهی به طور قهری و طبیعی انسان در یک سزای قرار می گیرد اینجا توفیق الهی لازم هست که انسان اولیها محفوظ بماند و به طرف خیر و خوبیها حرکت کند توفیق را بیشتر همینجور معنا کردند البته خود انسان نقش مهمی دارد در فراهم آوردن ابزار و وسائل ولی بیشتر ضمن توجیه اسباب و وسائل یعنی رو آوردن به اسباب و وسائل توجیه اینجا به معنای آن توجیهی که طرف را توجیه بکنند نیست یعنی روآوردن به مسائل و ابزارهایی که انسان را به خیر ببرد برخی از چیزها هست که در اختیار انسان نیست حوادث عمومی و مقدرات کلی و پیشامدها که در حوزه ی داخلی زندگی پیش می آید در محیط کار پیش می آید در محیط جامعه پیش می آید توفیق الهی یک کمک بزرگی است که مؤمن با آن نیازمند است و بعد از درون خودش خود خویش را نصیحت کند واعظ من نفسه به خودش می گوید من چرا اینقدر مغرورم چرا اینقدر خودم را بزرگ می بینم چرا من فکر می کنم همینجوری که من فکر کنم همه باید مثل من فکر کنند و فکر خودم را فکر همه ی مردم می دانم و هرچی می خواهم بگویم می گویم همه اینجور هستند یا همه همینجور باید باشند و دهها صفتی که در انسان هست انسان باخودش صحبت کند با خودش، خودش را نصیحت کند ببیند چه جور آدمی هست پیش از این که دیگران انسان را ارزیابی کنند و برادران مؤمن به مومن نصیحت کنند و آینه ی یکدیگر باشند و عیوب و نواقص را بگویند خود انسان خودش را نصیحت کننداین واعظ درونی خیلی مهم است یعنی انسان خودپسندیش کنار برود خودخواهیش کنار برود غرور وکبر و نفرتش کنار برود برای دیگران برای جامعه برای نظام برای مردم برای خدا برای ارزشها برای مقدسات احترام قائل باشد به قول معروف عوامانه پایش را از گلیم خودش درازتر نکند گلیمش را بشناسد اندازه ی خودش بشناسد در اندازه ی خودش راه برود و هکذا این یک واعظ درونی است که مؤمن به آن نیازمند است البته این به معنای رکود، رکون و خمودی نیست این بحثی است در جای خودش باید بررسی شود انسان باید مؤمن باید زیرک باشد فهیم باشد هوشیار باشد متحرک باشد ولی خودش هم گاهی خودش را باید نصیحت بکند این دومین چیزی است که حضرت جواد سلام الله علیه می فرمایند ایثار مؤمن به آن نیازمند است و قبول ممن ینفعک حالا خود انسان خودش را نصیحت بکند و گاهی می پذیرد نمی پذیرد یک بحث است بحث دیگری است این است که دیگران که انسان را نصیحت می کنند به پذیرد ببیند آن کسانی که نصیحت می کند و خیرخواه هست او چه می گوید و مطلبی که می گوید اگر به خیر و صلاحش هست برای دنیایش برای آخرتش برای رشدش سلامتش برای هر بخشی اگر کسی نصیحتش کرد قبول کند نگوید که من بزرگتر از آن آقا هستم من سوادم بیشتر است من مقامم بالاتر است من درس بیشتر خوندم من خطم خوبتر است من بیانم خوبتر است نه خیر گاهی ممکن است یک کودکی یک جوانی یک نوجوانی یک آدم دیگری که در سمتهای ظاهری دنیا کوچکتر از انسان هست اما مطلبی را به انسان تذکر می دهد نصیحت بکند و انسان باید ببیند این مطلب چیه و قبول کند نصیحت ناصحین را این هم سومین چیزی است که حالت رد نداشته باشد که هر کس نصحیت می کند فورا می گوید که دیگر حالا رسیدیم به جایی که شما می خواهی نصیحت بکنید یعنی هم خودش را خیلی بالا می گیرد هم طرف را خیلی تحقیر می کند یعنی دوتا زشتی اخلاقی برایش پیش می آید چه خبر است که یک کسی نصیحتش کرده نمی خواهد این نصیحت بشنود نه قبولا ممن ینصحک وقتی کسی نصیحتش می کند آن نصیحت را گوش کند و بپذیرد این سه خصلت هست که امام جواد سلام الله علیه می فرمایند که آدمهای مؤمن به این خصلتها نیازمندند یعنی آدم مسلم و مؤمن و متدین با این که خوب از جهت دین مشکلی ندارد ولی محتاج این سه چیز هست اینها را رعایت کند طبعا ایمانش تکامل پیدا می کند و انشاءالله می رسد به همان درجه ای که در همه ی جهاد و خطرات محفوظ بماند.

ما در خطبه اول بحث شکل حکومت اسلامی را از دید قانون اساسی بررسی کردیم اصل سوم را که 16 بند داشت در هر جلسه ای یکی از این بندها را بررسی کردیم رسیدیم به آخرین بند اصل سوم قانون اساسی بند 16 که مربوط به سیاست خارجی کشور هست در نظام حکومت اسلامی قانون اساسی برای سیاست خارجی کشور در یک بند در این اصل سوم بحث می کند و به دلیل اهمیتی که سیاست خارجی دارد یک فصل جداگانه ای هم در فصل دهم قانون اساسی باز کرده و تعدادی اصل هم آنجا تکلیف را مشخص کرده حالا ما چون با ترتیب بحث می کنیم هر وقت به آنجا رسیدیم باید مفصلتر آنجا صحبت بشود ولی در آن بند 16 که مربوط به یاست خارجی هست تعبیرش این هست تدوین سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام تعهد برادرانه نسبت به همه ی مسلمانان حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان این سه مطلب هست که در این بند 16 آمده است که تکلیف سیاست خارجی کشور را به شکل کلی معین کرده خوب قبلا روشن هست که معنای این که سیاست تدوین سیاست خارجی کشور یعنی نمی شود دربهای کشور را بست و گفت ما در خانه ی خودمان هرجور دلمان می خواهد زندگی می کنیم و کاری به کار دنیا نداریم و به دنیا هم هیچ ارتباطی نمی خواهیم داشته باشیم یا نباید داشته باشیم و اصولا یک منطقه ی بسته ی را درست کنیم بگوییم اینجا می خواهیم زندگی کنیم نه در نظام اسلامی چنین چیزی نیست در نظام اسلامی ارتباط با دیگر کشورها دیگر ملتها دیگر مذاهب و دیگر انسانها یک اصل هست اسلام اصولا برای گروه خاصی و منطقه ی خاصی و زمان خاصی نیامده است برای بشریت آمده است و برای همه است حالا شما می گویید که در زمان پیغمبر اکرم کشور اسلامی کجا بوده و کشورهای دیگر کجا بوده این بحث تاریخی سر جای خودش وقتی می گوییم کشور اسلامی یعنی قلمرو حاکمیت مقررات اعلام شده از طرف حاکم اسلام خوب معلوم است که قدرت حاکمیت پیغمبر اسلام در جزیره العرب روزهای اول در مدینه و تا حدودی اطراف مدینه آهسته آهسته مکه فتح شد در مکه بسیاری از مناطق اطراف هم فی الجمله فتح شد وسیعتر شد شعاع قلمرو حاکمیت احکام اسلامی که به وسیله ی حاکم اعلام می شود همان کشور اسلامی است و خود به خود توسعه پیدا می کند یا خدای ناکرده تضیعی پیدا می کند خوب همان روز می دانید ایران برای خودش یک کشور جدای مستقل شاهنشاهی بوده روم یک کشور جدای مستقل شاهنشاهی بوده و بزرگترین قدرتهای آنزمان بودند و کشورهای دیگر که با سیستمهای گوناگون وجود داشتند و اسلام دنبال دعوت همه ی آنها بوده پس نکته ی اول این است که این تصور نشود که ما وقتی حکومت اسلامی داریم یعنی هیچ ارتباطی با هیچ کس نداشته باشیم نه خیر با دنیا باید مرتبط بود با کشورهای دیگر باید مرتبط بود باید رفت وآمد داشت باید داد و ستد داشت نشست و برخواست داشت گفتگو داشت تبلیغ داشت ترویج داشت اسلام را حقائق اسلام را برای دنیا و برای مردم باید گفت و با آنها نشست و برخواست و داد و ستد هم باید داشت منتهی ضوابطی ذکر می کند اول می گوید معیارهای اسلامی خوب معیارهای اسلامی برای سیاست خارجی می شود که بحث طولانی ببرد ولی به طور اجمال بنده عرض می کنم که معیارهای اسلامی یعنی از ساده ترین مباحث و مطالب گرفته تا پیچیده ترین و حساسترین مسائل ساده ترین مثل، مثلا در دنیا رسم هست آقایان با خانمها دست می دهند در اسلام دست دادن آقایان با خانمها ممنوع است خوب حالا ما با یک کشور دیگری ارتباط داریم رفت و آمد داریم یا ما می رویم یا آنها می آیند بگویند این ادب اجتماعی است می بایست رعایت بشود نه خیر اسلامی می گوید نباید رعایت بشود و باید در عمل بفهمانید که ما چنین چیزی را رعایت می کنیم خوشبختانه در اوائل انقلاب همین کار انجام گرفت و امروز دنیا این مسئله را می دانند یا فرض کنید که شرکت در میهمانیهایی که مشروبات الکلی صرف می شود خوب طبعا شرکت در این جلسات حرام شرعی هست حتی نشستن کنار میزی که روی این میز مشروب الکلی وجود دارد خوب اشکال شرعی دارد یعنی حرام است و جایز نیست خوب در کلیه رفت و آمدهایی که انجام می گیرد خوشبختانه در داخل کشور که چنین چیزی نیست اما در خارج که گاهی ممکن آداب و رسوم آن کشور باشد حتما می بایست کسانی که از ناحیه جمهوری اسلامی شرکت می کنند به عنوان نمایندگی هیئت یا به هر صورتی که هست از جمهوری اسلامی هستند در این مهمانی یا شرکت نکنند و یا جداگانه و در شرایطی که رعایت این حدود و احکام بشود اینها مسائل ساده و ابتدائی خوشبختانه باز دنیا همین مسائل را می دانند و معمولا رعایت می کنند کنار هم نشستن مرد مثلا سفیر نماینده یا عضو هیئت از جمهوری اسلامی ایران کنار یک خانمی که کاملا بی حجاب هست و با لباسهای کذایی هست خوب معلوم است که این خلاف مقررات اسلامی است خلاف معیارهای اسلامی اینها مسائل ساده است از ساده ترین مسائل تا پیچیده ترین مسائل پیچیده ترین مسائل هم کم نیست مثال می زنم یکی دوتا مسئله که مثلا شما با یک کشوری دادوستد اقتصادی پیدا می کنید بعد آقای صاحب کارخانجات و دستگاههای تولیدی دنبال این هستند که به نوعی کشور شما را باز خودشان می کنند اینجا باید مراقب باشید که چگونه عمل می کنید اگر برسد به سلطه ی آن کشور بر شما سلطه ی اقتصادی این خلاف معیار اسلامی است نباید سلطه پیدا بکند ولی معامله باید کرد معامله هیچ اشکالی ندارد خرید فروش بالاخره محصولاتی دارد شما هم محصولاتی دارید شما هم باید محصولات کشورتان را به خارج صادر کنید شما هم نباید به قول بعضی از مسئولان فقط کشور مثلا فرش و کشمش باشید که شما می توانید صنایع گوناگون داشته باشید و دارید بحمدالله الان و صنایع غیر نفتیتان که صادر می شود و صادرات غیر نفتیتان باید توسعه بدهید بتوانید ببرید بفروشید بخرید خوب این دادوستدها همه اش باید باشد و این دادوستدها کاملا طبیعی و معمولی است ولی پیچیدگیها هم دارد خوب این پیچیدگیها را باید با معیارهای اسلامی رعایت بشود و عمل بشود تا می رسد به مسائل بالاتری مثل مسائل سیاسی که ارتباطها برسد به ارتباطهای سیاسی خوب در ارتباطهای سیاسی به عنوان مثال من ذکر می کنم بحثهای فراوانی هست مثلا به عنوان حقوق بشر به عنوان سیستم قضائی شما که در کشور شما حقوق بشر رعایت نمی شود با ملاکاتی که غرب دارد یا در کشور شما سیستم قضائیتان با استاندارهای بین المللی تطبیق نمی کند یا به قول خودشان استاندارهایی که خودشان دارند خوب این بحثهایی است که بهرحال در این رفت وآمدها گزارشگری به اینجا می آید چنانچه همین چند روز پیش 7 یا 8 میهمان کشورتان بودند و یا یک هیئتی بیاید و یا شما می روید واین دادوستدها و معاملاتی که مقابله ها و رفت وآمدهایی که انجام می گیرد در ارتباط با مسائل سیاسی اگر رسیدید به مسائل قطعی اسلام نمی توانید بگویید حقوق بشر این را می گوید و اسلام این را می گوید ما اسلام می گذاریم کنار به خاطر حوق بشر غرب ، به خاطر حقوق بشر غرب حقوق اسلامی را کنار بگذاریم چنین چیزی نمی تواند باشد تا برسد به مسائلی مثلا نظامی و قراردادهای نظامی عضویت در پیمانهای نظامی منطقه ای عضویت در پیمانهای مثلا متعهدها یا غیرمتعهدها اینها یک مسائلی است بسیار پیچیده و حساسی است در یاست خارجی باید کاملا معیارهای اسلامی در آن رعایت بشود و به همین دلیل ملاحظه می کنید که در فصل دهم که عرض کردم باید در جای خودش مفصلا حث بشود ولی وقتی به مسائل حساس می رسد قانون اساسی یک قیود روشنتری را ذکر کرده و صریحتر می گوید که تفصیلش در جای خودش ملاحظه می کنید در اصل 152 قانون اساسی می گوید که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری این یک اصل است یعنی هرگز نباید اجازه داد کسی به ما مسلط بشود یا ما بخواهیم جایی سلطه جویی داشته باشیم و تخلفی بر جایی پیدا کنیم در سیاست خارجی چنین چیزی نباید باشد حفظ استقلال همه جانبه ما باید وابستگی پیدا نکنیم اگر خواست این کار انجام بدهیم به نفع کشورمان به هر کیفیت هست حالا این روزها مثلا مسئله ی سرمایه گذاری مطرح است وامهای خارجی مطرح هست دادوستدهای دیگر مطرح هست مبادلات اقتصادی مطرح است بله خوب اینها لازم هست و باید باشد و کشور نمی تواند که درب را به خودش ببندد اما نمی بایست این اصول را نادیده بگیرد باید مراقب باشد که استقلالش آسیب نبیند یعنی وابستگی پیدا نکند شما گاهی یک صنعتی را ممکن است بگیرد ولی هیچ وقت تکنولوژی آن صنعت را به شما نمی دهند هیچ وقت فنش را به شما نمی دهند ولی شما همیشه برای یک دانه لامپ برای یک دانه چراغ برای یک دانه مثلا قطعه ی جزئی وابسته می شوید و گاهی دستگاه عظیمتان به خاطر یک جزء یک قطعه ی جزئی وابسته است به یک کشور بیگانه است که مجبور هستید در رفت وآمدها و دادوستدها بالاخره تسلیم باشید تا بتوانید این کارخانه تان یا این دستگاهتان یا این هواپیمایتان یا آن وسیله ی نظامیتان را بتوانید اداره کنید اما اگر استقلال داشتید نه از دنیا استفاده باید کرد با دنیا باید دادوستد داشت منتهایش با حفظ استقلال همه جانبه تمامیت ارضی کشور که مسئله خیلی روشن است حق اشغال حتی یک وجب کشور نباید به کسی داد دفاع حقوق این تا اینجایی که از این بند 6 هم می گفت قسمت دوم بند 6 که ما بحث می کردیم تعهد برادران نسبت به همه ی مسلمانان مسلمانانی که در دنیا هستند خوب در برخی کشورها مسلمانان اکثریت دارند و شاید حاکمیت هم دارند واصلا کشورشان به نام کشور اسلامی است در بعضی کشورها اکثریت دارند ولی حاکمیت ندارند حتی حاکمیت با این که اکثریت اینطور به ذهنم هست 95% دارند حاکمیتشان لائیک است خوب مسلمانها آنجا دارند زندگی می کنند 95% مردم یک کشوری مسلمانند حکومتش لائیک هست یا یک کشوری نه مسلمان هستند و حاکمیتش هم مسلمان است یا یک کشوری نه حاکمیتش مسلمان نیست مسلمانها به شکل اقلیت زندگی می کنند و در سایر مقررات آن حکومت زندگی می کنند خوب در آنجا این بند می گوید که تعهد برادرانه نسبت به همه ی مسلمانان، مسلمانان در سراسر دنیا هرجا که زندگی می کنند برادر ما هستند و ما برادر آنها هستیم یعنی رابطه ی برادری را باید همه جا حفظ کرد که سند قرآنی هم دارد المؤمنون اخوه و آیات دیگری که در این زمینه ها هست که من اینجا بحث مبسوطی نمی خواهم داشته باشم نتیجه مطلب دوم این است که مسلمانها که در دنیا هرجا دارند زندگی می کنند جمهوری اسلامی و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بر اساس قانون اساسی باید بداند مسلمانها چه وضعیتی دارند باید بداند با برادرانشان چه جور برخورد می کنند و چه کار می کنند و تا جایی که بتوانند این رابطه ی برادری را حفظ بکند و بخش سومش حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان خوب ملتهایی هستند جمعیتهایی هستند در دنیا زندگی می کنند حکومتهای قلدری هم هستند حتی به نام دموکراسی حتی به نام آزادی بر بخشی از این لت حقوقشان را زیرپا می گذارند که الان شما می بینید مثلا مسئله نژادپرستی و فرق داشتن بین سیاه و سفید و پایمال کردن حقوق سیاهان در کشوری که خودش را متمدن تر از همه جا می داند و پیشرفته تر از همه جا می داند و خیلی هم پر مدعا هست مثل آمریکا خوب می دانید وضعیت سیاهپوستان در چه وضعیتی هست حالا مسلمانها یا غیر مسلمانش مسلمانهایشان جای خود دارد که برادر ما هستند و ما برادر آنها غیر مسلمانشان مستضعف خطاب می شوند یعنی قدرت استکباری آنها ضعیف خطاب کرده یعنی قدرت استکباری به آنها زور می گوید مستضعف یعنی کسی که ضعیف شناخته شده توسط حکومت حاکم آنجاست یعنی حکومت او ضعیف به بار آورده حقش پایمال می کند و هم نمی تواند چیزی بگوید نمی تواند کاری بکند عرض شود که خوب بخش سوم از بند 16 این اصل می گوید در نظام اسلامی حمایت بی دریغ یعنی هر کجا که انسانها تحت فشار حکومتهای استکباری هستند باید این انسانهای تحت فشار و تحت قدرت استکبار مورد حمایت قرار بگیرند مورد حمایت در سیاست خارجی یعنی چی؟ یعنی فقط پول دادن هست ممکن است یک جایی پول دادن هم باشد ولی بالاخره در جلسات بین المللی و سازمانهای بین المللی و مؤسساتی که بحث می شود و صحبت می شود جمهوری اسلامی باید حقایق را بگوید ملاحظه خودش را و ملاحظه اینها را نکند می گوید در کشور شما نسبت به این قشر از جامعه دارد ظلم می شود چرا باید مظلوم باشند انسانهایی و مستضعفین را حمایت بکند در بخش سیاسیشان و در بخش اقتصادیشان و در هر قسمت دیگری که توانایی این کار را دارد و لذا می بینید که در همان اصل 152 هم در ذیلش می گوید که دفاع از حقوق مسلمانها همین چیزی است که در این بند 16 آماده بود عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر هیچ قت شما نمی بایست در ارتباط با یک کشور زورگو و مقتدر برسید به نقطه ای که تعهد نظامی مثلا پیدا بکنید یا تعهدهای دیگری که مجبور بشوید تبعیت بکنید از یک زورگویی و لو خارج از کشورش هم هست او به یک کشور دیگری می خواهد زور بگوید با جمعیت دیگری می خواهد بجنگد شما به خاطر تعهد مجبور بشوید در آن جنگ کمک به او بکنید این کمک به مظلوم است و کمک به مظلوم ممنوع است در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا باید کمک به مظلوم بکنید از این جهت که حمایتش بکنید ملاحظه کنید که این ذیل اصل با ذیل آن بند 16 هر دو یک مطلب دارد می گوید تقویت می کند می گوید کمک بکنید حمایت بکنید مظلوم را نه کمک بکنید و حمایت بکنید ستم گر را به خاطر تعهدها من این بحث را ببندم که وقتی به مسائل پیچیده و حساس رسیدیم می بینید که باید قانون اساسی خیلی صریح و روشن می گوید که گاهی مباحث هست که دولت نمی تواند تصمیم بگیرد و می بایست حتما مجلس موافقت بکند تا مجلس شورای اسلامی که نماینده ی همه ی مردم هست موافقت نکند دولت نمی تواند تصمیم بگیرد لذا می گوید این متن اصل است اصل 77 می گوید عهدنامه ها مقابله نامه ها، قراردادها، موافقت نامه های بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد یعنی وقتی با یک کشوری می خواهند یک قراردادی ببندند می بایست البته بین المللی است اصطلاح خاصی دارد منتهایش دولتهای زرنگ امروز می آیند برای این که خودشان از این مخمصه خلاص بکنند شرکتهایی تاسیس می کند بعد هم می گویند یک شرکت داخلی با یک شرکت خارجی دوتایی باهم قرارداد بستند کاری به دولت ندارد دولت با دولت کاری ندارد که دوتا شرکت دارند باهم کار می کنند شرکتهای بسیار بزرگ و وابسته به دولت حالا خوب شرکت هست بله شرکتها تابع مقررات شرکت هستند و در جای خودش که باز ما این بحث را اینجا نمی خواهیم بحث بکنیم اما از نظر کلی مسائل پیچیده و حساسی برای سطح کشور و عامه ی مردم زیانش یا سودش کاملا عمومی و در سطح کشور است ملاحظه می کنید که می گوید باید مجلس ببیند و مجلس تایید بکند البته پس از تصویب مجلس هم باید بیاید شورای نگهبان و شورای نگهبان هم ببیند و اگر اشکالی داشت اشکالش را رفع بکند و برگرداند تا مجلس اشکالش رفع بکند و من در خطبه ی دوم یک بحث کوتاهی در این زمینه انشاءالله خواهم داشت.

بنابراین ما از اصل 3 که 16 بند را در ارتباط با وظائف حکومت و دولت دارد دیگر فارغ می شویم و وظائف روشن شد بارها هم گفتیم مقصود از حکومت در این اصل کل حاکمیت نه قوه مجریه چه قوه مجریه و چه قوه مقننه و چه قوه قضائیه این 16 بند به عهده ی همه اشان هست که خصوصیاتش را ذکر کردیم.

بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد ولم یکن له کفوا احد

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله خالق الخلق باسط الرزق فالق الاصباح و الصلاة و السلام علی محمد و آل محمد و علی علی امیر المؤمنین و علی الصدیقة الطاهرة سیدة نساء العالمین وعلی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنة و علی علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف القائم المهدی امناء الله فی بلاده و خلفائه فی ارضه صلوات الله علیهم اجمعین.

طبق نظر مشهورمورخین روزآخر ذی القعده روز شهادت حضرت امام جواد(ع) هست امام جواد از جوانترین امامهای ما بودند که در سن نوجوانی به امامت رسیدند و در سن جوانی یعنی 25 سالگی به شهادت رسیدند در کتب مفصله سبت به امامت در سن نوجوانیشان بحث طولانی شده و استشهادهای لازم انجام گرفته و تشبیه به وضعیت داود که قرآن کریم صریحا می گوید و آتیناه الحکم صبیا و حضرت عیسی که و جعلنی نبیا که این وقتی از ناحیه ی ذات باری هست این کار کاملا معمولی و طبیعی هست مشکلی ندارد حضرت در طول این 25 سال زندگی با خلفای بنی عباس درگیر بودند به خصوص مامون و معتصم شرح حال زندگی حضرت فرصت طولانی می طلبد ولی مقدمات شهادت حضرت از یک جلسه ای که در دربار معتصم تشکیل شد شکل گرفت فضلای عظام و حضرات آیات کاملا ملاحظه فرمودند این روایت را که در باب حدود در وسائل آمده و در کتب تاریخ هم ذکر کردند که جلسه ای گرفته شد و یک سارقی آوردند و سئوال از فقها کردن در حضور فقهای زیاد هر کدام جوابی دادند که نقطه ی قطع کجا باید باشد در پایان نظر حضرت بخواست حضرت فرمودند که مرا معذور بدار گفت نه نمی شود باید حتما بگویید خوب حضرت فرمودند استدلال هم کردند به آیه ی شریفه ان المساجد لله و تکلیف مشخص کردند از جلسه بیرون رفتند یا جلسه ی دیگری که تعدادی از فقهای بزرگ آن زمان بودند و ظاهرا یحیی به اکثم هست که از خلیفه می پرسد که من یک سئوالی از ایشان بکنم خلیفه می گوید از خودشان بپرس می گوید اجازه می دهید من یک سوال بکنم از شما گفتند بپرس سئوال می کند که اگر کسی در حال احرام مثلا در ایام ذی الحجه در حال احرام در ایام حج صید بکند تکلیفش چیه حضرت سئوال را تشریح می کنند که این سئوال خیلی مبهم ست خوب این کسی که در حال احرام صید کرده این مثلا در عمره است در حج واجب است در شب است روز است صیدش دفعه اولش است دفعه دومش است صیدش پرنده است چرنده است شعوب مسئله را ذکر کردند که او خیلی نه این که ایصال مبهمهای ابتدایی این همه صور دارد و خودش توجه نداشته بهرحال چه جور تعبیر کنم که حسادتی که در دل این فقهای مسن و در حقیقت مشخص عامه که برای خودشان مقامی قائل بودند نسبت به یک فرزند علی که جوان هست و در یک جلسه ی مهم علمی اینطور اظهار وجود می کند منشا حسادت شد یک آقایی احمد بن ابی داود یا لقبش چیزی دیگری هست رفیقش می پرسد که چه ات هست خیلی ناراحت هستی می گوید من واقعا آرزو می کردم که قبل از این مرده بودم و این روز را نمی دیدم می گوید چه روزی می گوید ما خلیفه رسمی دعوت کرده است از همه علما یک جوانی هم آنجا دعوت کرده بعد سئوال کرده همه علما نظرشان دادند بعد از آن جوان سوال کرده بعد نظر آن جوان را ترجیح می دهد بر نظر همه ی این فقها خوب این چه کاری که این آقا می کند توجه هم ندارد که نتیجه کارش چه می شود بهرحال پس از گفتگوها تصمیم گرفت آمد پیش معتصم گفت که من خیلی ساده و خلاصه اش می کنم گفت آقای معتصم می دانید که چه کار خطرناکی کردی گفت چه کاری گفت مگر شما نمی دانید که ابن الرضا چقدر علاقه مند دارند و چقدر مرید دارد مگر نمی دانید کسانی اصلا معتقد به امامتش هستند او مقام بالایی دارد شما اینجور که با او برخورد می کنی در یک جلسه رسمی که در آن جلسه همه هستند خانمها هم می شنوند بیرون هم متوجه مسئله می شوند شما رسما بحث را مطرح می کنی بعد این جوان وقتی مطلبی را می گویند حرف او را ترجیح می دهی بر همه فقها خوب معلوم است مردم علاقه مند به او می شوند و آهسته آهسته مقام لافت خودت آسیب می بیند و تضعیف می شود مگر نمی دانید حکومت حساب و کتاب دارد ببینید جمله ای که اول اشاره کردم که گاهی یک انسان به دلیل حالا حسادت هست به دلیل خودپسندی هست خودبینی هست خودش را خیلی بالاتر می بیند نمی خواهد از یک جوان یک حرف را بشنود خوب اگر استدلال اگر اشکال دارد بگو استدلال اشکال دارد استدلال حضرت قویتر از همه حرفهای دیگران بود دیگران مثل لال و کر بودند ولی حضرت که استدلال کردند رو دست همه ی استدلالها بود و خلیفه هم این را قبول کرده بود و گفت این کارتان از نظر سیاسی کار اشتباهی است شما در حقیقت دارید آن آشوب و یا اختلافاتی که در کشور وجود دارد دارید دامن می زنی و فردا علیه حکومت خودت علویون حرکت خواهند کرد گفت عجب چه اشتباه بزرگی به ما یادآوری کردی خوب اینجا می بینی که دوتا انسان باهم چه حالتی پیدا می کنند برای یک فتنه و برای یک توطئه خوب چه باید کرد هیچ بالاخره آن آدمی که حق می گوید و صریح می گوید و روشن با این که ملاحظه هم کرده بودند در آن جلسه گفت مرا معذور بدارید ولی خود خلیفه گفته بود نه تصمیم گرفتن به برداشتن ایشان از سر راهشان خوب این کار را از طریق همینطور که می دانید همسرش ام الفضل که اصل ازدواج حضرت با ام الفضل همین ازدواج سیاسی بود شبیه سفر حضرت رضا سلام الله علیه کرد مدینه به طوس حضرت آوردند سفر سیاسی بود برای آرام کردن کشور ازدواج ام الفضل دختر مامون هم با حضرت یک ازدواج سیاسی بود که بتوانند آرامتر بکنند ام الفضل هم حالا به ادله مختلف از جمله این که از حضرت بچه دار نشده بود و بعد هم می دانست که امام بعدی فرزند ایشان هستند یک مقداری حالا حسادت زنانه تعبیر می کنم دیگر من نمی دانم حسادت زنانه ام الفضل و سیاستهای غلط معتصم و حسادت خودپسندی و خودبینی آن عالم و تحریک کردن معتصم منتهی شد به تصمیم گرفتن به مسموم کردن حضرت با سمی و بالاخره به وسیله همسر مسموم شد و در جوانی دار دنیا را وداع گفت و امامت به فرزندش امام هادی سلام الله علیه رسید و راهنمائیها و کلمات فراوانی ایشان دارند که یکیشان در اول خطبه من خواندم و خود به خود در کتابهای مفصل باید خواند انشاءالله که ما جز شیعیان و پیروان و بستگان خاندان عصمت و طهارت صلوات الله علیهم اجمعین باشیم.

مسئله ی دومی که باید اشاره کنم خطرتحریف تاریخ هست همیشه دشمنان درصدد تحریف تاریخ اسلام بودند که حقایق را واژگون کنند و حتی درصدراسلام همین کار را می کردند و قرآن راجع به اهل کتاب این تعبیر را دارد که یحرفون الکلم عن مواضعه ثم یقولون هذا من عند الله و یا یلون السنتهم خلاصه آدمهایی هستند که می آیند حقایق را کم و زیاد کنند بعد می گویند که مسئله از این قرار بوده است مسئله از این قرار است اصلا در انقلاب اسلامی آخوندها کاره ای نبودند آخوندها در جریان نبودند که در انقلاب اسلامی مثلا آزادیخواهانی بودند یا فلان جمعیت بودند در همین زمان ما که هنوز ما زنده هستیم ماها هستیم در جامعه بودیم و دیدیم و خود مردم بودند و شنیدند و دیدند صدای امام صدای روحانیت صدای مراجع اعلامیه هایشان هنوز هست در گوش همه است آن آقا خیلی رسما می گوید که من اصلا انقلاب اسلامی ارتباطی با امام و روحانیت و اینها نداشت حالا امام یک فردی بوده مثل بقیه ولی اساس، اساس نمی دانم گروه نهضت آزادی و امثال آنها و دیگری هم می گوید و دیگری هم می گوید این همان مسئله تحریف تاریخ هست یعنی دنبال این هستند که تاریخ انقلاب را به نوعی واژگون جلوه بدهند و آهسته آهسته به اصطلاح منفعل می کنند به شکل دیگری نه تنها این کار و کارهای دیگری که آقا خاطرات می نویسد آن آقا سخنرانی می کند آن آقا همایش می گذارد و در این بحثها یک چیزهایی می گویند که اصلا با اسلام نمی خواند و با مقررات اسلامی نمی خواند و می خواهند تحریف بکنند خوب شما می دانید در عظمت صدر اسلام در زمان ائمه ما حتی روایات ما را گاهی باآن این کار را کردند درشرح حال حضرت امام رضا سلام الله علیه شنیده اید که برخی روایات را می آوردند حضرت می فرمودند این از جد ما نیست این را که درست کرده است یک روایاتی هم داریم که گویا من اینجا اشاره کردم که از ائمه گرفته می شد می فرمودند اینها اسرائیلیات هست الان هم خود ما مثلا یک روایتی که درست نمی دانیم از کجاست و چگونه است و با ضوابط نمی خواند می گوییم اسرائیلیات است یعنی چیه یعنی اسرائیلیها برای شکستن اسلام برای مغشوش کردن و مخدوش کردن یا معارف اسلام یا احکام اسلام یک چیزهایی را درست کردند و قاطی حق و باطل قاطی کردن و در دست و پای مردم انداختن و تاریخ را در حقیقت تحریف بکنند یا دین را تحریف بکنند که در باب بدعت این مسئله بحث شده است خوشبختانه امام راحل رضوان الله تعالی علیه تصریح فرمودند که انقلاب را و اسناد انقلاب را بنویسید و مدارکش را ضبط کنید و جمع بکنید و بدانید که کسانی به دنبال تحریف هستند و در آینده تحریف خواهند کرد و امروز بحمدالله یک سازمان متعهد این کار هست که اطلاع دارید مرکز اسناد هست و یک چیزهایی نوشته اند و دارند می نویسند واقعا باید تقدیر کرد آثارشان را دیدم و کارهای خیلی سنگین و پرزحمتی هم انجام می دهند ولی خوب در یک دایره محدودی قرار می گیرد در هر صورت این یک خطری است و من تصور می کنم هر کس در انقلاب بوده و هست نمی داند فی المجلس به طرف بگوید این چه حرفی است که می زنی چه اشکالی دارد چطور شما می گویید امام کاره ای نبوده است و آخوندها کاره ای نبودند چه مانعی دارد که همانجا می گویند که آقا شما از کجا این حرفها را می زنی مدارک موجود فعلی هست چه حرفی آخر می زنی و بعضی حرفهای دیگری که ممکن است این وضعیت داشته باشد جلوی تحریف تاریخ را از هر طریقی می شود باید گرفت و الا نسل جوان ما آهسته آهسته واقعا باورش می آید او تقصیر ندارد او گناه ندارد او نبوده است یا کودک بوده است حداکثر در کتابش یک چند جمله خوانده است الان که یک جوان 20 ساله 21 ساله 22 ساله مثلا می آید در یک سخنرانی در یک اجتماع در جلسه می شنود که آن آقا می گوید که بله فشار چنین بود مردم چنان بودند بالاخره چاره ای نبود احزاب چنین کردند آن آقای دکتر همچین گفت آن آقا مهندس همچین گفت نتیجتا چنین شد و بالاخره مردم شورش کردند و حکومت شاه ساقط شد و بعد هم حکومت اسلامی آمد و اصلا نامی از امام و انقلاب و روحانیت اصلا نمی برد این جوان چه تقصیری دارد واقعا این جوان چه گناهی کرده چه می داند باید دیگران که در جریان هم هستند بگویند و در هر صورت مسئله تحریف تاریخ یک مسئله مهمی است که به نظر من باید با آن برخورد شود، در حد امکان مقابله کرد.

یک مطلب دیگری که من لازم می دانم تصور خودم این است که لازم است عرض کنم من خواهش می کنم هم نمایندگان مجلس شورای اسلامی عنایت بفرمایند و هم حقوقدانهایی که اظهارنظرهایی می فرمایند و هم کسانی که اهل قلمند اهل بیانند دقت کنند ببینید در نظام جمهوری اسلامی ایران روند قانون گذاری این هست که مجلس حق قانون گذاری دارد در هر چیزی که لازم می دانست حق قانون گذاری مال مجلس حق قانون گذاری مال مجلس یعنی چه یعنی مجلس به دلیل اطلاعات کاملی که اوضاع و احوال کشور دارد آن چرا که لازم می دارد برای صلاح کشور و ملت او را به شکل طرح می آورد یا دولت آن چرا که لازم می داند به شکل لایحه می آورد می رود مجلس مسیر قانویش طی می شود می آید مجلس، مجلس بحث می کند البته اول در کمیسیونها بحث می شود پخته تر می شود محض ابرام می شود و آن طرح یا آن لایحه تنظیم می شود می آید پارلمان و در پارلمان یعنی در جلسه ی علنی مجلس شورای اسلامی مخالف موافق صحبت می کنند در پایان هم رای می گیرند و تصویب می شود این روند طبیعی قانونگذاری است که این تصویب می شود و حق مجلس در هر موضوعی شاید شما از اول تاسیس مجلس تا امروز هم چیزی پیدا نکنید که با اتفاق آراء نمایندگان تصویب شده باشد اکثرا با اختلاف حداقل دو نفر 5 نفر 10 نفر مخالف هستند و در مخالفت صحبت می کنند و با اتفاق خیلی کم می شود من یادم هست حتی برای همین مساله که حکومت اسلامی در قانون اولیه باید تبدیل بشود به جمهوری اسلامی یک نفر مخالف بود از همین آقایانی که ملی مذهبی هستند مشروح مذاکرات را بخوانید آنها می گویند نه خیر ملت و ملیت در سابقه ی کشور چنین بوده است چنان بوده است این جمهوری اسلامی اینجوری مثلا نباید باشد در مخالفت صحبت کردند و بعد اضافه رای هم آورد خوب حالا مسئله ی در مجلس شورای اسلامی به تصویب نمایندگان محترم رسیده است این تمام است نه اینجور نیست این باید بیاید شورای نگهبان به دلیل صریح قانون اساسی که می گوید کلیه ی مصوبات مجلس باید به شورای نگهبان فرستاده شود اصل 94 عبارتش این است کلیه مصببات مجلس شورای اسلامی باید به شورای نگهبان فرستاده شود شورای نگهبان موظف است آن را حداکثر ظرف 10 روز از تاریخ وصول از نظر انطباق بر موازین اسلام و قانون اساسی مورد بررسی قرار بدهد و چنانچه آن را مغایر ببیند باید برای تجدید نظر به مجلس بازگرداند در غیر این صورت مصوبه قابل اجراست این اصل قانون اساسی یعنی بعد از این که مجلس تصویب کرد باید بیاید شورای نگبهان شورای نگهبان چه کار می خواهد بکند می خواهد چیزی تصویب کند نه شورای نگهبان حق تصویب چیزی را ندارد شورای نگهبان فقط می تواند بگوید این مصوبه شما با این اصل این اصل از قانون اساسی مخالف است یا موافق نیست یا مغایر در تعبیر به اصطلاح فن علمیش مغایر و یا با شرع مغایر است که البته مغایرت شرعش را با اکثریت شورای نگهبان گذاشتن مغایرت قانون اساسیش را با اکثریت اعضا خوب شورای نگهبان می آید می گوید که این قانون هیچ مغایرتی ندارد برمی گرداند و رئیس مجلس هم ابلاغ می کند به دولت مسیر قانونی طی می شود دولت هم اجرا می کند می شود یک قانون صد در صد اگر شورای نگهبان گفت آقا این اشکال دارد دوتا اشکال شرعی دارد سه تا اشکالات قانون اساسی دارد اینها را رفع بکنید برمی گرداند به مجلس، مجلس می دهد به کموسیون مربوط از طرف شورای نگهبان می روند به در آن کمیسیون مربوط برای اصلاح اشکال گفتگو می کنند صحبت می کنند به راه حلی می رسند آن کمسیون راه حلی پیدا می کنند می گوید نظر شورای نگهبان قابل تامین است این کلمه برمی داریم یا این تبصره برمی داریم یا این جمله را چنین و چنان کنیم قضیه حل می شود اشکال رفع می شود برمی گردانند به شورای نگهبان، شورای نگهبان می گوید بله ما این اصلاح را قبول داریم درست است اشکالی ندارد عدم مغایرت اعلام می کند مجلس پس از این رفت و برگشت مجدد عدم مغایرت اعلام کرد رئیس مجلس اعلام می کند به دولت می شود قانون و اجرا می شود، یک نفر می گوید که خوب باشد خلاف شرع داشته باشد خلاف قانون اساسی است خوب باشد خلاف قانون اساسی داشته باشد ما معتقدیم که کشور نیازمند به این مسئله هست ولو خلاف قانون اساسی است کشور نیازمند به این مسئله هست و لو خلاف شرع ست خوب مجلس که نمی تواند بگوید خلاف شرع هست یا نیست چون قانون اساسی تشخیص را به عهده ی شورای نگهبان گذاشته است او در خلاف شرع بودن و نبودنش حق دخالت ندارد و نمی تواند بگوید که به نظر من خلاف شرع نیست خوب نظر شما هم خوب است ولی برای خودتان خوب است دوباره همان بحثی که من آن دفعه گفتم نظر آن حقوقدان خوب است ولی برای خودش خوب یعنی چون در اقلیت قرار دارد و با اکثریت تصویب شده درست مثل همان نماینده که در مجلس در مخالفت صحبت می کرده است ولی اکثرا رای دادند و تصویب شده خوب آن مخالف نظرش برای خودش خوب است حالا شورای نگهبان گفتند خلاف شرع است یا گفته است خلاف قانون اساسی است رفته در مجلس فلان نماینده می گوید که به نظر من خلاف قانون اساسی نیست به نظر من خلاف شرع نیست خوب این نظر شما برای خودتان خوب است اعتبار قانونی ندارد باید حلش کند مجلس می گوید نه من حلش نمی کند و برمی گرداند یعنی چه برمی گرداند یعنی می گوید که من به عنوان نماینده و قانونگذار معتقدم که صلاح کشور این است که این کار خلاف قانون اساسی انجام بگیرد یا این کار خلاف شرع انجام بگیرد خوب مجلس اهل تشخیص صلاح هست در حد قانونگذاری اینجا یک مرجع دیگری وجود دارد در متن قانون اساسی که می آید مجمع تشخیص مصلحت در مجمع تشخیص مصلحت بحث از خلاف شرع بودن یا خلاف قانون اساسی بودن مطرح نیست بحث از اختلاف بین مجلس شورای نگهبان مطرح نیست بین مجلس شورای نگهبان هیچگاه نبوده و نیست و نخواهد بود و اصلا غیر ممکن است باشد چرا برای این که شورای نگهبان مصوب نیست شورای نگهبان اعلام می کند این خلاف قانون اساسی است یا خلاف شرع است مجلس هم نمی تواند بگوید خلاف شرع نیست یا خلاف شرع هست مجلس می گوید من لازم می دانم می گوید لازم می دانی من خلاف شرع می دانم یا خلاف قانون اساسی می دانم مرجع سوم یعنی مجمع تشخیص مصلحت می گوید خلاف شرع هست اما صلاح کشور این است که این خلاف شرع موقتا مرتکب می شویم یا خلاف قانون اساسی هست ولی صلاح کشور ایجاب می کند که این خلاف قانون اساسی را موقتا مرتکب بشویم من بارها بودم در مجمع تشخیص مصلحت که اعضا می گویند آقا این مصلحت که اینجوری است مصلحت است خوب است ولی واقعا ضد اعتبار قانون اساسی هم یک مصلحت است آیا این مصلحت در برابر شکست اعتبار قانون اساسی می ارزد و مهم است من نمی دانم می گوید مصحلت نیست و برمی گردانند اینجا بعد در اخبار می گویند مجلس شورای نگهبان رعایت شد یا نظر مجلس رعایت شد نه اصلا اختلافی بین آنها وجود ندارد حل این مشکل که مجلس اصرار می کند که لازم است مصلحتا شورای نگهبان هم می گوید نه گاهی هم شده است خود شورای نگهبان که گفته است خلاف شرع است در مجمع تشخیص مصلحت وقتی مشخص می شود که مصلحت است همین آقایی که خلاف شرع می دانسته است رای می دهد به این که این خلاف شرع موقتا انجام بگیرد یعنی مصلحت است خوب این بحثها برای چی اینجا مطرح می کنم به چه مناسبتی این بحث اینجا مطرح می کنم می خواهم بگویم آقای روزنامه نگار آقای مقاله نویس آقای سخنران آقای همایش بر پا کننده آقای کی آقای کی قبل از این که یک قانون به نقطه ی نهائیش می رسد و بشود قانون در بیرون جوسازی نکنید علیه این طرف یا آنطرف و بعد یا شورای نگهبان بکوبید و یا مجلس را بکوبید و یا مثلا مجمع تشخیص مصلحت را بکوبید اینها در نظام مسئولیت دارند که وقتی می خواهد مردم کشور به یک قانونی عمل بکنند باید این مسیر طی بشود خوب شما آنموقع در مجلس مطرح بوده است نظر کارشناسیتان کمسیون از شما دعوت کرده آمدید صحبت کردید یا نظرتان نوشتید کمسیون دیده بحث کرده بعد شما می آیید علیه شورای نگهبان صحبت می کنید شورای نگهبان اصلا نه مسائل سیاسی کار دارد کار به مسائل سیاسی ندارد ربطی ندارد به مسائل سیاسی بعد هم می بینید همه اش می گویند سیاسی برخورد کردند جناحی برخورد کردند یک مقداری جلوی زبانمان بگیریم یک مقداری جلوی قلممان را بگیریم یک مقداری کنترل کنیم خودمان رامقدسات یک نظام را زیرسئوال نبریم مجلس را آسیب به اش نرسانیم قوه قضائیه را آسیب نرسانیم شورای نگهبان را آسیب نرسانیم دولت را آسیب نرسانیم بگذاریم طبق ضوابط خودش کارها پیش ببرد شما اگر هیچ نظری جز خدمت به مملکت نداری چرا موقعی که بحث در مخالف و موافق در پارلمان مطرح بود چرا آن موقع نرفتید و مطالبتتان را منتقل کنید مثلا به رئیس کمسیون یا به رئیس مجلس ولی حالا که آمده به شورای نگهبان یک نظری داده شده و بین مجلس شورای نگهبان دارد رفت و آمد قانونی انجام بگیرد شروع می کند علیه شورای نگهبان حرف می زنند این چه کاری می کنید آخر من و امثال من همشیه شورای نگهبان نیستیم شما هم همیشه نماینده نیستی آن شما هم همیشه رئیس و وزیر و وکیل نیستی آن شما هم همیشه یک سخنران و یک جوان نیرومند و اهل قلم نیستید چند روز هستید همه ی ما چند روز هستیم بعد هم می رویم فردا و پس فردایی در پیش هست حساب و کتابی هست قیامتی در کار هست یک مقداری مسائل را خوب است که رعایت کنیم از همینجا من یک جمله فقط می گویم این که مقام معظم رهبری می فرمایند از التهاب و ایجاد التهاب سیاسی به پرهیزید این یک تکلیف برای همه است برای دولت تنها نیست برای قوه ی قضائیه نیست برای قوه ی مجریه یست بگذارید قوه قضائیه کار قانونی خودش را بکند بگذارید شورای نگهبان کار قانونی خودش را بکند اگر خلاف قانون کرد مرکز رسیدگی قانونی دارد در درون قوه قضائیه اگر یک قاضی خلاف کرده است دادسرای انتظامی قضات وجود دارد دیوان عالی کشور وجود دارد در دولت وقتی یک آیین نامه تصویب می شود یک کمسیونی در مجلس وجود دارد که این آیین نامه را کنترل می کند و اگر خلافش باشد می گذارد و برمی گرداند و می گوید دولت اشتباه کرده است اینجا و همینطور سائر دستگاهها بگذارید دستگاههای نظارت قانونی کار خودشان انجام بدهند من نمی خواهم بگویم دیگران حق اظهارنظر ندارند نمی خواهم بگویم نویسندگان حقوقداران گویندگان حق اظهارنظر ندارند من می خواهم بگویم حق ایجاد التهاب سیاسی ندارند اگر قصدشان خیر و خدمت و برای صلاح کشور است و سوءقصدی ندارند و دنبال طرحهای دشمنان و بیگانگان و براندازی نظام نیستند بیایند از مسیر خودش حرفشان به مسئولان بالا برسانند عمل شد اگر نشد دیگر شما چه مسئولیتی دارید که دنبال دشمن و بیگان راه بیافتید شما تصور می کنید که با این کارها واقعا آن نقشه که دشمن دنبالش است و می خواهد نظام اسلامی را برچیده کنند فکر می کنید ممکن است با این کار انجام بگیرد من قاطع هستم که همینطور در خطبه های قبل هم گفتم این آرزو را حتما همه شان به گور خواهند برد ظاهرا نویسنده درست متوجه نشده من عرض کردم که در مجلس شورای اسلامی اول، اولین قانونی که می خواهد تصویب بشود این بود که با قانون عادی الان در قانون اساسی ملاحظه کنید با قانون عادی عنوان مجلس شورای ملی باید تبدیل می شد به مجلس شورای اسلامی در این بحث حتی یک مخالف وجود داشت کلمه ی شورای ملی که من گفتم اینجا را گفتم می خواستم شاهد بیاورم بر این که حتی یک امر صد در صد مسلم هم با وجود مخالف انجام گرفته است در جریان عدم کفایت بنی صدر هم همینجور بود بالاخره یک مخالف داشتیم مجموع مذاکرات اگر ببینید عرضم را ختم بکنم.

در مسائل دیگر مسئله انتفاضه و ستمها و ظلمهایی که واقعا اسرائیل کرده است و می کند ملاحظه می کنید و دنیا چه جور دارد برخورد می کند و چه دارد عمل می کند و روز به روز این انتفاضه راه خودش را در پیش می گیرد و اینها هم شهید دادند زخمی دادند ما مطمئن هستیم که این انتفاضه تا به نتیجه نهایی نرسد ساکت نخواهد شد و اینجور که تغییر دولت دادن و رئیس دولت عوض شدن و اینها کاری انجام نمی گیرد چه تغییر دولت در اسرائیل باشد و چه تغییر دولت در آمریکا باشد فرقی نمی کند با زبان عامیانه ماها سر و ته یک کرباس هستند همه اشان یک جور فکر می کنند همه اشان یک برنامه دارند مطمئنا آنها حقوق فلسطینیها را تا وقتی ندهند غیر ممکن است که اینجا صلحی برقرار بشود تصور می کنند که مانور مشترک گذاشتن بین اسرائیل و آمریکا مثلا همه جا می خورند و همه می ترسند آنروز گذشت که با این مانورها و با این حرکتهای نظامی مردم بترسند وقتی مردم جانشان کف دستشان گرفتند و آمدن جلو حقشان می خواهند این مانورها هیچ نقشی نخواهد داشت بدون جهت از این بالاخره هزینه های زیادی صرف نکنید و نتیجه نخواهید گرفت.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هوالابتر

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان