نماز جمعه تهران به امامت حضرت آیت الله خامنه ای ۲۶ / ۹ / ۷۸

الحمد لله رب العالمین الحمد لله بجمیع محامده کلها علی جمیع نعمه کلها، الحمد لله علی حلمه بعد علمه و الحمد لله علی عفوه بعد قدرته و الحمد لله علی طول اناته فی غضبه و هو قادر علی ما یرید

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین الحمد لله بجمیع محامده کلها علی جمیع نعمه کلها، الحمد لله علی حلمه بعد علمه و الحمد لله علی عفوه بعد قدرته و الحمد لله علی طول اناته فی غضبه و هو قادر علی ما یرید.نحمده و نستعینه و نستهدیه و نومن به و نتوکل علیه و نصلی و نسلم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه و حافظ سره و مبلغ رسالاته سیدنا و نبینا و حبیبنا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما بقیة الله فی الارضین و صل علی ائمة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المومنین.اوصیکم عباد الله بتقوی الله.

قال الله تبارک و تعالی: :«یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم.»

از خدای متعال مسالت می کنیم که این ماه را که ماه ضیافت الهی است بر همه ی امت اسلامی، بخصوص بر ملت عزیز ایران، و بالاخص بر شما نمازگزاران عزیز، مبارک فرماید

در این آیه ی شریفه، مساله ی روزه و این که این فریضه ی الهی بر امتهای قبل از امت اسلام هم قرار داده شده بود، مطرح شده است.از جمله ی فرایض و واجباتی که بشر در طول ادوار گوناگون به آن نیازمند است، یکی همین روزه گرفتن است; همچنان که نماز خواندن و ذکر الهی چنین است.در همه ی ادوار، در همه ی احوال، در همه ی تمدنها، در همه ی دوره های حیات بشری، در هر حالی که بشر باشد، به خاطر خاصیت بشری خود، به بعضی از این اعمال و فرایض نیازمند است، یکی هم همین روزه است.امروز در خطبه ی اول، چند جمله یی در باب روزه عرض می کنیم، در خطبه ی دوم هم ان شاء الله به بعضی از مسائل جاری کشور و جامعه مان خواهیم پرداخت.

این روزه که از آن به عنوان تکلیف الهی یاد می کنیم، در حقیقت یک تشریف الهی است; یک نعمت خداست; یک فرصت بسیار ذی قیمت برای کسانی است که موفق می شوند روزه بگیرند; البته سختیهایی هم دارد.همه ی کارهای مبارک و مفید، از سختی خالی نیست.بشر بدون تحمل سختیها به جایی نمی رسد.این مقدار سختی که در تحمل روزه گیری وجود دارد.در مقابل آنچه که از روزه عاید انسان می شود، چیز گم و سرمایه ی اندکی است که انسان مصرف می کند و سود بسیاری را می برد.

سه مرحله برای روزه ذکر کرده اند، هر سه مرحله هم برای کسانی که اهل آنها هستند، مفید است.یک مرحله، همین مرحله ی عمومی روزه است; یعنی پرهیز از خوردن و از نوشیدن و از سایر محرمات.اگر تنها محتوای روزه ی ما همین امساک باشد، این منافع زیادی دارد; هم ما را می آزماید و هم به ما می آموزد; هم درس هست، هم آزمایش برای زندگی است; تمرین و ورزش است; یک ورزش بسیار با اهمیت تر از ورزش جسمانی در این کار وجود دارد.

روایاتی از ائمه (علیهم السلام) وارد شده است که به همین مرحله ی از روزه توجه دارد.

یک روایت از امام صادق (علیه الصلاه و السلام) است که می فرماید: «لیستوی به الغنی و الفقیر»;خدای متعال روزه را واجب کرده است، تا در این ساعات و روزها، فقیر و غنی با یکدیگر برابر بشوند انسانی که تهیدست و فقیر است، نمی تواند در طول روز هر چه هوس کرد، بخرد و بخورد و بیاشامد; اما آدمهای غنی، در طول روز، هر چه که هوس می کنند و هرچه که می خواهند، برایشان فراهم است. غنی، حال فقیر و گرسنگی فقیر و تهیدستی او را از بدست آوردن چیزهایی که مورد اشتهای اوست، درک نمی کنند; اما در روزی که روزه می گیرد، همه یکسانند و با اختیار خودشان، از مشتهبات نفسانی محرومند.

یک روایت دیگر از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که به نکته ی دیگری اشاره دارد.می فرماید:«لکی یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا علی فقر الاخره ».در این روایت، به تهیدستی و گرسنگی و تشنگی روز قیامت اشاره می شود.در روز قیامت، یکی از ابتلائات انسان، تشنگی و گرسنگی است; که در آن حالت، انسان در مقابل مواخذه و سئوال و جواب الهی قرار می گیرد. انسان باید در گرسنگی و تشنگی روز ماه رمضان، به آن حالت روز قیامت توجه کند و به آن لحظه ی بسیار سخت و دشوار متنبه شود.

باز روایت دیگری از امام رضا (علیه السلام) است که به بعد دیگری از ابعاد روزه در همین مرحله ی گرسنگی و تشنگی کشیدن توجه می کند، و آن این است که می فرماید:«صابرا لما اصابه من الجوع و العطش »; قدرت صبر به انسان داده می شود که بتواند گرسنگی و تشنگی را تحمل کند.انسانهای نازپرورده کسانی که معنای گرسنگی و تشنگی را نچشیده اند و نفهمیده اند قدرت صبر و تحمل هم ندارند; در بسیاری از میدانها، خیلی زود از پا در می آیند و امتحانهای گوناگون زندگی، آنها را در هم می فشرد و له می کند.انسانی که گرسنگی و تشنگی را چشیده است، معنای اینها را می داند; در مقابل دشواریهایی که از این راه ممکن است پیش بیاید، قدرت تحمل دارد.ماه رمضان، این قدرت تحمل و این صبر را به همه می دهد.

یک روایت دیگر هم در همین زمینه عرض می کنم که آن هم از امام رضا (علیه الصلاه و السلام) است; حالا شاید این یکی، دو مورد، فقره های یک حدیث باشد.«و رائضا لهم علی اداء ما کلفهم »; یعنی تحمل گرسنگی و تشنگی و اجتناب از مشتهیات نفسانی در روز ماه رمضان، یک نوع ریاضت است که انسان را بر ادا تکالیف گوناگون زندگی قادر می سازد.البته منظور، ریاضتهای شرعی و ریاضتهای الهی و ریاضتهای اختیاری است.

یکی از چیزهایی که انسان را قدرتمند می کند و بر پیمودن راههای دشوار زندگی توانا می سازد، ریاضت کشیدن است که خیلیها به آن پناه می برند; این یک یاضت شرعی است.بنابراین، در همین چند حدیثی که خوانده شد، می بینید که همین مرحله ی از روزه یعنی مرحله تحمل گرسنگی و تشنگی در اغنیا احساس همسانی با فقرا ایجاد می کند; احساس گرسنگی روز قیامت را به انسان منتقل می کند; صبر وتحمل در مقابل شدائد را به انسان می بخشد، صبر بر ادا تکلیف را به عنوان یک ریاضت الهی به انسان اهدا می کند; یعنی این همه فواید در همین مرحله است.علاوه بر خالی بودن شکم از غذا و اجتناب از این کارهایی که در حال عادی برای انسان مباح است، یک نورانیت وصفا و لطفاتی هم به انسان می دهد که بسیار مغتنم است.

مرحله ی دوم روزه، پرهیز از گناه است; یعنی نگاهداری گوش و چشم و زبان و دل; حتی طبق بعضی از روایات، نگاهداری بشره ی انسان، پوست بدن و موی بدن انسان از گناه.

از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است که «الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب); همان طوری که از غذا و از آشامیدنی و از مشتهیات نفسانی اجتناب می کنید، از گناه هم اجتناب بکنید; این یک مرحله ی بالاتر از روزه است.این فرصت ماه رمضان، فرصت مغتنمی است که انسان تمرین اجتناب از گناه کند.بعضی از جوانان در مراجعاتی که دارند، به بنده التماس دعا که می کنند، از جمله مکرر می گویند که شما دعا کنید که ما بتوانیم گناه نکنیم.البته دعا کردن خوب است و لازم است و می کنیم; اما گناه نکردن، به اراده ی انسان احتیاج دارد.باید تصمیم بگیرید که گناه نکنید; و وقتی تصمیم گرفتید، این کار بسیار آسانی خواهد شد.اجتناب از گناه، چیزی است که مثل یک کوه در چشم انسان جلوه می کند اما با تصمیم، مثل یک زمین هموار می شود.در ماه رمضان، بهترین فرصت است که همه این را تمرین بکنند.

روایت دیگری از فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) نقل شده است که فرمود: «ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه »، انسان از روزه چه بهره یی خواهد برد، اگر زبان و گوش و چشم و جوارح خود را از گناه باز ندارد؟

در یک روایت نقل شده است که زنی به خدمتکار خود اهانت کرد. ظاهرا آنها در همسایگی پیامبر، یا مثلا در سفری همراه آن حضرت بودند. پیامبر اکرم طعامی در دستشان بود، به او تعارف کردند و فرمودند که از این بخور.آن زن گفت من روزه هستم.نقل شده است که پیامبر به او این طور فرمودند:«کیف تکونین صائمه و قد سببت جاریتک »: چه طور تو روزه ای، در حالی که به خدمتکار خودت دشنام داده ای؟ «ان الصوم لیس من الطعام و الشراب »; روزه فقط این نیست که از خوراک و نوشیدنی اجتناب بکنید; «و انما جعل الله ذلک حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول »; خدا خواست که انسان روزه دار به سراغ گناهان و آلودگیها نرود، و از جمله ی این گناهان، گناهان زبان است؟ بدگویی و اهانت به دیگران است از جمله ی این گناها، گناهان دل است; دشمنی و کینه ی دیگران را در دل پرواندن است.بعضی گناهان به معنای اصطلاح شرعی است; بعضی گناهان اخلاقی است، مراتب گوناگونی دارد.پس، مرحله ی دوم روزه داری این است که انسان بتواند از گناهان خود را جدا کند و بخصوص شما جوانان عزیز از این فرصت استفاده کنید.شما جوانید. جوان، هم قدرت و توانایی دارد، و هم صافی دل و نورانیت دل برای او یک فرصت است.در طول ماه رمضان، از این فرصت استفاده کنید و اجتناب از گناهان را که مرحله ی دوم روزه داری است تمرین کنید.

مرحله ی سوم از روزه داری، پرهیز از هر چیزی است که ذهن و ضمیر انسان را از یاد خدا غافل کند; این، آن مرحله ی بالای روزه داری است که در حدیث معراج آن طور که وارد شده است پیامبر به حضرت پروردگار (جلت عظمته) عرض می کند:«یا رب و ما میراث الصوم »; دستاورد روزه چیست؟ ذات اقدس ربوبی فرمود:«الصوم یورث الحکمه و الحکمه تورث المعرفه و المعرفه تورث الیقین فاذا استیقن العبد لا یبالی کیف اصبح بعسر ام بیسر»; روزه سرچشمه های حکمت را در دل می جوشاند. وقتی که حکمت بر دل حاکم شد، آن معرفت نورانی و روشن به وجود می آید; معرفت که به وجود آمد، همان یقینی به وجود می آید که حضرت ابراهیم از خدای متعال آن را می خواست و در دعاهای این ماه مرتب درخواست شده است.وقتی کسی دارای یقین بود، همه ی دشواریهای زندگی بر او آسان می شود; انسان شکست ناپذیر از حوادث می شود، ببینید چه قدر اهمیت دارد; این انسانی که می خواهد در مدت سالهای عمر خود، یک راه تعالی و تکامل را بپیماید، در مقابل مشکلات و حوادث زندگی و موانع راه، شکست ناپذیر می شود; یقین، چنین حالتی به انسان می دهد; اینها ناشی از روزه است.

وقتی که روزه یاد خدا را در دل زنده کرد و فروغ معرفت خدا را در دل به وجود آورد و دل را روشن کرد، اینها به دنبالش می آید.هر چیزی که انسان را از یاد خدا غافل کند، به روزه ی برای این مرحله مضر است.خوشحال به حال کسانی که می توانند خود را به این مرحله برسانند.البته ما باید آرزو کنیم و از خدا بخواهیم و همت کنیم که خودمان را به این مرحله برسانیم.

پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را از روزه داران واقعی قرار بده.

پروردگارا! توفیق رسیدن به درجات عالی روزه داری را به ما عنایت کن و همه ی این برکاتی را که برای این فریضه ی الهی ذکر شده است، به ما متوجه بفرما.

بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما علی امیر المومنین و الصدیقه الطاهره سیده نساء العالمین و الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صل علی ائمه المسلمین و حماه المستضعفین و هداه المومنین و استغفر الله لی و لکم.

اوصیکم و نفسی بتقوی الله.

همه ی برادران و خواهران نمازگزار عزیز و نفس خود را به رعایت پرهیزگاری و تقوا توصیه می کنم; که برجسته ترین اثر روزه ی این ماه تقواست.

مسائلی که قابل طرح است، مسائل متعددی است.من یک مناسبت از مناسبتهای روز را که همان شهادت شهید بزرگوار مرحوم آیه الله مفتح است، مطرح می کنم و سپس به موضوعی که به نظرم موضوع اهمی در این روزها و در شرایط جاری کشور است، می پردازم.

مرحوم شهید مفتح علاوه ی براین که یک روحانی برجسته و فداکار و روشنفکر و آشنای به نیاز زمان بود، خصوصیتی داشت که در تعداد معدودی از فضلای آن زمان این خصوصیت وجود داشت; و آن، قدرت ارتباط گیری با نسل جوان و دانشجویان و کسانی که مایل بودند پیام دین را با زبان روز از یک روحانی و یک عالم به دین بشنوند; و لذا هم در دوران قبل از انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب، میدان کار این مرد روحانی بزرگوار، غالبا منطقه ی جوانان بخصوص دانشجویان بود; هم در مساجدی که ایشان حضور پیدا می کرد; و هم در سخنرانیهایی که در محیط کار و شغل معمولی خود داشت تصادفی هم نیست که روز اتحاد دانشجو و روحانی، یا حوزه و دانشگاه، روز شهادت ایشان قرار داده شد; چون انصافا حلقه ی وصلی بود که متناسب با چنین خصوصیتی بود. خدای متعال پاداش این شهید عزیز را داد، و آن شهادت بود.شهادت پاداش بزرگ و اجر عظیمی است و خدای متعال بندگان صالح خود از جمله این بنده ی صالح را از این اجر محروم نکرد; امیدواریم که درجاتش روزبه روز عالی باشد.

و اما آن مطالبی که من به نظرم می رسد در وضع کنونی کشور نیاز افکار عمومی است و مناسب است عرض بکنم، این است که یک ملت زنده و ملتی که اهل پیشرفت است، از جمله ی کارهایی که در کنار سازندگی، در کنار پیشرفت علمی و در کنار کارهای بزرگ، حتما باید از آن غفلت نکند، شناخت هدفهای دشمن در هر مرحله است; این خاصیت زنده بودن است.نمی شود ملتی را فرض کرد که آرمانهای بزرگی داشته باشد و بخواهد کارهای بزرگی بکند; اما دشمن نداشته باشد.بله، ملتهایی هستند یک گوشه خزیده اند، کاری به کار سرنوشتشان هم ندارند، بیگانگان هم بر اینها مسلطند، اینها هم مثل گوسفند می چرند; بیگانگان هم مثل چوپانهای خائن هرچه می خواهند، از آنها استفاده می کنند.البته اینها اگر بخواهند همان طور زندگی کنند، هیچ لزومی ندارد که به این فکرها باشند، چون آینده یی برای آنها وجود ندارد.البته امروز در دنیا چنین ملتهایی را خیلی کم می شود سراغ داشت; اگر وجود داشته باشد، خیلی کم است; بالاخره ملتها بیدار شده اند.

به هر حال، ملتی مثل ملت ایران که بر علیه دخالت بیگانگان قیام کرد و ست بیگانگان را کوتاه کرد و مداخله ی بیگانگان را در کشور خودش موقوف نمود، اینها کارهای کوچکی نیست.ملت ایران، غارت بیگانگان را از منابع نفتی و منابع گوناگون مادی خود از بین برد; دستگاه حکومتی را که به نفع بیگانگان کار می کرد، ریشه کن کرد و از بیخ و بن برانداخت.ملتی با این خصوصیات، بالاخره دشمن دارد; بدون دشمن نخواهد بود.

امروز هم ملت ایران، یک ملت آرمانگراست و با ظلم و زورگویی و تحمیل و تبعیض مخالف است.همه ی کسانی که اهل ظلمند، همه ی کسانی که اهل تبعیضند، همه ی کسانی که اهل زورگویی هستند، همه ی کسانی که اهل چپاولگریند، طبعا با این ملت میانه ی خوبی ندارند; حالا بعضیها می گویند و ترویج می کنند که ما توهم می کنیم که علیه ما توطئه هست و دشمنی وجود دارد! خیلی خوب; حالا کسانی که دلشان می خواهد چشم خودشان را روی هم بگذارند و بگویند ان شاء الله گربه است، بگذارند; اما واقعیت که عوض نمی شود.وجود دشمن، با به خواب رفتن من و شما که از بین نمی رود.اگر دشمن کمین گرفته و منتظر فرصت است که ضربه وارد بکند، چه من و شما بدانیم، چه ندانیم; اگر به فرض خود را به ندانستن هم بزنیم، بالاخره دشمن، دشمن است.با ندانستن ما، یا خود را به ندانستن زدن، دشمن از دشمنی خود دست برنمی دارد.افرادی مایلند اثبات کنند که نخیر، ملت ایران هیچ دشمنی ندارد; کنار خانه ی خودتان بنشینید و به کار خودتان سرگرم باشید; خاطرتان هم جمع باشد که همه جا امن و امان است! نه، این حرفها واقعیت ندارد; یک ملت زنده نمی تواند این طوری فکر کند.حتی ما بعضی از ملتها و دولتها و دولتها را سراغ داریم که در دورانی، که یا دشمنانشان آن قدر هم خطرناک نبودند، یا دشمنانشان آن قدر به آنها نزدیک نبودند، این طور وانمود می کردند که دشمن در خانه ی آنهاست; برای این که بتوانند از خودشان درست دفاع کنند! در همین سالهای طولانی جنگ سرد بین شرق و غرب، غالبا در کشورهای غربی و عمدتا در امریکا این طور بود; حتی دشمن موهوم درست می کردند; دشمنی که شاید این قدر هم دشمنی او نزدیک نبود; اما آن چنان دشمن را به افکار عمومی خودشان نزدیک جلوه می دادند که بتوانند کارهای بزرگ و اقدامات مورد نظر خودشان را انجام بدهند! این مربوط به کسانی است که دشمن این قدر نزدیک به آنها هم نیست; آن وقت در کشوری مثل ایران، با این دشمنیها و توطئه های آشکار، با آنچه که در داخل کشور می بینیم، با آنچه که از اطراف و اکناف علیه ما به طور دایم دارد توطئه و دشمنی انجام می گیرد، عاقلانه نیست که بگوییم نه آقا، ما دشمنی نداریم، دشمنمان، دشمن نیست و در فکر توطئه نیست; این حرف قابل اعتنایی نیست! پس، آن کسانی که نمی خواهند خودشان را به حماقت بزنند و بگویند دشمن نداریم، ناچارند که در هر مرحله یی هدفهای دشمنشان را بشناسند و بدانند که دشمن در فکر چیست.

در جبهه، یک فرمانده ی خوب، آن کسی است که بتواند بفهمد که دشمن از کجا می خواهد حمله کند و این را به نیروهای خودش تفهیم بکند.در دوران جنگ تحمیلی، جوانانی که آن روز در میدان جنگ بودند، این نکته را خیلی خوب می دانند.اگر در هر نقطه یی که شما هستید، بتوانید بفهمید که دشمن در فکر چیست، یقینا مبالغ زیادی از حمله ی دشمن را پیشگیری خواهید کرد و خودتان را مصونیت خواهید بخشید و کارهایی را که باید انجام بدهید، انجام خواهید داد.

البته ما نمی خواهیم حالا دشمن معرفی کنیم; غالبا ملت ایران دشمنان بین المللی و جهانی خودشان را می شناسند، اما هدفهای دشمن در این مرحله چیست؟ اگر از من سوال کنند، من می توانم دو، سه هدف را به عنوان هدفهای مرحله یی دشمن در این مقطع زمانی برای کشور و ملتمان نام ببرم.

البته بر خلاف تبلیغات رادیوهای همان دشمنان، ما ادعا نمی کنیم که آنچه ما می فهمیم، حقیقت است و هیچ خدشه یی در آن نیست و ما در فهمیدن، معصوم هستیم; نه، این فهم من است; این آن چیزی است که من به عنوان خدمتگزاری که خدای متعال با همه ی حقارت این بنده ی حقیر، مسوولیت سنگینی را بردوش او گذاشته، احساس می کنم; و احساس می کنم که بایستی ذهن مردم را نسبت به این مطالبی که می فهمم، روشن کنم.البته اگر کسی اطلاعات بیشتری دارد، فهم بهتری از مسایل دارد و طور دیگری می فهمد، او هم فهم خودش برایش معتبر است; اما آنچه که من می فهمم، اینهاست. دشمن سه هدف مرحله یی و مقطعی را تعقیب می کند; اول، عبارت است از تخریب وحدت ملی; یکپارچگی ملت ایران را بشکنند و تخریب کنند.دوم، تخریب ایمان و باورهای کارساز در دل مردم; یعنی ایمانها و باورها و اعتقاداتی که این ملت را از یک ملت عقب افتاده ی تو سری خور، به یک ملت پیشرو و شجاع و میاندار در دنیا تبدیل کرد، اینها را تخریب کند.این حرکت، با یک اعتقادات و باورهایی انجام گرفت; بدون این باورها که انسان حرکت نمی کرد و این ملت پیش نمی رفت; دشمن می خواهد این باورها را در ذهن ملت ما تخریب کند.سوم، تخریب روح امید و تخریب آینده در ذهن مردم.پس، سه تخریب موردنظر دشمن است:تخریب وحدت ملی، تخریب باورهای کارساز و مقاومت بخش، و تخریب روح امید، اسم این تخریبها را هم «اصلاح » می گذارند!

من کاری به این دوستان و خودیهای غافل ندارم، بحث من بر سر دشمن است که سلسله جنبان این حرکت، به بیرون از این مرزها مربوط است.در داخل مرزها هم آن کسانی که اساس کار دست آنهاست، آنها دشمنانند، مثل جبهه ی قاسطین که من سال گذشته در مورد امیر المومنین عرض کردم در مقابل حکومت علوی، سه جبهه وجود داشت:قاسطین و مارقین و ناکثین، مارقین و ناکثین، جبهه ی داخلی و جبهه ی خود بودند، منتها خودیهای فریب خورده و به دام افتاده یا به دام ثروت طلبی و مقام خواهی و عقده های خودشان، یا به دام جهالتها و حماقتها و تعصبهای خودشان اما جبهه ی قاسطین، جبهه ی دشمن بود، جبهه ی آشتی ناپذیر بود; با علی آشتی بکن نبود.آمدند به امیر المومنین عرض کردند که یا امیر المومنین! بگذارید جناب معاویه بن ابی سفیان چند صباحی در راس حکومت بماند، اما حضرت فرمود، نه; اگر من حاکمم، او نمی تواند استاندار این حکومت باشد، باید کنار برود.آنها امیر المومنین را تخطئه کردند و گفتند بی سیاستی کرده است! بعضی از نویسندگان تا امروز هم می گویند امیر المومنین بی سیاستی کرد! اما خودشان بی سیاستند، امیر المومنین بسیار پخته عمل کرد، برای این که معاویه بن ابی سفیان، جناب طلحه و زبیر نبود، که اگر آن امتیازی که می خواست، به او می دادند، او ساکت می نشست، نه، آن جبهه، جبهه ی قاسطین بود، جبهه یی بود که با جبهه ی علوی نمی ساخت، در هیچ شرایطی هم نمی ساخت، هرچه او عقب می رفت، این یک قدم جلو می آمد، جز در میدان جنگ، نقطه ی تلاقی با هم نداشتند، امیر المومنین این را می دانست، و لذا تا زمانی که علی سر کار بود، جبهه ی قاسطین هیچ کار نتوانستند بکنند و همیشه شکست خوردند، اما وقتی امیر المومنین به شهادت رسید که شهادت علی هم به دست آن گروههای شبه خودی متعصب عقده یی بد فهم کج فهم فریب خورده بود، نه بیگانه ی آن چنانی آن بیگانه ها(قاسطین) حکومت را گرفتند و با گذشت چند سال، نشان دادند که ایده ال آنها در حکومت چیست! حکومت حجاج بن یوسف در همین کوفه به وجود آمد، حکومت یوسف بن عمر ثقفی به وجود آمد، کومت یزید بن معاویه به وجود آمد! معلوم شد که آن جریان، اصلا جریانی نیست که بتواند در یک نقطه با جریان علوی تلاقی بکند.

امروز هم عینا همان طور است.جبهه ی دشمن، غیر از آن آدم غافلی است که خودی هم هست، منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب می شود، بر اثر حادثه یی، عقده و کینه یی پیدا می کند و در مقابل نظام می ایستد، در مقابل سخن حق می ایستد، در مقابل امام و راه امام می ایستد، این، آن دشمن اصلی نیست، این یک آدم فریب خورده است، این یک آدم قابل ترحم است! دشمن اصلی آن کسی است که پشت سر این قرار می گیرد، اما خودش را نشان نمی دهد، در داخل کشور، خودش را نشان نمی دهد، در خارج کشور چرا، در جبهه ی جهانی، در جبهه ی بین المللی، به عنوان یک عضو وفادار سازمان جاسوسی سیای امریکا، یا موساد صهیونیستها چرا، کاملا چهره ی او آشکار است، حرف هم می زند، حقایق را هم می گوید; انگیزه هایی را هم که او برای مبارزه ی با اسلام و مسلمین دارد، بیان می کند، اما آن دنباله ی او که داخل کشور است، خود را دم چک اقتدار حکومت فرار نمی دهد، می داند، که این حکومت، حکومت مقتدری است، حکومتی است که متکی به آرا مردم است، متکی به محبت مردم است، متکی به ایمان مردم است، از این حکومت می ترسند و خودشان را جلو نمی دهند، حرفشان را با یک واسطه، با دو واسطه، یا سه واسط ه، از زبان آدمهای غافل می زنند، یک وقت می بینید طرف یک روحانی است.اما غافل و فریب خورده و بی خبر; یا یک دانشجوست.اما اسیر احساسات شده و نیندیشیده; یا یک فرد معمولی حتی انقلابی است، اما زمان را نشناخته، دشمن را نشناخته، یا احیانا دچار عقده و کینه یی شده است، حرف از زبان این فرد خارج می شود، اما این بیچاره حرف خودش نیست، حرف دشمن است! دشمن ما آن کسی است که «قد بدت البغضا من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر».دشمن ما آن کسی است که برای این انقلاب، نه فقط دل نسوزانده است، بلکه حتی در مقابل این انقلاب، در برهه هایی از زمان شاید ایستاده است، بعضیشان در مقابل انقلاب در زمان رژیم پهلوی ایستادند، بعضیشان بعد از آن که نظام اسلامی سر کار آمد، خرابکاری کردند، بعضیشان مدتی را نرسیدند، کنار رفتند و خود را مخفی کردند، بعد که حالا فرصتی برایشان پیش آمده، از لاک خود بیرون خزیده اند! خیال می کنند که فرصتی هست.گفت: این مار است او کی مرده است از پی بی آلتی افسرده است اینها از پی بی آلتی افسرده بودند، بعد آفتابی به تنشان خورد، خیال می کنند که الان میدانی است که بتوانند نیش بزنند، وارد میدان می شوند، منتها باز هم مارگونه! هدف اینها این است که وحدت ملی را تخریب کنند و این اتحاد عمومی ملت را بگیرند.

شما می دانید که عوامل تجزیه در داخل این ملت بزرگ منتفی و مفقود نیست، در مواردی، اختلاف زبان و اختلاف مناطق جغرافیایی هست، اما ملت رشید ایران از قبل از انقلاب و در جریان انقلاب تا امروز، این وحدت یکپارچه ی خود را بر همه ی عوامل تفرقه ترجیح داده است و علی رغم میل دشمن توانسته است اتحاد و یکپارچگی خود را در همه ی میدانهای حساس حفظ کند.بر اثر همین یکپارچگی، ملت ما در جنگ پیروز شد.دولتهای ما هر کاری که توانستند بکنند و بحمد لله هر پیشرفتی که در زمینه های سازندگی تا امروز داشته اند، به خاطر همین یکپارچگی مردم بوده است، دشمن نمی تواند این را ببیند.

برای دشمن، آرزوست که بتواند قشرها را در مقابل هم قرار بدهد، روحانی را از یک طرف، دانشگاهی را از یک طرف، بازاری را از یک طرف، کارگر را از یک طرف، کشاورز را از یک طرف، قشرهای جوان را از یک طرف، قشرهای میانسال را از یک طرف، هرکدام را با انگیزه و با شعاری سرگرم کند، به دیگران بدبین کند، اگر در جامعه نقاط ایمنی بخشی هم وجود دارد که همه ی مردم به آنها اعتماد دارند و در اختلافات به آنها مراجعه می کنند و آنها اختلافات را برطرف می کنند، این نقاط را هم بمباران کند، دشمن اینها را می خواهد.

شما الان می بینید که ایادی دشمن در تبلیغاتشان چه در رادیوهای بیگانه، چه در ادامه ی آن رادیوها در داخل و در بعضی از رسانه های داخلی مرتب حرفهایی می زنند و کارهایی می کنند که این طور احساس بشود که تشنج عظیم سیاسی یی وجود دارد، در حالی که واقعیت این نیست.شما به بعضی از این رسانه های داخلی نگاه کنید.البته همه ی اینها بیگانه نیستند، اما بعضی چرا، بعضی مال آن دشمنان هستند! البته اینها را هم می شناسید، همه اش هم فریاد می زنند که اختناق هستد. حالا نمی فهمند که همین فریادی که می زنند اختناق هست، این آنها را بیشتر رسوا می کند، برای خاطر این که هر روز دارد حرفهای دروغ و خلاف و تشنج آفرینشان منتشر می شود، دستگاهها هم می بینند .مادامی که یک جرم مشخصی را مرتکب نشده باشند، کسی به آنها کاری ندارد، حرفهایشان را می زنند و در واقع خودشان را تخطئه و تکذیب می کنند، اما هستند و سعی می کنند فضا را آشفته، مغشوش، متشنج و ناآرام جلوه بدهند، در حالی که چنین چیزی نیست، دانشجو در محیط دانشگاه خود نگاه می کند، می بیند کلاسهای درس دایر است، آزمایشگاه مشغول است، امتحانات بر سر جای خود هست.کاسب در محیط کسب خودش نگاه می کند، کارگر در کارخانه ی خودش نگاه می کند، روحانی در حوزه ی خودش نگاه می کند و می بیند که همه چیز سر جای خودش هست، وقتی که به تیتر فلان روزنامه نگاه می کنند، گویی که الان این جا تشنجی هست! آن کارشناسان خارجی هم بیچاره ها به همین تیترها نگاه می کنند و به طمع می افتند و باور می کنند! آنها که نزدیک نیستند تا ببینند چه خبر است.پس، این یکی از اهداف امروز دشمنان است که از طریق همین روشهای تبلیغی و رادیوهای مزدور رادیوی آمریکا (که باید گفت رادیوی صهیونیستها)، رادیوی انگلیس و رادیوی صهیونیستها و از طریق دنباله های کم ارزششان در داخل دنبال می شود.

دومین هدف دشمنان، تخریب باورهاست.ببینید عزیزان من! همه ی انسانها در هر مرحله یی که مشغول فعالیتی هستند، این حرکت جسمانی و حرکت ذهنی و این همت آنها، ناشی از یک باورهایی است آن سربازی که در میدان جنگ مشغول جنگیدن با دشمن است، باورها و اعتقاداتی او را به این کار وادار می کند، اگر این اعتقادات را از او بگیرند، او که تا حالا مثل گلوله ی سوزانی به سینه ی دشمن می نشست، به یک موجود سرد تبدیل می شود و به گوشه و کناری می افتد، اعتقادات و باورها این طورند.باورهای اسلامی، اعتقاد به پاداش الهی، اعتقاد به حقانیت ملت ایران در مقابل دشمنان متجاوز و در مقابل امریکا، باورهایی بود که این ملت را به حرکت واداشت، رژیم دژخیم بسیار فاسد پهلوی را از سر راه برداشت و نابود کرد، نظام اسلامی را بر سر کار آورد و دست دشمنان را کوتاه کرد.همین باورها بوده که بیست سال است این ملت در مقابل همه ی توطئه های دشمن توانسته مقاومت کند هدف دشمن چیست؟ هدف دشمن این است که این باورها را از مردم بگیرد، هر چند کار آسانی هم نیست.

البته غصه ها و غمهایی وجود دارد، اما بشارتهای الهی خیلی بیشتر است، که من در پایان عرایضم بشارتهای الهی را عرض می کنم، آنها اشتباه می کنند خیال می کنند که توانستند یا خواهند توانست.نه، این ملت، آن ملتی است که در طول قرنهای متمادی و در میان همه ی ملتهای مسلمان دیگر، پرچم معارف اسلامی، پرچم فقه اسلامی، پرچم حدیث اسلامی، پرچم فلسفه ی اسلامی، پرچم عرفان، پرچم تفسیر، به دست او بوده است، این واقعیتهای فرهنگی و سابقه ی تاریخی ملت ماست.ملت ما، آن ملتی است که پنجاه سال دین ستیزی برنامه ریزی شده ی دوران پهلوی، نتوانست او را از دین جدا بکند.در همان وقتی که خیال می کردند نسل جوان این ملت را بکلی تباه و فاسد و بی دین کرده اند، همین نسل جوان دنبال یک مرجع تقلید، دنبال یک عالم ناطق، دنبال یک روحانی پارسا و الهی راه افتاد و همه ی اوضاع را علیه دشمنان عوض کرد. آنها خیال می کنند، اما تلاششان را دارند می کنند اگر می بینید که درباره ی موضع جمهوری اسلامی نسبت به صهیونیستها این همه تلاش می شود، برای این است که واقعیتی را انکار کنند.حالا من راجع به مساله ی صهیونیسم و دشمن صهیونیستی و موضع خودمان ان شاء الله اگر فرصتی بود، در یک روز دیگر مفصلا صحبت خواهم کرد، بنده که این مساله رها نمی کنم، خیال کردند که اگر بیایند چهار کلمه در چهار تا تیتر شبه روزنامه بنویسند، قضیه تمام خواهد شد؟ این ملت، گریبان آن کسانی را که مدافع خیانت به ملت فلسطین و خیانت به اسلامند، خواهد گرفت.

امریکاییها بیست سال است که دارند مرتب علیه این ملت حرف می زنند، اقدام می کنند، کار می کنند، می گویند هم که ما با این نظام و با این دین و با این جهت گیری دشمنیم، چون منافع ما را در منطقه تهدید کرده است.منافع ما یعنی چه؟ یعنی یک روز در این کشور همه چیز دست ما بوده است، اما این نظام اسلامی و این جوانان مسلمان و این آخوندهای مسلمان و این بساط اسلامی آمده اند دست ما را از نفت و از منابع طبیعی و از ارتش و ...کوتاه کردند، ما داریم به خاطر این مبارزه می کنیم، این قدر شرم هم نمی کنند که نگویند ما هدفمان این است که می خواهیم منافعمان را در ایران باز بیابیم! دیگر دشمنی علیه یک ملت از این بالاتر و واضح تر؟ حالا آن آقا بردارد با یک قلم نارسای ناقص پوسیده ی خود بخواهد اثبات کند که نخیر، امریکا دشمن ملت ایران نیست، دشمن منافع ملت ایران نیست، دشمن ما نیست، ما بایستی مثل بقیه ی دولتها یا عناصری در دنیا که تسلیم قدرت امریکا شدند و عتبه ی امریکا را بوسیدند، ما هم برویم در مقابلش زانو بزنیم! شما خیال می کنید که ملت ایران این چیزها را رها خواهد کرد؟ این فکری که امروز بر این ملت حاکم است، مگر یک فکر سطحی است؟ این نکته را همه توجه کنند، دشمنان ما هم به این نکته توجه کنند.

من خطابم در این حرف، بیشتر به دشمنان ما در اطراف دنیاست.آن اندیشه یی که یک ملت مثل یک اقیانوس بر اساس آن توفانی می شود، قریب بیست سال برای آن مبارزه می کند تا به پیروزی می رسد، بعد بر اساس آن بیست سال مقاومت می کند، صدها هزار جوان خود را در این راه قربانی می کند، این فکر و اندیشه یی که برای یک ملت این قدر عمیق است، آیا چیزی است که شما بتوانید به این آسانی آن را از این ملت بگیرید؟! این قدر کارشناسان اطلاعاتی شما ابله و سطحی نگر و ساده لوحند؟! شما ندیدید آن روزی که بر همه چیز این ملت مسلط بودید این دانشگاه دست شما بود، این حکومت دست شما بود، شاه در مشت شما بود، دولت و نخست وزیر و وزرا برکشیده ی خود شما بودند، در این مملکت هرچه می خواستید، در روزنامه ها نوشته می شد، هر سیاستی که می خواستید، ایجاد می شد، یک روحانی جرات نداشت در گوشه ی فلان مسجد علیه امریکا یک کلمه حرف بزند، اگر حرف می زد، او را به زندان می بردند، البته روحانیون جرات می کردند، می گفتند و دنبالش را هم می کشیدند، اما اختناق تا این حد بود آن روز، همین روحانیت، همین دین، همین ملت مسلمان، همین جوانان مومن، توانستند آن بلای تاریخی را بر سر شما آمریکاییها در بیاورند و این کشور با این عظمت را از چنگ شما بیرون بکشند.امروز که قدرت متعلق به این اسلام است، متعلق به این جوانان است، همه چیز در دست اسلام است، شما خیال می کنید خواهید توانست این ایمان و این دین را از مردم بگیرید؟! زهی خیال باطل! زهی اشتباه در فهم و در برداشت! همیشه خوشبختانه دشمنان ما چوب اشتباهات خودشان را خورده اند، این بار هم چوب اشتباهات خودشان را می خورند، منتها من و شما باید حواسمان جمع باشد و غفلت نکنیم. فقط تنها توصیه یی که من دارم، عدم غفلت است.از توطئه ی دشمنان، جوانان غفلت نکنند، روحانیون غفلت نکنند، بزرگان غفلت نکنند، کوچکان غفلت نکنند، قشرهای مختلف غفلت نکنند غفلت که نباشد، خدای متعال هدایت خواهد کرد و راه را روشن خواهد نمود، و راه، روشن است.

حالا واقعیت چیست ؟ عرض کردم، غصه هایی هم هست. من اصلا نمی خواهم غصه ها و غمها را مطرح بکنم.بحمد لله غمگسار داریم.خدای متعال و اولیای او، بهترین غمگسارند، در همه ی مراحل زندگی این طور بوده است، امروز هم همان طور است.اما اگر من فقط بخواهم یک اشاره بکنم، غم بزرگ این است که همان طور که قبلا اشاره کردم بعضی عناصری که هیچ سودی در سلطه ی امریکا بر این کشور ندارند، از روی غفلت و اشتباه و ضعفها و عقده ها، برای سلطه ی امریکا بر این کشور تلاش می کنند! البته اشخاص مختلفند، بعضیها عقده یی دارند، بعضیها کینه یی دارند، بعضیها گله یی از کسی دارند برای خاطر دستمالی، قیصریه را آتش می زنند برای خاطر یک دشمنی و یک کینه شخصی و یک محرومیت از فلان مسوولیت که مایل بوده به او بدهند و مثلا نشده، برای خاطر یک اشتباه در فهم، می بینید که حرفی می زنند، اقدامی می کنند، موضعی می گیرند و کاری می کنند که به ضرر تمام می شود و در خدمت دشمن قرار می گیرند!

بدانید; این رادیوهای بیگانه، با میلیونها دلار صرف و خرج، راه می افتد; اینها هدف دارند از این که این تبلیغات را می کنند; می خواهند افکار عمومی کشورهای مخاطب خودشان را تحت تاثیر قرار بدهند; بیخودی که نمی آیند از شخصی، از حرفی، از جریانی، این طور دفاع بکنند! هر آدم عاقلی تا دید دشمن دارد برایش کف می زند، باید به فکر فرو برود و بگوید من چه غلطی کردم; من چه کار کردم که دشمن دارد برای من کف می زند; باید به خود بیاید.این مایه ی غصه است که بعضی از کف زدن دشمن خوششان می آید! اگر گل زن مهاجم ما در میدان فوتبال، اشتباها به دروازه ی خودش گل بزند، چه کسی در آن میدان کف خواهد زد؟ طرفداران تیم مقابل و مخالف.حالا شما وقتی که می بینی دشمن دارد برایت کف می زند، باید بفهمی که به دروازه ی خودی گل زده ای! ببین چرا زدی؟ ببین چرا کردی؟ ببین چه اشتباهی کرده ای؟ ببین مشکلت کجاست؟ بگرد مشکل خودت را پیدا کن و توبه کن. من در این ماه رمضان، از همه ی کسانی که این خطای بزرگ را در مقابل ملت ایران کردند، می خواهم که در مقابل خدا و در مقابل اسلام توبه کنند.مبادا خیال بشود که این خطا در مقابل شخص این بنده ی حقیر است; نه، بنده که کسی نیستم، بنده هیچ اهمیتی ندارم، این را بدانند، هیچ ادعایی هم ندارم، هیچ دلبستگی یی هم به مسوولیت و اقتدار ندارم.البته مایه ی افتخار است برای هر کسی که بتواند به این مردم خدمت کند; اما دلبستگی نیست; آنهایی که باید بدانند، می دانند. دل انسان غمگین می شود و می شکند به خاطر این که چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمه ی معصومین زدند، حالا طوری مشی کنند که اسرائیل و آمریکا و سیا و هر کسی که در هر گوشه ی دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند! این انسان را غصه دار می کند

ولی به شما عرض بکنم، بشارتهای الهی این قدر زیاد است که هر غمی را از دل پاک می کند.بشارتهای الهی خیلی زیاد است.نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقه ی انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند; نه آقا، همه ی انقلابها، همه ی فکرها، همه ی جریانهای گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند; ریزش در کنار رویش.

شما به صدر اسلام نگاه کنید، ببینید آن کسانی که در دوران غربت اسلام و غربت علی، از امیر المومنین دفاع کردند، چه کسانی بودند؟ اینها سابقه دارهای اسلام نبودند.سابقه دارهای اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعد بن ابی وقاص و امثال اینها بودند.بعضی از اینها علی را تنها گذاشتند; بعضی از اینها در مقابل علی ایستادند; اینها ریزشها بودند.اما رویش کدام است؟ رویش، عبد الله بن عباس است; محمد بن ابی بکر است; مالک اشتر است; میثم تمار است; اینها رویشهای جدیدند. اینها که در زمان پیامبر نبودند; اینها در همان دوران غربت اسلام روییدند; اینها نهالهای تازه اند.شما ببینید یک مالک اشتر در همه ی تاریخ اسلام چه قدر موثر است.بله، ممکن است کسانی ریزش پیدا کنند; که البته مایه ی تاسف است.وقتی به امیر المومنین شمشیر زبیر را دادند، گریه کرد.همان طور که گفتم، غصه دارد.

غصه دارد که کسانی ریزش پیدا کنند که یک روز پای سفره ی انقلاب، پای سفره ی امام زمان، پای سفره ی اسلام و قرآن نشستند و نان و نمک اسلام را خوردند; اما در کنار آن ریزشها، مالک اشترها هستند; عبد الله بن عباس ها هستند.امیر المومنین هر جا در این میدانهای جنگ احتیاج به زبان داشت، عبد الله بن عباس می رفت و امیر المومنین را یاری می کرد; هر جا احتیاج به شمشیر داشت، مالک اشتر بود، و مثل مالک اشتر، مثل عبد الله بن عباس، مثل محمد بن ابی بکر، مثل این رجال، نه یکی، نه ده تا، نه هزارتا; هزاران نفر بودند.این طور نیست که شما خیال کنید که حالا چهار نفر آدمی که از راه برگشتند و نیرویشان تمام شد، معنایش این است که نیروی این گردونه ی عظیم تمام شده است; نه آقا، بعضیها در بین راه قوه شان تمام می شود.بله، ضعیفترها وسط راه آذوقه شان تمام می شود.

یک نفر از مشهد حرکت کرده بود که با کاروانی به کربلا برود; به خواجه اباصلت که رسیدند کسانی که به مشهد رفته اند، می دانند که خواجه اباصلت کجاست گفت ما که خرجیمان تمام شد! بعضیها خرجیشان در خواجه اباصلت تمام می شود; بعضیها خرجیشان بین راه تمام می شود; بعضیها یک خرده می آیند، بعد خرجیشان تمام می شود! این همان ارتجاع و برگشتن است; این افتخار نیست; این ننگ است; این بریدن است; این از راه ماندن است; اما «ا لم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء».ریشه مستحکم است و شاخه ها روز به روز دارد همین طور زیادتر می شود; «توتی اکلها کل حین باذن ربها»; این رویش جدید هست جا دارد که درباره ی این ریزشها و رویشها، از دیدگاه جامعه شناختی و روان شناختی و تاریخی، کار کنند و بحث کنند; که بحثهای بسیار مهمی است و من متاسفانه مجالش را ندارم.

من به شما عرض بکنم که امروز عمده قوای حیاتی این کشور، در اختیار اسلام و انقلاب است.اساسیترین پایه های قدرت در این کشور یعنی مردم دلبسته ی اسلام و انقلاب و راه امام و ارزشهای الهی و اسلامی هستند; جوان این طور است; دانشجو این طور است; قشرهای غیرجوان این طورند; روحانیون این طورند; کسبه و متوسطین این طورند; کارگران و اکثریت قشرهای مختلف مردم این طورند; دستگاه اداره کننده ی کشور این طور است; روسای کشور این طورند.

بحمد لله روسای کشور، روسای سه قوه، در خدمت اسلام و برای اسلام هستند. واقعا خیلی چیزها را بعضیها نمی دانند; دشمنان هم طور دیگری قضایا را منعکس می کنند; بدنیست همه این چیزها را بدانند.دو سال قبل از این در دوم خرداد و در انتخابات ریاست جمهوری، ملت ایران حماسه ی بزرگی درست کردند; سی میلیون نفر پای صندوقها آمدند.تا قبل از این که روز انتخابات بشود، رادیوهای بیگانه هر چه توانستند، علیه این انتخابات حرف زدند، مرتب گفتند تقلب خواهد شد; مرتب گفتند چنین خواهد شد، مرتب گفتند چنان خواهد شد; برای آن که مردم را دلسرد کنند; هدفشان این بود.اگر شما به مجموعه ها و بولتنهایی که اخبار رادیوهای بیگانه را در آن سه، چهار ماه منتهی به انتخابات دوم خرداد پخش می کردند، نگاه کنید، خیلی از حقایق روشن خواهد شد.طوری حرف می زدند که مردم را دلسرد کنند تا پای صندوقهای رای نیایند; اما مردم به حرف دلسوزان خودشان گوش کردند و به وسط میدان آمدند و با سی میلیون رای در انتخابات شرکت کردند.واقعا حرکت خیلی عظیمی بود و موفقیت بزرگی برای ملت ایران و برای نظام جمهوری اسلامی شد.به مجرد این که انتخابات تمام شد و معلوم گردید که جمعیت زیادی آمده اند و رئیس جمهوری منتخب مشخص شد، رادیوهای بیگانه طوری لحنهایشان را برگرداند که انگاری دوم خرداد را آنها راه انداخته اند; انگاری که دوم خرداد مال آنهاست! تا حالا هم هنوز رها نکرده اند; تا الان هم که تقریبا دو سال و نیم می گذرد، همچنان همان طور دارند حرکت می کنند!

تبلیغات کردند و راجع به رئیس جمهوری محترممان حرف زدند و مطالبی گفتند. من این خاطره را می خواهم عرض بکنم.در همان روزهای اول، دوم بعد از انتخابات بود که جناب آقای خاتمی رئیس جمهور عزیزمان از من وقت ملاقات خواستند و آمدند با من ملاقات کردند به ایشان گفتم که من نمی دانم شما در این چند روز که گرفتار مسائل انتخابات بوده اید، فرصت کرده اید که این رادیوها را گوش کنید، یا نه; اما من گوش کرده ام این رادیوها دارند این طور وانمود می کنند که حرکت دوم خرداد، حرکتی بر ضدانقلاب، بر ضد امام، بر ضد اسلام بود! روشهای تبلیغات است; دارند این طور حرکت می کنند.من مایلم که شما در همین اولین صحبت که خواهید کرد، تو دهن اینها بزنید و نشان بدهید که نه، قضیه این طور نیست; راه، راه امام است; راه، راه انقلاب است.بعد از سه، چهار روز ایشان یک مصاحبه ی مطبوعاتی داشتند بعد که ایشان با من مجددا ملاقات کردند، گفتند که من در حال آن مصاحبه ی مطبوعاتی چیزهایی در ذهنم آماده کرده بودم که بگویم; اما همه اش از یادم رفت; تنها چیزی که به یادم بود، همان حرف شما بود که گفتید تو دهن اینها بزنید.ایشان در آن مصاحبه، تو دهن آنها زد.

تا امروز هم بحمد لله رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه ی قضاییه، مسوولان کشور، موضع انقلاب را، موضع امام را، موضع اسلام را، پایبندی به ارزشهای اسلامی را، هر روز تکرار می کنند; این مایه ی افتخار است; این خودش یکی از وسایل وحدت بخش است.یکی از چیزهایی که می تواند در سطح کشور دلها را به هم نزدیک کند، همین است.این است که بنده مکرر عرض می کنم که دلها باید با هم انس پیدا کند، وفاق پیدا بشود و جریانها به هم نزدیک بشوند.

انتخابات در پیش است.حالامن ان شاء الله در باب انتخابات مفصل حرف خواهم زد. تنها چیزی که من حالا درباره ی انتخابات عرض می کنم، این است که این انتخابات باید مثل انتخابات دوم خرداد، مایه ی سربلندی و افتخار این ملت باشد.حضور مردم در پای صندوقهای انتخابات، باید توطئه های دشمن را بشکند.

خدای متعال را سپاسگزاریم که الطافش، فضلش، رحمتش، حمایتش، دستگیر این مردم است.همین طور که عرض کردیم، مسوولان این کشور، آحاد این مردم، مت حزب الله، این جوانان مومن، این بسیجیها، این آحاد قشرهای مختلف، اینها در خدمت اسلام و مترصد لحظه ی نیاز اسلام و مسلمینند; مترصد لحظه ی نیازند و در میدان خواهند بود.بحمد لله امروز قدرت اسلام و نظام اسلامی، به شکل طبیعی از همیشه ی گذشته بیشتر است و متکی به عواطف مردم، پشتیبانی مردم، فکر مردم، حمایت مردم و آرا مردم است و خدای متعال این لطف و رحمت را ان شاء الله بر سر این ملت مستدام خواهد داشت.

بسم الله الرحمن الرحیم اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر