ابراهیم حاج امینی، معروف به امینی

شهرت: حاج امینی، معروف به امینی

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخچه زندگی خودنوشته محقق

نام: ابراهیم

شهرت: حاج امینی، معروف به امینی

نام پدر: حسین

محل تولد: نجف آباد

سال تولد: 1304 شمسی

مسئولیت: عضویت در جامعه مدرسین، ریاست دبیرخانه مجلس خبرگان، مدرس حوزه علمیه قم، عضویت در مجلس بازنگری قانون اساسی در سال 1368 شمسی، سه دوره نمایندگی و نایب رئیس مجلس خبرگان، امامت جمعه قم و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام.

دوران کودکی در سال 1304 شمسی در نجف آباد متولد شدم. پدرم کشاورز بود. و از محصول باغ شخصی خود، زندگی ما را تأمین می کرد و مادرم خانه دار بود. پنج ساله بودم که پدرم درگذشت .

جد پدری ام حاج رجبعلی و جده ام حاجیه بیگم را نیز درک کردم. به قراری که شنیدم پدر و جدم متدین و خیر بودند و به فقرا و محرومان کمک می کردند و به مسجد و عبادت علاقه داشتند. سه خواهر و دو برادر داشتم که از من بزرگ تر بودند. پس از فوت پدر، مادر سرپرستی من و یکی از برادران را که از من بزرگ تر بود به عهده گرفت و با اجاره بهای ناچیز ملکی که داشتیم به سختی زندگی ما را اداره می کرد.

دوران تحصیل تا کلاس ششم ابتدایی در یکی از مدارس شبانه غیر دولتی به پایان رساندم. به نماز و مسجد بسیار علاقه داشتم. از سن هفت هشت سالگی نمازم ترک نمی شد. شب ها برای نماز جماعت به مسجد محله می رفتم و از سخن رانی امام جماعت آقای حاج شیخ احمد حججی، که عالم با عمل و خوش اخلاقی بود، لذت می بردم. روزه داری و مراسم شب احیا جان بخش بود . شب های جمعه برای قرائت قرآن و آموختن مسائل شرعی در کلاس درس حاج علی منتظری، که مردی کشاورز و فردی زاهد و متدین بود، شرکت می نمودم. گفتار و کردار و صفا و صداقت و اخلاص او آموزنده بود.

از همان زمان علاقه شدیدی به تحصیل علوم دینی و دروس حوزوی پیدا کردم. بعد از کسب موافقت مادر و برادر در فروردین 1321 همراه دو نفر از دوستان به حوزه علمیه قم آمدیم و در مدرسه حاج ملا صادق سکونت گزیدیم.

روزگار سختی داشتیم؛ زیرا نیروهای متفقین ایران را اشغال کرده بودند و ارزاق عمومی بسیار گران و کم یاب شده بود. با این حال، درس و بحث را با عشق و علاقه دنبال می کردم و دشواری ها را ناچیز می شمردم.

در آن زمان امام خمینی (ره) عصرهای پنج شنبه و جمعه در مدرسه فیضیه درس اخلاق می گفت . بسیار به آن درس علاقه داشتم، سخنان او به دل می نشست و همه را دگرگون می کرد. لذت سخنان او را هنوز فراموش نکرده ام. شب های جمعه نیز در درس اخلاق حاج آقا حسین قمی شرکت می کردم. نماز مغرب و عشا را در مدرسه فیضیه به امامت آیة الله سید محمد تقی خوانساری، که مظهر علم و تقوا بود، می خواندیم و شخصیت های بزرگی مانند امام خمینی و آیة الله اراکی هم در نماز شرکت می کردند. تشرف به حرم حضرت معصومه علیها السلام نیز لذت داشت . زمان خوشی بود. بعد از سه ماه، تعطیلات تابستانی حوزه علمیه قم فرا رسید. به شوق دیدار مادر و بستگان به نجف آباد بازگشتم.

فصل تابستان را در مدرسه علمیه نجف آباد با درس و بحث سپری کردم. امید داشتم هر چه زودتر به حوزه علمیه قم بازگردم؛ اما متأسفانه مراجعت به قم ممکن نبود؛ زیرا ارزاق عمومی به دلیل یاد شده، بسیار کم و گران بود. به توصیه اساتید و دوستان برای ادامه تحصیل به اصفهان رفتم و در مدرسه نوریه ساکن شدم. سرپرست مدرسه آقای حاج شیخ اسماعیل معزی (معروف به پشمی) مردی دانشمند، خوش اخلاق، دل سوز، زاهد و مخلص بود. برای تأمین هزینه طلاب کوشش می کرد. با آن که زندگی در اصفهان دشواری های بسیاری به همراه داشت با شور و شوق بسیار به درس و بحث پرداختم و توجه به خدا و انجام فرایض دینی و اخلاص در عمل، زندگی را بر من آسان می کرد. آن دوران، بسیار خوش و زیبا بود و اکثر طلاب همین حال را داشتند. منطق زهد و عبادت و کوشش در تحصیل، بر مدارس علوم دینی حاکم بود.

پس از چندی از مدرسه نوریه به مدرسه کاسه گران، در آخر بازار اصفهان، که بزرگ تر بود و حجره های بهتری داشت نقل مکان کردیم. به من حجره ای دادند که از حجره مدرسه نوریه بهتر بود. ناچار بودم برای درس، هر روز از آن جا پیاده به مدرسه جده بزرگ، که راه نسبتا طولانی داشت، بروم. در این فاصله مقداری از قرآن و اشعار الفیه ابن مالک را حفظ کردم . آرزو داشتم حجره ای در مدرسه جده بزرگ فراهم شود که بعد از چندی این آرزو برآورده شد و با کمال خوش حالی بدان جا نقل مکان کردم. حجره ام از حجره های خوب مدرسه نبود؛ ولی به هر حال راضی بودم.

بعضی از علمای بزرگ، مانند سید مهدی حجازی، حاج شیخ امیر آقا فلاورجانی، آقای حاج شیخ هاشم جنتی و حاج میرزا محمود معین نجف آبادی نیز در آن مدرسه به سر می بردند. آقای حاج شیخ محمد حسن عالم و آقای آقا سید عباس دهکردی نیز تا پاسی از شب برای مطالعه در مدرسه می ماندند. اکثر طلاب فاضل در آن مدرسه بودند. وضع اقتصادی اکثر طلاب هم چنان بد بود، لیکن غالبا با اخلاص، متهجد و اهل دعا و عبادت بودند. هنگام سحر کم تر حجره ای بود که خاموش باشد. درس اخلاق حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی، که عصرهای جمعه در مدرسه تشکیل می شد، الهام بخش و جذاب بود. او دانشمندی وارسته، زاهد، با اخلاص، عابد، اهل عمل و با تقوا و از اولیاء الله بود و سخنانش در دل نفوذ می کرد. گاهی هم در درس اخلاق آقای حاج میرزا علی آقای شیرازی شرکت می کردم، او نیز از اولیاء الله بود.

در نماز جمعه حاج آقا رحیم ارباب نیز شرکت می کردم که او هم از علمای بزرگ و با تقوا بود. به نماز جمعه علاقه داشتم، طلاب و مردم را نیز تشویق می نمودم. اولین اطلاعیه ای، که به اتفاق یکی از دوستان نوشتم، درباره شرکت در نماز جمعه بود که چاپ و پخش شد. به دعای کمیل، که در تخت فولاد برگزار می شد، علاقه داشتم و زیبایی آن لحظه ها را هرگز از یاد نمی برم. این شمه ای از حال و هوای آن روز حوزه های علمیه بود.

اساتید منطق و ادبیات من عبارت بودند از: آقا شیخ رمضانعلی ملایی، آقا شیخ هاشم جنتی، آقا سید محمد هاشمی قهدریجانی، حاج میرزا محمود معین نجف آبادی، آقا میرزا یحیی فقیه ایمانی، آقا شیخ هبة الله هرندی، آقا سید محمد جواد غروی، آقا شیخ محمد علی حبیب آبادی، آقا شیخ ابوالقاسم محمدی، آقا شیخ محمد جواد اصولی، آقا سید محمد باقر ابطحی، آقا شیخ قنبر علی کوشکی و آقا شیخ غلامحسین منصور نجف آبادی.

معالم الاصول و اکثر کتب شرح لمعه را از حاج شیخ محمد حسن عالم درس گرفتم و قسمت منطق منظومه حاجی سبزواری را نزد آقای حاج آقا صدر هاطلی کوهپایی خواندم و در همین درس بود که با آقای دکتر سید محمد بهشتی آشنا شدم. بعضی از کتابهای شرح لمعه را از آقای آقا شیخ علی قدیری و آقا شیخ محمد جواد اصولی آموختم. مکاسب محرمه را نزد آقای حاج شیخ محمد حسین جرقویه ای، کتاب بیع مکاسب را نزد آقای آقا شیخ مرتضی اردکانی و حاج آقا رحیم ارباب، رسائل را نزد آقای آقا سید عباس دهکردی و حیدر علی برومند و قوانین الاصول را نزد آقای سید علی اصغر محقق خواندم.

دوستان و هم درسان هم بحث های من عبارت بودند از: آقا سید کمال الدین موسوی اصفهانی، آقا شیخ محمد حسین کلباسی، محمود آقا انتظاری، آقا احمد غفاریان و بعض افراد دیگر. برخی از کتاب ها را که نخوانده بودم با این آقایان بحث می کردم. تدریس برخی از کتاب های منطق و ادبیات را از همین زمان در حوزه اصفهان شروع کردم.

در آن زمان حوزه علمیه اصفهان رونقی داشت و طلاب در درس و بحث جدی بودند. آنان چندان به مشکلات و مسئله تهیه نان، که آن روز سخت به دست می آمد، اهمیت نمی دادند؛ چون علمای بزرگ، که خود اهل زهد و تقوا بودند، با عمل خود طلاب را به صبر فرا می خواندند و همین باعث آرامش آنان می شد.

مدت شش سال در اصفهان بودم. در مهر 1326 برای ادامه تحصیلات به حوزه علمیه قم بازگشتم . در آن زمان ریاست حوزه بر عهده آیة الله بروجردی بود. وضع طلاب قم بهتر از طلاب اصفهان بود، هم از جهت اقتصادی هم از جهت درس و بحث.

ابتدا وارد حجره یکی از دوستان شدم. پس از چند روز به حجره آقا شیخ عباس ایزدی منتقل شدم. از هم حجره بودن با آقای آقا شیخ عباس ایزدی (که در آن زمان از اساتید بود) خشنود بودم. بعد از چندی با موفقیت در امتحان سطح از طلاب رسمی حوزه علمیه شدم که برایم ارزش مند بود.

بقیه رسائل و مکاسب را نزد آقای سلطانی و حاج آقا رضا بهاء الدینی و آقای مجاهدی به اتمام رساندم. جلد اول کفایه را نزد آیة الله نجفی مرعشی و جلد دوم را نزد آیة الله گلپایگانی و منظومه حکمت حاجی سبزواری را نزد علامه سید محمد حسین طباطبائی فراگرفتم .

در سال 1328 شمسی، در جلسه بحث خصوصی علامه طباطبائی شرکت کردم که شب های پنج شنبه و جمعه در منزل افراد به طور سیار تشکیل می شد. افراد جلسه عبارت بودند از آقایان: آقا شیخ حسینعلی منتظری، آقا شیخ مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی، آقا سید عباس قزوینی، نیری همدانی، ناصر مکارم شیرازی، آقا شیخ جعفر سبحانی، آقا شیخ عباس ایزدی، آقا شیخ علی اصغر علامه تهرانی، آقا شیخ علی قدوسی، سید مرتضی جزائری تهرانی، آقای شیخ عبدالحمید شربیانی و آقا شیخ محمد تقی مصباح یزدی و بعدها آقایان: آقا شیخ عبدالله جوادی آملی، آقا شیخ حسن حسن زاده آملی و جمعی دیگر به این درس پیوستند. جلسه علمی و اخلاقی بسیار خوب و پربرکتی بود که توفیق شرکت در آن را یکی از الطاف الهی می دانم. نتیجه اولیه این جلسات تألیف کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بود که با پاورقی های شهید مطهری چاپ و منتشر شد .

معاد کتاب اسفار، کتاب تمهید القواعد، چند جلد از کتاب بحارالانوار، منطق شفا، خارج مقداری از مطالب مهم اسفار را در این جلسات تدریجا خواندم. این جلسات همه اش فیض و برکت بود و تا سال 1357 شمسی ادامه داشت، ولی شرکت کنندگان در آن به تدریج تعویض می شدند . در غیر فقه و اصول، آن چه دارم از علامه طباطبائی قدس سره است که در زمان حاضر برایم مفید فایده بوده اند. بعد از اتمام جلدین کفایه در درس خارج فقه و اصول آیة الله بروجردی شرکت نمودم. بعد از چندی امتحان درس خارج را دادم و قبول شدم و از همین زمان در درس خارج اصول حاج آقا روح الله (امام خمینی قدس سره) نیز شرکت کردم. در آن زمان مسئله برائت مطرح بود و در یکی از حجره های مدرسه فیضیه گفته می شد. شاگردان او آقایان: آقا شیخ حسینعلی منتظری، آقا شیخ مرتضی مطهری، سید جواد حسنی نجف آبادی، سید اسماعیل حسنی نجف آبادی، آقا شیخ اسدالله نوراللهی، آقا سید عباس قزوینی و شاید یکی دو نفر دیگر بودند.

چون امام خمینی به فلسفه بیش تر شهرت داشت شاگردان درس فقه و اصول ایشان زیاد نبودند، ولی به تدریج اقبال زیادی به این درس ها نیز پیدا شد، به گونه ای که بعد از چند سال درس خارج فقه و اصول ایشان بعد از درس آیة الله بروجردی قرار داشت. یک دوره کامل خارج اصول و خارج کتاب طهارت و خیارات و مقداری از کتاب بیع را خدمت ایشان خواندم. بعد از تبعید امام به عراق، بحث خارج حج را نزد آیة الله گلپایگانی خواندم.

هم مباحثه های من در قم عبارت بودند از: آسید کمال الدین موسوی، آقا شیخ ابوالقاسم محمدی، آقا محمد مفتح همدانی، آقا سید عطاء الله شیخ شبانی، آقا شیخ عبدالله جوادی آملی، آقا شیخ عباس ایزدی و افرادی دیگر.

در قم، منظومه حاجی سبزواری و اشارات و چند جلد اسفار و کتب ادبیات و شرح لمعه را تدریس کردم.

در ایام محرم و ماه مبارک رمضان برای تبلیغ و وعظ به بعضی از روستاها و شهرستان ها می رفتم .

آثار علمی بیش تر به تحقیق و تألیف علاقه مند بودم؛ اما نویسندگی، چون در این کار سابقه نداشتم، برایم دشوار می نمود. به هر حال تصمیم گرفتم با برطرف کردن ضعف ها به تألیف بپردازم. و در سال 1344 شمسی نوشتن کتاب دادگستر جهان را شروع کردم. کتاب را چندین مرتبه پاک نویس کردم تا به صورت مطلوب درآمد. کتاب مذکور را انتشارات دارالفکر به چاپ رساند و خوش بختانه در مدت کوتاهی با استقبال همگانی روبرو شد. در آن زمان موضوع امام زمان مهم ترین مسئله عقیدتی روز بود. یکی از نهادهای تبلیغی هزار جلد آن را خرید و در بین افراد تقسیم نمود. همین موضوع موجب تشویق من شد. تصمیم گرفتم کار تحقیق و تألیف را ادامه دهم. بعد از آن به تدریج کتاب های ذیل را تألیف نمودم:

.1 بررسی مسائل کلی امامت؛

.2 همه باید بدانند؛

.3 بانوی نمونه اسلام؛

.4 اسلام و تمدن غرب؛

.5 آموزش دین (چهار جلد)؛

.6 آئین همسرداری؛

.7 آئین تربیت؛

.8 خودسازی؛

.9 دروس من الثقافة الاسلامیة؛

.10 انتخاب همسر؛

.11 اسلام و تعلیم و تربیت؛

.12 آشنایی با مسائل کلی اسلام؛

.13 وحی در ادیان آسمانی؛

.14 در کنفرانس ها؛

.15 تعلیمات دینی مدارس دوره ابتدایی و راهنمایی (هفت جلد) که از اوایل انقلاب تا کنون جزء کتاب های درسی بوده است.

به لطف الهی کتابهای مذکور مقبول افتاده و تا امروز تجدید چاپ می شود. اکثر کتاب های مذکور به چندین زبان خارجی ترجمه و چاپ شده یا در حال ترجمه و نشر است، ولله الحمد.

علاوه بر این، تاکنون ده ها مقاله در سمینارهای داخل و خارج و مجله های کشور ارائه کرده ام که پاره ای از آن ها به چاپ رسیده است. بعد از پیروزی انقلاب تا کنون در بسیاری از سمینارها و کنگره های علمی، فرهنگی و سیاسی داخل و خارج دعوت شده ام و سخنرانی کرده ام و یکی از کارهای رسمی من به شمار می رود.

مهم ترین عامل موفقیت من در تألیف کتاب، بعد از الطاف ویژه الهی، انتخاب موضوع مورد نیاز جامعه و کوشش و جدیت در کار است. در زمان تألیف هر کتاب کوشش کرده ام که سرآمد کتاب های موجود باشد. اکثر آن ها یک مرتبه یا دو مرتبه و گاهی بیش تر مورد تجدید نظر و تکمیل قرار گرفته است. ویژگی دیگر کتاب ها و نوشته های من سادگی و روانی است. همواره سعی کرده ام عبارت های ساده و روان و برای همگان قابل فهم باشد.

این کتاب ها را مهم ترین ثمره عمرم می دانم، امیدوارم توشه سفر آخرت باشد.

زندگی سیاسی

در سال 1341 شمسی در جلسه ای سری شرکت کردم که اعضای آن، آقایان: حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، آقا شیخ علی مشکینی، آقا شیخ علی قدوسی، آقا شیخ حسینعلی منتظری، آقا شیخ محمد تقی مصباح یزدی، آقا شیخ مهدی حائری تهرانی، آقا شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی و آقا شیخ احمد آذری قمی بودند. اساس نامه مفصلی داشت و اهدافی که دنبال می کرد به قرار زیر بود:

.1 اصلاح حوزه علمیه قم؛

.2 تبلیغ اسلام؛

.3 امر به معروف و نهی از منکر؛

.4 سعی در اجرای احکام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام.

جلسه کاملا سری و منظم بود و مسئولیت ها بین افراد تقسیم شده بود. بعدها همین جلسه هسته مرکزی جامعه مدرسین را تشکیل داد.

در سال 1342 شمسی که مبارزات ضد رژیم پهلوی شروع شد، تشکل مذکور بدون این که خودش را به صورت یک جمعیت متشکل معرفی کند با جدیت تمام در خدمت امام خمینی قدس سره بود و از او حمایت می کرد. در چاپ و نشر اعلامیه ها، در تشویق علما و مراجع برای همکاری، تشویق مردم به اعتصاب، در مسافرت به شهرستان ها، در اعزام طلاب به شهرستان ها، در تشویق مدرسان به امضای اعلامیه ها، جدی و فعال بودند. بنده نیز در این تشکل و گاهی به تنهایی انجام وظیفه می کردم.

بعد از بازداشت امام خمینی در پانزدهم خرداد 1342 نیز در روشن کردن اذهان مردم و تشویق مراجع و علمای قم و شهرستان ها نیز فعال بودم. همین تشکل بعد از تبعید امام به ترکیه و بعدا به نجف اشرف، مسئولیت ارتباط امام با مردم و هدایت مردم و گرم نگه داشتن میدان مبارزه را بر عهده داشت. در همه این مراحل بنده هم مانند سایر آقایان فعال بودم، اما در موارد مشکوک کاملا احتیاط می کردم و با این که پرونده مشترک داشتیم از گزند ساواک در امان ماندم و بر خلاف سایر دوستان به زندان یا تبعید گرفتار نشدم، البته یک بار تحت تعقیب قرار گرفتم و مدتی هم در خفا زندگی کردم.

بعد از بازداشت امام در پانزدهم خرداد 1342 و هجرت جمعی از علمای بزرگ به تهران برای آزاد کردن حضرت امام، بنده نیز به تهران رفتم و در جمع آنان فعال بودم. در دعوت به تشکیل جلسات مشترک، در تشویق آنان به اقدامات مناسب، در تهیه اطلاعیه ها، در تشویق به توقف در تهران و اقدامات لازم برای آزادی امام و پیش گیری از تبعید و ادامه زندان و اعدام احتمالی امام، نقش فعالی داشتم.

یکی از یازده نفری بودم که بعد از وفات آیة الله حکیم اعلامیه مرجعیت امام خمینی را امضا کردند. زمانی که امام از نجف اشرف به پاریس تشریف برد به پاریس رفتم و با امام درباره حوادث ایران سخن گفتم.

بعد از پیروزی انقلاب همراه با اعضای جامعه مدرسین یا به تنهایی، در خدمت امام و انقلاب بودم. پانزده روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام مأموریت یافتم که به استان هرمزگان بروم و به امور نهادهای نوپا و اوضاع ارتش و ادارات بندرعباس، جزیره کیش و دیگر جزایر استان و وضع علمای اهل سنت و حوزه های علمیه رسیدگی کنم. از این رو، چند ماه در آنجا توقف کردم و در بین طلاب و علمای اهل سنت مبلغی تقسیم نمودم که بعد از آن به دستور امام به صورت شهریه مستمر در آمد.

بعد از مراجعت از هرمزگان بار دیگر از سوی حضرت امام مأمور شدم به استان مازندران به ویژه ترکمن صحرا بروم و به امور آن جا رسیدگی کنم و به دستور امام اولین شهریه رسمی را به طلاب و علمای اهل سنت پرداختم. برای اجرای فرمان عفو امام سفری به همدان، ملایر و نهاوند و ماموریت دیگری نیز به نائین داشتم.

در دوره اول خبرگان رهبری از استان چهار محال و بختیاری انتخاب شدم و در مجلس خبرگان و کمیسیون های آن عضوی فعال بودم. بعد از یکی دو سال به عنوان نایب رئیس مجلس خبرگان و بعد از چندی به ریاست دبیرخانه خبرگان برگزیده شدم. به حکم امام به عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی درآمدم و در کمیسیون ولایت فقیه فعالیت داشتم و نیز به عنوان نایب رئیس این کمیسیون انتخاب شدم.

برای دومین بار از سوی مردم چهارمحال و بختیاری به مجلس خبرگان راه یافتم و به عنوان نایب رئیس و عضو کمیسیون 107 و هیئت تحقیق انتخاب شدم. در این دوره، ریاست دبیرخانه را بر عهده داشتم. تصمیم گرفتم دبیرخانه را فعال کنم و بحمدالله نسبتا موفق بودم. اکنون دبیرخانه یک کار گسترده تحقیقاتی را درباره نظام حکومت اسلامی به ویژه ولایت فقیه شروع کرده و امید می رود در آینده نتایج خوبی داشته باشد.

علاوه بر این ها، عضو هیئت امنای دانشگاه امام صادق علیه السلام، عضو هیئت امنای مجمع جهانی علوم اسلامی طلاب غیر ایران، عضو هیئت علمی و برنامه ریزی مجمع جهانی علوم اسلامی هستم و در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که یک نهاد علمی سیاسی است، چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن، همواره یک عضو فعال بوده ام. مدت ها به عنوان دبیر و گاهی به عنوان رئیس به قدر وسع و توانایی انجام وظیفه می کردم و نیز مسئولیت بخش فرهنگی این نهاد بودم. در طول فعالیت های سیاسی، اجتماعی، چه در جامعه مدرسین یا غیر آن، همواره فردی آزاد و معتدل بوده ام سعی کرده ام از مرز حق تجاوز نکنم، از افراط و تفریطها و گروه گرایی ها و جناح بازی ها خودداری کرده ام. در تعریف و تمجید و انتقاد از شخصیت های روحانی و سیاسی نیز سعی کرده ام از مرز حق تجاوز نکنم.

از اردیبهشت 1371 به دستور مقام معظم رهبری آیة الله خامنه ای مدظله العالی به امامت جمعه شهر قم منصوب شدم و به اتفاق آیة الله مشکینی و آیة الله جوادی آملی، هر سه هفته یک مرتبه، به نوبت نماز جمعه قم را اقامه می کنیم. در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز عضویت دارم. ناگفته نماند که انجام همه این کارها افتخاری است.

اکثر اوقات من به مطالعه، تحقیق، نگارش کتاب، نظارت بر تحقیقات دبیرخانه خبرگان و اداره دبیرخانه، شرکت در سمینارهای علمی و فرهنگی صرف می شود.

یکی از توفیقات من این بوده که برای تبلیغ اسلام و تبیین ارزش های جمهوری اسلامی ایران و روشن کردن افکار عمومی و دفاع از حکومت اسلامی به چند کشور خارجی سفر کرده ام و در بعضی سمینارها و کنگره ها و مجامع علمی شرکت نموده ام و با لطف خدا موفق بوده ام که می توان به کشورهای نیجریه، ساحل عاج، گابون، سرالئون، گینه، اتیوپی، غنا، زیمباوه، کنیا، اوگاندا، اندونزی، بنگلادش، تایلند، سوریه، سریلانکا، هندوستان، پاکستان، چین، مالزی، سنگاپور، استرالیا، زلاندنو، فرانسه، انگلستان، ایرلند، اتریش، آلمان، کانادا، ژاپن اشاره کرد.

چندین مرتبه به حج مشرف شدم. دو مرتبه با هزینه شخصی سفر کردم. در مرتبه های بعد در بعثه امام خمینی و بعد در بعثه مقام معظم رهبری، مسئولیت پاسخ گویی به مسائل دینی و سیاسی مراجعان غیر ایرانی را بر عهده داشتم و در سمینارهای حج سخن رانی کردم و در حادثه تلخ کشتار حجاج ایرانی نیز حضور داشت.

در کلیه سفرهای خارج از کشور از لحاظ فرهنگی و سیاسی موفق بودم و این سفرها متناسب با هزینه در نظر گرفته شده که نسبتا کم بود، به حال اسلام و انقلاب مفید بود.

زندگی اقتصادی در این خصوص به اختصار به اجمال عرض می کنم: در آغاز طلبگی در اصفهان و قم، وضع اقتصادی من همانند اکثر طلاب، خوب نبود و غالبا در مضیقه بودم، بعد از پیروزی انقلاب کمی بهتر شد. با این که امکان استفاده های مادی فراهم بود، ولی ساده زیستن را بر آلوده شدن به تشریفات و تجملات ترجیح دادم. سعی کرده ام از سهم امام علیه السلام هر چه کم تر استفاده کنم. زندگی من از راه حق تألیف کتابها و شهریه معمول حوزه علمیه اداره می شود و از این وضع کاملا راضی هستم و خدای را سپاس می گویم، به قول استاد علامه طباطبائی قدس سره: «خدا روزی ما را در نوک قلم قرار داده است.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر