ماز جمعه و جماعت آیة الله العظمی اراکی(ره)

پس از رحلت آیة الله العظمی حاج سیدمحمدتقی خوانساری به طور طبیعی بایدآیة الله العظمی اراکی به جای آقای خوانساری امامت نماز جماعت را به عهده بگیردبه چند دلیل:

نماز جماعت و جمعه

پس از رحلت آیة الله العظمی حاج سیدمحمدتقی خوانساری به طور طبیعی بایدآیة الله العظمی اراکی به جای آقای خوانساری امامت نماز جماعت را به عهده بگیردبه چند دلیل:

1- در زمان حیات ایشان هر وقت آقای خوانساری نبودند آقای اراکی به جای ایشان می ایستادند و امامت می کردند.

2- شدت مصاحبت و رفاقت و عشق و علاقه ای که آقای اراکی به آقای خوانساری داشتند موجب شده بود که هیچ کس از آقای اراکی به آقای خوانساری نزدیک تر نباشد آن دو گویا یک روح بودند در دو بدن. و جانشینی یکی از این دوشخص نسبت به دیگری طبیعی و مورد قبول همگان است.

3- اعتقاد و اعتمادی که قاطبه حوزویان بخصوص اعاظم و اساتید به تقوی و عدالت و خداترسی آقای اراکی داشتند که اگر دو عامل قبلی هم نبود همین عامل سوم باید موجب می شد که ایشان نماز جماعتی این چنین عظیم داشته باشند.

نماز جماعت شبها در مدرسه فیضیه و روزها کنار قبر مرحوم آیة الله العظمی حائری (بقعه آیة الله حائری)، و این اواخر در بقعه معروف به بقعه شاه عباس (که قبرشاه عباس آنجا است) اقامه می شد.

نماز مدرسه فیضیه از حیث کمیت و کثرت شرکت نمازگزاران ازپرجمعیت ترین نماز جماعتهای قم بود و از حیث یفیت بی مبالغه می توان گفت این نماز مثل و مانند نداشت نمازی که مامومان آن همه اهل علم، اساتید مجتهدان،اتقیا، اوتاد بودند، نماز جماعتی که گاهی مامومانی مانند امام خمینی قدس سرهم و علامه طباطبائی و حاج سید احمد زنجانی و سیدمحمد محقق داماد -رضوان الله تعالی علیهم- داشت. نماز جماعتی که محتاطترین افراد از حیث اعتماد به عدالت امام جماعت بدون هیچ دغدغه ای در آن شرکت می کردند اما نماز جماعت روزها تاآنجا که اینجانب دیده و یا شرکت کرده بودم کم جمعیت بود و شاید گاهی عددمامومان به ده نفر هم نمی رسید آنچه جلب توجه می کرد اینکه آیة الله العظمی اراکی برای نماز ظهر که باید در فصول مختلف سال در گرما و سرما و به خصوص درگرمای ظهر تابستان قم پیاده از منزل به حرم بیایند با همان عشق و علاقه و تداوم می آمدند که در نماز مغرب و عشا، و از اینجا به اخلاص فوق العاده ایشان پی می بردیم که نماز و جماعت و ثواب و خدا منظورشان بود نه جمعیت و شکوه و جلال ظاهری.

و اما نماز جمعه

ظاهرا قبل از آمدن مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری نماز جمعه در قم اقامه نمی شده است. در همان اوایل مرحوم آیة الله حاج میرزا محمد ارباب به ایشان پیشنهاد می کند که نماز جمعه بخوانند ایشان در جواب می فرمایند باید صلاة جمعه را بحث کنیم (شاید مقصود این بوده که ببینندنظرشان در حکم نماز جمعه چه خواهد شد) پس از بحث و تدریس صلاة جمعه، نظرشان به وجوب تخییری آن تعلق می گیرد دراینجا باز پیشنهاد اقامه نماز جمعه مطرح می گردد و گویا این درزمانی بوده که اجتماعات دینی از طرف رضاخان ممنوع شده بود حاج شیخ خودشان برای اقامه جمعه حاضر نمی شوند اما می فرمایند اگر حاج شیخ ابوالقاسم قمی (آیة الله حاج شیخ ابوالقاسم قمی کبیر) اقامه کنند من هم شرکت می کنم اما این کار عملی نمی شود و در سال 1353 حاج شیخ ابوالقاسم و در سال 1355 مرحوم حاج شیخ از دنیا می روند.

پس از این تاریخ قرعه و فال به نام مرحوم آیة الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری می خورد و نماز جمعه ای با شکوه در مسجد امام حسن عسکری بر پا می گردد که شاید در تمام جهان تشیع در آن دوره نماز جمعه ای با این کیفیت و شکوه نداشته ایم این نماز جمعه ادامه داشت تا آمدن مرحوم آیة الله العظمی بروجردی به قم. ایشان در بحث نماز جمعه این مطلب را بیشترتقویت کردند که اقامه جمعه از مناصب امام معصوم است و گرچه حکم به حرمت آن نکردند اما بحثها موجب شد که بسیاری به این نتیجه رسیدند که احتیاطدر ترک آن است و از این جهت شرکت کنندگان در نماز جمعه مرحوم خوانساری کم شدند و از آن شکوه اولی کاسته شد. در همین زمانها بود که آیة الله العظمی اراکی گاهگاهی و اواخر به صورت مداوم به جای آیة الله خوانساری امامت جمعه رابه عهده گرفتند.

و از این رو باز خیلی طبیعی بود که پس از رحلت آیة الله خوانساری بایدامامت نماز جمعه ایشان به آیة الله اراکی منتقل شود که شد و ایشان تا چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نماز جمعه را در مسجد امام حسن عسکری و دربرخی ماه رمضانها کنار قبر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، و بعداز پیروزی انقلاب در صحن حضرت معصومه اقامه و شرکت کنندگان را از مواعظ و نصایح آبدار و مؤثر خود مستفیض می نمودند. در اینجا بخشی از یکی از خطبه های نمازجمعه ایشان را که در اختیار ما قرار گرفته است نقل می کنیم: (1)

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم.

الحمدلله الولی الحمید، الحکیم المجید، الفعال لمایرید، علام الغیوب،الذی عظم شانه فلا شی مثله، تواضع کل شی ء لعظمته و ذل کل شی لعزته و استسلم کل شی لقدرته، نحمده علی ماکان و نستعینه من امرنا علی ما یکون،و نستغفره و نستهدیه و نشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له، ملک الملک و سیدالسادت جبار الارض والسماوات، القهار الکبیرالمتعال و نشهد ان محمداعبده و رسوله، ارسله بالحق، داعیا الی الحق و شاهدا علی الخلق فبلغ رسالات ربه کما امره لا متعدیا و لا مقصرا و جاهد فی الله اعداءه صلی الله علیه وآله.

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اغتنام ما استطعتم عملا به من طاعته فی هذه الایام الخالیة و بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم و ان لم تکونوا تحبون ترکها والمبلیة لکم و ان کنتم تحبون تجدیدها فلاتتنا فسوا فی عزالدنیا و فخرها و لاتجزعوا من ضرائها و بؤسها، قال الله عزوجل: ادعونی استحب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین، اعوذبالله من الشیطان الرجیم هوالذی خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم یخرجکم طفلا ثم لتبلغو اشدکم ثم لتکونواشیوخا، و منکم من یتوفی من قبل و لتبلغو اجلا مسمی و لعلکم تعقلون.هوالذی یحیی و یمیت فاذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون، الم ترالی الذین یجادلون فی آیات الله انی یصرفون، الذین کذبوا بالکتاب و بما ارسلنا به رسلنا فسوف یعلمون، اذا الاغلال فی اعناقهم والسلاسل یسحبون فی الحمیم ثم فی النار یسجرون. (2)

در این آیات مبارکات پروردگار عالم کان این زمان را بیان می فرماید به ما افرادنوع بشر که در حال کمال آسودگی و خاطر جمعی می خوابیم، بیدار می شویم، غذامی خوریم، راه می رویم، سفر می رویم، بازار می رویم، کارهای روز، کارهای شب انجام می دهیم و در این 24 ساعت روز و شب یک وقت، به فکر خدا نمی افتیم و فکر سکرات مرگ و گودال قبر، و عالم برزخ و عالم قیامت، که آیا وقتی که در پای محکمه محاسبه عدل الهی، موقف خواهیم پیدا کرد آیا در آنجا علیه ما حکم می شود یا به له ما، خاک بر سرمان اگر به علیه ما حکم بشود، چه خاک بر سر کنیم هیچ به فکر این هستیم؟ اصلا و مطلقا، باید فکر این امور را امیرالمؤمنین بکندامیرالمؤمنین، امیرالمؤمنین، آن کس که از اول خلقتش تا دم و نفس آخرین یک ذره پا را کج نگذاشته نه قولا، نه فعلا، نه حرکة، نه سکونا، معصوم بوده من جمیع الجهات اخلاقا، افعالا، عقائدا، همه جهت معصوم اندر معصوم، اندرمعصوم. پاک، بی آلایش از هر جهت، او باید گریه کند؟ نه همین گریه، گریه کند، گریه کند تا بیفتد غش کند، هی بگوید: خدایا من موبقه آورده ام، یعنی مهلکه، تو به من انعام کردی، خدایا من جریره کردم توبه من کرم کردی، خدایا طول کشید عمر من درعصیان تو، چه خواهد شد عاقبت هی بگوید و بگوید از این کلمات و مطالب [تابی حال شود ابودردا آن حضرت را در نخلستان مدینه در این حال دیده می گوید]گفتم یقین خواب رفته، دست گذاشتم به بدنش دیدم مثل چوب خشک است گفتم:انا لله و انا الیه راجعون، علی بن ابیطالب از دنیا رفت دویدم در خانه حضرت زهراعلیها السلام عرض کردم، حضرت علی بن ابیطالب از دنیا رفت فرمود به چه حال دیدی او را؟ عرض کردم مثل چوب خشک افتاد روی زمین. فرمود: این حالتی است از آن حضرت که از خوف خدا در غالب اوقات دست می دهد رفتم آب آوردم به صورت مبارک پاشیدم تا حال آمد عرض کردم ای آقا تو امیر مؤمنانی شما اینجور باشی پس ما چه خاک بر سر کنیم، شما اینطور پس ما چکار کنیم فرمود: ای ابودردا چه حالت خواهد بود حال من وقتی که ملائکه غلاظ و شداد دور مرا بگیرند و کشان کشان مراببرند به پای محکمه کی محکمه عزیز جبار قهار جبار آسمان و زمین در آنجا مرا، درآن موقف مرا نگهدارند چه خواهد بود حالم در آن روز؟ پس نباید گریه کنم؟ خوب امیرالمؤمنین با همه این عصمت و طهارت اینجور گریه می کند ما در 24 ساعت شبانه روز در تمام عمر یک وقت به همچین گریه ای از خوف خدا از خود سراغ داریم؟ در شبها، نیمه شبها، خلوتها، جلوتها، مجالس؟ هیچ دیده شده که یکی ازخوف خدا غش کرده باشد؟ اما اگر یکی از این در مسجد بیاید بگوید: [مامور دولت آمده] یکی تان را ببرد ببین چطور رنگها همه پریده می شود، این می گوید نکند من باشم، آن می گوید نکند من باشم اما از مامور آسمان و زمین خدای جبار و قهار،خدای آسمان و زمین هیچ ترس دارید که امروز خواهد آمد نمی دانیم این ساعت می آید. ساعت دیگر می آید و وقتی می آید با چی می آید؟ با سیخ آتشی می آید؟جانها را بگیرد چنانکه فرموده اند: برای شخص فاجر با سیخ آتشین می آید، برای شخص مؤمن با یک دسته گل می آید، حضرت ابراهیم خلیل علی نبینا و آله و علیه السلام ازهیئت او و هیبت او چنان ترسید که فرمود: اگر عذابی نباشد جز دیدن این هیئت و هیبت بس است برای او و برای آن حضرت، تجسم پیدا کرد فرمود اگر نباشدبرای مؤمن مگر این هیکل روح افزای تو بس است از برای او. ما نمی دانیم چه جور می آید آخر، خاطر جمع نیستیم این یکی از منازل، پس از آن در گودال قبر است، گودال قبر معلوم نیست گودالی است از آتش یا روضه ای ست باغستانی است از باغستانهای بهشت، معلوم نیست، وحی که نیامده برای ما، پیغمبر که نیستیم که از آن وحی بفهمیم کدام یک است این هم مال قبر ما پس از آن درموقف حساب و بیرون آمدن از قبر معلوم نیست چه حالی خواهد داشت ممکن است چنانکه در این آیات می فرماید این طور باشد یعنی: غلهای آتشین به گردن ما بیندازند و روی آن غلها و طوقها، زنجیر بیندازند و ما را عبور دهنداز آب جوشان و به محض این که سر مقابل او می کنیم گوشت صورت، همه ریخته می شود، تمام گوشت ریخته می شود، سوخته می شود، بریان می شود،فرو می ریزد آن وقت از زقوم جهنم این قدر خورده ایم که شکم بر آمده و عطش فراوان بر ما وارد شده سر می گذاریم به این آب جوشان د بخور، د بخور، درحالتی که همه امعا و احشا را می سوزاند و می برد با آن زنجیر ما را می کشاند به سمت آن حمیم پس از آنکه از آن حمیم خوردیم القا می کند در آتش از قرآن استفاده می شود.

فشرب الحمیم و تصلیة الجیم که آخر کارمان شرب حمیم و تصلیه جحیم است. می فرماید به چه چیز شما دلخوش کرده اید آخه؟ آیا از این بی خبری است که این طوری، بی خبری از چه جهت است؟ امیرالمؤمنین با خبر بوده، تو بی خبری،بی خبریت از چی است؟ یا از این است که خدای آسمان و زمین را اعتقاد نداری یااین است که خدا را اعتقاد داری، می گویی مثل یک بچه ای است مثلا می شودبازیش داد، کلاه سرش گذاشت، عظمتش را نمی دانی، بزرگیش را نمی دانی اگر درمجد و عظمت من شک داری هوالذی خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة،کی شما را از خاک آفرید؟ مگر نطفه از خاک نیست؟ مگر نطفه از غذا نیست؟ غذا ازگوشت نیست؟ و سایر غذاهای دیگر، مگر غذا، از علف نیست؟ علف از خاک نیست؟ پس شما را از خاک آفریده بعداز آن از نطفه گندیده حقیر آفریده بعداز آن ازخون بسته شده آفریده بعداز آن شما را طفلی کرده به صورت آدمی از شکم مادربیرون آورده پس از آن یک جوان قوی هیکلی، پهلوانی، یکی بیرون آورده که دست می اندازد به درخت، تکان می دهد، درخت را از ریشه بیرون می آورد، یک همچوقوه ای به او داده است از خاک، خاک، خاک را این جور کرده است. پس از آن چندی می گذرد پیر می شود، شکسته و عاجز می شود دستگیر می شود، با آن همه قواو پهلوانی چنان پیری می شود که دیگر هیچی حالیش نیست بسا می شود غذایش بانجاستش مخلوط می شود همینطور می خورد هیچ حالیش نیست خدا نکند کسی به آن وضع مبتلا بشود. کیست که شما را از آن قوت به این ضعف آورد، از آن ضعف به این قوت آورد، مگر چشم بصیرت ندارید؟ نمی فهمید خدا هست؟ نمی فهمیدکه خدا عظیم است؟ پس بفهم که الله، هوالذی یحیی و یمیت فاذا قضی امرا فانمایقول له کن فیکون مثل شما نیست که بخواهید نجاری کنید هزار اسباب و ادوات باید بیاورید تا دری بسازید، بنا، هزار عمله جات و اسباب و ادوات می خواهد تایک خانه بسازد. اما آنجا این کار نیست به محض اشاره، به محض مشیت، به محض اینکه مشیتش تعلق گرفت به اینکه صد کرور مثل این آسمان که الآن هست بامخلوقاتش، صد کرور بلکه بالاتر، به محض مشیتش تولید می کند، پیش چنین کسی استبعاد دارد معاد؟ آن کس که این کارها را کرده آن کس است که عالم موت به ید قدرت او است پس از چه شما خاطر جمعید.

آن وقت می فرماید: تعجب است از کسانی که این آیات بینات را به چشم می بینند و خدا را انکار می کنند یا معاد و قیامت را انکار می کنند مگر آنها ازپیش آمدهایی که بعد برای آنها هست خبر ندارند، اذالاغلال فی اعنا قهم وقتی که غل به گردنهای آنها گذارده می شود.»

اینکه برخی پنداشته اند آیة الله العظمی اراکی نماز جمعه را واجب عینی می دانسته اند درست نیست فتوای ایشان همان وجوب تخییری بود اما نماز جمعه را افضل الفردین می دانستند. در هر حال خطبه های این نماز جمعه که سالهاادامه داشت در حقیقت درس قرآن و نهج البلاغه و اخلاق و آموزش تقوی و خداترسی بود و از این جهت امام و مامومین به آن بسیار اهمیت می دادندو حتی برخی از اساتید و بزرگان حوزه تا این اواخر با کمال اشتیاق در این مراسم شرکت می کردند.

در اینجا لازم می دانم مطلبی را یادآوری کنم.

آیة الله اراکی گرچه از نظر علمی هم سنگ و هم طراز آیة الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری بود و در حقیقت همیشه هم مباحثه هم بوده اند و حاشیه عروه را مشترکا نوشته اند اما به خاطر سیادت، آقایی، بزرگواریها، معنویت خیلی قوی و خلاصه اهل الله و اهل سیر و سلوک بودن و ویژگیهای اخلاقی از قبیل صدق و صفا و اخلاص و... که آیة الله اراکی در آیة الله خوانساری سراغ داشت و دیده بودمرید ایشان شده بود و در جامعه و مصاحبت با ایشان مانند مرید و مراد عمل می کرد مثلا جوری با ایشان حشر و نشر داشت که شاید برخی ناآگاهان ایشان را درحد یکی از اطرافی های آیة الله خوانساری می پنداشتند.

پاسخ بسیاری از استفتائاتی که از آیة الله خوانساری می شد آیة الله اراکی باخط خود (گویا کاتب ایشان است) می نوشت. در درس ایشان مانند یکی ازشاگردان شرکت می کرد و فقط آگاهان می دانستند که ایشان را نباید در عدادشاگردان آن بزرگوار به حساب آرند. حتی قسمتی از درس ایشان را به عنوان تقریرات در سنوات اخیر عمر مرحوم آقای خوانساری نوشتند که ضمیمه کتاب طهارت خودشان چاپ شده است.

این ارادت موجب شده بود که آیة الله اراکی پس از رحلت ایشان هم همیشه یاد آن بزرگوار را از راههایی که برایش میسر بود زنده بدارد.

1- جلسه درس ایشان را با وضع بسیار خوبی اداره کرد و ادامه داد.

2- نماز جماعت دو وعده ایشان تا اواخر عمر ادامه داد.

3- نماز جمعه را تا زمانی که توانست اقامه کرد و تعطیل ننمود.

4- هر روز که برای نماز ظهر و عصر به حرم حضرت معصومه می آمد ضمناقبر آقای خوانساری را هم زیارت می کرد.

5- و از همه شیرین تر و جاذب تر تا این اواخر در روزهای عید در منزل آقای خوانساری جلوس می کردند تا در آن خانه مانند زمان حیات آقای خوانساری بازباشد و یاد او تازه گردد.

و این همه علاوه بر اینکه درجه ارادت آقای اراکی به آقای خوانساری رامی رساند صفا و صمیمیت و وفا و اخلاص آقای اراکی را هم به بهترین وجه نشان می دهد.

مناسب است در اینجا برای تکمیل این بخش، کلام خود مرحوم آیة الله اراکی و آقازاده ایشان را که در مورد نماز جمعه در مصاحبه عنوان شده است را نقل کنیم:

آیة الله العظمی اراکی در پاسخ این سؤال: از کی به اقامه نماز جمعه پرداختید؟فرمودند: من نماز جمعه را واجب تخییری می دانم و از خیلی سال قبل هم بنا برحکم خودم اقامه می کردم تا وقتی دیدم برای من پیرمرد اشکال دارد عذر خواستم که دیگر پیر شده ام... .

چون مرحوم حاج میرزا محمد ارباب قائل به وجوب نماز جمعه بودند به حاج شیخ پیشنهاد می کند که شما اقامه نماز جمعه کنید و من هم چون در قم و اطراف آن نفوذ دارم از مردم دعوت می کنم که در نماز شرکت کنند. حاج شیخ فرموده بودند که من هنوز بحث نماز جمعه را مطرح نکرده ام و خوشایند هم نیست که بحث (موضوع درس خارج را که مشغول بوده اند) را عوض کنم هر موقع رسیدیم و از مشروعیت آن فارغ شدیم، اقامه می کنم که بعد هم با اینکه بحث کردند و قائل به وجوب تخییری شدند شرایط مساعد نبود و اقامه نکردند.

آیة الله مصلحی گوید:

بعداز رحلت مرحوم حاج شیخ آیت الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری که باپدرم هم مباحثه بودند در مورد نماز جمعه بحث کردند مرحوم خوانساری راجع به نماز جمعه قائل به احتیاط وجوبی بودند و پدرم واجب [تخییری] می دانستندو این یکی از دو مساله ای بود که این دو بزرگوار با هم اختلاف نظر داشتند مرحوم آقای خوانساری بعداز نماز استسقایی که خواندند و داستانش معروف است شدیدا مورد توجه بسیاری از مردم قرار گرفتند از همین رو جمعیت کثیری در نمازجمعه ایشان می آمدند. در همان موقع روزهایی که مرحوم آقای خوانساری کسالت داشتند پدرم می آمدند و به جای ایشان اقامه نماز جمعه می کردند و گاهی هم آقای خوانساری هم [که دیر آمده بودند] به ایشان اقتدا می کردند و خطاب به پدرم می فرمودند شما در خطابه و تهییج از من قوی تر هستید بعد که حضرت آیة الله العظمی بروجردی به قم آمدند و در اجزاء نماز جمعه از ظهر شبهه کردنددیگر آقای خوانساری صلاح ندانستند که اقامه جمعه کنند لذا به پدرم فرمودند که شما اقامه کنید از آن به بعد با جمعیت کمتری نماز جمعه در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام توسط پدرم اقامه می شد.

ایشان همانند یک جلسه درس برای خطبه های نماز جمعه مطالعه می کردندو از خطبه های نهج البلاغه مطالعه می نمودند و هر کسی به ایشان می گفت مرانصیحت کنید می فرمود روز جمعه بیایید نماز جمعه.

رفته رفته نماز جمعه رونق بیشتری گرفت و با جمعیت بیشتری برگزار گردیدو امامت ایشان در نماز جمعه تا بعداز پیروزی انقلاب که حضرت امام خمینی قدس سرهم به قم آمدند ادامه داشت حضرت امام خمینی قدس سرهم در مدتی که در قم بودند روزی به منزل ما آمدند و پدرم خطاب به ایشان گفتند شما الان دستتان باز است و مقتدرهستید چون در زمان حکومت اسلامی قرار دارید شما باید نماز جمعه را اقامه کنیداما ایشان به پدرم گفتند شما نماز جمعه را باید اقامه کنید لذا پدرم نماز را با شکوه تمام اقامه می کردند و بعد هم بر اثر ازدحام جمعیت به صحن حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام انتقال داده شد.

ولی بعداز مدتی چون ایشان در مورد امامت پیرمرد کثیرالسن شبهه ای داشتند که آیا مجزی هست یا نه به خاطر همین شبهه نماز جمعه را در این اواخرعمرشان به ناچار ترک نمودند.

آری به نوشته یکی از عزیزان: آیة الله اراکی به حق احیاکننده مراسم نمازجمعه در حوزه علمیه قم بودند و بیش از سی سال این آیین شکوهمند را اقامه کردند و روح و جان صدها عالم و دانشمند را با بیان خود معطر می ساختند، درواقع روزهای جمعه مسجد امام حسن عسکری علیه السلام شاهد سخن گفتن واعظی متعظ و عالمی عامل بود که سخنانش از دل بر می آمد و بر دل می نشست.

پی نوشتها:

1) این خطبه، در 23، ربیع الاول 1398هجری قمری در قم ایراد شده است.

2) سوره غافر، آیه 72-67.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان