امام خمینی(ره)، نادره مردی بود که از پس قرون و اعصار متمادی پا به عرصه وجود نهاد تا اسلام را در متن جامعه، عینیت بخشد وحکومتی بر پایه فقاهت، بنیان نهد و آوای توحید را در بلندای عالم مادی، طنین افکن سازد. او خورشیدی فروزان بود که پس ازسالها رخوت و سستی و بی خبری امت اسلامی، طلوع کرد و نور وجودش را بر آنان تابانید و با نفس مسیحایی خویش، بر ایشان دمید وآنان را به حرکت واداشت و توانست در عصر بی خدایی و دین فراموشی جهان مادی، حکومتی دینی برمبنای قسط و عدل و فقاهت شیعی بنیاد گذارد.
وی، فقیهی جامع معقول و منقول، عالمی عابد و متعبد، و مردی خود ساخته بود که توفیق یافت علاوه بر تربیت نفوس مستعد وپرورش صدها عالم فرهیخته که در نیم قرن اخیر چراغ فروزان هدایت جوامع اسلامی بوده اند دهها کتاب در تبیین علوم مختلف اسلامی نظیر فقه، اصول، تفسیر، حدیث، عرفان، اخلاق، شعر و ادب،کلام و عقاید، از خویش به یادگار بگذارد; کتابهایی که تا عصرهاو نسلهای آینده، سرمنشا صلاح و اصلاح ملتهای اسلامی خواهند بود.
امام(ره) ، علاوه بر آنکه فقیهی اصولی و عارف و مفسر قرآن بود،در حدیث نیز دستی توانا داشت و آثاری ارزنده در این فن شریف ازخویش به یادگار نهاد که عبارت اند از:
]1. شرح چهل حدیث (اربعین)،2. شرح حدیث جنود عقل و جهل،3. شرح حدیث راس الجالوت،4. التعلیقه علی (الفوائد الرضویه)،5. شرح دعاء السحر،6. بدائع الدرر فی قاعده نفی الضرر.
این مقاله، عهده دار معرفی اجمالی این آثار خواهد بود.
1. شرح چهل حدیث
چهل، یکی از اعداد مقدس و متبرک در فرهنگ اسلامی به شمار می رود. مطابق نصوص قرآنی و روایی بسیار، برخی وقایع، با عددچهل، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارند. پیامبر اکرم در چهل سالگی به رسالت مبعوث شد و میقات موسی(ع) با خدای خود، چهل شب به طول انجامید و بنی اسرائیل به سبب نافرمانی خداوند متعال چهل سال در (تیه)، سرگردان ماندند. یونس(ع)، چهل روز در شکم ماهی ماند و آدم(ع) به هنگام هبوط، چهل سال از فراق بهشت گریست تا خداوند، توبه اش را پذیرفت و یا در حدیث است که هرکس چهل روز برای خدا کارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری خواهد شد. (1)
در احادیث شیعه و سنی، ارزش فراوان برای عدد چهل، بیان شده است که اینک درصدد بیان آنها نیستیم. از جمله این احادیث، حدیث مستفیض و مشهور (من حفظ من امتی اربعین حدیثا ینتفعون بهابعثه الله یوم القیامه فقیها عالما) (2) است. بر مبنای این حدیث شریف، عالمان و محدثان شیعه و سنی در طول اعصار و قرون،فراوان، به نگارش اربعینیات پرداخته اند که ثمره آن، دههاکتاب (چهل حدیث) در زمینه های گوناگون اخلاقی، فقهی، فضائل ومناقب امیرالمؤمنین و دیگر موضوعات است.
از معروف ترین اربعین های حدیث در میان اهل سنت، اربعین های نواوی، سلمی، جامی و قشیری است، و اربعین های شیخ بهایی، قاضی سعید قمی، شیخ منتجب الدین رازی، علامه مجلسی و شهید اول، دربین کتابهای حدیثی امامیه، از شهرت بسزایی برخوردار است.
شرح چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) نیز مجموعه ای دل انگیز وگرانسنگ و آکنده از فواید گوناگون تفسیری، حدیثی، فلسفی،اخلاقی، اعتقادی و عرفانی است که امام(ره) در 38 سالگی (محرم الحرام 1358ق) به رشته تحریر درآورده است. مولف بزرگوار، پس ازآن که مطالب آن را در مدرسه فیضیه و مدرسه ملاصادق قم (پس ازآنکه ماموران شهربانی رضاخان از ادامه تدریس آن در فیضیه جلوگیری کردند) برای دهها نفر از شاگردان فرزانه خود وبازاریان متدین القا فرمود، دست به نگارش آن زد.
این کتاب، در یورش ماموران ساواک شاه به منزل امام خمینی (در1383ق) به یغما رفت و سالیان بسیار از آن خبری نبود، تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نسخه ای از آن که متعلق به مرحوم آیه الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی (م 1398ق) بود، به دست آمدو بارها به چاپ رسید.
سی و سه حدیث از روایات این کتاب، مربوط به اخلاق اسلامی (مهلکات و منجیات) و هفت حدیث آخر در باب اعتقادات و کلام است. روش معظم له در توضیح احادیث، چنان است که ابتدا متن حدیث را باسند کامل نقل کرده، معنا می نماید و پس از آن، کلمات اصلی حدیث و گاه غالب تعبیرات و کلمات آن را شرح می کند و بااستفاده از کتابهای معتبر لغت (مانند (الصحاح) جوهری، (قاموس)فیروزآبادی و (المصباح المنیر) فیومی) و در برخی موارد، به ذکر نکته های نحوی حدیث می پردازد و در معنای آن، نکاتی را که در تفسیر روایت مؤثر است، یادآوری می نماید و سپس به شرح متن، روی می آورد و در چند (فصل) و گاه (مقام)، (تنبیه) و(تتمه)، شرح حدیث را تمام می کند.
فهرست احادیث
همان گونه که گفتیم،33 حدیث از مجموعه احادیث این کتاب، اخلاقی است که موضوعات آنها عبارت است از: جهاد با نفس، ریا، عجب،کبر، حسد، حب دنیا، غضب، تعصب، نفاق، هوای نفس و طول آرزو،فطرت، تفکر، توکل، خوف و رجا، امتحان مؤمن، صبر، توبه، ذکرخدا، غیبت، اخلاص، شکر، کراهت از مرگ، اقسام طالبان علم، اقسام علم، شک و وسواس، فضیلت علم، عبادت و حضور قلب، لقاء الله،وصایای پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین، اقسام قلوب، عدم معرفت حقیقی خداوند متعال و پیامبر و امامان(ع)، یقین (وحرص و رضا)،ولایت اهل بیت(ع)، و اعمال.
و احادیث اعتقادی و کلامی این مجموعه شریف، درباره مقام مؤمن درنزد خداوند، معرفت اسمای حق تعالی (و مسئله جبر و تفویض)،صفات حق، معرفت خدا و رسول و اولی الامر، آفرینش آدم بر صورت خداوند، و خیر و شر (و جبر و اختیار) است.
تنها حدیث تفسیری کتاب، حدیث چهلم (تفسیرسوره توحید و آیات نخستین سوره حدید) است.
اسناد احادیث
روایات این کتاب، همه از (کافی) شریف، تالیف شیخ کلینی رازی(م 329ق) نقل شده است. مولف در آغاز، برخی از مشایخ روایی خویش را به این ترتیب معرفی می نماید:
1. آیه الله علامه شیخ ابوالمجد محمدرضا اصفهانی (م 1362ق)، صاحب(وقایه الاذهان).
2. آیه الله علامه حاج شیخ عباس محدث قمی (13591290ق)، صاحب(مفاتیح الجنان).
3. علامه بزرگوار حاج سیدمحسن امین عاملی (13711282ق)، صاحب(اعیان الشیعه).
4. آیه الله سیدابوالقاسم دهکردی اصفهانی (م 1353ق)، صاحب(الوسیله الی السیر و السلوک).
اخیرا نیز اجازه ای از مرحوم آیه الله مرعشی نجفی به حضرت امام(ره) به دست آمده است.
معظم له از طریق مشایخ خویش، از محدث نوری، از شیخ انصاری، ازحاج ملااحمد نراقی، از سیدمهدی طباطبایی (بحرالعلوم)، از استادکل وحید بهبهانی، از پدرش ملامحمد اکمل، از علامه کبیرملامحمدباقر مجلسی، از پدرش ملامحمدتقی مجلسی، از شیخ بهایی، ازپدرش شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی، از شیخ زین الدین عاملی (شهید ثانی)، از شیخ علی بن عبدالعالی میسی عاملی، ازشیخ شمس الدین محمد بن موذن جزینی عاملی، از شیخ ضیاءالدین علی عاملی، از پدرش شمس الدین محمد بن مکی عاملی (شهید اول)،از فخر المحققین حلی، از پدرش علامه حلی، از دایی اش محقق حلی،از سیدشمس الدین فخار بن معد موسوی حلی، از شادان بن جبریل قمی، از ابوجعفر طبری، از ابو علی حسن طوسی، از پدرش شیخ طوسی، از ابوعبدالله محمد بن محمدبن نعمان (شیخ مفید)، ازابوجعفرمحمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، از ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی، از ثقه الاسلام کلینی، روایات را به سند متصل مرحوم کلینی، نقل نموده است.
مولف محترم، گاه احادیثی را با ذکر سند و گاه بدون ذکر سند، درمطاوی شرح حدیث(مانند:ص 87) بیان می نماید و در جای جای کتاب،مطالب را آکنده از آیات قرآنی و اخبار و احادیث کرده و از هیچ نکته ای، فروگذار ننموده است.
اینک به ذکر چگونگی ترتیب یافتن کتاب می پردازیم:
1. مولف، پس از نقل حدیث، آن را ترجمه تحت اللفظی نموده و ازهرگونه تصرف در متن ترجمه، خودداری می ورزد.
2. سپس به شرح اسناد حدیث می پردازد.
3. آن گاه به شرح لغات حدیث پرداخته است.
4. پس از آن به توضیح اصطلاحات علوم می پردازد (ص 621).
5. مولف بزرگوار، از توضیح نکات صرف و نحو و علوم بلاغت، غفلت نورزیده و آنها را در جای خود، به گونه ای شایسته و بایسته بیان نموده است (مانند: ص 236و322).
6. بهره گیری از آیات قرآن در توضیح مطالب حدیث، در جای جای کتاب، مشهود است و فهرست آیات، در پایان کتاب آمده است.
7. مولف دانشمند، افزون بر شرح چهل حدیث، به ترجمه و توضیح صدها روایت دیگر در مطاوی شرح پرداخته و بر غنای مطالب افزوده است. ایشان در سراسر کتاب، حدیثی را رد نکرده و ضعف مضمون برخی از آنها را به خوبی توجیه کرده است (مانند: ص 115).
وی، گاه به جمع روایات متناقض و رفع تعارض بین آنها پرداخته(ص 192) و گاه به اختلاف نسخه ها و اختیار اصح آنها اشاره کرده است (ص 540).
8. مولف، در بیشتر جاها به موعظه نفس و ارشاد دیگران برخاسته وبا آهی که از سوز دل و صمیم قلبش برمی خیزد، دیگران را بیدارمی کند و هشیار می سازد و آنان را از خطر وساوس شیطانی وتمایلات نفسانی می آگاهاند و راه درمان بیماری نفس را می نمایاند و آدمی را از خطرهایی که درپیش روی زندگی اوست، برحذر می دارد (مانند:ص 8، 20و 22).
9. امام بزرگوار، در توضیح مطالب، به دهها نکته عرفانی و فلسفی اشاره کرده و نتیجه گیری نموده است (از جمله: ص 5، 185 و206).
10. حضرت امام(ره)، به دیدگاه های مختلف علما در شرح واژه هااشاره کرده و احیانا به نقد آن و اختیار قول حق می پردازد (ازجمله:ص 62و 344).
این کتاب، برای شانزدهمین بار در سال 1376ش، از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (همراه با مقدمه، فهارس متعدد،پاورقی های مفید و اعراب گذاری و ترجمه عبارات و روایات متن)در هشتصد صفحه به چاپ رسیده است. نیز این کتاب نفیس به عربی،اردو و انگلیسی ترجمه شده و به چاپ رسیده است.
حسن ختام این بخش را دعایی از حضرت امام(ره) در این کتاب شریف که در صفحه 660 آمده، قرار می دهیم:
بار خدایا که قلوب اولیا را به نور محبت، منور فرمودی و لسان عشاق جمال را از ما و من فرو بستی و دست فرومایگان خودخواه را از دامن کبریایی کوتاه کردی، ما را از این مستی و غروردنیا، هشیار فرما و از خواب سنگین طبیعت، بیدار و حجابهای غلیظ و پرده های ضخیم خودپسندی و خودپرستی را به اشارتی پاره کن; و ما را به محفل پاکان درگاه و مجلس قدس مخلصان خداخواه،بار ده و این دیوسیرتی و درشت گویی و خودآرایی و کج نمایی رااز ما برکنار فرما و حرکات و سکنات و افعال و اعمال و اول وآخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت، مقرون نما!
2. شرح حدیث جنود عقل و جهل
این کتاب، شرح حدیثی معروف از امام صادق(ع) است که حضرت در آن،75 سپاه برای عقل و 75 سپاه جهل برشمرده و شیخ کلینی، آن رادر اوائل (اصول کافی) به سند خویش، روایت نموده است. (3)
مولف بزرگوار، این کتاب را در دوم ماه مبارک رمضان 1363ق، در43 سالگی خویش به پایان برده است. در صفحه 429 آمده:
به اتمام رسید این جلد، در روز دوم شهر رمضان المبارک هزار وسیصد و شصت و سه [قمری]، در قصبه محلات، در ایامی که به واسطه گرمای هوا از قم به آنجا مسافرت کرده بودم.
مولف در این نوشتار که کامل نیست و ادامه آن را به مجلدی دیگروانهاده (و پس از آن به کارهای فقهی و اصولی روی آورده است)،25 سپاه برای هرکدام از عقل و جهل (4) برشمرده و توضیح داده و به خوبی از عهده برآمده است. امام(ره) در این کتاب، به آثارعرفانی دیگر خویش از جمله (مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه)(ص 28)، (شرح چهل حدیث) (ص 15، 123،166،173، 250 و334) و(آداب الصلاه) (ص 51و413) ارجاع می دهد و از آنها مطالبی نقل می کند.
مولف، بنا را بر نوشتن کتابی اخلاقی به روشی نو نهاده و از سبک دیگر کتابهای اخلاقی، پیروی نکرده است. ایشان در صفحه 11 و 14می نویسد:
...مقصد قرآن و حدیث، تصفیه عقول و تزکیه نفوس است برای حاصل شدن مقصد اعلای توحید، و غالبا شراح حادیث شریفه و مفسرین قرآن کریم، این نکته را که اصل اصول است، مورد نظر قرارندادند و سرسری از آن گذشته اند و جهاتی را که مقصود از نزول قرآن و صدور احادیث به هیچ وجه نبوده (از قبیل جهات ادبی وفلسفی و تاریخی و امثال آن)، مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق قرار داده اند...
نویسنده، راه نوشتن کتاب اخلاق را بازکردم که اگر عالمی نویسنده و قادر بر تقریر و تحریر پیدا شد، این طرز بنویسد... و معلوم است اشکال نمودن، سهل است; ولی حل آن کردن، مشکل است و ما ازخدای متعال، توفیق می طلبیم که قلب سخت ما را نرمی دهد و اخلاص را نصیب فرماید که شاید از این نوشته نالایق، دلی به دست آید.
حضرت امام(ره) در آغاز مطلب، از کتابهای رایج اخلاقی، مانند(طهاره الاعراق) ابن مسکویه و (احیاء علوم الدین) غزالی انتقادمی کند و می نویسد که کتاب اخلاقی، باید مانند دارو باشد، نه نسخه. ایشان در صفحه 12 تا 14 می نویسد:
کتاب (احیاء العلوم) که تمام فضلا او را به مدح و ثنا یاد می کنند و او را بدء و ختم علم اخلاق می پندارند، به نظر نویسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذیب باطن، کمکی نمی کند;
بلکه کثرت ابحاث اختراعیه و زیادی شعب علمیه و غیر علمیه آن ونقلهای بی فایده راست و دروغ آن، انسان را از مقصد اصلی بازمی دارد و از تهذیب و تطهیر اخلاق، عقب می اندازد... نویسنده راعقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریفه راجع به آن، آن است که نویسنده با ابشارو تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکر دادن و یادآوری کردن، هر یک ازمقاصد خود را در نفوس، جایگزین کند و به عبارت دیگر، کتاب اخلاق، موعظه کتبیه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عیبهارا، نه آنکه راه علاج نشان دهد. ریشه های اخلاق را فهماندن وراه علاج نشان دادن، یک نفر را به مقصد نزدیک نکند و یک قلب ظلمانی را نور ندهد و یک خلق فاسد را اصلاح ننماید.
کتاب اخلاق، آن است که به مطالعه آن، نفس قاسی، نرم و غیر مهذب،مهذب و ظلمانی، نورانی شود و آن به این است که عالم در ضمن راهنمایی، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و کتاب، خوددوای درد باشد، نه نسخه دوانما. طبیب روحانی باید کلامش حکم دواداشته باشد، نه حکم نسخه.
مولف بزرگوار، علاوه بر مواعظ و نصایح کافی و شافی که درسراسر کتابش به چشم می خورد و نمونه هایی از آن را نشان خواهیم داد گاه دستورالعملی برای رهپویان وادی هدایت، نشان داده است. در صفحه 106 و107 آورده:
و آیات شریفه آخر سوره حشر را از قول خدای متعال: (یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله...) که آیه 18 است تا آخر سوره که مشتمل بر تذکر و محاسبه نفس و محتوی به مراتب توحید و اسما وصفات است، در یک وقت فراغت نفس از واردات دنیایی، مثل آخر شب یا بین الطلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفکر کند. امیداست، ان شاء الله، نتایج حسنه ببرد... و اگر در شب و روز، چنددقیقه ای به حسب اقبال قلب و توجه آن یعنی به مقداری که قلب حاضر است نفس را محاسبه کند در تحصیل نور ایمان و از آن مطالبه نور ایمان کند و آثار ایمان را از آن جستجو کند، خیلی زودتر به نتیجه می رسد، ان شاء الله.
و در صفحه 403 آمده است:
چون آفات معاشرت بسیار است و انسان نمی تواند نوعا خود را ازآن حفظ کند، مشایخ اهل ریاضت، اعتزال را ترجیح دهند بر عشرت; وحق آن است که انسان در اوائل امر که اشتغال به تعلم و استفاده دارد، باید معاشرت با دانشمندان و فضلا کند; ولی با شرایط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرین.... در سیر ملکوتی، بایدانسان کوشش کند تا هادی طریق پیدا کند و چون هادی پیدا کرد،باید تسلیم او شود و در سیر و سلوک، دنبال او رود و قدم راجای قدم او گذارد و ما چون نبی اکرم(ص) را هادی طریق یافتیم واو را واصل به تمام معارف می دانیم، باید در سیر ملکوتی تبعیت او کنیم، بی چون و چرا.
امام(ره) در جای جای کتاب، به موعظه دلهای سخت و قلوب قاسی پرداخته و تازیانه سلوک را بر اعماق جان و روان آدمی نواخته است. برای نمونه در صفحه 85 و86 کتاب آمده است:
ای انسان بیچاره! چه حسرتی خواهی داشت آن روزی که پرده طبیعت از چشم برداشته شود و معاینه کنی که آنچه در عالم قدم زدی وکوشش کردی، در راه بیچارگی و شقاوت و بدبختی خودت بوده و راه چاره و طریق جبران نیز مسدود شده و دستت از همه جا کوتاه; نه راه فرار از سلطنت قاهره الهیه... و نه راه جبران نقائص گذشته و عذرخواهی از معاصی...
ای عزیز! اکنون تا حجابهای غلیظ طبیعت، نور فطرت را به کلی زائل نکرده و کدورتهای معاصی، صفای باطنی قلب را به کلی نبرده و دستت از دار دنیا... کوتاه نشده، دامن همتی به کمر زن و دری از سعادت به روی خود باز کن; و بدان که اگر قدمی در راه سعادت زدی و اقدامی نمودی و با حق تعالی مجده از سر آشتی بیرون آمدی و عذر ماسبق خواستی، درهایی از سعادت به رویت بازشود و از عالم غیب از تو دستگیری ها شود و حجابهای طبیعت، یک یک پاره شود...
برخی از خصوصیات این کتاب شریف، عبارت است از:
1. مولف بزرگوار، در این کتاب برای تبیین و توضیح مقاصد خویش،بسیار از احادیث ائمه اطهار(ع) بهره می برد و کمتر از کتابهای رایج عرفانی و اخلاقی نقل می کند.
2. امام راحل در این اثر، از عالمان شیعی و کتابهای ایشان،نهایت تجلیل را به عمل می آورد. (برای نمونه: ص 154 و267).
3. امام(ره)، گاهی از مبانی علمی ویژه خود، در این اثر، بهره می برد (ص 23، 28 و 41).
4. مولف بزرگوار، دسیسه های شیطان و مکاید او را به خوبی نمایانده و آدمی را از حب دنیا و نفس اماره، برحذر داشته وراه علاج و درمان این مرض را نشان داده است.
5. امام(ره) در این کتاب، تنها به شرح 25 صفت موفق شده که عبارت اند از: خیر و شر، ایمان و کفر، تصدیق و جحود، رجا وقنوط، عدل و جور، رضا و سخط، شکر و کفران، طمع و یاس، توکل وحرص، رافت و قسوت، علم و جهل، فهم و حمق، عفت و هتک، زهد ورغبت، رفق و خرق، رهبت و جرات، تواضع و کبر، تانی و تسرع، حلم و سفه، صمت و هذر، استسلام و استکبار، تسلیم و شک، صبر و جزع،صفح و انتقام.
این کتاب در پانصد صفحه از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در سال 1377ش، به چاپ رسیده است.
3. شرح حدیث راس الجالوت
راس الجالوت، یکی از بزرگان و روسای یهود در زمان امام علی بن موسی الرضا(ع) بود که با حضرت گفتگوهایی نمود و سرانجام به شرف اسلام، نائل آمد.
این احتجاجات در کتابهای حدیثی و کلامی بسیاری از جمله (عیون الاخبار) و (التوحید) شیخ صدوق، (الاحتجاج) شیخ طبرسی و(بحارالانوار) علامه مجلسی، گرد آمده و آکنده از فرائد و فوایداست که همین، باعث نگارش شرحها و ترجمه های گوناگون از این حدیث شریف شده است.
امام خمینی(ره) نیز یکی از شارحان این حدیث است. به گفته صاحب کتاب (آیینه دانشوران)، حضرت امام(ره) دو شرح مستقل بر این حدیث در سال 1348ق، نگاشته است که تا کنون مخطوط مانده و به چاپ نرسیده است. امید که نسخه خطی این کتاب به دست آید و هرچه زودتر به زیور طبع آراسته گردد.
4. التعلیقه علی (الفوائد الرضویه)
الفوائد الرضویه، نام شرحی است که حکیم مرحوم قاضی سعید قمی(1049-1103ق) بر حدیث راس الجالوت نگاشته است. وی که ازسرآمدان فلسفه و اخلاق شیعی و از شاگردان بنام و برجسته فیض کاشانی، ملاعبدالرزاق لاهیجی و ملارجبعلی تبریزی به شمار می رفت و از آبشخور زلال دانش این بزرگان بویژه در حدیث و فلسفه وعرفان به خوبی سیراب شده و بحق، وارث مکتب فکری این فلاسفه بزرگ اسلامی بود، این کتاب را همانند دیگر آثارش آکنده ازفواید فلسفی و دقایق عرفانی و اخلاقی نموده که محتاج به شرح وتوضیح و بیان است.
از این رو، امام(ره) که از دیرباز به مکتب فکری قاضی سعید،علاقه و گرایش داشت و از مبانی فلسفی وی در آثار دیگرش بهره برده بود (5) و او را با القابی بزرگ و تعابیری والا می ستود،5 به شرح لطائف و بسط دقایق این کتاب دست یازید و بر آن تعلیقه ای گرانسنگ به عربی نگاشت.
این تعلیقه بیشتر صبغه کلامی، حدیثی، فلسفی و عرفانی دارد و گاه به شرح مستقیم حدیث شریف می پردازد (ص 52 و58) و گاه تعلیقه ایشان بیش از شرح مولف بوده (ص 47، 60، 85 و 90) و گاه برخی ازمطالب روشن و آشکار را گذرا شرح نموده است (ص 79 و143).
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، این کتاب را در 192صفحه (36ص مقدمه، 130ص متن و تعلیقه، 30ص فهارس) در قطع وزیری به چاپ رسانیده است.
5 شرح دعاء السحر
این کتاب، شرح دعای معروف سحر است که با جمله (اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه وکل بهائک بهی) شروع می شود و از حضرت امام محمدباقر(ع)، روایت شده است.
این کتاب، نخستین تالیف حضرت امام(ره) است که در27 سالگی(1347ق) به زبان عربی نگاشته شده و در آن، اشارات متعدد به دیدگاه های استادش مرحوم آیه الله شاه آبادی نموده است. نیزاز (اسرار الصلاه) میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، (شرح الاسماءالحسنی)ی حاج ملاهادی سبزواری، (القبسات) میرداماد، (الاسفارالاربعه)ی حکیم صدرالمتالهین و کتابهای فیض کاشانی، (الفتوحات المکیه)ی ابن عربی و (شرح فصوص الحکم) قیصری، مطالبی را نقل کرده و به نقد و توضیح آنها پرداخته است.
امام راحل، در این کتاب با استفاده از آیات، روایات و اشعاربسیار، به توضیح و تفسیر مطالب ژرف و بلند عرفانی موجود دراین دعا پرداخته و حق مطلب را ادا کرده است.
برخی از مطالب این کتاب، عبارت است از: فرق بین دو صفت بها وجمال (ص 21)، بیان اوصاف جمالیه و جلالیه (27 و28)، عظمت الهی وبیان تعدد عوالم و وسعت نظامات (ص 34 و 35)، حقیقت نور (38)،رحمت و رحمانیت و رحیمیت (ص 43) ، حقیقت کلام الهی (ص 56)، ذکرتسویلات شیطانی (ص 61)، تجلی اسمایی و صفاتی (ص 73)، شرح اسم اعظم به حسب مقامات سه گانه (ص 7775)، حقیقت اسم اعظم(8778)، معانی عزیز و عزت الهی (9593)، قدرت و استطالت(109و113)، علم خدا و نفوذ آن در اشیا (ص 121117)، بحث خیر وشر (ص 133)، سلطنت، فاخریت، علو و فیض الهی (ص 143137)، درباره آیات الهی و اینکه انسان کامل، بزرگترین آیات خداست (ص 147 و5754).
امام(ره)، در این کتاب به احادیث (اصول الکافی) و(بحارالانوار)، عنایت فراوان داشته و به شیوه محدثان، آنها رابا سلسله سند، نقل نموده است (ص 78).
مولف بزرگوار، در برخی موارد، به ذکر موعظه و تربیت نفوس می پردازد. از جمله در صفحه 59 و 60 می نویسد:
ای بیچاره مسکین! در راه خدایت کوشش کن و دلت را از پلیدی هاپاک کن و قلبت را از قلمرو شیطان، خارج کن و بالا برو و کتاب خدایت قرآن را بخوان و آن را با ترتیل و تامل و تفکر،مطالعه کن و بر ظاهر آن اکتفا مکن.
مبادا خیال کنی کتاب آسمانی، تنها همین ظاهر است و بس. به درستی که توقف در صورت ظاهر آن و به باطن آن راه نیافتن، هلاکت و نابودی و ریشه تمام نادانی ها و اساس انکار نبوت انبیا وولایت اولیاست. همانا نخستین کسی که نزد ظاهر ایستاد و قلبش ازدرک باطن کور شد، شیطان لعین بود که نگاه به ظاهر آدم(ع) کردو امر بر او مشتبه شد و گفت: (انا خیر منه، خلقتنی من نار وخلقته من طین...) و از این خطا و اشتباه و نظر به ظاهر و بستن ابواب باطن، انکار مردم نسبت به نبوت انبیا و پیامبران است،به ملاحظه اینکه آنان هم می خوردند و می آشامیدند...
همچنین در صفحه 12 آمده است:
بدا به حال بنده ای که ادعای عبودیت و بندگی کند و خدا را به اسما و صفاتش که آسمان ارواح و زمین اشباح بدان قائم شده است بخواند و حاجتش شهوات نفسانی و رذائل حیوانی و ریاست باطله و بسط ید در بلاد و چیرگی بر عباد باشد:
تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
خوشا به حال آن بنده ای که خدا را برای خدا عبادت کند و اخلاص در عبادت داشته باشد و نگاه به کسی جز خدا نکند و مشتری شهوات دنیوی یا مقامات اخروی نباشد:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
این کتاب، در243 صفحه (154ص متن، 25ص پاورقی ها،63ص فهارس)،توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در سال 1374ش/1414ق، به زیور طبع آراسته شده است.
6. بدائع الدرر فی قاعده نفی الضرر
قاعده لاضرر که مبتنی بر حدیث مشهور و متواتر (لاضرر و لاضرار)است و بنابر نظر مشهور فقها که نفی حکم ضرری را مقصود از آن گرفته اند آثار فراوانی در ابواب متعدد فقه دارد. این قاعده در بسیاری از کتابهای مشهور اصول فقه (همچون: فرائدالاصول،کفایه الاصول و فوائدالاصول) در پایان بخش (برائت)، مورد بررسی قرار گرفته و بسیاری از اصولیان نیز کتابهای مستقل درباره آن نگاشته اند. یکی از این کتابها نوشتار حضرت امام(ره) است که به گونه مستقل در سال 1368ق، به عربی نوشته شده است.
امام(ره)، نخست به ذکر روایات (لاضرر) به نقل از (کافی) و(وسائل الشیعه) و (مستدرک الوسائل) و کتابهای فقهی و لغوی، درضمن قضایا و احکام متعدد، با اختلاف در اسناد و الفاظ آن می پردازد و چیرگی خویش را بر حدیث و فقه و رجال و لغت به خوبی می نمایاند (ص 4027).
سپس در فصل دوم به بررسی اشکالاتی که در روایات (منع فضول ماء)و (شفعه) بر این حدیث وارد شده، پرداخته است و ادله شریعت اصفهانی را بر عدم ورود (لاضرر) در این روایات بیان کرده، ردمی کند در فصل سوم نیز عدم ورود (لاضرر) را در ذیل این دوروایت با دلیلی مخصوص، پذیرفته است. آن گاه در فصل چهارم به بررسی ورود دو عبارت (فی الاسلام) و (علی مؤمن) در ذیل حدیث پرداخته و احادیث معتبر را بدون کلمه (فی الاسلام) می داند; اماعبارت (علی مؤمن) را در ذیل روایت عبدالله بن مسکان می پذیرد.
امام(ره) در فصل پنجم به ذکر معنی مفردات حدیث پرداخته و بااستفاده از کتابهای لغت و استفاده از آیات قرآن به توضیح معنی (ضرار) و یکسان بودن یا نبودن معنی آن با (ضرر) می پردازد و به توضیح مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نایینی(ره)ایراد گرفته، مبنای خویش را اثبات می کند.
ایشان در فصل ششم به مفاد جمله ترکیبی (لاضرر و لاضرار) و دیدگاه اصولیان و نقد و بررسی گفتار ایشان می پردازد (ص 8673) و درفصل هفتم، تمام آرای شیخ انصاری را در این زمینه بیان می کندو هیچ کدام را بجز احتمال سوم نمی پذیرد (ص 86 95) و درفصل هشتم، احتمال سوم را که مبنا و مختار مرحوم شریعت اصفهانی هم هست، بررسی می کند و آن را (ارجح الاقوال) بر می شمارد که نفی در حدیث به معنی نهی است(ص 10496).
فصل نهم، ارزنده ترین و مهمترین فصل این کتاب است که امام(ره)،قاعده لاضرر را ناظر به حکم حکومتی می داند (ص 140105).ایشان در صفحه 113 و 114 می نویسد:
بدان!حدیث نفی ضرر و ضرار، از (مسند) احمد بن حنبل به روایت عباده بن صامت در ضمن داوری های پیامبر اکرم به لفظ (وقضی ان لاضرر ولاضرار) نقل شده است و روشن است که لفظ: قضی (/حکم/امر)، ظاهر در آن است که مقضی به از احکام حکومتی رسول الله از حیث سلطان و یا قاضی بودن حضرت است و از قبیل تبلیغ احکام الهی به بندگانش نمی باشد. پس حمل نهی بر نهی الهی، خلاف ظاهر است.
بخش پایانی کتاب، تنبیهات چهارگانه است: دفع اشکالات بر قاعده;
حکومت قاعده بر ادله احکام اولیه; در وجوب یا عدم وجوب تحمل ضرر و دفع ضرر از غیر; جایی که تصرف در ملک انسان، منجر به ضرر به دیگران شود، آیا این تصرف جایز است؟ و در صورت تعارض دو ضرر، چه باید کرد؟ (ص 140123).
فهارس متعدد (آیات، روایات، اعلام، اشعار، کتابها، اماکن،جماعات و قبائل، لغات، وقایع، مصادر و موضوعات) در انتهای کتاب آمده است. این کتاب در 175 صفحه وزیری به سال 1415ق،تجدید چاپ شده است.
پی نوشت ها:
1. بحار الانوار، ج 15، ص 85.
2. بحار الانوار، ج 2، ص 153 158.
3. اصول الکافی، کتاب العقل والجهل، باب 1، ح 14.
4. مصباح الهدایه، ص 43 (ترجمه فارسی).
5. همان، ص 38،47، 151 و196.