تاویل قرآن از دیدگاه امام خمینی (ره)

این مقاله پس از بیان معنی تاویل قرآن کریم به ضرورت آن از نظر عقلی ونقلی پرداخته و دیدگاههای مختلف مسلمانان را در مورد تاویل بیان کرده است

این مقاله پس از بیان معنی تاویل قرآن کریم به ضرورت آن از نظر عقلی ونقلی پرداخته و دیدگاههای مختلف مسلمانان را در مورد تاویل بیان کرده است. آنگاه به تفاوت تاویل و تفسیر پرداخته و چون تاویل را قسیم تفسیردانسته است، هیچکدام از تاویلات عرفانی را تفسیر به رای نشمرده است;سپس روش امام خمینی در تاویل قرآن را تطابق دادن بین کتاب تدوین وکتاب تکوین دانسته است و نمونه هایی را به عنوان شاهد بر این روش بیان کرده است.

کلید واژه ها: تاویل، تفسیر، تشبیه و تنزیه، راسخان در علم، کتاب آفاقی،کتاب انفسی، کتاب تدوینی.

1. مقدمه

تفسیر قرآن کریم از همان ابتدای نزول مورد توجه مسلمانان بوده و هر کس باندازه فهم و استعداد خود به شرح و توضیح آیات شریفه اهتمام می ورزید. ولی مساله تاویل قرآن - با آنکه مکرر در آیات شریفه بیان شده است - همیشه با نوعی تردید وشک همراه بوده و دیدگاههای غیر معتدل در مورد آن اظهار شده است. به همین جهت ما ابتدا ضرورت تاویل و تفاوت آن را با تفسیر بیان کرده و سپس دیدگاههای امام خمینی را در مساله تاویل قرآن توضیح می دهیم.

2. ضرورت تاویل

تاویل در لغت پایان و سرانجام چیزی را گویند و در روایات باطن قرآن را تاویل آن دانسته اند. مثلا در روایات متعددی آمده است که قرآن دارای ظاهر و باطنی است[1]و در روایات دیگری آمده است که: «ظهره تنزیله و بطنه تاویله[2] »; باطن قرآن همان تاویل آن است.

و اما قرآن کریم در سوره آل عمران تنها به وجود تاویل برای تمام قرآن یا برای آیات متشابه و اینکه آن تاویل را غیر از خداوند و راسخان در علم کسی نمی داند، تصریح شده است.[آل عمران، آیه 7] ولی از آیه شریفه «یوم یاتی تاویله »[اعراف، آیه 7] و «هذاتاویل رؤیای من قبل »[یوسف، آیه] استفاده می شود که تاویل همان واقعیت خارجی است که فراتر از الفاظ و عبارتها است. نفس ظهور امام زمان علیه السلام و یا روزقیامت تاویل قرآن است و نیز آمدن حضرت یعقوب با همسر و فرزندان خود نزدحضرت یوسف علیه السلام تاویل آن خواب حضرت یوسف است.

مرحوم سید حیدر آملی می گوید: «تاویل قرآن عقلا و نقلا واجب است »[3] .

متاسفانه پس از این عبارت قسمتی از کتاب او از بین رفته است و دلیل او بر این مدعامعلوم نیست; اما می توان ادعا کرد که آیات فراوانی در قرآن کریم وجود دارد که اگراین آیات تاویل نشوند و بر واقعیتی فراتر از الفاظ و عبارتها حمل نشوند، تشبیه وتجسیم لازم آمده و نسبتهای ناروا به خدای متعال داده خواهد شد. عبارت هایی ازقبیل «وجه الله »، «یدالله »، «جنب الله »، «روح الله »، «نفس »، «سمع »، «بصر»، «قول »،«کلام »، «مجی ء»، «استواء»، «غضب »، «سخط »، «مکر»، «استهزاء»، «خدعه »، «نسیان »و... در قرآن کریم و روایات بکار رفته و معمولا این کلمات با لوازم مادی به کار می روند و نسبت دادن آنها به خدای متعال معنایی غیر از معنای معهود ذهنی را می طلبد.

ملا صدرا دیدگاههای مختلف را در باب تاویل آیات متشابهی که اثبات ید یااستواء بر عرش نموده است چنین گزارش نموده است: «روش اهل لغت و اهل حدیث حنبلیان آن است که به ظاهر الفاظ تمسک می کنند، هر چند بر خلاف عقل باشد. ولی روش اصحاب فکر آن است که این آیات را طوری تاویل نمایند که با فکرآنان هماهنگ باشد. معتزلیان در مباحث مربوط به مبدا طرفدار تنزیه بوده و این آیات را تاویل می کنند; ولی در مباحث مربوط به معاد این الفاظ را بر همان ظاهر خود ابقامی نمایند; اما روش صحیح آن است که این آیات نه بر تشبیه و نه بر تنزیه حمل نشود»[4] .

وهابیان هرگز به سراغ تاویل نمی روند. عبدالعزیز بن باز می گوید: «ما معتقدیم که خداوند صورتی دارای جلال و جمال داشته و نیز معتقد هستیم که خداوند دو چشم حقیقی دارد و به اتفاق اهل سنت چشمان خداوند دو عدد است و نیز معتقد هستیم که خداوند دو دست بزرگ و با کرامت دارد[5] ».

چنانکه روشن است این کلام بر تشبیه خداوند به خلق و جسمانی معرفی کردن خدای متعال و در نتیجه محدود شدن خداوند و ترکیب و همراه نقص دانستن صراحت دارد و انکار تاویل نتیجه ای غیر از این نخواهد داشت.

برخی نیز گفته اند «تاویل قرآن کریم اصلا جایز نیست و آن را تنها در سه حدیث پذیرفته اند: 1- الحجر الاسود یمین الله فی الارض; حجراسود دست راست خدا درزمین است; 2- قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمان; دل مؤمن میان دوانگشت از انگشتان خدای مهربان است; 3- انی لاجد نفس الرحمان من جانب الیمن »[6] ; من دم خدای مهربان را از سمت یمن می یابم با توجه به آنچه گذشت روشن شد که چهار نظر مشهور در باب تاویل قرآن وجود دارد:

1 - افراط برخی از معتزله و نیمه فیلسوفانی که تمام آیات مربوط به توحید و معادرا تاویل و بر غیر ظاهرشان حمل می نمایند.

2 - تفریط حنبلیان که تمام ظواهر الفاظ را پذیرفته و بر همان معنای ظاهر الفاظحمل کرده اند; گویا که قرآن هرگز تاویل ندارد.

3 - نیمه اعتدال که در میان عالمان شیعی نیز دیده می شود که آیات مربوط به توحید را تاویل می کنند; اما آنچه را مربوط به معاد و نعمت های بهشت یا عذاب جهنم است بر ظاهر آن حمل می کنند.

4 - اعتدال واقعی: محی الدین ابن عربی می گوید: «هر صورت حسی دارای یک روح معنوی است و صورت حسی آن ظاهر، و روح معنوی آن باطن است و صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی; به این جهت باید همیشه بین ظاهر و باطن جمع نمود ومقصود از عبرت نیز همین عبور از ظاهر به باطن است و آنانکه بر ظاهر جمودمی ورزند، از صورت ظاهر هرگز عبور ننموده و عبرت گرفتن را تنها به تعجب نمودن منحصر دانسته اند[7] ».

فقهای بزرگ معمولا در برابر تاویل موضع منفی گرفته و باب تاویل قرآن رابسته اند، شاید بتوان گفت حق نیز با آنان است; زیرا مدعیان دروغگو در اینجا فراوان است و برخی برای آنکه دست برداشتن خود از ظواهر شرع را توجیه نمایند به سراغ تاویل می روند. در عین حال باید گفت: گرچه سوء استفاده از آن نیز فراوان بوده است، اصل تاویل حق و غیر قابل انکار است.

3. تفاوت تفسیر و تاویل

تفسیر آشکار کردن مراد و معنای الفاظ است، بویژه الفاظی که مدلول آنها روشن نباشد. امام خمینی می فرماید: «به طور کلی معنای تفسیر آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید و مهم، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف که به شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق انسانیت است باید مفسر در هرقصه از قصص آن بلکه هر آیه از آیات آن جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راهنمایی به طریق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند. مفسر وقتی مقصد از نزول را به ما بفهماند مفسر است; نه سبب نزول; آن طور که در تفاسیر وارداست[8] ».

اگر معنای تفاسیر همان باشد که امام خمینی ادعا کرده است باید گفت: «تاکنون تفسیری برای کتاب خدا نوشته نشده است[9] ». زیرا آنگونه که امام خمینی فرموده است. فراگیری نکته های بدیع و بیان و وجوه اعجاز و شان نزول آیات و زمان نزول ومکی و مدنی و اختلاف قراءات و اختلافات مفسرین و یادگیری قصص و حکایات واطلاع از تاریخ گذشتگان همه اینها از مقصود و مراد واقعی قرآن به دور است و حتی موجب حجاب و غفلت از قرآن کریم می باشد[10] تفسیر حقیقی قرآن وظیفه اصلی است و از عهده انسانهای ضعیف خارج است و آنچه که ذکر می شود تنها به عنوان احتمالی بیش نیست[11] ، و هر کدام در جای خود خوب است; اما نباید به آنها بسنده نمود و مقصود قرآن را به آن منحصر دانست[12] .

از این کلمات که از حضرت امام خمینی نقل شد، استفاده می شود که مراد ایشان ازتفسیر قرآن معنای اصطلاحی نیست. وقتی می فرماید: تاکنون برای قرآن تفسیرنوشته نشده است مراد تفسیر باطن قرآن و مقصود واقعی آن است; ولی تفسیر به معنای توضیح الفاظ و مفردات و آیات قرآن کریم بسیار است و فراوان نوشته شده است.

به هر حال از روایات فراوانی استفاده می شود که تاویل قرآن غیر از تفسیر آن است و نسبت منطقی آنها تباین است; نه عموم مطلق. مثل: «یا حکم ان لهذا تاویلاوتفسیرا; ای حکم این تاویل و تفسیری دارد»[13] ، و «... علمنی تاویلها و تفسیرها;تاویل و تفسیر آن را به من بیاموز»[14] ، «ظهره تنزیله و بطنه تاویله; ظاهرش تنزیل آن و باطنش تاویل آن است »[15] ، البته گاهی تاویل و تفسیر به جای یکدیگر بکارمی روند; مثلا از ابن عباس نقل شده است که: «تفسیر بر چهار قسم است: 1 - آنچه راکه هر کس باید بداند. 2 - ظرافتهای کلام که عرب آن را می فهمد. 3 - آنچه را که فقط عالمان می فهمند. 4 - آنچه را که جز خداوند کسی نمی داند»[16] . قسم سوم و چهارتفسیر در این کلام ابن عباس همان تاویل است که به خدای متعال و راسخان در علم اختصاص دارد.

سید حیدر آملی تفسیر را در مقابل تاویل دانسته و می فرماید: «تفسیر یعنی بحث از کیفیت، اسباب و شان نزول آیات و امثال آن و این جایز نیست، مگر آنکه روایت درستی در مورد آن آمده باشد ولی تاویل به معنای صرف نمودن آیات به معنای مناسب آن است و این بر عالمان ممنوع نیست به شرط آنکه با قرآن و سنت موافق باشد»[17] .

عبد الرزاق کاشانی نیز در ابتدای تاویلات خود تفسیر را در مقابل تاویل قرار داده است.[18]از آنچه گذشت روشن گردید که:

1 - تفسیر به عبارت و الفاظ و توضیح واژه ها ارتباط دارد، و تاویل به واقعیت مربوط است و در بیان مصداقهای خارجی و حقیقت عینی آیات است.

2 - تفسیر به مشکلات و الفاظ غریب قرآن و غوامض آیات اختصاص دارد; ولی تاویل تمام قرآن فرا می گیرد و هر آیه ای یک صورت ظاهری و یک باطن دارد که صورت باطن همان تاویل و حقیقت خارجی آیه است 3 - احتمال دارد که تفسیر به احکام قرآن اختصاص داشته باشد[19] ، ولی تاویل همه آیات را اعم از احکام و غیر آنها در بر بگیرد[20] .

4 - دانش تفسیر برای هر کسی که با علوم ادبی و حدیث و علوم قرآن آشنا باشدممکن است; ولی دانستن تاویل قرآن تنها برای راسخان در علم میسر است.

5 - تفسیر بر دو قسم است: صحیح و باطل. تفسیر باطل همان تفسیر به رای است که محظور و ممنوع است. تاویل نیز بر دو قسم است: به حق و به باطل. تاویل به حق آن است که به هدایت و ارشاد مربوط بوده و گوینده آن راسخان در علم باشد. و تاویل به باطل تاویل اهل زیغ و اهواء است که به منظور فتنه و خراب کردن دین و اعتقادات مردم آیات متشابه را به دلخواه خود تاویل می کنند.

از آنچه گذشت روشن شد که استفاده های عرفانی بزرگانی چون محی الدین،قونوی، سید حیدر آملی و امام خمینی از آیات شریفه قرآن هرگز تفسیر قرآن نیست تا کسی توهم کند که جزء تفسیر به رای باشد.

امام خمینی پس از آنکه غور در صورت ظاهری قرآن را ماندگاری در زمین و ازوسوسه های شیطانی دانسته می فرماید: «یکی دیگر از حجب که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه است اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسرین نوشته یا فهمیده اند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست، و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رای که ممنوع است اشتباه نموده اند و بواسطه این رای فاسد و عقیده باطل قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نموده اند، درصورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رای باشد... مثلا اگر کسی از قول خدای تعالی «الحمد لله رب العالمین » که حصر جمیع محامد و اختصاص تمامی آن است به حق تعالی استفاده توحید افعالی کند و بگوید از آیه شریفه استفاده شود که هر کمال و جمال و هر عزت و جلالی که درعالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت می دهد از حق تعالی است، و هیچ موجودی را از خود چیزی نیست و لذا محمدت و ثنا خاص به حق است و کسی را در آن شرکت نیست. این چه مربوط به تفسیر است؟! تا اسمش تفسیر به رای باشد یا نباشد الی غیر ذلک از اموری که از لوازم کلام استفاده شود که مربوط به تفسیر به هیچ وجه نیست[21]».

اکنون که جدایی تاویل از تفسیر به رای روشن شد روش حضرت امام را درتاویل قرآن کریم بیان می کنیم. تاویل قرآن آن چنان گریزناپذیر است که به نظر امام خمینی آنانکه از تاویل پرهیز می کنند خود به تاویلی دیگر گرفتار شده اند. ایشان دربحث از تسبیح موجودات می فرماید: «محجوبین از اهل فلسفه عامیه و اهل ظاهر که منطق موجودات را نیافته اند به تاویل و توجیه پرداخته اند، و عجب آن است که اهل ظاهر که به اهل فلسفه طعن زنند که تاویل کتاب خدا کنند، به حسب عقل خود در این موارد، خود تاویل این همه آیات صریحه و احادیث صحیحه کنند، به مجرد آنکه نطق موجودات را نیافته اند; با آنکه برهانی در دست ندارند پس تاویل قرآن را بی برهان وبه مجرد استبعاد کنند[22] ».

در طول تاریخ نیز افرادی بوده اند که از تاویل قرآن سوء استفاده کرده و تاویلات غلط و نادرستی را به قرآن کریم نسبت داده اند،[23] و حضرت امام در این عبارت به منشا اشتباه آنان اشاره کرده که هر کس به عمق فلسفه پی نبرده باشد یا تنها اهل ظاهر وحس باشد و یا در تاویلات خود از برهان و استدلال دوری کند گرفتار تاویلات غلطو گمراهانه و هوا پرستانه می گردد بنابراین تاویل کننده قرآن باید اهل «فلسفه عالیه » ونه «فلسفه عامیه » بوده و با برهان و دل و معرفت و مشاهده به تاویل قرآن برسد.

روش حضرت امام در تاویل قرآن بر یک اصل استوار قرار دارد و آن تطابق بین کتاب تدوین و کتاب تکوین و کتاب انفس است. اگر جان انسان را کتابی از کتابهای الهی و جهان خارج را نیز کتاب تکوینی و قرآن کریم را کتاب تدوینی الهی بدانیم، همانگونه که از آیات شریفه قرآن و روایات و ادب فارسی به خوبی بدست می آید،در این صورت تاویل قرآن به معنای بیان تطابق کتاب تدوین با کتاب تکوین است.همانگونه که سید حیدر آملی نیز به آن تصریح کرده است.[24] تمام تاویلات امام خمینی نیز بر این اساس بوده و همیشه قرآن را با کتاب تکوین مطابقت می دهد، که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

الف: شاید سر خطیئه آدم علیه السلام توجه به کثرت اسمائی است که روح شجره منهیه است.[25]ب: در تفسیر و بلکه تاویل آیه شریفه «قل هو الله احد» می فرماید: «ممکن است که «هو» اشاره باشد به مقام فیض اقدس که ذات اسماء ذاتیه است و «الله » اشاره به مقام احدیت جمع اسمائی که حضرت اسم اعظم است و «احد» اشاره به مقام احدیت باشدو بنابراین آیه شریفه در صدد اثبات آن است که این مقامات ثلاثه در عین حال که درمقام تکثیر اسمائی کثرت دارند، به حسب حقیقت در غایت وحدت هستند و تجلی به فیض اقدس به حسب مقام ظهور «الله » است و به حسب مقام بطون «احد» است وشاید «هو» اشاره به مقام ذات باشد و چون «هو» اشاره غیبیه است در حقیقت اشاره به مجهول است و «الله » و «احد» اشاره به مقام واحدیت و احدیت باشد; پس ذات را که مجهول مطلق است معرفی فرماید به اسماء ذاتیه و اسماء واحدیت صفاتیه، و درحقیقت اشاره به آن است که ذات غیب است و دست آمال از آن کوتاه است و صرف عمر در تفکر در ذات موجب ضلالت است و آنچه مورد معرفت اهل الله و علم عالمین بالله است واحدیت و احدیت است. و واحدیت برای عامه اهل الله و احدیت برای خلص از اهل الله است »[26] .

ج: در تاویل ضمیر غایب در «انا انزلناه فی لیلة القدر» می فرماید: «قرآن قبل از تنزل به این نشاه در مقام و کینونت علمی در حضرت غیبیه به تکلم ذاتی بوده به احدیت جمع و ضمیر غایب اشاره به آن مقام است ».[27]د: در تاویل سوره مبارکه حمد نیز فرموده: «سوره حمد جمیع سلسله وجود است عینا و عملا و تحققا و سلوکا»[28] و آنگاه توضیح داده است که چگونه کلمات سوره حمد به همه عالم تکوین از ابتداء تا انتهاء و همه عوالم مجردات و مادیات اشاره دارد، و این هم به طریق اجمال است و هم تفصیل.

به هر حال تاویل قرآن اگر صحیح و همراه با برهان بوده و با معارف قرآنی هماهنگ باشد می تواند به آن هدف اصلی که هدایت است منتهی شود و ارتباط بین آیات شریفه را برقرار کند; به عنوان مثال وقتی می فرماید: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی; و هر که از یاد من رو بگرداند، زندگانی تنگی دارد و روز رستاخیز او را کور محشور می کنیم »[طه، آیه 124] و یا «و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة اعمی; و هر که در اینجا کور باشد، در آخرت هم کوراست »[اسراء، آیه 72].

روشن است که بین ذکر خدا و چشم سر مناسبتی نیست; پس باید مراد از چشم دراینجا چشم دل باشد، و مراد از کوری حجابهای دل باشد که مانع از رؤیت و مشاهده است، و مراد از ذکر معرفتی باشد که از راه کشف و شهود بدست می آید; بر این اساس اعراض از ذکر با کوری دل مناسبت کامل دارد.

نیز آیه شریفه «یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله;[زمر، 56] افسوس بر من که دراطاعت خدا کوتاهی کردم ». در هنگام تفسیر باید اینگونه معنا شود که این اظهارتاسف و حسرت از کوتاهی در اطاعت خدا و تحصیل رضایت اوست; ولی تاویل آن امام معصوم است و مقصود اظهار تاسف و حسرت از کوتاهی در معرفت امام واطاعت از امام می باشد.

در پایان ذکر این نکته نیز لازم است که چون طبق دلیل عقلی و نقلی و نیز کشف وشهود تاویل قرآن مخصوص معصومین علیهم السلام است که راسخان در علم هستند، هر کس غیر از آنان بخواهد قرآن را تاویل کند، باید احتیاط را از دست نداده وتمام آنچه را ذکر می کند، تنها به عنوان احتمالی در معنی و حقیقت آیات ذکر کند وچیزی را به صورت قطعی به کتاب خداوند نسبت ندهد; آنگونه که روش حضرت امام خمینی نیز بوده است.

منابع

1. «تفسیر العیاشی » محمد بن مسعود سمرقندی، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، مکتبه علمیه اسلامیه،تهران، 1381ق، ج 1، ص 2 و «علل الشرایع » محمد بن علی بن الحسین، شیخ صدوق، کتابفروشی داوری،قم، 1385ق، ص 606 و «الکافی » محمد بن یعقوب کلینی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه،تهران، 1363ش، ج 4، ص 549، ح 4.

2. «بصائر الدرجات » محمد بن حسن صفار، تصحیح میرزا محسن کوچه باغی، کتابخانه آیة الله مرعشی، قم،1404ق، ص 196، ح 7.

3. «تفسیر المحیط الاعظم و البحر الفخم فی تاویل کتاب الله العزیز المحکم » ج 1، ص 203.

4. «مفاتیح الغیب » محمد بن ابراهیم شیرازی، تصحیح محمد خواجوی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1363ش، ص 74.

5. «عقیدة اهل السنته و الجماعة » اعلاء عبد العزیز بن باز، تالیف محمد بن صالح العثیمین، دارالوطن، ریاض،1414ق، ص 5.

6. این قول را ملا صدرا در مفاتیح الغیب ص 85 از بعض اصحاب احمد بن حنبل نقل کرده است.

7. «الفتوحات المکیة » محی الدین بن عربی، تصحیح عثمان یحیی، المجلس الاعلی للثقافة، قاهره، 1405ق،باب 50، ج 80، ص 212.

8. «آداب الصلاة » امام خمینی، به اهتمام سید احمد فهری، موسسه چاپ و انتشارات استان قدس رضوی،مشهد، چاپ دوم، 1366ش، ص 212.

9. همان، ص 212.

10. همان.

11. همان، ص 92.

12. همان، ص 205.

13. «بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار علیهم السلام » علامه محمد باقر مجلسی، انتشارات اسلامیه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1363ش، ج 14، ص 192.

14. همان، ج 36، ص 257.

15. همان، ج 92، ص 97.

16. «تفسیر المحیط الاعظم و البحر الضخم فی تاویل کتاب الله العزیز المحکم » سید حیدر آملی، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1414ق، ج 1، ص 239.

17. «تفسیر المحیط الاعظم » ج 1، ص 232.

18. «تفسیر القرآن الکریم » منسوب به محی الدین بن عربی، تصحیح مصطفی غالب، انتشارات ناصر خسرو،تهران، بی تا، ج 1، ص 4.

19. «آداب الصلاة »، ص 221.

20. در «بحار الانوار» ج 82، ص 270 و ج 84، ص 254 آمده است که همه چیز حتی تک تک اجزای نماز دارای تاویل می باشند.

21. «آداب الصلاة » ص 220.

22. همان، ص 281.

23. «بحار الانوار» ج 93، ص 95.

24. معنی تاویل عرفانی تطبیق کتاب تدوینی با کتاب آفاقی است. «تفسیر المحیط الاعظم » ج 1، ص 240.

25. «آداب الصلاة » ص 305.

26. همان، ص 332.

27. همان، ص 349.

28. «سر الصلاة » ص 86.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر