سال امام (ره) را در حالی به پایان می بریم که هر روز بیش از پیش بر یقینمان از تعالی و بزرگواری آن شخصیت تاریخ ساز، در آگاهی به زمان، درک موقعیت اسلام و طراحی متعالی ترین راهکرد سعادت بشری افزون گردیده و دریغ و سوزمان از حرمان و آن چشمه معرفت و هدایت بیشتر می گردد.
در پی آشنایی بیشتر با شخصیت همه جانبه آن حضرت، در چهارمین شماره از فصلنامه های این سال، با یکی دیگر از شاگردان نزدیکشان به گفتگو پرداخته و تلالؤ انوار آن حضرت را در مصباح اندیشه ایشان به نظاره می نشینیم.
حجة الالسلام و المسلمین جناب آقای سید حمید روحانی اندیشمند و مورخ ممتاز عصر حاضر می باشند که با اشاره ای از سوی حضرت امام (ره) سعی و همت عالی خود را از سال 1345، در کنار مبارزات و همراهیشان با ایشان به جمع آوری و تدوین تاریخ انقلاب - از قیام پانزده خرداد به بعد - مصروف داشته اند.
ضمن سپاس فراوان از قبول این مصاحبه، تقاضا می کنیم در حد امکان از ویژگیها و برجستگیهای شخصیت حضرت امام (ره) برایمان بیان بفرمائید.
با تشکر از شورای فرهنگی - اجتماعی زنان، که بر پیشبرد آراء و اندیشه های حضرت امام(ره) اهتمام داشته و در این راه گام برمی دارند. در این خصوص باید عرض کنم که دیدگاهها و اندیشه های حضرت امام (ره) به راستی عمیق تر و گسترده تر از آن است که بتوان در یک مصاحبه کوتاه بدان پرداخت. لکن به مصداق «مالا یدرک کله لایُترَک کُلّه» یا بقول شاعر: آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید، اجمالی از ابعاد علمی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی ایشان را تا آنجا که فرصت اجازه دهد، عرض می کنم.
نخستین ویژگی حضرت امام (ره) این بود که امام در همه ابعاد صاحبنظر و اندیشمند بودند. به عبارت دیگر جامعیت شخصیت علمی و الهی حضرت امام(ره) نخستین ویژگی ایشان است که باید به آن توجه شود. در بعد علمی، کمتر کسی را می توان یافت که در همه علوم حوزوی متخصص و متبحّر باشد. اما حضرت امام(ره) در همه علوم رایج در حوزه ها، در حد اعلای تخصص بودند. در فقه، جامع الشرایط بودند. در اصول، کمتر کسی همطراز ایشان بود. در فلسفه و عرفان ممتاز و در حد اعلای تخصص بودند. حتی در علومی که در حوزه های علمیه رایج نیست و کمتر کسی در آن تخصص دارد حضرت امام (ره) در آن علوم سرآمد بودند، مثل جامعه شناسی که ایشان در این علم صاحبنظر بودند.
در حوزه های علمیه یا مراکز علمی دیگر، تا آنجا که ما مطلعیم، افرادی که به زهد و عرفان رو کرده اند، کم کم از جامعه فاصله گرفته و منزوی شده اند و کمتر در مسایل سیاسی و اجتماعی وارد شده و بیشتر به مسائل عبادی و عرفانی مشغول شده اند. یا کسانی که در جامعه به عنوان سیاستمدار شناخته شده و مسائل سیاسی را دنبال می کنند کمتر به امور عرفانی و زهد و تقوا توجه دارند. سیاستمداران دنبال سیاستشان و عارف مسلکان، دنبال عرفان خود می روند. کسانی هم که دنبال کارهای علمی هستند همین طور، از دایره تخصص خود فراتر نمی روند.
در این میان امام ویژگی خاصی دارند که اسلام را در همه ابعادش شناختند و معرفی کردند و این طور نبود که اسلام را در سیاست یا در عبادت خلاصه کنند.
وقتی حضرت امام (ره) در مسند تحقیق و تدریس می نشستند انسان احساس می کرد جز به مسایل علمی و تحقیقی به چیز دیگری توجه ندارند. آنگاه که به مسایل عرفانی و معنوی می پرداختند، احساس می شد که جز به معنا به چیز دیگری نمی اندیشند. ایشان در همه زمینه ها کارایی داشتند. آغاز این مبارزه ایشان را از مسائل علمی باز نداشت. چرا که هر یک از رسالت ایشان به جای خود انجام می گرفت.
رمز موفقیت حضرت امام (ره) در همین جامعیت شخصیت علمی و الهی ایشان بود که توانستند رسالت مقدس خود را به درستی به پایان برند. مسلما اگر حضرت امام (ره) نیز یک بعدی فکر می کردند یا هرگز موفق نمی شدند در اهداف اسلامی و نشر آرمانهای اسلامی خود، گامهای مؤثری بردارند و یا اگر موفق می شدند معلوم نبود بتوانند آنچه را که با واقعیت اسلام تطبیق می کند، ارائه دهند. لذا ایشان معتقد بودند که در جامعه، کسانی می توانند خدمت کنند که اسلام را در همه ابعاد شناخته و به کار بسته باشند. کسانی که یک بعدی فکر می کنند، نمی توانند خدمت کنند. عملاً نیز دیدیم کسانی که تنها به مسایل معنوی و عرفانی چسبیده بودند، نه تنها نتوانستند خدمت شایسته ای انجام دهند، بلکه گاهی خودشان دچار انحراف شده و در جامعه نیز انحراف به وجود آوردند؛ یا مثلاً آنهایی که تنها به مسایل سیاسی می پرداختند، در جامعه نتوانستند نقش مؤثری داشته باشند و چه بسا دچار انحراف شدند.
ویژگی دیگر حضرت امام (ره)، دقت و اصرار ایشان بر رعایت دقیق موازین اسلام بود. لذا وقتی در مسایل اخلاقی و یا در مسایل سیاسی و اجتماعی وارد می شدند اجازه نمی دادند کسی از حریم و موازین قرآنی خارج شود.
مثلاً بعضی از افراد سیاسی را می بینیم که فکر می کنند چون در حال مبارزه سیاسی هستند، می توانند به حق دیگران تجاوز کرده و به حریم دیگران وارد شوند یا اموال کسی را تصرف کنند و ... ولی حضرت امام (ره) به شدت در این گونه موارد برخورد می کردند. در زمینه حرکت پیشوایان اسلام نیز گاهی همین مسائل مطرح می شود، انسانهایی که شناخت درستی از اسلام ندارند بر برخی از بزرگان اسلام اشکال وارد می کنند که مثلاً چرا حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین، هنگام رویارویی با عمروعاص (هنگامی که عمروعاص برای نجات خود از چنگ حضرت علی علیه السلام خود را برهنه کرد، حضرت از او روی برگرداند و این باعث نجات عمرو عاص شد) او را نکشت،اگر همانجا او را می کشت معاویه شکست می خورد و آن مصیبتهایی که از طرف معاویه بر اسلام رفت وارد نمی شد. یا وقتی که لشکریان معاویه بر آب دست پیدا کردند آب را بر روی لشکریان حضرت علی علیه السلام بستند. ولی وقتی که لشکریان حضرت علی علیه السلام به آب دست پیدا کردند، حضرت اجازه نداند که آب بر روی لشکریان معاویه بسته شود. و یا حضرت مسلم وقتی که در خانه حضرت هانی پنهان بود. ابن زیاد به ملاقات هانی آمد، هانی به حضرت مسلم پیشنهاد دادند که وقتی ابن زیاد وارد می شود شما از پشت پرده حمله کنید و او را بکشید ولی حضرت مسلم این کار را نکردند که بر حسب ظواهر قضیه، اگر حضرت مسلم این کار را می کردند شاید سرنوشت نهضت حسینی به گونه دیگری رقم می خورد. چرا حضرت مسلم این کار را نکردند؟
حقیقت این است که شاید در این موقعیت ها شخص حضرت علی علیه السلام و یا امام حسین علیه السلام پیروز می شدند، ولی این دیگر پیروزی اسلام نبود. در مکتب اسلام موازینی وجود دارد که ارزشمندند. پیروزی و فتحی که با زیر پا گذاشتن این موازین و ارزشها به دست بیاید پیروزی مادی است که دنیاداران و جهانخواران دنبال آن هستند. ولی اسلام پیش از آنکه دنبال پیروزی ظاهری باشد، دنبال پیروزی مکتب خود می باشد و مسلما کسی که می خواهد مکتب خود را پیش ببرد، باید به موازین آن پایبند باشد و نمی تواند به هر قیمتی دنبال کسب پیروزی باشد و امام نیز در نهضت خود به پیروزی مکتب اسلام می اندیشیدند نه به پیروزی شخص خود. به همین جهت کاملاً مواظب موازین اخلاقی و اسلامی بودند. مثلاً در آغاز نهضت، بسیاری به ایشان پیشنهاد حرکت چریکی دادند. مخصوصا بعد از جریان 15 خرداد 42، وقتی که رژیم شاه در برابر منطق و انتقاد و اعتراض امام، به آن حرکت وحشیانه دست زد و مردم را به جرم تظاهرات در دفاع از امامشان، به خاک و خون کشید، این فکر بوجود آمد که چون با رژیم جرّار خون آشام شاه جز با زبان زور نمی توان سخن گفت اندیشه ها کاملاً به سوی حرکت مسلحانه جذب شد. وقتی که امام در 16 فروردین 43 از زندان آزاد شدند، جوانهای مسلمان و گروههای اسلامی حضرت امام (ره) پیشنهاد حرکت های چریکی دادند. ایشان به شدت با این گونه حرکتها مخالف بودند و یکی از دلایلشان این بود که این گونه کارها باعث کشته شدن عده ای بی گناه شده و در جامعه اسلامی هرج و مرج ایجاد می کند و زیان آن برای مسلمانان است. لذا هیچگاه اجازه چنین حرکتی را ندادند و تا آخر نیز مبارزه چریکی را تأیید نکردند. چون نمی خواستند پیروزی به هر قیمتی به دست بیاید، حتی به قیمت از بین رفتن نظام جامعه و پدید آمدن هرج و مرج در اجتماع، اینها از ویژگیهای برجسته حضرت امام(ره) بود که کاملاً به آن توجه و دقت داشتند.
از ویژگیهای خاص حضرت امام(ره) این بود که از تاریخ، درسهای برجسته ای گرفته بودند که کمتر کسی به آن توجه داشت. علیرغم اینکه در حوزه های علمیه نه تاریخ تدریس می شد و نه تاریخ مطالعه می شد. شاید الان تعدادی از روحانیون ما به مطالعه تاریخ روی آورده باشند. ولی در حوزها تاریخ تدریس نمی شود اما امام از تاریخ درسهای فراوانی گرفته بودند. از جمله درسهایی که امام از تاریخ گرفته بودند این بود که دریافته بودند یکی از شگردهایی دشمن علیه نهضت ها، ایجاد اختلاف و مقابل هم قرار دادن رهبران نهضتها و انقلابها است. مثلاً در جریان حرکت علما علیه استبداد در دوران مشروطه، بزرگترین خیانتی که به نهضت عدالتخواهی شد این بود که فراماسونرها و منورالفکرها نفوذ کردند و نهایت تلاش را برای ایجاد اختلاف میان رهبران آن نهضت انجام دادند. به اسم دفاع از بهبهانی به آیت اللّه شیخ فضل اللّه نوری اهانت کردند و به اسم دفاع از شیخ فضل اللّه ، بهبهانی را ناسزا گفتند و مورد هتک حرمت قرار دادند و در نتیجه پس از تضعیف آنها، شیخ فضل اللّه را شهید و آیت اللّه بهبهانی را ترور کردند و حتی رهبران غیر روحانی مانند باقرخان را شهید کردند و ستارخان را مجروح کردند، طوری که تا آخر عمر زمین گیر بود، نهضت مشروطه به این ترتیب منحرف شد. در سایر حرکتها و نهضت ها هم همین شرایط را می بینیم. کودتای 28 مرداد در شرایطی به پیروزی رسید و نهضت ملی شدن صنعت نفت را ریشه کن کرد که توانست بین رهبران نهضت اختلاف ایجاد کرده و آنها را رویاروی هم قرار دهد. لیکن می بینیم حضرت امام (ره) از آن روزی که (از 1341) در قم نهضت را آغاز کردند، چه در زمانی که در قم بسر می بردند و چه در زمانی که در نجف در حال تبعید بودند، علیرغم توطئه های گسترده برای ایجاد اختلاف و کشاندن ایشان به کشمکشهای داخلی هرگز وارد اختلافات نشدند. من در نجف شاهد بودم که امام در طول 15 سالی که در آنجا تبعید بودند، تحجرگرایان و عناصر مرموزی که در آن حوزه حضور داشتند، دائما علیه حضرت امام (ره) به جوسازی و سم پاشی می پرداختند و بر علیه ایشان تبلیغ می کردند. لیکن هرگز حضرت امام (ره) در مقابل جوسازیهای آنان به مقابله برنخاست و هر چه حمله تحجرگرایان علیه ایشان زیادتر می شد، حضرت امام (ره) مبارزه علیه شاه را تشدید می کردند. و هر چه که حمله در آن محافل ارتجاعی نجف علیه امام زیادتر می شد، امام جهت حمله را طرف شاه می کردند و همین باعث فراگیر شدن نهضت شده و انقلاب را به پیروزی رساند و این یکی از درسهای بزرگی بود که حضرت امام (ره) از تاریخ گرفته بودند.
اما متأسفانه کسانی که امروز ادعای پیروی از راه امام را دارند، کمتر به این نکته توجه دارند که ایجاد اختلاف و کشمکش میان نیروهای وفادار به انقلاب باعث سوء استفاده دشمن شده و نیروهای وفادار به انقلاب را تضعیف می کند. قرآن می فرماید: «لقدکان فی قصصهم عبرةٌ لاولی الالباب» در سرگذشت گذشتگان برای خردمندان عبرتی است، شاید اشاره به این نکته باشد که هر کسی نمی تواند از تاریخ و از سرگذشت گذشتگان عبرت بگیرد و پند بپذیرد. باید این فرد یک ویژگی داشته باشد، باید اهل خرد باشد، اهل عبرت باشد و یا به تعبیر قرآن اولوالالباب باشد.
حضرت امام (ره) عبرتهای تاریخ را دقیقا به کار می بستند و با آن عبرت پذیری، خود و قیام خود را از موانع و مشکلاتی که نیاکان ما داشته، دور نگه داشتند و از انحراف در مسیر نهضت کاملاً جلوگیری کردند.
از دیگر برجستگی های حضرت امام (ره) این بود که توطئه انحراف در مسیر نهضت را به خوبی می شناختند و با آن رویارویی می کردند. دشمن وقتی نمی تواند نهضتی را در نطفه خفه کند، سعی می کند یک جریان انحرافی پدید آورده (یک جریان موازی آن نهضت) در همان جریان مشروطه حرکت علما طبق موازین قرآنی و اسلامی یک حرکت عدالتخواهی بود. ولی عوامل نفوذی این نهضت عدالتخواهانه را به نهضت مشروطه کشانده و به دنبال آن توانستند با ایجاد یک سلسله مسایل بسیار انحرافی، آن قیام مقدس را به کلی از مسیر خود منحرف کنند. تا آنجا که رضا خان مأمور را از اسطبل انگلیس بیرون آوردند و بر تخت سلطنت نشاندند.
با شروع انقلاب و اوج گیری این نهضت، ملی گراها و چهره های به اصطلاح سیاسی از فرصت استفاده کردند تا زمینه انحراف در مسیر انقلاب را پدید آورند. آنان، از انتخابات آزاد و از آزادی مطبوعات و اجرای قانون اساسی حرف می زدند که امام بلافاصله از نجف پیام دادند کسانی که از قانون اساسی، انتخابات آزاد و مطبوعات دم می زنند، می خواهند رژیم شاه را از سقوط نجات دهند و این خیانت به آرمان ملت است. اگر از این روش دست برندارند من آنها را به ملت معرفی خواهم کرد که این اتمام حجت امام آنها را بر سر جای خود نشاند و آنها از اجرای نقشه هایشان باز ماندند. امام هوشیار بودند که در مسیر نهضت عواملی نفوذ نکنند که خط موازی بوجود بیاورند و نهضت را منحرف کنند.
سیر دیدگاهها و اندیشه های حضرت امام(ره) و سیر مبارزات و مشی عالمانه و مدبرانه ایشان حاکی از یک نظام متقن و اصولی است. برخی آن را به یک نظریه سیاسی تعبیر می کنند و سعی دارند آن را با ویژگیهای یک نظریه مطرح کنند. نظر حضرتعالی و تحلیل شما از این نظام چیست؟
در مورد دیدگاه حضرت امام(ره) باید به این نکته توجه کرد که بیشتر پیامها و رهنمودهای حضرت امام (ره)، برخاسته و برگرفته از اصول مسلم اسلام است و نمی توان آن را به عنوان یک نظریه پنداشت. اصول و مبانی حرکت حضرت امام(ره) که منجر به انقلاب شد و انقلاب را به پیروزی رسانید، برگرفته از اصول مسلم اسلام و قرآن بود. این گونه نبود که به نظریه شخصی و استنباطی ایشان برگردد. مثلاً یکی از اصول مسلم اسلام مبارزه با ظلم و مخالفت با ستمگران و طاغوتیان است. وقتی ما زندگی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام را مطالعه می کنیم یا به آیات قرآن توجه می کنیم می بینیم که یکی از اصول مسلم، مبارزه با ظلم و طاغوت است. حال اگر احیانا شرایط اجازه نداد که یک مسلمان به وظیفه دینی خود در مبارزه با ظلم و ستمکاران عمل کند، عنوان ثانوی است که شرایط و موانع حاکم، باعث شده که نتواند به وظیفه خود عمل کند. ولی این اصل به قوت خود باقی است. همانطور که وظیفه یک مسلمان است که نماز به جا بیاورد ولی اگر موانعی بوجود آمد و کسی را از نماز خواندن بازداشتند و یا بیماریش در حدی بود که برای او امکان نماز خواندن نبود، اصل اولیه به جای خود پابرجاست. بنابراین اگر حضرت امام (ره) مبارزه با طاغوت را دنبال کرده و به پیروزی رساندند و نظام 2500 ساله را واژگون کردند، این نظریه اجتهادی و استنباطی حضرت امام (ره) نیست، این جزء اصول مسلم اسلام است و سیره ائمه اطهار علیهم السلام و حضرت رسول صلی الله علیه و آله چنین بوده است. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله زمانی که بعثت خود را در جزیرة العرب گسترش دادند و در مرحله نخست زورمداران و گردنکشان جزیرة العرب را قلع و قمع کردند، بی درنگ نامه به سلاطین آن روز جهان نوشتند و آنها را دعوت به اسلام نمودند و حتی اولتیماتوم دادند که اسلام بیاورید تا سالم بمانید. یعنی اگر دین حق و عدالت را نپذیرید و کفر و شرک را که خلاف فطرت و نظام تکوین است، کنار نگذارید ما به حکم مأموریت الهی بر علیه شما مبارزه می کنیم و آرامش و آسایش شما را به هم می زنیم. مسلما اگر حضرت رسول صلی الله علیه و آله رحلت نمی فرمودند در مبارزه با سلاطین ظلم درنگ نمی کردند و مبارزه را از جزیرة العرب به سراسر جهان گسترش می دادند. این سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله است که برای ما متّبِع می باشد و باید از آن پیروی کنیم و یا دستوراتی در آیات و روایات در جهت مبارزه با ظلم و اقامه عدالت در جامعه می باشد که همه اینها جزء اصول مسلم اسلام است و تردیدی در آنها نیست. حضرت امام (ره) نیز همین اصول مسلم را به کار بستند و اجراء کردند. صریح قرآن است که «وما لکم اَلاّتقاتلون فی سبیل اللّه والمستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا»
«چرا مبارزه نمی کنید، چرا به پا نمی خیزید، مگر نمی بینید که مستضعفان شبانه روز از خدا می خواهند که آنها را از چنگال ستمگران نجات دهد و برای آنها یاورانی بفرستد.»
در مبارزه با ثروتمندان و زراندوزان می بینیم که قرآن هشدار می دهد که: «والذین یکَنزون الذَهَبِ والفضه ولاینفقونها فی سبیل اللّه فبَشّرهم بعذاب الیم» «کسانی که زراندوزی می کنند و از آنچه بدست آورده اند در راه خدا انفاق نمی کنند آنها را به عذاب دردناکی بشارت بده» بنابراین مسئله مبارزه با سرمایه داری و زراندوزی چیزی نیست که به نظریه حضرت امام (ره) برگردد. اینها همه جزء اصول مسلم قرآن است. و یا مبارزه با آمریکا مسئله ای نیست که به نظریه حضرت امام برگردد که قرآن می فرماید: «لن یجعل اللّه للکافرین علی المؤمنین سبیلاً» خداوند اجازه نمی دهد کافرین بر مسلمانان سلطه داشته باشند. ما وقتی که می بینیم آمریکا جهانخوارگی و ژاندارمی و تجاوز خود را نشان داده و به چیزی جز ظلم و تجاوز و سلطه تن در نمی دهد، مسلما اسلام اجازه نمی دهد که چنین دشمن غدار و جهانخواری در کشور اسلامی نفوذ کند و مسلمانان را اسیر و ذلیل مطامع استعماری خود کند. وظیفه هر مسلمانی است که در برابر چنین توطئه ای بایستد و اجازه ندهد بر کشورش مسلط شوند و یا قرآن می فرماید: «لا تَتَخذوا عدوّی و عَدوَّکم اولیاء» دشمنان مرا و دشمنان خودتان را دوست نگیرید و به آنها نزدیک نشوید. الان دشمنی آمریکا با اسلام ثابت شده است. نه تنها با ایران، بلکه هر کشور دیگر که خواسته روی پای خود بایستد و به موازین اسلامی پایبند باشد، آمریکا با او برخورد می کند. سودان را چرا اینگونه تحت فشار قرار داد و بیمارستان این کشور محروم را با خاک یکسان کرد؟ برای این که سودان بر موازین اسلامی (تا حدی که خودشان شناخت دارند) تکیه کرده و می خواهد اسلام را در آن کشور پیاده کند. آمریکا به شدت با کشورهایی که بخواهند به موازین اسلامی پایبند باشند مقابله می کند، حتی بالاتر از آن، شما در دنیا کشوری را پیدا نمی کنید که حکومت مردمی داشته باشد و آمریکا با آن مخالفت نکند و سر ناسازگاری نداشته باشد. آمریکا با دولتهایی که ضد ملی هستند و با مردمشان فاشیستی و با خودکامگی برخورد می کنند روابط کاملاً نزدیک و حسنه دارد. اما اگر دولتی مردمی و برخاسته از آراء ملت باشد، با او مبارزه آشتی ناپذیر دارد؛ یعنی آمریکا یک نظام ضد مردمی و ضد خلقی است. اصل مسلم اسلام اجازه نمی دهد با چنین دشمنی که هم مخالف اسلام و هم دشمن بشریت است، رابطه برقرار گردد. بنابراین مبارزه ما با امریکا، که به فرموده حضرت امام (ره) مبارزه ای آشتی ناپذیر است،مطابق با این اصل مسلم اسلامی است.
یا حکم اعدام سلمان رشدی نه تنها مطابق با اجتهاد و نظریه امام (ره) است، بلکه همه اسلام شناسان اعم از شیعه و سنی این اصل را قبول دارند که هر کس به مقام شامخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اهانت کند، جرمش اعدام است و باید او را کشت.
طرح تشکیل ارتش 20 میلیونی از سوی حضرت امام (ره) نیز به اصل مسلم اسلام بر می گردد. این قران مجید است که اعلام می کند «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه» آماده شوید، توانایی کسب کنید و با دشمن خدا بجنگید بنابراین می توان گفت که بیشتر دیدگاههای حضرت امام (ره) در مورد مسائل سیاسی - اجتماعی و کشور داری و روابط ما با سایر کشورها از اصول مسلم اسلام است و همان طور که اصول مسلم اسلام با شرایط زمان و مکان تغییر نمی کند بنابر این خط امام، راه امام و اندیشه ها و آرمانهای امام که برخاسته از اصول اسلام است، تغییر ناپذیرند. و در یک کلام می توان گفت دیدگاههای حضرت امام (ره) اصل است نه نظریه.
فلسفه نهضت حضرت امام (ره) و شیوه مبارزاتی ایشان به نظر شما چگونه بود؟
فلسفه حرکت امام (ره) و نهضت ایشان، همان فلسفه ورود اسلام به جوامع بشری است، اندیشه ای که اسلام برای فتح دلها و رساندن بشریت به سعادت دنیوی و اخروی داشته است. حضرت امام (ره) نیز آن آرمانها و اهداف اسلامی را مطرح کردند و تا حدی پیش بردند و انگیزه ای و غیر از اسلام و احکام و مبانی اسلام و ادامه راه پیامبران الهی مخصوصا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام و تحقق اهداف قرآنی نداشتند. شیوه مبارزاتی حضرت امام (ره) همان شیوه رسولان الهی بود. اگر ما در قران می خوانیم که حضرت ابراهیم علیه السلام با یک تبر نمرودیان را از بین برد و یا حضرت موسی (ع) با یک عصا نظام 400 ساله فرعونی را از بین برد، پذیرفتن این وقایع برای نسل امروز مشکل می نمود که چگونه امکان دارد که یک نفر بدون داشتن تجهیزات لازم و بدون جنگ مسلحانه بتواند چنین تغییرات عظیمی در صحنه تاریخ ایجاد کند، اما می بینیم در قرن بیستم و در دنیای امروز شخصیتی که از تبار ابراهیم علیه السلام بود، نه معجزه داشت و نه ادعای اعجاز، با دست خالی و با قلم و بیان توانست نظام 2500 ساله شاهنشاهی را واژگون کند و دست ابر قدرت خون آشام تا به دندان مسلح را که به مخرب ترین و مدرنترین سلاحهای روز مجهز بود از ایران قطع کند.
حضرت امام (ره) با آن پشتوانه علمی و عظمت معنوی که الهام گرفته از مکتب وحی و سیره بزرگان دین بود در تشخیص مسائل و مهم قضایا فاصله ای بسیار با امت داشتند چگونه از ابتدا تا انتهای نهضت تا این حد به مردم توجه و تکیه داشتند؟
مردان خدایی، هر چه به خدا نزدیکتر هستند نسبت به مردم رئوف تر و مهربانتر و وابسته تر هستند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله حتی نسبت به کفار نیز رأفت داشتند و دلسوز بودند و تا آنجا در راه هدایت آنها رنج می کشیدند که قرآن ایشان را دلداری می دهد و یادآور می شود که برای ما هیچ کاری نداشت که آیاتی را بفرستیم که آنها هدایت شوند ولی می خواهیم آنها با اراده خود راه راستگاری را انتخاب کنند.
مسلما انسانهای خدایی، مردمی هستند و به چیزی جز سعادت مردم نمی اندیشند، اگر می بینید افرادی به مردم خیانت می کنند برای این است که نفسشان برایشان مهم است و «خود» برایشان مطرح است. مسلما چنین کسی نمی تواند به توده های مردم فکر کند. انسان هر چه از خودش دور شود به خدا نزدیکتر می شود و کسی که به خدا نزدیک شد، در راه سعادت انسانها گام بر می دارد. حضرت امام (ره) این گونه نبود که فقط با اتکاء به مردم کار را تمام کند بلکه با هدایت مردم می خواست راه اسلام را پیش ببرد که موفق هم شد. یادم می آید که در سال 1342 بعد از به خاک و خون کشیده شدن مدرسه فیضیه، یک شب در ملاقاتی که حضرت امام(ره) با فضلا و روحانیون داشتند این بحث پیش آمد حالا که رژیم به جای پاسخ صحیح منطق و نصیحت و اندرز شما، با شیوه بسیار فاشیستی به میدان آمده و تحمل نصیحت انتقاد را ندارد و جواب منطق را با خونریزی می دهد با این وضع با دست خالی ما چگونه می توانیم نهضت را پیش ببریم؟
حضرت امام (ره) فرمودند: اگر ما مردم را آگاه و روشن کنیم، تا به وظیفه اسلامی خود آشنا شوند، من یقین دارم که شاه و ساواک نمی توانند در این کشور به حکومت خود ادامه دهند. فهم این سخن برای امثال من بسیار مشکل بود و نمی توانستیم درک کنیم که رژیم تا به دندان مسلح شاه چگونه ممکن است با آگاهی مردم از بین برود. معنی این فرمایش حضرت امام (ره) را در سال 1357 فهمیدیم، آن روز که انقلاب فراگیر شد و اوج گرفت و مردم یکپارچه در سایه روشنگریها و افشاگریهای 15 ساله حضرت امام (ره) به صحنه آمدند، دیدیم که بدنه ارتش هم به مردم پیوست و رژیم شاه خلع سلاح شد و با وجود ساواک هم نتوانست در ایران دوام بیاورد و به سلطنت ادامه دهد و ناگهان این نظام شاهنشاهی فرو پاشید.
حضرت امام (ره) با آگاهی تمام نقش اول و مؤثر را به مردم می دادند و آنرا در گرو آگاهی مردم می دانستند. در آغاز نهضت در نخستین جلسه ای که شب 17 مهر ماه 1341 با علمای قم داشتند، پیشنهاد کردند هر گونه نامه و تلگرافی که میان شاه و علما رد و بدل می شود چاپ گردد و در اختیار مردم قرار داده شود. و این یک حرکت نوینی بود که در حوزه ها سابقه نداشت، علما مکرر با رژیم در گیر می شدند و پیام هایی میان آنها رد و بدل می شد، اما مردم بی خبر بودند. به عنوان مثال، مرحوم آیت ا... بروجردی گاهی پیام های بسیار تندی را به شاه می دادند، در یکی از ملاقاتهایی که با دکتر اقبال نخست وزیر وقت داشتند، در باره بعضی از قوانینی که می خواستند به اجرا در بیاورند و با اسلام مغایرت داشت بحث شده بود و دکتر اقبال تمسک به اجرای این قوانین در بعضی از کشورهای اسلامی می کرد و اینکه ما اولین کشوری نیستیم که این قانون را اجرا می کنیم. آیت ا...بروجردی جواب داده بودند که اگر شما واقعا می خواهید از کشورهای اسلامی تبعیت کنید آنها اول شاه بازی را کنار گذاشتند. البته مردم هیچ اطلاعی از این گونه مسائل نداشتند. ولی امام پیشنهاد دادند که مردم از این مکاتبات مطلع باشند و از آن طرف نیز وعاظ و خطبا را موظف کردند که مردم را آگاه سازند و توطئه های پشت پرده را برای مردم تبیین کنند. ایشان به همان شیوه پیامبران، با تکیه بر مردم مبارزه را آغاز و دنبال کردند و به ثمر رساندند و تا آخرین روز زندگی به فکر مردم بودند و مردم را ولی نعمت خود می دانستند و می گفتند که ما هر چه داریم از این مردم داریم.
توجه حضرت امام (ره) و تمجید و عنایت ایشان نسبت به زنان مبنی بر کدام اصل بود و آیا این حرکت بدیع، در تاریخ اسلام در حد ظرفیت جامعه آن عصر بود یا خیر؟
یکی از برجستگیهای نهضت حضرت امام (ره)، توجه ایشان به نقش و رسالت زنان بود. قبل از آغاز این نهضت در جامعه ما نسبت به زن دو نوع اندیشه وجود داشت. اندیشه ای که زنان را به عنوان آلت دست برای هوسرانیها و استفاده های شیطانی و حیوانی یک مشت مرد هوسباز مطرح می کرد تا جاییکه شاه در یک مصاحبه با خبرنگار خارجی گفته بود که «زن به درد این می خورد که فریبا باشد و جز این از او کاری بر نمی آید».
اندیشه دیگر، این بود که از زن فقط به عنوان آشپز و یا اگر خیلی احترام قائل بودند به عنوان مادر بچه ها از او نام برده می شد. ولی حضرت امام (ره)علیرغم آن تعبدی که نسبت به مسائل دینی داشتند به زن طور دیگری نگاه می کردند و انتظار دیگری داشتند ایشان هرگز اهل شعار نبودند و اغراق نمی کردند این که امام بارها در صحبتهایشان فرمودند که: «سهم زنان در این نهضت بیشتر از مردان بود و ما در پیروزی انقلاب مدیون زنها هستیم»، واقعیتی بود که حضرت امام (ره) به آن اعتقاد داشتند و توانائیهای زنان را در مبارزات و فعالیتهای اجتماعی، فوق العاده می دیدند و انصافا دریافتیم که پایداری زنان و مقاومت آنها در برابر مشکلات به مراتب از مردها بیشتر است. این امر نیز برمی گردد به آن روح معنوی امام و الهامی که از مبانی اسلام گرفته بودند و نسبت به زنان نه تعصب داشتند و نه اجازه سوء استفاده از زنان را می دادند و می گفتند که زنان باید در مرز قوانین اسلام حرکت کنند. دیدیم زنان نیز ثابت کردند از نظر روحی، فکری، جسمی نه تنها از مردان کمتر نیستند بلکه در مواردی قویتر نیز هستند اینها از نکاتی بود که که امام از مکتب اسلام گرفته بودند و واقعا حق عظیمی بر گردن جامعه ما خصوصا زنان دارند. امام با همسر و دختران خویش کاملاً برخورد انسانی و اسلامی داشتند و به همسرشان فوق العاده احترام می گذاشتند، تا خانم بر سر سفره نمی نشستند، امام دست به طرف غذا دراز نمی کرد. به خانم هیچگاه نمی گفتند کجا بودید و یا به کجا می روید. همچنین دختران خود را در انتخاب راه زندگی، تحصیل علوم، لباس و پوشاک آزاد می گذاشتند و در امور آنان هیچگونه دخالتی نمی کردند و امر و نهی نابجا نداشتند. البته خانم امام نیز از نظر فکری و اخلاقی از جایگاه والایی برخوردار بودند، به موازین اسلامی و اخلاقی پایبند بودند، نه تنها یک عمل خلاف اسلامی از ایشان سرنمی زد بلکه هیچگاه کاری بر خلاف شئون امام و خواست ایشان انجام نمی دادند و به وظایف خویش به درستی آشنا بودند. دختران امام نیز همینطور. اگر زنان امروز تا حدی با حقوق خود آشنا شده اند و می توانند از آن دفاع کنند، به برکت اندیشه و روشنگریهای حضرت امام (ره) است. امام از زنها آن چیزی را می خواست که اسلام می خواست. ما تا رسیدن به اهداف حضرت امام (ره) در مورد زنان راه درازی در پیش داریم. البته من فکر می کنم زنها خود باید بیش از هر کسی در جهت تأمین حقوق خود بکوشند، قران مجید می فرماید:«ان اللّه لا یغیّر ما بقومٍ حتی یغیّروا ما بانفسهم» هر کسی باید سرنوشت خود را خودش تغییر بدهد و دگرگون کند.
خدا آن ملتی را برتری داد |
که تقدیرش بدست خویش بنوشت |
به آن مردم سر و کاری ندارد |
که دهقانش برای دیگری کشت |
اگر بانوان معزز و متعهد دست روی دست بگذارند و بنشیند تا آقایان حقوق آنها را بدهند این امر هرگز عملی نخواهد شد و همان سرنوشتی را خواهند داشت که در طول تاریخ داشته اند. علیرغم اینکه در صدر اسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن همه در جهت تأمین حقوق زنان تلاش کرد، بعد از رحلت آن بزرگوار زنان با چماق دین از حقوق خود محروم شدند. امروز هم با شعارها و وعده های دروغین و با دور کردن زنان از جایگاه واقعی خود در نظام خلقت ظلم نوینی بر آنان تحمیل می شود. و همچنان جامعه به سوی مرد سالاری پیش می رود. زنان باید در مرحله نخست به تحصیل بپردازند خصوصا در زمینه علوم اسلامی، چرا که زنان و مردان مادامی که در زمینه مسائل اسلامی به اجتهاد نرسیده و صاحب نظر نباشند، نمی توانند بدرستی وظایف اسلامی خود را درک و دنبال کنند.
در جامعه علیرغم قوانین مسلمه در باره حقوق زنان، ظلمهایی در خانواده ها به زنان و دختران می شود که دردناک است در این زمینه ها نیز باید فکر اساسی بشود و دلیل همه آنها این است که اسلام در جامعه ما اجرا نمی شود و به حقوق زن کمتر توجه می شود. باید در این زمینه از نظر قانونی فکری کرد که این مسائل حل بشود ولی در هر صورت در جامعه ما زنان وقتی می توانند به تمام حقوق حقه خود برسند که کاملاً به حقوق خود آشنا شوند. تشکیلات پدید بیاورند، سمینارهای علمی پیرامون حقوق زن و نقش او در مسایل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تشکیل دهند و مشکلات گوناگون زنان را به بحث بگذارند. از برخوردهای شعاری و گفتگوهای تشریفاتی و اظهار نظرهای صرفا کلیشه ای اجتناب کنند. زن در طول تاریخ مظلوم بوده و امروز نیز مظلوم است. ظلمی که در طول تاریخ به زن شده به هیچ جنبنده ای نشده است و این مظلومین تاریخ باید امروز با الهام از مکتب حضرت امام (ره) و با تکیه بر اسلام ناب محمدی در راه پایان دادن به ظلم ها و رنج های بی پایانی که تا امروز داشته و دارند پایان بخشند و به حقوق حقه خود برسند. به امید آن روز.
در پایان باید روی این نکته تکیه کنم که ادامه راه حضرت امام (ره) مستلزم این است که راه ایشان شناخته شود. باید افراد صاحب نظر و اندیشمند در کنگره ها و سمینارها، خط امام و راه امام را تبیین کنند. باید به نسل جوان بگویند خط امام چیست؟ و شامل چه مسائلی است، آیا خط امام فقط مرگ بر آمریکا است؟ اگر این باشد بی جهت نیست که حزب توده گفته بود که ما از همه به خط امام نزدیکتر هستیم چون فکر می کردند که خط امام فقط مرگ بر آمریکاست. حقیقت این است که خط حضرت امام (ره) به درستی تبیین و بررسی نشده است. لذا باید در جهت تدریس و تبیین آن برای نسل جوان کوشش کرد.
یکی از پیامهایی که حضرت امام (ره) در یکی از ملاقاتها به اولیاء مدارس بیان داشتند این بود که بچه های ما را با همه ابعاد اسلام آشنا کنید این گونه نباشد که فقط در زمینه مسائل عبادی تربیت شوند اما از بینش سیاسی لازم محروم بمانند و افراد مرموز که بینش سیاسی قوی دارند آنها را به انحراف بکشانند. این سفارش و هشداری بود که امام در سال 58 به اولیای مدارس دادند ولی متأسفانه ما نتوانستیم آن طور که امام می خواستند در آموزش و پرورش نونهالان بکوشیم و به آنان بینش صحیح سیاسی بدهیم و وقتی آنها وارد اجتماع شدند، دیگران به آنها بینش انحرافی دادند و عده ای را به انحراف کشاندند و این نیز مسئله ای است که بایستی مورد توجه قرار گیرد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه