محتشم و غم زینب علیها السلام

آن زمان که یزیدیان تصمیم گرفتند اهل بیت [۱] و زنان و کودکان را بر کشتگان عبور دهند، ناگاه چشم زینب(س) بر پیکر پاره پاره شده امام حسین(ع) افتاد، چه کند، چه بگوید، با که بگوید؟ محتشم در فرازی از بند هشتم ترکیب بند معروف خود، این صحنه را این گونه به تصویر می کشد:

آن زمان که یزیدیان تصمیم گرفتند اهل بیت [1] و زنان و کودکان را بر کشتگان عبور دهند، ناگاه چشم زینب(س) بر پیکر پاره پاره شده امام حسین(ع) افتاد، چه کند، چه بگوید، با که بگوید؟ محتشم در فرازی از بند هشتم ترکیب بند معروف خود، این صحنه را این گونه به تصویر می کشد:

ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

بر پیکر شریف امام زمان فتاد

بی اختیار نعره هذا حسین ازو

سر زد چنان که آتش ازو در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول

رو بر مدینه کرد که یا ایها الرسول

این کشته فتاده به هامون حسین توست

وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی

دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

سپس زینب مظلوم(س) در شدت غریبی و بی کسی مادرش حضرت زهرا(س) را صدا می کند و می گوید:

ای مونس شکسته دلان حال ما ببین

ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین

اولاد خویش را که شفیعان محشرند

در ورطه عقوبت اهل جفا ببین

تن های کشتگان همه در خاک و خون نگر

سرهای سروران همه بر نیزه ها ببین... [2]


[1] . پایگاه حوزه، مجلات، پاسدار اسلام شماره 174، محرم در

[2] .دیوان محتشم کاشانی .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان