زینب ای زینت ز نامت شرمسار ای ظفر فرجام و انجام استوار ای سخن پرداز ای خاموش صبر ای اسیر بسته در عین وقار ای به خشم، آتش به مهر، افسانه سوز ای غضب در چهره، صبرت پایدار ای شکوه داد مظلومان دهر ای زمان در کف عنان در اختیار ای قیامت مطلع دیوان عشق ای قعودت متن هر دفتر نگار ای به صورت زن، به سیرت شیر مرد ای به عزت ای به عسرت سازگار ای حسین را یار در معراج خون ای علی را دخت و ای زهرا شعار ای گل روی تو شمع شام زن ای زنان را از تو صدها اعتبار کند کردی گردش سیر زمان خسته کردی خصم را در ابتکار گرچه دشمن بست دستت را به بند شیر را کی باشد از زنجیر عار صبر ایوب و شب یعقوب پیر بعد تو افسانه آید در شمار ظهر عاشور و دیار شام غم هر دو با نامت قرین اشتهار میگسار مست مسجد را امام ناتوان کردی به تخت زرنگار کوفه گریان شام ویران خنده زد روز شامی را تو کردی شام تار شام اگر خال است در شامات لیک ننگ و عزت هر دو را دارد به بار خال ننگ از نام بو سفیانیان خال فضل از تربتت شد آشکار سید از فیض که میراند سخن؟ زانکه نطقش کرد عالم را مهار