ماهان شبکه ایرانیان

برهان وجودی (هستی شناسی)(۲)

در قسمت پیشین این مقال، یادآور شدیم که «برهان وجودی » که برای اولین بار از سوی آنسلم قدیس برای اثبات وجود خدا، اقامه گردید، با توجه به زمینه ی طرح آن، ابتدا تعریفی از «خدا» به دست می دهد و سپس با مطالعه و بررسی مفهومی که درباره ی خدا به عنوان یک موجود کامل یا موجودی که بزرگتر از او نتوان تصور کرد به استدلال اثبات باری می پردازد

یادآوری

در قسمت پیشین این مقال، یادآور شدیم که «برهان وجودی » که برای اولین بار از سوی آنسلم قدیس برای اثبات وجود خدا، اقامه گردید، با توجه به زمینه ی طرح آن، ابتدا تعریفی از «خدا» به دست می دهد و سپس با مطالعه و بررسی مفهومی که درباره ی خدا به عنوان یک موجود کامل یا موجودی که بزرگتر از او نتوان تصور کرد به استدلال اثبات باری می پردازد. دو تقریر از برهان وجودی را از نظر گذراندیم و اینک ادامه ی مطلب را با ذکر اولین نقد آن توسط گونیلون پی می گیریم.

انتقادهایی بر برهان وجودی آنسلم

از زمان طرح برهان وجودی و هستی شناسی، سعی عده ای از فلاسفه بر این بود که آن را تحلیل کرده، راههای نادرستی و ضعف استدلال این برهان را نشان دهند.

اشکال یکم: انتقاد گونیلون

نخستین نقد بر برهان وجودی توسط یک معاصر آنسلم، به نام گونیلون (1) راهبی در مارموتیر (2) فرانسه، نوشته شد.

گونیلون که پاسخ خود را «به نیابت احمق » (3) یا «از طرف آن احمق » نام گذاری کرد، آن را برای آنسلم فرستاد. اهتمام وی این است که نادرستی برهان وجودشناسی را نشان دهد و مدعی است اگر این گونه استدلال روا باشد، کسی نیز می تواند ثابت کند که تمام انواع امور غیر واقعی یا تخیلی نیز وجود دارد، لذا اگر برهان آنسلم را در حوزه های دیگر به کار گیریم لازمه ی آن، اثبات هر امر پوچ و تحصیل نتایج غیر منطقی و محال خواهد بود.

گونیلون از طریق برهان خلف بر برهان وجودی آنسلم اشکال نمود و معتقد است اگر چنانچه روش اثباتی آنسلم صحیح باشد، نتایج غیر قبول و تالی فاسد این استدلال، صحت آن را خدشه دار و در نتیجه استدلال عقیم خواهد بود. وی اشکال را با تشبیه به جزیره چنین نوشت:

«می توان شبیه برهان وجودی آنسلم را برای وجود جزیره ای که کاملتر از آن وجود ندارد، فرض کرد. چنین جزیره ای باید وجود داشته باشد، در غیر این صورت کاملترین جزیره نخواهد بود. و این هم خلف و خلاف فرض است ». (4)

چنان که ملاحظه شد، گونیلون با طرح نقضی قضیه و بدون نشان دادن محل اصلی اشکال، استدلال آنسلم را ناتمام و نتیجه ی آن را غیر معقول دانست; ولی از آن جا که وی به جای لفظ «تصور» از کلمه ی «وجود» استفاده کرد، طرفداران آنسلم بر آن شدند که اشکال گونیلون را وارد ندانند. آنان در دفاع اظهار داشتند: در کلام آنسلم آمده بود:«چیزی که کاملتر از آن نمی توان تصور کرد، هم در ذهن و هم در نفس الامر وجود دارد»، پس سخن از «وجود» نیست که در قضیه ی جزیره ی گونیلون مطرح شد.

لکن، پیروان گونیلون فرصت را غنیمت شمرده، صورت اشکال را شبیه استدلال آنسلم کرده، آن را چنین تقریر نمودند: در مثال جزیره، جزیره ای که جزیره ی دیگری کاملتر از آن قابل تصور نباشد را (مثلا) معادل [y] «قرار می دهیم، آن گاه، شکل نقد چنین خواهد بود:

الف اگر [y] فقط وجود ذهنی داشته باشد، آنگاه y,y نیست.

ب ولی y,y است.

نتیجه پس y فقط وجود ذهنی ندارد.

در این استدلال، با نفی انحصار وجود ذهنی برای کاملترین جزیره، به وجود خارجی و ذهنی آن پرداخته شد، زیرا اگر y فقط وجود ذهنی داشته باشد، حداقل یک جزیره ی کاملتر از آن وجود دارد و آن همان جزیره ای است که هم وجود ذهنی و هم وجود خارجی داشته باشد.

اینجاست که نمی توان نتیجه ی این استدلال را پذیرفت; چون هر جزیره ای که معرفی گردد، می توان کاملتر از آن را تصور کرد. بنابراین، اصل استدلال نارساست. بدیهی است با استدلال مذکور می توان به امور غیر واقعی و غیر موجود، لباس وجود بخشید و این نکته، ضعف اساسی استدلال آنسلم است.

سپس، گونیلون با طنز و اعتراض می پرسد: اینک احمق کیست؟ آیا کسی که منکر وجود خداست یا کسی که برای اثبات آن از چنین استدلال (واهی) بهره می گیرد؟!

دو دفاع

با طرح انتقاد گونیلون، برخی به دفاع از آنسلم برخاسته اند و خواستند، استدلال آنسلم را همچنان بی عیب و نقص نشان دهند. اینک به دفاعها و نیز به دفاعیه های دیگران از آن می پردازیم:

دفاع یکم; ایراد گونیلون با استدلالی که آنسلم کرده، تفاوت دارد. به طور کلی نمی توان x را با y مقایسه نمود; چون مفهوم و معنای « موجود کامل » و « موجود اکمل » واضح است; ولی معنای «جزیره ی اکمل » را نتوان فهمید.

به عبارت دیگر: هر موجودی که نسبت به موجود دیگر دارای آثار وجودی بیشتری باشد، نسبت به آن دیگری اکمل خواهد بود. مثلا چون نباتات بیش از جمادات، خواص وجودی دارند، پس از جمادات کاملترند و چون حیوانات نسبت به نباتات از خواص وجودی بیشتری بهره مندند پس اکمل از آنهایند. بنابراین، کمال هر موجود را می توان به دست آورد ولی کمال یک جزیره همچنان مبهم و مجهول است و نمی توان اکمل بودن آن را فهمید.

پاسخ: این دفاع را در صورتی می توان پذیرفت که معنای «کمال » و «اکمل » در مورد همه ی موجودات از جمله جزیره، روشن و واضح باشد، ولی در حقیقت، معنای صحیحی از کمال نمی توان به دست داد. اگر کمال را به «فعلیت رسیدن قوای یک شیی ء» بدانیم، لازم می آید که هم زنده شدن و روییدن یک گیاه و هم خشک شدن و پوسیدن آن، کمال باشد; چون در هر دو صورت قوای آن به فعلیت مربوط به خود می رسد، لکن کسی هر دو حالت مذکور را کمال نمی داند، یک صورت آن کمال خواهد بود.

و اگر کسی بگوید: «به فعلیت رسیدن قوا با حفظ ویژگیهای پیشین کمال است »، باید به مسئله تغییر و تبدل ویژگیها بیندیشد، مگر نه آن است که به دست آوردن هر حالت، همراه است با از دست دادن یک حالت و ویژگی دیگر.

علاوه بر آن، در کلام مدافع به «آثار وجودی شیی ء» اشاره شد که خود امر مبهمی است آنچه از آثار وجودی چیزی سخن گفته می شود، مقیاس آن انسان است; و این در صورتی صحیح است که ثابت شود انسان مدار و معیار موجودات است و اگر از لحاظ فلسفی قابل اثبات نباشد، شناخت آثار وجودی اشیا هم به دست نمی آید.

راه دیگری که برخی برای به دست آوردن «اکمل » و «انقص » ارایه داده اند، مقایسه ی جنس و فصل اشیاست. اگر دو فرد، از حیث جنس و فصل با یکدیگر اشتراک دارند، پس از تشخیص جنس و فصل، به برتری در وجه اشتراک آن دو می پردازیم. هر کدام پیشرفته تر بود اکمل، و دیگری انقص خواهد بود.

لکن این راه هم خالی از خدشه نیست، چون اگر ملاک در مقایسه ی دو چیز، شناخت جنس و فصل باشد، واضح است که فصل حقیقی اشیا را نمی توان شناخت و به قولی شناخت ماهیت اشیا متعسر بلکه متعذر است.

علاوه برآن، در شناخت موجودات، نباید سراغ موجودیت آنها رفت بلکه باید از طریق ماهوی و مقایسه ماهیت، آنها را شناخت. بنابر این، اگر هم به طور فرضی بتوان کمال ماهیات را تشخیص داد، در مورد خداوند که ماهیت ندارد، ممکن نیست.

دفاع دوم: در دفاع دیگری که از آنسلم شده است، گفته شد: مطالبی که گونیلون در انتقادش مطرح کرده است با موضوعی که آنسلم از آن سخن گفته، بیگانه است; چون در کلام آنسلم، سخن از واجب الوجود است ولی گونیلون از ممکن الوجود سخن گفته است. بدیهی است که اکمل از واجب الوجود نمی توان تصور کرد ولی اکمل از ممکن الوجود، حتما وجود دارد و آن «واجب الوجود» است.

پاسخ

برای رد دفاع مذکور، گفته شد که اولا، در تقریر اول آنسلم سخن از واجب الوجود نیست، پس اشکال بر تقریر اول وارد است گرچه با وجود تعبیر «واجب الوجود» در تقریر دوم، جایی برای این اشکال باقی نمی ماند; و ثانیا فرض ما این بود که y کاملترین جزیره در میان جزایر باشد نه کاملترین موجود در دایره ی همه ی موجودات، حتی واجب الوجود; پس اشکال همچنان وارد است. (5)

ادامه دارد

پی نوشت ها:

1. Gaunilon

2. Marmoutier

3. (In Behalf Of the Fool)

4.براهین اثبات وجود خدا در فلسفه ی غرب، ص 38.

5. ر.ک: جزوه «مسائل جدید کلام »; استاد ملکیان، سال 1372، مؤسسه امام صادق علیه السلام ; المقدمة فی فلسفة الدین، ادیب صعب، الفصل الثالث، وجود الله; دار النهار للنشر، بیروت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان