تفسیر قرآن مجید (بر اساس تفسیر موضوعی)

از شبهاتی که در مورد عدل الهی اززمانهای دیرینه مطرح می باشد، مساله علم و اراده پیشین الهی نسبت به افعال بندگان است و اشکال چنین تقریر می شود:

عدل الهی و علم و اراده پیشین خدا

از شبهاتی که در مورد عدل الهی اززمانهای دیرینه مطرح می باشد، مساله علم و اراده پیشین الهی نسبت به افعال بندگان است و اشکال چنین تقریر می شود:

«علم خدا از ازل، بر تحقق کلیه حوادث و رخدادهائی که در جهان واقع می شود، تعلق گرفته است. او از ازل می دانست که فلان پدیده و یا رویداد در کدام روز و در چه شرائطی جامه هستی می پوشد. با وجود چنین علم پیشین و خطاناپذیر، تحقق پدیده و یا کار انسان رنگ قطعی به خود گرفته و انسان از انجام کار ناچار و ناگزیر می شود، و ترک آن برای او ممکن نمی باشد، زیرا اندیشه امکان ترک، ملازم با این است که علم خدا صحیح و پابرجا نبوده و آمیخته با جهل باشد، درحالی که خدا بر همه چیز از ازل آگاه، و دانش او خطاپذیر نیست.

این شبهه تازگی نداشته و از زمانهای دیرینه دستاویز گروهی بوده که در پوشش جبر، خواهان آزادی عمل، و با ترویج چنین فکر، طرفدار انحلال اخلاقی بودند و دو بیت منسوب به خیام بیانگر این شبهه است:

من می خورم و هرکه چون من اهل بود می خوردن به نزد او سهل بود

می خوردن من حق ز ازل می دانست گر می نخورم علم خدا جهل بود

حتی این شبهه اختصاص به گروهی که افعال خدا را مخلوق مستقیم خدا می دانند ندارد، بلکه دامنگیر گروه مخالف نیز می باشد حتی آنها که فعل انسان را مخلوق خود انسان می دانند، با چنین شبهه روبه رو هستند. شارح مواقف بر این نکته توجه پیدا کرده چنین می نویسد:

«آنچه را خدا می داند که بندگان او انجام نخواهند داد، انجام آن برای آنها محال است، زیرا در غیر این صورت علم او واقع نما، نخواهد بود و آنچه از اعمال آنها که علم به تحقق آن دارد انجام آن برای آنها، واجب و حتمی بوده و ترک آن محال باشد و در غیر این صورت علم خدا به جهل منقلب خواهد بود در این صورت افعال انسانها پیوسته میان دو حالت دور می زند:

1- ممتنع و محال.

2- واجب و حتمی.

چیزی که از دائره امتناع و وجوب بیرون نباشد، فعل اختیاری نخواهد بود درنتیجه چیزی که دامنگیر قائلان به «خلق اعمال » شده بود، دامنگیر مخالفان این اصل نیز خواهد بود، هرچند نه از جهت خلقت اعمال، بلکه از جهت علم پیشین خدا که به افعال انسان رنگ امتناع یا وجوب می بخشد (1).

این شبهه در نظر فخر رازی به اندازه ای استوار و پابرجا می باشد که می گوید:

«اگر همه خردمندان جهان دور هم گرد آیند، نمی توانند بر این استدلال خرده بگیرند مگر این که مذهب هشام بن حکم شیعی را برگزینند که وی منکر علم پیشین خدا می باشد» (2).

این شبهه اختصاص به علم الهی ندارد، بلکه در مورد اراده خدا نیز حاکم است; زیرا آنچه که در جهان تحقق می پذیرد، خارج از قلمرو اراده خدا نیست.

در این موقع شبهه چنین تقریر می شود:

«چیزی در جهان آفرینش، بدون اراده خدا صورت نمی پذیرد و آنچه در جهان رخ می دهد از قلمرو اراده او بیرون نیست، و در نتیجه پدیده ها و رخدادها (و از آن جمله افعال انسان) مراد خدا بوده و اراده ازلی بر تحقق آنها تعلق گرفته است و ناگفته پیداست که تحقق مراد پس از تعلق اراده امر قطعی و الزامی است و نتیجه این اصل این می شود که فعل انسان به صورت یک رخداد مراد خدا بوده و تحقق آن در ظرف خود ضروری و واجب می باشد و ضرورت و وجوب با اختیار سازگار نیست » (3).

ولی خوشبختانه پاسخ هر دو شبهه یکی است و آن آگاهی از کیفیت تعلق علم و یا اراده الهی بر صدور فعل از انسان است.

اینک ما به پاسخ شبهه به صورت موجز می پردازیم و تفصیل آن را به کتابهای کلامی موکول می کنیم و پاسخ را در مورد علم پیاده می کنیم. بعدا پیرامون تعلق اراده خدا بر افعال انسان نیز سخن می گوییم.

پاسخ از شبهه

درست است که علم خدا بر این تعلق گرفته که فعلی از انسانی در روز و مکان مشخصی سر بزند. ولی باید دید متعلق علم او چیست؟ در اینجا دو احتمال وجود دارد:

1- علم او تعلق گرفته است که فعلی از انسان به هر صورتی شده، سر بزند. خواه اضطراری، و خواه اختیاری.

2- علم او تعلق گرفته است که فعلی از انسان به طور آزادانه و به صورت اختیار صادر گردد.

محور اشکال احتمال نخستین است، درحالی که در احتمال دوم نه تنها اشکالی متوجه نیست، بلکه علم خدا مؤید اختیاری بودن فعل است.

توضیح این که: فعل انسان را به دو قسم می توان تقسیم نمود:

اول: افعالی که از او به صورت اضطراری و ناخواسته سر می زند مانند گردش خون در عروق و ضربان قلب و تحلیل غذا در دستگاه هاضمه.

دوم: افعالی که از روی اراده و اختیار از او سر می زند به گونه ای که بخواهد انجام می دهد و نخواهد انجام نمی دهد.

با توجه به این تقسیم، باید دید متعلق علم خدا چیست؟ ، آیا علم او بر اصل صدور فعل تعلق گرفته یا دانش او علاوه بر صدور فعل، بر حدود فعل و صدور آن از فاعل با ویژگی خاصی نیز تعلق گرفته است.

اگر تعلق علم او به صورت نخست باشد، اشکال موجه خواهد بود، ولی اگر علم او بر صدور هر فعل باویژگیهای موجود در فاعل تعلق بگیرد، در این صورت علم خدا مؤکد اختیاری بودن فعل خواهد بود.

و از آنجا که علم خدا، علم واقع نما است، طبعا احتمال دوم متعین است. بنابراین تقسیم، رشته نخست از افعال باید از فاعل ناخواسته سر بزند، و قسم دوم از روی اختیار، و اگر صدور فعل در هر دو مورد برخلاف فرض یاد شده باشد، علم خدا واقع نما نخواهد نمود.

خوشبختانه حکیمان و بزرگان فن کلام و فلسفه، فخر رازی را خلع سلاح کرده به شبهه او پاسخ روشن داده اند که عصاره آن همان بود که یادآور شدیم.

در اینجا سخنی را که حکیم سبزواری بیان کرده است و عصاره آن در اسفار صدرالمتالهین (4) نیز موجود است، یادآور می شویم. وی می گوید:

«خدا نه تنها از صدور فعل از انسان آگاه است، بلکه ازمبادی و مقدمات دور و نزدیک آن نیز آگاه می باشد، و یکی از مقدمات و اسباب فعل توانائی و انتخاب انسان است. تا آنجا که می گوید: اختیار برای انسان یک امر ضروری و حتمی است و اگر صدور افعال او به مرز ضرورت و لزوم می رسد، این ضرورت از قدرت و اختیار وی نشات گرفته و هرگز با اختیار او منافات ندارد.

وی سپس به یک بیان عرفانی پرداخته و حاصل آن این است که انسان مظهر اسماء و صفات خدای قادر و مختار بالذات است، پس چگونه می شود مظهر او، فاعل مجبور باشد (5).

تا اینجا بیان شبهه و نقد آن از دریچه تعلق علم الهی به افعال بشر به پایان رسید. اکنون شبهه را از نظر دیگر مطرح می کنیم و آن تعلق اراده خدا به آنچه از جهان امکانی رخ می دهد.

عدل الهی و اراده گسترده او

در گذشته خود شبهه و نحوه تعارض آن با عدل الهی بیان گردید. اینک به تحلیل آن می پردازیم:

نخست باید دید اراده الهی تنها بر صدور فعل از موجودات طبیعی تعلق می گیرد یا اراده او گسترده است و تمام آنچه که در جهان امکانی روی دهد، حتی افعال انسان، متعلق اراده اوست.

مسلما نظر دوم مقتضای برهان عقل و آیات و روایات است; زیرا با توجه به توحید افعالی و این که در جهان، خالق مستقلی جز او نیست و نیز با توجه به وابستگی جهان امکانی به ذات، حق چاره جز گستردگی اراده او چیز دیگری نیست.

و به دیگر سخن: به مقتضای اصل نخست این است: هیچ پدیده از قلم آفرینش و خلقت خدا بیرون نیست و با توجه به اصل دوم: فقر و نیاز سراسر جهان هستی را فراگرفته، چاره جز تعلق ممکن به واجب چیزی نیست. (با توجه به این دو اصل) نمی توان فعل انسان را از گستره اراده خدا بیرون دانست.

قرآن نیز این برهان عقلی را تایید می کند و در دو مورد چنین می فرماید: «و ما تشاؤون الا ان یشاء الله رب العالمین » (تکویر: 29) و (انسان: 30) ..

نمی توانید چیزی را اراده کنید مگر این که پروردگار جهانیان آن را بخواهد.

در آیه سوم می فرماید: «و ما کان لنفس ان تؤمن الا باذن الله...» (یونس: 100) .

هیچ انسانی ممکن نیست بدون خواست خدا ایمان بیاورد» .

در آیه چهارم می فرماید: «ما قطعتم من لینة او ترکتموها قائمة علی اصولها فباذن الله و لیخزی الفاسقین » (حشر: 5) .

«هر نخلی را بریدید و یا آن را بر ریشه های خود رها کردید، همگی به اذن خداوند بوده است.» مجموع این آیات حاکی از اصل کلی در نظام آفرینش است و آن این که تمام رخدادهای جهان دور از قلمرو اراده او نیست.

و به قول فردوسی:

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی تا نخواهد خدای

از روایات پیشوایان معصوم نیز گستردگی اراده او نسبت به موجودات امکانی استفاده می شود. اینک برخی را یادآور می شویم:

1- از آنجا که اندیشه محدودیت اراده خدا و بیرون بودن کارهای اختیاری انسان از قلمرو اراده الهی به معنای محدود کردن قدرت و سلطنت خدا در نظام هستی است; رسول خدا صلی الله علیه وآله در رد این اندیشه می فرماید:

«من زعم ان الخیر و الشر بغیر مشیئة الله فقد اخرج الله من سلطانه » (6).

«آن کسی که می اندیشد که خیر و شر بدون خواست و مشیت خدا تحقق می یابد پس خدا را از قدرت نامحدود و حکمرانی مطلق بیرون کرده است » .

2- در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام نادرستی اندیشه کسانی که کارهای اراده انسان را از قلمرو اراده خدا بیرون می دانند، چنین بیان کرده اند:

«والله اعز من ان یکون فی سلطانه ما لا یرید» (7).

خداوند عزیزتر و تواناتر از آن است که در قلمرو حکمرانی (نامحدود) او چیزی که اراده او به آن تعلق نگرفته است، صورت پذیرد.

3- در حدیث قدسی چنین روایت شده است:

«یابن آدم بمشیئتی کنت الذی تشاء لنفسک ما تشاء و بارادتی کنت انت الذی ترید لنفسک ما ترید» (8).

«ای انسان به مشیت و اراده من کارهای مورد خواست خود را اراده می کنی » .

4- امام باقر علیه السلام فرمودند:

هیچ پدیده ای در آسمان و یا زمین قدم به هستی نمی گذارد، مگر از رهگذر این امور هفتگانه:

1- مشیت; 2- اراده; 3- قدر; 4- قضاء; 5- اذن; 6- کتاب; 7- اجل.

آنگاه فرمود: فمن زعم انه یقدر علی نقض واحده منهن فقد کفر» (9).

«کسی که گمان می کند می تواند یکی از آنها را در پیدایش پدیده ای حذف نماید، طریق کفر را پیموده است » .

مساله گستردگی اراده خدا مورد تصدیق عقل و نقل است، ولی برداشت جبر از این اصل کاملا نااستوار می باشد و پاسخ ما در این مورد همان پاسخی است که در مورد علم گسترده و پیشین خدا یادآور شدیم، زیرا درست است که افعال بشر به عنوان پدیده های امکانی متعلق قدرت و اراده خدا می باشد، و درست است که متعلق اراده تکوینی حتما تحقق می پذیرد، ولی باید دید اراده او به چه چیز تعلق گرفته است. هرگاه بگوییم اراده خدا بر صدور فعل از انسان بدون قید و شرط (اختیار و آزادی) تعلق گرفته است در این صورت وجود چنین اراده گسترده، مایه جبر خواهد بود. ولی اگر بگوییم اراده او بر صدور فعلی از انسان با خصوصیات و ویژگی هائی که فاعل دارا است تعلق گرفته است، در چنین صورت تعلق این اراده نه تنها مایه جبر نیست، بلکه پشتوانه اختیار است، زیرا: اراده او تعلق گرفته است که آتش بدون اختیار بسوزاند و انسان از روی اختیار و آزادی کاری را صورت دهد و اگر انسان با چنین قیدی مبدا فعل شد، مراد خدا تحقق پذیرفته است. و اما اگر او بدون این قید مبدا فعل گردد، در این صورت مراد وی جامه هستی نپوشیده است.

در کتابهای کلامی بحثهای فراوانی درباره واقعیت اراده خدا هست و آن این که اراده صفت ذات خداست با صفت فعل، آنگاه در مورد اشکال یاد شده جوابهای مختلف و گوناگونی گفته اند که مجال بازگوئی آنها نیست (10).

توضیح مفاد سه آیه

لازم است به توضیح برخی از آیات (که در نظر نخست، با آیات پیشین که حاکی از گستردگی اراده خدا منافات دارد) بپردازیم. اینک متن و ترجمه آیات آنگاه تحلیل آنها.

1- «...و ما الله یرید ظلما للعباد» (غافر: 31) «خدا بر بندگان خود اراده ظلم نمی کند» .

2- «...و لا یرضی لعباده الکفر...» (زمر: 7) «و خداوند بر کفر بندگان خود راضی نمی باشد» .

3- «...والله لا یحب الفساد» (بقره: 205) «خداوند تباهی وگناه را دوست ندارد.

درباره آیه نخست یادآور می شویم: این آیه ارتباطی به بحث ما (افعال بندگان خارج از قلمرو اراده خدا نیست) ندارد، و آیه در باره افعال خدا سخن می گوید، نه افعال انسان و هرگز در این صدد نیست که ظلمی را که بنده ای بر بنده انجام می دهد، اراده می کند یا نه.

و ما آیات مربوط به این جمله را مطرح می کنیم، آنگاه به توضیح آیه می پردازیم. خدا از قول آل فرعون چنین نقل می کند:

«و قال الذی آمن یا قوم انی اخاف علیکم مثل یوم الاحزاب. مثل داب قوم نوح و عاد و ثمود والذین من بعدهم و ما الله یرید ظلما للعباد» (غافر: 30- 31) .

«آن مرد با ایمان گفت ای قوم من، من بر شما از روزی همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم. و از سرنوشت، چون سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنان بوده اند می ترسم، خداوند ظلم و ستمی بر بندگانش نمی خواهد» .

بررسی این آیات و همچنین آیاتی که پس از آنها آمده اند، حاکی است که مؤمن آل فرعون با این جمله هدف دیگری را تعقیب می کند و آن این که هلاک اقوام مانند قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پشت سر آنها آمده اند و هلاک شدنده اند نتیجه و واکنش عمل آنان بوده است و هرگز خدا با این عمل بر آنها ستم نکرد.

بنابراین اگر شما هم به ندای موسی لبیک نگفتید گرفتار همان عکس العمل خواهید بود و چنین سرنوشت و کیفر دادن عین عدل و داد بوده و برخاسته از ظلم و ستم نخواهد بود.

بنابراین آیه ناظر به تبین کیفرهای الهی است و مسلما خدا در کیفر دادن عادل و دادگر ا ست و این مطلب ارتباطی به مساله کلامی ندارد.

و اما دو آیه دیگر نیز از موضوع بحث ما بیرون است، زیرا در آنها راضی نبودن خدا نسبت به کفر و فساد مطرح است نه اراده تکوینی و این مطلب در برخی ازروایات پیشوایان معصوم وارد شده است. در برخی از روایات آمده که اراده و مشیت و رضا و خرسندی از نظر گسترش متعلق متفاوت می باشند و متعلق اراده او گسترده، درحالی که متعلق رضا و خرسندی او به آن گستردگی نیست و دلیل این تفصیل روشن است، زیرا به حکم این که در جهان خالق اصیل و موحد مستقل جز خدا نیست. کفر کافران نمی تواند دور از قلمرو اراده او باشد، اما در عین حال او دوستدار کفر انسانها نیست. اینک ضمن دو روایت:

1- فضیل بن یسار می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: «شاء و اراد و لم یحب و لم یرضی لا یکون شی الا بعلمه و اراد مثل ذلک و لم یحب ان یقال له ثالث ثلاثة و لم یرض لعباده الکفر» (11).

«خداوند (برخی از کارها را) اراده کرده ولی آن را دوست نداشته و از آن راضی نیست آنگاه فرمود: اراده خدا مانند علم او گسترده است و به همه چیز تعلق دارد ولی عقیده تثلیث را دوست ندارد و از کفر کافران راضی نیست » .

2- ا بو بصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: شاء لهم الکفر و اراد؟

فقال: نعم.

قلت: فاحب ذلک و رضی، فقال: لا.

قلت: شاء و اراد ما لم یحب و ما لم یرض، قال: هکذا خرج الینا (12).

آیا خدا کفر کافران را اراده کرده است؟

فرمود: آری.

گفتم: آیا آن را دوست داشته و از آن راضی است؟

فرمود: خیر.

گفتم: پس خدا کارهائی را اراده کرده ولی آنها را دوست نداشته و از آنها راضی نیست.

فرمود: این مطلب به همین صورت از عالم غیب به ما رسیده است.

پی نوشت ها:

1) شرح مواقف: ج 8، ص 154 این استدلال را تفتازانی در شرح مقاصد: ج 2، ص 130 و فاضل قوشچی در شرح تجرید، ص 335 در مبحث علم و ص 444 در مبحث افعال خدا، و علامه حلی در کشف المراد، ط صیدا، ص 189 نیز نقل نموده اند.

2) شرح مواقف: ج 8، ص 155 آنچه که رازی به هشام نسبت داده است، عاری از حقیقت است.

3) شرح مواقف: ج 8، ص 156.

4) اسفار: ج 6، ص 385.

5) شرح منظومه، ص 176.

6) بحارالانوار: ابواب عدل، باب 1، حدیث 85.

7) بحارالانوار، ابواب عدل، باب 1، حدیث 64.

8) توحید صدوق، باب 55، حدیث 6 و 10 و 13.

9) بحارالانوار: ج 5، ص 12 باب قضاء و قدر، حدیث 65.

10) علاقمندان می توانند به بحثهای اینجانب در کتابهای: جبر و اختیار نگارش جناب آقای علی ربانی دامت برکاته مراجعه کنند، در این کتاب مساله اراده خدا و پاسخهای حکیمان و متکلمان که در این مورد گفته اند به صورت گسترده مورد بحث واقع شده است.

11) توحید صدوق، باب مشیت و اراده، ص 339 حدیث 9.

12) بحارالانوار: ج 5، ص 121 باب قضاء و قدر، حدیث 66.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر