رؤیت خدا

آیه ۱۰۳ سوره انعام درباره رؤیت خدا چنین می گوید:

آیه 103 سوره انعام درباره رؤیت خدا چنین می گوید:

لا تدرکه الابصار و هو یدرک ا لابصار و هو اللطیف الخبیر .

دیده ها او را درنیابند، ولی او دیده ها را دریابد و اوست نامریی آگاه.

علامه حلی گوید:

«...وجوب الوجود یقتضی نفی الرؤیة ایضا... (واجب الوجود بودن خود به خود مستلزم نفی رؤیت نیز هست..). (1) »

علامه پس از این اظهار نظر که درباره رؤیت خدا می کند مطلب را چنین ادامه می دهد:

بدان که بیشتر عقلا بر این عقیده اند که خدا را نمی توان دید ولی کسانی که خدا را جسم می پندارند، می گویند خدا را می توان دید. البته اینها هم اگر خدا را جسم نمی پنداشتند و او را موجودی مجرد از ماده می دانستند رؤیت او را محال می شمردند.

ولی اشعریها درباره رؤیت نظری داده اند که با رأی همه عقلا مخالف است، آنها چنین پنداشته اند که خدا در عین آنکه جسم نیست و مجرد از ماده است، قابل رؤیت نیز هست... (2) »

اشعری (؟ 330) در مقالات درباره رؤیت چنین گفته است:

«درباره رؤیت خدا و امکان دیدن او با چشم اختلاف است و در این زمینه نوزده قول وجود دارد.

گروهی گفته اند ممکن است ما در همین دنیا خدا را با چشم ببینیم، شاید خدا یکی از همین کسانی باشد که ما در راه به آنها برخورد می کنیم. برخی از اینها حلول خدا را در اجسام ممکن می دانند. اینها وقتی انسانی را می بینند که از او خوششان می آید احتمال می دهند که شاید خدا در او حلول کرده باشد.

بسیاری از کسانی که رؤیت خدا را در همین دنیا ممکن می شمرند، می گویند ممکن است با خدا دست داد و به او دست زد، ممکن است او به دیدارشان بیاید. (3) اینها می گویند مردمی که خلوص نیت دارند هر وقت بخواهند با خدا معانقه می کنند، چه در دنیا، چه در آخرت، این مطلب از برخی از طرفداران مصر و کهمس نقل شده است.

از طرفداران عبدالواحد بن زید نقل شده که گفته اند خدای سبحان برای هر کس به میزان عملش قابل رؤیت است. بنابراین، هر کس عملش بهتر باشد او بهتر می بیند.

گروهی گفته اند ما در این دنیا خدا را در خواب می بینیم ولی در بیداری نه.

از رقبة بن مصقله نقل شده که گفته است در خواب خدای ذوالجلال را دیدم که گفت من جایگاه والایی به او، یعنی سلیمان تیحی خواهم داد، او چهل سال نماز صبح را با وضویی که برای نماز عشاء گرفته بود، خواند (یعنی شب زنده دار بود).

کسان بسیاری هستند که از این مطلب که خدا در دنیا دیده می شود و از مطالب دیگری که اینها گفته اند خودداری کرده و گفته اند او فقط در آخرت دیده می شود. (4) »

اشعری در اواخر جلد اول این کتاب در یک فصل، خلاصه ای فشرده از عقاید اصحاب حدیث و اهل سنت را آورده و گفته است:

(اصحاب حدیث و اهل سنت) می گویند خدای سبحان در روز رستاخیز با چشمان آن چنان دیده می شود که ماه در شب چهارده، مؤمنان او را می بینند و کافران او را نمی بینند زیرا میان آنان و خدا حجابی هست، خدای عز و جل فرموده است:

«هرگز در آن روز (یعنی روز قیامت) آنها از خداوندگار خود محجوب اند). (5)

موسی (ع) از خدای سبحان تقاضا کرد که در همین دنیا او را ببیند، ولی خدای سبحان بر کوه جلوه گر شد و آن را از هم پاشاند تا به او بفهماند که او را در دنیا نخواهد دید، ولی در آخرت خواهد دید. (6) »

این همان نظری است که اشعری پذیرفته و علامه حلی از آن در شگفت آمده است زیرا اگر خدا، همان طوری که خود اشعری هم پذیرفته، جسم نباشد، اصولا قابل رؤیت نیست، چه در این دنیا، چه در آن دنیا.

علت پیدایش این عقیده و نظایر آن در میان مسلمانان

بررسی همه آرام و عقایدی که از این گونه اشخاص یا فرقه ها در کتاب مقالات و منابع دیگر نقل شده و مقایسه آنها با آرا و عقاید دینی و شبه دینی غیر اسلامی نشان می دهد که صاحبان این عقاید، بیش از آن که تحت تأثیر اسلامی و قرآن باشند، تحت تأثیر آرا و عقاید دیگران بوده و این طریق به این راههای انحرافی کشیده شده اند. با این حال عقیده خود ابوالحسن اشعری را درباره رؤیت نمی توان ناشی از یک چنین دنباله روی دانست زیر او و پیروانش همواره بر این اصل تکیه می کنند که در معارف اسلامی باید فقط به کتاب و سنت استناد کرد و جلوی تأثیر انحرافی پیوندهای فکری بیگانه را گرفت. بنابراین، چه چیز سبب شده که آنها به رؤیت خدا در قیامت معتقد شوند؟ از نوشته های خود آنها به آسانی به دست می آید که آنچه آنان را به سوی این نظر کشانده، در درجه اول قسمتی از آیات خود قرآن کریم بوده است.

قرآن، مکرر از روز رستاخیز به عنوان روز ملاقات با خدا یاد کرده است:

هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور و کان بالمؤمنین رحیما. تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعدلهم اجرا کریما.

او (یعنی خدا) ست که با فرشتگانش بر شما درود می فرستد (یا شما را مورد عنایت خود قرار می دهد) تا شما را از تاریکی ها به روشنی برد و او همواره نسبت به مردم با ایمان مهربان بوده است. خوش آمد گفتن آنها روزی که او را ملاقات می کنند با کلمه سلام است و او (یعنی خدا) برای آنان پاداشی پر ارج فراهم ساخته است. (7)

آیاتی که از ملاقات انسان با خدا در روز رستاخیز یاد می کنند. بسیارند: 46، 223 و 249 سوره بقره؛ 31 و 154 انعام؛ 77، توبه؛ 7، 11، 15 و 45 یونس؛ 29 هود؛ 2 رعد؛ 105، 110 کهف؛ 21 فرقان؛ 5 و 23 عنکبوت؛ 8 روم؛ 10 و 23 سجده و 6 انشقاق.

طرز تعبیر مطلب در این آیات مختلف است ولی به هر حال به ملاقات انسان با خدا مربوط است، مثلا آیه 6 سوره انشقاق می گوید:

یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه.

ای انسان، تو همواره دست اندر کار تلاشی پر زحمت به سوی خدایت هستی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.

اشعری و همفکران او می گویند ملاقات، یعنی برخورد رو در رو، و به عبارت دیگر دیدار. بنابراین، روز قیامت روز دیدار خداست. به خصوص با توجه به آیات زیر مطمئن شده اند که منظور از ملاقات همان رؤیت است:

وجوه یومئذ ناضرة. الی ربها ناظرة.

در آن روز (یعنی روز قیامت) عده ای از چهره ها زیبا و شادابند و به سوی خدایشان نظر دوخته اند. (8)

باید اعتراف کنیم که ما هم اگر فقط به همین آیات می نگریستیم چنین می پنداشتیم که مؤمنان در روز قیامت خدا را رو در رو خواهند دید ولی در قرآن آیات دیگری هم در زمینه رؤیت خدا آمده است که در آنها مسأله رؤیت مستقیما مطرح و درباره اش نظر داده شده است. (9)

بدیهی است که برای آگاهی بر تعلیم قرآن درباره این مسأله باید در درجه اول به این آیات توجه شود. در این آیات صریحا این تقاضای ساده لوحانه که می خواهیم خدا را ببینیم مطرح و با قاطعیت رد شده است.

از آنجا که پی بردن به واقعیت های غیر حسی و ایمان به وجود آن ها همواره برای مردم شکاک و بد باور کار دشواری بوده است، عده ای از مخالفان پیامبران از آنها می خواسته اند که خدا را رو در رو به آنها نشان دهند تا دیگر مجالی برای شک و ناباوری باقی نماند؛ مثلا بنی اسرائیل از موسی چنین تقاضا کردند:

و اذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة فاخذتکم الصاعقة و انتم تنظرون.

و آن وقت که گفتید ای موسی ما هر روز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر این که خدا را آشکارا و بی پرده ببینیم، ولی صاعقه در برابر چشم شما آمد و شما را گرفت. (10)

بنی اسرائیل آنقدر در این تقاضای خود پافشاری کردند که موسی علیه السلام ناچار شد این تقاضا را به این صورت با خدا در میان گذارد. (11)

و لما جاء موسی لمیقاتنا و کلمة ربه قال رب ارنی انظر الیک قال لن ترینی ولکن انظر الی الجبل فان استقر مکانه فسوف ترینی فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا و خر موسی صعقا فلما افاق قال سبحانک تبت الیک و انا اول المؤمنین.

وقتی موسی به میعادگاه ما آمد و خدایش با وی سخن گفت، اظهار کرد که ای خدای من، خودت را به من بنما تا بر تو نظر افکنم. و خدا گفت: هرگز مرا نخواهی دید، اما همین که خدا بر کوه جلوه گر شد آن را با خاک یکسان کرد و موسی بیهوش بر زمین افتاد، وقتی موسی به هوش آمد، گفت خدایا ترا تسبیح می گویم، به سویت بازگشتم، و من نخستین کس هستم که به تو ایمان آورده. (12)

اعراب نیز از پیغمبر اسلام این تقاضا را داشتند که خدا را جلوی روی آنها بیاورد تا به او ایمان آورند:

و قالوا لن نؤمن لک حتی نفجر لنا من الارض ینبوعا. او ... او تأتی بالله و الملائکة قبیلا.

و گفتند ما به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر آنکه برای ما از زمین چشمه آبی بیرون آری . یا ... یا خدا و فرشتگان را جلوی روی ما آوری. (13)

و قال الذین لا یرجون لقاءنا لولا انزل علینا الملائکة او نری ربنا لقد استکبروا فی انفسهم و عتو عتوا کبیرا. یوم یرون الملائکة لا بشری یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجورا .

و آنها که به ملاقات ما امیدی ندارند گفتند چرا فرشتگان بر ما فرستاده نشده اند یا چرا خدای خود را نمی بینیم. اینها دچار خود بزرگ بینی شده و به راه سرکشی افتاده اند. روزی که آنها فرشتگان را ببینند، در آن روز مژده ای برای تبهکاران نیست و همواره خواهند گفت، فاصله، فاصله. (14)

این آیات درخواست عده ای از مردم زمان پیغمبر را که خواستار دیدن خداوند بودند، سخت ناپسند و نشانه استکبار و سرکشی می شمرد و چون آنها علاوه بر این خواستار دیدار فرشتگان نیز بودند، اضافه می کند که بله، آنها روز قیامت فرشتگان را خواهند دید ولی دیگر برای آنها سودی نخواهد داشت، زیرا همین فرشتگان مأمور کیفر آنها هستند و آنها که امروز تا این اندازه برای دیدن فرشتگان پافشاری می کنند، آن روز فریاد می زنند که از ما فاصله بگیرند.

آیه 103 سوره انعام هم به طور کلی و با قاطعیت می گوید:

لا تدرکه الابصار. چشمها او را در نیابند.

آیا با توجه به این آیات، برداشت نهایی ما از قرآن این نخواهد بود که قرآن خدا را موجودی نامرئی معرفی می کند که اصولا به چشم نمی آید، چه در این دنیا، چه در آن دنیا؟

پس مقصود از ملاقات با خدا در قیامت چیست؟ ممکن است مقصود این باشد که در صحنه رستاخیز دیگر برای هیچ کس جای شک و تردید درباره خدا باقی نمی ماند، گویی خود را با خدا رو به رو می یابد.

پی نوشت ها:

.1 علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، مشهد، بی نا، بی تا، ص .182

.2 اقتباس از کشف المراد، ص 182 .184

.3 به احتمال قوی این مطلب ریشه ای از تورات دارد، زیرا در سفر پیشدایش و سفر خروج از صحنه های مکرری یاد شده که خدا از ابراهیم، یعقوب و... دیدن کرده است.

.4 اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص .263

.5 مطففین، .51

.6 اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 321 و .322

.7 احزاب، 43 و .44

.8 قیامت، 22 و .23

.9 از قبیل آیه 103 سوره انعام و 143 اعراف.

.10 بقره، .55 در آیه 153 سوره نسا نیز از همین رویداد یاد شده است.

.11 زردشت هم از «دریافت خدا با چشمان خود» سخن گفته: ای مزدا! آنگاه که ترا با چشمان خود دریافتم، در نهاد خویش به تو اندیشیدم که تویی نخستین و پسین هستی و پدر منش نیک ... (اوستا، ص 43، بند 8) .

.12 اعراف، .143

.13 اسراء، 90 .92

.14 فرقان، 21 و .22

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر