ماهان شبکه ایرانیان

چهار صحنه برتر «خانه پوشالی» house of cards در فصل جدید

«خانه پوشالی» همیشه پر بوده است از صحنه‌های تکان‌دهنده و مبهوت‌کننده‌ای که نه‌تنها در ذهن می‌مانند، بلکه تا مدتی بعد از تماشایش، مخاطب را در اتمسفر آن نگه می‌دارد و او را وا‌می‌دارد تا آن صحنه به‌خصوص را بارها در خاطرش مرور کند



«خانه پوشالی»
 همیشه پر بوده است از صحنه‌های تکان‌دهنده و مبهوت‌کننده‌ای که نه‌تنها در ذهن می‌مانند، بلکه تا مدتی بعد از تماشایش، مخاطب را در اتمسفر آن نگه می‌دارد و او را وا‌می‌دارد تا آن صحنه به‌خصوص را بارها در خاطرش مرور کند. عموم صحنه‌های ویژه «خانه پوشالی» را صحنه‌های دونفره تشکیل می‌دهند که یک نفرشان فرانسیس یا کلر آندروود هستند. احتمالاً هنوز صحنه تنفیذ ریاست جمهوری واکر و بای بای کردن تحقیرآمیز فرانسیس را به یاد دارید یا آنجا که باهم برای نابودی ریموند تاسک نقشه می‌چینند و آن دیالوگ به‌یادماندنی کلر: باید مجبورش کنیم که زجر بکشه. هرچند که فصل پنجم به‌واسطه داستانک های ریزودرشتی که به شکل فشرده تعریف می‌کند و همچنین میزانسن های شلوغش صحنه‌های دونفره این‌چنینی کمتری دارد اما کماکان صحنه‌هایی دارد که تا مدت‌ها رد خود را بر ذهن تماشاگر به‌جا می‌گذارد. در این یادداشت نگاهی انداخته‌ایم به چهار صحنه ویژه فصل پنجم:١. یکی از بارزترین ویژگی‌های خانه پوشالی رابطه میان فرانسیس و دوربین/ تماشاگر است. لحظاتی که از جهان واقعی اثر خارج می‌شویم و درکنشی فاصله گذارانه، شاهد رابطه مستقیم فرانسیس و تماشاگر هستیم. فصل پنجم از این حیث یکی از پیشروترین فصل‌های سریال محسوب می‌شود. نه‌تنها به‌کرات اتفاق می‌افتد که برخورد فرمی جدیدی هم با آن صورت می‌گیرد. به شکلی که بک‌گراند و آدم‌هایش متوقف می‌شوند و تنها تماشاگر می‌ماند و فرانسیس آندروود و افکار شومش. در میآن‌همه این صحنه‌ها اما عنوان بهترین صحنه به سخنرانی او در جمع اعضای کنگره تعلق می‌گیرد، جایی که از میان سخنرانی مقتدرانه رئیس‌جمهور برای اعضای کنگره به همان لحظات شخصی می‌رسیم و فرانسیس درست مانند بازی با مهره‌های شطرنج، بازیش باهم کاران سابقش را برایمان توضیح می‌دهد. برخورد سبع و ابزار گونه او با هرآن کس که می‌شناسد در این صحنه به عینیت محض می‌رسد، او که حالا عصبانی‌تر و آشفته‌تر از هر وقت دیگری است، همه هوش و خباثتش را به کار گرفته تا برنده این انتخابات باشد. شهوت قدرت و نفرت در چشمانش بیش از هر وقت دیگری موج میزند و از همیشه قاطع‌تر است.
علاوه بر فرانسیس حالا کلر و حتی در سکانس کوچکی آشر مشاور او هم وارد این بازی مستقیم دیالوگ کردن با تماشاگر می‌شوند . اولین دیالوگ این‌چنینی کلر با دوربین هم نه‌تنها عجیب‌وغریب است که حتی پرخشونت‌تر و خبیث‌تر از هر آنچه از آندروودها می‌شناسیم است؛ و البته صحنه پایانی فصل که به شکلی کلی مسیر سریال را از فصل بعدی تغییر خواهد داد جایی که کلر، بدون کوچک‌ترین محبتی در چشمانش که یادآور آن‌همسر همراه و مهربان برای فرانسیس باشد در چشمانمان خیره می‌شود و می‌گوید: حالا دیگه نوبت منه.٢. دومین صحنه برگزیده فصل جدید بی‌اغراق می‌تواند در شمار بهترین سکانس‌های کل اثر هم قرار بگیرد، جایی که سازندگان اثر وعده جدیدی با تماشاگران می‌بندند و سویه تازه‌ای از کلر را نشانمان می‌دهند که تا پیش‌ازاین چنین بارز نبوده است: کشته شدن تام، معشوقه کلر به دست او آن‌هم در تراژیک‌ترین حالت ممکن، جایی که در اوج تخلیه شور عاشقانه ازدست‌رفته میان آنها و در میانه آخرین دیدار عاشقانه‌شان نفس‌های تام تنگ و تنگ‌تر می‌شود تا با مرگش، لطافت و عاشقانگی‌های زنانه هم در کلر بمیرد.
بازی رابین رایت در این صحنه و اصلاً به‌طورکلی در فصل پنجم، از بهترین‌های کارنامه کاری خانم بازیگر محسوب می‌شود و کارگردانی ساده، بدون خودنمایی و بافاصله این سکانس تأکید بر جلوه‌های بازیگری رایت را دوچندان می‌کند.٣. تماس تلفنی ویلیام کانوی نامزد شکست‌خورده حزب جمهوری‌خواه با رئیس‌جمهور منتخب برای تبریک گفتن به او. درحالی‌که درست چندی قبل‌ترش خود چنین تماس مشابهی را از آندروود دریافت کرده است. احساس فقدان و ناباوری در نگاه و صدای کانوی موج میزند انگار که هنوز هم باور نکرده پایان کار به این نقطه رسیده است.
در طرف مقابل، فرانسیس در اوج غرورش قرار دارد. نه‌تنها کانوی را با پیشنهاد وزارت حمل‌ونقل که همان‌طور که کانوی می‌گوید یکی از نازل‌ترین سمت‌ها در کابینه دولت است او را تحقیر کرده و با لودر از رویش رد می‌شود، که انتقام همه آزار و اذیت‌هایی را که کانوی در طول کارزارهای انتخاباتی به او تحمیل کرده را یکجا می‌گیرد.
بار عاطفی و حس فقدان پررنگ، تیز و تند این سکانس به‌قدری ست که باعث می‌شود تماشاگر هرچند همپای فرانسیس در تمام طول این مدت از دست کانوی و شایستگی‌هایش عاصی شده، این بار دلش برای او به رحم بیاید.٤. اما یکی از اساسی‌ترین سکانس‌های این فصل که بازهم در مسیر کلی سریال بسیار تأثیرگذار است، گردهمایی سران پشت پرده قدرت در جنگل است. صحنه‌ای که تعمداً در اولین نگاه بسیار یادآور مهمانی معروف «چشمان تمام بسته» استنلی کوبریک هست و سعی دارد تا چگونگی تقسیم قدرت را در مدت‌زمان کوتاهش برای تماشاگر مبین کند. آنچه را که فرانسیس بعدتر به کلر می‌گوید از آن دورهمی یاد گرفته، تماشاگر در همان سکانس می‌فهمد: قدرت و اختیار نه در دستان رئیس‌جمهور ایالت متحده است و نه او قدرتمندترین فرد دنیاست، که قدرت و میزانش توسط افرادی پشت پرده تعیین‌شده و حتی رئیس‌جمهور به شکل ناخودآگاهی چون موم در چنگ آن‌هاست.
نکته مهم دیگر در این صحنه حس شوخ‌طبعی آن است که در کنار سرحال آوردن مخاطب به شکلی نامحسوس صفات شخصیتی کاراکترها را هم نمایان می‌کند. این بار فرانسیس قرار نیست زیر سقف کاخ سفید نقشه بچیند و در دل طبیعت و جنگل باید همه زورش را بزند تا بتواند با تلفنش تماسی را با دفتر برقرار کند. جمع مردانه حاضر در جنگل و خصوصاً حضور ریموند تاسک انرژی این صحنه را از دیگر صحنه‌ها متفاوت می‌سازد، انگار که فرانسیس و تماشاگر تازه برای اولین بار فهمیده باشند که قدرت اصلی کجاست و در دستان چه کسانی چرخ می‌خورد.

درباره نویسنده

مدیسا مهراب پور

مدیسا مهراب پور

دانشجوی سینما دانشگاه سوره، منتقد سایت کافه سینما، روزنامه جام جم. مهمتر از همه اینها اما من هم مثل جولز داستان‌های عامه‌پسند سعی می‌کنم آدم بهتری باشم.

مطالب مرتبط

ارسال یک نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمامی حقوق این سایت متعلق به وبسایت نماوا می‌باشد. تماشای فیلم تماس با ما

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی