یا علی باز از خدا دستی به همراه بسیج |
جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج |
یا علی خون حسینت کی رود از یادها |
گو ببیند زینب این غوغای خون خواه بسیج |
اشک و خون می بارد از آفاق آذربایجان |
خود به مژگان رفته آذربایجان راه بسیج |
می زداید دود آه خیمه های سوخته |
خیمه و خرگاه زد در کربلا آه بسیج |
کور دل بودند اهل کوفه و بیعت شکن |
قوم سلمان است این قوم دل آگاه بسیج |
غرش ای شیر خدا ببر و پلنگ خفته را |
تا شود صدامیان خرگوش و روباه بسیج |
لشگر اسلام شد چون سیل و طوفان در خروش |
کفر اگر خود کوه باشد می شود کاه بسیج |
رهبر از نصر من اللّه فرمان جهاد |
تا رسد فتح قریب از نصرت اللّه بسیج |
با شعار یا محمد شیعه و سنی یکیست |
نیست جز قرآن و حق ذکری در افواه بسیج |
این سفر با فتح پایان بازمی گردد سپاه |
می دهدپایان به فتح گاه و بی گاه بسیج |
سر به درگاه خدا می ساید این جهد و جهاد |
شهریارا تا بسایی سر به درگاه بسیج |
***
ماه و مین
(علیرضا قزوه)
ای تبسّم آبی، سبزپوش علییّن،
از بهشت می آیی، پیش ما کمی بنشین
ای برادر توفان، در تو نوحه می خوانند
بادهای آبان ماه، ابرهای فروردین
این که گریه می خندد، از تبار «یعقوب» است
آن دو غیرت نایاب، «یوسفند» و «بنیامین»
آن دو آشنا هر یک، شعله ای دگر بودند
آفتاب یعنی آن، ماهتاب یعنی این
صد کلاغ و یک شاهین، رعد، صف یاسین
یک فرشته بفرستید، ماه رفته روی مین
بعد از این در این بازار، ضرب عشق باید زد
هم به نام «خرازی»، هم به نام «زین الدین»