حضرت یونس یکی از پیامبران الهی بود. او زمانی دراز مردم را به توحید و یکتا پرستی فرا خواند. لیکن این دعوت و تبلیغ طولانی مردم را به راه نیاورد و آنان همچنان بر کفر خود لجاجت می کردند. در این هنگام که یونس از جهل و کفر آنان به خشم آمده بود، پیش از آن که از خداوند اجازه گیرد از شهر خارج شد و سر به بیابان گذاشت. رفت تا به دریا رسید. به قدرت الهی یک ماهی بزرگ دهان باز کرد و یونس را بلعید. یونس بدون آن که در شکم ماهی هضم شود زندانی شد و دانست این سزای آن است که بدون اذن الهی، مأموریت خود را رها کرده است.
در چنین شرایطی بادلی شکسته و قطع امید از همه جا، دعا کرد و گفت:
لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ؛
[1]
خدایا، معبودی به جز تو نیست، منزّهی از هر عیب، به درستی که من از کسانی هستم که بر خود ستم کردم.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ما دعای او را مستجاب کردیم و او را از غم نجات دادیم، و این چنین همه مؤمنان را نجات می دهیم.»
حضرت یونس که از شکم ماهی و دریای عمیق نجات یافته بود، به محل مأموریت خود باز آمد و مردم هم که در غیاب او به خود آمده بودند به گرد او جمع شدند و راه پاکی و خدا پرستی در پیش گرفتند.
[1]
. انبیاء (21) آیه 87 .