ملتزم
قسمتی از دیوار کعبه
[1]
را که در یک سوی آن حجر الاسود و در سوی
[2]
دیگرش درب کعبه قرار دارد،«ملتزم »می نامند.این محل از آن روی ملتزم نامیده شده،که مردم در آن قسمت به دیوار ملتزم می شوند و دعا می خوانند.در روایتی آمده است که رسول خدا-ص-صورت و دستهای خود را بر روی این قسمت دیوار قرار می داد.همچنین،از پیامبر نقل شده که فرمود:ملتزم، محلی است که دعا در آنجا مستجاب می شود و هیچ بنده ای نیست که در آنجا خدا را بخواند و خداوند دعایش را مستجاب نکند.
مستجار
درست در مقابل ملتزم،در سوی دیگر کعبه،دیوار کنار رکن یمانی را«مستجار»می نامند. زمانی که خانه کعبه دو در داشته،در دیگر آن در این محل بوده که مسدود شده است.اینجا نیز از مکانهای استجابت دعا شمرده شده و محلی است که مردم بدانجا پناه می آورند;به همین دلیل مستجارش می نامند.
حطیم
یکی از محلهای مقدس مسجد الحرام،و در کنار کعبه،جایی است که آن را«حطیم »می نامند. مردم در این قسمت برای دعا جمع می شوند و به یکدیگر به سختی فشار می آورند.در این که آیا حطیم همان فضای میان حجر الاسود و باب کعبه است یا وسعت بیشتری دارد،اختلاف است.از روایات چنین استفاده می شود که قسمتی از سطح مسجد الحرام که تا دیوار کعبه امتداد می یابد،حطیم نامیده می شود.بنا به اظهار برخی از محققان،حطیم قسمتی است که از حجر الاسود آغاز شده،به سمت زمزم و از آنجا تا مقام ابراهیم و پس از آن حجر اسماعیل ادامه می یابد.این محدوده را تا دیوار کعبه حطیم می نامند.برخی حطیم را محدوده داخلی حجر دانسته اند.
حطیم از آغاز مورد توجه مسلمانان بوده و مردم برای استغاثه و دعا در آنجا جمع می شده اند. خواندن نماز در این قسمت فضیلت بسیار دارد و مورد سفارش قرار گرفته است.
حجر اسماعیل
در فاصله میان رکن عراقی و شامی،دیواری است قوسی شکل با ارتفاع 30/1 متر که آن را«حجر اسماعیل »می نامند.حجر اسماعیل نیز یادگاری است از زمان ابراهیم و اسماعیل-علیهما السلام-که خانه کعبه را بنا کرده اند.بنابراین،قدمت آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم-ع-می رسد.
نقلهای تاریخی حکایت از آن دارد که اسماعیل-ع-در همین قسمت،کنار بیت الله الحرام زندگی می کرده و خیمه گاه او در این سوی بوده است.مادرش هاجر نیز با وی در همین جا می زیسته و پس از رحلت،در همین حجر دفن شده است.از آنجا که حجر اسماعیل داخل در مطاف است،می تواند نشانه ای باشد بر عظمت آن.در اصل حجر اسماعیل جزئی از کعبه به شمار می آید.در بنای کعبه،حجر اسماعیل نیز بازسازی شده است.گویا نخستین بار،منصور عباسی حجر اسماعیل را با سنگهای سفید که در اطرافش نصب کرد،پوشانید.پس از آن،در دوره مهدی و نیز هارون عباسی این سنگها تعویض و نو شده است.ناودان طلا نیز که بر بام کعبه نصب شده در سمت حجر اسماعیل قرار دارد.
[3]
مقام ابراهیم
یکی از نقاط بسیار مقدس مسجد الحرام،محلی است به نام «مقام ابراهیم ».این مقام،یکی از شعائر الهی خوانده شده و خداوند درباره آن فرموده است:« و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی. »
[4]
این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم-ع-دیوارهای کعبه را بالا می برد.زمانی که دیوار بالا رفت و دیگر دست بدان نرسید،سنگی آوردند و ابراهیم-ع-بر روی آن ایستاد و سنگها را از دست اسماعیل-ع-گرفت و دیوار کعبه را بالا برد.در روایت دیگری آمده است که ابراهیم بر روی این سنگ ایستاد و مردم را به حج فرا خواند.بر روی این سنگ اثری از انگشتان پای آن حضرت دیده می شود.این سنگ به شکل تقریبی،مربع است با طول و عرض 40 سانتی متر و ارتفاع تقریبی 50 سانتی متر و رنگ آن،رنگی میانه سفید و سیاه و متمایل به زرد است.از زمان مهدی عباسی بدین سو،این سنگ با طلا پوشانده شده و در محفظه ای قرار گرفته است تا صدمه نبیند.
در گذشته،بر روی این محل،قبه ای بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آیات قرآن مزین کرده بودند.از آنجا که این قبه قسمتی از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضای مطاف کاسته بود،در سال 1385 ه.ق.به دستور دولت سعودی تخریب گردید و ضریحی کوچک بر روی آن ساخته شد.بدین ترتیب،مساحت مطاف،نزدیک به پنج متر افزایش یافت.
زمزم
چاه زمزم از دیگر آثار مسجد الحرام است که با نامهای:«چاه اسماعیل »،«حفیرة عبد المطلب »، «شفاء سقم »،«عافیه »،«میمونه »،«طعم »،«برکه »،«بره »و...شناخته می شود.این چاه در سمت شرقی مسجد الحرام قرار دارد و همانند دیگر مشاهد حج،از آثار ابراهیم،اسماعیل و هاجر است.در روایات آمده است،پس از آن که ابراهیم-ع-،همسر و فرزندش را ترک کرد، تشنگی بر آنها غالب شد و خداوند به وسیله جبرئیل،چاه زمزم را برای حفظ جان اسماعیل-ع-و هاجر پدید آورد.بدین صورت،چاه زمزم آیه ای است از آیات الهی.
در گذشته،این چاه آب مکه را تامین می کرد;گرچه بعدها چاههای دیگری نیز در مکه و اطراف آن ایجاد شد.عربها برای این چاه تقدس بسیار قائل بودند و حتی گویند که ساسان بن بابکان جد سلسله ساسانی نیز از این چاه آب نوشیده است!وجود این چاه و اهمیت آن برای مردم مکه،باعث شد تا در قریش منصب سقایت به وجود آید.این منصب در اوان ظهور اسلام، در دست عباس عموی پیامبر-ص-بود.گفته شده که در جاهلیت مدت زمانی این چاه پر شده بود و سپس عبد المطلب آن را از نو گشود.از آن زمان تا به امروز این چاه مورد استفاده قرار می گیرد،گرچه هر از گاهی آب آن پایین و بالا می شود.در روایات اهل بیت-علیهم السلام-، نوشیدن از آب زمزم سفارش شده و همه مسلمانان به متبرک بودن آن باور دارند.اکنون دولت سعودی نیز ظرفهایی از آب زمزم را به عنوان هدیه در اختیار حجاج قرار می دهد.
هنگامی که بنی عباس سقایت را حق خانوادگی خویش می دانستند، قبه ای بر روی زمزم ساختند که قرنها بر پا بود و بازسازی می شد.در طرح توسعه ای که در عهد سعودیها به اجرا در آمد،در کنار تخریب قبه مقام ابراهیم،ساختمانی نیز که بر چاه زمزم بود،خراب شد و تنها پلکانی برای رفتن به زیر زمین و استفاده از آب نصب گردید.بعلاوه،آب زمزم به وسیله لوله کشی به خارج از مسجد الحرام انتقال داده شد.
[5]
مسعی
مسعی،محلی است که حجاج باید در آنجا میان کوه صفا و مروه،به سعی بپردازند.خداوند در قرآن از صفا و مروه به عنوان «شعائر الله »یاد کرده است.صفا و مروه دو کوه کوچکی است که در دامن کوه ابو قبیس و کوه قعیقعان قرار دارد.امروزه خیابانهای جدید آنها را از یکدیگر جدا ساخته و صفا را نیز دو نیم کرده است.
کوه صفا در قسمت جنوبی مسجد الحرام و کوه مروه در ناحیه شمال شرقی آن واقع است.با افزایشی که در مساحت مسجد الحرام صورت گرفت،مسجد به مسعی پیوند خورد و درهایی از طریق مسجد به مسعی گشوده شد.در روزگار ما،مسعی آخرین حد مسجد الحرام به حساب می آید.
سعی بین صفا و مروه نیز همانند دیگر مشاهد حج،یادگار اسماعیل و هاجر است:زمانی که هاجر برای یافتن آب،هفت بار میان کوه صفا و مروه رفت و برگشت.در جاهلیت نیز سعی بین صفا و مروه صورت می گرفت،جز آن که بتی در این سو و بتی در سوی دیگر قرار داشت که سعی کنندگان به آنجا می رسیدند و بتها را استلام می کردند;اسلام یادگار هاجر را نگاه داشت و آنچه را مشرکان از سر شرک بر آن افزوده بودند،به دور ریخت.
مسعی به دو قسمت رفت و برگشت تقسیم شده است.طول آن 5/394 و عرض آن 20 متر است.ارتفاع طبقه اول 12 و ارتفاع طبقه فوقانی آن 9 متر است.شیعیان،همانگونه که در طبقه دوم و سوم مسجد الحرام طواف نمی کنند،در طبقه دوم مسعی نیز به سعی نمی پردازند.
در وسط این راه،قسمتی نیز برای افرادی که از راه رفتن عاجزند،احداث شده است.مسعی هیجده در دارد که شماری از آنها در سمت شرقی مسجد و برخی نیز به سمت خارج از حرم است.مجاری نسبتا بزرگی هم در کناره مسعی تعبیه شده است تا در هنگام سیل،آب را به جهات دیگری هدایت کند و مسعی آسیب نبیند.
در حال حاضر بخشی از کوه صفا باقی مانده که سعی کنندگان،در هنگام رسیدن به آن،پای خود را به آن می زنند.گفتنی است که بخشی از کوه،زیر پای سعی کنندگان سنگ فرش شده و نیازی به این کار نیست.از کوه مروه تا سال 1374 شمسی(1416 ق.)بخشی مانده بود.در طی این سال بخش باقی مانده به هدف گسترش محدوده دور زدن سعی کنندگان برداشته شده و در انتهای آن دری به بیرون گشوده شده است.طبعا بخشی از کوه مروه،در محل دور زدن زیر پای سعی کنندگان است.
[6]
مساجد تاریخی مکه
مقدمه ای درباره مساجد و اماکن متبرک
پیش از آن که به شرح مساجد متبرک و تاریخی مکه و مدینه بپردازیم،لازم است نکته ای را درباره «مسجد و تبرک »بیان کنیم:
رسول خدا-ص-نخستین بار در قبا مسجدی ساخت و پس از آن در مرکز مدینه مسجد النبی را بنا کرد،مسلمانان به دلیل آن که رسول خدا-ص-در این دو مسجد نماز خوانده،توجه و اعتنای کامل داشتند;به ویژه به محلی که آن حضرت نماز خوانده بود.پس از آن هر قبیله ای، در هر نقطه ای تصمیم به ساختن مسجد می گرفت،از آن حضرت دعوت می کرد تا در محلی از محله قبیله آنها نماز بخواند.پس از آن،قبیله مزبور همان نقطه را به عنوان مکانی متبرک مسجد می کردند.حتی خانه هایی که به دلیلی رسول خدا-ص-در آنها نماز خوانده بود،برای مسلمانان به عنوان محلی متبرک شناخته شد. بعدها مورخان و محدثان کوشیدند تا فهرست کاملی از مکانهایی که رسول خدا-ص-در آن نماز خوانده،به دست آورند.این کار دشواری نبود;زیرا از ابتدا تمامی این مکانها به صورت مسجد در آمده بود.
در سالهای پس از درگذشت آن حضرت،کسانی بر خلاف این اعتقاد،به بهانه آن که این قبیل امور منتهی به شرک می شود!از تبرک جلوگیری کردند.در آن سالها کسی به اعتراض این افراد معدود،وقعی ننهاد و همچنان این امکنه موقعیت خود را حفظ کرد تا این که در قرن هشتم ه.ق.یکی از علمای اهل سنت با ایجاد انشعابی جدید در مذهب مرسوم اهل سنت، عقاید تازه ای را مطرح کرد;این شخص که ابن تیمیه نام داشت،سخت به مساله «تبرک جویی »حمله کرده،نماز خواندن در مولد النبی،مسجد البیعه در منا و غار حرا و این قبیل مکانها را غیر جایز!شمرد.
[7]
ابن تیمیه این قبیل کارها را شرک می دانست.علمای معاصرش،او را طرد کردند.
اندیشه کهنه ابن تیمیه،بار دیگر در اواخر قرن دوازدهم هجری،توسط محمد بن عبد الوهاب در سرزمین نجد احیا شد و اکنون مذهبی که در دنیای اسلام به نام «وهابیت »شهرت دارد و حاکم بر جزیرة العرب است،مروج این اندیشه می باشد.
تنها نکته ای که در این مختصر،در برابر این اندیشه و در مورد این اماکن مطرح می کنیم این است که مهمترین دلیل بر نادرستی اندیشه وهابیت،باقی ماندن محل مکانهایی است که رسول خدا-ص-در آنجا نماز خوانده است.این به خاطر تلاشی است که سلف صالح از صحابه به بعد در حفظ این مکانها داشته اند.اگر کسی همچون پیروان مذهب وهابیت بر این باور است که باید پیرو سلف صالح بود،چگونه می تواند این اقدام آنها را در حفظ این اماکن نادیده بگیرد؟ زمانی که خانه عتبان بن مالک که یکبار رسول خدا-ص-در آنجا نماز خوانده،بیش از دوازده قرن باقی می ماند،چطور ممکن است اظهار کنیم که آنها باور به متبرک بودن محل نماز خواندن رسول خدا-ص-نداشته اند؟
جالب است که در صدر اسلام کسانی از زائران،در پیش چشمان همین تابعین و سلف،در زیارت از مسجد قبا،درست همان کوچه ها و راههایی را طی می کردند که رسول خدا-ص-در زیارت از این مسجد و نماز خواندن در آن طی کرد.
[8]
جالب تر آن که صحابه و تابعین، کوشیده اند تا فهرست هر جایی را که رسول خدا-ص-قدم گذاشته ثبت کنند.فاکهی فهرستی از این اماکن را تحت عنوان «المواضع التی دخلها رسول الله-ص-»در کتاب خود از قول راویان اخبار آورده است.
[9]
نکته دیگر آن که دولت سعودی راه جدیدی را که میان مکه و مدینه ساخت،طریق الهجره نامید.این خود به نحوی مساله تبرک را مطرح می کند.شاید به همین دلیل بود که برخی از متعصبان،احیای این نام را برای این راه نوعی شرک دانستند.
[10]
طبیعی است که افراط در هر امری مذموم است و نباید مسائل کم اهمیت بیش از مسائل اساسی مذهب مورد توجه قرار گیرد،اما این دلیل نمی شود که ما شیوه ای را که مورد پسند سلف از صحابه و تابعین و علمای اهل بیت و پیشوایان معصوم-علیهم السلام-بوده،به عنوان شرک کنار بگذاریم و اگر خود باوری داریم،با وجود اعتقاد میلیونها مسلمان به تبرک،آن هم از هر مذهب و مرام که در حوزه اسلام قرار دارد،عقیده خویش را بر آنها تحمیل کنیم.
[2]
. شرح مفصل این واقعه تحت عنوان «فتنه قرامطه در مکه »در فصلنامه «میقات حج »شماره پنجم به قلم آقای یعقوب جعفری تحریر شده است.
[3]
. درباره حجر اسماعیل بنگرید به مقاله ای با همین عنوان از محمد امین پور امینی در فصلنامه «میقات حج »،ش 8،صص 116-102 و ش 9،صص 130-107
[5]
. درباره زمزم ملاحظه فرمایید مقاله «زمزمه زمزم »از سید علی قاضی عسکر، فصلنامه «میقات حج »ش 10،صص 105-84 و مقاله «چاه زمزم »در فصلنامه «میقات حج »،ش 5، صص 148-137
[6]
. درباره کوه صفا و مروه بنگرید مقاله «صفا و مروه »از سید علی قاضی عسکر در فصلنامه «میقات حج »،ش 9،صص 106-88
[7]
. اقتضاء صراط المستقیم،ص 424
[8]
. تاریخ المدینة المنوره،ج 1،ص 57
[9]
. فاکهی،اخبار مکه،ج 5،ص 91
[10]
. مجموع فتاوی و مقالات بن باز،ج 3،ص 334