ماهان شبکه ایرانیان

جنگ با «رجاء» به خدا و با «هُنرِ» ایمان

رجایی نبرد با دست خالی را بهتر از دراز کردن دست به سوی ابرقدرت ها برای تأمین سلاح های نظامی می دانست و همواره می گفت: «زمانی که اسلحه های ما تمام شوند، با چنگ و دندان خواهیم جنگید و این را بهتر از آن می دانیم که از ابرقدرت ها اسلحه دریافت کنیم.»

  اشاره [1]

رجایی نبرد با دست خالی را بهتر از دراز کردن دست به سوی ابرقدرت ها برای تأمین سلاح های نظامی می دانست و همواره می گفت: «زمانی که اسلحه های ما تمام شوند، با چنگ و دندان خواهیم جنگید و این را بهتر از آن می دانیم که از ابرقدرت ها اسلحه دریافت کنیم.»

 

و باهنر هم مقابله و مقاومت با هر وسیله در برابر هر گونه تهاجم را عزتمندتر از تسلیم در برابر دشمن برمی شمرد و همواره می گفت: «ما در هر حال برای مقابله و مقاومت با هر نوع حملة نظامی آماده ایم و تسلیم، در فرهنگ انقلاب ما راه ندارد.»(

 

«سوار هلی کوپتر بودیم و از روی تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی رد می شدیم. این جزیره ها از بالا خیلی کوچک به نظر می آیند. یکی از بچه ها به شوخی گفت: حملة عراق به ایران به خاطر همین جزایر است، آقای رجایی! بدهید به صدام و بگذارید برود! سر این موضوع ایشان خیلی خندید و گفتند. اگر فقط همین بود که خیلی خوب می شد.» [2]

 

رجایی در ورای حملة نظامی رژیم بعثی، چیزی فراتر از اشغال سرزمین ایران می دانست، مبارزه و رویارویی با ایمان و اعتقادی که موجودیت ابرقدرت های جهانی و ایدئولوژی های چپ و راست را با مخاطره روبه رو ساخته بود.

 

رجایی به خوبی به این نکته دست یازیده بود که استراتژی گازانبری بنی صدر در جنگ و عزل فرماندهان مؤمن از ارتش، چیزی جز بستن دست رزمندگان از پشت و راه باز کردن برای پیشروی نیروهای بعثی نیست؛ از این رو در شورای دفاع به صراحت در برابر سیاست های جنگی بنی صدر ایستادگی کرد و گفت: «من با شیوه ای که شما در ارتش به کار می برید و اصولاً در توانایی شما در کارهای ارتشی تردید دارم و شما را در این زمینه قبول ندارم.» [3]

 

کارشناسی های بنی صدر در برابر دولت و کابینة شهید رجایی در خصوص تلاش این مرد و مردان کابینه اش در دفاع از کیان مرزهای اسلامی، تنها به آنچه که در محدودة قدرت او در «فرماندهی کل قوا» بودند، خلاصه نمی شد؛ بلکه با عدم پذیرش و موافقت بسیاری از وزرای پیشنهادی او، موجب تضعیف نظام اسلامی در برابر هجمة همه جانبة دشمن می شد تا جایی که شهید رجایی در نامه ای به تاریخ 13/12/59 بنی صدر را اینگونه مورد خطاب قرار می دهد:

 

«حقیقت این است: جنگ، وابستگی، محدودیت بندری، محدودیت ارزی، مشکلاتی است که در گرانی اثر مستقیم دارند و شما نیز آن را خوب می دانید و نیز خوب می دانید و نیز خوب می دانند که: اولاً تا وضع بنادر در رابطه با جنگ چنین است، ثانیاً با مخالفت شما وزیر بازرگانی انتخاب نشده، ثالثاً به علت محاصره اقتصادی، دولت قادر به وارد کردن مواد اولیه نبوده و در نتیجه تولید کارخانه ها پایین است، و بسیاری دلایل دیگر که شما آن را خوب می دانید، حل مشکل به این سادگی ها هم که شما انتقاد کرده اید نیست، منتظر ارائه برنامه شما هستیم. در غیر این صورت به خاطر روحیه مردم در حال جنگ، انتظار دارم با مسئله اقلاً برخوردی سالم بفرمایید.» [4]

 

رجایی در کنار رسیدگی به امور جنگ زدگان و پشتیبانی از جنگ و نبرد مظلومانه در جبهه ای که در داخل، بنی صدر ایجاد کرده بود، در برابر جبهه گشوده شده دیگری به نام پایان دادن به جنگ، به دنبال نجات صدام از دامی بود که خودش پهن کرده بود؛ چنین موضع گیری می کرد:

 

«رزمندگان ما می دانند که ما برای دفاع از شرفمان راهی جز جنگیدن نداریم؛ این رفت و آمدها به درد نمی خورد. بهترین قراردادها را می توان در جبهه ها با پیروزی در جنگ به امضا رسانید، چون معمولاً در پشت میز مذاکره نمی توان آن نتیجه را گرفت که در جبهه جنگ عاید شود.» [5]

 

از این رو خود با حضور در جبهه ها همواره درصدد روحیه بخشی به رزمندگان برآمد. اینجاست که وزرای کابینة او، چون شهید باهنر که در آن زمان در پست وزارت آموزش و پرورش بود نیز در جبهه حاضر می شدند. شهید باهنر در مصاحبه با خبرنگار جمهوری اسلامی دربارة حضور در جبهه و مطالبات آن چنین می گوید:

 

«من از جبهه های سوسنگرد بازدید به عمل آوردم. در این جبهه به منطقه عملیاتی برادران ارتش و همچنین پاسداران سپاه و بسیج سر زدم و از پادگان حمیدیه بازدید به عمل آوردم. روحیة رزمندگان خوب بود و آنها منتظر حملات کاری و ضربات نهایی بر دشمنان خود بودند... پیام آنان این بود که ما ضربات دشمن را از نزدیک تحمل می کنیم، اما حاضر نیستیم خون شهیدانمان توسط گروه های چپ آمریکایی پایمال گردد و هرگونه سازش و تسلیم را نفی می کردند و می گفتند تا قطع کامل تجاوز عراق و ابلاغ پیام انقلاب به توده های مسلمان و مستضعف منطقه از پای نایستیم، همچنین خواستار قاطعیت بیشتر در برابر این مزدوران خودفروخته بودند.» [6]

 

باهنر نیز چون رجایی بر این باور بود هدف غرب و ایادی آن، چیزی فراتر از اشغال سرزمین ایران است؛ از این رو پیروزی مدافعان مرزها را، پیروزی حق بر باطل و حاکمیت خدا می دانست و در پیامی از آنان چنین خواست:

 

«با اعتماد و اتکال به خدا و به امید قاطع به پیروزی حق بر باطل، لحظه ای سستی به خرج ندهند و اطمینان داشته باشند خداوند حامی این انقلاب و رزمندگان پاک و فداکارش خواهد بود و آیندة نزدیک به نفع حاکمیت خدا و تحقق وعدة تخلف ناپذیر خدا مبنی بر پیروزی حق بر باطل خواهد بود.» [7]

 

رجایی نبرد با دست خالی را بهتر از دراز کردن دست به سوی ابرقدرت ها برای تأمین سلاح های نظامی می دانست و همواره می گفت:

 

«زمانی که اسلحه های ما تمام شوند، با چنگ و دندان خواهیم جنگید و این را بهتر از آن می دانیم که از ابرقدرت ها اسلحه دریافت کنیم.» [8]

 

و باهنر هم مقابله و مقاومت با هر وسیله در برابر هر گونه تهاجم را عزتمندتر از تسلیم در برابر دشمن برمی شمرد و همواره می گفت:

 

«ما در هر حال برای مقابله و مقاومت با هر نوع حملة نظامی آماده ایم و تسلیم، در فرهنگ انقلاب ما راه ندارد.» [9]



[1] پایگاه حوزه،مجله امتداد، شماره 9 .

[2] شهید محمد علی رجایی، سید شجاع الدین میرطاوسی، جلد دوم، ص 163 .

[3] چگونگی انتخاب اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی و مکاتبات رجایی با بنی صدر، ص 139.

[4] همان مدرک، ص 151.

[5] شهید محمد علی رجایی، سید شجاع الدین میرطاوسی، جلد دوم، ص 195.

[6] شهید دکتر باهنر، الگوی هنر مقاومت، دفتر اول، ص 177.

[7] همان مدرک، ص 178.

[8] شهید محمد علی رجایی، سید شجاع الدین میرطاوسی، جلد دوم، ص 190.

[9] شهید دکتر باهنر، الگوی هنر مقاومت، دفتر اول، ص 318.آتش ابراهیم .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان