نظر کلی به باورهای اسماعیلیان

اسماعیلیه معتقدند: ذات باری تعالی برتر از وهم و عقل و فکر است، خداوند بالاتر از حد صفات است با هیچ صفتی و یقین و حدی چه به سلب و چه به ایجاب از وی سخن نتوان گفت

عقاید کلامی اسماعیلیه

اسماعیلیه معتقدند: ذات باری تعالی برتر از وهم و عقل و فکر است، خداوند بالاتر از حد صفات است با هیچ صفتی و یقین و حدی چه به سلب و چه به ایجاب از وی سخن نتوان گفت. (1) آفریدگار نه چیز است و نه ناچیز نه محدود و نه نا محدود و نه موصوف و نه نا موصوف و نه در مکان و نه در نامکان، به همین دلیل تنزیه در مسئله صدور اشیاء از باری تعالی برای آن که مشکل صدور کثیر از واحد پیش نیاید، اعتقاد دارند که از امر باری تعالی با کلمه ابداع، عقل کل یا عقل اول در وجود آمد، سپس نفس کلی، از کلمه امر، به توسط عقل وجود یافت از نفس کلی به تایید عقل کل، طبایع، و از طبایع امهات و از امهات به فعل اجرام سماوی، موالید هستی پذیرفته، صدورعقل کل از کلمه امر به طریق ابداع است و صدور سایر موجودات روحانی و جسمانی که به توسط عقل و نفس از امر باری تعالی در وجود آمده اند به طریق ابداع و انبعاث است; فرق میان ابداع و انبعاث آن است که انبعاث چیزی است که نه در مکان باشد و نه در زمان. ولی پدید آینده باشد از چیزی دیگر اما ابداع چیزی گویند که او نیز نه در مکان باشد ونه در زمان و لکن از چیزی پدید نیامده باشد. (2)

اسماعیلیه گویند: ما نگوییم خداوند موجود است یا ناموجود و نه عالم است و نه جاهل و نه قادر است و نه عاجز; زیرا اثبات حقیقتی اقتضای شرکت بین او و بین سایر موجودات را دارد و این شرکت و تشبیه است، گویند: خداوند نه قدیم است و نه محدث، بلکه قدیم امر او و کلمه او و محدث خلق او و آفرینش اوست. (3)

علمای اسماعیلیه قول برخی از فلاسفه را که قایل به «قدمای خمسه » هستند یعنی قایل به قدمت پنج اصل: خداوند، نفس، هیولی، زمان و مکان می باشند، به شدت مورد انتقاد قرار داده اند و ثابت کرده اند چهار اصل اخیر نمی توانند قدیم باشند; زیرا در این صورت عدد قدما نامتناهی می شود وبه علاوه اگر قول به قدمای خمسه درست باشد، کدام یک از آنها علت حدوث این عالم است؟ (4)

به عقیده اسماعیلیه: مظهر عقل کل در این عالم وجود ناطق است و ناطقان همان پیامبران اولوا العزمند که عدد ایشان هفت است از این قرار: آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد و اسماعیل بن جعفر. (5) هر ناطق (پیغمبری) وصی و جانشینی دارد که در حال حیات او در شهرستان علم او بوده است. پس از هر ناطقی هفت امام روی کار می آید. دوره هر پیغمبری هزار سال است و چون دور او به سر آید پیغمبر دیگری باشد یعنی تازه ظهور کند و شریعت او را نسخ می نماید، پیغمبر یا ناطق نخستین حضرت آدم بود که وصی او شیث بود. ناطق دوم حضرت نوح بود که وصی او سام بود. ناطق سوم حضرت ابراهیم بود که وصی او اسماعیل بود. ناطق چهارم حضرت موسی بود که وصی او هارون (یوشع) بود. ناطق پنجم حضرت عیسی بود که وصی او شمعون الصفا(پطروس) بود. ناطق ششم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بود که وصی او علی بود. ناطق هفتم اسماعیل بود، زیرا حضرت محمدصلی الله علیه و آله و سلم علی را وصی یا اساس و پس از او حسن وحسین و زین العابدین و محمد الباقر و جعفر الصادق بودند. هفتمین ایشان اسماعیل بود که او قائم است و ائمه پس از او را امامان دوره قیام دانند. ناطق واضع شرع جدید و ناسخ شریعت قدیم می باشد و اساس یا وصی عالم به علم تاویل شریعت است و وظیفه او بیان اسرار و باطن شریعت می باشد. (6)

علمای اسماعیلیه قول فلاسفه را که قایل به قدمت «قدمای خمسه » هستند و پنج اصل یعنی: خدا، نفس، هیولی، زمان و مکان را قدیم دانند به سختی مورد انتقاد قرار داده اند و گفته اند:زمان نمی تواند قدیم باشد. زمان عبارت از مقدار حرکت افلاک است و با طلوع خورشید و غروب آن سنجیده می شود، پس قابل شمارش و متناهی است و نمی تواند قدیم باشد و همچنین مکان نیز نمی تواند قدیم باشد; زیرا اگر مکان قدیم باشد اقطار شش گانه و محیط بر مکان نیز باید قدیم باشند، چون مکان از اقطار خالی نیست، پس عدد قدما نامتناهی می شود به علاوه اگر قول به قدمای خمسه درست باشد کدام یک از آنها علت حدوث این عالم است.... (7)

اسماعیلیان آیات قرآن و احادیث و احکام شرع را مثل صوفیه تاویل می کنند و ظاهر آنها را درست نمی دانند، بلکه به باطن آنها می گرایند. بیشتر استدلالات آنان مبتنی بر معانی حروف قرآن و احادیث و اسرار و رموز آنهاست. گویند به جهت همین مکتوم بودن معانی است که همه کس را بر آنها دسترسی ووقوف نیست و بشر محتاج به «امام » است که آن معانی را روشن سازد.

گویند مردم به نسبت کمی و زیادی اطلاعشان بر این معانی باطنی بر چند درجه اند: به همین دلیل اسماعیلیان خود را اهل تربیت می دانند و مراتب هفت گانه معتقدان به آن مذهب از این قرار است:1. مستجیب، 2. ماذون، 3. داعی، 4.حجت، 5. امام، 6. اساس، 7.ناطق.

کسی که تازه به کیش آنان درآید «مستجیب » می نامیدند; آن که در طریق ایشان راسخ شده و اجازه سخن گفتن یافت «ماذون » می گفتند; چون به درجه دعوت می رسید «داعی » می خواندند، چون به ریاست داعیان ارتقا یافت «حجت » نام می گرفت یعنی گفتار او حجت خداست بر خلایق; چون مرتبه ولایت می یافت و از علم بی نیاز می گشت «امام » خوانده می شد. پس از مرتبه امام به مقام وصایت و اساس می رسید و در آخرین مرتبه مقام «ناطق » را می یافت. (8)

ماذون و داعی دو درجه داشتند: محدود و مطلق، گاهی نیز میان مرتبت حجت و امام به مرتبه دیگر قائل می شدند که مرتبه «باب » بود، گاهی مرتبه «داعی » را به سه درجه می رسانیدند: داعی بلاغ، داعی مطلق و داعی محدود.

هر امامی دوازده حجت داشت که چهارتن از آنان همواره ملازم خدمت او بودند. هفت تن مامور جزایر سبعه یعنی اقالیم هفت گانه بودند، در زیر حکم هر یک از داعیان نیز عده ای ماذون زیر فرمان داشتند که به دعوت مردم به کیش اسماعیلی می پرداختند، ماذونان و داعیان در تعلیمات خود رتبه و سلسله مراتب را رعایت می کردند تا از تعلیم خود در مرتبه پایین تر نتیجه مثبت نمی گرفتند، مرتبه بعد را شروع نمی کردند. (9)

ابو منصور عبد القاهر بغدادی مراتب نوکیشان را چنین آورده است: تفرس، تانیس، تشکیک، تعلیق، ربط، تدلیس، تاسیس، عهد وپیمان گرفتن خلع وسلخ. (10)

مبلغ و داعی اسماعیلی باید آگاه به احوال اصناف مردم باشد و بداند خویش را بر چه کسی عرضه می دارد. اگر مدعو کسی است که گرایش به عبادت دارد از طریق زهد و عبادت با او سخن گوید و سرانجام به او بگوید که شریعت را ظاهری و باطنی است و غرض شارع باطن شریعت است، نه ظاهر آن و از اوبا سوگندهای شدید پیمان گیرد که این راز را افشا نکند و اگر این اسرار را فاش کند بر او است که زن خود را طلاق دهد و بندگانش را آزاد کند و اموالش را ببخشد. (11)

اسماعیلیان به بهشت و دوزخ جسمانی معتقد نیستند ولی برای مبتدیان این کلمات را به معنی معمول آن تفسیر می کردند. خود معتقدند که بهشت به حقیقت «عقل » است و دربهشت رسول خدا و زمان خویش، و وصی اوست درمرتبه خویش، و امام روزگار است در عصر خود، و کلید در بهشت گفتار رسول خداست، به معاد جسمانی اعتقاد ندارند، و به حشر ونشر معتقد نیستند. (12)

ناصر خسرو در «خوان الاخوان » در صفت چهل ویکم و پنجاه و پنجم در نفی بهشت و دوزخ علمی بودن ثواب وعقاب، تاویل سرما و گرمای قیامت سخنها آورده است و گوید:

چون در روز قیامت آلات وحواس دریابنده لذات و تالمات وجود ندارد، یعنی جسمی در میان نیست پس لذت و رنج جسمی هم در بین نیست (13) و این که پیامبران مردم نیکوکار را به بهره بردن ازباغ بهشت در نهرهای روان و حوران سیه چشم و قصرهای بهشتی و میوه های گوارا و لذیذ و بدکاران را به سوختن در آتش دوزخ و ضربه عمودهای آتشین و آهنین و زخم مار و کژدم و نوشابه های هول انگیز داده اند برای آن بوده تا «رونق عالم جسمانی برقرار بماند» و در طاعت بکوشند. (14)

آنها در باره تمام علوم شناخته شده زمانشان، با شیوه بسیار مردمی و در قالب داستان شروع به نوشتن کردند. آنان تمام مقالات خود را در اثری گرد آوردند که به نام «رسائل اخوان الصفا» معروف شد. آنان تمام آرا و عقاید فلاسفه یونانی و هندی را با نظم خاصی تدوین کردند.

این کار البته شبیه کار معتزله بود، لیکن نویسندگانی که متعلق به گروه اسماعیلی بودند هدفشان ایجاد یک زمینه فکری برای قیام آینده بود این نویسندگان آثار خود را مخفیانه می نوشتند و نسخه ای از آن را در مساجد مختلف امپراتوری، آن هم در یک زمان معین، بدون این که کسی متوجه بشود پخش می کردند، به نظر می رسد که این مقالات بالاخره تحت هدایت امام احمد، نبیره امام جعفر صادق علیه السلام جمع آوری وتالیف گردیده باشد. (15)

القفطی(646) نویسنده «تاریخ فیلسوفان » درباره «اخوان الصفا»می نویسد: «...آنان برای پاسداری از تقدس، پرهیزگاری، و حق، انجمنی بنیان نهادند.میان خود آموزشی را پذیرفتند که امید داشتند، خداوند نیز آن را بپذیرد.

به عقیده آنان، نظام دین بر اثر جهل و خطا، دستخوش تباهی و دگرگونی شده بود در هیچ وسیله ای دیگر، برای تزکیه و پالایش آن جز «فلسفه » که معرفت ایمانی و میراث تحقق عقلانی را در خود متحد کرده است، وجود نداشت. آنان معتقد بودند که اگر فلسفه یونانی با دین عربی با هم ترکیب شود، نتیجه ای رضایت بخش و کامل می توانست به دست آید. بر اساس این باور است که آنان، پنجاه رساله در هر یک از شعبه های فلسفه اعم از نظری یا عملی، تالیف نمودند و به آنها فهرستی جداگانه افزودند و آنگاه آنها را با عنوان «رسائل اخوان الصفا» نامور ساختند.

نویسندگان این کتابها، پیوسته نام خود را پنهان می داشتند.لیکن رساله های خود را میان کتابفروشان و مردم توزیع می کردند.

اخوان الصفا صفحات رسائل خود را از کلمات قصار، داستانهای مذهبی، تعابیر مجازی و شاعرانه و کنایه های ادیبانه مالامال می ساختند». (16)

اسماعیلیان حتی امروز چنان که «ایوانف » اسماعیلی شناس بزرگ متذکر است به رسائل اخوان الصفا استناد می جویند وحتی تا بدانجا پیش رفته اند که رسائل را «قرآن ثانی »، «قرآن علم »، در برابر «قرآن وحی » اسلامش نامیده اند: «رسائل اخوان الصفا، قرآنی دیگر، پس از قرآن است یا به عبارت دیگر آنها «قرآن علم »اند هم چنان که قرآن، «قرآن وحی » است. رسائل «قرآن امامت »اند و قرآن «قرآن نبوت » است. (17)

دانشمندان نوشته اند که اسماعیلیه معتقد به تناسخ وحلول و انتقال روح از جسمی به جسم دیگر بودند.شاید این فکر غیر مستقیم از نو فیثاغورثیان اخذ شده باشد ولی «ایوانف » می گوید که اسماعیلیه هرگز به تناسخ قایل نبودند.(2) و به همین جهت نویسندگان اسماعیلی بخشی از نوشته های خود را به رد این نظریه اختصاص داده اند، چنان که حکیم ناصر خسرو، فصلی از کتاب معروف «زاد المسافرین » را به ابطال مسئله تناسخ اختصاص داده است و حمیدالدین کرمانی نیز به رد این نظریه پرداخته و اعتقاد آن را «باطل و فاسد» شمرده است. (18)

در معتقدات اسماعیلیه آثاری از مسیحیت و عرفان مسیحی گونوستیکی نیز دیده می شود ولی نفوذ مانویت در معتقدات اسماعیلیه کمتر است; زیرا آنان بدی و اهریمن را که مبنای اصول مانویان است، رد می کنند، روی هم رفته معتقدات فلسفی اسماعیلیان بیشتر جنبه عقلی و راسیونالیسم دارد. اسماعیلیان می گویند که انسان کامل همچون تاجی بر تارک بشریت است وبه عقیده ایشان پیدایش و ظهور انسان تجلی و گرایش نفس است به سوی کمال. انعکاس عقل کل درعالم محسوسات همان انسان کامل یعنی پیغمبر است که به اصطلاح اسماعیلیه «ناطق » (گویا) نامیده می شود. انعکاس نفس کل درعالم محسوسات نایب پیغمبر است که به اصطلاح ایشان صامت (خاموش) است و نام دیگر او «اساس » می باشد وظیفه وی آن است که سخنان ناطق یا پیغمبر را تاویل نموده و برای مردم روشن سازد از نظر فلسفی اسماعیلیان تحت تاثیر معتزله واقع شدند و بسیاری از مسائل را از جمله مسئله تفویض و اختیار را از ایشان فرا گرفته اند (19) و این معنی از آمیزش دین و فلسفه از سوی آنان و توجه و عنایت به دین، و تمسک به فلسفه در فهماندن آن به مردم برمی آید (20) .

گویند: تمام تشکیلات اسماعیلیان بر طبق اصل تقیه مخفیانه بود و این تقیه در میان اسماعیلیان نسبت به سایر شیعیان بسیار شدید بود، چون همواره از مبتدی طبق تشریفات خاصی پذیرفته می شد و سوگند یاد می کرد که چیزی را درباره تعالیم و یا عضویت جامعه اسماعیلیان بروز ندهد. این آیین مفهوم درونی (باطن) قرآن را عرضه می کرد، در جایی که برخی از شیعیان کاری به ماهیت آیات مختلف قرآن نداشتند و آن را بر عهده امام وفاداری شیعیان نسبت به او می دانستند.

اسماعیلیان در قرآن سمبولیسم واژه های آن، بلکه در مجموعه گسترده ای ازمباحث و مناظرات نیز در پی آن بودند، آنها به عنوان یک نفر اسماعیلی بایستی در مجهولات کاینات شریک می شدند. منشا تاریخی سلسله مراتب و پنهان کاری اسماعیلیان زیاد روشن نیست ولی آنها به هر حال دو چیز را امکان پذیر ساخته بودند که سنیان را آشفته می ساخت و کمال مطلوب اکثر شیعیان بود:تکثیر و توسعه کیهانی و تاریخی که اغلب پیچیده بود بدون آن که درک و فهم توده مردم را در نظر بگیرند، آنها ضمنا گروهی از افراد منضبط را تدارک دیده بودند تا از حرکتهای سیاسی حمایت نمایند و رهبریت به نحو احسن انجام گیرد. (21)

احکام و فقه اسماعیلیه

تعالیم ظاهری اسماعیلیه با تعالیم امامیه تفاوت چندانی ندارد و همان احکام شرعی اسلام مانند: نماز، روزه، خمس، و زکات و غیره است. فقیه بزرگ آنها قاضی ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی مغربی (متوفی 363 ه.ق) است که کتابی به نام «دعائم الاسلام فی ذکر الحلال والحرام والقضایا و الاحکام » نوشته که مورد استناد فرقه اسماعیلیه می باشد و این کتاب محکمترین و قوی ترین منبع قانونگذاری دولت فاطمیین مصر به شمار می رفت و این کتاب مشتمل بر دو جزء است وجزء اول آن که نزد اسماعیلیان به «دعائم الاسلام السبع » معروف است شامل هفت کتاب زیر می باشد:

1. کتاب الولایة، 2. کتاب الطهارة، 3. کتاب الصلاة، 4. کتاب الزکاة، 5. کتاب الصوم والاعتکاف، 6. کتاب الحج، 7. کتاب الجهاد.

جزء دوم آن شامل 26 کتاب است:

1. کتاب البیوع والاحکام فیها، 2. کتاب الایمان والنذور، 3. کتاب الاطعمة، 4. کتاب الاشربة، 5. کتاب الطب، 6. کتاب اللباس والطیب، 7. کتاب الصید، 8. کتاب الذبائح، 9. کتاب الضحایا والعقائق، 10. کتاب النکاح، 11. کتاب الطلاق، 12. کتاب العتق، 13. کتاب العطایا، 14. کتاب الوصایا، 15. کتاب الفرائض، 16. کتاب الدیات، 17. کتاب الحدود، 18. کتاب السراق والمحاربین، 19. کتاب الردة والبدعة، 20. کتاب الغصب والتعدی، 21. کتاب العاریة والودیعة، 22. کتاب اللقطة واللقیطة والابق، 23. کتاب القسمة والبنیان، 24. کتاب الشهادات، 25. کتاب الدعوی والبینات، 26. کتاب آداب القضاء.

و این کتاب اکنون نیز بین طایفه بهره از اسماعیلیه معتبر و متداول می باشد. محتوای این کتاب به قدری به احکام و تعالیم شیعه امامیه نزدیک است که حتی بعضیها توهم کرده اند که کتاب «دعائم الاسلام » از تالیفات مرحوم شیخ صدوق است. (22) ولی جمعی از محققان شیعه امامیه کتاب «دعائم الاسلام » را از تالیفات قاضی نعمان می دانند که در عصر فاطمیین، قاضی القضات مصر بوده است. گویند قاضی نعمان در اول سن مالکی بوده و سپس هدایت یافته و شیعه امامی گردیده است و کتاب «دعائم الاسلام » را در همان زمان نوشته و لذا اکثر اخبار این کتاب موافق با کتابهای مشهور امامیه می باشد و تنها فرقی که این کتاب با کتابهای امامیه دارد این است که او به خاطر تقیه و ترس از خلفای فاطمی مصر، از امامان بعد از امام صادق علیه السلام روایت نکرده است (23) و به همین جهت اکثر علمای امامیه، قاضی نعمان را شیعه امامی دانسته و در کتابهای خود به روایات او استناد کرده اند و گفته اند وی غیر از کتاب «دعائم الاسلام » کتاب دیگری نیز در باره فضائل و مناقب ائمه اطهار تالیف کرده و آن را «شرح الاخبار فی فضائل الائمة الابرار» نامیده است.

محدث نوری در باره کتاب «دعائم الاسلام » تحقیقات عالمانه ای نموده که دیدن تحقیقات وی انسان را با وضع کتاب «دعائم الاسلام » بیشتر آشنا می سازد. نوری این کتاب را از تالیفات قاضی نعمان دانسته و با شواهد و قراین فراوان اثبات کرده است که قاضی نعمان شیعه امامیه بوده و به خاطر تقیه و ترس از خلفای فاطمی، مذهب خود را کتمان نموده و خود را شیعه اسماعیلی وانمود کرده است و در عین حال مهارت به خرج داده و برخلاف مذهب خود سخن نگفته است. (24)

آری اگر تنها ملاک قضاوت در باره قاضی نعمان همان کتاب دعائم الاسلام باشد به احتمال قوی ممکن است نظر وی صحیح باشد به خصوص کتاب «شرح الاخبار» وی نیز که و «الارجوزة المختارة » (26) این نظر را تایید می کند، عجیب است که محدث نوری از کتاب «تاویل الدعائم » هیچ اسمی به میان نیاورده است و ظاهرا این کتاب در دسترس وی نبوده و اخیرا به تحقیق محمد حسن اعظمی در «دار المعارف مصر» به چاپ رسیده است. قاضی در این کتاب تمام احکام و تعالیم «دعائم الاسلام » را طبق معتقدات اسماعیلیه تاویل نموده است واگر ثابت شود که «تاویل الدعائم » از تالیفات قاضی نعمان است دیگر جایی به تحقیقات و توجیهات مرحوم نوری و دیگران باقی نمی ماند. (27)

خلاصه این که قاضی نعمان شخصیتی است که جمعی از اعلام شیعه امامیه او را «امامی » و دارای مذهب اثنی عشری و کتاب دعائم الاسلام و شرح الاخبار او را معتبر و قابل اعتماد دانسته اند (28) و لذا این دو کتاب در مجامع شیعه امامیه معتبر و مورد استناد می باشد. (29)

آری اسماعیلیه و امامیه به کتاب «دعائم الاسلام » اهمیت زیادی قایلند اگرچه عنایت اسماعیلیه نسبت به آن شدیدتر است به این معنی: قاضی نعمان و کتابهایش در نزد اسماعیلیه معروفتر از امامیه است و پیروان مذهب اسماعیلی او را با عناوین و القابی توصیف می کنند که هرگز کس دیگر را آن چنان توصیف نمی کنند مثل تعابیر: «سیدنا الاوحد» و «القاضی الاجل » و «سیدنا القاضی ».

دکتر مصطفی غالب نویسنده اسماعیلی معاصر درباره قاضی می گوید: قاضی نعمان به مذهب اسماعیلیه خدمات شایانی کرده است و او در متمرکز ساختن دعوت اسماعیلیه نقش بسیار داشته است و او زبان گویای امام می باشد و شایسته است بر عرش دعوت علمی اسماعیلیه قرار بگیرد و این زعامت را فرزندانش از او به ارث ببرند». (30)

نویسندگان اسماعیلی، کتابهای «دعائم الاسلام » و «تاویل الدعائم »، قاضی نعمان را از مصادر و منابع مهم ومعتبر مذهب اسماعیلیه می دانند و می گویند: منابع ومصادر معتبر پیش فاطمیین پنج کتاب است، بدین ترتیب:

1. دعائم الاسلام، تالیف: نعمان بن محمد التمیمی المغربی قاضی ابوحنیفه.

2. تاویل الدعائم، تالیف: نعمان بن محمد قاضی قضاة المعز لدین الله فاطمی.

3. راحة العقل، تالیف: بزرگ مبلغ فاطمیین احمد حمید بن عبد الله کرمانی، در عهد حاکم بامر الله. صاحب کتاب «الاقوال الذهبیة ».

4. الانوار اللطیفة فی الحقیقة (فلسفة المبدء والمعاد) داعی یمانی طاهر بن ابراهیم حارثی.

5. المجالس المؤیدیة و خلاصه آن «جامع الحقائق » داعی دعات فاطمیین، هبة الله بن موسی المؤید در دوران خلافت المستنصر بالله. (31)

فرق کلی میان شیعه اسماعیلی با شیعه اثنی عشری این است که اسماعیلیه معتقدند که امامت به دور «هفت » گردش می کند ونبوت در حضرت محمد ختم شده است. وتغییر و تبدیل در احکام شریعت بلکه ارتفاع اصل تکلیف خاصه به قول باطنیه مانع ندارد بر خلاف شیعه دوازده امامی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را خاتم الانبیاء می دانند و برای وی دوازده وصی و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ می بینند وبرای قرآن کریم هم ظاهر و هم باطن اثبات می کنند. (32)

پی نوشت ها:

1. ابو یعقوب سجستانی، کشف المحجوب، با مقدمه هنری کربن، چاپ کتابخانه طهوری، ص 5و6.

2. شهرستانی، الملل والنحل: 1/93، طبع دار المعرفة بیروت; شهرستانی، رسالة تذکرة العقائد، به اهتمام دکتر مشکور، ص 126. 3. همان مدرک.

1. ابو حاتم رازی، اعلام النبوة، فصل دوم خدا به بعد از انتشارات انجمن فلسفه ایران.

2. شهرستانی، الملل و النحل:1/193.

3. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 179 188، طبع مصر1948; ناصر خسرو، وجه دین، ص 5051; رشیدی جامع التواریخ، ص 15 14; روضة التسلیم، تصور بیست و ششم.

1. ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، 14 10، انتشارات انجمن فلسفه ایران، شوال 1397ه. ق.

2. رشیدی، جامع التواریخ، بخش اسماعیلیان،ص 10.

1. ترجمه الفرق بین الفرق، 323 313.

2.بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 179.

3. تنبیهات الجنبیة فی کشف اسرار الباطنیة، ص 248، چاپ نجف.

4. ناصر خسرو، وجه دین، ص 3334; فرقه اسماعیلیه، مقدمه فریدون بدره ای، ص 24 14.

5. ناصر خسرو، خوان الاخوان با مقدمه، حواشی و ترجمه های 4 قدیم، ص 165 128.

6. هفت باب بابا سیدنا، به سعی ولاد یمر ایوانف ص 36، چاپ بمبئی 1933 1372 ه. ق.

1. عباس حمدانی، دولت فاطمیان، بخش سوم از کتاب اسماعیلیان در تاریخ، ص 163.

2. ابن القفطی، تاریخ الحکماء، ص 83، چاپ لیبرت.

1. بنا به نقل دکتر صاحب الزمانی، دیباچه ای بر رهبری،ص 355.

2. د.ایوانف، ناصر خسرو و اسماعیلیان، از کتاب اسماعیلیان در تاریخ، ص 456.

3. حمید الدین کرمانی، الاقوال الذهبیة، مقدمه صفحه 19.

4. ادوارد برواون، تاریخ ادبی ایران: 1/574; دکتر کامل حسین، طائفة الاسماعیلیه، ص 147، 179.

5. یوحنا قمیز، اخوان الصفا، ترجمه سجادی، ص 33.

1. م.گ. س هاجسن، دولت اسماعیلیه، بخش چهارم از کتاب اسماعیلیان در تاریخ، ص 262.

1.نوری، حاج میرزا حسین، مستدرک الوسائل: 3/313، طبع تهران.

2. قاضی نعمان، دعائم الاسلام، دار المعارف مصر/1385.

1. مستدرک الوسائل، ج 3، از صفحه 313 به بعد.

1. این کتاب اخیرا در قم توسط جامعه مدرسین قم تحقیق و چاپ شده است.

2. یا «القصیدة المختارة » این کتاب شعر است و درباره اثبات حقانیت امیر مؤمنان علی علیه السلام و اولادش و همه امامان یکی بعد از دیگری تا امام مهدی علیه السلام سروده شده است; مقدمه شرح الاخبار:1/44.

3. مستدرک الوسائل: 3/313322، چاپ تهران; مقدمه شرح الاخبار، به قلم سید محمد حسینی جلالی، ص 3435 چاپ جامعه مدرسین قم.

4. مجلسی، بحار الانوار: 1/38; بحر العلوم، رجال بحر العلوم:4/5; کاظمی، المقاییس به نقل از مستدرک:3/314; مامقانی، تنقیح المقال:3/273; الذریعه:1/61; تستری، قاموس الرجال: 9/222.

5. اخیرا این دو کتاب در قم در مرکز شیعه امامیه تجدید چاپ شده است. دعائم الاسلام توسط مؤسسة آل البیت از روی نسخه دار المعارف مصر، وشرح الاخبار توسط مؤسسه جامعه مدرسین قم از روی نسخه های متعدد خطی.

1. غالب مصطفی، اعلام الاسماعیلیة، ص 595، طبع بیروت،1964.

2. تاویل الدعائم: 1/15، مقدمه محمد حسن اعظمی زیر عنوان «المصادر الرئیسیة ».

3 طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 39.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر