دو رکعت عشق تکبیر من است امشب
همین تاک غزل پیر من است امشب
نماز و روزه و سجّاده و ابرو
همین ایات تفسیر من است امشب
چنان پیچیده گیسویش به دستانم
چنین پیچیده تقدیر من است امشب
کجایی شاعر ایینه ها! برگرد
غریب و خسته تصویر من است امشب
به هستی تو می آرم پناه آخر
که هست و نیست درگیر من است امشب
در این بن بست راهی هست می دانم
دو رکعت عشق تکبیر من است امشب
سفر عشق
آن سر که راز دار سر دار می شود
از شرح شرحه شرحه خبردار می شود
ای آسمان ببار، ببار از سر صواب
در باغ، قد دوست سپیدار می شود
تا شهر عشق از نفس خویش پل ببند
روزی که چارسو همه دیوار می شود
روزی که صف به صف سفر عشق می رویم
روزی که کوچه ها همه گلبار می شود
فصل شکفتن است چرا بی شکوفه ایم
در عید هم شکوفه ما خار می شود
دنیا همین حکایت لبخند و گریه نیست
دنیا قیامتی ست که تکرار می شود