ماهان شبکه ایرانیان

نقد مکتبهای اصولی از دیدگاه شهید مصطفی خمینی

ساحلهای ناشناخته بحث, با کشتی نقد گشوده می شود.

دانش, با نقد, شادابی می یابد

قلب دانش با خونِ نقد می تپد.

ساحلهای ناشناخته بحث, با کشتی نقد گشوده می شود.

قانون آشکار شدن اندیشه های برتر, درحکومت نقد سامان می پذیرد.

نقد, پیری را از جان دانش می زداید و روحی شاداب به آن می بخشد.

لحظه های پرشکوه دانش در دستان نقد شکل می گیرند. گاهی آنچه را که همه پذیرفته اند, از اوج به زیر می آورد و گاه سخن کم شمرده شده را چون ستاره برتارک علم می نشاند.

علم اصول نیز, چون دیگر دانشها, مدیون نقد است. شاید هیچ دانشی در حوزه معارف دینی, مانند اصول, تشنه نقد نیست. این علم از یک سوی, عهده دار بیان شیوه استنباط است و از سوی دیگر, عمده بحثهای آن, تراوشهای اندیشه بشر است. با این حساب, ذهن بشر باید کشتی شیوه استنباط را هدایت کند اگر از عهده وظیفه خویش برنیاید, هیچ گاه ساحلهای احکام بد او نمایان نخواهد شد; از این روی, باید نقد را به یاری ذهن اصولی فرستاد. سره گر باید هر آن, اشتباهها را گوشزد کند, تا کژی هر چند کوچک, در شیوه استنباط, به کژی بس بزرگ در کشف احکام نیانجامد. با این همه, امروز نقادی و سره گری در دانش اصول, به گونه بایسته انجام نمی گیرد. زمینه ها, معیارها و چارچوبه های نقد اصولی هنوز به درستی روشن نشده است. اکنون که آماسیدن بحثها, اصول را زمین گیر کرده است, شایسته می نماد برای درمان بیماری بادکردگی بحثی مستقل درباره نقد اصولی بگشاییم.

شهید حاج آقا مصطفی خمینی, درزمینه های نقدهای اصولی حرفهایی نو دارد. نقدهای او, ما را با زمینه ها و معیارهای نقد (که دو بحث مهم هستند) آشنا می کند.

او را بحق باید قهرمان میدان نقد اصولی دانست.

نوشتار حاضر می کوشد, تا دیدگاههای شهیدمصطفی خمینی را در (نقد اصولی) ارائه دهد, باشد تا دست مایه ای برای ژرف نگری این بحث قرار گیرد.

جستارهای این نوشتار, در سه مدار سامان می گیرد:

1 . نقد همه.

2 . نقد همه زمینه ها.

3 . نقد همیشگی.

نقد همه

نقد, گوهر ذهن بشراست. نقد مرز نمی شناسد. شهید مصطفی خمینی, این جایگاه نقد را به درستی می شناخت; از این روی, گاهی در برابر آرای استادان می ایستاد و گاه به سره گری دیدگاههای پدر می پرداخت, اگر چه همه وجودش لبریز از فروتنی نسبت به مقام علمی او بود و وی را مجدّد عالم اسلام می شمرد1 و صاحب نوآوریهای اصولی2. و گاهی هم در برابر همه اصولیان, یکه و تنها قرار می گیرد. سره گری که اندیشه زمان خود را به نقد می کشد, به واقع حصارهای پیرامون خود را می شکند, ولی تنها ذهنهای موشکاف و باریک بینند که از همگنان خود پیش می افتند و به کرانه های آن سویِ برداشتِ غالب دست می یابند و شهید مصطفی خمینی چنین بود. درنگاشته های او, اصحاب بارها و بارها نقد شده اند.

نقد همه زمینه ها

آنچه میان اصولیان فراگیر است, نقد آرای دیگران در پاره ای از مسائل اصولی, چون: مشتق, اجتماع امر و نهی, براءت و… است شهید آقا مصطفی خمینی, افزون بر این کار, درزمینه های دیگری نیز به نقد دست می زند.

بی گمان, اهمیت نقد در این زمینه ها, گاهی از نقد آرای مطرح در مسائل اصولی بیش تر است.

اکنون, به این زمینه ها اشاره می کنیم:

1 . نقد شیوه بحث

اگر به درستی به مباحث اصولیان, چون: نائینی, آقا ضیاء, کمپانی, امام و… بنگریم هر یک را در بحث و استدلال دارای شیوه و مکتبی خاص می بینیم: گروهی, به دقتهای عقلی بها می دهند, گروهی نگاههای عرفی را معتبر می دانند وگروهی به روش بحث فلسفی در بحثهای اصولی روی می آورند و گروهی دیگر به این روش پایبندی نشان نمی دهند.

با توجه به این که شیوه استنباط, که در دامن آن, سرنوشت فقه رقم می خورد, اثر پذیرفته از شیوه ای است که در بحثهای اصولی جریان می پذیرد, به دست می آید که بررسی و نقد شیوه های بحث اصولی, بایستگی تمام دارد, مقوله ای که جای آن در بحثهای حوزوی خالی است, یعنی از مکتبهای اصولی سخنی گفته نمی شود بر عناصرموجوددر هر مکتب اصولی نمی آید آنچه درحوزه ها و درسها و نشستهای علمی, جریان دارد, این است که درمثل, آقاضیاء عراقی چنین گفت و میرزای نائینی چنان. امّا هیچ گاه کسی نیامده بگوید آقا ضیاء این شیوه را داشته و نائینی آن شیوه را و دیدگاههایی که دراصول دارند با یکدیگر متفاوت است, به سبب این شیوه های گوناگون است. بی گمان, نقد شیوه ها ومکتبهای اصولی, مهم ترین قسمت, در بحث از مکتبهای اصولی است.

شهید آقا مصطفی خمینی در بحثهای اصولی, نسبت به این مسأله توجّه نشان داده است, که اکنون به مواردی اشاره می کنیم:

الف. نقدِ تکیه بر باریک بینیهای عقلی در بحث: ایشان, تکیه بر باریک بینیهای عقلی را در بحثهای اصولی, نادرست می داند و می نویسد:

(لایعتنی بتدقیقات جمع من الافاضل.)3

نباید به باریک بینیهای شماری از فاضلان در اصول اعتنا کرد.

و درجای دیگری به افرادی که شیوه تکیه بر باریک اندیشیهای عقلی برای فهم علوم و احکام شرعی را در پیش گرفته اند, خرده می گیرد4.

ایشان بر این باور است که باید بر دریافتهای خردمندان و فقیهان تکیه کرد.5

ب. نقد استفاده از دریافتها و قاعده های علوم دیگر در بحث: شهید آقا مصطفی خمینی استفاده از مفاهیم و قواعد دانشهای دیگر را در اصول موضوعی خطرناک می داند و این استفاده را در صورتی که بدون شناخت دریافتها و قاعده ها و نیز بدون نگهداشت مرزها و قیدها, انجام بگیرد, به حال بحثهای اصولی زیان آور می داند.

در نگاه ایشان, باید با دانشی که می خواهیم از آن معنی و قاعده ای را بگیریم, آشنایی ژرف داشته باشیم:

(ألأیصاء إلی اهل الفضل وعلماء الفنون بان لایدخلوا البیوت الا من بابها ولایترخّص الدخول فی کل فنّ الا لمن کان اهلاً له.)6

به اهل فضل و دانشوران در دانشهای گوناگون سفارش می شود که به منزلها, جز از درهای آن وارد نشوید. درهر فنّی, ورود در آن, جز برای کسانی که اهل آن فن هستند, روا نیست.

دیگر آن که در استفاده از دانشهای دیگر, دربحث اصولی دقت کرده و هر چیزی را وام نگیریم. در این باره به دو مورد اشاره می کنیم:

1 . استفاده از فلسفه: وی استفاده از قاعده های فلسفی را در اصول, روا نمی داند; زیرا به باور او, پیامدهای نادرستی این گونه استفاده دارد:

(ومجرّد ان قرع سمع الإنسان ان الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار لایجوز التمسّک به حتّی یلزم ما لزم فی کلمات المستدلّین بها فی الاصول.)7

همین که به گوش انسان, این قاعده فلسفی رسید که (الامتناع بالاختیارلاینافی الاختیار) روا نیست به آن در اصول تمسک بجوید, تا درنتیجه این تمسّک, پیامدهای نادرستی به بار آید. پیامدهایی که در سخنان اصولیان, که به آن تمسّک کرده اند, پیش آمده است.

در یکی از تنبیهات باب اجتماع امر و نهی, مسأله (الاضطرار إلی ارتکاب المحرم الناشئ بسوء الاختیار) به این قاعده تمسّک کرده اند که امام خمینی, در این زمینه می گوید: آنان, میان این قاعده و قاعده دیگر: (انّ الاضطرار إلی فعل المحرّم او ترک الواجب اذا کان بسوء الاختیار لاینافی صحّة العقوبة عرفاً) درهم آمیخته اند.)8

2 . استفاده از لغت: شهید مصطفی خمینی, برااس این دیدگاه, بحث از مفاهیم لغوی را در اصول, در همه موارد, روا نمی داند, بلکه برای آن مرزی ارایه می دهد و می نویسد:

(إن البحث عن المفاهیم اللغویة جائز إذا کان وارداً فی الکتاب والسنة امّا الخوض فیما لایکون فیهما فهو من اللّغو.)9

بحث از مفاهیم لغوی در صورتی جایز است که این مفاهیم در کتاب و سنّت وارد شده باشند. در غیر این صورت, فرو رفتن در بحثهای لغوی, عملی لغو است.

وی, با استناد به این نقطه نظر, بر این باور است, بحث اصولیان از مفهوم فساد, در بحث (هل ان النهی عن شئٍ یقتضی فساده ام لا؟) نادرست است و این بحث, نه تنها لغوی که کژروی است و نتیجه های فاسدی به بار نشانده است.

می نویسد:

(ولاجل هذا الانحراف وقعوا فیما لاینبغی.)10

اصولیان به خاطر این انحراف, در آنچه سزاوار نیست فرو لغزیدند.

وی, سپس این پیامد فاسد را شرح می دهد و در پایان می نویسد:

(ان الاصحاب قدس سرهم لم یردوا الشریعة من بابها.)11

اصحاب در این مسأله, به چشمه بحث, از درِ آن وارد نشدند.

از دیدگاه شهید, مصطفی خمینی, شیوه درست در بحث, آغاز کردن آن, از نقطه درست است. خشت نخست را درست باید نهاد وگرنه بحث به کژراهه خواهد افتاد.

ج . نقد بحث از مسایل غیر کاربردی: شهید مصطفی خمینی, بحث از مسائل غیر کاربردی را روا نمی داند, هر چند که اصولیان به آن پرداخته باشند و هر چند این اصولیان پیشینیان از اصحاب باشند.

از نظر ایشان, طرح یک مسأله در اصول, زمانی درست است که کاربرد آن در فقه یقینی باشد.

(قد مرّ منا مراراً انّ للمتأخرین ان ینظروا فیما یصحّ ان یکون مصبّاً للنزاع ویکون مفیداً من الفقه سواء نازعوا فیه ام لم ینازعوا فضلاً عما اذا تشاحوا فیما لا یرجع إلی المحصّل عند المتأخرین.)12

بارها گفته ایم. پسینیان بنگرند, تا آنچه درست است و در فقه کاربرد دارد, محل نزاع قرارگیرد, خواه پیشینیان در آن نزاع کرده باشند, یانکرده باشند. اما اگر آنان درباره چیزی اختلاف کردند که نزد پسینیان بحثی بی نتیجه بود, در این صورت, بی گمان پرداختن به آن بی معنی خواهد بود.

شهید, با این سخن, خط بطلان بر بهانه ای می کشد که متأسفانه برای بسیاری از اصولیان, به گونه یک رویکرد جدی در آمده است و آن پیروی از اصحاب, در طرح بحثهای اصولی است. وجود این رویکرد, سرچشمه آماسیدن بحثهای اصولی و تباه شدن وقت حوزه های علمیه و طلاب سطوح خارج شده است; چه آن که بسیاری از بحثهای اصولی بی نتیجه عملی در فقه, تنها به این بهانه که پیشینیان و اصحاب به آن پرداخته اند, صدها صفحه از کتابهای اصولی و هزاران ساعت وقت طلاب را به خود اختصاص داده, در حالی که همان پیشینیان و اصحاب, اگر امروز سر برآورند و در برابر خود افقهای روشنی را که پس از آنان در اصول گشوده شده است, ببینند, به گونه ای دیگر می اندیشند و هدف را, که هر چه بیش تر نارساییها را از شیوه استنباط زدودن و پاسخ گویی به نیازهاست, در قربانگاه بحثهای بی نتیجه و آماسیده, ذبح نمی کنند.

د . نقد بی توجهی به واقعیتهای تاریخی: موضوع استفاده از واقعیتهای تاریخی درعلم اصول, موضوعی حساس و پر ثمر است و نیازمند به بحث و نقد فراوان و گسترده ای دارد. در این جا, تنها به این نکته اشاره می کنیم که شهید مصطفی خمینی در مکتب اصولی خود, برای آن جا باز کرده است, از باب مثال: ایشان, استدلال به اجماع, برای ثابت کردن لزوم رجوع به مخصّص را ردّ می کند, بدین خاطر که این مسأله (رجوع به مخصّص) درقرن چهارم پدید آمده است13 و طبیعی است چنین اجماعی چگونه می تواند حکایت از مشهور بودن حکم نزد اصحاب امامان(ع) کند, در حالی که اصل مسأله, در قرنهای پس از آنان پدید آمده است.

موارد از این گونه زیاد است و ذکر آنها را به مجال دیگر وا می گذاریم.

ه . نقد عنوان بحث

عنوان, نقشی درخور در باز نمود مرز و روند بحث دارد. هر عنوان, باید یکی آنکه, خالی از پیچیدگی و دیگر آن که: با موضوع بحث برابر باشد; زیرا:

1 . عنوان اگر سربسته و دارای ابهام باشد, بحث, گاه به بیراهه می افتد. عنوان, مانند پرسش ابتدایِ بحث, نقشی مهم در شکل گیری آن دارد, همان گونه که پرسش اگر درست نباشد و یانادرست مطرح شود, بحث چهارچوب و جهت درستی نخواهد یافت; عنوانِ نامناسب نادرست, بحث کننده را به طرح آنچه نباید می کشاند.

2 . اگر عنوان محدوده ای را نشان دهد که بیش از موضوع است, چه بسا بحث بی دلیل باد کند و به طرح مسائل زاید و در هم ریزنده دچار شود و چه بسا نتیجه گیری را در هم بریزد. همین گونه اگر عنوان, کوچک تر از دایره موضوع باشد, بحثها در چهارچوبی کوچک تر از نیازهای واقعی بحث, دربند می شوند و به نتیچه گیری درست نخواهند رسید و به بستر پیشرفت پای نخواهند گذاشت.

شاید بتوان عنوانی را,مانند دهانه چاه در نظرگرفت که حلقه چاه تا آخر همسان با قطر آن پیش خواهد رفت. شهید مصطفی خمینی, در پاره ای از مباحث خود, نسبت به عنوان بحث, بی تفاوت نمانده است او در یکی از موارد می نویسد:

(أخذ العنوان المبهم الاعم فی محطّ النزاع غیر جائز.)14

درمحلّ نزاع, آوردن عنوان پیچیده و سربسته, که دایره ای گسترده تر از موضوع واقعی بحث دارد, روا نیست.

وی بر این اساس, عنوانهایی را که اصولیان در بحث اقتضای نهی نسبت به فساد داده اند, نقد می کند و شرحی ارائه می دهد.15

و . نقد قالب بحث

قالب, لباسی است که بحث را در خود می گیرد و آن را می آراید; از این روی, در هر علمی سازوار با فلسفه و ماهیتی که مسایل آن دارد, باید به بحثهای آن قالب داد, تا همه چیز هماهنگ با هم, هدفهای علم را دنبال کند. مسائل اصول که قواعدی کلّی هستند, روا نیست به گونه ای جزئی و فرعی مطرح گردند, شهید مصطفی خمینی, به این موضوع توجه کرده است. او, در یک مورد که اصحاب بحث را در قالبی جزئی و پیرامون یک مثال و مصداق معین, مطرح کرده اند می نویسد:

(الکلام هنا حول مسألة اصولیة کلیّة لامن خصوص قوله(ع) اذاکان الماء کرّاً والعجب ان الاصحاب خاضوا فی خصوص المثال المزبور غفلة عن حقیقة الامر وسلکوا فی دلیل المسألة مسلک الجزئی مقیاساً للکلّی.)16

سخن در این جا [ثبوت و یا عدم ثبوت مفهوم در قضیّه شرطیه] درباره یک مسأله کلی اصولی است, نه خصوص قول امام(ع) که فرمود: (آب اگر کر بود….) و مایه شگفتی است که اصحاب در بحث, نسبت به این مثال بررسی کرده اند, درحالی که غافل از حقیقت امر بوده اند. آنان در دلیلِ مسأله, راه جزئی را رفته اند و آن را مقیاس برای یک امر کلی قرار داده اند.

همان گونه که پیداست, وقتی یک بحث قالب سازوار را پیدا نکند, چه بسا نتیجه نادرست به بار نشاند; زیرا بحثی که در مثل, نسبت به یک نمونه با ویژگیهای روشن صورت می گیرد, ناگزیر, نتیجه های آن درموارد و نمونه های دیگر صدق نمی کند.

نقد همیشگی

نقد, چون ریشه درختان به هر سوی سرک می کشد, گاه به سنگ می خورد و گاه به دیوار می رسد, امّا در پایان راه, به آب می رسد و شادی و سرسبزی بیش تر را سبب می شود.

از این روی, باید بازار نقد را همیشه گرم نگه داشت و اندیشه های نو را دم به دم به مشتریان عرضه و ارزانی داشت.

مباحث اصولی, شهید آقا مصطفی خمینی, سرشار از نقدهای اصولی است.

البته, ایشان با اعتقاد به گسترش نقد, نقّادی بی حساب و کتاب را روا نمی دید.

او برای نقدِ اصولی, اصولی باور داشت. براین اساس به نقد پاره ای از نقدهای اصولیان پرداخته است. اکنون به یک نمونه اشاره می کنیم:

ایشان در بحث (ضد) خرده گیری و نقد اصحاب بر دیدگاههای مطرح در مسأله (چگونگی دلالت امر به شئ بر نهی از ضدعام) را به بوته نقدگذارده و می نویسد:

(و من العجب تعرض الاصحاب تفصیلاً لهذه الاقوال مع انها لاتحتاج إلی مزید بیان فی الابطال وبعبارة اخری اخذ بعضهم من البحث هنا جدّاً مع انه بالمزاح اولی واقرب.)17

مایه شگفتی است که اصحاب به گونه گسترده, به نقد دیدگاهها درمسأله پرداخته اند, با آن که نقد و باطل کردن این دیدگاهها به زیاده گویی نیازی ندارد. و به دیگر سخن, گروهی از اصولیان, در این جا بحث را جدّی انگاشته اند, با آن که این بحث, به شوخی سزاوارتر ونزدیک تر است.


پی نوشت ها:

1 . تحریرات فی الأصول), ج45/2.
2 . از باب نمونه ر.ک: به ارزیابی شهید, درباره یکی از دیدگاههای امام خمینی: (تحریرات من الاصول), ج85/2, 416.
3 . همان مدرک416/.
4 . همان مدرک.
5 . همان مدرک.
6 . همان مدرک283/.
7 . همان مدرک.
8 .(تهذیب الاصول), 407/1; (تحریرات فی الاصول), ج283/2.
9 . (تحریرات فی الاصول), ج303/2.
10 . همان مدرک.
11 . همان مدرک.
12 . همان مدرک.
13 . همان مدرک 519/, 524.
14 . همان مدرک289/.
15 . همان مدرک.
16 . همان مدرک430/.
17 . همان مدرک26/.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان