دختری هفده ساله ام و به دبیرستان می روم. پنج سال پیش با کسی آشنا شدم و این آشنایی تبدیل به دوستی ای عمیق شده است. دوست داریم این عشق مجازی به عشق حقیقی بدل شود و به مبدأ انسانی برسیم. اما او تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده است و وضع خانوادگی و اجتماعی خوبی ندارد. در شانزده سالگی مدتی به مشهد رفته و سرگردان بوده، اما حالا برگشته است. عشق، او را عوض کرده است. خانواده من گرچه او را در حد خودمان نمی دانند و در مقایسه با خواستگاران خواهرم که اغلب سرشناس هستند؛ او را خیلی کمتر می دانند و از ورود او به خانواده احساس سرشکستگی می کنند، ولی به او گفته اند باید حداقل تا دیپلم درس بخوانی.
اما من در وجود او گوهری گمشده را می بینم و از اینکه این همه از جانب خانواده ام تحقیر می شود، رنج می کشم. او ارزش این را دارد که با تمام نداریهایش و به خاطر محبتش در کنار او زندگی کنم. دلم می خواهد با او به اوج برسم و خنده ها و گریه هامان برای همدیگر باشد. نمی دانم چگونه مُهر بدی را که به پیشانی اش خورد، را می توان پاک کرد. او به خاطر من هر کاری می کند، حتی سیگار کشیدن را می خواهد ترک کند و حالا خیلی کم مصرف می کند. او خیلی عذاب می کشد و موهای سفید سرش شاهد خوبی است. دلم برایش می سوزد و می خواهم کمکش کنم. او حالا مشغول کار است. ولی خانواده ام رضایت نمی دهند. نه من و نه او هیچ گاه کس دیگری را در کنار خود تحمل نخواهیم کرد. حتی اگر هیچ وقت ازدواج نکنیم، همیشه یکدیگر را در قلبهای خویش خواهیم داشت.
خواهر عزیز!
عشق زیباترین هدیه خداوند به آدمیان هبوط کرده به کویر زمین است. هدیه ای که بوی بهشت دارد و آرام بخش جانهای خسته و عطش زده آدمیان است. انسان حتی اگر در مقابل حق تسلیم باشد، هنوز به او مؤمن نمی گویند. در مقابل حقیقتی که پیش رو می بیند، مسلمان است، اما وقتی دیدن با عشق و معرفت همراه شد، ایمان معنی می گیرد. اگر کسی عشق را تجربه نکند، هیچ گاه حق ندارد خود را مؤمن بداند و تا دوست داشتن و محبت ورزیدن به انسانها را تجربه نکند، نمی تواند ادعای عاشق «خدا» بودن را داشته باشد. اما آیا هر دوستی و محبتی، عشقی است که رو به بهشت آرامش و آسودگی و رشد (اوج گرفتن روح) دارد؟ آیا هر کس می تواند ادعای دوستدار بودن را داشته باشد؟
در قدم اول دوستدار بودن آن است که شما برای محبوب، بیشتر شدن کمال (رشد) را بخواهید، زیرا رشد در ذات عشق نهفته است. دوستدار بودنی که رشد حبیب و محبوب را تأمین نکند، عشق نیست، بلکه غلیان یک احساس است. احساسی که از درد تنها بودن و یا نیازهای غریزی برمی خیزد. اگر دوستدار کسی هستید، حرکت رو به رشد و کمال او را باید بخواهید. تعابیر عارفانه اگر تنها در کلام بمانند و آن اوج گرفتنها و پروازها اگر تنها در بیان رؤیا باشند، همیشه یک رویا می مانند و در هجوم سپاهِ روزمرگی خُرد و نابود خواهند شد.
دوستدار بودن حقیقی گرمایی تندتر از گرمای خورشید که بیداری و شکوفایی طبیعت را باعث می شود دارد. این گرما شور و زندگی می آورد، نه خمودی و سکون و با خود حرکتی رو به جلو و شکفتن را دارد. اگر این دوستدار بودن، فسردگی را از عاشق و معشوق دور کند، عشق واقعی است. نور خورشید علاوه بر قدرت زایندگی و حیات بخشی، از مطهرات است. دوستدار بودن و عشق واقعی نیز باید چنین باشد، با درجاتی بسیار بیشتر. چرا که خورشید شیئی بی جان و بی روح است و انسان فخر خداوند به فرشتگان است که همه هستی و کائنات را مسخر انسان کرده است. همه چیز در تسخیر و اختیار انسان است. پس هر آنچه به او مربوط است، بایستی شعاع نور و فروزشش از خورشید فراتر باشد.
اگر وقتی این عشق در خانه دل شما (جایی که خانه خداست) پا گذاشت، شما را خدایی و طاهر و پاکیزه کرد، آن وقت محبتی خدایی و بارقه ای از بهشت است. اگر رفتار و عمل شما هر روز پخته تر، کاملتر و بی عیب تر شد، این عشق واقعی است که توصیه می کنیم رهایش نکنید. اما اگر موجب دوری و سردی تان از دیگران و بی مهری و کینه ورزی نسبت به انسانهای دیگر و خشم نسبت به اطرافیان یا خشونت و کج رفتاری و بی حرمتی به والدین و درگیری با آنها و یا بددهنی و افت در زمینه مسایل اجتماعی و اخلاقی شد، تنها یک احساس است؛ احساسی که با وصال رو به خاموشی خواهد رفت. اگر چنین تغییرات منفی رفتاری و خلقی داشتید، این مهرورزی شیطانی است نه خدایی.
روی وضعیت خود، نوع رابطه با دوستان و آشنایان بخصوص والدین و خواهر و برادران و انسانهای دیگر دقت کنید که حالا چقدر نسبت به قبل فرق کرده اید؟ چقدر نسبت به انسانها با محبت تر و مهربانتر شده اید؟ چه قدمی برای انسان دردمند حتی نزدیکان مثل خواهر و برادر و پدر و مادر برداشته اید؟ چقدر به «ناس» که عیال خدایند، توجه داشته و برای حل مشکل آنها، با قدمی یا قلمی یا نگاه و یا کلامی گام برداشته اید؟ آیا مهربانتر، مؤدب تر، متواضع تر و با گذشت تر شده اید؟ آیا قدرت طهارت این عشق از آفتاب بیشتر است؟ آیا با گذشت زمان خصلتهای منفی و ناپسند اخلاقی و رفتاری از وجود شما دامن برچیده، یا بر عکس، پرخاشگری و بدزبانی و بی اعتنایی و خودخواهی و نامهربانیها بیشتر شده است؟ اگر چنین باشد، این عشق، عشقی مطهر و مقدس نیست و پا به خانه خدا نگذاشته اید، بلکه پا در دام شیطان گذاشته اید. عشق همخانه ایثار است. عاشق حاضر است به خاطر معشوق از همه چیز بگذرد تا محبوب آرامش داشته باشد. هجران را می پذیرد و صبوری می کند به امید آنکه محبوب با جلوه ای بیشتر و برتر به او رو بنماید. آیا در این عشق، صبوری به خاطر معشوق هست؟
خودتان را ببینید و بسنجید. هر کدام از این پرسشها را جدا جدا جواب دهید. آیا شما رشد و پیشرفت او را می خواهید، حتی اگر تاوان آن، صبوری و هجران باشد و آیا او نیز چنین می خواهد؟ آیا این حُب که به دل شما راه یافته، حبی خدایی است و رنگ و بوی خدا دارد و همچون آفتاب و نور خورشید، پر از طهارت است؟ پاکی خُلق و روح هر دوی شما، بخصوص ایشان که تجاربی تلخ و ناخوشایند داشته باعث شده که اثر زشتی نماند؟ حتی اگر اندکی به روال سابق باشد، هنوز طاهر نشده اید! وقتی چیزی طاهر است که از همه آلودگی ها پاک شده باشد. آیا این محبت ورزیدن و دوستدار بودن همچون تابش نور خورشید بر طبیعت سرد و فسرده است که به جای یخ زدن و جمود بیشتر، بالندگی و شکوفایی را به ارمغان آورد؟ آیا این بالندگی و رشد در زمینه های مختلفِ موردِ انتظار از هر دوی شما، ایجاد شده است؟ زمینه های مورد انتظار، رفتار شما و تحصیلاتتان و تقلا برای پیشرفت علمی و اجتماعی و هنری است، تا خانواده را به پذیرش وا دارید. انتظار ایشان، پیشرفت تحصیلی، شغلی و اجتماعی است تا نشان دهید عشق شما هوسرانی نیست، بلکه عشقی پویا است که را به رشد و شکوفایی استعداد رهنمون شده و مایه تخدیر نیست، بلکه باعث کمال است. و هم از این طریق نشان دهید این محبت توانسته است بین خواستگارتان و گذشته اش فاصله ای عمیق ایجاد کند، تا این گونه اعتماد و احترام والدین شما و هر آنکه را به او چشم دارید، برانگیزد و آنها باور کنند که می توان به فردی با آن خصوصیات قبلی اعتماد و اطمینان داشت. آن وقت خانواده تان با آرامش خاطر حاصل عمر خود را به دستش بسپارند. آیا در این عشق، به خاطر رشد و تعالیِ دیگری، صبوری هجران هست؟ زیرا با وضعی که دارید، لازم است چند سالی هر دو مشغول سازندگی باشید تا برای زندگی سرشار از مهر و صفا آماده شوید. آیا می توانید هجران را به خاطر رشد همدیگر تحمل کنید؟ اگر توان این صبوری را دارید، عاشق مخلصی هستید و اگر به خاطر پیشرفت دیگری (او به خاطر شما و شما به خاطر ایشان) نتوانید صبوری کنید و از دلسردی و وازدگی بترسید، این عشق مجازی است.
خوب دقت کنید و بارها آنچه را گفته شد، را مرور کنید. خود انتخاب کنید، زیرا ما از قلب و فکر شما خبر نداریم. ترحم و دلسوزی به خاطر او را کنار بگذارید تا راحت تر بتوانید فکر و تصمیم گیری کنید.هدایت حق شامل حالتان.