علم کلام (بخش اول)

پیدایش علم کلام در دینی مانند اسلام که مسائل زیادی درباره مبدا و معاد و انسان و جهان طرح کرده است،و در اجتماعی مانند اجتماع اسلامی قرون اولیه اسلامی که یک نشاط علمی نیرومند بر آن حکومت می کرد طبیعی و ضروری است.

علم کلام نیز یک علم صد در صد اسلامی است.کلام مربوط است به تحقیق در اصول عقاید اسلامی و دفاع از آنها،اعم از آنکه امر مورد اعتقاد از عقلیات محض باشد مانند مسائل مربوط به توحید و صفات خداوند و یا از نقلیاتی باشد که اعتقاد و عدم اعتقاد به آن در سرنوشت انسان مؤثر باشد مانند مساله امامت از نظر شیعه،و به همین جهت کلام منشعب می شود به کلام عقلی و کلام نقلی.

پیدایش علم کلام در دینی مانند اسلام که مسائل زیادی درباره مبدا و معاد و انسان و جهان طرح کرده است،و در اجتماعی مانند اجتماع اسلامی قرون اولیه اسلامی که یک نشاط علمی نیرومند بر آن حکومت می کرد طبیعی و ضروری است.

قرآن کریم رسما بر برخی از مسائل اعتقادی از قبیل توحید و معاد و نبوت استدلال می کند و برهان اقامه می نماید و از مخالفان،حجت و برهان مطالبه می کند: قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین (1) .

قطعا و مسلما اول کسی که در مسائل عقلی اسلامی به تجزیه و تحلیل پرداخت و مسائلی مانند قدم و حدوث و متناهی و غیر متناهی و جبر و اختیار و بساطت و ترکیب و امثال آنها را مطرح ساخت امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است،و به همین دلیل همواره شیعه در علوم عقلی بر غیر شیعه تقدم داشته است.

ما بحث خود را درباره خدمات ایرانیان به اسلام در زمینه های کلامی،از ایرانیان شیعه آغاز می کنیم:

1.اولین متکلم شیعه که کتاب در مسائل کلامی تالیف کرده است علی بن اسماعیل بن میثم تمار است.خود میثم به عنوان خطیب و سخنور شیعه و از صاحبان سر امیر المؤمنین علی علیه السلام محسوب می شده است.میثم اهل هجر است و بحرینی است و یک فرد ایرانی به شمار می رود.نواده اش علی بن اسماعیل بن میثم،معاصر ضرار بن عمرو و ابو الهذیل علاف و عمرو بن عبید از متکلمان معروف قرن دوم هجری است و با آنها مباحثاتی در مسائل اعتقادی داشته است.

2.هشام بن سالم جوزجانی.این مرد از مشاهیر و معاریف اصحاب امام صادق علیه السلام است.در میان اصحاب امام صادق علیه السلام گروهی هستند که امام صادق آنها را به عنوان «متکلم »خوانده است و در کتاب الحجة کافی مسطور است (2) از قبیل حمران بن اعین،مؤمن الطاق،قیس بن الماصر و هشام بن الحکم و غیرهم.

قیس بن ماصر همان کسی است که گویند کلام را از علی بن الحسین علیه السلام آموخت (3) .

3.فضل بن ابو سهل بن نوبخت.از آل نوبخت است.آل نوبخت همان طور که ابن الندیم گفته است به تشیع معروفند و فضلای زیادی در طول سه قرن از آنها برخاسته است که اکنون مجال توضیح آن نیست.نوبخت خودش منجم و در دربار منصور بود.روزی پسرش ابو سهل را به دربار منصور برد که به جانشینی خود معرفی کند.منصور نامش را پرسید.گفت: «خورشید ماه طیماذاه ما بازارد باد خسرو نه شاه ».منصور گفت:همه اینها اسم توست؟گفت:آری.منصور تبسم کرد و گفت: پدرت چه کرده؟!!اسمت را مختصر کن،یا همان کلمه «طیماذ»را از جزء اسمت انتخاب کن و یا من برایت کلمه «ابو سهل »را به عنوان کنیه انتخاب می کنم.ابو سهل به همین کنیه راضی شد (4) .بسیاری از نوبختیان کنیه شان ابو سهل است.

بسیاری از متکلمین شیعه از خاندان نوبخت اند از قبیل:فضل بن ابی سهل بن نوبخت که در زمان هارون در راس کتابخانه معروف بیت الحکمه بود و از مترجمین فارسی به عربی در عصر هارونی و مامونی به شمار می رود،و همچنین اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت و پسرش اسماعیل بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت و پسر دیگرش علی بن اسحاق و نواده اش ابو سهل اسماعیل بن علی بن اسحاق که او را شیخ المتکلمین در شیعه لقب داده اند و دیگر حسن بن موسی نوبختی خواهر زاده ابو سهل اسماعیل بن علی و عده ای دیگر از این خاندان ایرانی (5) .

4.فضل بن شاذان نیشابوری.در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم[می زیسته]، که قبلا ذکر خیرش گذشت.فضل بن شاذان از اصحاب حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادی علیهم السلام بوده است و کتب زیادی در کلام نوشته است.

5.محمد بن عبد الله بن مملک جرجانی اصفهانی،معاصر ابو علی جبائی در قرن سوم (6) .

6.ابو جعفر،ابن قبه رازی در قرن سوم هجری.میان او و ابو القاسم کعبی بلخی مباحثات و مناظرات کتبی در مسائل امامت بوده است.

7.ابو الحسن سوسنگردی معاصر ابن قبه رازی.گویند از غلامان ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی بوده و پنجاه سفر پیاده به حج رفته است.

8.ابو علی ابن مسکویه رازی اصفهانی که از اعاظم متکلمین و حکما و اطبای اسلامی است.کتابهای الفوز الاکبر و الفوز الاصغر او چاپ شده و در دست است.کتاب طهارة الاعراق وی در علم اخلاق از مهمترین کتب اخلاقی اسلامی است. معاصر ابو علی ابن سینا حکیم و طبیب معروف اسلامی است.در سال 431 درگذشته است.

متکلمین شیعه اعم از ایرانی و غیر ایرانی بسیارند.متکلمین شیعه ایرانی نیز فراوانند.ما به عنوان نمونه،افراد بالا را از قرن دوم تا قرن چهارم یاد کردیم.در قرون متاخر،ارکان علم کلام اسلامی را متکلمین شیعه تشکیل می داده اند.

پس از ظهور خواجه نصیر الدین طوسی حکیم و متکلم و ریاضی دان و سیاستمدار معروف جهان اسلام و نگارش یافتن کتاب تجرید،کلام شیعه اهمیت بیشتری یافت به طوری که از آن پس کتاب تجرید بیش از هر کتاب دیگر محور بحثهای کلامی در شیعه و سنی قرار گرفت.

اما متکلمین عامه:بسیاری از متکلمان،اهل تسنن و شاید بیشترشان ایرانی اند،قدیمی ترین متکلم آنها حسن بصری و سپس شاگردش و اصل بن عطاء غزال است که هر دو از موالی می باشند.حسن بصری در نیمه دوم قرن اول و نیمه اول قرن دوم می زیسته است.وفاتش در سال 110 واقع شده است (7) و واصل که شاگرد اوست و از او انشعاب کرد و مستقل شد و راه جداگانه ای گرفت و از آنجا مکتب معتزله پایه گذاری شد،در سال 181 درگذشته است (8) .

.ابو الهذیل علاف.این مرد نیز از موالی است.او را پایه گذار کلام عقلی می شمارند.فوق العاده زبر دست بوده و با کتب فلسفی آشنایی داشته است.نویسنده ای مجوسی به نام میلاس داشت.این نویسنده روزی عده ای از مجوسیان را با ابو الهذیل در یک مجلس جمع کرد و درباره توحید و ثنویت بحث کردند.ابو الهذیل آنها را محکوم کرد و میلاس مسلمان شد. شبلی نعمان (9) و دیگران نوشته اند که چندین هزار نفر ایرانی مجوسی به دست ابو الهذیل مسلمان شدند.از مناظره با ابو الهذیل همه اجتناب می کردند،زیرا فوق العاده قوی بود.مناظره معروفی دارد با صالح بن عبد القدوس،شکاک و زندیق(به اصطلاح آن عصر)معروف،که ابن الندیم آن را نقل کرده است (10) .ابو الهذیل از تنها کسی که بیم داشت و از مناظره با او متوحش بود هشام بن الحکم،متکلم معروف شیعی عرب از اصحاب امام صادق علیه السلام بود (11) .

4.ابراهیم بن سیار معروف به نظام متوفی در 221.این مرد مطابق آنچه ابن خلکان در جلد سوم کتاب خود ذیل احوال محمد بن عبد الکریم شهرستانی گفته است بلخی بوده است.نظریات نظام در کلام و احیانا در فلسفه معروف است.نظام شاگرد هشام بن الحکم بوده است.

5.عمرو بن عبید بن باب.پدرش از اسیران کابل است و در پلیس بصره خدمت می کرده است.عمرو بن عبید در سال 80 متولد شده و پیش از سال 150 درگذشته است.

عمرو بن عبید تمایل خارجیگری دارد و به مناعت معروف است.با منصور عباسی قبل از دوره خلافت دوست بود.در ایام خلافت منصور،روزی بر او وارد شد و منصور او را گرامی داشت و از او تقاضای موعظه و اندرز کرد.از جمله سخنانی که عمرو به منصور گفت این بود:«ملک و سلطنت که اکنون به دست تو افتاده،اگر برای کسی پایدار می ماند به تو نمی رسید. از آن شب بترس که آبستن روزی است که دیگر شبی بعد از آن روز(قیامت)نیست ».وقتی که عمرو خواست برود،منصور دستور داد ده هزار درهم به او بدهند.نپذیرفت.منصور قسم خورد که باید بپذیری.عمرو سوگند یاد کرد که نخواهم پذیرفت.مهدی پسر و ولیعهد منصور حاضر در مجلس بود و از این جریان ناراحت شد و گفت:یعنی چه؟تو در مقابل سوگند خلیفه سوگند یاد می کنی؟!عمرو از منصور پرسید:این جوان کیست؟گفت:پسرم و ولیعهدم مهدی است.گفت:به خدا قسم که لباس نیکان بر او پوشیده ای و نامی روی او گذاشته ای(مهدی)که شایسته آن نام نیست و منصبی برای او آماده کرده ای که بهره برداری از آن مساوی است با غفلت از آن.آنگاه عمرو رو کرد به مهدی و گفت:بلی برادر زاده جان، مانعی ندارد که پدرت قسم بخورد و عمویت موجبات شکستن قسمش را فراهم آورد.اگر بنا بشود من کفاره قسم بدهم یا پدرت،پدرت تواناتر است بر این کار.منصور گفت:هر حاجتی داری بگو.گفت:فقط یک حاجت دارم و آن این که دیگر پی من نفرستی.منصور گفت:بنابر این مرا تا آخر عمر ملاقات نخواهی کرد.گفت:حاجت من هم همین است.این را گفت و با قدمهای محکم توام با وقار راه افتاد.منصور خیره خیره از پشت سر نگاه می کرد و در حالی که در خود نسبت به عمرو احساس حقارت می کرد،سه مصراع معروف را سرود:

کلکم یمشی روید کلکم یطلب صید غیر عمرو بن عبید (12)

این عمرو بن عبید همان کسی است که هشام بن الحکم به طور ناشناس وارد مجلس درسش شد و از او در باب مامت سؤالاتی کرد و او را سخت مجاب ساخت.عمرو بن عبید از قوت بیان پرسش کننده ناشناس حدس زد که او هشام بن الحکم است.بعد از شناسایی نهایت احترام را نسبت به او به عمل آورد (13) .

اینها که بر شمردیم طبقه اول و دوم متکلمین ایرانی اهل تسنن می باشند.در طبقات و قرون بعد متکلمین سنی مذهب زیادی از ایران برخاسته اند و ما به طور اختصار نام عده ای را به ترتیب قرون می بریم،از قبیل:

ابو الحسین احمد بن یحیی بن اسحاق راوندی کاشانی و ابن المنجم ندیم الموفق و المکتفی بالله که خود از نواده های یزدجرد ساسانی بوده است و ابو القاسم کعبی بلخی و ابو علی جبائی خوزستانی و پسرش ابو هاشم جبائی در قرن سوم، ابو منصور ماتریدی سمرقندی و ابن فورک اصفهانی نیشابوری و ابو اسحاق اسفراینی در قرن چهارم،ابو اسحاق شیرازی و امام الحرمین جوینی و امام محمد غزالی در قرن پنجم،فخر الدین رازی و ابو الفضل بن العراقی و محمد شهرستانی در قرن ششم و غیر اینها.

پی نوشتها

1- بقره/111.

2- کافی،چاپ آخوندی،ج 1/ص 171.

3- تاسیس الشیعة،ص 358.

4- همان،ص 363 و 364.

5- همان،ص 362-375 و کتاب خاندان نوبختی تالیف مرحوم عباس اقبال آشتیانی.

6- الفهرست،ص 266 و تاسیس الشیعه،ص 376.

7- ریحانة الادب،ج 1/ص 269.

8- ابن خلکان در الفهرست،ج 5/ص 60 می گوید وی در سال 131 درگذشته،و ظاهرا این صحیح است.

9- تاریخ علم کلام،ترجمه فخر داعی،ص 29.

10- الفهرست،ص 252.

11- تاریخ علم کلام،شبلی نعمان،ص 31.

12- تاریخ ابن خلکان،ج 3/ص 131 و 132.

13- کافی،چاپ آخوندی،ج 1/ص 170.

مجموعه آثار جلد 14 صفحه 453

استاد شهید مرتضی مطهری

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر