بخش دوم
کودک و وابستگی به والدین
پیوند عاطفی والدین و فرزندان از نشانه های خداوند است; پیوند ناگسستنی وبی شائبه ای که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگی عاطفی فرزند به والدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجودکودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دوری از والدین را ندارد و هرگونه بی توجهی پدر و مادر به این وابستگی می تواند در آینده برای کودک مشکل آفرین باشد. متاسفانه امروزه برخی ازوالدین، بی آنکه ناگزیر باشند، فرزندان خود را به مهدکودک می سپارند. هرچندمهدکودک بعد اجتماعی کودکان را پرورش می دهد، اما هرگز پاسخگوی نیاز حیاتی کودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خودرا از حلاوت مهر مادری و عطوفت پدری محروم نسازند. توجه به وابستگی کودک چنان مهم است که حتی در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشسته اند، فاصله انداخت.
امام کاظم(ع) می فرماید:
رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهی فرمود. (1)
وفا به وعده
وفای به وعده، حتی در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دین است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیت بیشتری برخودار است. کودکان جز به تحقق وعده والدین نمی اندیشند، در وفای والدین تردید ندارند و هماره به انتظار لحظه موعود می نشینند. هرگونه تاخیر و تخلف در وفای به وعده آنها رامی آزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین می انجامد. افزون بر این، چنین کردار ناپسندی غیر مستقیم درس پیمان شکنی به آنان می آموزد. کلیب صیداوی نقل می کند که، امام کاظم(ع) فرمود: اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم ...; هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید; همانا کودکان چنان می پندارند که شما به آنها روزی می دهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزی به اندازه زنان و کودکان خشمگین نمی شود. (2)
کودکان و نماز
نماز ستون دین و سرچشمه همه نیکیهاست.
هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب می شود; اما هر چه زودترفرزندان با آن آشنا گردند، سریعتر تحت الطاف الهی قرار می گیرند و شتابانتردر راه کسب فضایل اخلاقی گام خواهند گذاشت.
انسانی که از کودکی با نماز آشنا و مانوس شود، زودتر شیرینی عبادت و ارتباطبا پروردگار را می چشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمی پسندد. ازبعد اجتماعی نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیک رفتاران و پسندیدگان پیوندمی دهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایی با آلودگان و تبهکاران بازمی دارد. نمازدر نوجوانی و قبل از تکلیف، تجربه ای شیرین و جذاب است، هنگام تکلیف، احساس سختی فرایض را از انسان دور می سازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندان خود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا می ساختند. امام کاظم(ع) فرمود: مرواصبیانکم بالصلاه اذا کانوا سبع سنین ...; هنگامی که فرزندانتان به سن هفت سالگی رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید. (3)
فرزندان و بستر استراحت
اسلام به پیشگیری از گناه اهمیت بسیار می دهدو برای از بین بردن زمینه های گناه تاکید می کند. رعایت حجاب، پرهیزاز اختلاط زنان و مردان، کراهت سخن گفتن بسیار با نامحرمان و ... از همین باب است. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشی از برنامه پیشگیری از گناهان است. امام کاظم(ع) فرمود: ... هنگامی که فرزندانتان به ده سالگی رسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید. (4)
فرزندان و مسوولیت
مسوولیت دادن به فرزندان از روشهای مؤثر تربیتی است. مسوولیت، اگر متناسب با توان کودکان باشد و در انجام دادن آن یاری شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت می کند و آنان را برای پذیرش و به انجام رساندن مسوولیتهای بزرگتر آماده می سازد علاوه براین، کودکان احساس می کنند که والدین برای آنها احترام قایلند و آنها راناتوان نمی انگارند. پیشوای هفتم شیعیان، در فرصتهای مناسب، به فرزندانش مسوولیت می داد. سلیمان جعفری می گوید: هنگامی که یکی از فرزندان امام کاظم(ع)در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافات بخوان. قاسم قرائت سوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا ام من خلقناه ...; رسید، برادرش وفات یافت ...» (5)
آن حضرت همچنین، همزمان باوصی اصلی قرار دادن حضرت رضا(ع) سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد)را در مسوولیت وصایت با امام هشتم(ع) همراه ساخت.
ناآرامی کودکان
برخی از کودکان بسیار شلوغ، پرتحرک و ناآرامند; به هر کاری دست می زنند و چه بسا سبب آزار والدین می شوند. برخی از والدین در برابر آنهاموضع می گیرند، لب به سرزنش می گشایند و آنان را نابهنجار به شمار می آورند; درحالی که تحرک و ناآرامی کودکان معمولا طبیعی است و کسانی که در کودکی شلوغ وپرتحرک باشند، در جوانی آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدین کمرهمت ببندند و با صبر و حوصله، خود را برای گذر از این دوره حساس و چه بساطاقت فرسا مهیا سازند.
امام کاظم فرمود: تستحب عرامه (6) الصبی فی صغره لیکون حلیما فی کبره; ... ما ینبعی ان یکون الا هکذا; سزاوار است فرزند در کودکی شلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگی صبور و بردبار شود; ... و جز این روانیست. (7)
تفاوت آری، تبعیض هرگز
تبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولی متفاوت است. تبعیض بدین معناست که در میان افراد همپایه و همسان بی دلیل فرد یاافرادی را برتر به شمار آوریم; ولی تفاوت عبارت است از برتری شایستگان. درسیره تربیتی امام کاظم(ع) تبعیض ممنوع و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیض میان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینی به والدین را در دل کودکان می پراکند. امام کاظم(ع) از پدرانش چنین نقل می کند: مردی یکی از دو فرزندش بوسید و دیگری را رها کرد. رسول خدا(ص) [با ناراحتی] فرمود: چرا بین آن ها به مساوات رفتار نمی کنی؟ (8)
تفاوت اگر بجا و منطقی باشد، موجب پیشرفت فرزندان می شود; زیرا حس رقابت سالم را در آنها تقویت می کند. امام کاظم(ع) در مواردی میان فرزندانش تفاوت قایل می شد. رفاعه از حضرت موسی بن جعفر(ع) پرسید: ای فرزند رسول الله، مردی چند پسر دارد; آیا برتر شمردن یکی بر دیگران، درست است؟
امام(ع) پاسخ داد: نعم، لا باءس; قد کان ابی(ع) یفضلنی علی عبدالله;بلی، مانعی ندارد; زیرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترم ترجیح می داد. (9)
حضرت رضا(ع) نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آنکه از عباس کوچکتر بود، در تولیت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت. (10)
شیخ مفیدمی نویسد: «احمد بن موسی شخصی بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام کاظم(ع) اورا دوست می داشت، بر دیگران مقدم می شمرد و مزرعه خود را به او بخشید.» (11)
تفاوت نهادن میان فرزندان امری بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت وظرافت دارد; زیرا ممکن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پس والدین باید:
1 هنگام تفاوت نهادن میان فرزندان، به گونه ای رفتار کنند که کسی آن راتبعیض به شمار نیاورد;
2 دقت کنند که سبب برتری فرزندی که برتر می شمارند،کاملا آشکار باشد;
3 در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتی سازنده، بیان کنند.
امام هفتم(ع) در مواردی حضرت رضا(ع) را بر دیگران ترجیح می داد، او را الگوی دیگر فرزندان معرفی می کرد و وجه برتری اش را آشکارمی ساخت.
اسحاق بن موسی(ع) می گوید: امام کاظم(ع) به فرزندانش می فرمود:
برادرتان علی(ع) دانشمند آل محمد(ص) است، در باره دینتان از او بپرسید وآنچه بیان می کند، به خاطر بسپارید. همانا ابوجعفر(ع) به من فرمود:
دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. کاش وی را درک می کردم.
بی تردید او همنام امیرمومنان [علی] است. (12)
موقعیت اجتماعی فرزندان
فرزندان تا وقتی به بلوغ شرعی، عقلی و اجتماعی دست نیافته اند، به مراقبت والدین وهدایت آنها نیاز دارند.
فراهم ساختن زمینه مساعد برای دستیابی فرزندان به جایگاه اجتماعی مناسب،بخشی از وظایف والدین در برابر فرزندان است. آنها باید، برای رسیدن به این هدف، فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب یاری دهند. چه بسیار فرزندانی که براثر بی توجهی والدین به مشاغل پست و منفی تن داده اند و به خاطر محروم بودن ازراهنماییهای سودمند والدین از موقعیتهای ارزشمند و شایسته اجتماعی محروم شدند، سرانجامشان به رذالت و پستی گرایید و مایه ننگ و خواری والدین گردیدند. امام کاظم(ع) فرمود:
شخصی [با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، حق این فرزند برمن کدام است؟
حضرت فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کن، او را ادب بیاموز و در موقعیتی نیک قرار ده.[جایگاه اجتماعی مناسب برایش فراهم ساز] (13)
در حدیث دیگری می فرماید: شخصی همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسول الله، من به فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه کاری گمارم؟
حضرت فرمود: او را به کاری که خشنودی خداوند در آن است بگمار و از پنج شغل بازدار: سیائی، صائغی، قصابی، حناطی و نحاسی.
مرد پرسید: سیاء کیست؟
فرمود: کسی که کفن می فروشد و برای امتم آرزوی مرگ می کند. همانا نوزاد امت من، نزد من از آنچه خورشید بر آن می تابد، محبوب تر است. صائغ کسی است که درپی زیان (14) امت من است; قصاب ذبح می کند تا آنکه رحمت از قلبش می رود; حناطکسی است که غذا را احتکار می کند، همانا اگر خداوند محتکر را در حال دزدی مشاهده کند، بهتر است از اینکه او را چهل روز در حال احتکار ببیند; اما نحاس[برده فروش] جبرئیل نزدم آمد و فرمود:
ای محمد، بدترین امت کسانی اند که مردم را می فروشند.
والدین و موعظه فرزندان
هرچند روش غیر مستقیم و زبان عمل از زبان گفتارنافذتر است و معصومان(علیهم السلام) بیش از آنچه می گفتند با کردار خود، مردم را ارشاد می کردند; ولی پند مستقیم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده می شود.
امام کاظم(ع) بعضی از فرزندانش را چنین اندرز می دهد: فرزندم! بپرهیز ازاینکه خداوند تو را در گناهی که از آن نهی ات کرده، ببیند; بپرهیز از اینکه پروردگار تو را از اطاعتی که بدان فرمانت داده، دور مشاهده کند. بر تو بادبه تلاش و کوشش. هرگز خود را از کوتاهی در عبادت خداوند تهی مشمار; زیراخداوند چنان که شایسته است عبادت نمی شود; و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت رامی برد و تو را سبک می سازد; و از اندوه و کسالت دور باش، که از بهره دنیا وآخرتت جلوگیری می کنند.» (15)
مسافرت خانوادگی
مسافرتهای خانوادگی می توانداثر تربیتی داشته باشد; زیرا: 1. باعث نشاط و شادابی اعضای خانواده می شود;
2. سبب استمرار نظارت پدر، که در حیات تربیتی فرزندان ضروری است، می گردد;این امر، بویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند.بسیار مهم است.
3. زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهم می آورد;
4.میدان مناسبی برای تجلی اخلاق اجتماعی و تمرین صفات پسندیده ای چون همکاری،تعاون، نوعدوستی، ایثار و گذشت به شمار می آید;
5. چنانچه سفر، زیارتی باشدسبب تحکیم اعتقادات و توجه به معنویات می شود.
علی بن جعفر، برادر امام کاظم(ع) می گوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم(ع)بودم و حضرت همراه خانواده اش سمت حج راه می سپرد. این سفرها گاه 26 روز،زمانی 24 روز و گاه 21 روز به درازا می کشید. (16)
تربیت از تولد تا مرگ
امام(ع) هنگام تولد فرزندش رضا(ع) کلمات زیبای اذان و اقامه را در گوشش زمزمه فرمود و روان نورسیده خود را با آوای توحید صفا بخشید. نجمه مادر حضرت رضا(ع) می گوید: هنگامی که وضع حمل کردم پسرم [علی بن موسی] دستهایش را برزمین قرار داده، سر را سمت آسمان بلند کرد و لبهایش را حرکت داد، گویا سخن می گفت. پدرش موسی بن جعفر(ع) بر من وارد شد و فرمود: ای نجمه، کرامت پروردگارت گوارایت باد. آنگاه نوزاد را، که در لباس سفید پیچیده بودم، به حضرت دادم.
امام(ع) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت; آب فرات خواست، کامش رابا آب فرات آشنا ساخت; سپس او را به من داد و فرمود: بگیرش که بقیه الله درروی زمین است. (17) حضرت حتی در لحظات پایانی عمرش نیز به تربیت فرزندانش می اندیشید. آن بزرگوار در وصیت نامه اش نکات تربیتی مهمی به یادگار نهاده،می فرماید: ... در باره صدقات و اموال و فرزندان وصیت می کنم ابراهیم و عباس واسماعیل و ام احمد و علی را، بویژه در امر زنان; و پسرم علی(ع) در امر آنهامختار است نه پسران دیگرم. همچنین در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتم اواختیار دارد ... من دارای اموالی هستم که صدقه قرار داده ام; فرزندم علی بدان آگاه و راست گفتار است و باید بدین وصیت عمل کند. و اگر از برخی از فرزندانم به عنوان وصی نام بردم، برای احترامشان بوده تا در اجرای وصیت شرکت کنند.
فرزندان و همسرانم هر یک در همان خانه ای که هستند، اقامت و با مقداری ثابت از صدقات معین زندگی کنند ...
هیچ یک از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا(ع).
اگر رضا ناخشنود بود و کسی بدین کار اقدام کرد، با خداوند و رسول و ولی اش مخالفت کرده، در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنهارا شوهر می دهد و اگر نخواست نگه می دارد. (18)
پی نوشت ها:
1 الکافی، ج 6، ص 50.
2 مستدرک الوسائل، ج 3، ص 558.
3 همان.
4 حیاه الامام موسی بن جعفر(ع)، ج 2، ص 430.
5 صبی عارم: بین العرام بالضم ای شرس (مجمع البحرین، ج 6، ص 113) و الشرس هو السیی ء الخلق، بین الشرس (همان، ج 4، ص 78); عرم عرامه: اشتد و خرج عن الحد (المنجد) در برخی کتب عرامه را تحمل سختی و مشقت کودک معنا کرده اند که به نظر می رسد صحیح نباشد.
6 الکافی، ج 6، ص 51.
7 مسند امام کاظم(ع)، ج 1، ص 481.
8 همان، ج 3، ص 7.
9 عیون اخبار الرضا(ع)، ص 27.
10 الارشاد، ج 2، ص 244.
11 کشف الغمه، ج 3، ص 107.
12 الکافی، ج 6، ص 48.
13 در نسخه تهذیب و استبصار «دین » امتی ذکر شده. (تهذیب، ج 6، ص 362 واستبصار، ج 3،ص 96)
14 مسند امام کاظم(ع)، ج 2، ص 391.
15 تحف العقول، ص 306.
16 بحار، ج 48، ص 100.
17 عیون اخبار الرضا، ص 1716.
18 بحار، ج 48، ص 276 280.