ماهان شبکه ایرانیان

محبت اهل بیت رسول صلی الله علیه وآله و شاعران پارسی گوی کرد عراق

مختصری از محبت خاندان رسول صلی الله علیه وآله را از نظر اهل سنت بیان می دارم.

مختصری از محبت خاندان رسول صلی الله علیه وآله را از نظر اهل سنت بیان می دارم.

سخن راست آن است که بزرگان اهل سنت هرگز منکر فضایل حضرت امیرعلیه السلام و [فرزندان وی] نبوده و نیستند. (1)

در میان فرق اهل سنت آنان که بر مذهب شافعی می روند به اهل بیت علیهم السلام ارادتی ویژه دارند و شاید این ارادت و محبت صدق آمیز ناشی از مهر شدید امام شافعی به آل پیامبرعلیهم السلام بوده باشد، چه، شافعی را در محبت اهل بیت، اشعاری است نغز و زیبا که پاکی نیت و مهر فراوان وی را به آل پیامبرعلیهم السلام می نماید:

«ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهد الثقلان انی رافضی (2)

اگر مهر آل محمدعلیهم السلام رفض باشد; پس جن و انس گواهی دهد بر رافضی بودن من » و همو - رحمه الله - گوید:

«یا آل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله یکفیکم من عظیم الفخر انکم من لم یصل علیکم لاصلاة له (3)

ای خاندان رسول خدای، الله مهر و دوستداری شما را، در قرآنی که فرود آورده، واجب گردانیده است; همین فخر بزرگ شما را کافی است که هر کس در نماز، شما را سلام نگوید، نمازش درست نیست.»

کردان عراق هم بر مذهب شافعی اند و مهر خاندان رسول در نهاد ایشان ریشه گسترانده است.

محبت اهل بیت، در نزد کردان با محبت که دیگر پیروان امام شافعی به اهل بیت، برابر نیست; بلکه بیشتر و شدیدتر است.

این فرزندان خاک پاک ایران که سرنوشت آنها را به سرزمین عراق نشانده و در دست تازیان گرفتارشان کرده است; پیوسته خاطرشان با ایران بوده و هست. آداب اجتماعی ایشان همانند مردم ایران است، سخن گفتن ایشان نزدیک با زبان فارسی، و شاید بهتر آن است که بگویم همانند زبان مردم پارسی نژاد است. چهره و اندام این مردمان به ایرانیان ماننده تر است تا به مردم تازی کشورشان; نامهای قهرمانان ایرانی بر فرزندان خود می نهند و به سخن دیگر، ایرانی فکر می کنند و ایرانی می زیند.

از هنگامی که دولت عراق پدید آمده، و این مردم تابع آن کشور شده اند، باز تعلق خاطر خویش از ایران نبریده اند و بدون ترس خود را فرزندان خاک ایران می نامند; از این روی اندیشه ایرانی، در مذهب هم، بر عقیده این مردم تاثیر نهاده است. مهر ایشان به اهل بیت رسول، همان مهر مردمان ایران به آن خاندان بزرگ علیهم السلام است.

این مردمان، همانند مردم ایران ماه محرم به سوک می نشینند و برپا کردن مجالس جشن و عروسی را در این ماه جایز نمی دانند; خاندان سادات در میان ایشان ارج و کرامت ویژه ای دارند چه، سادات از دوره بزرگمرد تاریخ انسانی و شهید راه عدالت خواهی حسین بن علی رضوان الله علیهما هستند. من هر چه از مهر این مردم به آل رسول الله بگویم، کم گفته ام.

آن هنگام که، اشعار شاعران کرد عراق را مطالعه و بررسی می کردم، از میان آنها، اشعاری زیبا و صدق آمیز را که در وصف خاندان رسول و ائمه اطهارعلیهم السلام، سروده شده بود از نظر گذرانیدم. برخی از این اشعار در نام و نسب و مرتبه علمی این امامان بزرگوار بود و برخی دیگر در مدح یا تجلیل از مقام بلند و علو مرتبه ایشان.

از سویی، در این عصری که ما زندگی می کنیم، وحدت میان مسلمانان از هر چیز ضرورتر می نماید و ذکر مشترکات فرق مسلمین و تقویت آنها، سدی بزرگ در برابر هجوم استعمار پدید می آورد. از سوی دیگر، این بنده، ننوشتن این آثار زیبا و مذهبی را حیفی بزرگ بر این شاعران محب اهل بیت دانستم. باشد که با نگاشتن این آثار، محبت این شاعران بر خاطر خوانندگان پارسی زبان نشیند و آنان هم با این شاعران صادق گفتاری که نام آنها در ادب ما خالی است، آشنا شوند; و بر سر اینها گوشه ای از اشعار پارسی این مردمان ایران دوست - که به کشوری دیگر ساکنند - نموده آید.

میمنت را، اول دفتر، از مناجاتی سخن می رانیم که بر دست سید احمد برزنجی سروده آمده است. وی از عالمان و دانایان نامور کرد است که به سال 1280 ه . ق در شهر سلیمانیه در خانواده ای سید و روحانی به جهان آمده است و در سال 1328 که آهنگ حج کرده در سرزمین حجاز از جهان رفته است و در گورستان بقیعش به خاک سپرده اند و نقل کرده اند که هنگام کندن گورش قطعه سنگی بزرگ را در زیر خاک پیدا کرده اند که بر آن نوشته بود: هذا قبر المغفور المبرور السید احمد البرزنجی. (4) وی به سه زبان پارسی و کردی و عربی شعر سروده است.

در این اشعار وی، توسل به امامان بزرگوار، نمایان و پیدا است:

یا غافر الذنوب والخطیة یا کاشف الکروب والرزیة بحق خیر العالمین احمدا محمد الفاتح ابواب الهدی قنی من الاعداء والاسواء واحفظنی یا رب من الادواء بحیدر علی ن الکرار احمنی یا رب من الاشرار و بشهید کربلا حسین یدفع عنی الله کل شین بجاه زین العابدین ارتجی من ربنا غفران کل حرج و بمحمد الامام الباقر ارجو صفاء باطنی و ظاهری بجعفر الصادق ارجو ذالمنن عصمة نفسی واخی من الفتن بسیدی الامام موسی الکاظم یحفظنی الاله کل ظالم ارجو باسماعیل الامام حفظنی من الآلام والاسقام (5)

از دیگر محبان اهل بیت حاج شیخ علی افندی طالبانی است. وی به سال 1248 ه . ق در کردستان عراق به جهان آمد; پدرش شیخ عبدالرحمن خالص از بزرگترین عالمان خاندان شیوخ طالبانی کردستان عراق بوده است.

شیخ علی در عرفان و شرع و حکمت و اصول و حدیث سرآمد بوده و قرآن هم از بر داشته است. هنگامی که شیخ سعید - از مشایخ کردستان عراق - در موصل بر دست دشمنانش کشته آمد وی در مرثیه آن کشته شعری سرود که هواداری شدید از اهل بیت و دشمنایگی بال ظظ دشمنان اهل بیت در این شعر بخوبی نمایان است: (هر چند این اشعار در مرثیه شیخ سعید سروده شده است اشارتی هم دارد به مظلومیت اهل بیت).

نه در خورشید تاب مهر و نه در مه ضیا باشد نه در روی فلک شرم و نه در دوران حیا باشد گهی با «ابن ملجم » «شیر یزدان » را زند ناوک گهی با «شمر» آن، در قتل شاه کربلا باشد سری کز عرش برتر، بسترش آغوش پیغمبر به خاک انداخته، پیشش برند، آن کی روا باشد گذشتیم ارچه شایان گذشتن نیست کردارش پس از آن ماجرا آخر چرا این ماجرا باشد حفید حضرت کاک احمد آن شیخ سعید آثار ز تابوتش برون کرده، بریده سر، چرا باشد چرا آتش زدی ای بی مروت در دل زهرا ترا اندیشه ای از برق تیغ مرتضی باشد بریزان از دو دیده اشک حسرت خالصا هر دم که آل فخر عالم، بسته دام بلا باشد به خون دیده جوهردار کردم حرف تاریخش پدر در کربلا و خود شهید نینوا باشد (6)

ماده تاریخ آن 1326 ه . ق است و شعر در بحر هزج مثمن سالم سروده شده است.

از دیگر شاعران محب اهل بیت شیخ معروف نودهی برزنجی است. عالم ربانی شیخ معروف بن شیخ مصطفی بن سید احمدبن سید محمد مشهور به «کبریت احمر» از سادات برزنجه، به سال 1166 ه . ق در آبادی نودی NOde از ناحیه شاباژیر کردستان عراق (چهار فرسخی شهر سلیمانیه) به جهان آمده و به سال 1254 ه . ق در شهر سلیمانیه از جهان رفته است. او نزدیک به پنجاه کتاب و رساله در علوم مختلف به عربی و پارسی نوشته است. (7)

وی در ابتدای منظومه ای که در علم تجوید به زبان فارسی فراهم کرده، گوید:

بعد حمد خالق و نعت رسول بشنو این نکته تو بر سمع قبول در کلام خویش حق دری بسفت رتل القرآن ترتیلا بگفت نقل از عثمان روایت از نبی پند داده هر ذکی را و غبی نیز نقل است از علی مرتضی - از مدینه علم آن باب رضا - (8)

در این چند بیت مثنوی که در بحر رمل مسدس و بر همان وزن مثنوی معنوی جلال الدین بلخی سروده آمده است; شیخ معروف هر چند سنی است اما هنگام نام بردن از علی و عثمان، هر دو را یکسان نام نبرده است، از نام عثمان بی تمجیدی گذشته و علی را نیک بستوده است. و حشو ملیح و جالبی هم آورده: - از مدینه علم آن باب رضا - .

از دیگر مخلصان خاندان عصمت و طهارت از شیخ رضا طالبانی کرکوکی می توان نام برد وی از نامورترین شاعران پارسی گوی کرد عراق است که به سال 1253 ه . ق در روستای «قرح » در استان کرکوک کردستان عراق به جهان آمده است و در سال 1327 ه . ق در شهر بغداد از جهان رفته است.

از اشعار اوست:

لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است؟ عشق بازی سر به میدان وفا افکندن است گر هواخواه حسینی ترک سر کن چون حسین شرط این میدان به خون خویش بازی کردن است از حریم کعبه کمتر نیست دشت کربلا صد شرف دارد بر آن وادی که گویند ایمن است ای من و ایمن فدای خاک پاکی کاندرو نور چشم مصطفی و مرتضی را مسکن است زهره زهرا نگین و خاتم خیر الوری زور و زهر مرتضی و حیدر خیبر کن است سنیم سنی و لیکن حب آل مصطفی دین و آیین من و آباء و اجداد من است شیعه و سنی ندانم، دوستم با هر که او دوست باشد، دشمنم آن را که با او دشمن است (9)

شیخ رضا در منقبت و مرثیت آل علی اشعاری دارد که در ذیل می آید. در این اشعار تاثیر شبیه خوانی های ایرانیان و مراسم عزاداری، در اندیشه کردان عراق، مشهود و مسلم است و این شعر نزدیکی فکری این دو قوم را که از یک دوره اند می نماید، هر چند کردان بر مذهب سنت می روند و فارسیان بر مذهب شیعه اند; بجز کردان، دیگر ملتهای مسلمان که بر مذهب سنت اند، مراسم محرم را ندارند و در روزهای تاسوعا و عاشورا به سوک آن شهیدان بزرگ رضی الله عنهم اجمعین، نمی نشینند. حتی جلال الدین بلخی (مولوی) که ادب ایران آن همه به او افتخار می کند، و خود او پارسی زبان بوده است بر عزاداران حسینی خرده گرفته است. (10)

در ماتم آل علی، خون همچو دریا می رود تیغ است و بر سر می زند دست است و بالا می رود از عشق آل بوالحسن این تیغ زن وان سینه زن داد و فغان مرد و زن، تا عرش اعلی می رود پیراهن شمع خدا، یعنی حسین مجتبا جانها همی گردد فدا، سرها به یغما می رود کوتاه کن انکار را بدعت مگو این کار را این سوگ آل حیدر است این خون نه بیجا می رود روی زمین پر همهمه در دست جانبازان قمه خون از برو دوش همه، از فرق تا پا می رود من چون ننالم این زمان، مرد و ضعیف و ناتوان کین برق آه عاشقان، از سنگ خارا می رود از ابن سعد بیوفا، شامی و شمر پر جفا بر آل و بیت مصطفا، چندین تعدا می رود بغداد گردد لاله گون، در روز عاشورا به خون و از کاظمین آن سیل خون تا طاق کسری می رود و از طاق کسری سرنگون ریزد به پای بیستون و از بیستون آید برون، سوی بخارا می رود خون سیاوش شد هبا در ماتم آل عبا تا دامن روز جزا تا جیب عقبا می رود من سنی ام نامم رضا، کلب امام مرتضی درویش عبدالقادرم راهم به مولا می رود ()11

همو در قصیده ای در حق یکی از بزرگان این دعا را آورده است:

یا رب بحق آل عبایش نگاه دار کین «پنج تن » شفاعتشان از خدا بس است (12)

آل عبا: عبارت از حضرت پیغمبر و فاطمه و علی و حسن و حسین رضوان الله علیهم، چه عبا به معنی گلیم و چادر باشد. منقول است که روزی آن حضرت صلی الله علیه وآله هر چهار تن مذکور را طلبیده، عبایی که مخطط بود بر خود و بر ایشان کشیده، آیه تطهیر را خواندند و اضافت آل به سوی عبا، نظر به استعمال عرب خیلی ندرت دارد... (13)

آیه تطهیر، آیه 33 از سوره احزاب است. خدا می فرماید:

انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.

محمدبن جریر طبری در تفسیر و معنی اهل بیت گوید: یعنی عزوجل، بیت محمد - و روی عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) انه قال: نزلت هذه الآیة فی خمسة، فی و فی علی و حسن و حسین و فاطمة. (14)

و همو در دشمنایگی با قاتلان حضرت حسین و مرثیت ایشان گوید:

چو یاد آوری از وقعه امام حسین چگونه شمر لعینش برید سر ز قفا کنی به حال جوانان اهل بیت نظر لسهم حاسدهم کیف اصبحوا هدفا

(معنی): چگونه آماج تیر حاسدان و دشمنانشان گشتند.

به شعر دیگر در ستایش یکی از سادات آن منطقه گوید:

بس است قدر و شرف این قدر که جد شماست شفیع روز قیامت محمد عربی نیا محمد و مادر بتول و حیدر باب زهی سلاله طاهر فدیتکم بابی به هر کجا که نسبنامه شما خوانند کرا رسد که کند ادعای ذو نسبی

در ادامه گوید:

محب آل رسول از گناه کی ترسد (15) فقل لمذنبه ذنبه علی رقبی

شیخ رضا از محبان و مخلصان بزرگ اهل بیت بوده است و در ترجیع بند مشهورش این گونه از حضرت رسول التماس می کند:

قسمت می دهم بجان حسن به سر مرتضی بخون حسین روز وا امتی که پیشروی به امید شفاعت ثقلین کن در آن روز یا رسول الله صلی الله علیه وآله نظری سوی من به گوشه عین (16) از دیگر محبان اهل بیت علیهم السلام ملا محمود مفتی - متخلص به بیخود - است که در سال 1296 ه . ق در سلیمانیه عراق به جهان آمده و در سال 1376 ه . ق از جهان رفته است. او در شعری گفته است:

عم زاده تو ساقی کوثر که حیدر است در دست او است عروه وثقای کائنات درگاه علم و فاتح خیبر، هژبر دین گردن زن یهود و نصارای کائنات یا رب بحق احمد مختار و آل او یا رب به امهات و به آبای کائنات یا رب بحق ذلت سبطین مصطفی یا رب بخون دیده زهرای کائنات «بیخود» ز کید اهرمن و غول آرزو گم کرده ره به دشت تمنای کائنات (17)

در باور به قیام حضرت مهدی علیه السلام گوید:

شور ظهور مهدی است یا شورش قیامت غوغای نفخ صور است یا داهی زمان شد (18)

همو در منقبت اهل بیت گوید:

افسرآرای خلافت آن که تخم مهر او کاشت دهقان ازل در سینه بیدای من شیر یزدان، فاتح خیبر، هژبر صف شکن یکه تاز عرصه دین عترت طاهای من ذوالفقار شیر او نازم که در روز وغی می نگردد سیر از خون خوردن اعدای من می نخواهم خورد بالله نشکنم هرگز خمار تا به جنت ساقی کوثر کند اسقای من نام سبطین شهیدانت چو آرم بر زبان می چکد خون خموشی از لب گویای من شکر لله صیقل حب مسرت بخش آل پاک کرد از گرد عجز آیینه احشای من (19)

مولانا، خالد نقشبندی از دیگر محبان اهل بیت می باشد. نامش ضیاءالدین، خالدبن احمد حسینی سلیمانیه ای شهر زوری است در سال 1193 ه . ق در نزدیک شهر سلیمانیه به جهان آمده و در سال 1242 ه . ق در دمشق از جهان رفته است. وی از دانشمندان و عارفان بی نظیر کرد است، بلندی مقامش را همین بس که بگویم، علامه محمود شکری آلوسی مفتی و مفسر بزرگ عرب از مریدان وی بوده است. از اشعار آن بزرگ است در برشمردن نام امامان علیهم السلام.

امامانی کز ایشان زیب دین است به ترتیب اسمشان، می دان، چنین است «علی » «سبطین » و «جعفر» با «محمد» دو، موسی، باز «زین العابدین » است پس از «باقر» «علی » و «عسکری » دان «محمد مهدیم » زان پس یقین است (20)

مولانا خالد، قطعه ای را هنگام ترک مشهد مقدس به عنوان وداع با حضرت رضاعلیه السلام سروده است که مطلع آن را ذکر می کنیم:

خالد بیا و عزم سفر زین مقام کن بر روضه رضا به دل و جان سلام کن (21)

همو، در قصیده ای، در مدح حضرت رضاعلیه السلام و واقعه کربلا و تمجید امامان گوید:

این بارگاه کیست که از عرش برتر است وز نور گنبدش همه عالم منور است وز شرم شمسهای زرش کعبتین شمس در تخته نرد چرخ چهارم به ششدر است وز انعکاس صورت گل آتشین او بر سنگ جای لغزش پای سمندر است نعمان خجل ز طرح اساس خورنق است کسری شکسته دل پی طاق مکسر است بهر نگاهبانی کفش مسافران بر درگهش هزار، چو خاقان و قیصر است این بارگاه قافله سالار اولیاست این خوابگاه نور دو چشم پیمبر است این جای حضرتی است که از شرق تا به غرب از قاف تا به قاف جهان سایه گستر است این روضه «رضا»ست که فرزند «کاظم » است سیراب نوگلی ز گلستان «جعفر» است سرو سهی ز گلشن سلطان انبیاست نوباوه حدیقه «زهرا» و «حیدر» است

آنگاه وی در ادامه این قصیده زبان به مدح پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهار می گشاید و گوید:

جانا به شاه مسند لولاک کز شرف بر تارک شهان اولوالعزم افسر است آن گه به حق آن که بر اوراق روزگار بابی ز دفتر هنرش باب خیبر است دیگر به نور عصمت آن کس که نام او قفل زبان و حیرت مرد هنرور است آن گه به سوز سینه آن زهر خورده ای کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است دیگر به خون ناحق سلطان کربلا کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است وان گه به حق آن که ز بحر مناقبش انشای «بوفراس » ز یک قطره کمتر است دیگر به روح اقدس باقر که سر مخزن جواهر اسرار را در است وان گه به نور باطن جعفر که سینه اش بحر لبالب از در عرفان داور است دیگر به حق موسی کاظم که بعد از او بر زمره اعاظم اشراف سرور است وان گه به قرص طلعت تو کز اشعه اش شرمنده ماه چارده و شمس خاور است دیگر به نیکی «تقی » و پاکی «نقی » وانگه به «عسکری » که همه جسم جوهر است (23)

پی نوشتها و مآخذ

1- ر.ک: مقدمه کتاب تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، به کوشش دکتر محمداستعلامی، ص 35.

2- محمدبن ادریس الشافعی: دیوان، بیروت، دارالفکر، 1988، ص 78.

3- همان، ص 101.

4- سید احمد نقیب البرزنجی: دیوان، بغداد، چاپخانه ارشاد، مقدمه دیوان، ص 16-11.

5- همان، ص 150-149.

6- ملا عبدالکریم مدرس: بنه ماله می ز ایناران (خاندان دانایان)، بغداد، چاپخانه شفیق، 1984، ص 591.

7- برای آگاهی بیشتر، ر.ک: تاریخ مشاهیر کرد، 1/349-347.

8- شیخ معروف نودهی: منظومه تجوید، سنندج، چاپخانه بهرامی، 1330، ص 1.

9- شیخ رضا طالبانی: دیوان، بغداد، معارف،1946، ص 112.

10- ر.ک: مثنوی معنوی، نیکلسون،3/318-317. و در اینجا است که اخلاص مردم کرد نسبت به امامان بزرگوار نمایان می گردد.

11- همان، ص 124.

12- همان، ص 116.

13- فرهنگ غیاث اللغات، ص 12.

14- ابویحیی محمدبن صمادح النجیبی: مختصر من تفسیر الامام الطبری، دمشق، 1991، ص 422.

15- شیخ رضا طالبانی، پیشین، ص 166.

16- همان، ص 181-180.

17- ملا محمود مفتی: دیوان، محمد عبدالکریم، تبریز، نیک نام، بی تا، ص 171.

18- همان، ص 178.

19- همان، ص 217.

20- مهیندخت معتمدی: نقشی از مولانا خالد نقشبندی،ص 300 و299.

21- همان، ص 316.

22- بوفراس: ابوالفراس حمدانی ولادت 932 وفات 968 میلادی، در شهر موصل به دنیا آمد. وی شاعر و سردار سیف الدوله حمدانی و پسر عم او بود. چهار سال در اسارت رومیان به سر برد. پس از مرگ سیف الدوله حمص را تسخیر کرد و سرانجام در جنگی کشته شد. اشعار وی بیشتر حماسی و در فخر به خاندان بنی حمدان است.

(ر.ک: اعلام المنجد و دائرة المعارف القرن العشرین، ج 5، ذیل واژه سیف).

23- نقشی از مولانا خالد نقشبندی، ص 281.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان