مبحث 1: تعریف چهره پردازی
1 واژه گریم در زبان فرانسه از سال1778 میلادی به کار گرفته شد.
2 گریم "Grime" به معنای ادا شکلک صورتک و یا نقش یک پیر مسخره از مصدر گریمه "Grimer" به معنای خطوط پیری بر چهره انداختن است.
3 گریم به معنای آراستن چهره برای تئاتر و سینما است و صفت عالی آن گریمور "Grimeur"می باشد.
4 گریم در لفظ فارسی به کلمات چهره پردازی بزک ترجمه شده است.
5 گریم در ردیف هنرهای نمایشی ظریف محسوب می شود و بر پایه نقاشی و مجسمه سازی بنا شده است.
6 گریم به معنای چهره سازی و القای نقش از طریق حالت چهره به تماشاگر است که البته از طرفی گریم باعث حس بهتر بازی از طرف بازیگر می شود و بازیگر با گریم بهتر می تواند نقش خود را ایفا کند.
7 گریم پوشش چهره بازیگر است و به هر گونه آرایش چهره و سر و روی برای اجرای یک نقش در یک بازی گفته می شود.
8 بوم گریمور چهره بازیگر است، گریمور با رنگ آمیزی چهره به کمک قلم مو و با ایجاد خطوط سایه و روشن شخصیتی را بر چهره بازیگر می آفریند و گاهی نیز با تغییر دادن اعضای چهره با خمیرهای مخصوص عملیاتی مشابه مجسمه ساز انجام می دهد.(1) مبحث 2: دلایل استفاده از چهره پردازی
1 گریم بازیگر را به ارائه شخصیت های موردنظر کارگردان قادر ساخته و تماشاگر را به خصوصیات شخصیت واقف می نماید.
2 گریم باعث می شود تا بازیگر چهره ای متفاوت نسبت به دیگران داشته باشد.
3 با کمک گریم یعنی با تغییر شکل دادن بازیگر به کمک رنگ آمیزی چهره، مو و به کار بردن ماسک نقش تأثیر بیشتری خواهد داشت.
4 گریم بازیگر را قادر به ایفای نقش هایی می نماید که بدون استفاده از گریم خصوصیات جسمانی یا چهره ای بازیگر می تواند مانعی جدی برای ارائه نقش به صورت کامل باشد.
5 گریمور با شخصیت بخشیدن به چهره بازیگر او را در اجرای نقش یاری می دهد و در واقع گریم مکمل کار بازیگر است.
6 به علت تابش نور پروژکتورها چهره فرد بی رنگ و مسطح می شود و خطوط چهره نامشخص به نظر می رسد گریمور بر چهره بازیگر رنگ طبیعی می بخشد و خطوط چهره را مانند خطوط چشم ها، ابروها و ... مشخص می نماید.
7 گریم برای بهتر نشان دادن حجم ها، خطوط و میمیک چهره بازیگر به تماشاگر انجام می گیرد.
8 در بعضی از هنرها (بدون گریم) معنایی ندارد مثل نمایش کاتاکالی در هنر تئاتر و یا بعضی اوقات افکت های گریم بسیار ضروری هستند مانند محل گلوله خوردن.
9 در هنر سینما، تلویزیون و عکاسی عمل تصحیح (correction) در مقابل دوربین که بسیار از چشم انسان دقیق تر است واجب و ضروری است مثل روتوش یک عکس بعد از عکاسی که در فیلم و تلویزیون قبل از فیلمبرداری صورت می گیرد.
10 هدف اصلی در گریم صحنه این است که صورت بازیگر در مقابل تماشاگران در زمینه اجرا و طراحی آن و در سالنی که اجرا جریان دارد به نظر قابل قبول بیاید و نه لزوما طبیعی.
11 طراح گریم می تواند طوری گریم را طراحی کند که برای بازیگر کمک فوق العاده ای باشد و راههای دستیابی بر تأثیرهای معین را نشان دهد.
12 هر خط و هر جزء گریم اگر به درستی به کار گرفته شود منطق ساختاری استواری را در پس خود خواهد داشت.
13 گریم می تواند هر کمبود و عدم توازنی را که به دلیل زاویه و یا جهت نورپردازی پدید می آید جبران کند.
14 گریم جزئیاتی را که از فاصله دور دیده نمی شود می تواند غلو و یا بزرگ کند و بر طبیعی بودن چهره نیز می تواند تأکید داشته باشد.
15 گریم چهره را تغییر داده و دگرگون می سازد و یک وسیله کمکی برای حرکات، رفتار و بیان بازیگر است.(2) مبحث3: انواع چهره پردازی
1 گریم به چند گروه اصلی تقسیم می شود، این گروه ها شامل ساده، شخصیت گرفته، سبک گرفته و فانتزی است. (دو گروه آخر به تعداد قابل توجهی در خط های معینی بر هم منطبق اند).
2 گریم شخصیت گرفته حیطه وسیعی را در بر می گیرد، تبدیل ظاهر صورت به پیرتر، چاق تر، لاغرتر، تغییر دادن شخصیت تا به نظر بد یا خوب بیاید یا حتی تغییر دادن ملیّت یا نوع نژاد.
3 گریم سبک گرفته از یک طبیعت اغراق شده شروع و تا یک گریم فانتزی ختم می شود و بسیاری از انواع دیگر گریم را شامل می شود این نوع گریم هنگامی مورد استفاده قرار می گیرد که سبک و طرح نمایش نسبت به شخصیت افراد نمایش ارجحیت داشته باشد و شخصیت سازی در مرحله دوم کار مطرح شود تئاترهای سنتی چینی و ژاپنی مثالهایی هستند برای شکل به غایت رسیده این نوع گریم، بازیگران از نوع سنتی گریم استفاده می کنند، دستورهای ثابتی برای شکل و رنگ و تماشاگران از روی گریم این بازیگران به نوع شخصیت آنها در نمایش پی می برند این سنت در طی گذشت زمانی طولانی بوجود آمده است و بعضی از نمونه هایش که احتمالاً بیشتر فانتزی باید نامیده شود تا سبک گرفته این مسئله را به خوبی مشخص می کنند در غرب این نمونه ها بیشتر به کار مطالعه می آید مگر اینکه نمایش یا اپرایی را به سبک کم و بیش شرقی بخواهند روی صحنه بیاورند.
4 گریم از نقطه نظر تکنیک اجرای نمایش به انواع گریم سینما تلویزیون تئاتر اپرا و باله عکاسی تقسیم می شود.
5 گریم سینما نسبت به گریمهای دیگر باید بسیار طبیعی انجام بگیرد زیرا در تصاویر سینمایی چهره یک انسان چند برابر اندازه طبیعی خود می شود.
6 گریم تئاتر بسیار غلو شده است زیرا به دلیل دور بودن تماشاگر از صحنه و اینکه چهره بازیگر هیچ گونه درشت نمایی ندارد باید گریم بسیار غلیظ باشد.
7 در تلویزیون گریم کمی غلیظ تر از سینما است در حالی که از گریم تئاتر بسیار کمتر است، در اپرا و باله گریم فانتزی اما با رنگ های شفاف است و در عکاسی کار روتوشِ بعد از گرفتن عکس را می کند.
8 گریم از نظر نوع اجرای خود به دو دسته متعادل سازی (correction) و نامتعادل سازی تقسیم می شود.
9 گریمهای متعادل سازی معمولاً برای عکاسی به جای روتوش و در موارد دیگر استفاده از گریم مثل سینما یا تلویزیون یا تئاتر برای ایفای نقشهای مثبت به کار می رود یعنی تمامی اعضای صورت بطرف تعادل می رود.
10 گریم نامتعادل سازی کاملاً عکس مورد بالا عمل می کند و برای نقشهای منفی به کار می رود و عیوب چهره بارزتر می شود.(3) مبحث 4: تاریخچه چهره پردازی
1 ریشه و اصل پیدایش چهره پردازی را در دورانهای ابتدایی، در مراسم آیینی می توان جُست در این مراسم از چهره پردازی به شکل بسیار ابتدایی استفاده می شده است، چهره ها را با رسوب مختلف، رنگ های معدنی و یا عصاره گیاهان رنگ آمیزی می کردند و گاه ماسکهایی که از پوست درختان تراشیده شده بود بر چهره می زدند.
2 در طول زمان هم چنین چهره پردازی را نزد مصریان باستان می توان مشاهده کرد که عمدتا اطراف چشمان را با رنگهای سبز و خطوط سیاه رنگ آمیزی می نمودند.
3 آفریقاییان نیز علاوه بر به کار بردن رنگ های شاد و زنده برای چهره سر را با پرهای رنگی تزیین می کردند و در آیینهای خود ماسک هایی بزرگ و الوان بر چهره می زدند.
4 همچنین سرخپوستان با به کار بردن رنگ های مختلف بر چهره و تزیین سر با پرهای رنگی و ماسکهایی با رنگ های بسیار شادم گریم را در زندگی و آیین های خود به کار می بستند.
5 یونان: در این دوره چهار نوع نمایش عمده وجود داشت: الف تراژدی ب کمدی ج ساتیر د میم یا می موس، در تراژدی ابتدا از دُرد شراب و چسباندن برگ برای تغییر دادن چهره استفاده می شد ولی بعدها از صورتک استفاده کردند. در درام ساتیر نیز بازیگران صورتک بر چهره می نهادند. کمدی در یونان به سه شکل اجرا می شد الف کمدی قدیم ب کمدی جدید ج کمدی ساتیر (هجوآمیز) که در تمامی انواع کمدی ماسک بر چهره بازیگر بود. در میم یا می موس که نوعی کمدی رئالیستی بود هم بازیگران صورتک بر چهره می زدند.
6 رم: در نوع کمدی از صورتکهایی بزرگتر از حد طبیعی و با خطوط و اعضای چهره غلو شده رایج بود، در نمایشهای تراژدی بازیگران صورتک بر چهره می زدند که این صورتکها طبیعی بودند. میم نیز در رم با صورتک همراه بود.
7 قرون وسطی: در این زمان بازیگران نمایش های معجزه و اخلاقی از گریم چهره استفاده می کردند، چهره قدیسین و فرشتگان را با آرد سفید و چهره شیطان را سیاه می نمودند، برای مالکین دوزخ از صورتک و پوشش سراسری با شکلی غیرواقعی و تخیلی استفاده می شد. در نمایشهای کمدی مضحک این دوره بازیگران اغلب از لباسهای رنگارنگ و زننده و صورتک های حیوانات مختلف مانند میمون، خرس، بز، الاغ و غیره استفاده می کردند و گاهی ماسک هایی با خطوط مسخره بر چهره می گذاشتند.
8 رنسانس: از نمایش های مشهور این دوره می توان کمدی دلآرته را نام برد که دو دسته شخصیت اغراق آمیز و طبیعی داشت، شخصیت های اغراق آمیز از صورتک های نیمه و شخصیتهای طبیعی از گریم ساده که شامل مالیدن آرد سفید بر چهره بود استفاده می کردند و بازیگر زن گونه ها و لبهایش را قرمز می نمود.
9 قرن شانزدهم (آثار شکسپیر): در این دوره بازیگران چهره را با آرد سفید می کردند، گونه ها و لبها را با رنگ قرمز رنگ آمیزی می نمودند برای پیر نشان دادن چهره موها را با آرد نشاسته سفید می کردند و ریش و سبیل را از پشم حیوانات تهیه می دیدند. هم چنین از خمیر آرد و چسب گیاهی برای تغییر دادن شکل بینی به فرمهای مختلف استفاده می کردند. پوسته های طاسی سر را از پارچه و یا پوست حیوانات می ساختند، کلاه گیس به رنگهای مختلف با موهایی از یال اسب و یا پشم حیوانات دیگر در تغییر شکل دادن به کار گرفته می شد و این مجموعه سبکی از گریم را به نام «گریم کلاسیک» پدید آورد و در این دوره صورتک هایی نیمه به رنگ چهره و یا صورتک هایی کامل و سراسری به شکل انسان، حیوانات و پرندگان مورد استفاده بود.
10 قرن هفدهم: در این زمان هنر تئاتر از فضای بیرونی به فضای داخلی کشیده شد و بنابراین به دلیل نبودن نور کافی برای صحنه به روشن کردن بیشتر چهره ها توسط گریم و شخصیت سازی توجه بیشتری گردید. در این دوره بازیگر زن برای گریمی ساده چهره را با پودر سفید می نمود و با رنگ اسپانیایی قرمز گونه ها و لب را رنگ آمیزی می کرد و چشمها را درشت و ابروها را به شکل هلال با فاصله از چشم ها ترسیم می کرد و لبها را از حد طبیعی کوچکتر می ساخت. در ایتالیا و اسپانیا بازیگر زن موها را با مروارید تزیین می نمود و موهای بلوند را بر حسب نقش با پودر سیاه رنگ می نمودند. بازیگر مرد نیز مانند بازیگر زن چهره را سفید می کرد و گونه ها را با رنگ قرمز کم رنگ رنگ آمیزی می نمود او از کلاه گیس، ریش و سبیل مصنوعی نیز استفاده می کرد و کلاه گیس ها را با پودرهای معطر نشاسته رنگ آمیزی می نمودند. از سال 1640 بطور کلی مردان از کلاه گیس های تئاتر از پشم بز و یال اسب بافته می شد رنگ کلاه گیس ها اغلب قرمز حنایی و بلوند طلایی بود.
در اواخر قرن بازیگر زنی که در نقش بانویی متشخص ظاهر می شد چهره را پودر روشن می زد و بر آن اشکالی مانند ستاره، ماه و قلب کوچک از جنس پارچه ساتن یا ابریشم و تافته سیاه می چسباند. با چسباندن یک خال نیز بر گونه فرورفتگی ایجاد می کرد و موها را با گلهای مصنوعی تزیین می کرد و همچنین از صورتکهای نیمه و سر تا سری حیوانات و پرندگان نیز استفاده می کردند. در این عصر در دربار انگلستان بالماسکه هایی باشکوه بر پا می شد که چهره ها را در این جشنها برای به نمایش گذاردن نژادهای مختلف، شخصیتهای تاریخی مشهور و شخصیتهای مسخره تغییر می دادند.
11 قرن هیجدهم: بازیگر زن در این دوره برای گریمی ساده، چهره را با یک نوع خمیر سفید و پودر سفید رنگ می زد، روی گونه ها را به طرف پایین چهره تا فک با رنگ گونه چرب قرمز رنگ آمیزی می کرد و رگهای پیشانی را با رنگ آبی کم رنگ مشخص می کرد، خالهای متعددی بر چهره می گذاشت، کلاه گیس های بسیار پف دار با مدلهای مختلف بر سر می نهاد و آنرا با پودر سفید رنگ آمیزی می کرد و برای تزیین موها از پرهای بلند، گل و روبان استفاده می نمود. بازیگر مرد برای چهره از همان خمیر و پودر سفید استفاده می کرد، گونه و لبها را با قرمز کم رنگ، رنگ آمیزی می کرد و از کلاه گیس سفیدی که موهای آن در پشت سر بوسیله روبان ابریشم بسته شده بود استفاده می کرد. در این قرن کلاه گیس های رنگی که با پودرهای معطر دودی، صورتی، آبی، بلوند و غیره رنگ آمیزی شده بود کاربرد فراوانی داشت از ریش و سبیلهای مصنوعی زیاد استفاده می شد و همچنین از صورتکهای نیمه و سراسری حیوانات و پرندگان. در فرانسه چون بازیگر زن از کلاه گیس های بسیار بزرگ استفاده می کرد که مانع دید برای تماشاگر بود، مدل مویی مخصوص بازیگران زن طراحی شد، که موها جمع تر و کوچکتر از گذشته بود.
12 قرن نوزدهم: در این دوره از گریم و شخصیت سازی بر چهره استفاده فراوان می کردند. بازیگر زن برای گریمی ساده چهره را روشن کرده، هلال ابروان را کوتاه می کشید، لبها را کوچک و به شکل قلب ترسیم می نمود، روی گونه و لبها را با رنگ قرمز کم رنگ رنگ آمیزی می کرد، موها را در بالای سر جمع می کرد با حلقه موهای ریز و درشت اطراف چهره را تزیین می نمود. بازیگر مرد برای گریمی ساده چهره را سفید کرده و گونه ها را قرمز و لبها را با زرشکی کم رنگ، رنگ آمیزی می نمود، موهای بازیگر مرد مجعد کوتاه همراه با دوپَت در کنار گوشها بود، برای بازیگران در نقشهای مختلف از کلاه گیس و ریش و سبیلهای مختلف استفاده می شد. برای پیر کردن موها را با پودر سفید می کردند. نوعی گریم چهره بازیگر زن در این زمان متداول گشت که در خارج از صحنه نیز از آن به عنوان مد پیروی می گردید (چهره را با پودر سفید رنگ پریده می نمودند، زیر چشمها را با رنگ دودی تا روی گونه ها رنگ آمیزی می کردند، گونه و لبها نیز رنگ پریده بودند و به چهره حالت بیمارگونه می بخشیدند.) در اواسط قرن، بازیگران مرد با موهای بلندتر با فرقی در کنار سر و سبیلی کوچک و ریش بسیار ظریف، در صحنه ظاهر می گشتند. در اواخر قرن پَتهای بزرگ سبیل و گاه ریش را مورد استفاده قرار می دادند. در اواسط قرن، بازیگران زن چهره را تا حدودی طبیعی تر گریم می نمودند، لبها از حالت قلب مانند بیرون آمده و به شکل طبیعی ترسیم می شد موها را به شکل لوله های درشت یا ریز در اطراف سر با گلهای مصنوعی و روبانهای رنگی تزیین می نمودند، همچنین بازیگران برای تغییر چهره ها از بینی مصنوعی با شکلهای متفاوت، صورتکهای نیمه و سراسری به شکلهای عجیب و غریب و کلاه گیسهای رنگی به اندازه های مختلف، پوسته های طاسی سر، نیمه و کامل استفاده می کردند.
13 قرن بیستم: در این قرن به واسطه استفاده از برق در صحنه تحولی در گریم بوجود آمد در اوایل قرن، مابین دو جنگ جهانی، مانند گذشته بازیگران بر چهره گریمی بدون تکنیک انجام می دادند. بازیگر زن برای گریمی ساده چهره را صورتی کم رنگ، چشمها را سیاه و تا حدودی به حالت گرد، ابروان را هلالی بسیار نازک با انتهای افتاده و لبها را کوچک ترسیم می نمود و با رنگ گونه قرمز روشن یا صورتی تیره گونه ها را رنگ می کرد و با رنگ لب قرمز تیره لبها را رنگ آمیزی می نمود. کمی بعد با رنگهای براق پشت چشم را شفاف می ساخت و موها را کوتاه تا روی گوش، با فرقی در کنار سر آرایش می کردند. با رنگ گونه قرمز و رنگ لب زرشکی لبها را رنگ آمیزی می نمودند. موها را گاهی به شکل خوابیده یا طبیعی آرایش می دادند. سبیل و ریش و کلاه گیس به وفور استفاده می شد و شخصیت سازی بر چهره مانند گذشته انجام می گرفت و صورتک نیز به شکل نیمه و سراسری براساس سبک نمایش متداول بود. در این قرن از هر گریم نه تنها بر صحنه و سکوهای فیلمبرداری استفاده می شد بلکه این رشته در سازمانهای جاسوسی ممالک مختلف نیز مورد مطالعه و استفاده قرار گرفت.(4) مبحث 5: انواع تئاتر
1 تئاتر یونانی: ریشه در جشنواره های مذهبی داشته، جشنواره هایی که برای بزرگداشت دیونیوس (خدای شراب و باروری) برگزار می شد و با رقص و آواز همراه بود، بتدریج این داستانها جای خود را به سرگذشت قهرمانان و خدایان دیگر سپردند و آواز تکخوانی نیز به آن اضافه شد که سرآهنگ آنرا با صدای موزون می خواند، این تک خوانی ها به بیان و تفسیر جنبه های مذهبی و اخلاقی داستان می پرداختند، خشونت و مرگ همواره بیرون از صحنه روی می داد و بصورت خبر یک پیک به اطلاع تماشاگران می رسید، بعدها نمایشنامه نویسان مختلف شخصیتهای دیگری به نمایشها افزودند از میان این نویسندگان آثار آشیل که عموما بعنوان بنیانگذار تئاتر اروپا نامیده می شود و سوفوکل و اوریپید که نمایشنامه هایی واقع گرایانه تر و مدرن تر از آن دو می نوشته، و از خدایان در نمایشنامه هایش انتقاد می کرده است و آریستوفان که نمایشهای کمدی می نوشته بیشتر شهرت یافته اند.
2 تئاتر قرون وسطی: مراسم عبادی کلیسای اوایل قرون وسطی بسیار به نمایش شباهت داشت، این مراسم در قرن دهم به صورت نمایشنامه های کوتاهی در آمد که روحانیون و پسران سرود خوان کلیسا آنها را اجرا می کردند. در قرن سیزدهم نمایشها از غنای بیشتری برخوردار شدند و محبوبیت فراوان یافتند بتدریج بسیاری از مضامین طنز به داستان های نمایشی افزوده شد که دیگر وجود آنها در مراسم عبادی کلیسایی امکان پذیر، نبود در پی آن، مقامات کلیسا امر به آن دادند که نمایشها از داخل کلیسا به خارج بروند و در حیاط آن انجام پذیرند. همزمان روحانیون نیز از شرکت در این نمایشها خودداری ورزیدند. از آن پس، سازماندهی نمایشها را اصناف به عهده گرفتند و آنچه را که به نمایش می گذاشتند سریال نمایشهای مذهبی می نامیدند. هر صنف، نمایش را که موضوع آن نزدیک و یا در تشابه با حیطه حرفه اش بود بر می گزید و آن را بر واگنهای سیّار در نقطه های مختلف شهر اجرا می کرد،هر واگن پس از به پایان رسیدن نمایش خود، به سوی نقطه بعدی به راه می افتاد و نمایش خود را در آنجا اجرا می کرد، در صورتی که تماشاگری در یک نقطه می ماند، موفق می شد نظاره گر نمایشی کامل و نظم یافته از داستانهای کتاب مقدس باشد که هر صحنه آن بر واگنی و توسط صنفی ویژه به اجرا در می آمد و بدین ترتیب نخستین شکل تئاتر خیابانی پدید آمد، در آن دوران متن های نمایش وجود داشته است.
3 تئاتر شکسپیری: بازوال یافتن نمایشهای صنفی و گسترش گروه های حرفه ای سیّار، پدید آمدن شکلهای تازه ای از تماشاخانه ها ضرورت یافت. بازیگرهای آواره این گروه ها نمایشهای خود را اغلب در حیاط کاروانسراها اجرا می کردند، تماشاخانه های این دوران سه سویه بودند و معمولاً بدون دکور یا فقط با ملزوماتی ساده و اغلب به یاری لباس، محل رویداد بیان می گردید.
4 تئاتر ویکتوریایی: پس از بازگشت نظام سلطنتی به انگلستان، تماشاخانه ها دارای سقف شدند و ابعادی کوچکتر یافتند. در عصر سلطنت ملکه ویکتوریا مجددا تماشاخانه ها بزرگ و صحنه و سالن کاملاً از یکدیگر جدا شدند. در تماشاخانه هایی با این وسعت که شنیدن صدای بازیگر مشکل شده و جزئیات بازیها از نظر دور می ماند، عناصر بصری نمایش اهمیت بیشتری می یابند. همراه با گرایش تئاتر به سوی هر چه تماشایی تر کردن صحنه، واقع گرایی نیز رشد می یابد و مطابقت تاریخی نمایشنامه و صحنه با رو آوردن به نمایشنامه های واقع گرایانه از اهمیت بسیار برخوردار گردید.
5 تئاتر شرق: الف کاتاکالی ب تئاتر چین ج تئاتر نو ژاپن د تئاتر کابوکی ه تئاتر ایران
الف کاتاکالی: بازیگران همه مرد هستند و نقش شخصیت زن را نیز مردها ایفا می کنند. گریم چهره ها رنگی است نوعی نمایش مذهبی در هند است، در این نوع نمایش با رنگ و روغن گیاهی بر چهره بازیگر گریمی به شکل صورتک که بیانگر شخصیتی در نمایش است، کار می شود. گریم بر روی این چهره ها مستلزم صرف وقت و فراغت بسیار است. انتخاب رنگ و کاربرد آن بر روی عضلات و چهره برای نشان دادن میمیک از کارهای بسیار ظریف است که با دقت انجام می پذیرد و ساعتها وقت می گیرد. بیش از شصت نوع گریم چهره در این سبک تئاتر وجود دارد. رنگها از عصاره گیاهان و چسب چهره نیز از گیاهان است. برای حجم دادن و بزرگتر نشان دادن چهره بازیگران از کاغذهای مخصوص ظریف و نازکی برای اطراف چهره استفاده می کنند، بدین شکل که پیش از شروع گریم کاغذ مخصوص را با برشی از بالای استخوان گونه و فک تا زیر لب روی چانه با چسب گیاهی بر چهره می چسبانند، سپس چهره را رنگ آمیزی می نمایند. رنگ معرف شخصیت و تمثیلی است. از رنگ سبز زمینه، زرد و صورتی کمرنگ برای رنگ زمینه چهره استفاده می شود.
رنگ سبز زمینه همراه با خطوطی طلایی و قرمز، ابروان و اطراف چشمها با خطوط سیاه غلو شده خاص شخصیت مرد مثبت است. رنگ زمینه زرد، خاص زنان و شخصیتهای عادی و رنگ زمینه صورتی خاص خدایان است. ریشها نیز از نظر رنگ گوناگون و خاص شخصیتهای مختلف است. ریش سفید خاص خدایان، ریش قرمز خاص شخصیت دیو صفتان، ریش سیاه خاص شخصیتهای عادی و سبیل دراز خاص شخصیت منفی است، گاهی ناخنهای انگشتان دست را نیز رنگ آمیزی می کنند.
ب تئاتر چین: در این نوع نمایش، لباس و گریم از اهمیتی خاص برخوردار است. گریم چهره نیز رنگی و به شکل صورتک کار می شود گاهی از صورتکهای نیمه استفاده می شود رنگها نقش حساسی به عهده دارند زیرا رنگها شخصیت بازیگر را برای تماشاگر بیان می کنند، به دلیل اهمیت میمیک چشمها در این نوع نمایش، این قسمت از چهره بیشتر گریم می شود.
برای نقش مردان، اغلب قسمت تحتانی چهره بوسیله ریش پوشانده می شود. ریش از جنس نخهای ابریشم رنگی است.
در این نوع از گریم، چه نقش زن و چه مرد جوان، چهره را سفید کرده و روی پلکها و گونه ها را با رنگ قرمز رنگ آمیزی می کنند. روی پیشانی، چانه و اطراف چهره رنگ پریده و در بازیگران زن برای اطراف چشمها نیز از رنگ قرمز استفاده می شود. چشمها و ابروان با رنگ سیاه و لبها با رنگ قرمز شاد رنگ آمیزی می شود. مرد بازیگر لبهای کم رنگتر دارد. زنان پیر، مردان میان سال و پیر از رنگ پوست طبیعی استفاده می کنند و برای آنان رنگ قرمز مصرف نمی شود. ابروان و چشمها نیز طبیعی گریم می شود. برای مردان جوان، انتهای ابروان کشیده می شود و یک علامت قرمز در وسط ابروان نشان دهنده آن است که شخص طالب جنگ است. این گریم با اضافه کردن رنگ قرمز به اطراف چشمها شخصیت جنگجو محسوب می شود.
ج تئاتر نو ژاپن: در این نمایش شخصیتها را موجودات ماوراءالطبیعه و زمینی تشکیل می دهند. بازیگران همیشه مرد هستند و نقش زن را مرد ایفا می کند و بازیگران از صورتک و کلاه گیس استفاده می کنند.
د تئاتر کابوکی: رنگ و خطوط خاص هر گریم بیانگر شخصیتی است. چهره سفید با خطوط رنگ قرمز با موی سیاه بلند خاص شخصیت قهرمان، چهره بنفش کم رنگ با خطوط بنفش پر رنگ یا زرشکی و یا ریشی انبوه و موی کوتاه سفید خاص شخصیت منفی، چهره سفید با ابروانی با فاصله از چشمها و لبهای کوچک قرمز خاص بازیگر زن و چهره به رنگ طبیعی با کلاه گیس نیم طاس خاص اوباش است. ه تئاتر ایران:
1 دوران صفویه: در این دوران در نمایشها از گریم و صورتک استفاده می شد. در کتاب هفت تپه آمده است که مجسمه سر یک پادشاه ایلامی و یک صورتک شبیه آن در جوار ساختمان زیگورات کشف گردیده که در طرفین صورتک سوراخهایی برای قرار دادن آن بر روی چهره تعبیه گردیده است. حالت و سیمای این صورتک و خصوصیات و اجزای چهره شباهت زیادی با سر مجسمه پادشاه ایلامی دارد. قدمت این نقش چهره به اواسط هزاره دوم پیش از میلاد می رود و امکان دارد از این صورتک در مراسم یا در نمایشی به عنوان شبیه سازی از چهره پادشاه استفاده می شده است.
2 دوران هخامنشی: از وجود نمایش نشانه ای در دست نمی باشد.
3 دوران اشکانیان: در دوران این سلسله است که به نقش نیم برجسته چند صورتک که مایه یونانی دارد بر می خوریم. این نقش بر بازمانده کاخ اشکانیان در الحَضَر شهری که در نزدیکی موصل است قرار دارد.
4 دوران ساسانیان: هنر تئاتر مطرح می گردد. پس از ظهور دین مبین اسلام در زمان حکومت آل بویه اساس و پیدایش نوعی نمایش مذهبی بنام تعزیه فراهم گردید و در این نوع نمایش تا حدودی از گریم و صورتک استفاده می شد، به خصوص در تعزیه های مضحک مالیدن گل بر سر و صورت نشانه عزاداری بود. چهره غلام حبشی حضرت علی علیه السلام را به رنگ سیاه، چهره شیطان را به رنگ قرمز رنگ آمیزی می کردند. چهره مالک دوزخ، پادشاه و خبیثان و اجنه غیرعادی و خال دار بود. برای زخمی شدن رنگ قرمز بکار گرفته می شد. برای نشان دادن دو شیر حضرت علی علیه السلام از صورتک با پوشش سراسری استفاده می گردید. شخصیت دیو صورتک بر چهره می نهاد. امروزه نوعی تعزیه بر صحنه تئاتر اجرا می شود که چهره شبیه خوانان و مخالف خوانان گریم می شود و گریم آن از تابلوهای قهوه خانه ای الهام گرفته شده است.
5 دوران صفویه: در تعزیه و به خصوص نمایشهای شادی آور بعضی از شخصیتها از گریم و صورتک استفاده می کردند، از جمله غولک با گذاردن صورتک بر چهره و پوشش رنگارنگ خود را مانند دیو می آراسته، در کچلک بازی نمایشی که بازیگرانش را شخصیت مسخره و لوطی های کچل تشکیل می دادند،
برای گریم از آرد برای سفید کردن چهره و پشم برای ریش و سبیل استفاده می کردند. در نمایشهای شادی آور نقش زنان را نوجوانان پسر به عهده داشتند، از این رو آنان برای تغییر چهره آرد یا سفیدآب روی به چهره می مالیدند. گونه و لبها را قرمز می کردند و چشمها و ابروها را سرمه می کشیدند و کلاه گیس زنانه بر سر می نهادند.
6 قاجاریه: بوجود آمدن تئاتر روحوضی که در آن از گریم خاص چهره و صورتک استفاده می شد، بازیگران بر چهره آرد می مالیدند و گونه ها را با رنگ قرمز رنگ آمیزی می کردند. شخصیت پیر با مالیدن آرد بر مو و گذاردن ریش و سبیل از پشم بز و گوسفند و یا پنبه بر چهره ظاهر می شد، شخصیت سیاه یا سوخته چوب پنبه یا پوست درخت چهره را سیاه می نمود و یا دوده را با زرده تخم مرغ مخلوط کرده بر چهره می مالید. نوجوانانی که نقش زنان را ارائه می کردند بر چهره آرد می مالیدند و چشمها را سرمه می کشیدند و لبها را قرمز می نمودند. در بعضی از شهرستانها به جای گریم از صورتک با نقش زن استفاده می کردند.
7 گریم در اوایل دوره حاضر: بازیگران، گریم چهره را مانند گذشته با مواد ابتدایی انجام می دادند. با وارد شدن لوازم آرایش، از این وسایل برای گریم استفاده کردند و از موهای طبیعی کلاه گیس درست نمودند.
با نفوذ تئاتر غرب و اجرای نمایش به سبکهای مختلف تحولی در گریم تئاتر ایران پدید آمد و از شخصیت سازی و شبیه سازی بر چهره بازیگر استفاده شد.
8 گریم در مراسم سنتی و آیینی در ایران: در طول تاریخ در ایران به مراسمی بر می خوریم که اغلب جنبه نمایشی داشته و در این نمایشها از گریم با صورتک استفاده می شود یکی از مراسم سنتی ایران کوسه بر نشستن یا کوسه گردی نام دارد که ریشه آن را در دوران ساسانی یا پیش از این خاندان می توان یافت. نقش اصلی این مراسم را (کوسه) که شخصیتی پیام آور نوروز، شادی، بهار و زندگی دوباره است به عهده دارد و مردم قدم او را پرشگون می دانستند این مراسم طی زمان تغییراتی نموده و امروزه در بعضی از نقاط ایران با نامهای گوناگون مانند: کوسه، کوسا، کوسا چوپانان، کوسه گلین، کوسه گلدی... اجرا می گردد، اجرا کنندگان این مراسم کوسه، زن کوسه و همراهان می باشند. تعداد همراهان در اغلب نقاط متفاوت است. در بعضی از نقاط دو کوسه و یا دو زن کوسه مشاهده می گردد، در این نمایش از گریم یا صورتک استفاده می شود مراسم کوسه گردی در گذشته از روز چهل و یکم زمستان آغاز می شد، اجرای مراسم توأم با رقص و آواز است و همیشه همراه با سازچی می باشد.
الف مراسم کوساگلین یا آق کوسا در خرم دره که از اواخر زمستان آغاز می شود، گردانندگان و اجرا کنندگان مراسم عبارتند از: آق کوسا (کوسه سفید)، قاراکوسا (کوسه سیاه) صنم (عروس)، دول چالان (دهل زن)، تورباش (توبره کش). آق کوسا کلاهی از پوست بز سفید بر سر می گذارد، از یال اسب یا پشم یک سبیل کلفت درست می کند، قاراکوسا کلاهی از پوست بز سیاه که سه سوراخ برای دهان و چشمها بر روی آن تعبیه شده بر سر می کشد، صنم پسری است نوجوان که یک روبند به چهره می زند.
ب کوسه در کیوی خلخال: چوپانی عروس می شود و او را همچون عروسی می آرایند و یک پارچه نازک یا تور بر روی چهره او می کشند. کوسه کلاهی از پوست بز یا نمد بر سر می گذارد که تا گردن او را می پوشاند و روی این کلاه دو تا شاخ می گذارد و دو سوراخ برای چشمها بر روی آن تعبیه می کند.
ج در تکاب چهره کوسه از زیر کلاه پیداست لذا از یک ریش بلند از جنس پشم سفید و به جای شاخ از دو تا جارو که به دو طرف ریش می بندد استفاده می کند.
د کوسه ناقالدی در اراک: کوسه به چهره آرد می مالد، یک پوست بزغاله بر سر می کشد که فقط جای نفس کشیدن و حرف زدن و روزنه ای برای دیدن دارد به این سرپوش زنگوله ای می دوزد تا در موقع حرکت کردن صدا کند مقداری بوته صحرایی یا ریسمان و طناب به کله خود می بندد چنانکه دو تا شاخ در آورده است. عروس نوجوانی است که چادر به سر می کند و به لبها و گونه خود سرخاب می مالد و چشمها را سرمه می کشد. دو همراه هر کدام دو شاخ بر سرشان می بندد و «تکه» نامیده می شوند.
ه کوسه چوپانهای همدان: کوسه اغلب همراه دو عروس است. کوسه کلاه نمدی به طول نیم قد بر سر دارد که سر و گردنش را می پوشاند. دو شاخ از جارو و دو پر مثل شاخ رو به بالا با یک قاب آینه کوچک و سه سوراخ برای دیدن و نفس کشیدن روی کلاه وجود دارد. بعضی به جای کلاه یک صورتک پوستی بر چهره می گذارند.
و کوسه در حیدره همدان: کوسه کلاهی بر سر می گذارد که تا سر شانه اش می رسد. ابرو و ریش مصنوعی می گذارد و یک بینی از جنس نمد برای خودش درست می کند و دو شاخ هم از جنس چوب جارو می گذارد.
ز کوسه گلدی در ملایر: کوسه کلاهی بوقی می گذارد که دم آن به نیم متر می رسد. زنگی هم به نوک آن آویزان می کند و همچنین تعدادی زنگوله و پولکهای رنگارنگ نیز بر آن دوخته است.
ح کوسه در شورین: کوسه کلاهی نمدی می گذارد و دور آن را دستمال می بندد با دو شاخ از جارو و درست وسط کلاه دم روباهی متصل می کند.
ط کوسه در الویر ساوه: کوسه پیرمردی فقیر است که ریش و صورت خود را سیاه می کند و کلاه نمدی بر سر می گذارد و یک جارو به پیشانی خود می بندد که قسمت پهن آن مانند تاج رو به بالا است.
ب از دیگر مراسم سنتی در ایران مراسم عروس گولی است که در آبادی های مختلف گیلان برگزار می شود. این نمایش هم چند روز به نوروز مانده بوسیله تعدادی از مردان و نوجوانان انجام می گیرد که چهار الی پنج روز طول می کشد. بازیگران این مراسم پیر بابو، پیر غول، عروس و همراهان هستند. عروس پسر جوانی است که چهره او را مانند نوعروسان آرایش می کنند. پیر غول چهره اش را با دوده سیاه می کند ریش سیاه و انبوهی بر چهره می بندد کلاهی مقوایی یا پوستی و بد هیبت بر سر می گذارد، پیر بابو هم مانند پیر غول خود را می آراید. تنها به جای ریش سیاه از ریش سفید استفاده می کند. همراهان هم چهره خود را سیاه می کنند تا ناشناخته بمانند.
ج مراسم طلب باران: در لرستان مراسم طلب باران با شرکت افرادی که هر یک دو عدد چوب دستی کوتاه در دست دارند و زنی که صورتکی بر چهره نهاده و کاسه ای آب به دست دارد انجام می گیرد. افراد هنگام خواندن آواز طلب باران چوبها را به هم می زنند و زن با انگشتان خود بر چهره و سر آنها آب می پاشد.
در روستای نی ریز صورت کودکی را با دوده سیاه می کنند و به گردن او زنگوله می آویزند و به در خانه ها می روند.
در روستاهای خراسان بچه ها، بچه ای را با پوست بز یا گوسفند به شکل روباه در می آورند و دم برای او می گذارند و به در خانه ها می روند.
د دو شخصیت سنتی: حاجی فیروز و عمو نوروز دو شخصیت سنتی ایرانی هستند. می توان ریشه این دو شخصیت را در نوروزی خوان یا میر نوروزی و سپس دلقکان دوره صفویه یافت. حاجی فیروز و عمو نوروز معمولاً از پانزده روز به عید نوروز در کوچه و خیابان نمایان می شوند و با خواندن و رقصیدن پیام آور بهار و عید هستند. این دو شخصیت از گریم استفاده می کنند، حاجی فیروز چهره را با دوده یا چوب پنبه سوخته می کند. بر سر کلاه رنگی مسخره می گذارد و لباسهای رنگارنگ زنانه می پوشد. عمو نوروز تا حدودی شبیه پاپانوئل مسیحیان است، پیرمردی با مو و ریش بلند حنایی که عصایی در دست دارد.(5) مبحث 6: سبکهای هنری و گریم
1 کلاسیک: آنچه به نام کلاسیک مطرح می باشد آن چیزی است که از گذشته به ما رسیده در این سبک مظاهر خوبی، راستی، دانایی، شجاعت، مهربانی و نجابت همواره بر جهل، خیانت، پستی، دروغ و تزویر پیروز می شود. گریم در این سبک براساس هماهنگی کامل رنگ آمیزی، لباس و دکور انجام می شود و عمل تصحیح چهره برای بعضی از شخصیتها به غیر از شخصیتهای منفی و نامتعادل به کار گرفته می شود، حجمهای چهره و سایه روشنهای آن با هماهنگی نور مشخص کار می شود و از تکنیک تکه سازی اعضای چهره به میزان قابل توجهی استفاده می شود.
اصول مکتب کلاسیک عبارت است از:
الف تقلید از طبیعت: یعنی انتخاب هر چیز خوب یا بد در طبیعت، به نحوی که مطابق با حقیقت و واقعیت باشد، البته با دیدی هنرمندانه.
ب تقلید از قدما: بیشتر، منظور آثار گذشتگان یونان و روم باستان است؛ یعنی در واقع رسیدن به پالایش ادبی، فرهنگی و هنری آنها.
ج اصل پیروی از عقل، یعنی اگر بخواهیم یک اثر هنری به وجود آوریم و با نمایش آن به تماشاگر به منظور خود دست یابیم، می بایست در هنگام آفرینش اثر،قبل از هر چیز عقل را مدّنظر داشته باشیم.
د اصل آموزنده و خوشایند بودن.
ه اصل وضوح و ایجاز، یعنی اثر علی رغم زیبایی نباید پرگویی داشته باشد.
و اصل حقیقت نمایی و واقعیت نمایی.
ز اصل نزاکت و هارمونی کلام، یعنی پرهیز از کلام بد و ناخوشایند.
ک اصل رعایت وحدتهای سه گانه زمان مکان موضوع و لحن.
2 سبک رومانتیک: در این سبک حوادث و تضادهای زندگی بشری همراه با تفکرات و تخیلات آدمی ارائه می شود و اغلب، بیان احساسات و ارائه حالات شاعرانه قسمت مهمی از ترکیب مطلب و وقایع ارائه شده می باشد. در این سبک عظمت و نکبت، والایی و پستی، غم و شادی بطور همبسته در جریان وقایع عرضه می گردد. گریم در این سبک همانند گریم کلاسیک ولی کمی رقیق تر بکار می رود. اصول مکتب رومانتیک عبارتند از:
الف آزادی: یعنی به هنرمند اجازه همه گونه فعالیت ذهنی و تخیلی را می دهد.
ب اصل پرداخت شخصیت: یعنی رومانتیکها معتقدند که برخلاف مکتب کلاسیک باید قهرمانان از میان مردم عادی باشند و نه از برگزیدگان زیرا مردم عادی زبان گویای جامعه روز هستند.
ج هیجان و شخصیت: رومانتیکها معتقدند باید به عواطف و هیجانات بشری میدان بیشتری برای فعالیت داد چرا که هنر حاصل عواطف و هیجانات بشری است.
د اصل گریز (یا سیاحت): هنرمندان رومانتیک معتقدند که دنیای موجود دنیای خوب و کاملی نیست و باید از آن گریخت و با ابزار تخیل دست به سفر جغرافیایی و تاریخی یا سفر از زمان موجود زد.
ه اصل کشف و شهود: مبتنی بر کمال گرایی آیین مسیحیت و یک اصل مذهبی است. براساس این اصل باید از شناخته ها گذر کرد و به ناشناخته ها رسید.
و افسون سخن: استفاده و ارزش گذاری بیشتر بر کلمات و اجازه جریان یافتن کلام در هنر.
3 سبک رئالیست: در این سبک واقعیت گرایی و ارائه واقعیتهای زندگی اهمیت اساسی یافته است. به عبارتی زشتی ها و زیبایی های زندگی فردی و اجتماعی را آنطور که هست عرضه می نمایند. در این سبک همیشه پیروزی با خوبی ها نیست، بلکه همانند وقایع زندگی گاه آنچه دلخواه و مورد تأیید تماشاگر نیست موفق می گردد.
رئالیسم انواع مختلفی دارد:
الف رئالیسم ابتدایی (نخستین): آثار اولیه مکتب رئالیسم که هنوز اثری از رومانتیسم در آنها هست.
ب رئالیسم انتقادی: اساسا سیاسی است و بر ضد جریانات حاکم (سیاسی اجتماعی و...) می باشد. تشریح شرایط موجود، به نوعی ایده آلیسم انقلابی نوید داده می شود. شاخص هایی از این سبک را می توان در روسیه دید.
ج رئالیسم ژورنالیستی (خبری).
د رئالیسم سوسیالیستی: با توجه به اصول مکتب رئالیسم و نوع بینش مارکسیسم لنینیسم است که هنر را اساسا منبعث از فعالیتهای فیزیکی می دانند و در این مکتب فعالیت ذهنی مورد پذیرش نیست.
ه رئالیسم جادویی: تحت تأثیر جریان سیال ذهن و فعالیتهای ذهنی انسان بوجود آمده است.
4 سبک ناتورئالیست: این سبک را می توان جزئی از سبک رئالیست به شمار آورد و شاید بهتر باشد آنرا مکمل سبک رئالیست به حساب آورد. در سبک رئالیستی جنبه های خوب و طبیعت و انسان با خصوصیاتش نشان داده می شود، در حالی که در سبک ناتورئالیستی وقایع زندگی با تمام جزئیات، زشتی ها و زیبایی ها و بدون آنچه چیزی یا نکته ای از آن کاسته شود. عرضه می گردد. طرفداران این سبک معتقد به تشریح و تعریف جزء به جزء عناصر هستند. در این سبک فرضیه لوکا که مسئله وراثت را عنوان می کند مطرح است. لوکا معتقد است که اگر امروز انسانی کاری را انجام می دهد به دلیل این است که از طریق ژنتیکی به انسان رسیده است. در این سبک از زبان محاوره ای نیز استفاده می شود، زیرا طرفداران این مکتب معتقدند مثلاً اگر از کارگری صحبت می کنیم که با کارگر دیگر در حال صحبت است احمقانه است که از کلمات فاخر استفاده کنیم.
5 سبک دراماتیک: که در واقع ترکیبی از دو سبک قبل می باشد. در این سبک احوال فردی در ارتباط با مجامع و افراد دیگر با دقتی خاص مورد بررسی قرار می گیرد و به تماشاگر ارائه می شود. در این سبک خانواده و فرد و ارتباط آنان با یکدیگر اهمیت خاصی یافته است.
در سه سبک فوق، گریم با هماهنگی رنگ، لباس و دکور انجام می شود. برای شخصیتهای مثبت عمل تصحیح به کار می رود. سایه روشن ها نسبتا رقیق به کار می رود و کاملاً با هم آمیخته می شود، حجمهای چهره با هماهنگی نور صحنه مشخص و کاملاً طبیعی انجام می شود. گریم شخصیتها باید تا حد امکان واقع بینانه و طبیعی ارائه شود.
6 سبک اکسپرسیونیست: در این سبک طریقه ای خاص برای بیان احساسات وجود دارد.این سبک دارای زبان طنزآمیز است، اندیشه های بشری و وقایع زندگی با ملاحت خاصی ارائه می شوند، تئاتر میم از انواع تئاتر اکسپرسیونیست است. درام نویس در این نوع تئاتر به جای استفاده ازکلام به تشریح حالات وواقعیات با میمیک چهره و حرکات می پردازد. در این سبک از رنگهای گوناگونی استفاده می شود و گریم آن بامسایل خاصی روبروست رنگ زمینه چهره بسیار روشن است و حتی در تئاتر میم متمایل به سفید یا صورتی کمرنگ می باشد.
7 سبک سمبولیست: در این سبک از سمبلها و نشانه هایی برای ارائه احساسات و شخصیتها استفاده می شود. اغلب در این سبک صحبت از سرزمینهای خیالی و مجهول از زمانهای نامعلوم و مکانهای اسرارآمیز است. در این سبک اشکال و سمبلها و آهنگها بیشتر متأثر از احساسات می باشد و سعی بر این است که واقعیتهای عینی از طریق غیرمستقیم با کمک گرفتن از واقعیت ذهنی بیان و ارائه شود. گریم این سبک با هماهنگی کامل بین رنگ و لباس و دکور انجام می شود.رنگ زمینه چهره بازیگران کمرنگ و گاهی رنگ پریده انتخاب می شود. سایه روشن و حجمهای چهره با هماهنگی نور رقیق کار می شود. در این سبک از تکه سازی و یا گریم ماسک (سمبلی به صورت ماسک بر چهره بازیگر) رنگ آمیزی می شود.
8 سبک سوردئالیست: در این سبک هدفی عمیق تر از نمایش واقعیات زندگی یا ارائه احساسات و تمایلات درونی آدمی وجود دارد وسعی می شود واقعیاتی فراتر از زندگی روشن گردد، از این رو با رؤیاهایی عجیب و غریب سر و کار دارد. گریم این سبک بیشتر بصورت گریم ماسک است واستفاده از کلاه گیس وریش و سبیلهای رنگی و گریمهای عجیب و غریب متداول است. این سبک برای طراحی گریم زمینه بسیار وسیعی دارد.(6) پی نوشت ها:
(1) در این مبحث از منابع زیر استفاده شده است:
گریم برای تئاتر، نوشته دکتر مهین میهن.
دایرة المعارف سینمایی(فرهنگ اصطلاحات سینمایی)
جزوات چهره پردازی (حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی)
(2) گریم برای تئاتر دکتر مهین میهن
نمایش در ایران بهرام بیضایی
- Make up for theatre, film and T.V
LBB BAYGAN.
(3) دایرة المعارف سینمایی (فرهنگ اصطلاحات سینمایی)
گریم برای تئاتر دکتر مهین میهن
گریم برای صحنه فیلیپ پروت
(4) گریم برای تئاتر دکتر مهین میهنی
تاریخ نمایش در جهان جمشید ملک پور
تاریخ تئاتر جهان اسکار براکت
(5) گریم برای صحنه، فیلیپ پرفت
نمایش ژاپنی زنده هزار ساله، سولانژتیرنی
تاریخ نمایش در جهان، جمشید ملک پور
گریم برای تئاتر، دکتر مهین میهن
نمایش در ایران، بهرام بیضایی
جشنها، آداب و معتقدات، ابوالقاسم انجوی شیرازی
(6) گریم برای تئاتر، دکتر مهین میهن
گریم برای صحنه، فیلیپ پروت
تاریخ نمایش در جهان، جمشید ملک پور
- Make up for theatre, film and T.V
LBB BAYGAN.