خبرگزاری مهر، گروه سیاست_محمد مهدی ملکی: به مناسبت سالروز ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی در 14 تیرماه سال 61 در لبنان که همچنان سرنوشت آنها در هاله ای ابهام قرار دارد، با «سید رائد موسوی» فرزند سید محسن موسوی یکی از چهار دیپلمات ربوده شده که کاردار وقت سفارت ایران در لبنان بود، به گفتگو پرداختیم و از دغدغه ها و آخرین اخبار و اطلاعاتی که در خصوص «پرونده مبهم» دیپلمات ها دارد، از وی پرسیدیم.
موسوی می گوید در سال های اولیه پس از ربایش اقدامات خوبی برای پیگیری این مساله وجود داشت، اما به مرور کم و ضعیف شد و وارد فضای سیاسی شد، در حالی که راه کار این پرونده به هیچ وجه سیاسی نیست، بلکه اطلاعاتی و امنیتی است.
فرزند دیپلمات ربوده شده کشورمان معتقد است رسانه ها باید حساسیت افکار عمومی را نسبت به ایرانی ها و اتباع کشورمان افزایش دهند و فضایی بوجود آورند تا در بخشی از حاکمیت، نهاد و یا کمیته ای مسئول پیگیری این پرونده شود و بهتر است به لحاظ بُعد امنیتی مساله، این پرونده به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی منتقل شود.
وی با اشاره به اینکه تا زمانی که با دلیل و سند، زنده بودن و یا به شهادت رسیدن دیپلمات ها تایید نشود نمی توان به هیچ تحلیل و اطلاعاتی اطمینان داشت،می گوید: اصرار بر تایید شهادت دیپلمات ها، آن هم بدون دلیل و مدرک در واقع برداشتن فشار و مطالبه ای بزرگ از روی دوش اسراییل است.
متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
چرا مسئله ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی در لبنان تنها در مقطع زمانی سالگرد این حادثه مطرح می شود، به نظر شما این مسئله ناشی از کم توجهی داخلی به این پرونده است؟
این پرونده الان به یک پرونده راکدی تبدیل شده که تنها در زمان سالگرد این مسئله به آن اشاره می شودبله، متاسفانه این موضوع شاید از اولویت افکار عمومی و یا مسئولین ما خارج شده و موضوعات دیگری که شاید به نظر می رسد مهمتر است، مطرح می شود، همانطور که گفتید این مسئله تنها در سالگردها عنوان می شود و اینگونه نیست که در دستور کار جدی نهاد حکومتی قرار داشته باشد و کسی آن را به عنوان وظیفه پیگیری نمی کند.
متاسفانه ما بخش مشخصی را در داخل حاکمیت که بخواهد این مسئله را پیگیری کند، نداریم که این خود یک نقیصه بزرگ محسوب می شود؛ چراکه این مسئله بنا به ابعاد مختلفی که دارد هم با قوه مجریه و هم قضاییه و از طرفی با کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس در ارتباط است که در این میان نقش دولت چه در دستگاه سیاست خارجی و چه دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی ما پررنگ تر از سایر دستگاه هاست.
این پرونده الان به یک پرونده راکدی تبدیل شده که تنها در زمان سالگرد این مسئله به آن اشاره می شود و پس از آن از مدار توجه خارج شده که همانطور که گفتم یک اشتباه است.
ما وقتی می بینیم برخی از حوادث همچون حوادث تروریستی که توسط گروه داعش رخ داد و ما با پرتاب چند موشک به مواضع تروریست ها پاسخ آنها را مقتدرانه دادیم به هر حال توهینی به ایران بود که باید پاسخی هم به آن داده می شد و همینطور عملیاتی که درخصوص دستگیری ریگی انجام شد، اما پیگیری نکردن موضوع ربوده شدن چهار دیپلمات از کشور ما آن هم در شرایطی که 35 سال از آن می گذرد و از طرفی در نظر گرفتن این مطلب که بزرگترین دشمن ما که رژیم صهیونیستی باشد متهم به ربایش آنهاست، اگر جمهوری اسلامی اقدامی جدی نکند واقعا موجب سرشکستگی است، یعنی حداقل باید تکلیف این پرونده روشن شود.
یعنی این مسئله حاکی از ضعف دیپلماسی ما در پیگیری سرنوشت اتباع ایرانی است؟
بله. بالاخره یک مقدار این مسئله وجود دارد و در افکار عمومی هم مسئله سایه افکنده است. چراکه متاسفانه مردم ما به آن میزان که پیگیر کاهش یا افزایش قیمت برخی کالاها هستند و روی آن حساس هستند به دنبال تعیین تکلیف موضوع چهار یا ده ایرانی در خارج از کشور نیستند.
ببینید مسئولان چه در دولت و چه در دیگر قوا برخی از اقدامات و رفتارهایشان ناشی از آن شرایطی است که در افکار عمومی نسبت به برخی مسائل وجود دارد، چرا که خودشان چکیده ای از مردم هستند، یعنی میزان حساسیت و توجه مسئولین به نوعی متاثر از توجه افکار عمومی و مردم است.
بنابراین در کشور ما روی این مسایل حساسیتی وجود ندارد، در برخی از کشورها چنین پرونده های مشابهی می تواند در رئیس جمهور شدن یا نشدن یک فرد تاثیر بگذارد. کمااینکه سه یا چهارسال بعد از ربوده شدن دیپلمات های ما در فرانسه موضوع مشابهی اتفاق افتاد و رئیس جمهور وقت آن کشور آقای «میتران» با عملکردی که در آزاد کردن فرانسوی های ربوده شده داشت، سرنوشت سیاسیش متاثر از این موضوع شد.
بنابراین به نظر من باید بیش از همه افکار عمومی توسط رسانه ها نسبت به مسئله ایرانی ها و اتباع چه دیپلمات و چه غیر از آن حساس شود و همانطور که خاک کشور ما برای ما اهمیت دارد و اگر کسی به این خاک تجاوزی کند حاضریم جان فشانی ها برای دفاع از آن داشته باشیم، باید این حس در خصوص اتباع ایرانی در مردم و در سانه ها نهادینه و تبدیل به یک هنجار در ساختار حکومتی شود، امری که متاسفانه در حال حاضر در آن نقص داریم.
آخرین اطلاعی که از وضعیت دیپلمات های ربوده شده دارید، چه هست و به چه زمانی برمی گردد؟
سناریویی که ما به آن معتقدیم آن است که این افراد پس از مدت اندکی از ربایش به فلسطین اشغالی منتقل شدند و در زندان های اسرائیل به سر می برند و بر این اساس چون دسترسی به زندان های آن رژیم با محدودیت های خاص خود مواجه است نمی توان این طور گفت که آخرین اخبار از این مسئله چه بوده و به چه زمانی برمی گردد، چراکه شرایط آن چهار دیپلمات قطعا با دیگر زندانی ها در بندهای عمومی متفاوت است.
افکار عمومی توسط رسانه ها نسبت به مساله ایرانی ها و اتباع چه دیپلمات و چه غیر از آن حساس شود آخرین تبادل دقیق اطلاعات که در این زمینه صورت گرفت مربوط به آخرین مبادله اسرا میان حزب الله با رژیم صهیونیستی در سال 2008 بود که آن هم به وساطت سازمان ملل صورت گرفت که در آن تبادل «سمیر قنطار» از زندان های رژیم صهیونیستی آزاد شد. در آن مقطع زمانی بحث این چهار دیپلمات صورت گرفت که سیدحسن نصرالله در صحبتی که در مراسم تبادل اسرا داشت به این مسئله هم اشاره کرد.
البته برخی انتقادات نسبت به شرایط آن تبادل وجود دارد که در این مجال فرصت مناسبی برای بیان تفصیلی آن مسئله نیست، اما به اجمال می گویم که در آن مقطع اسراییلی ها به دنبال خلبان خود( رون آراد) بودند که در سال 1986 در لبنان ناپدید شده و معتقد بودند حزب الله از وی اطلاعی دارد و حزب الله هم بحث این چهار دیپلمات را مطرح کرده بود و در نهایت پس از تفاهم صورت گرفته قرار بر این شد که رژیم صهیونیستی آخرین اطلاعاتی که درخصوص پرونده چهار دیپلمات ایرانی دارد، در اختیار حزب الله قرار دهد و در مقابل حزب الله هم اطلاعاتی که در خصوص پرونده «آراد» دارد، در اختیار آنها قرار دهد.
این تبادل باید پایاپای و همزمان انجام می شد اما نقدی که وجود دارد این است که در ابتدا حزب الله پرونده را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار می دهد و آنها دو هفته بعد پرونده مذکور را تحویل حزب الله دادند. که یا باید این تبادل اطلاعات همزمان اتفاق می افتاد و یا اینکه اتفاق بهتری می افتاد.
گزارشی که اسرائیل در اختیار حزب الله قرار داد گزارش مفصلی است که حدود 130 بند داشت و شامل اسامی، امکان و تمام آدم هایی که از ابتدای ربایش چهار دیپلمات ما و در ادامه مسیر درگیر این موضوع بودند، می شد.
طبیعی است که اسرائیل بخواهد خودش را در این موضوع تبرئه کند و اظهار بی اطلاعی در این خصوص داشته باشد. در حالی که خیلی بعید به نظر می رسد که اسرائیلی ها از حضور هیات ایرانی که در رأس آن حاج احمد متوسلیان با ماموریت خاصی که آن هم فرماندهی تیپی بوده که برای مبارزه با رژیم صهیونیستی از ایران عازم شده بود، بی اطلاع بوده باشند چرا که اسکورت این هیات ایرانی از ارتش لبنان بوده و اقدامات امنیتی آن زمان هم ضعیف بوده و زمانی که این هیات ایرانی از دمشق راه می افتند یک شب را در بعلبک استراحت می کند که این به معنای وجود فرصت لازم برای نشت و درز اطلاعات به رژیم صهیونیستی است.
لذا با همه این تفاسیر خیلی دور از ذهن است که اسرائیلی ها از خیر در اختیار داشتن حاج احمد متوسلیان و بازجویی از وی به منظور اطلاع از برنامه های ایران در مقابله با برنامه های رژیم صهیونیستی صرف نظر کرده باشند.
آن گزارش هم به نظر ما سعی در بستن آن پرونده دارد، علی رغم اینکه سرنخ ها و مستندات خوبی را در رابطه با این مسئله در اختیار ما قرار می دهد اما هنوز پیگیری جدی در این زمینه صورت نگرفته است.
صحبت های برخی از نمایندگان مجلس و نیز سردار محسن رضایی که چند ماه قبل از زنده بودن دیپلماتهای ربوده شده ما به زبان آورده اند تا چه میزان صحت دارد؟
این موارد چندان تحلیل مفصل و استنادی نمیتواند باشد چرا که بیشتر جنبه تحلیل اطلاعاتی دارد. ما زمانی که شواهد و مدارک مختلفی را در کنار هم قرار میدهیم یکسری از آن شواهد و اخبار از شهادت دیپلماتهای ما می گوید و دسته دیگر از اخبار و شواهد هم که نظر ما نیز روی این دسته است نشان از انتقال دیپلماتهای ایرانی به سرزمین اشغالی دارد.
قریب به 100 درصد روایتهای مختلف سناریویی که برای شهادت دیپلماتهای ما متصور است حاکی از این مسئله است که در همان روز اول چهار دیپلمات ما به شهادت رسیدهاند، به این معنا که مبنای آن روایت ها البته با تأیید و صحت سناریوی شهادت بر این نکته است که آنها در همان روز اول شهید شدهاند.
در دوران آقای احمدینژاد، وی چندین مرتبه این مسئله را با بانکیمون مطرح کرداما اگر ما به هر دلیلی بتوانیم اثبات کنیم که آنها روز اول را به روز دوم رسانده اند با قاطعیت میتوانیم بگوییم تاکنون زنده هستند.
چند سال پیش در ملاقاتی که با رئیس مجلس لبنان آقای «نبیه بری» داشتم ایشان به این مسئله اشاره کرد که همان روزی که این اتفاق افتاد او در کنار «بشیر جُمیل» قرار داشت که رئیس همان گروهی بود که دیپلمات ها را ربوده بودند و از او میخواهد این مسئله را پیگیری کند و جُمیل همان جا تماس میگیرد برای پرس و جو. آقای بری میگوید که در آن مقطع زمانی بشیر قصد داشت که رئیسجمهور لبنان شود یعنی به لحاظ سیاسی، شرایط خاصی را برای خود در نظر داشت و نمیخواست این مسئله که اتفاق افتاده برای او هزینهساز شود.
بری به من این طور توضیح داد که جمیل در پاسخ به این خواسته من گفت که دیر این مسئله را مطرح کردی چرا که این اتفاق از دست ما خارج شده، به نظر آقای بری این گفته جمیل دو معنا دارد یا اینکه آن دیپلماتها شهید شدهاند و یا اینکه آنها به دست گروه دیگری افتادهاند که از حوزه اختیار جمیل و گروه تحت اختیار او خارج است.
آقای بری به نقل از یکی از دوستانش که بنا به گفته خود او بسیار هم به وی اعتماد دارد، به من گفت که آن فرد این طور تعریف کرده که 10 روز پس از ربایش چهار دیپلمات ایرانی توسط نیروهای وابسته به اسرائیل بازداشت میشود و دیپلماتهای ما را در زندانی که اسیر شده بود، زنده دیده است و البته این مساله به پنج سال پیش برمیگردد. بنابراین در خصوص سناریوی زنده ماندن دیپلماتهای ایرانی چنین مباحثی هم مطرح است اما همچنان که در خصوص مسئله شهادت آنها هم نمیتوان استنادی داشت، در این سناریو هم چنین است.
اگر ما به هر دلیلی بتوانیم اثبات کنیم که آنها روز اول را به روز دوم رسانده اند با قاطعیت میتوانیم بگوییم تاکنون زنده هستنددر خصوص این پرونده حتی کسانی که ادعا میکنند دیپلماتهای ما را کشتهاند، به صراحت نمیگویند که ما آنها را به عمد کشتهایم بلکه آن را یک تصادف جلوه میدهند و میگویند ما به اهمیت آن افراد واقف نبودیم. بنابراین همه این موارد رد گم کردن برای مبهم ماندن جزئیات سرنوشت آن چهار دیپلمات است، چرا که خیلیها منفعتشان بر این است که این چهار دیپلمات را کشته شده جلوه دهند.
گروهی که اقدام به ربایش کرده، امروز در لبنان یک گروه سیاسی است و سودای ریاست جمهوری در سر داشتند که البته به آن نرسیدند، بنابراین نمیخواهند به واسطه این مسئله، خدشهای به پرستیژ و آبروی خود بزنند. رهبر این گروه «سمیر جعجع» است که به دنبال قدرت است و تبعاً به نفع وی و گروهش نیست که این موضوع ثابت شود که دیپلماتهای ما به اسرائیل منتقل شده و همچنان زنده هستند و از این باب متضرر خواهند شد.
بنابراین اینها تمام تلاش خود را میکنند که اسناد و مدارکی جمعآوری کنند تا کشته شدن دیپلماتهای ما را به اثبات برسانند و اینطور وانمود کنند که این اقدام هم توسط گروه امنیتی «فالانژها» رخ داده که در آن مقطع زمانی تحت اختیار «جعجع» نبوده است که به این وسیله بخواهند از خودشان سلب مسئولیت و کل پرونده را پاک کنند.
در خصوص برنامه «راز» که اخیراً پیرامون این مسئله پخش شد و اطلاعاتی که در آن در خصوص این مسئله ارائه شد، نظرتان چیست؟
من با آقای عیسی ایوبی که مهمان برنامه «راز» بود، دو سال پیش از این برنامه دیدار داشتم و جزئیاتی که وی پیرامون شخص پدرم و اطلاعاتی که از خانواده ما داشت، اماکنی که نقل می کند و همچنین برخی اتفاقات از بدو دستگیری آنها تا به آنجا که وی میگوید آنها را دیده است، با اطلاعاتی که ما داریم همخوانی ندارد و در تناقض است. بنابراین از نظر من اطلاعات این فرد با واقعیات منطبق نیست و تبعاً نمیتواند قابل استناد باشد.
به نظر میآید حتی جریانی هم در داخل باشد که منفعتش در این است که این مسئله را خاتمه شده جلوه دهد و موضوع شهادت آنها را مطرح کند، نمی دانم چرا؟ اما واقعیت این است که شهادت آنها با حرف یک نفر و ادعایی که مطرح میکند ثابت نمیشود. شما ببینید کسی اینطور ادعا میکند که با چشم بسته در زندانهای اسرائیل متوجه تیرباران چهار ایرانی میشود که به او میگویند آنها دیپلماتهای ایران هستند. حتی با فرض صحت گفته وی، این مسئله مطرح میشود که شاید طرف مقابل تعمداً صحنهسازی برای آن فرد به وجود آورده تا او نیز منتقلکننده اطلاعاتی به ما باشد که آنها میخواهند.
اثبات بدون مدرک فرضیه شهادت دیپلمات ها، به نفع اسراییل است و یک مطالبه و فشار بزرگی را از روی دوش آنها بر می داردآنچه که برای ما میتواند در بحث شهادت دیپلماتها قانعکننده باشد، این است که مدرکی و سندی همچون جنازه آنها و تکههای استخوانشان پیدا شود و غیر از آن، سند معتبر و قانعکنندهای به حساب نمیآید. ما شرعاً، قانوناً و عرفاً نمیتوانیم این پرونده را خاتمه شده لحاظ کنیم و همچنان باید این مسئله را با جدیت پیگیری کنیم تا به نتیجهای، منجر و تکلیف آن چهار نفر مشخص شود.
انتقادی که من نسبت به آن برنامه «راز» دارم، این است که آنها باید حداقل یک فردی که ارائهکننده نظر مخالفی با مهمان برنامهشان بود، دعوت میکردند تا او نیز نقطهنظر دوم و موافق زنده بودن آنها را بیان میکرد و یک چالشی را بوجود می آورد، البته این انتقاد را نسبت به برنامه «جهانآرا» که در این خصوص پخش شد هم دارم که در آن برنامه هم نظر مخالف این رویکرد وجود نداشت.
اینکه ما بخواهیم بدون هیچگونه سند و مدرک قانعکنندهای، فرضیه شهادت آنها را ثابت کنیم، در حقیقت کمک به تبرئه رژیم صهیونیستی کردهایم؛ یعنی یک مطالبه و فشار بزرگی که بر روی این رژیم است را از روی دوش آنها برمیداریم که این کاملاً به نفع اسرائیل است.
کمیته پیگیری در وزارت خارجه برای این مسئله سالهای پیش تشکیل شده بود، آیا همچنان این کمیته فعالیتهای خود را ادامه میدهد؟
میتوانم اینطور بگویم کمیتهای که به طور جد پیگیر این مسئله باشد، وجود ندارد؛ چه در وزارت خارجه و چه در نهادها و وزارتخانههای دیگر. در واقع هیچ نهادی، کمیتهای پیگیر این مسئله نیست. البته در دورههای قبل کمیتههایی به وجود آمد و اقدامات و پیگیریهایی را هم داشتند اما به مرور فعالیت آنها کمک شد و امروز عملاً نهاد و کمیتهای وجود ندارد.
شاید بتوانیم اداره خاورمیانه وزارت خارجه را که آن هم به واسطه برخی پیگیریها از سفارتمان در لبنان صورت میدهد، به عنوان یک نهاد فعال و پیگیر این موضوع در نظر بگیریم که البته انگیزههای شخص جناب سفیر در بیروت هم در این پیگیریها مؤثر است.
آیا این مسئله تاکنون در مجامع بینالمللی پیگیری شده است؟
بله این موضوع در مجامع و نهادهای مختلف بینالمللی پیگیری شد و برخی اقدامات خوبی هم در بحثهای سیاسی و دیپلماتیک آن صورت گرفت، اما شما ببینید طرف مقابل ما در این مسئله اسرائیل است؛ بنابراین صرفاً اقدامات سیاسی نمیتواند کاری را پیش ببرد و این مسئله را منتج به نتیجه کند.
خاطرم هست در دوران آقای احمدینژاد، وی چندین مرتبه این مسئله را با بانکیمون مطرح کرد و قبل و پس از دوران وی نیز این مسئله با ارسال نامه به رؤسای جمهور و سایر مقامات بینالمللی از سوی کشورمان مطرح و پیگیری شد. اما شما ببینید به طور مثال اگر مردم فلسطین در طی 60 سال اشغالگری رژیم صهیونیستی تاکنون توانستهاند ذرهای این رژیم را در مجامع بینالمللی تحت فشار قرار دهند و یا میلیمتری از خاک خود را از چنگال آنها نجات دهند، ما نیز در این پرونده میتوانیم با اقدامات سیاسی، آنها را تحت فشار قرار دهیم و پیگیر این مساله باشیم به نحوی که منتج به نتیجه شود.
از نظر شما چه نوع اقدامی میتواند منجر به نتیجه گرفتن در این موضوع شود؟
به نظر من اقدامات حقوقی، بینالمللی و سیاسی نتیجه نمیدهد، این را پس از 35 سال پیگیری این مسئله به شما میگویم که این قبیل موارد صرفاً اقداماتی تشریفاتی است و راهکار نتیجه گرفتن در این پرونده قطعاً اقدامات اطلاعاتی و امنیتی است.
چه فضایی باید فراهم شود تا در صورت زنده بودن دیپلماتهای ما، آنها مورد تبادل قرار بگیرند؟
ببینید برای تبادل، دو مسئله مطرح است؛ یکی اینکه شما چه چیزی برای ارائه به طرف مقابل دارید و دوم اینکه در سبک و سنگین کردن شرایط، تا چه میزان حاضرید برای رسیدن به هدفتان هزینه کنید.
اینکه 35 سال از سرنوشت این پرونده بی خبریم برای کشور ما خوب نیست و این مساله با عزت و آبروی کشور ارتباط داردبه طور مثال وقتی ما حمله موشکی به کشوری انجام میدهیم که بین ما و آن کشور، کشور ثالثی وجود دارد، طبعاً مسئولان ما به یک تصمیمی رسیدهاند که بخواهند آن حمله موشکی را انجام دهند و احتمالاً هزینههایی را هم در قبال آن بپذیرند یا در خصوص پرونده ریگی زمانی که ما هواپیمای کشور دیگری را به خاک خود هدایت میکنیم و آن را به زمین مینشانیم و فرد مورد نظر را دستگیر میکنیم، قطعاً این یک ریسک است و میتواند هزینههای خود را داشته باشد.
بنابراین در این موضوع هم ابتدا باید زنده بودن این افراد ثابت شود و پس از آن، کشور به این نتیجه برسد که حاضر است برای این پرونده هزینه معنوی پرداخت کند چرا که منظور از هزینه صرفاً بحث مادی موضوع نیست.
درواقع این مسئله به نوعی به عزت، اعتبار و جایگاه کشور ما برمیگردد، چرا که چهار دیپلمات، سردار و خبرنگار ما 35 سال است که تکلیفشان مشخص نیست نمی دانیم که چه خبر است، یعنی برخی میگویند آنها زندهاند و عدهای شهادت آنها را تائید میکنند. لذا این مسئله برای کشور خوب نیست و ما هم میدانیم که این توان را داریم که این مسئله را حل کنیم و امیدوارم همّ و غمّ جدی در این پرونده به کار گرفته شود، یا اقدامی برای آزادی یا تعیین سرنوشت.
شما به عنوان عضوی از خانواده دیپلماتهای ربوده شده، امروز چه ابزاری برای پیگیری این مسئله در دست دارید؟
آنچه که ما در اختیار داریم صرفاً افکار عمومی و رسانهها است و امیدوارم که رسانهها این پیگیری را داشته باشند تا فضایی به وجود بیاید که در ساختار حکومتی یک بخشی مسئولیت این پرونده را بر عهده بگیرد . از نظر ما این مسئله نباید وارد فضاهای سیاسی شود، چرا که راهکار آن سیاسی نیست و به عقیده ما مناسب این است که به دلیل بعد امنیتی پرونده، مسئولیت این موضوع بر عهده شخص وزیر اطلاعات و یا شورای عالی امنیت ملی که متشکل از مقامات عالی رتبه نظامی و امنیتی ما است، قرار بگیرد.
چه کسانی در داخل مایلند که این پرونده بسته شده جلوه کند و شهادت آنها مورد تائید قرار بگیرد؟
واقعاً خود من نیز متوجه انگیزه این عده نمیشوم اما امیدوارم که طرح این مسائل از جانب آنها از سر دلسوزی باشد؛ مبنی بر اینکه آنها بخواهند با بسته جلوه دادن این پرونده، خانوادهها را آرام کنند.
رهبری به ما فرمودند انشاءالله خداوند زودتر آنها را آزاد و چشم و دل شما را روشن کندبرخی میگویند که ایران میخواهد با معلق نگه داشتن این پرونده، بهرهبرداری سیاسی از آن داشته باشد، ولی ما میگوییم ای کاش ایران این کار را میکرد؛ به این معنا که بهرهبرداری سیاسی از این موضوع تاکنون نشده و اینطور نیست که به استناد این مسئله، ایران بخواهد هر روز بیانیهای علیه اسرائیل صادر کند.
واقعیت این است که ما خانواده ها بیشتر از هر کسی تمایل داریم که تکلیف این مسئله روشن شود و بدانیم که اگر آنها شهید شدهاند، فاتحهای برایشان بخوانیم و اگر زندهاند برای آزادیشان دعا کنیم و شاید اگر از همان ابتدا میدانستیم که آنها شهید شدند، قطعاً به لحاظ فکری و روانی راحتتر از حال امروزمان بودیم، اما به شرطی که نسبت به آن یقین داشته باشیم نه به استناد برخی شنیدهها و تحلیلهای اطلاعاتی.
چه صحبت و درخواستی با مسئولان نسبت به پیگیری این مسئله دارید؟
سال گذشته من به همراه مادرم خدمت حضرت آقا رسیدیم و ایشان هم به ما فرمودند انشاءالله خداوند زودتر آنها را آزاد و چشم و دل شما را روشن کند و ما هم همانجا از ایشان خواستیم که سفارشی و تاکیدی به مسئولان برای پیگیری این مسئله داشته باشند. رهبری به ما فرمودند در ابتدای این امر پیگیریهای خوبی شده است و همچنان هم باید پیگیری شود و من نیز به مسئولان سفارش خواهم کرد.
بالاخره ما نباید قدرناشناس باشیم چرا که پیگیریهای خوبی در قبال این مسئله صورت گرفته است اما از یک زمانی به بعد پیگیریها قدری ضعیف شد و بعضاً وارد فضای سیاسی شد و همانطور که گفتم از این مسیر، این پرونده منتج به نتیجه نخواهد شد و به استفاده از ابزاری از این مساله می ماند.
من از تمام مسئولین این تقاضا را دارم که نسبت به این موضوع که با عزت ملی، اقتدار و آبروی کشورمان گره خورده است، اولویت بیشتری دهند و تکلیف این مسئله را مشخص کنند که اگر آنها شهید شدهاند، جنازه آنها را به ما تحویل دهند و اگر زنده هستند، پیگیریهای پس از آن را انجام دهند تا آنها به کشور بازگردانده شوند و اینطور هم نیست که به فرض اگر جنازه ای به ما تحویل دهند بحث تمام شده است، تازه از آنجا وارد این فاز پیگیری باید بشویم که چرا دیپلمات های ما را کشتید؟
به هر حال یکی از این دو حالت را برای تعیین تکلیف پرونده دیپلمات های ربوده شده باید در نظر گرفت و اینطور نباشد که بین زمین و آسمان بماند.