نشانه شناسی پرس

تاریخ دریافت: 13/1/80
تاریخ تأیید: 30/4/80
چکیده
اهتمام نوشتار حاضر بررسی نشانه شناسی (Semiotics) از دیدگاه پرس است. نشانه شناسی پرس نظریه ای چند بعدی است که در زمینه مسائل معرفت شناسی، فلسفه ذهن، فلسفه زبان و متافیزیک کارآمد است. در نظر پرس اندیشه، خود، نشانه محسوب می شود و با تفسیری که از اندیشه و یا تصور دیگر به دست می آید، معنادار می شود. از نظر پرس هر نشانه دارای نسبتی سه گانه است که شامل خود نشانه (sign) مدلولش (opject) و تفسیر کننده (interprtant) است. بر همین اساس، پرس، سه تقسیم بندی از نشانه ارائه داد که نظام پایه ای سه مقوله ای هستی شناختی او را نشان می دهد. او به ترتیب این سه مقوله را اولیت (firstness)، ثانویت (Secondness) و ثالثیت (Thirdness) نامید.
واژگان کلیدی: پرس، نشانه شناسی، معرفت شناسی، زبان شناسی زندگی نامه پرس
چارلز سندرز پرس (1839-1914) در خانواده ای بافرهنگ و تحصیل کرده و در دامن پدر و مادری فهیم که زندگی خود را وقف تعلیم و تربیت فرزندشان کرده بودند، پرورش یافت. پدرش بنیامین پرس (1809-1880) استاد ریاضی و نجوم دانشگاه هاروارد بود و آثار فراوانی در زمینه مثلثات، جبر، هندسه و اخترشناسی داشت. یکی از کارهای منسوب به او محاسبه انحراف مدار بین اورانوس و نپتون و دیگر سیاره هاست.(2)
چارلز پرس در سال 1859 از دانشگاه هاروارد، فارغ التحصیل شد و پس از آن که یکسالی را با گروهی به مساحی و نقشه برداری پرداخت، به مدرسه علمی لارنس دانشگاه هاروارد وارد شد، و بعدها نیز از سال 1869 تا 1872 به عنوان دستیار پدر در رصدخانه دانشگاه هاروارد مشغول به کار شد. نتیجه همراهی پدر در این شغل، زمینه انتشار کتابی را با عنوان (photometric research 1878) برای او فراهم کرد که در واقع تنها کتابی بود که پرس توانست آن را در زمان حیاتش به طبع برساند.(3)
پرس در مقایسه با سایر اندیشمندان قرن نوزدهم بسیار زود ازدواج کرد. او در سن 23 سالگی با زینافای که دختر کشیشی از کلیسای اسقفی پروتستان بود، ازدواج کرد. زندگی مشترک آنها دیری نپایید که منجر به طلاق شد. ازدواج دوم پرس با زنی فرانسوی بود، ولی پیش از آن که این ازدواج را به ثبت برساند، مدتی را با او در یک خانه بسر برد. این مسأله به اندازه ای قبیح محسوب می شد که موجب اخراج او از دانشگاه شد و از همین رو شانس خود را برای کاریابی مجدد در دانشگاه از دست داد. اشتباهات دیگر او در امور اقتصادی از جمله صرف دارایی اش در اموری نابجا از آن میان خرید خانه ای بزرگ در پنسیلوانیا موجب فقر و تنگدستی او شد. او مجبور بود مخارج خود را از راه فرهنگ نویسی و سخنرانیهای گاه به گاهش تأمین کند. اواخر عمر او نیز با خویشاوندان و در پناه دوستانی همچون ویلیام جیمز بسر آمد. (Hoops, 1991: 1-2) آثار و آرای پرس
از پرس، آثار و نوشته های بسیاری در دست است. او مقالات متعددی در زمینه ریاضی، کیهان شناسی، روان شناسی تجربی، زمین سنجی، اخترشناسی و... در مجلات تخصصی و پیایندها نوشت؛ ولی عمده ترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق و متافیزیک است. فلسفه او، 75 سال پس از مرگش، مورد استقبال قرار گرفت و اینک نیز موج علاقه به آرای او مرزهای آمریکا را در نوردیده و اندیشه او در سنتهای مختلف فکری جای خود را باز کرده است.
مهمترین کار پرس در منطق بود. او همزمان با فرگه (1848-1925) منطق محمولات (Prediczte Logic) را ابداع کرد؛ ولی چون در آن زمان کسی او را نمی شناخت، به کار او اعتنایی نشد، اما اندکی پس از آن که فرگه توسط راسل مشهور شد، به کار پرس نیز توجه شد.(4)
پرس به عنوان بنیانگذار نهضت فلسفی پراگماتیسم نیز مشهور است. وی نظریه صادق را نظریه ای می دانست که مورد توافق دانشمندانی باشد که به مدت بی نهایت درباره مسأله خاصی تحقیق می کنند. به بیان دیگر از نظر او، صدق فقط آرمانی است که سعی در رسیدن به آن وجود دارد.
نکته قابل تأمل در تعریف صدق این است که مطابقت با واقعیت در تعریف صدق نقشی ندارد. در تعریف ویلیام جیمز، نظریه صادق نظریه ای است که مفیدتر باشد؛ یعنی هر چیزی که در عمل کارآیی بیشتری داشته باشد. پرس این دیدگاه را نمی پسندید. حتی می گفت اگر پراگماتیسم آن چیزی است که ویلیام جیمز می گوید، من پراگماتیست نیستم. او برای مکتب، خود عنوان دیگری بنام پراگماتیسیسم (Pragmaticism) وضع کرد. از نظر او این اصطلاح به قدری زشت بود که هیچ کس مایل نبود بدان منسوب شود. (Moore, 1972: 266)
هر چند که صدق در نظر پرس این گونه معنا داشت، ولی رئالیسم نیز برای او بسیار مهم بود. او برخلاف آمپریسیست ها - که معتقد بودند در علوم تجربی باید با معرفتی خام که از راه حواس پنج گانه قابل حصول است، آغاز کرد- بر این باور بود که باید گفته های پیشینیان را حمل بر صحت کرد و بعد از آنها برای ساخت یک نظام سازگار بهره برد. این فرض که در معرفت شناسی باید از صفر شروع کرد، فرض مشترک آمپریسیست ها و عقل گراها بود. مخالفت پرس با دکارت کمتر از مخالفت او با آمپریسیست ها نبود. دکارت نیز معتقد بود که باید از صفر شروع کرد و بعد، وجود خود، خدا و جهان خارج را اثبات نمود. روش مورد استفاده دکارت که معروف به روش شک است، مورد استهزای پرس بود، به نحوی که پرس آن را شک کاغذی(paper doubt) نامید.
پرس هم در علم و هم در فلسفه، خود را وامدار پدر می دانست. او در خاطراتش نقل می کند که در نوجوانی بسیار متأثر از کتاب سنجش خرد ناب کانت بود، و اگر پدرش به خلأهایی که در استدلال کانت وجود داشت، اشاره نمی کرد، او به تنهایی نمی توانست آنها را دریابد. و نیز تحت تأثیر پدرش بود که در سال 1867 مقولات کانت را اصلاح کرد و به عنوان فهرست جدید مقولات ارائه نمود و با این کار، چنانچه فیشه (Fisch)متذکر گردیده «دریچه ای بسوی ساختن نظریه عام نشانه ها به مثابه بنیانی در منطق، معرفت شناسی و متافیزیک گشوده شد.»(Hoops, P.1) نشانه شناسی
نشانه شناسی علمی است که به مطالعه نشانه ها و کاربرد آنها با توجه به الگوها و مکانیزم ارتباطات می پردازد.(5) فردینان دو سوسور (1857-1913) نشانه شناسی را مطالعه حیات و زندگی نشانه ها در بطن اجتماع می دانست.(6)
هر چند که نشانه شناسی با همین مفهوم در قرن هفدهم نیز به وسیله فیلسوف انگلیسی جان لاک مورد استفاده قرار گرفته بود، با این همه مفهوم این واژه به مثابه وجهی بین رشته ای برای بررسی پدیده هایی که در زمینه های مختلف وجود دارد، صرفا در اواخر قرن نوزدهم واوایل قرن بیستم بود که مستقل و بدون ارتباط با کار سوسور به وسیله چارلز سندرز پرس فیلسوف آمریکایی تکوین یافت.(Britannice, 1998, vol.10 , P.626) نشانه شناسی پرس
نشانه شناسی پرس نظریه ای چند بعدی برای حل مسائلی در زمینه معرفت شناسی، فلسفه ذهن، فلسفه زبان و متافیزیک است. گونه ای از مسأله معرفت شناسی که در آثار لاک و دکارت مورد دفاع واقع شده است با این نظریه رد می شود. (Hoops, P.45)
دکارت و لاک هر دو بر این نکته تأکید می کردند که علم ما، به محتوای ذهن ما، بدون واسطه است. به بیان دیگر، علم به نفس را یقین آور می دانستند. از نظر آنها برای شناخت آنچه که مطلوب انسان است، کافی است به ذهن خود مراجعه کنیم. پرس از آن دسته فلاسفه ای است که علم به نفس یا درون نگری را به شدت مردود اعلام کرد.
پرس می گوید: این کافی نیست که بگوییم، تنها دلیل ما، برای این ادعا که بعضی معرفتها را بدون واسطه شهود می کنیم، این است که ما احساس می کنیم که چنین هستند. او شواهد فراوانی ارائه داده که در آن موارد تصور می شده که چیزی از طریق شهود ناشناخته شده، در حالی که بعدها معلوم شده که آن چیز محصول استنتاج بوده است. مثلاً پیش از انتشار کتاب بارکلی درباره ادراک بینایی، تصور می شد که بعد سوم فضا با شهود بدون واسطه درک می شود، در حالی که بارکلی نشان داد که بعد سوم نتیجه استنتاج ما از علایم دقیق میدان دید است (پروادفوت، 1377:93).
در حالی که از نظر دکارت معنای برخی از اندیشه ها با درون نگری بدون واسطه معلوم می شود، برای پرس همه اندیشه های انسان به واسطه نشانه ها معلوم می شوند. او معنای نشانه ها را بدیهی نمی دانست، بلکه از نظر او نشانه ها از تفسیری که با اندیشه و یا تصور دیگر بدست می آید، معنادار می شوند. برای پرس معنای هر اندیشه به وسیله ارتباط سه گانی شی ء (object)، نشانه (Sign) و تفسیرکننده (Interpretant) تعیین می شود.(7)
نشانه یا باز نمود (Representamen) چیزی است که به شخص یا چیزی دلالت می کند. شی ء یا مدلول (object) همان چیزی است که نشانه و یا باز نمود ما به ازای آن است. و تفسیر کننده که غالبا آن را نشانه ذهنی می دانند، همان چیزی است که وقتی انسان با یک نشانه برخورد می کند، در ذهن او ایجاد می شود. به سخن دیگر، تفسیرکننده شخص نیست؛ بلکه فکری است که در ذهن کسی ایجاد می شود؛ یعنی تفسیرکننده نوعی نتیجه است که می تواند به نوبه خود نشانه واقع شود و بدین گونه نشانه های دیگر به وجود آید.(8)
نکته قابل تأمل در نشانه شناسی پرس این است که برای او اندیشه ها هم نشانه هستند؛ بنابراین اگر بخواهیم اندیشه ها را بفهمیم باید آنها را تفسیر کنیم. نشانه زمانی به عنوان اندیشه دارای نقش است که تفسیر شود (Gallie, 1952: 118).
از نظر پرس آنچه که از تجربه حاصل می شود - برخلاف نظر آمپریسیست ها که آن را معرفت آماده می دانستند نشانه های ناآگاهانه ای هستند که بتدریج به آگاهی می رسند و زمانی که با نشانه های دیگر ارتباط پیدا می کنند، قابل درک می شوند.
بنابراین، نشانه شناسی پرس درباره این است که چگونه این نشانه ها به مرحله ای می رسند که به انسان چیزی را نشان می دهند. پاسخ پرس به این پرسش در یک اصطلاح ابداکسیون (9)(abduction) است. این اصطلاح به معنای وابسته بودن نشانه ها به همدیگر است. این وابستگی نوعی وابستگی منطقی است که بعدا در بحث تمام تری به آن خواهیم پرداخت.
گفتیم که پرس همه نشانه ها را وابسته به نشانه های دیگر می داند. به بیان دیگر چون در نظر او افکار و اندیشه ها نیز نشانه هستند؛ بنابراین، برای این که بتوانیم از فکر و اندیشه ای استفاده کنیم، باید اندیشه ای داشته باشیم که آن اندیشه را تفسیر کند. از این پرس در پاسخ می گوید: که تسلسل او باطل نیست و همان گونه که می توان پارادوکس زنون را حل کرد، این پارادوکس نیز قابل حل است. او این تسلسل را از نوع سلسله ای که به یک نقطه منتهی می شود (convergent series) می داند. از نظر او سلسله بی نهایت وقتی باطل است که به یک نقطه منتهی نشود. او با ارائه تمثیلی از یک مثلث داخل آب نهاده شده نشان می دهد که تسلسل او باطل نیست:
پرس می گوید: فرض کنید بدنه مثلثی را از طرف یک گوشه آن داخل آب بگذاریم ،در این صورت در اثر تماس آب با بدنه مثلث خط هایی در سطح آن ایجاد می شود. هر چه مثلث بیشتر در آب فرو رود، خطهای بیشتری روی بدنه آن، ایجاد می شود. و آن خطی که حد فاصل بین سطح آب و بدنه مثلث است بزرگ تر از خطوط زیرینی خود که داخل آب هستند، می باشد.
در این تمثیل طول خطها نشانه مقدار آگاهی اندیشه هاست. حال فرض کنیم که خط ایجاد شده بر روی سطح مثلث اندیشه ای را نشان می دهد، بنابراین هر قدر طول این خط بیشتر باشد، نشان دهنده این نکته است که اندیشه بیشتری به آگاهی ما وارد شده و اگر طول خط کوچکتر باشد اندیشه از آگاهی کمتری برخوردار است. همان گونه که هر خطی در این مثلث وابسته به خطهای زیرینش می باشد. اندیشه ها نیز به اندیشه های پیشینی وابسته هستند و تا بی نهایت. حال اگر بخواهیم مثلث را از آب بیرون بیاوریم، باید بی نهایت خط از آب بیرون بیایید، خطهایی که به خطهای زیرین شان وابسته هستند؛ ولی سرانجام به نقطه پایان که گوشه مثلث است خواهیم رسید.
پرس در این تمثیل می گوید خطهایی که یکی پس از دیگری روی بدنه مثلث ایجاد می شود، یا به بیان دیگر، اندیشه هایی که یکی پس از دیگری به وجود می آیند، مبنای اندیشه هایی هستند که بعدا مورد پرسش هستند. یعنی انسان اندیشه های قبلی را بکار می گیرد، آنها را تبیین می کند و بهترین تبیین و تفسیر را انتخاب می کند و برای این کار از ابداکسیون استفاده می کند.
پرس اصطلاح ابداکسیون را در مقابل قیاس (deduction) و استقرا (induction) وضع کرده و بهترین راه فهم آن مقایسه قیاس و استقرا می باشد.
فرض کنید مثال مشهور قیاس را که می گوید:
کبری:همه انسانها فانی هستند.
صغری:سقراط انسان است.
نتیجه: سقراط فانی است.
اگر فرض کنیم که جای نتیجه و کبری عوض شود، بدین صورت:
کبری:سقراط فانی است.
صغری:سقراط انسان است.
نتیجه:همه انسانها فانی هستند.
این جا مغالطه پیش می آید و اگر به موارد مکرری بر بخوریم، یعنی بسیاری از انسانها را پیدا کنیم که فانی می شوند، و هیچ مورد خلاف مشاهده نشود، می توانیم به این نتیجه برسیم که همه انسانها فانی هستند. ولی احتمالاً، همه انسانها فانی هستند؛ زیرا این نتیجه از آن مقدمات بدست نمی آید. این نوع استدلال استقراء نام دارد.
در مورد ابداکسیون این بار جای صغری و نتیجه را عوض می کنیم:
کبری:همه انسانها فانی هستند.
صغری: سقراط فانی است.
نتیجه:سقراط انسان است.
این جا هم مغالطه پیش می آید. ولی در برخی شرایط می توانیم این نتیجه را قبول کنیم؛ یعنی در شرایطی که بهترین تبیین و توضیح برای این که «چرا سقراط فانی است؟» این باشد که همه انسانها فانی هستند و سقراط انسان است. این جا نتیجه قطعی نیست. ولی استنتاج بهترین تبیین (inference to the best explanation) در دسترس را صادق می دانیم.
از نظر پرس این گونه استدلال از بنیانی ترین استدلالهایی است که انسانها بدان متوسل می شوند و با استفاده از آن، چه آگاهانه و چه، ناآگاهانه، نشانه ها معنادار می شوند.
از نظر پرس نه فقط استدلال معمولی ما وابسته به ابداکسیون است، بلکه وقتی چیزی را تفسیر می کنیم نیز، از همین نوع استدلال استفاده می کنیم. مثلاً وقتی کسی چیزی را مطرح می کند، می توان از زوایای مختلف آن را تفسیر کرد. ولی چگونه می توان منظور او را فهمید؟ با قیاس و استقرا نمی شود، بلکه با استفاده از ابداکسیون و مراجعه به بهترین تبیین منظور او را می فهمیم.
از نظر پرس آگاهی اندک اندک از زمینه ناآگاهی رشد می یابد. مثلاً کودکی را در نظر بگیرید که در حافظه اش چند ماجرا رخ داده است. او از مجموعه آن ماجراها و ارتباط آنها (ماجرایی که پیش تر رخ داده) یعنی در ارتباطی ابداکسیونی به مسأله ای علم پیدا می کند. مثلاً بوی مادرش را می شنود، بعد صورت او را می بیند و بعد شیر می خورد. کودک در ذهن خود کم کم تبیینی می سازد که چرا این چیزها به هم وابسته اند. بهترین تبیینی که او می سازد این است که چیزی به عنوان مادر وجود دارد. پس مفهوم مادر ساخته می شود، بعد مفهوم شیر مادر و...
پرس می گوید، ما هم همچون کودک برای ساختن اندیشه هایمان بطور ناآگاهانه از ابداکسیون استفاده می کنیم، مفهوم سازی می کنیم و همه مفاهیم بر اساس ابداکسیون که ارتباطی است، بین اندیشه هایی که بدان آگاهیم و اندیشه ها یا نشانه های دیگری که در ذهنمان هست، ولی بدانها آگاهی نداریم، ساخته می شود و از ارتباط بین این اندیشه ها و یا نشانه ها، اندیشه جدید، معنای خود را پیدا می کند.
نکته قابل تأمل در این دیدگاه این است که طبق دیدگاه پرس، روش علوم طبیعی و روش علوم انسانی یکسان است. هر دو بدنبال بهترین تبیین و تفسیر هستند. هر دو بر اساس ابداکسیون کار می کنند. این تفکر کاملاً بادیدگاه رایج در روش هرمنوتیک که تفسیر متون را متفاوت از ارزیابی فرضیه های علمی می داند، مغایرت دارد.(10) نشانه
نشانه را می توان با تعمیم و بسط معنایی بدین گونه تعریف کرد: هر هویت حامل اطلاعی را نشانه گویند. از همین رو نقشه ها، علائم جاده ها، نمودارها، تصاویر، کلمه ها و جمله ها همه می توانند نشانه باشند. امّا آنچه را که پرس نشانه می نامد عبارت است از: هر چیزی که چیز دیگری را، یعنی تفسیر کننده اش را (Interpretant) تعیین کند تا به شی ءای دلالت کند که خود به همان گونه به آن، یعنی به مدلولش (Object) دلالت کند، تفسیر کننده به نوبه خود یک نشانه می شود و این سلسله تا بی نهایت ادامه می یابد. (Sheriff, 1994, P.33-34). مثلاً واژه «سیب» نشانه ای است که به مدلولش، یعنی خود سیب دلالت می کند. چگونه؟ با ایجاد مفهوم در ذهن ما. مفهومی که در ذهن ساخته می شود تفسیر کننده ای است که به سیب دلالت می کند؛ به همان گونه که واژه سیب به سیب دلالت می کند. درباره مفهوم سیب هم باید بگوییم که این مفهوم به وسیله یک اندیشه دیگر به سیبی که در خارج وجود دارد، دلالت می کند که نسبت به اولین مفهوم، تفسیر کننده می شود و این سلسله بی نهایت ادامه می یابد.
چنانکه ملاحظه می شود در تعریفی که پرس از نشانه ارائه می دهد، یک ارتباط سه گانی نشانه، شی ء و تفسیر کننده، ملحوظ است که اولاً ارتباطی تکوینی است نه قراردادی و ثانیا حالت زایایی (generative) دارد.
جان شِرِف در نمودار زیر نشان داده که چگونه تفسیرکننده یک نشانه، در ارتباط سه گانی - نشانه، شی ء، تفسیر کننده - در ارتباط سه گانی جدیدی که بوجود می آید، خود نشانه می شود و این سلسله ادامه می یابد (1994:36-35).
ویژگی نشانه
در نظر پرس نشانه باید سه ویژگی داشته باشد:
1- کیفیت مادی داشته باشد؛ پرس کیفیت مادی را محدود به طول و عرض و... نمی داند؛ بلکه منظور او هر کیفیتی است که شی ء من حیث هو و صرف نظر از ارتباطش با اشیای دیگر دارد.
2- کاربرد نشان دهنده داشته باشد؛ منظور پرس از کاربرد نشان دهنده این است که دال و مدلول نوعی رابطه علّی داشته باشند. یعنی مدلول باید بطور مستقیم و یا غیر مستقیم برای دال خود علت باشد. یا ارتباط علّی آنها به گونه ای باشد که هم دال و هم مدلول یک علت مشترک داشته باشند.
3- به کسی چیزی نشان دهد؛ یعنی دال باید در ذهن کسی اندیشه ایجاد کند. به بیان دیگر اندیشه خود باید ایجاد اندیشه کند؛ یعنی اندیشه در ذهن ما تولید مثل کند. .(Hoops, 1991, 141-142)
پیش تر گفتیم، پرس خود اندیشه را، نشانه می داند. این نکته، دیدگاه مشترک پرس و فلسفه اسلامی است. زیرا در فلسفه اسلامی نیز تصورات نشانه هستند. و همچنین دو ویژگی کیفیت مادی و کاربرد نشان دهنده نیز که به نظر پرس از ویژگیهای نشانه است با مبحث «خاصیت مرآتیت» در بحث تصورات قابل مقایسه است. (ر.ک: مصباح یزدی، 1: 174).
حال باید دید که آیا خود اندیشه، دارای این سه شرط هست که بتواند نشانه شود. آیا اندیشه کیفیت مادی دارد؟ ظاهرا اندیشه کیفیت مادی ندارد، مگر در دیدگاه کسانی که قائل به مادیگرایی هستند. پرس نیز مادی گرا نیست. از نظر او همان کیفیت ذهنی، صرف نظر از ارتباطش با هر چیز دیگر، می تواند نقش کیفیت مادی را داشته باشد تا بتوان گفت که اندیشه کیفیت مادی دارد.
کیفیتی که اندیشه دارد یا همان چیزی که پرس می گوید، یعنی چیزی که حس می کنیم، یا به بیان دیگر احساس ما نسبت به اندیشه در فلسفه اسلامی، علم حضوری نامیده می شود. پرس همین احساس ما را نسبت به اندیشه، کیفیت مادی می نامد.
در نظر پرس همه اندیشه ها به واسطه نشانه هایی که به وسیله امور واقعی خارجی معلوم می شوند معنا می یابند. در این مورد پرس کودکی را مثال می زند که از مفهوم خود (self) هیچ اطلاعی ندارد. و چیزی درباره فاصله بدن خود و مثلاً بدنه بخاری نمی داند. با دست زدن به بخاری (object) و احساس دردی (sign) که از آن بوجود می آید، کودک به این نتیجه (interpretant) می رسد که چیزی غیر از خود او وجود دارد و آن چیز همان بخاری (object) است.(Hoops, P.8)
به سخن دیگر، مفهوم خود و غیر خود، هر دو در اثر تماس کودک با بخاری داغ حاصل می شود. احساس درد به خودی خود چیزی را نشان نمی دهد، مگر آن که اندیشه دیگری همراه آن بوجود بیاید؛ یعنی کودک در ذهن خود تفسیر کند که از آن بخاری جداست و آن بخاری مثلاً چیز بد و دردآوری است. انواع نشانه
درباره نشانه به انواع گوناگونی اشاره شده است. استاد نجفی در یک تقسیم بندی کلی نشانه های زبانی را به سه دسته تقسیم کرده است:
الف) نشانه تصویری، که در آن، میان صورت و مفهوم آن شباهتی عینی و تقلیدی وجود دارد. مثلاً نقاشی از مار بر خود مار دلالت دارد.
ب) نشانه طبیعی، یا همان نشانه عقلی و طبیعی، نشانه ای است که میان صورت و مفهوم آن رابطه همجواری یا تماس هست. مثلاً رابطه دود و آتش و میان جای پا و رونده. این رابطه از نوع علیت است و فرق اساسی آن، با نشانه وضعی آن است که عمدا به قصد ایجاد ارتباط به وجود نیامده است.
ج) نشانه وضعی، یعنی نشانه ای که میان صورت و مفهوم آن، همچنان رابطه همجواری و پیوستگی هست؛ امّا این رابطه قراردادی است نه ذاتی و خودبخودی، مانند دلالت نور قرمز در چهار راه به معنای عبور ممنوع.
در میان نشانه هایی که ذکر شد، فقط دلالت نشانه های وضعی مسبوق بر آموزش و فراگیری است؛ زیرا نزد هر جماعتی به صورتی متفاوت با صورت رایج جماعت دیگر است. به همین سبب است که مثلاً به آن جانوری که در فارسی اسب نامیده می شود، در عربی فرس، در فرانسه cheval، در انگلیسی horse، در آلمانی pferd و در ایتالیایی cavalloگفته می شود.
نکته قابل ذکر دیگر این که ممکن است، نشانه ها از گروهی به گروه دیگر بروند؛ مثلاً دود آن جا که دلیل آتش است از نشانه های طبیعی، ولی آن جا که نزد قبایل سرخ پوست نشانه اعلام جنگ یا خطر است، نشانه وضعی قلمداد می شود؛ زیرا مسبوق به قرارداد و آموزش و نیز به قصد ایجاد ارتباط است (نجفی 1358: 7-5، با تلخیص). اولیت، ثانویت و ثالثیت
پیش تر گفتیم که از نظر پرس هر نشانه نسبتی سه گانی دارد که شامل خود نشانه، شی ء و تفسیر کننده اش (interpretant) است. تفسیر کننده، می تواند به عنوان معنای نشانه تلقی شود. تفسیر کننده هر نشانه، نشانه ای دیگر است که به نوبه خود، تفسیر کننده یا تفسیر کننده هایی برای خود دارد.
بر اساس ویژگی سه گانی ارتباط نشانه ای، پرس سه تقسیم بندی از نشانه ارائه داد که مبتنی بود بر: 1) ویژگی خودِ نشانه، 2) رابطه نشانه و مدلولش و 3) نحوه ای که در آن تفسیر کننده، نشانه را به عنوان نشانه ای دیگر نشان می دهد. این تقسیم بندی نظام پایه ای سه مقوله ای هستی شناختی پرس را نشان می دهد. او به ترتیب این سه مقوله را کیفیت (Quality) یا اولیت (Firstness)، نسبت (Relation) یا ثانویت (Secondness) و بازنمود (Representamen) یا ثالثیت (Thirdness)می نامد (دایرة المعارف فلسفه، 1995: 567).
پرس اولیت، ثانویت و ثالثیت را سه وجه وجود می داند و گاه آنها را معادل امکان یا کیفیت، حقیقت و قانون می شمارد. به نظر پرس تجربه ما از این سه وجه وجود، احساسات؛ عکس العمل های حسی؛ و مفاهیم کلی یا عناصر ذهنی است. مقوله محوری برای پرس ثالثیت است که قلمرو قوانین عمومی است. در این ارتباط سه گانی تفسیرکننده یا ثالثیت ارتباط بین اولیت یا نشانه (بازنمود) را با ثانویت یا شی ء برقرار می کند.(Cobley & Jansz, 1998, 28-31).
پرس تعریف خود از نشانه - به منزله ارتباط سه گانی نشانه، شی ء و تفسیرکننده - را نسبت به سه مقوله فوق تحلیل کرد و به این نتیجه رسید که نشانه باید نسبت به ویژگی خود نشانه، یا کیف نشانه (Qualisign)، یا حقیقت نشانه (Sinisign) و یا قانون نشانه (Legisign) باشد؛ و در ارتباط با شی ء، باید یا شمایل (lcon) یا نمایه (lndex) و یا نماد (Symbol) باشد و در ارتباط با تفسیرکننده می تواند یا ریم (Rheme)، یا دایسنت ساین (Dicentsign) و یا استدلال (Arbument)باشد. بنابراین، از نظر او نُه وجه نشانه قابل بررسی می باشد. (ر.ک: شرف، 44-40؛ دایرة المعارف فلسفه، 567؛ کابلی 37-32) کابلی )Cobley, P.31( در جدول زیر ارتباط این وجه را نشان می دهد.

Law Thirdness

Brute facts Secondness

Quality Firstness

Legisign

Sinsign

Qualisign

Repressentamen Firstness

Symbol

Index

Icon

Object Secondness

Argument

Dicent

Rheme

Interpretant Thirdness
نشانه براساس ویژگی خودنشانه
در این زمینه نشانه می تواند یکی از این سه نوع باشد:
الف) کیف نشانه (Qualisign): پرس نشانه را از لحاظ پدیدارشناسی و هستی شناسی نسبت به مقوله اولیت صرفا یک کیفیت ذهنی می داند و آن را کیف نشانه می نامد. کیف نشانه نمی تواند یک نشانه واقعی باشد، مگر آن که در ارتباط با مدلول (شی ء) و تفسیر کننده باشد؛ مانند رنگ سبز که صرفا یک کیفیت است.
ب) حقیقت نشانه (Sinsign) یا مورد(11) (token): نشانه نسبت به مقوله ثانویت است که از واقعیت فیزیکی هستی دار برخوردار است. مانند علامت جاده در یک خیابان.
ج) قانون نشانه (Legisign) یا نوع کلی2 (general type): نشانه نسبت به مقوله ثالثیت، قانون نشانه نامیده می شود. قانون نشانه قانونی است که نشانه است و معمولاً توسط انسانها وضع می شود. مثل صدای سوت داور در مسابقه فوتبال. 1994:40-44) (Sheriff, نشانه براساس ارتباط نشانه با مدلول
پرس نشانه را از لحاظ ارتباطی که با مدلولش دارد به سه قسمت تقسیم می کند:
الف) شمایل (icon): در شمایل بین نشانه و مدلولش شباهت وجود دارد. مانند: عکس. در این نوع نشانه، نیازی به تفسیر کننده نداریم.
ب) نمایه (Index): نمایه نشانه ای است که به مصداق وابسته باشد، اگر مصداق یا مدلول وجود نداشته باشد، نمایه نشانه محسوب نمی شود. به بیان دیگر رابطه دال و مدلول ضروری است و باید بین آنها یک رابطه علّی و طبیعی پیدا کنیم. مثلاً دلالت دود بر آتش. در این گونه نشانه تفسیر کننده لازم نیست و رابطه دال و مدلول قراردادی نیست. مثالی که پرس برای نمایه ارائه داده است، دیواری است که با گلوله سوراخ شده، ولی از خود گلوله در آن اثری نیست. پرس می گوید: اثر گلوله حاکی از شلیک آن است.
ج) نماد (Symbol): نشانه ای است که به تفسیر کننده نیاز داشته باشد. در نماد، رابطه دال و مدلول قراردادی و اختیاری است. مثلاً «رمز» چیزی است که براساس قرارداد است و برای فهمیدن آن باید براساس توافق قبلی آن را تفسیر کرد. (Galli, 110-117) نشانه براساس ارتباط نشانه و تفسیر کننده
پرس در تقسیم بندی سوم خود، نشانه را در ارتباط با تفسیر کننده، به سه دسته تقسیم می کند. در این تقسیم بندی، نشانه، تفسیر کننده ای دارد که نشانه را به عنوان ریم (Rheme)؛ یا امکان (Possibility)، Dicent s.ignیا حقیقت (Fact) و استدلال (Argument) یا قانون (law) تفسیر می کند.
در جدول زیر که شِرِف آن را ارائه داده، می بینیم براساس این که Qualisign، اولیت و Sinsign ثانویت است گروه های 1 تا 4 نمی توانند نشانه زبانی باشند؛ یعنی نمی توانند واژه های معنادار باشند. زیرا تفسیر کننده Qualisign نمی تواند بیش از یک احساس یا ادراک حسی باشد. Sinsign، ترکیبی از نشانه هاست، از این جهت که همیشه چیزی است که تجربه اش می کنیم و به چیزی اشاره می کند که از آن تجربه داریم. گروه های 5 تا 10 همگی Legisign دارند، ولی گروه 5، 6 و 7 عددها، قراردادها و قوانینی هستند که طبق آنها شمایل ها و نمایه ها به چیزهایی غیر از خودشان اشاره می کنند. گروه های 8 و 9 و 10 نماد هستند. شعر در گروه 8، تفسیر در گروه 9 و نظریه در گروه 10 قرار دارد به نقل از (شِرِف 1994: 4740).

1

Rheme

Icon

Qualisign

2

Rheme

Icon

Sinsign

3

Rheme

insign

Index

4

Dicentsign

Index

Legisign

5

 Rheme

Icon

Legisign

6

Rheme

Index

Legisign

7

Dicentsign

Index

Legisign

8

Rheme

Symbol

Legisign

9

Dicentsign

Symbol

Legisign

10

Argument

Symbol

Legisign

کلام آخر آن که اگر بخواهیم نشانه شناسی پرس را در مقایسه با آرای دیگر نشانه شناسها در چند نکته خلاصه کنیم، باید بگوییم که نشانه شناسی پرس اولاً، در فکر و اندیشه و ثانیا در زبان مطرح می شود. ارتباط دال و مدلول در آن صرفا قراردادی و دلبخواهی نیست و نکته مهمتر این که پرس بر وجود تفسیر کننده تأکید فراوان دارد. این دیدگاه با دیدگاه سوسور و نشانه شناسهای پیرو او که ارتباط نشانه ای را صرفا در زبان بررسی کرده و بر ارتباط دال و مدلول متمرکز شده و این ارتباط را قراردادی می دانند و نیز با دیدگاه فلاسفه اسلامی که نشانه ها را از ویژگی تصورات ما می دانند و زبان را از این حیث که با تصورات ارتباط دارد، نشانه می دانند؛ قابل مقایسه است. از لحاظ فلسفه پرس، سوسور به مقوله ثانویت متمرکز شده و اولیت و ثالثیت از دید او مغفول مانده است.
بدین وسیله از آقای دکتر لگنهاوسن که در تهیه این مقاله نگارنده را رهین کرامت علمی خود نمودند، تشکر می نماید. منابع الف) فارسی
1- بانکی، فرزین؛ رته فریدریش کارل (1371)، روشهای تحقیق در تعلیم و تربیت، ترجمه: احمدعلی حیدری و سید حسین میرلوحی، دبیر خانه شورای تحقیقات.
2- پرواد فوت، وین (1377)، تجربه دینی، ترجمه و توضیح: عباس یزدانی، انتشارات طه.
3- صفوی، کوروش (1373)، از زبان شناسی به ادبیات (جلد اول: نظم)، انتشارات نشر ترجمه.
4- مصباح یزدی، محمدتقی (1373)، آموزش فلسفه، ج 1، چ پنجم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی. ب) انگلیسی
11- Audi, Robert(ed.) 1996, The cambridge Dictionaty of Philosophy, Cambridge University press.
12- Cobley, Paul&Litza Jansz (1998), Introducing Semiotics, Mcpherson's Printing Group, Victoria.
13- Cristal, Daivid (1992), An Encyclopedic Dictionary of Languages, Blackwell.
14- Gallie, W.B. (1952), Peirce and Pragmatism, Penguin Books.
15- Hoopes, James (ed.) 1991, Peirce on signs: Writing on semiotic by charles sandres peirce. The University of North Carolina press.
16- Moore, Edward (ed.) 1972, Charles S. Peirce: The Essential Writing. Harper and Row Publishers.
17- Sheriff, John. K. (1994). charles peirce's Guess at the Riddle: Ground for Human Significance. Indiana University Press.
18- The New Encyclopaedia Britannica, 1998, Vol. 9&10, 15th Edition, Ency Britannica Inc.
 

1 عضو هیأت علمی دانشگاه قم.
2 برای اطلاع بیشتر ر.ک به: .(Britanica, 1998, vol.9, P.241)
3 برای اطلاع بیشتر ر.ک به: .(Britanica, 1998, vol.9, P.241)
4 گتلب فرگه (Gotlob Frege) فیلسوف و ریاضیدان آلمانی، موسس منطق ریاضی و یکی از طرفداران منطقی و مرجع اصلی فلسفه تحلیلی قرن بیستم است .تمایزی را که او بین مفهوم (sense) و مصداق (referencs) عبارتهای زبانی قائل شده، هنوز محل مناظره است. (به نقل از:
Robert Audi(ed.) The Cambridge Dictionary of Philosophy, Cambridge University Press, P.282.)
5 در متون مربوط به نشانه شناسی به اصطلاحاتی نظیر semiology یا semiotics semiotic semasiology semeiology و significs بر می خوریم که در زبان فارسی جملگی به نشانه شناسی ترجمه شده اند. ولی بطور کلی واژه های semasiologyو semioticsمشهورتر از بقیه هستند که اولی منسوب به فردینان دو سوسور و دومی منسوب به پرس می باشد؛ هر چند ترجیح می داد آن را با املای (semiotic) بنویسد.
6 سوسور زبان را به مثابه نظامی نشانه ای می پنداشت؛ کار او در زبان شناسی، مفاهیم و روشهایی را که نشانه شناسان برای نظام نشانه ای متفاوت با زبان بکار می گرفتند، تکمیل کرد. یکی از مفاهیم نشانه ای او تمایز بین دو جزء لاینفک نشانه یعنی دال و مدلول است. وی ارتباط این دو جزء را دلالت نامید.
7 معناشناسی پرس نیاز به بحث مستقلی دارد که در این مختصر نمی گنجد.
8 مثلاً همه ما می دانیم که چگونه در ذهنمان یک فکر منتهی به فکر دیگر می شود و تا بی نهایت. مثلاً ممکن است کسی از دیدن آب به یاد دریا و از دریا به یاد ماهی و از ماهی به یاد سبزی پلو با ماهی و... بیفتد.
9 این واژه را نخستین بار، پرس بکار برده و نگارنده در هیچ فرهنگی معادل فارسی آن را نیافته است. در فرهنگ اصطلاحات فلسفی عاشوری واژه قیاس مشکوک، معادل ابداکسیون قرار گرفته که بی شک با مفهومی که پرس از آن اراده کرده، مطابقت ندارد.
10 هرمنوتیک از واژه هرمنوتیک تخنه به معنای هنر تفسیر، هنر ترجمه و هنر توضیح آمده است. هرمنوتیک به معنای امروزی عبارت است از نظریه ای در خصوص فهمیدن، دریافت علمی روابط افکار انسانی، نحوه عمل مبتنی بر هرمنوتیک بدوا به معنای تقریبی چیزی چون تفسیر کردن، فهمیدن، خود را در چیزی احساس کردن، خود را به جای چیزی گذاشتن، بطور درونی درک کردن و در آن مشارکت داشتن و رابطه معنا را دریافتن است... دیلتای (1833-1911) این روش را به عنوان فرآیندی تعریف می کند که به وسیله آن حیات نفسانی از روی علائم محسوسی که مظهر آن است شناخته می شود. وظیفه هرمنوتیک تفسیر گفتارها، نوشتارها، حرکات و سکنات و خلاصه هر فعل و اثر است، منتهی با حفظ جنبه فردی و شخصی آنها در مجموعه ای که این امور جزء آن هستند. این نظریه بر الفت و احساس انسی مبتنی است که بر اثر حشر و نشر طولانی و مطالعه مداوم محقق افزایش می یابد. روش هرمنوتیک در حیطه های مختلفی به کار برده شده است. چنانکه شلایر ماخر (1768-1834) آن را در قلمرو تفسیر کتاب مقدس، اگوست بوکه (1785-1867) آن را در حیطه فقه اللغة و یوهان گوستاو درویزن (1808-1889) آن را در حوزه تفسیر تاریخ به کار برده است (بانکی، 1371، تلخیص بخش دوم با عنوان «هرمنوتیک.»
11و2 در زبانشناسی تمایز بین نوع و مورد، (type-token) را تمایز بین یک مقوله و عضوی از آن مقوله می دانند. مثلاً از یک واژه دو نحوه استفاده وجود دارد. گاهی آن را به کار می بریم تا به یک مورد خاص از موارد مختلف نوعش اشاره کنیم. به عبارت دیگر نوع، صورتی ذهنی و انتزاعی و مورد، صورت عینی است. آنچه در زبان شناسی مطرح است، رسیدن به معنای نوعی کلمه است. یادگیری نوعی مانند شکل بندی مفاهیم در ذهن است. (از تقریرات استاد حق شناس در کلاس معناشناسی).
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر