اشاره:
مقام حضرت مهدی(عج) در وادی السلام نجف اشرف، یکی از قدیمیترین مقامات منتسب به حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه میباشد.در طول قرون و اعصار همه روزه هزاران تن از عاشقان و شیفتگان به این مکان مقدس روی آورده، با کعبه مقصود و قبله موعود راز دل گفته، کام دل جسته، در مواردی توفیق تشرف یافتهاند.امام صادق علیهالسلام مکرر به این نقطه تشریف آورده، در آنجا نماز گزارده، آنجا را به عنوان: «محل منبر حضرت قائم» علیهالسلام معرفی فرموده است.
در روزهای آغازین دولت حقه، حضرت ولی عصر(عج) از این نقطه عبور فرموده به سوی پایتخت دولت کریمه ـ کوفه ـ رهسپار میشوند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امیرمؤمنان علیهالسلام به هنگام رجعت در این نقطه دیدار میفرمایند.
احادیث فراوان در عظمت و قداست این مکان مقدس از پیشوایان معصوم رسیده، که با شماری از آنها در این نوشتار آشنا میشویم.
وادی السلام و پیشینه آن
بزرگترین گورستان در جهان اسلام، قبرستان وادی اسلام در نجف اشرف میباشد. این گورستان علاوه بر وسعت، از لحاظ قدمت نیز کهنترین گورستان جهان میباشد. وجود مقام هود و صالح و گنبد و بارگاه بر فراز قبر آن دو پیامبر عظیم الشأن و تصریح معصومان بر دفن آنها در این مکان،(1) از قدمت بسیار زیاد این مکان حکایت میکند.
دفن آدم ابوالبشر و نوح پیامبر در نجف اشرف و در داخل ضریح امیرمؤمنان علیهالسلام (2) دلیل روشنی است بر این که قدیمیترین مقبره بر فراز کره خاکی در همین منطقه است.
بر اساس روایتی که از امام صادق علیهالسلام نقل شده، پیکر مقدس امیرمؤمنان در طرف قبله حضرت نوح و در محاذات سر و سینه او دفن شده است.(3)
مقام هود و صالح
از مقابر معلوم و مقامهای مشهور در نجف اشرف مقام هود و صالح میباشد که در اوایل وادی السلام قرار دارد.
کسی که از باب طوسی وارد وادی السلام میشود، چند قدمی که پیش میرود گنبد سبز زیبایی را در سمت راست راه خود میبیند که بر طاق آن نوشته شده: «مقام هود و صالح».
اولین سایبانی که بر فراز قبور مطهر هود و صالح ساخته شد، به فرمان سید بحرالعلوم (متوفای 1212 ه .ق) بود، چنانکه نخستین ضریح چوبی نیز وسط ایشان تهیه و نصب گردید.(4) آنگاه یکی از افراد خیّر گنبد آن را با کاشی تزیین نمود.
به سال 1333 ه .ق هنگامی که نیروهای انگلیسی به مدت 40 روز نجف اشرف را محاصره کردند، قبور مطهر هود و صالح را همانند بسیاری از اماکن مقدسه ویران کردند، و سنگ ارزشمندی را که در آن با خط کوفی «مقام هود و صالح» حک شده بود، به غارت بردند و آنجا را به تلّی از سنگ و آجر مبدّل ساختند.
گفته میشود که مقام هود و صالح قبلاً در قسمت دیگری از وادی السلام اشتهار داشت، ولی سید بحرالعلوم اینجا را به عنوان «مقام هود و صالح» اعلام کرد و دستور داد گنبد و بارگاهی بر فراز آن ساخته شود(5) و تولیت آن را با «محمدعلی قسام» جد اعلای تیره «آل قسام» قرار داد و برخی از زمینهای زراعتی ناحیه «کفل» را به آنجا وقف نمود.(6)
پس از رفع محاصره، بنای فعلی به سال 1337 ه .ق در همان نقطهای که سید بحرالعلوم تعیین کرده بود، بنیاد گردید.
در ضمن وصایای امیرمؤمنان علیهالسلام آمده است:
«فَادْفِنُونی فی هذَا الظَّهْرِ فی قَبْرِ أَخَوَیَّ هُودٍ وَصالِحٍ؛ مرا در همین پشت ـ نجف ـ در قبر دو برادرم هود و صالح دفن کنید».(7)
آنچه مسلّم است این است که مولای متقیان در کنار قبر آدم و نوح علیهماالسلام دفن شده است. چنانکه امام صادق علیهالسلام به آن تصریح فرموده(8) و زیارتنامه مخصوصی برای آنها در حرم امیرمؤمنان علیهالسلام بیان فرموده(9) و برای هر یک از آنها دو رکعت نماز زیارت مقرر فرموده است.(10)
در طول قرون و اعصار سه قبر در داخل ضریح مقدس امیرمؤمنان علیهالسلام جدا از یکدیگر ظاهر و مشخص بوده، چنانکه ابن بطوطه و برخی دیگر از جهانگردان آن را مشاهده نمودهاند.(11)
روی این بیان، آنچه در وصیّت مولای متقیان «هود و صالح» به جای «آدم و نوح» آمده، احتمالاً از باب تقیه و به منظور اخفای محل قبر میباشد.
در روایات مربوط به خروج سفیانی نیز از مقام هود علیهالسلام نامی به میان آمده است:
سفیانی یک سپاه 000/130 نفری به سوی کوفه گسیل میدارد، در «رَوْحا» و «فارُق» فرود میآیند، سپس 000/60 نفر از آنها حرکت کرده، در نخیله، در محل قبر هود علیهالسلام فرود میآیند و در روز عید تهاجم خود را آغاز میکنند.(12)
و در نقلی دیگر تعداد آنها 000/80 نفر آمده است.(13)
وادی السلام در عهد امیرمؤمنان علیهالسلام
در احادیث فراوان آمده است که امیرمؤمنان علیهالسلام در دوران اقامتش در کوفه به پشت کوفه تشریف میبرد در وادی السلام توقف میکرد و ساعتها به راز و نیاز میپرداخت(14) گاهی همراهان خسته میشدند، ولی حضرت همچنان سرِ پا میایستاد و مشغول مناجات بود، رخصت میطلبیدند که جامهای پهن کنند تا مدتی استراحت فرماید، ولی قبول نمیکردند.(15)
نخستین کسی که در وادی السلام از اصحاب مدفون شد «خباب بن ارت» متوفای 37 ه . بود که از سابقین دراسلام بود و ششمین فردی بود که اسلام را پذیرفته بود.(16) در جنگ بدر شرکت داشت، در جنگهای صفین و نهروان نیز در خدمت امیرمؤمنان بود. در دوران خلافت امیرمؤمنان علیهالسلام در کوفه در گذشت، مولای متقیان بر پیکرش نماز خواند، در کنار قبرش حضور یافت و برایش طلب مغفرت نمود.(17)
هنگامی که به حالت احتضار در آمد وصیت کرد که او را در پشت کوفه دفن کنند، پس او را در «ثویّه» در نزدیکی مسجد حنانه دفن کردند، سپس افراد دیگری چون: سهل بن حنیف، رشید هجری، عبداللّه بن یقطر، جویریة بن مسهر عبدی، کمیل بن زیاد، عبدالملک لخمی و عبیداللّه بن اوفی در همان قطعه مدفون شدند، که قبر هیچکدام به طور مشخص معلوم نیست، فقط اخیرا برای کمیل بن زیاد گنبد و بارگاهی ساخته شده است.(18)
وادی السلام در شب معراج
امام صادق علیهالسلام در یک حدیث طولانی از فضیلت مسجد کوفه سخن میگوید، راوی میپرسد: آیا مسجد کوفه خیلی قدیمی است؟
امام علیهالسلام میفرماید:
آری آنجا مصلاّی پیامبران بود، رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز در آن نماز خوانده است و آن هنگامی بود که جبرئیل او را بر فراز براق به سوی بیتالمقدس میبرد، هنگامی که به «دارالسلام» در پشت کوفه رسیدند، عرضه داشت:
«ای محمد صلیاللهعلیهوآله اینجا مسجد پدرت آدم و مصلاّی پیامبران میباشد، در اینجا فرود آی و نماز بگذار».(19)
به نظر میرسد که در این حدیث شریف منظور از «دارالسلام» همان «وادیالسلام» میباشد، زیرا:
اوّلاً: تعبیر و هو ظهر الکوفة؛ و آن همان پشت کوفه است، بر آن دلالت میکند.
ثانیا: در برخی از نسخههای تفسیر عیّاشی، به جای «دارالسلام»، «وادی السلام» بوده، و لذا علامه مجلسی آن را «وادی السلام» ثبت کرده است.(20)
و اگر منظور از آن نجف اشرف باشد، طبعا «وادی السلام» را در بر میگیرد.
وادی السلام در عهد کهن
دفن شدن حضرت آدم علیهالسلام در سرزمین مقدس نجف اشرف گواه روشنی بر قدمت این سرزمین میباشد و در احادیث فراوانی به آن اشاره شده، از جمله حدیث بسیار طولانی امام باقر علیهالسلام در مورد تأسیس کعبه معظم میباشد که از قداست خاص این سرزمین حکایت میکند.
امام باقر علیهالسلام در این حدیث نورانی، از تأسیس کعبه در عهد حضرت آدم ابوالبشر توسط جبرئیل علیهالسلام به تفصیل سخن گفته، در پایان میفرماید:
خداوند به جبرئیل امین امر فرمود که چهار سنگ از چهار نقطه جهان برداشته، در چهار رکن کعبه قرار دهد:
1) سنگی از کوه صفا
2) سنگی از کوه مروه
3) سنگی از طور سینا
4) سنگی از «جبل السلام» و آن ظهر کوفه است.(21)
در اینجا منظور از «جبل السلام» همان وادی السلام است و یا نجف اشرف که شامل وادی السلام است.
از این حدیث رابطه خاص کعبه و مولود کعبه نیز استفاده میشود، اگر ولادت با سعادت امیرمؤمنان در داخل کعبه مایه شرف و قداست کعبه شده، چنانکه امام صادق علیهالسلام به آن تصریح کرده، در زیارت مأثور میفرماید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَکَّةُ وَمِنی؛ سلام بر تو ای امیرمؤمنان، که مکّه و منی از تو شرف و آبرو پیدا کرد»(22) خاک و گل آن نیز از سنگ حرم امیرالمؤمنین به عزت و آبرو رسیده است.
وادی السلام در آستانه ظهور
مولای متقیان، امیرمؤمنان، حضرت علی علیهالسلام به هنگام ترسیم خط سیر حضرت بقیةاللّه(ارواحنافداه) در روزهای آغازین ظهور به سوی پایتخت دولت کریمه میفرماید:
«کَأنّی بِهِ قَدْ عَبَرَ مِنْ وادِی السَّلامِ اِلی مَسجِدِ السَّهْلِةِ، عَلی فَرَسٍ مُحَجَّلٍ(23)، لَهُ شِمْراخٌ(24) یَزْهُو، وَیَدْعُو، وَیَقُولُ فی دُعائِهِ: لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ حَقّا حَقّا...؛ گویی او را با چشم خود میبینم که از «وادی السلام» عبور کرده، بر فراز اسبی که سپیدی پاها و پیشانیاش میدرخشد و برق میزند، به سوی مسجد سهله در حرکت است و زیر لب زمزمهای دارد و خدای را اینگونه میخواند: لااله الا الله حقا حقا...».(25)
وادی السلام در یوم اللّه رجعت
بازگشت گروهی از مؤمنان خالص و عدّهای از منافقون فاجر پیش از رستاخیز به این جهان «رجعت» نامیده میشود.
اعتقاد به رجعت یکی از اعتقادات مسلّم و تردیدناپذیر شیعه است، همه شیعیان امامیه در مورد رجعت اجماع کردهاند(26) آیات فراوانی در احادیث پیشوایان به آن تفسیر شده(27) احادیث بیشماری از پیشوایان موصوم در این رابطه وارد شده(28) تعداد این احادیث خیلی بیش از تواتر است(29) و ثبوت آن از ضروریات مذهب شیعه است.(30)
اول کسی که از امامان نور در دوران رجعت بر میگردد حضرت سیدالشهدا علیهالسلام است، که با 75000 نفر از شیعیانش رجعت میکند(31) در این رجعت هفتاد تن از شهدای کربلا نیز در محضر سالار شهیدان رجعت میکنند.(32)
دوران فرمانروایی امام حسین علیهالسلام به قدری طولانی خواهد شد که ابروهایش روی دیدگانش میریزد.(33)
بعد از امام حسین علیهالسلام دوران فرمانروایی مولای متقیان امیرمؤمنان فرا میرسد، او نیز به مدت 44000 سال حکومت میکند.(34)
بر اساس روایات فراوان، امیرمؤمنان علیهالسلام رجعتهای مختلف و متعدد دارد(35) یکی از این رجعتها در عهد امام حسین علیهالسلام (36) و یکی دیگر در عهد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خواهد بود.(37)
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
هِیَ کَرَّةُ رَسوُلِ اللّهِ صلیاللهعلیهوآله فَیَکُونُ مُلکُهُ فی کَرَّتِهِ خَمْسینَ اَلْفَ سَنَةٍ، وَیَمْلِکُ اَمیرُالْمُؤمِنینَ علیهالسلام فی کَرَّتِهِ أَرْبَعا وَاَرْبَعینَ سَنَةٍ؛ منظور از آن (000/50 سال در آیه 4 از سوره معارج) رجعت رسول خدا میباشد که مدت حکومت آن حضرت در رجعت 000/50 سال است، و امیرمؤمنان در دوران رجعتش 44000 سال فرمانروایی میکند.(38)
در روایات فراوان آمده است که به هنگام رجعت امیرمؤمنان علیهالسلام همه پیامبران رجعت میکنند و تحت فرماندهی آن حضرت قرار میگیرند.(39)
در آن روز رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله پرچم را به دست با کفایت امیرمؤمنان میدهد، همه مخلوقات تحت فرماندهی آن حضرت قرار میگیرند.(40)
این دیدار شکوهمند رسول گرامی و مولای متقیان در سرزمین وادی اسلام در بخشی به نام «ثویّه» رخ خواهد داد، چنانکه رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیهالسلام در تفسیر آیه 85 از سوره قصص میفرماید:
«لا تَنْقَضِی الدُّنیا وَلا تَذْهَبُ حَتّی یَجْتَمِعَ رَسُولُ اللّهِ صلیاللهعلیهوآله وَاَمیرُالمُؤْمِنینَ علیهالسلام بِالثَّوِیَّةِ، فَیَلْتَقِیانِ وَیَبنِیانِ بِالثَّوِیَّةِ مَسْجِدا لَهُ اِثنا عَشَرَ اَلْفَ بابٍ؛ دنیا سپری نمیشود و به پایان نمیرسد جز اینکه رسول خدا با امیرمؤمنان در سرزمین «ثویّه» گرد میآیند، پس مسجدی در آنجا بنیاد مینهند که 12000 در دارد».(41)
علاوه بر تصریح علمای تاریخ بر این که «ثویه» بخشی از وادی السلام است، رسول گرامی اسلام با صراحت تمام از آن خبر داده، خطاب به امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود:
«أَنْتَ أَخی، وَمیعادُ ما بَیْنی وَبَیْنی وَبَیْنِکَ وادِی السَّلامِ؛ تو برادر من هستی، وعده دیدار من و شما در وادی السلام است».(42)
در همین رابطه حدیث دیگری شیخ مفید در کتاب «الاختصاص» از امام صادق علیهالسلام روایت کرده که در آخرین فراز آن آمده است:
جبرئیل امین خطاب به رسول گرامی عرضه داشت:
«مَوْعِدُکُمُ السَّلامُ؛ وعده شما و علی بن ابیطالب با منافقان امت در سرزمین «سلام» میباشد».
ابان بن تغلب پرسید که سرزمین سلام کجاست؟ امام علیهالسلام فرمود: «یا اَبانُ! اَلسَّلامُ مِنْ ظَهْرِ الکُوفَةِ؛ ای ابان سرزمین سلام بخشی از پشت کوفه است».(43)
از دیگر جلوههای زیبای وادی السلام در یوم اللّه رجعت، بازگشت 27 تن از یاران خاص حضرت بقیّةاللّه(عج) در سرزمین وادی السلام است، چنانکه امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«یُخرِجُ القائِمُ علیهالسلام مِنْ ظَهْرِ الْکُوفَةِ سَبْعَةً وَعِشرینَ رَجُلاً...؛ حضرت قائم علیهالسلام تعداد 27 تن (از یاران خاص خود) را از پشت کوفه بیرون میآورد، که 15 تن از آنها از امت حضرت موسی علیهالسلام است، 7 تن از آنها اصحاب کهف میباشند، 5 نفر دیگر عبارتند از: یوشع بن نون، سلمان، ابودجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر. این 27 تن یاران حضرت قائم(عج) و فرماندهان امت به فرمان او میباشند».(44)
مرحوم کلینی با سلسله اسناد خود در ضمن یک حدیث طولانی از امام صادق علیهالسلام روایت میکند که شیعیان و دوستان امیرمؤمنان علیهالسلام چگونه مورد عنایت حق تعالی قرار میگیرند، با جامههای بهشتی پوشانیده میشوند، از نعمتهای بهشتی متنعّم میشوند، در مجالس اهلبیت شرکت میکنند، به هنگام قیام حضرت مهدی علیهالسلام خداوند منان آنها را بر میانگیزاند، تا دسته دسته به یاری آن حضرت بشتابند و ندایش را لبیک گویند.
آنگاه در مقام بیان اینکه از کجا بر انگیخته میشوند، امام صادق علیهالسلام میفرماید:
و لذا رسول خدا خطاب به امیرمؤمنان فرمود:
«تو برادر من هستی، وعده دیدار من و شما در وادی السلام میباشد».(45)
وادی السلام از دیدگاه روایات
در احادیث فراوانی از قداست، عظمت و ویژگیهای وادی السلام سخن رفته، که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
-
1. مرحوم کلینی با سلسله اسناد خود از حَبَّةُ الْعُرَنی(46) روایت میکند که گفت: در محضر امیرمؤمنان در «وادی السلام» ایستاد و شروع به راز دل گفتن کرد، گویی با کسی سخن میگفت.
به احترام آن حضرت مدتی ایستادم تا خسته شدم، پس نشستم، تا حوصلهام سر رفت، باز هم ایستادم تا خسته شدم، باز هم آنقدر نشستم که حوصلهام سر رفت. این بار ایستادم و عبایم را تا کردم و گفتم: ای امیرمؤمنان! از طول قیام شما من نگران شدم، ساعتی استراحت بفرمایید.
پس عبای خود را روی زمین پهن کردم تا بر روی آن بنشینند. فرمود:
«یا حَبَّةُ اِنْ هُوَ اِلاّ مُحادَثَةُ مُؤْمِنٍ مؤانستهُ؛ ای حبّه این چیزی جز گفت و گوی با مؤمن و انس با مؤمن نمیباشد».
گفتم: آیا آنها نیز با یکدیگر چنین گفتگویی دارند؟ فرمود: «نِعَمْ، وَلَوْ کُشِفَ لَکَ لَرَأَیْتَهُمْ حَلَقا حَلَقا مُحْتَبّینَ یَتَحادَثُونَ؛ آری، اگر پرده از مقابل دیدگانت کنار برود، خواهی دید که آنها نیز جامه به خود پیچیده، حلقه حلقه نشسته، با یکدیگر سخن میگویند».
پرسیدم آیا ارواح مؤمنان در اینجا گرد آمدهاند یا پیکرهای آنها؟ فرمود:
«اَرْواحٌ، وَما مِنْ مُؤمِنٍ یَمُوتُ فی بُقْعَةٍ مِنْ بِقاعِ الاَرْضِ اِلاّ قیلَ لِروحِهِ: اِلحَقی بِوادِی السَّلامِ وَاِنَّها لَبُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْنٍ؛ بلکه ارواح مؤمنان در اینجا گرد آمده است، هیچ مؤمنی در هیچ بقعهای از بقعههای روی زمین از دنیا نمیرود جز این که به روحش گفته میشود: به وادی السلام بپیوند، به راستی آنجا بقعهای از بهشت برین میباشد».(47)
علامه مجلسی در مقام تبیین و تشریح این حدیث شریف میفرماید: به طوری که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله جبرئیل و دیگر فرشتهها را میدید ولی اصحاب آنها را نمیدیدند، و به طوری که علی علیهالسلام ارواح را در وادیالسلام میدید ولی «حَبّه» راوی حدیث آنها را نمیدید، امکان این معنی هست که در وادی السلام باغها، بوستانها، چشمهها و استخرهایی باشد که مؤمنان با پیکرهای مثالی و برزخی خود از آنها برخوردار باشند، ولی ما از دیدن آنها ناتوان باشیم.(48)
سید نعمةاللّه جزایری نیز در همین رابطه میفرماید:
بهشت روی زمین سرزمین وادی السلام در نجف اشرف میباشد که ارواح مؤمنان در پیکرهای مثالی از نعمتهای الهی در آنجا متنعّم هستند تا روزی که به جایگاه اصلی خود در بهشت برین راه یابند.(49)
مکاشفه مشهور و شگفتی که برای مرحوم نراقی در وادی السلام رخ داده مؤید نظر علامه مجلسی و محدث جزایری میباشد.
در این رابطه مکاشفه بسیار جالب و شنیدنی برای یکی از نوادههای محقق طباطبایی(50) روی داده که به جهت اختصار از نقل آن صرف نظر میکنیم. بر اساس این مکاشفه ارواح همه مؤمنان شبها در وادی السلام گرد آمده، از محضر مقدس مولای متقیان کسب فیض میکنند.
به همین دلیل از زیارت اهل قبور در شب نهی شده و تعلیل شده که ارواح مؤمنین شبها در وادی السلام هستند و هرگز نمیخواهند که لحظهای از آنجا محروم شوند و زیارت آنها در شب موجب محرومیّت آنها از حضور در وادی السلام میشود.
-
2. فضل بن شاذان در کتاب «القائم» با سلسله اسناد خود از اصبغ بن نباته روایت کرده که فرمود:
مولای متقیان امیرمؤمنان علیهالسلام روزی از کوفه بیرون رفتند تا به سرزمین «غَرِیّ» (نجف فعلی) رسیدند و در آنجا روی خاکها دراز کشیدند.
قنبر عرضه داشت: اجازه بفرمایید جامهام را پهن کنم تا روی آن استراحت فرمایید. امام علیهالسلام فرمود:
«نه، این چیزی جز تربت مؤمن و یا مزاحمتِ مجلس او نمیباشد».
اصبغ بن نباته گوید: عرض کردم: مولای من، تربت مؤمن را متوجه شدیم، ولی منظور شما را از مزاحمت مجلس مؤمن متوجه نشدیم.
فرمود: «یَا ابْنَ نُباتَة، لَوْکُشِفَ لَکُمْ لَرَأَیْتُمْ أَرْواحَ الْمُؤمِنینَ فی هذَا الظَّهْرِ حَلَقا یَتَزاوَرُونَ وَیَتَحَدَّثُونَ، اِنَّ فی هذَا الظَّهْرِ رُوحُ کُلِّ مُؤمِنٍ وَبِوادی بَرَهُوتَ نَسَمَةُ کُلِّ کافِرٍ؛ ای پسر نباته، اگر پرده از برابر دیدگان شما کنار برود خواهید دید که ارواح همه مؤمنان در این پشت گرد آمده، حلقه زده، با یکدیگر دیدار میکنند و از هر دری سخن میگویند، که ارواح همه مؤمنان در این نقطه گرد آمده و ارواح کافران در وادی برهوت».(51)
-
3. شیخ طوسی؛ سلسله اسناد خود از مروان بن مسلم روایت کرده که به محضر امام صادق علیهالسلام عرضه داشت:
برادرم در بغداد زندگی میکند، میترسم که اجلش در آنجا فرا رسد. امام علیهالسلام فرمود:
«ما تُبالی حَیْثُما ماتَ، اَما اِنَّهُ لا یَبقی مُؤمِنٌ فی شَرْقِ الأَرضِ وَغَربِها اِلاّ حَشَرَ اللّهُ روُحَهُ اِلی وادِی السَّلامِ؛ چرا در اندیشه هستی که کجا بمیرد، بدون تردید هیچ مؤمنی در مشرق و یا مغرب نمیمیرد، جز این که خداوند روحش را به وادی السلام میفرستد».
راوی پرسید: وادی السلام کجاست؟ فرمود:
ظَهْرُ الْکُوفَةِ، اَما اِنّی کَأَنّی بِهِمْ حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ یَتَحَدَّثُونَ؛ وادی السلام پشت کوفه است، گویی من با چشم خود میبینم که حلقه حلقه نشسته با یکدیگر سخن میگویند».(52)
-
4. دیلمی از امام صادق علیهالسلام روایت کرده که فرمود:
ما مِنْ مُؤْمِنٍ یَمُوتُ فی شَرقِ الاْءَرْضِ وَغَرْبِها، اِلاّ حَشَرَ اللّهُ جَلَّ وَعَلا روحَهُ اِلی وادِی السَّلامِ؛ هیچ مؤمنی در شرق یا غرب دنیا نمیمیرد، جز این که روحش را خداوند متعال به سوی وادی السلام گسیل میدارد».
راوی پرسید: وادی السلام کجاست؟ فرمود:
«بَیْنَ وادِی النَّجَفِ وَالْکُوفَةِ، کَأَنّی بِهِمْ خَلْقٌ کَبیرٌ قُعُودٌ، یَتَحَدَّثُونَ عَلی مَنابِرَ مِنْ نُورٍ؛ در میان صحرای کوفه و نجف میباشد، گویی با چشم خود میبینم که مخلوقات بسیاری بر فراز منبرهایی از نور نشسته با یکدیگر سخن میگویند».(53)
-
5. زید نرسی، از اصحاب امام صادق علیهالسلام از آن حضرت روایت میکند که فرمود:
چون روز جمعه و عیدین (فطر و قربان) فرا رسد، خداوند منّان به رضوان ـ خازن بهشت ـ فرمان میدهد که در میان ارواح مؤمنان که در عرصههای بهشت قرار دارند فریاد بر آورد که خداوند به شما رخصت داده که به خویشان و دوستان خود در دنیا سر بزنید...
آنگاه امام علیهالسلام تشریح میکند که با چه تشریفاتی آنها را به روی زمین میآورند. سپس میفرماید:
«فَیَنْزِلُونَ بِوادِی السَّلامِ، وَهُوَ وادٍ بِظَهْرِ الکُوفَةِ، ثُمَّ یَتَفَرِّقُونَ فِی الْبُلدانِ وَالاَمْصارِ، حَتّی یَزُورُونَ أَهالیهِمُ الَّذینَ کانُوا مَعَهُمْ فی دارِ الدُّنیا؛ پس آنها در وادی السلام فرود میآیند، و آن منطقهای در پشت کوفه است، از آنجا به شهرها و کشورها پراکنده میشوند، سپس به خویشان و آشنایان خود که در دنیا با آنها آمیزش داشتند سر میزنند... و شامگاهان به جایگاه خود در بهشت برین باز میگردند».(54)
ملک نقّال
احادیث یاد شده به صراحت دلالت دارند بر این که ارواح مؤمنان به وادی السلام نجف منتقل میشوند، در عالم برزخ در آن سرزمین پاک با یکدیگر انس میگیرند و به گفت و گو میپردازند و از نعمتهای بیکران الهی متنعم میباشند، ولی در احادیث دیگری به وجود «ملک نقّال» و نقل و انتقال اجساد برخی از مؤمنان به وادی السلام نجف و دیگر مشاهد مشرفه سخن رفته است.(55)
این احادیث را محمدنبی تویسرکانی (م. 1320 ه) در کتاب «لئالی الأخبار» گرد آورده(56) و سید محمدباقر قزوینی، از شاگردان شریف العلما (م. 1245 ه .) در این رابطه کتاب مستقلی تألیف کرده، آن را «رساله اثبات ملک نقّال» نام نهاده است.(57)
در این رابطه مکاشفه بسیار جالبی برای مرحوم ملامهدی نراقی در وادی السلام رخ داده، که سه تن از ملائکه نقال را مشاهده کرده که پیکر مؤمنی را به وادی السلام نجف اشرف حمل میکنند.
مشروح این داستان را شیخ محمود عراقی با سند بسیار معتبر و قابل استناد از مرحوم نراقی نقل کرده است.(58)
داستان جالب دیگری در همین رابطه برای مرحوم شیخ فضل اللّه نیشابوری (م. 1357 ه .) رخ داده، که مشروح آن را به صورت مستند در کتاب «اجساد جاویدان» آوردهایم.(59)
از ویژگیهای وادی السلام
مرحوم دیلمی در ارشاد میفرماید:
از ویژگیهای تربت امیرالمؤمنین علیهالسلام این است که از کسانی که در آن سرزمین دفن شوند عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر برداشته میشود، چنانکه در روایات صریحه به آن تصریح شده است.(60)
برای همین جهت است که بسیاری از بزرگان وصیت میکردند که جنازهشان را به نجف اشرف منتقل کنند و در جوار حرم ملکوتی امیرمؤمنان، در بهشت روی زمین «وادی السلام» به خاک بسپارند.
تعداد کسانی را که در طول چهارده قرن در این سرزمین مقدس به خاک سپرده شدهاند، جز خداوند منان نمیداند.
گذشته از سفرنامههای جهانگردان، در گزارشهای محرمانه بریتانیا نیز از رقم بالای جنازههایی که به جهت قداست مکان از ممالک مختلف جهان با امکانات محدود آن زمان به وادی السلام آورده میشد، گفتگو شده است.(61)
مرحوم دیلمی از برخی از صلحای نجف اشرف نقل کرده که در عالم رؤیا دیده است از هر قبری که در آن سرزمین وجود دارد، ریسمانی بیرون آمده به گنبد مولای متقیان گره خورده است.(62)
سپس اضافه میکند که از ویژگیهای این سرزمین مقدس این است که ارواح همه مؤمنان به سوی آن گسیل میشوند.(63)
مقام صاحب الزمان(عج)
از درب طوسی صحن مقدس امیرمؤمنان علیهالسلام بیرون آمده، از مسجد شیخ طوسی میگذریم، از درب اصلی وادی السلام وارد شده، از مقام هود و صالح میگذریم، اولین مسیر ماشین رو که در سمت چپ ما قرار دارد، مسیر مقام حضرت مهدی علیهالسلام میباشد.
مسیر کوتاهی را پیموده با گنبد سبزی روبهرو میشویم که در طول قرنها به مقام حضرت مهدی علیهالسلام شهرت داشته، در طول قرون و اعصار صدها نفر در این مکان مقدس به محضر کعبه مقصود و قبله موعود تشرف یافته، کرامات و معجزات بیشماری از آن بزرگوار در این مقام مشاهده شده، بیماران صعب العلاجی با نفس مسیحاییاش شفا یافته، عاشقان دلسوخته و شیعیان شیفتهای پس از یک عمر «یاابن الحسن» گفتن و اشک حسرت ریختن، در این مکان مقدس شاهد مقصود را مشاهده نموده، پیشانی ادب بر آستان ملک پاسبانش نهاده، خاک زیر پایش را توتیای چشم خود قرار دادهاند، که به چند نمونه از آنها در پایان این نوشتار اشاره خواهیم نمود.
کاشیکاری گنبد و بارگاه موجود، در سال 1310 ه . توسط شخصی به نام سید محمدخان پادشاه سند انجام شده است.
ساختمان قبلی توسط سید بحرالعلوم (متوفای 1212 ه .) تجدید بنا شده بود.(64)
در محراب مقام حضرت مهدی علیهالسلام سنگی موجود است که زیارتنامه حضرت بقیةاللّه(ارواحنافداه) بر آن نقش شده است، تاریخ کنده کاری این سنگ نهم شعبان 1200 ه . میباشد.(65)
محدث نوری در مورد تاریخچه مقام حضرت مهدی علیهالسلام مینویسد: در بیرون سور شهر نجف در سمت غربی قبرستان معروفِ وادی السلام مقام مقدس حضرت مهدی(عج) واقع است، که از برای آن: صحن، گنبد، مقام و بارگاهی است و در آنجا محرابی است منتسب به حضرت مهدی(عج) که علت این انتساب معلوم نیست، نمیدانیم که آیا در آنجا کسی آن سرور را دیده، یا کرامتی از آن حضرت در آن مکان مقدس ظاهر گشته؟ جز این که آن مقام شریف از قدیم الایام وجود داشته است.(66)
مرحوم محدث قمی نیز در «هدیة الزائرین» همان بیان استادش محدث نوری را آورده است.
در داستان تشرّف یک سعادتمند کاشانی که در مقام حضرت مهدی(عج) در وادی السلام، رخ داده و مشروح داستانش در بحارالانوار آمده، به عنوان «مقام مهدی» تصریح شده(67) محدث نوری پس از نقل این داستان میفرماید: از امثال این داستان معلوم میشود که این مقام شریف در آن زمان وجود داشته و انتسابش به حضرت مهدی علیهالسلام معروف و مشهور بوده است.(68)
علامه بزرگوار مولا محمدتقی مجلسی (متوفای 1070 ه .) در کتاب گرانسنگ «لوامع صاحب قرانی» که در سال 1066 ه . از تألیف آن پرداخته(69) گزارش سفر خود به عتبات عالیات را به طور مشروح آورده و در ضمن آن فرموده: 28 سال پیش از این(70) به زیارت حضرت امیرالمؤمنین مشرف شدم... مشغول ریاضت شاقه شدم، اکثر ایام در مقام حضرت صاحب الامر علیهالسلام میبودم که در خارج نجف اشرف واقع است... شبها پروانهوار بر دور روضه مقدسه میگشتم... روزها در مقام حضرت صاحب الامر علیهالسلام ...(71)
بیان مجلسی اول صریح است در این که این مقام در عهد او نیز موجود بوده و به حضرت صاحبالامر علیهالسلام منتسب بوده است.
در کتاب «لؤلؤ الصّدف فی تاریخ النجف» تألیف سید عبداللّه، مشهور به ثقةالاسلام، که در تاریخ 1322 ه . به رشته تحریر در آمده(72) است که در مقام حضرت مهدی علیهالسلام سنگ مرمری هست که زیارتنامه آن حضرت بر آن حک شده، و تاریخ کندهکاری آن 912 هجری میباشد.
از بررسی مطالب بالا به این نتیجه میرسیم که این مقام در طول قرون و اعصار به عنوان مقام حضرت مهدی علیهالسلام اشتهار داشته و همه روزه پذیرای هزاران تن از شیفتگان دلسوخته و عاشقان پاکباخته کعبه موعود و قبله مقصود بوده است.
نگارنده در سفرهای خود به عتبات عالیات، در سالهای 1357، 1377، 1379 و 1382 ش. به زیارت این مکان مقدس شرفیاب شده، و در هر نوبت شاهد اجتماع صدها نفر از مشتاقان و ارادتمندان ساحت مقدس حضرت بقیةاللّه(ارواحنافداه) در طول ساعات روز بوده است. ولی به طوری که محدث نوری و محدث قمی بیان فرمودهاند از تاریخچه دقیق آن اطلاعی در دست نیست.
در سمت راست مقام چاهی است که راهیان نور و عاشقان کوی محبوب از آبِ آن تبرک میجویند و میگویند که مکرر دیده شده که حضرت صاحب علیهالسلام از آن وضو گرفتهاند.
در سمت چپ مقام نیز اطاق و محرابی هست که به مقام امام صادق علیهالسلام مشهور است.
در طول قرون و اعصار مقام حضرت مهدی علیهالسلام خدمهای داشت که متصدی تنظیف و اداره آن بودند و برای مقام موقوفاتی بوده که برای روشن نگاه داشتن مقام هزینه میشد.
در گذشته در اطراف مقام خانههایی بوده که خدّامِ مقام در آنها سکونت داشتند، پس از هجوم وهابیان و ناامن شدن آنجا، آنها نیز خانههای خود را ترک گفته، به داخل شهر رفتند، این خانهها به تدریج متروکه و مخروبه شدند.
اداره مقام اینک در دست تیرهای از اهالی نجف به نام «آل ابو اصیبع» میباشد.(73)
جایگاه منبر حضرت قائم(عج)
در احادیث فراوانی از منبر قائم آل محمد(عج) و جایگاه آن گفتوگو شده، که به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
-
1. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
کَأَنّی اَنْظُرُ اِلَی الْقائِمِ عَلی مِنْبَرِ الْکُوفَةِ وَحَوْلَهُ اَصْحابُهُ ثَلاثُ مِائَةٍ وَثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً عِدَّةَ اَهْلِ بَدْرٍ، وَهُمْ اَصحابُ الاَلْوِیَةِ، وَهُمْ حُکّامُ اللّهِ فی اَرضِهِ عَلی خَلْقِهِ؛(74) گویی قائم علیهالسلام را بر فراز منبر کوفه میبینم که 313 تن یارانش ـ به تعداد اصحاب بدر ـ در اطراف او حلقه زدهاند، که آنها پرچمداران و فرمانروایان خداوند در روی زمین در میان بندگان خدایند.
-
2. فرات بن احنف کوفی میگوید:
در محضر امام صادق علیهالسلام عازم زیارت مولای متقیان امیرمؤمنان علیهالسلام بودیم، هنگامی که به «ثویه»(75) رسیدیم، امام علیهالسلام پیاده شدند و دو رکعت نماز به جای آوردند، پرسیدم این چه نمازی بود؟ فرمودند:
هذا مَوضِعُ مِنْبَرِ القائِمِ، اَحْبَبْتُ اَنْ اَشْکُرَ اللّهَ فی هذَا المَوضِعِ؛(76) اینجا محلّ منبر حضرت قائم علیهالسلام است، دوست داشتم که در اینجا نماز شکر به جای آورم.
-
3. ابان بن تغلب از اصحاب سرشناس امام باقر و امام صادق علیهالسلام (77) میگوید: در محضر امام صادق علیهالسلام بودم، که از ظهر کوفه گذر کرد، در نقطهای پیاده شد و دو رکعت نماز خواند، کمی جلوتر رفته دو رکعت دیگر به جای آورد، اندکی جلوتر رفته دو رکعت دیگر خواند، آنگاه فرمود: اینجا محل قبر امیرمؤمنان علیهالسلام میباشد.
پرسیدم: جانم به فدای شما باد، آن دو مورد دیگر که نماز گزاردید کجا بود؟ فرمود: مَوْضِعُ رَأسِ الْحُسَینِ علیهالسلام وَمَوْضِعُ مِنبَرِ القائِمِ علیهالسلام ؛ یکی محل سرِ مقدس امام حسین علیهالسلام و دیگری محل منبر حضرت قائم علیهالسلام میباشد.(78)
-
4. مبارک خباز گوید: هنگامی که امام صادق علیهالسلام به حیره(79) تشریف فرما شدند به من امر فرمودند که بر استر و دراز گوش زین بگذارم، چون زین نهادم سوار شدند من نیز سوار شدم، به محلی رسیدیم که سیل آنجا را گود کرده بود، در آنجا فرود آمده دو رکعت نماز گزاردند، اندکی جلوتر رفته دو رکعت دیگر به جای آوردند، کمی جلوتر رفته دو رکعت دیگر نیز نماز خواندند. آنگاه سوار شده بازگشتند.
عرض کردم: جانم به فدای شما، این سه مورد که نماز گزاردید کجا بود، فرمودند: اولی محل قبر امیرمؤمنان علیهالسلام ، دوّمی محل سر مقدس امام حسین علیهالسلام ، سوّمی محل منبر حضرت قائم علیهالسلام .(80)
سیدابن طاووس این حدیث را از طریق خواجه نصیر طوسی با سند معتبر از مبارک خباز روایت کرده است.(81)
-
5. سیدابن طاووس عین این حدیث را با سلسله اسناد خود از «ابوالفرج سندی»(82) روایت کرده است، در آنجا نیز تصریح شده که سومی محل منبر حضرت قائم علیهالسلام است.(83)
در این احادیث پنجگانه، به «محلّ منبر قائم» علیهالسلام به عنوان محلّی در ظهر کوفه که امام صادق علیهالسلام در آنجا فرود آمده و دو رکعت نماز گزارده و فرموده: «اینجا محل منبر قائم علیهالسلام میباشد» تصریح شده است.
علامه مامقانی در شمار آداب زیارت نجف اشرف، از زیارت پیامبران عظیمالشأن مدفون در نجف: حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت هود و حضرت صالح سخن گفته، سپس میفرماید:
شایسته است در نجف اشرف زیارت سرِ مقدس امام حسین و محل منبر حضرت قائم علیهالسلام .(84)
در مورد سرِ مقدس توضیحاتی داده، در پایان میفرمایند: مستحب است زیارت امام حسین علیهالسلام در مسجد حنانه، زیرا بر اساس روایتی ساعتها سرِ مقدس امام حسین علیهالسلام در آنجا بر زمین نهاده شده بود.(85)
امّا در مورد جایگاه منبر حضرت قائم علیهالسلام میفرماید:
«تا کنون محل منبر حضرت قائم علیهالسلام (عج) به صورت مشخص معلوم نیست».
ولی به عنوان یک احتمال میفرماید:
«من احتمال میدهم ـ بدون دلیل استوار ـ که محلّ منبر قائم(عج) همان مقام مشهور به مقام حضرت مهدی علیهالسلام در وادی السلام باشد».(86)
علامه سید جعفر آل بحرالعلوم، این احتمال را به صورت قطعی و به طور ارسال مسلّم نقل کرده میفرماید:
«محل منبر قائم علیهالسلام محلّی است در خارج نجف، که گنبدی با کاشی سبز دارد و به عنوان: مقام مهدی علیهالسلام شناخته میشود که پدر بزرگم سید بحرالعلوم آن را تعمیر کرد، سپس در سال 1310 ه سید محمدخان پادشاه سند آن را تعمیر و مرمّت نمود. و کراماتی به آنجا نسبت داده میشود».(87)
سید بحرالعلوم در فصل دیگری پس از بر شمردن روایات وادی السلام مینویسد: «محل منبر حضرت قائم علیهالسلام در وادی السلام است که از آنجا به عنوان مقام حضرت مهدی علیهالسلام یاد میشود، پس از آن قبر هود و صالح است، چنانکه در روایات به صراحت آمده است، و آنها زیارتگاههای مشهوری است که همگان به زیارت آنها میروند».(88)
نگارنده گوید:
احتمال انطباق محل منبر حضرت قائم(عج) با مقام حضرت مهدی علیهالسلام در وادی السلام، احتمال بسیار معقولی است و یکی از شواهد این احتمال وجود «مقام امام صادق علیهالسلام » در کنار این مقام است .
توضیح این که: شهرت این مکان مقدّس به عنوان «مقام امام صادق علیهالسلام » طبعا به جهت نزول امام صادق علیهالسلام در این مکان و به جای آوردن دو رکعت نماز در این مکان میباشد، چنانکه در احادیث منقول از: ابان بن تغلب، ابوالفرج سندی، فرات بن احنف و مبارک خبّاز به آن تصریح شده است.
در همه احادیث یاد شده، امام صادق علیهالسلام آنجا را به عنوان «محل منبر قائم»(عج) معرفی فرموده است.
روی این بیان احتمال انطباق مقام حضرت با محل محراب آن حضرت کاملاً احتمال به جایی میباشد.
تا جایی که ما اطلاع داریم، نخستین کسی که این احتمال را ابراز کرده، علامه بزرگوار آیةاللّه حاج شیخ عبداللّه مامقانی، متوفای 1351 ه . (صاحب تنقیح المقال) در کتاب ارزشمند «مرآة الکمال» میباشد(89) سپس علامه آل بحرالعلوم مرحوم سید جعفر آن را به صورت ارسال مسلّم بیان کرده است.(90)
علامه مامقانی مرآةالکمال را به سال 1335 ه . تألیف فرموده،(91) سپس در سال 1342 ه . به چاپ رسیده است.(92)
مرحوم بحرالعلوم نیز کتاب «تحفةالعالم» را به سال 1342 ه . به رشته تحریر در آورده(93) به سال 1355 ه . به چاپ رسانیده است.(94)
با توجه به زمان تحریر مرآت و تحفه احتمال میرود که مرحوم بحرالعلوم از آیةاللّه مامقانی استفاده کرده باشد و شاید برای هر دو بزرگوار تداعی شده باشد.
چند نکته:
در پایان شایسته است برای تکمیل مطلب به چند نکته اشاره شود:
-
1. حدیث ابان بن تغلب را مرحوم کلینی با همان سند روایت کرده، جز این که به جای «موضع منبرالقائم علیهالسلام »، «موضع منزل القائم علیهالسلام » آورده است.(95)
ما این حدیث را از کامل الزیارات نقل کردیم و به پیروی از ابن قولویه آن را «موضع منبر القائم علیهالسلام »، آوردیم.
علامه مجلسی در مرآت از کلینی پیروی کرده(96) ولی در بحار از ابن قولویه و سیدابن طاووس تبعیت نموده است.(97)
-
2. وادی السلام بسیار وسیع و گسترده است، ولی مساحت آن را در دست نداریم، در یکی از سفرهای زیارتی از راننده تاکسی پرسیدم، گفت: 10 کیلومتر در 15 کیلومتر میباشد، ولی سند مکتوب ندارم.
-
3. در بسیاری از حکایات و منابع به هنگام بحث از وادی السلام تعبیر بیرون نجف به کار برده شده، در حالی که وادی متصل به نجف اشرف میباشد و از صحن مقدس تا درِ وادی بیش از چند صد قدم نیست، علت این تعبیر این است که در طول قرون و اعصای همواره برای حفاظت شهر و تأمین امنیت عمومی دیواری به دور شهر کشیده بودند که آن را «سور» مینامیدند، این سور بین شهر و وادی السلام فاصله انداخته بود، و لذا بیرون از سور را بیرون نجف تعبیر میکردند.
-
4. در طول قرون و اعصار وادی السلام مرکز خلوت اهل دل بود، بسیاری از فقها، علما و صلحا ساعاتی از روز را در وادی السلام به تفکر، عبادت، اذکار و اوراد میپرداختند، چنانکه از مجلسی اول نقل کردیم که در ایام تشرّف خود به نجف اشرف، شبها در حرم مطهر و روزها در مقام حضرت صاحب الامر علیهالسلام در وادی السلام به عبادت و ریاضت مشغول میشد.(98)
-
5. در منابع فراوان از وادی اسلام گفتوگو شده و کتاب مستقل مبسوطی به نام: «وادی السلام أوسع مقابر العالم» توسط محسن بن عبدالصاحب بن جابر آل مظفر نجفی تألیف شده(99) که در 248 صفحه با مقدمه مرحوم سید جواد شبّر، در 1384 ه . در نجف اشرف به منبع رسیده است.(100)
ره یافتهها
در میان افراد بیشماری که همه روزه از اقطار و اکناف جهان به سرزمین مقدس نجف اشرف تشرف یافته، پس از آستان بوسی حرم مطهر مولای متقیان امیرمؤمنان علیهالسلام در وادی السلام حضور پیدا کرده، به سوی مقام حضرت مهدی(عج) رهسپار میشوند، در کوی یار گام نهاده، با محبوب دل و کعبه آمال و آرزوهایش به گفتوگو پرداخته، در حومه مغناطیسی معشوق قرار میگیرند؛ نیک بختانی یافت میشوند که مشمول عنایات خاص حضرت حق قرار گرفته، به تماشای جمال عالم آرای یوسف زهرا مفتخر گشته، طلوع خورشید جهان افروز امامت را از افق وادی السلام و مقام حضرت صاحب الزّمان(عج) مشاهده میکنند.
تعداد این افراد سعادتمند در طول قرون و اعصار بسیار فراوان میباشد، ما در اینجا با نقل چند نمونه از آنها تبرک میجوییم:
-
1. باریافتهای از دارالمؤمنین کاشان
علامه مجلسی به نقل از گروهی از اهالی نجف اشرف نقل میکند که مردی از اهل کاشان به قصد حج وارد نجف اشرف گردید، در آنجا به شدّت مریض شد، به طوری که پاهایش فلج شد و از راه رفتن باز ماند.
همراهانش او را در نزد مردی از صلحا که در یکی از حجرههای صحن مقدس مسکن داشت گذاشتند و به سوی زیارت خانه خدا حرکت نمودند.
این مرد هر روز درِ حُجره را به روی او میبست و خود به دنبال کسب و زندگی میرفت.
روزی مرد کاشی به صاحب حجره گفت: من از این حجره ملول و دلتنگ گشتهام، امروز مرا بیرون ببر و در جایی بینداز و هر کجا خواهی برو.
او را به مقام حضرت مهدی علیهالسلام در بیرون نجف (وادی السلام) برد و در گوشهای نشاند. پیراهن خود را در حوض شست، بر بالای درختی آویخت، آنگاه به سوی صحرا حرکت کرد.
شخص مفلوج کاشانی میگوید: هنگامی که او مرا غریب و تنها در مقام گذاشت و رفت، غمهای عالم بر دلم فرو ریخت، در عاقبت کار خود میاندیشیدم و راه به جایی نمیبردم. ناگهان جوانی خوب روی و گندمگون داخل صحن شده بر من سلام کرد و وارد مقام شد، چند رکعت نماز در مقام در نهایت خضوع و خشوع به جای آورد که هرگز چنین خضوع و خشوعی از احدی ندیده بودم.
چون از نماز فارغ شد، از مقام بیرون آمد و از حالم جویا شد، گفتم: به بلایی دچار شدهام که به سبب آن دلم تنگ شده، خداوند منان نه شفایم میدهد که سالم شوم، نه جانم را میگیرد که راحت گردم.
فرمود: اندوهگین مباش که خداوند منّان این هر دو را به تو عنایت میکند [یعنی هم شفا میدهد که تندرست شوی، هم قبض روحت میکند که راحت شوی].
هنگامی که آن جوان نورانی بیرون رفت، آن پیراهن از درخت افتاد، من بیتوجه به وضع خودم، از جای برخاستم، آن را از روی زمین برداشتم، در حوض شستم و بر بالای درخت انداختم.
یک مرتبه به خود آمدم و گفتم: من که قدرت حرکت نداشتم، پس چگونه برخاستم و حرکت نمودم و پیراهن را شستم. چون در وضع خویش اندیشیدم، دیدم که از آن بیماری مُزمن و مهلک هیچ اثری در بدنم نمانده است.
پس متوجه شدم که آن جوان کسی جز یوسف زهرا نبوده است، پس بیرون دویدم و اطراف را به دقت نگریستم و کسی را ندیدم. هنگامی که صاحب حجره آمد، از وضع من دچار شگفت شد و از وضعم جویا شد، داستان را نقل کردم، از این که از چنین فیضی دست من و ایشان کوتاه شده، بسیار متأثر شد، آنگاه با یکدیگر به سوی حجره رفتیم.
سپس علامه مجلسی مینویسد:
اهالی نجف برای من نقل کردند که ایشان کاملاً بهبودی یافت، دوستانش از سفر حج بازگشتند، چند روزی با آنها مأنوس شد، سپس بیمار گشت و در گذشت و در صحن مطهر امیرمؤمنان علیهالسلام مدفون گردید.
روی این بیان هر دو خواسته ایشان، همان طور که حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) اشاره فرموده بود تحقق یافت.(101)
علامه مجلسی تأکید میکند که این داستان در میان اهالی نجف بسیار مشهور بود و عدّهای از افراد صالح و مورد اعتماد برای من نقل کردند.
شیخ حرّ عاملی نیز آن را به نقل از علامه مجلسی نقل کرده است.(102)
محدّث نوری پس از نقل این داستان میفرماید: از امثال این قضایا معلوم میشود که این مقام شریف در آن زمان وجود داشت و انتساب آن به حضرت مهدی علیهالسلام معروف و مشهور بوده است.(103)
میرزا عبداللّه افندی تبریزی (صاحب ریاض العلما، شاگرد ممتاز علامه مجلسی و متوفای 1130 ه) نیز به این نکته توجه نموده، در جمع بندی خود از مجلدات مختلف بحار، در گزارشی که به خدمت علامه مجلسی تقدیم میکند مینویسد: شما در جلد سیزدهم بحار معجزات و کراماتی را از حضرت حجت علیهالسلام نقل فرمودهاید که در «وادی السلام» رخ داده است.(104)
-
2. حاج ملاعلی محمد بهبهانی (متوفای حدود 1300 ه)
عراقی، صاحب دارالسلام، از مرحوم حاج ملاعلی محمد کتابفروش، معاصر شیخ انصاری و داماد ملاباقر بهبهانی(105) که رفاقت کامل داشت و او را به عنوان اهل تقوی و فضیلت ستوده، نقل میکند که مبتلا به سل میشود و بدنش به طور کلی به تحلیل میرود و پزشک معالجاش کاملاً از او مأیوس میشود، ولی برای این که او از زندگی نومید نشود داروهایی برایش تجویز میکند.
روزی یکی از دوستانش او را با اصرار به «وادی السلام» میبرد، در وادی السلام با شخصیّت بزرگواری در لباس عربها مواجه میشود که با جلالت و متانت خاصی به سویش میآید و چیزی را به او میدهد و میفرماید: «بگیر».
او هر دو دستش را به طرف آن مرد جلیل القدر دراز میکند و میبیند که قطعه نانی به مقدار پشت ناخن میباشد.
با توجه به شخصیت آن شخص، با ادب تمام آن نان را میگیرد، ولی در همان لحظه آن شخص در برابر دیدگانش ناپدید میشود.
حاج علی محمد آن نان را میبوسد و میبوید، سپس در دهان نهاده میخورد.
به مجرد این که آن قطعه نان را میبلعد احساس میکند که کاملاً بهبودی یافته، غم و اندوهش برطرف میشود، حالت خفگی و دلمردگی از او زایل میشود، انبساط خاطر و نشاط عجیبی به او دست میدهد.
اطمینان پیدا میکند که صاحب آن دم مسیحایی، کسی جز یوسف زهرا، محبوب دلها، کعبهی آرزوها، وجود اقدس امام عصر علیهالسلام نبوده است.
حاج علی محمد بهبهانی میگوید: با سرور و شادی به منزل آمدم و هیچ اثری از آن بیماری خانمان سوز در خود احساس نکردم. روز بعد به خدمت پزشک معالج خود(106) رفتم، تا نبض مرا در دست گرفت تبسّمی کرد و فرمود: چه کار کردهای؟ گفتم: هیچ.
فرمود: از من پوشیده مدار، راستش را بگوی. چون اصرار زیادی کرد داستان را گفتم، فرمود: آری نفس مسیحایی یوسف زهرا به تو رسیده، تو دیگر به هیچ طبیبی نیاز نداری.
حاج علی محمد کتابفروش میگوید: آن شخص بزرگواری که آن قطعه نان را در وادی السلام به من عنایت فرمود، دیگر او را ندیدم، جز یک بار در حرم مطهر مولای متقیان علیهالسلام که بیتابانه به سویش دویدم، ولی پیش از آن که پیشانی ادب بر آستانش بسایم از دیدگانم غایب گشت.(107)
-
3. بار یافتهای از خاندان عثمان
بانوی محترمی از خاندان سلاطین عثمانی به نام «ملکه» که از هر دو چشم نابینا شده بود، روز سوم ربیعالمولود 1317 ه . در مقام حضرت مهدی علیهالسلام به پیشگاه آن حضرت شرفیاب شد و دیدگانش روشن گردید.
محدّث نوری که در آن ایام در نجف اشرف اقامت داشت، در این رابطه مینویسد:
در این ایام معجزه ظاهره و کرامت باهرهای از سوی حضرت مهدی علیهالسلام در مورد بانویی وابسته به یکی از افراد برجسته دولت عثمانی به وقوع پیوست که همانند خورشید درخشان در آسمان نجف درخشید و لذا به نقل آن با یک سند عالی تبرک میجوییم:
مدرّس، خطیب و فاضل گرامی، سید محمد سعید افندی به خط خود برای ما نوشت:
کرامت باهرهای از خاندان رسالت در این ایام ظاهر گشته که شایسته است برای اطلاع برادران مسلمان خود آن را مشروحا بیان کنیم: زنی به نام «ملکه» دختر عبدالرحمن و همسر ملاّ امین، که همکار ما در اداره مدرسه حمیدی در نجف اشرف میباشد، در شب دوم ربیع المولود امسال (1317 ه) که مصادف با شب سهشنبه بود به سردرد شدیدی مبتلا شد، چون شب به سر آمد، هر دو چشم خود را از دست داد، دیگر چیزی را تشخیص نمیداد.
هنگامی که همسرش این خبر اسفبار را به من گفت، او را دلداری دادم و گفتم: او را شبانه به حرم مولای متقیان علیهالسلام ببرید و به آن حضرت توسل بجویید و آن حضرت را شفیع خود قرار دهید، امید است خداوند به او شفا عنایت فرماید.
آن شب که شب چهارشنبه بود به جهت شدت ناراحتی نتوانسته بود به حرم مشرف شود.
چون پاسی از شب گذشته بود، خواب بر وی مستولی شده، در عالم رؤیا دیده بود که به همراه شوهرش و بانوی دیگری به نام «زینب» به زیارت امیرمؤمنان علیهالسلام مشرف میشود، در سرِ راهش به یک مسجد بزرگی میرسد که پر از جمعیت بوده، وارد مسجد میشود که ببیند چه خبر است، یک مرتبه صدای آقای بزرگواری را میشنود که خطاب به او میفرماید: «ای خانمی که دیدگانت را از دست دادهای غمگین مباش، انشاءاللّه خداوند هر دو چشم ترا شفا عنایت میکند».
عرض میکند: خداوند عنایاتش را بر شمار مستدام بدارد، شما کی هستید؟ میفرماید: «من مهدی هستم».
با خوشحالی و شادمانی از خواب بیدار میشود، برای فرا رسیدن وعده مولا ثانیه شماری میکند، سرانجام آفتاب روز چهارشنبه میدمد و شهر مقدس نجف اشرف را منور میسازد، «ملکه» با گروهی از بانوان به مقام حضرت مهدی علیهالسلام در بیرون نجف (وادی السلام) مشرف میشود و به تنهایی وارد مقام میشود، نالهها سر میدهد، گریهها میکند تا از هوش میرود، در آن حال بیهوشی دو مرد جلیل القدر را میبیند که یکی با صلابت و جلالت خاصی در پیشاپیش، و دیگری در سنین جوانی با متانت خاصی در پشت سر تشریف فرما شدند.
آن مرد عظیمالشأنی که در جلو حرکت میکرد، خطاب به آن زن میفرماید: «هیچ ترس و واهمهای به خود راه مده».
میپرسد: شما کی هستید؟ میفرماید: «من علی بن ابیطالب، و او فرزندم مهدی علیهالسلام است».
آنگاه امیرمؤمنان علیهالسلام خطاب به بانوی بزرگواری که در محضرشان بوده میفرماید:
«قُومی یا خَدیجَةُ وَامْسَحی عَلی عَیْنَیْ هذِهِ الْمِسْکینَةِ»؛ «ای خدیجه(108) برخیز و دست خود را بر دیدگان این زن بینوا بکش».
پس خدیجه برخاسته بر دیدگان او دست میکشد، در همان لحظه ملکه به هوش میآید و میبیند که دیدگانش نه تنها شفا یافته، بلکه از اول هم بهتر شده است.
بانوانی که در معیّت ملکه به مقام حضرت مهدی(عج) شرفیاب شده بودند با یک دنیا شادی و سرور، هلهله کنان او را به حرم مطهر مولای متقیان علیهالسلام میآورند و با نثار صلوات و سلام توجه همگان را به این کرامت باهره جلب میکنند.
و اینک دیدگان او خیلی بهتر از قبل میبیند.(109)
مرحوم نهاوندی به هنگام بروز این معجزه باهره در نجف اشرف حضور داشته و هلهله بانوان همراهِ ملکه را با چشم خود دیده و با گوش خود شنیده، به هنگام تألیف کتاب «عبقری الحسان» داستان ملکه را از روی دستنویس سید محمد سعید نقل کرده، تصریح میکند که وی از علمای اهل سنت بوده، در مدرسه «حمیری» ـ که در طرف شرق وادی السلام و در نزدیکی درب وادی قرار داشت ـ خطیب و مدرّس بوده، مکرّر با او تماس داشته، در قرائت قرآن بینظیر بوده است.
سپس به هنگام گزارش صلوات و سلام و صدای هلهله بانوان مینویسد:
صدای هلهله آنها را اهالی نجف از وادی السلام میشنیدند از جمله مؤلّف این کتاب.
سپس اضافه میکند: الآن که نزدیک چهارده سال از آن قضیّه میگذرد، صدای آنها هنوز در گوشهای من طنینانداز است.(110)
-
4. شیخ محمدتقی قزوینی
یکی از فضلای نجف به نام شیخ محمدتقی قزوینی به مدت 18 سال در مدرسه صدر، در جوار مولای متقیان مشغول تهذیب نفس و تحصیل علوم دین بوده، مبتلا به مرض سل میشود، به طور مداوم سرفه میکرده و به هنگام سرفه کردن از سینهاش خون میآمد، به همین جهت از حجره خود منتقل به انبار مدرسه شد.
وی از شیفتگان حضرت بقیةاللّه (ارواحنافداه) بوده، شب و روز در حرم مولای متقیان از خداوند منان میخواست که توفیق دیدار حضرت صاحب الزّمان علیهالسلام را به او ارزانی دارد.
شبی از شبها حالش بسیار وخیم میشود، از زندگی خود نومید میشود، یک مرتبه حالت مکاشفه به او دست میدهد و میبیند که سقف اطاق شکافت، شخص مجللی از آن روزنه پایین آمد و یک صندلی همراه داشته، آن صندلی را در مقابل او بر زمین نهاد. آنگاه شخصیّت جلیل القدری تشریف فرما شده بر روی آن صندلی قرار گرفت.
متوجه میشود که آن بزرگوار مولای متقیان علیهالسلام میباشد، به محضرش ملتجی میشود، حضرت میفرماید: «اما سینهات خوب شد و خداوند شفایت داد».
عرض میکند: پس آن حاجت مهمتر و آرزوی دیرینهام چه میشود؟
امام علیهالسلام میفرماید:
«فردا پیش از طلوع آفتاب به وادی السلام رفته، در جای بلندی استقرار پیدا کن، فرزندم صاحب الزّمان(عج) با دو نفر دیگر میآید، به آنها سلام کرده، در پشت سرشان حرکت کن.
پس از این مکاشفه سرفهاش کلاً قطع میشود و لذا اطمینان پیدا میکند که وعده حضرت قطعی میباشد. از این رهگذر پیش از طلوع آفتاب به وادی السلام میرود، میبیند که سه نفر از سمت کربلا تشریف میآورند، یکی از آنها جلوتر و دو نفر دیگر پشت سرِ او حرکت میکنند.
این سه نفر از کنار او عبور کرده به مقام حضرت مهدی علیهالسلام تشریف میبرند.
آن شخص برجسته وارد مقام شده، در آن اطاق مشغول عبادت میشود و آن دو نفر در دو طرف درِ ورودی مقام میایستند.
او نیز در کنار آن دو نفر میایستد، تاحوصلهاش تمام میشود و کاسه صبرش لبریز میگردد. وارد مقام میشود و میبیند که در آنجا کسی نیست. دنیا در نظرش تیره و تار میشود و همه روز را در فراق مولایش اشک حسرت میریزد.(111)
-
5. سید هاشم شوشتری
مرحوم نهاوندی از سید کاظم شوشتری نقل میکند که در سال 1357 ه . روزها در نجف اشرف به مقام حضرت مهدی علیهالسلام در وادی السلام مشرف میشدم، روزی در میان راه با آقای سید هاشم شوشتری مصادف شدم و به اتفاق ایشان به مقام حضرت مهدی علیهالسلام مشرف شدم.
به هنگام بازگشت نقطهای را در وادی السلام به من نشان داد و گفت: روزی به هنگام مراجعت از مقام حضرت مهدی علیهالسلام در این نقطه با سید جلیل القدری مواجه شدم که عمامه سبز بر سر داشت. سلام کرد، جواب گفتم و تشریف برد.
شب در عالم رؤیا عدّهای را در همان نقطه دیدم، آن سید نیز به همراه آنها بود، لحظهای بعد راه خود را کج کرد و از آن نقطه تشریف برد، از آنها پرسیدم این سید کیست؟ گفتند: فرزند امام حسن عسکری علیهالسلام میباشد.(112)
-
6. تشرّف بحرالعلوم یمنی
تشرّف بحرالعلوم یمنی در مقام حضرت مهدی علیهالسلام یکی از زیباترین، پربارترین و مهمترین تشرفات در طول غیبت کبری میباشد.
داستان تشرّف این ره یافته یمنی را بارها از مرحوم آیةاللّه میرجهانی(113) با تفصیل تمام شنیده و یادداشت کردهام و اینک فشرده آن را تیمّنا و تبرّکا در اینجا میآورم:
آیةالله میرجهانی که از ملازمان مرجع اعلای جهان تشیع مرحوم آیةالله سید ابوالحسن اصفهانی رحمهالله بود نقل فرمود که روزی در محضر آن مرجع والامقام بودم که نامهای از یک دانشمند زیدی مذهب یمنی به دست ایشان رسید، که اشعار معروف به «قصیده بغدادیه»(114) را در داخل آن قرار داده، خطاب به مرحوم آیةاللّه اصفهانی نوشته بود: اگر جواب قانع کنندهای به این اشعار داشته باشید برای من بنویسید و اگر میخواهید به این کتاب و آن کتاب حواله دهید نمیخواهم.
آیةالله اصفهانی به محرّر خود دستور داد که در پاسخ نامه بحرالعلوم یمنی ینویسد: از شما دعوت میشود که برای زیارت مولای متقیان علیهالسلام به نجف اشرف مشرف شوید، تا پاسخ نامه را حضوری دریافت کنید.
پس از مدتی به سیّد خبر آوردند که بحرالعلوم یمنی با گروهی از علمای یمن به نجف اشرف شرفیاب شده، در فلان منزل رحل اقامت افکنده است.
سید امر فرمود به ایشان اطلاع دهند که آیةاللّه اصفهانی امشب بعد از نماز مغرب و عشاء به دیدار شما خواهد آمد.
پس از اقامه نماز مغرب و عشاء، سیّد در معیّت جمعی از حواریون ـ که من نیز در میان آنها بودم ـ به دیدار بحرالعلوم تشریف بردند.
پس از طرح مسائلی پیرامون امامت و مهدویت، خطاب به بحرالعلوم و هیئت همراه فرمودند فردا شب برای صرف شام منتظر شما هستم.
شب بعد بحرالعلوم با پسرش سید ابراهیم و هیئت همراه به دیدار سید آمدند، ساعتی پیرامون ضرورت شناخت امام زمان(عج) گفتوگو شد، شام در محضر سید صرف شد، آنگاه سیّد به خادم خود «مشهدی حسین» امر فرمود که چراغ را مهیا کند و آماده حرکت باشد.
ما نیز مشتاقانه برخاستیم که در محضر سیّد باشیم، فرمود: فقط سید بحرالعلوم و فرزندش ما را همراهی خواهد کرد.
روز بعد که با سید بحرالعلوم دیدار کردم شرح ماجرا را پرسیدم، گفت: «الحمدللّه ما به مذهب شیعه شرفیاب شدیم و به وجود مقدس حضرت بقیةاللّه(عج) اعتقاد راسخ پیدا کردیم».
پرسیدم: چگونه؟ فرمود: «آیةاللّه اصفهانی حضرت بقیةاللّه(عج) را به ما نشان داد».
پرسیدم: چگونه نشان داد؟ فرمود:
هنگامی که ما در محضر آیةالله اصفهانی بیرون رفتیم نمیدانستیم که کجا میرویم، ایشان ما را تا وادیالسلام برد، در داخل وادی ما را به مقام حضرت مهدی علیهالسلام رهنمون شد. آنجا چراغ را از دست مشهدی حسین گرفت، شخصا از چاهی که در آنجا بود آب بیرون کشید و وضو ساخت، آنگاه به تنهایی داخل مقام شد، دو رکعت نماز خواند، صدای قرائتش کاملاً برای من واضح بود، چون از نماز پرداخت، فضای مقام روشن گردید، گویی صدها چراغ در آن روشن شده است. احساس کردم که با شخصی سخن میگوید، ولی سخنانش بر من روشن نبود.
آنگاه به من امر فرمود که داخل شوم، چون پای در حریم یار نهادم خورشید امامت را دیدم که از افق مقام طلوع کرده است، چون چشمم به جمال عدیم النظیر یوسف زهرا افتاد، از هوش رفتم و دیگر چیزی متوجه نشدم.
پسرش سید ابراهیم ادامه داد:
تنها پدرم وارد مقام شد، من و مشهدی حسین بیرون مقام ایستاده بودیم، نور خیره کنندهای از مقام بیرون میزد. تا پدرم پای در اطاق معروف به مقام حضرت مهدی نهاد، یک مرتبه فریادی کشید و افتاد.
آیةاللّه اصفهانی مرا صدا کرد و فرمود: سید ابراهیم پدرت را دریاب من وارد مقام شدم و دیدم بیهوش افتاده و آیةاللّه اصفهانی شانههایش را مالش میدهد.
آب بردم و بر سر و صورت پدرم ریختم، تا به هوش آمد خود را روی پاهای آیةاللّه اصفهانی انداخت و گفت: من دیگر باور کردم، به هیچ نشان دیگری نیاز ندارم، من به آیین تشیع در آمدم.
چون به منزل آمدیم از پدرم پرسیدم که چه حادثهای رخ داد؟ پدرم گفت: من خورشید فروزان امامت را با چشم خود دیدم و به دست ایشان به حقانیت شیعه اثنا عشری پی بردم. این را گفت و توضیح بیشتری نداد.
آیةاللّه میرجهانی میفرمود: بحرالعلوم به یمن بازگشت و پس از مدتی به محضر آیةاللّه اصفهانی اطلاع داده شد که تا کنون 4000 نفر از ارادتمندان ایشان به مذهب شیعه اثنا عشری مشرف شدهاند.
نگارنده این داستان را یک بار در مشهد و چندین بار در اصفهان از مرحوم آیةاللّه میرجهانی استماع نمودم و فشرده آن در منابع مختلف آمده است.(115)
در پایان با اعتراف به قصور و تقصیر آرزومندیم که در آینده بتوانیم پیرامون وادی السلام و مقام مقدس حضرت ولی عصر(عج) در آن، تحقیق بیشتری نموده، مطالب پربارتری به محضر شیفتگان حضرتش تقدیم نماییم.
پی نوشتها:
1. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 34.
2. همان.
3. فرحةالغریّ، ص 57.
4. مزارات اهل البیت، ص 49.
5. ماضی النّجف، ج 1، ص 246.
6. همان، ص 97.
7. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 34.
8. مصباح الزّائر، ص 117.
9. المزار الکبیر، ص 192.
10. مصباح المتهجّد، ص 745.
11. سفرنامه ابن بطوطه، ج 1، ص 185.
12. بحارالانوار، ج 52، ص 273.
13. بشارة الاسلام، ص 66.
14. کافی، ج 3، ص 243.
15. بحارالانوار، ج 27، ص 307.
16. قاموس الرّجال، ج 4، ص 156.
17. سیر أعلام النبلاء، ج 2، ص 323.
18. ماضی النّجف، ج 1، ص 247.
19. تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 307؛ بحارالانوار، ج 11، ص 333؛ ج 100، ص 387؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 401.
20. بحارالانوار، ج 18، ص 384.
21. کافی، ج 4، ص 197؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 126؛ علل الشرایع، ج 2، ص 422؛ مرآةالعقول، ج 17، ص 21؛ بحارالانوار، ج 11، ص 185؛ وسائل الشیعه، ج 13، ص 209.
22. المزار الکبیر، ص 206؛ اقبال الاعمال، ص 608؛ بحارالانوار، ج 100، ص 374.
23. محجّل: اسبی که قسمتی از پاهای آن سفید و درخشان باشد. [لسان العرب، ج 3، ص 65].
24. شمراخ: سپیدی باریک و هلال گونهای که از پیشانی اسب سوی لبهایش کشیده شود. [فقهاللّغه، ثعالبی، ص 67].
25. دلائل الامامه، ص 458؛ العدد القویّه، ص 75؛ بحارالانوار، ج 52، ص 391؛ ج 94، ص 365؛ منتخب الأثر، ج 3، ص 250.
26. مجمعالبیان، ج 7، ص 235.
27. در کتاب «رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی» ص 23 تا 95 تفسیر 70 آیه از آیات قرآن کریم را به رجعت، از پیشوایان معصوم آوردیم.
28. شیخ حرّ عاملی بیش از 520 حدیث در این رابطه، در کتاب «الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة» گرد آورده است.
29. بحارالانوار، ج 53، ص 123.
30. الایقاظ، ص 82.
31. تفسیرالبرهان، ج 10، ص 172؛ تأویل الآیات، ج 2، ص 762.
32. تفسیر العیاشی، ج 3، ص 37.
33. الایقاظ، ص 330 ـ 333.
34. بحارالانوار، ج 53، ص 43؛ مختصر البصائر، ص 115.
35. الایقاظ، ص 336.
36. مختصر البصائر، ص 120.
37. بحارالانوار، ج 53، ص 104.
38. تفسیر البرهان، ج 10، ص 55.
39. الایقاظ، ص 331؛ مختصر البصائر، ص 112؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 41.
40. تفسیر البرهان، ج 2، ص 437.
41. الایقاظ، ص 335؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 337؛ تأویل الآیات، ج 1، ص 424.
42. کافی، ج 3، ص 131؛ الزّهد، ص 81؛ مرآةالعقول، ج 13، ص 292؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 198؛ ج 53، ص 97.
43. مدینةالمعاجز، ج 3، ص 98؛ بحارالانوار، ج 53، ص 66.
44. ارشاد مفید، ج 2، ص 386؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 165.
45. کافی، ج 3، ص 131؛ مرآةالعقول، ج 13، ص 292.
46. ابوقدامه، حبّةبن جوین، از قبیله عُرَینه، از اصحاب امیرمؤمنان علیهالسلام بود، به سال 76 یا 77 ه . در گذشت. [قاموس الرجال، ج 3، ص 74].
47. کافی، ج 3، ص 243؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 268؛ ج 22، ص 37؛ مرآةالعقول، ج 14، ص 218.
48. بحارالانوار، ج 50، ص 135.
49. قصص الانبیاء، جزایری، ص 258.
50. علامه سید عبدالعزیز طباطبائی، اسوه تحقیق و پژوهش، نواده صاحب عروه و متوفای شب 7 رمضان 1416 ه .
51. المحتضر، ص 4؛ بحارالانوار، ج 27، ص 307.
52. تهذیب الأحکام، ج 1، ص 466؛ کافی، ج 3، ص 243؛ مرآةالعقول، ج 14، ص 220؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 268؛ ج 100، ص 234.
53. ارشاد القلوب، ج 2، ص 441؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 234.
54. الاصول السّتة عشر، اصل زید النّرسی، ص 43؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 292؛ ج 89، ص 284.
55. اجساد جاویدان، ص 334.
56. لئالی الأخبار، ج 4، ص 277.
57. الذریعه، ج 1، ص 100؛ ج 22، ص 218.
58. دارالسلام عراقی، ص 429 ـ 432.
59. اجساد جاویدان، ص 332 ـ 338.
60. ارشادالقلوب، ج 2، ص 439؛ بحارالانوار، ج 100، ص 233.
61. موسوعة العتبات المقدسه، ج 6، ص 245.
62. ارشاد القلوب، ج 2، ص 439.
63. بحارالانوار، ج 100، ص 233.
64. تحفةالعالم، ج 1، ص 319.
65. ماضی النجف، ج 1، ص 96.
66. کشف الاستار، ص 206؛ رخسار پنهان، ص 368.
67. بحارالانوار، ج 52، ص 176.
68. کشف الاستار، ص 206.
69. لوامع صاحب قرانی، ج 8، ص 817.
70. یعنی به سال 1038 ه . (1038=28ـ1066 ه .).
71. لوامع صاحب قرانی، ج 8، ص 664.
72. الذریعه، ج 18، ص 383.
73. ماضی النجف، ج 1، ص 96.
74. بحارالانوار، ج 52، ص 326؛ تاریخ الکوفه، ص 100.
75. یاقوت مینویسد: ثَوِیَّه نام محلی در نزدیکی کوفه میباشد [معجم البلدان، ج 2، ص 87؛ تاریخ الکوفه، ص 162].
76. دلائل الامامه، ص 459؛ حلیةالأبرار، ج 5، ص 343.
77. در جلالت قدر او همین بس که امام باقر علیهالسلام به او فرمود: در مسجد مدینه بنشین و برای مردمان فتوا بده، من دوست دارم که همانند ترا در میان شیعیانم ببینم [معجم الادباء، ج 1، ص 108] و چون خبر ارتحالش به امام صادق علیهالسلام رسید، فرمود: به خدا سوگند، مرگ ابان دلم را به درد آورد [تنقیحالمقال، ج 3، ص 89].
78. کامل الزیارات، ص 34، بحارالانوار، ج 100، ص 241.
79. حیره نام شهری بود در سه میلی کوفه در سرزمین نجف [معجمالبلدان، ج 2، ص 328].
80. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 35؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 399.
81. فرحةالغری، ص 56؛ ترجمه فرحةالغری، ص 80.
82. شیخ طوسی در شمار اصحاب امام صادق علیهالسلام از او به عنوان: «عیسی ابوالفرج السندی» نام برده [رجال شیخ طوسی، ص 259 [و نام او در سلسله روات کلینی در کافی آمده، از جمله: ج 4، ص 409، 428 و 520.
83. فرحةالغری، ص 56؛ ترجمه فرحةالغری، ص 79؛ بحارالانوار، ج 100، ص 246؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 225.
84. مرآةالکمال، ج 3، ص 159.
85. همان، ص 161.
86. مرآةالکمال، ج 3، ص 160 ـ 161.
87. تحفةالعالم، ج 1، ص 319.
88. همان، ص 256.
89. مرآةالکمال، ج 3، ص 161.
90. تحفةالعالم، ج 1، ص 256 و 319.
91. مخزن المعانی، ص 181.
92. الذریعه، ج 20، ص 283.
93. تحفةالعالم، ج 2، ص 252.
94. الذریعه، ج 3، ص 451.
95. کافی، ج 4، ص 572.
96. مرآةالعقول، ج 18، ص 291.
97. بحارالانوار، ج 100، ص 241، 246 و 247.
98. لوامع صاحب قرانی، ج 8، ص 664.
99. الذریعه، ج 25، ص 9.
100. معجمالمطبوعات النجفیّه، ص 376.
101. بحارالانوار، ج 52، ص 176؛ دارالسّلام عراقی، ص 301.
102. اثبات الهداة، ج 3، ص 708؛ منتخب الأثر، ج 2، ص 548.
103. کشف الأستار، ص 206.
104. بحارالانوار، ج 110، ص 174.
105. ملا باقر بهبهانی نیز داستان مفصلی دارد که در دارالسلام عراقی، ص 313 ـ 316 آمده است.
106. پزشک معالج او فقیه گرانمایه سید علی شوشتری بود که سرآمد اطبا بود، ولی به شغل طبابت اشتغال نداشت، فقط شیخ مرتضی انصاری قدسسره را معالجه میکرد، و چون حاج علی محمد از فضلای پارسا بود، او را نیز تداوی مینمود.
107. دارالسلام عراقی، ص 329؛ العبقری الحسان، ج 2، ص 89.
108. ظاهرا این خدیجه دختر مولای متقیان میباشد که در همین منابع در شمار فرزندان امیرمؤمنان از دختری به نام «خدیجه» نام بردهاند که از آن جمله است: ارشاد مفید، ذخائر العقبی، تاریخ یعقوبی، اعلام الوری، روضةالواعظین، مروج الذهب، مناقب آل ابی طالب، مقاتل الطالبییّن، کامل ابن اثیر و غیر آنها، و اینک حرم با صفایی در مقابل مسجد اعظم کوفه، به عنوان حرم خدیجه دخت امیرمؤمنان علیهالسلام همه روزه پذیرای هزاران زائر میباشد.
109. کشف الاستار، ص 205؛ منتخب الأثر، ج 2، ص 540 رخسار پنهان، ص 366.
110. العبقری الحسان، ج 2، ص 164.
111. العبقری الحسان، ج 1، ص 115.
112. همان، ج 1، ص 122.
113. آیةالله سید حسن میرجهانی، متولّد 1319 ه . متوفّای 21 جمادی الثانی 1413 ه . از ملازمان مرحوم آیةالله اصفهانی، صاحب نوائب الدّهور و دهها اثر ارزشمند دیگر و مدفون در بقعه علامه مجلسی در اصفهان.
114. قصیده بغدادیه، در 22 بیت، در انتقاد از اعتقاد به منجی و مهدی موعود سروده شده، پاسخهای فراوانی به نظم و نثر در ردّ آن منتشر شده که از آن جمله است: ردّ بر قصیده بغدادیه؛ الردّ علی القصیدة البغدادیة؛ کشف الأستار؛ نظم کشف الأستار و جز آنها. [کتابنامه حضرت مهدی علیهالسلام ، عناوین فوق].
115. کرامات الصالحین، ص 88؛ جنةالمأوی، ص 364؛ ملاقات با امام زمان، ج 1، ص 264.