ماهان شبکه ایرانیان

۱۰ فیلم اکشن برتر قرن بیست و یکم

بسیاری از فیلم‌ها اکشن خوبی دارند، اما این لزوماً از آن‌ها یک &#۸۲۲۰;فیلم اکشن &#۸۲۲۱; نمی‌سازد

بسیاری از فیلم‌ها اکشن خوبی دارند، اما این لزوماً از آن‌ها یک “فیلم اکشن ” نمی‌سازد. در گردآوری این لیست ما به سمت مدلی اختصاصی‌تر متمایل شدیم و این لیست فیلم‌هایی را شامل نمی‌شود که پایه‌هایشان در سبک‌های ترسناک-جنایی یا درام است، چراکه ایده‌ی مقایسه کردن «سی دقیقه پس از نیمه‌شب» Zero Dark Thirty با «سریع و خشن» Fast and the Furious کار بیهوده و بی‌نتیجه‌ای به نظر می‌رسید. لازم نیست اشاره‌کنیم تعدادی فیلم وجود دارند که طرفداران حرفه‌ای فیلم‌های اکشن معتقدند در هر لیستی از بهترین فیلم‌های اکشن شایسته‌ی توجه هستند، اما این فیلم‌ها در این لیست که از بهترین عنوان‌‌های پس از سال 2000 گردآوری کرده‌ایم حضور ندارند.

فیلم‌هایی که در ادامه می‌آیند از این لیست حذف‌شده‌اند و دلیل آن کیفیت فیلم نیست، بلکه این است که بتوانیم فیلم‌های قابل‌مقایسه با یکدیگر را کنار هم بیاوریم: «وثیقه» Collateral، «جاذبه» Gravity، «بازگشته» The Revenant، «اولدبوی» Old Boy 2003 و «سیکاریو» Sicario. همچنین فیلم‌هایی که در ادامه می‌آیند از این لیست حذف‌شده‌اند صرفاً به این دلیل که در لیست فیلم‌های تخیلی ما آورده شده‌اند و نمی‌خواهیم دوباره‌کاری شود: «گزارش اقلیت» Minority Report، «حمله به بلوک» Attack the Block، «لبه‌ی فردا» Edge of Tomorrow، «تلقین» Inception، «طلوع سیاره‌ی میمون‌ها» Dawn of the Planet of the Apes و «میزبان» The Host.

در پایان لازم به ذکر است موفقیت هیجان‌انگیز «واندر وومن» Wonder Woman احساس نیاز به کارگردان‌های زن و ابرقهرمان‌های زن را پررنگ‌تر می‌کند، چیزی که این لیست هم متأسفانه منعکس می‌کند. بااین‌وجود، فیلم‌های اکشن بسیار بهتر از ژانر‌های دیگر در ارائه‌ی قهرمان‌های زن، ظاهرشده‌اند و این لیست قطعاً با سه فیلم از پنج فیلم برتر به این موضوع صحه می‌گذارد. از مخاطبان دعوت می‌کنیم که فیلم‌های موردعلاقه‌شان را برای ما در بخش نظرات بنویسند.10. بی‌استفاده ـ Haywire
استیون سودربرگ Steven Soderbergh خود را تبدیل به کارگردان فیلم‌های اکشن می‌کند درحالی‌که قهرمان هنرهای رزمی ترکیبی، جینا کارانو Gina Carano جاسوسی می‌شود که به‌حساب همه می‌رسد. وقتی این فیلم نسبتاً ارزان (با بودجه‌ی گزارش‌شده‌ی 25 میلیون دلار) اکران شد با واکنش معمولی منتقدانی مواجه شد که علی‌رغم تحسین کارگردانی اکشن جالب و تمیز سودربرگ Soderbergh، آن را خالی از کاریزما و عمق می‌دانستند. تماشاگران بی‌رحم‌تر بودند و امتیاز D+ سینمااسکور به آن داده و تنها 20 میلیون دلار در باکس آفیس داخل آمریکا برای تماشای آن پرداختند.
اما این تردید‌ها نشان می‌دهد تماشاگران به دنبال نوع دیگری از فیلم بودند. نه هیچ پیامی در لابه‌لای داستان پیچیده‌ی جاسوس‌های دوجانبه وجود دارد و نه تمایلی برای فریفتن مخاطب باشخصیتی کاریزماتیک که آن را ارائه دهد. در عوض، این پاسخ کم کیفیت به این فیلم اکشن آمریکایی تلاش سودربرگ برای تطبیق رویکرد فیلم‌سازی ساده‌شده‌ی او با مهارت‌های فیزیکی کارانو است. کارگردان حتی تا حذف موسیقی دیوید هولمز David Holmes در حین مبارزه‌ی رودررو پیش می‌رود. با در نظر گرفتن مبارزاتی که در مکان‌هایی تنگ مانند اتاق هتل، غذاخوری، جاده‌ی خلوت برفی و ساحلی خالی اتفاق می‌افتند، شاهد آن هستیم که مهم مقیاس نیست، بلکه مهارت است (هم رزمی و هم فیلم‌سازی.) حاصل کار اثری عامه‌پسند، خشن و تغییردهنده‌ی بازی برای فیلم‌سازی ژانری از مرتبه‌ای فرادست است.9. اسپایدرمن 2 ـ (Spider-Man 2 (2004
اکشن اسپایدرمن که مدام در حال تاب خوردن است همیشه برای مطابقت با روش فیلم‌سازی پرهیجان سم ریمی Sam Raimi که نشان از کارهای ژانر کم‌هزینه‌ی اوایل فعالیتش دارد، دست‌مایه‌ی تغییر می‌شود. ریمی با دومین حضورش درصحنه با اسپایدرمن، این رویکرد را کامل کرده بود و چابکی و سرعت را هم‌زمان به شخصیت اضافه کرده بود — مخصوصاً در طول صحنه‌های مجذوب‌کننده‌ی فیلم. تسلط ریمی بر هسته‌ی احساسی شخصیت پیتر پارکر Peter Parker (با بازی توبی مگوایر Tobey Maguire) هم همان‌قدر محکم است. به‌جای جستجو و روایت در گذشته، تقلای پارکر با زندگی دوگانه‌اش در تقابل اصلی و مرکزی فیلم پخته ‌می‌شود. سلاح سری این فیلم و همین‌طور چیزی که بسیاری از فیلم‌های ابرقهرمانی در مورد آن ضعیف عمل می‌کنند، شخصیت ترسناک و چندبعدی ضدقهرمان، دکتر اختاپوس Dr. Octopus است که با لذتی اهریمنی توسط آلفرد مولینا Alfred Molina نقش‌آفرینی شده است.8. شوالیه‌ی تاریکی ـ The Dark Knight
فیلمی که کریستوفر نولان Christopher Nolan در ادامه‌ی «بتمن آغاز می‌کند» Batman Begins ساخت، او را به عنوان کارگردانی واقعاً خلاق در بازآفرینی جنگجوی شنل دار و جایگاه او در گاتهام سیتی Gotham City، مطرح کرد. درحالی‌که نولان در ابعاد روان‌شناسانه‌ی بروس وین Bruce Wayne و بازنشستگی احتمالی او از نبرد با جنایت‌کاران عمیق‌تر می‌شود، در قسمت دوم چاشنی صحنه‌های اکشن را با بدلکاری‌های دقیق‌تر و صحنه‌های بزرگ‌تر بیشتر می‌کند و شروع آن دزدی از بانک در ابتدای فیلم است که دزد را در برابر دزد قرار می‌دهد. جوکر هیث لجر Heath Ledger هم افسارگسیختگی هیجان‌انگیز و خباثتی جدید به مجموعه اضافه می‌کند که به تخریب‌های وسیعی که بر سر راه بتمن قرار می‌گیرند پیچشی روانی‌گونه می‌بخشد. باوجودی که «شوالیه‌ی تاریکی» بیش از دو ساعت و نیم است، این فیلم به لطف سرعت سرگیجه‌آورش بسیار تند می‌گذرد و بیشتر شبیه به سواری روی ترن هوایی با سوختی سنگین است تا تماشای یک فیلم متداول.7. کازینو رویال ـ Casino Royale
اولین فیلم جیمز باند با بازی دنیل کریگ Daniel Craig بر اساس اولین رمان یان فلمینگ Ian Fleming درباره‌ی 007 و یک مأمور کم‌تجربه‌تر بود. این مأموریت، یک مأموریت کلاسیک جیمز باندی است — شکست دادن یک دلال اسلحه در یک بازی پوکر در کازینو رویال — اما «کازینو رویال» این شخصیت را با دادن وجه تاریکی به باند، بازآفرینی کرد. پس از چهار فیلم جیمز باند با بازی پیرس برازنان Pierce Brosnan، مأمور ام‌آی‌سیکس MI6 کریگ Craig، با روح شکنجه‌شده و طنزی خشک، باندی ناپخته‌تر و سرسخت‌تر است؛ و اکشن آن نیز همچنین سرسختانه‌تر از همیشه به نظر می‌رسید. باند یک ساختمان سفارت آفریقایی را در ماداگاسکار منفجر می‌کند و تمام یک ساختمان را در آب‌های ونیز غرق می‌کند و تمام این کار‌ها را بدون از دست دادن حس ماجراجویی رمانتیکش انجام می‌دهد. فیلمی که در آن باند مجوز کشتن افراد را دریافت کرد، بازآفرینی تازه‌ای از این مجموعه بود که به مأمور 007 خشونت بیشتر و همچنین آسیب‌پذیری بیشتری بخشید.6. جان ویک ـ (John Wick (2014
دفعه‌ی بعد که هالیوود از این موضوع شکایت کرد که منتقدان روشن‌فکر متوجه نیستند طبقه‌ی متوسط آمریکا چقدر خواهان فیلم‌های اکشن با بودجه‌ی بالا است، وظیفه‌ی هر طرفدار پر و پا قرص این ژانر است که به جایگزین‌های ممکن در حال نمایش «جان ویک» اشاره کند. با بازی کیانو ریوز Keanu Reeves در نقش مردی که انتقام سگش را می‌گیرد، این فیلم حاصل همکاری دو مسئول سابق ساماندهی بدل‌کاران و کارگردان اکشن واحد ثانویه، بود. این فیلم دقیقاً مطابق سلایق تماشاگران نبود و می‌توانست به‌راحتی مورد بی‌توجهی قرار بگیرد. البته این اتفاق نیفتاد و سخن درباره‌ی نقاط قوتش پس از نمایش فوق‌العاده‌ی آن در جشنواره در دنیای فیلم دهان‌به‌دهان چرخید و همان عده‌ای که فیلم‌های مجموعه‌ای متوسط را مسخره می‌کردند از آن به عنوان قهرمان یادکردند.
«جان ویک» در سادگی خود پیچیده است — با کششی واضح و قابل‌درک، با ریوز در هر ضربه، مشت و شلیکش همراه می‌شویم تا انتقام کامل سگش را بگیرد. نیرویی طبیعی لذت بردن از اینکه «جان ویک» تک‌تک صحنه‌ها را پر از اکشن می‌کند را به مخاطب هدیه می‌کند. کارگردان‌های آن چاد استاهلسکی Chad Stahelski و دیوید لیچ David Leitch حسی از واضح بودن و روان بودن را به تمام حرکات مبارزه و بدل‌کاری اضافه کرده‌اند. با گذشت زمان دنیای فیلم برای ما آشکار می‌شود — گروهی از آدمکش‌های برجسته که در تلاش‌اند یکدیگر را بکشند، حتی وقتی در یک هتل افسانه‌ای گرد هم می‌آیند — که نشان می‌دهد استاهلسکی و لیچ همیشه راهی برای غافل‌گیر کردن ما پیدا می‌کنند.5. بیل را بکش (قسمت اول و دوم) ـ Kill Bill Vol. 1 and Vol. 2
بعد از سه فیلم اول تارانتینو Tarantino، این حس وجود داشت که او یک آمریکایی است که تمام فیلم‌های اکشن خوب آسیایی را دیده است — و توانسته از جذابیت سبک آن‌ها و ابزار‌های عالی داستانی‌شان در فیلم‌هایش استفاده کند — اما در زمره‌ی فیلم‌سازی کارگردان‌هایی که تحسین‌شان می‌کرد، قرار نگرفته است. «بیل را بکش» Kill Bill به سرعت به این حرف و حدیث‌ها پایان داد.
«بیل را بکش» که در اصل یک فیلم بود اما به لطف زمان پخش بیش از چهار ساعت آن به دو قسمت تقسیم شد، ثابت کرد کوئنتین تارانتینو Quentin Tarantino در کنار تمایلی که به خشونت عریان و اکشن‌هایی بی‌نهایت سرگرم‌کننده دارد، از توانایی بالایی در کارگردانی هنرهای رزمی برخوردار است. اوما تورمن در نقش عروس (معروف به مامبای سیاه Black Mamba) آدمکشی است که در پی انتقام از گروه آدمکشی به نام “مارهای وحشی ” که خود قبلاً عوضی از آن بود، است. در هر دو فیلم تورمن Thurman افرادی که در لیست قتل خود دارد را یک‌به‌یک از سر راه برمی‌دارد تا وقتی‌که در محاصره‌ی مزدوران زیادی می‌افتد درحالی‌که تنها سلاحش شمشیر سامورایی‌اش است. صحنه‌های ظریف نبرد این فیلم رقیب جدی فیلم‌های رزمی زمان خود بود، مخصوصاً نبرد پایانی با دختر 17 ساله‌ای که سلاحش گوی تیغ‌دار متصل به زنجیر بود. این ماجرای چهارساعته جلوه‌ای خونین و محتوایی حماسی است و سزاوار آن است که به چشم یک کل واحد دیده شود.4. یورش ـ The Raid
فیلم‌های کمی مانند «یورش» The Raid گرت ایوانز Gareth Evans استخوان‌خرد‌کن ظاهر می‌شوند. «یورش» که تماشاگران را لت‌وپار می‌کند، به صحنه‌های اکشنی می‌نازد که بسیاری از فیلم‌سازان رؤیای از آب درآوردن آن‌ها را دارند. ایوانز این فیلم خود را که محصول سال 2011 است، مملو از صحنه‌های این‌چنینی کرده و داستان خود را مانند شروع احساسی‌ترین و جذاب‌ترین بازی ویدیویی تاریخ، روایت می‌کند. این فیلم برتر جشنواره‌ی کراس‌اور Crossover خیل مخاطبان را با قدرت سهمگین هنرهای رزمی اندونزیایی پنچاک سیلات pencak silat آشنا کرده و دوباره جایگاه بالادست هنرهای رزمی در ارائه‌ی عناوین اکشن را مطرح می‌کند.3. میامی وایس ـ (Miami Vice (2006
به‌استثنای کاترین بیگلو Kathryn Bigelow، هیچ‌کدام از کارگردان‌هایی که در حال حاضر فعال‌اند نمی‌توانند مانند مایکل مان Michael Mann فشار و احساسات عمیقی که شخصیت‌ها تجربه می‌کنند را نمود خارجی ببخشند. در این فیلم که با تاثیرگیری از دنیای «میامی وایس» که مان Mann اولین بار در شبکه‌ی تلویزیون در دهه‌ی 80 معرفی کرد، روان و جذاب از آب درآمده، ترکیب شخصیت‌ها مانند یک دسر شکلاتی خوشمزه است. وقتی این فیلم اکران شد، آن را به خاطر این‌که زور می‌زد جالب باشد، مسخره می‌کردند — با توجه به وجهه‌ی عمومی شخصیت‌های جیمی فاکس Jamie Foxx و کالین فارل Colin Farrell نوشتن فیلم‌نامه‌ی فیلم به صورت خودمحور آسان‌تر بود. این فیلم که به لحاظ بصری مخاطب را میخ‌کوب می‌کند همچنین به عنوان حاصل تأکید مان بر سبک در مقابل موضوع شناخته می‌شود.
آنچه مردم از آن غافل شدند رنگ‌های خارق‌العاده‌ی آن، بافت‌های دیجیتالی شبانه و حرکت‌های رؤیا گونه‌ی آن است. آن‌ها بیش از چیز‌های زیبای خوش‌منظره هستند و در کنار یکدیگر حالت ذهنی شخصیت و همچنین فرا واقعیتی که در آن تمام شخصیت‌های مان وجود دارند را به تصویر می‌کشند. ازنظر تم، این فیلم دنباله‌ی زیبایی از تجربه‌ی طولانی‌مدت مان از بررسی وابستگی شخصیت‌هایش به کارشان است و تلفات انسانی که لازم است برای این کار اتفاق بیفتد (در فیلم جدید این موضوع روشن‌تر می‌شود). مان به خاطر رویکردی مشابه در فیلمی درباره‌ی یک افشاگر درباره‌ی صنعت تنباکو («نفوذی» The Insider) و یا یک فیلم زندگی‌نامه‌ای درباره‌ی محمدعلی کلی Muhammad Ali («علی» Ali) مورد تحسین قرار می‌گیرد، چیزی که مردم متوجه آن نبودند این است که — رها از قید و بند واقع‌گرایی — «میامی وایس» یکی از خالص‌ترین و لذت‌بخش‌ترین روایت‌ها از چشم‌انداز مان است.2. ببر خیزان، اژدهای پنهان ـ Crouching Tiger, Hidden Dragon
ترکیب‌های پشت این فیلم، ایده‌ی بدی به نظر می‌رسید — کارگردانی که در درام مشهور بود یک فیلم ووشیا برای مخاطب غربی بسازد، ستارگان مطرح (یون فانت چو Yun-Fat Chow، میشل یئو Michelle Yeah، زئی ژانگ Ziyi Zhang) ماندارین یاد بگیرند و تمام بدل‌کاری‌ها را خودشان انجام دهند که با موسیقی یو-یو ما Yo-Yo Ma، نوازنده‌ی ویولن‌سل، همراه شود. تمام این‌ها زیاد از حد به نظر می‌رسد؛ اما کارگردان انگ لی Ang Lee و نویسنده/تهیه‌کننده جیمز شیمس James Schamus با داشتن رویکرد یک موزیکال آمریکایی به این فیلم، همه‌چیز را کنار هم جمع کردند. احساسات زیرپوستی شخصیت‌ها و تقابل‌های آن‌ها به زیبایی درصحنه‌های اکشن دل‌چسب به نمایش درآمده که هم چشم‌نواز و بسیار زیبا هستند و هم به‌شدت احساس‌برانگیز. نتیجه‌ی کار هم همین‌قدر قابل‌ملاحظه بود و این فیلم بر سر راه خود برای تبدیل‌شدن به پرفروش‌ترین فیلم زبان خارجی تاریخ آمریکا، 10 نامزدی اسکار، ازجمله نامزدی بهترین فیلم را دریافت کرد. مهم‌تر از آن موفقیت آن درهای ورود فیلم‌های اکشن آسیایی خوب را به بازار آمریکا گشود که تا قبل از آن مورد بی‌توجهی قرار می‌گرفت.1. مکس دیوانه: جاده خشم ـ Mad Max: Fury Road
در ساختن فیلم‌های انیمیشنی، جورج میلر George Miller فارغ از محدودیت‌های عملی بود و می‌توانست دوربین را دقیقاً هر جا که دوست دارد بگذارد. سپس در سن 75 سالگی به صحرا رفت و تلاش کرد همین کار را انجام دهد (با 40 بار تنظیم برای هر صحنه) و یک فیلم تعقیب و گریزی پسارستاخیزی اکشن پرسرعت ساخت؛ و استودیویی پیدا کرد تا هزینه‌ی 150 میلیون دلاری‌اش را بپردازد. وجود داشتن فیلم به‌تنهایی معجزه به نظر می‌رسد. صحنه‌های اکشن فشرده و بسیار سریع هستند اما آن‌قدر کامل ارائه می‌شوند که هرگز مخاطب را مأیوس نمی‌کنند. میلر Miller همچنین از داشتن جلوه‌های عجیب‌وغریب، مانند نوازند‌ه‌ی که گیتارش مشعل آتش دارد، خودداری نمی‌کند و ثابت می‌کند که حتی یک کارگردان جدی اکشن می‌تواند با چیزهایی که دارد سرگرم شود.
اما زیر تمام این‌ها، روح تاریکی در این فیلم وجود دارد که پس از هر بار تماشا، آن را عمیق‌تر و شدید‌تر حس می‌کنیم. درباره‌ی این‌که این فیلم درواقع یک بیانیه‌ی فمینیستی است یا یک سوءاستفاده، حرف‌های زیادی زده‌شده؛ چراکه در جای‌جای فیلم زنان زیبای زندانی در لباس‌های پاره دیده می‌شوند. بااین‌حال از این تصویر آرایی زیبای مقهور سازی، فیوریزا (شارلیز ترون Charlize Theron)، بزرگ‌ترین شخصیت میلر، به پا می‌خیزد و فیلم را از مکس می‌رباید و با گروه نه‌چندان ضعیف زنان زندانی می‌خواهد دنیا را از جهنمی که مردان وحشی درست کرده‌اند نجات دهد. دنیای فیلم در ابتدا تا حدی تناقض‌آمیز به نظر می‌رسد — نمودی موضوعی از سبک اکشن قابل‌توجه میلر —سپس به جستجویی ژرف برای آزادی بدل می‌شود. به‌ندرت در تاریخ فیلم‌ها که خود عمر زیادی ندارد، فیلم‌سازی توانسته چنین اوج بگیرد و اثری از خود بر جای بگذارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان