نقیض مطلقه (۱)

چکیده: بحث از نقیض مطلقه یکی از روی آوردهای مورد پژوهانه در شناخت تناقض و تمایز آن از ایهام تناقض است . ابن سینا، دیدگاه منطق دانان پیشین را در تحلیل نقیض مطلقه مخدوش دانسته و خود تحلیل تازه ای ارائه کرده است . نقیض مطلقه بر مبنای قوم، مطلقه است در حالی که از نظر ابن سینا بین دو مطلقه مختلفة الکیف و الکم ، ایهام تناقض است و نه تناقض . وی بر آن است که نقیض مطلقه، دائمه است .
از آنجا که همه منطق دانان پیشین بویژه معلم اول را نمی توان بسادگی به اشتباه متهم کرد، بوعلی بر آن است که توجیهی بدست آورد تا بر اساس آن بتوان گفت نقیض مطلقه، مطلقه است . وی دو توجیه بدست می دهد: توجیه نخست آن است که ساختار معنایی مطلقه را از شمول، فروتر آورده و به معنای عرفیه تقلیل دهد و توجیه دوم تقیید عقدالوضع به زمان معین است . خواجه طوسی « رحمه الله » به توجیه اول بوعلی ملاحظه انتقادی دارد . از نظر وی اگر مطلقه به معنای عرفیه باشد نمی توان گفت نقیض مطلقه، مطلقه است; چرا که در این صورت نیز با ایهام تناقض مواجه هستیم و نه با تناقض; بلکه باید گفت نقیض مطلقه ای که به معنای عرفیه است، حینیه مطلقه است . 
اهمیت بحث از تناقض
نخستین اصل در تفکر آدمی که بنیان اندیشه بر آن نهاده شده است ، اصل امتناع ارتفاع نقیضین است که منطق دو ارزشی بر آن استوار می شود و نظامهای فلسفی و کلامی، سازگاری خود را با محک آن می سنجند . برهان خلف که رایج ترین شیوه استدلال است بر تناقض گریزی مبتنی است . نشان دادن تقابل در آرای یک فرد و یا یک نظام فکری، مؤثرترین روش ابطال یک دیدگاه است . به همین جهت فارابی معتقد است ارسطو با تکیه بر ساختار خود ستیزی معمای "کل کلامی باطل" آرای پیش سقراطیان را به نقد کشید . (2) و به همین دلیل است که متکلمان از معماهایی که ساختار خودستیزانه دارند، مانند معمای جذر اصم، در نقد دیدگاههای رقیب بسیار بهره برده اند . (3)
داستان تناقض در دانش منطق اهمیت بیشتری دارد زیرا قواعد استنتاجی منطق حجت بر دو قسم است: مباشر و غیر مباشر . در میان استنتاجهای غیر مباشر، قیاس اقترانی شکل اول و قیاسهای استثنایی بدیهی الانتاج اند اما سایر استنتاجها غیر بدیهی اند و اثبات آنها بر قاعده تناقض (امتناع ارتفاع و اجتماع نقیضین) مبتنی است . به عنوان مثال قواعد عکس، بر اساس آن اثبات می شود . از این رو حتی تبدیل شکلهای قیاس اقترانی غیر شکل اول به شکل اول و اثبات آنها از این طریق ، بر قاعده تناقض مبتنی است .
تشخیص تناقض در آرا و توانایی در رفع ایهام تناقض، دو مهارت لازم در منطق کاربردی است که آموزش دانش منطق مدعی ارائه آن است . بنابر این بحث از تناقض هم در معرفت منطقی و هم در مهارت منطقی اهمیت فراوانی را داراست .
بحث از تناقض دو گونه است: بحث کلی که به طرح کلیات مانند تعریف تناقض و شرایط منطقی آن می پردازد و بحث مصداقی و موردی که از تناقض در قضایای مطلقه و موجهه سخن می گوید . هر دو بحث از جهت کسب مهارت منطقی اهمیت دارند چون مکمل یکدیگرند . از این رو تشخیص تناقض و توانایی در رفع ایهام تناقض منوط به هر دو گونه بحث است .
منطق دانان علاوه بر مسائلی که در مبحث کلی تناقض ذکر کرده اند، بحث موردی از تناقض در باب قضایای عاری از جهت (مطلقه عامه)، به میان نمی آورند; اما در باب قضایای موجهه به تفصیل سخن گفته اند . ابن سینا در کتاب الاشارات و التنبیهات که متضمن روش و اندیشه نوین بوعلی در منطق است، بحث از نقیض مطلقه را به تفصیل می آورد . وی آنچه را بر مبنای پیشینیان، تناقض در قضایای مطلقه انگاشته می شود، ایهام تناقض می داند و خود راهی جدید در این باب می گشاید . دیدگاه پیشینیان
ارسطو طالیس، معلم اول، در کتاب العباره می گوید:
"ایجاب و سلب در صورتی به نحو تناقض متقابل هستندکه درخصوص امری بعینه گفته شود که کلی، کلی نیست; مانند:
1) هرانسان سفید پوست است و چنین نیست که هر انسان سفید پوست است .
2) هیچ انسانی سفید پوست نیست و برخی انسانها سفید پوست هستند . (4)
مثالهای ارسطو، قضایای مطلقه است و توجه به اختلاف دو مدرسه رقیب بین شارحان یونانی ارسطو در تفسیر مطلقه در این خصوص، تاثیری ندارد . تئوفراستوس (شاگرد و جانشین ارسطو) و تامسطیوس، مطلقه را اعم از ضروری دانسته اند ولی اسکندر فرودیسی و پیروانش آن را خالی از ضرورت انگاشته اند . بر مبنای هر دو گروه، قضایای یاد شده مطلقه است و دو مثال ارسطو بوضوح نشان می دهد که از نظر وی نقیض مطلقه، مطلقه است .
بر این مبنا قدما در بیان تناقض در قضایای غیر موجهه تنها به اختلاف در کم و کیف بسنده کرده اند . اخوان الصفا، به عنوان نمونه، گویند: "اگر دو قضیه از حیث کیفیت و کمیت اختلاف داشته باشند، متناقض هستند مانند:
3) هر انسان کاتب است و چنین نیست که هر انسان کاتب است . (5)
امروزه نیز در متون متداول چنین تحلیل می شود . وقتی از نقیض "هر دانشجویی کوشا است" می پرسیم، گفته می شود: "برخی از دانشجویان کوشا نیستند . " انتقاد بوعلی از تحلیل قدما
بوعلی دیدگاه پیشینیان را ساده انگارانه و ناشی از قلت تامل می داند . از نظر وی کسی که نقیض مطلقه را مطلقه می داند در واقع به شرایط منطقی تناقض توجه ندارد . با توجه به اینکه مطلق عبارت است از تحقق حکم در یکی از زمانهای سه گانه، دو قضیه مطلقه ای که در کم و کیف اختلاف دارند، با هم، قابل صدق اند و لذا تناقضی ندارند . وی متذکر می شود که دو مطلقه در ظاهر متضاد با هم قابل صدق اند . بنابراین در واقع در دو مطلقه "هر دانشجویی کوشا است" و "هیچ دانشجویی کوشا نیست" تضادی وجود ندارد بلکه ابهام تضاد است . به همین صورت نیز بین دو مطلقه " هر دانشجویی کوشا است" و "برخی از دانشجویان کوشا نیستند" تناقضی وجود ندارد و متناقض انگاشتن آنها از سوی قدما، ایهام تناقض است .
دلیل بوعلی واضح است . ساختار معنایی مطلقه ، فعلیت حکم در زمانی است و لذا دو مطلقه ای که کم و کیف آنها مختلف است، ممکن است در دو زمان مختلف صادق باشند و لذا تنافری با هم نداشته باشند . آنچه شیخ در تحلیل ساختار مطلقه مورد تامل قرار می دهد، قید (سور) وجودی زمان است . وقتی می گوییم هر دانشجویی کوشاست، در واقع گفته ایم، زمانی وجود دارد که در آن زمان هر دانشجویی کوشاست .

و وقتی می گوییم برخی دانشجویان کوشا هستند، در واقع گفته ایم زمانی وجود دارد که در آن زمان برخی از دانشجویان کوشا نیستند .

و البته با توجه به عدم وحدت زمان در هر دو مورد، تناقضی بین آنها نیست . یکی از مواضع ایهام تناقض، عدم وحدت زمان است .
ابن سینا برقوم خرده گرفته است که در تناقض مطلقه ها، به اختلاف در جهت توجهی نشده است . در حالی که در دیدگاه بوعلی اختلاف در کم، کیف و جهت، شرط وقوع تناقض است . به تعبیر حکیم سبزواری:
و اختلفا کیفا و کما وجهة
و الوحدة فی ماعدا متجهة (6)
دو قضیه تناقض در سه عنصر کم، کیف و جهت مختلفه اند و در غیر آن سه، اتحاد دارند . باید به این نکته توجه کرد که به دلیل ابتنای قواعد غیر بدیهی منطقی، مانند قواعد عکس، اقترانی های غیر شکل اول بر اصل تناقض دیدگاه بوعلی در سایر مباحث مؤثر است . به همین دلیل بوعلی در مسائلی چون عکس و بسیاری از مختلطات، دیدگاه قوم را نقد می کند . به عنوان مثال وی دیدگاه قوم را در خصوص اینکه عکس سالب کلی مطلقه، مطلقه است نمی پذیرد و آن را بر انگاره متناقض بودن در مطلقه، مبتنی می داند . (7)
ابن سینا پس از مخالفت با انگاره "نقیض مطلقه، مطلقه است" بیان می کند که نقیض مطلقه عامه، دائمه است و آن را در قضایای چهارگانه محصوره نشان می دهد: مثال: هر دانشجویی کوشا است، برخی دانشجویان کوشا نیستند همیشه .
دلیل بیان شیخ این است که مطلقه حداقل به معنای فعلیت حکم است و نقیض فعلیت، دوام طرف مقابل است . براین اساس دو قضیه یاد شده متناقض هستند .

نقیض مطلقه خاصه (مثل وجودیه لادائمه)، دوام طرفین به نحو منفصله منع خلد است; زیرا وقتی گفته می شود «هر تلاشگری خسته می شود نه همیشه » مراد این است که: هر تلاشگری خسته می شود و هیچ تلاشگری خسته نمی شود و لذا این قضیه مرکب عطفی از دو مطلقه عامه است و بر اساس بیان بو علی نقیض آن عبارت است از:
یا برخی تلاشگران خسته نمی شوند همیشه، و یا برخی تلاشگران خسته می شوند همیشه . دو تدبیر بوعلی در توجیه دیدگاه پیشینیان
بوعلی خود را در معرض نوعی تعارض می یابد . از طرفی طبق تحلیل دقیق و منطقی نمی توان گفت نقیض مطلقه، مطلقه است اما از طرف دیگر چگونه می توان همه منطق دانان پیشین را به اشتباه، ساده انگاری و قلت تامل متهم کرد . وی بر این اساس برون شدی را جستار می کند تا بر اساس آن، انگاره "نقیض مطلقه مطلقه است" را توجیه کند . وی دو تدبیر در توجیه این انگاره می اندیشد:
تدبیر نخست این است که مطلقه عام الاطلاق را از حیث ساختار معنایی محدود کنیم و آن را به معنای دوام وصفی (عرفیه عامه) بدانیم . همان گونه که سلب کلی در زبان عرفی (فارسی و عربی) به معنای عرفیه عامه است . وقتی می گوییم هیچ بشری حجر نیست در واقع می گوییم هیچ یک از افراد بشر مادامی که بشر است، حجر نیست . در باب موجب کلی و دو جزیی نیز چنین معنایی را قصد می کنیم . شیخ در مواضع متعدد اشاره کرده که چنین برداشتی از مطلقه درست نیست اما در اینجا بر آن است که اگر کسی چنین فهمی از مطلقه داشته باشد در آن صورت می توان گفت: نقیض مطلقه، مطلقه است زیرا مطلقه را به معنای عرفیه دانسته و در واقع گفته است: نقیض عرفیه (دوام وصفی) مطلقه است; در این صورت می توان گفت «هر دانشجویی کوشا است » نقیض «برخی از دانشجویان کوشا نیستند» است . زیرا گزاره اول متضمن دوام است و نقیض دوام فعلیت است . (8)
تدبیر دیگر این است که عقد الوضع مطلقه را در هر دو مورد (اصل و نقیض) به زمان معین محدود کنیم . در این صورت می توان گفت نقیض "هر کوشایی موفق است" این است که "برخی از کوشاها موفق هستند" زیرا مراد از هر کوشایی و برخی کوشاها، مجموعه کوشاهایی است که در زمان معین هستند و لذا به شکل مجموعه معین درآمده اند . انتقاد خواجه طوسی
موضع خواجه طوسی نسبت به دیدگاه قوم (مطلقه انگاری نقیض مطلقه) همان موضع بوعلی است . از نظر وی، همان گونه که در تجرید المنطق (9) و اساس الاقتباس (10) تصریح کرده است، نقیض مطلقه عامه، دوام است و نقیض دوام، مطلقه عامه . اما او در شرح خود بر اشارات بوعلی، ملاحظه انتقادی دقیقی را بر تدبیر نخست ابن سینا مطرح کرده است . وی این سؤال را طرح می کند که مراد بوعلی از اینکه اگر مطلقه به معنای عرفیه باشد، "نقیض مطلقه، مطلقه است"، چیست؟ اگر مراد این است که نقیض مطلقه عرفیه، مطلقه عرفیه است، مسلما این دو قضیه متناقض نیستند بلکه متضاد هستند زیرا هر دو قابل صدق نیستند اما هر دو قابل کذب هستند . مانند مثال زیر:
هر دانشجویی کوشا است همیشه، مادامی که دانشجو است و برخی از دانشجویان کوشا نیستند همیشه، مادامی که دانشجو هستند . و اگر مراد وی این باشد که نقیض مطلقه عرفیه، مطلقه عامه یا مطلقه خاصه است، در این صورت نیز سخن وی باطل است چرا که اگر حکم عرفی، عرفی خاصه (دوام وصفی لادوام ذاتی) باشد هر دو طرف تناقض ادعا شده، قابل صدق است . بنابراین دو قضیه زیر متناقض نیستند:
هر کوشایی موفق است مادامی که کوشا است نه ذاتا .
برخی از کوشاها موفق نیستند بالذات .
خواجه با تحلیل دقیق خویش نشان می دهد همان سهل انگاری که بوعلی در تحلیل قوم از نقیض مطلقه کشف کرده است در تحلیل خود وی نیز قابل مشاهده است . بوعلی می گفت قوم در انگاره "نقیض مطلقه، مطلقه است"، سهل انگارانه به یکی از مهمترین شرایط تناقض (وحدت زمان) توجه نکرده است و لذا دچار ایهام تناقض شده است و آنچه را که متناقض نیست متناقض پنداشته است .
خواجه طوسی نیز نشان می دهد که تحلیل بوعلی در این دیدگاه که اگر مطلقه به معنای عرفیه باشد، می توان گفت نقیض مطلقه، مطلقه است، بر قلت تامل نسبت به شرایط تناقض مبتنی است . زیرا یکی از وحدتهای لازم در تناقض، وحدت شرط است . اگر مطلقه به معنای عرفیه باشد، حکم در این قضیه مشروط به وصف است; دوام وصفی، اگر چه نقیض دوام، فعلیت طرف مقابل است . اما چون قضیه اصل، مشروط به دوام وصف است، نقیض نیز باید مشروط به وصف باشد . بر این اساس نقیض مطلقه عرفیه، حینیه مطلقه (مطلق وصفی) است . پس دو قضیه زیر متناقض اند:
هر دانشجویی کوشا است مادامی که دانشجو است (مطلقه به معنای عرفیه).
برخی دانشجویان کوشا نیستند بالفعل وقتی که دانشجو هستند (حینیه مطلقه).
عبارت خواجه چنین است: «بلکه حقیقت آن است که نقیض مطلقه عرفیه، مطلقه عامه وصفیه مخالف - در کم و کیف - است زیرا مقابل دوام، اطلاق عام است و از آنجا که دوام در این قضیه، مقید به حسب وصف عنوانی موضوع است، شایسته آن است که اطلاق عام نیز به حسب وصف باشد; چرا که اتحاد شرط در دو طرف نقیض ضروری است .» (11)
تحلیل خواجه طوسی علاوه بر آنکه دقت تامل اعجاب انگیز او را نشان می دهد، از حیث کاربردی برای منطق آموزان نیز بسیار مفید و لازم است . آموختن شرایط منطقی تناقض، اگر در مقام کاربرد مورد توجه قرار نگیرد، ارزشی ندارد . تامل در این شرایط است که تمایز تناقض و ایهام تناقض را نشان می دهد . بوعلی بر غفلت قوم از توجه به یکی از شرایط تناقض (وحدت زمان) خرده گرفته و خواجه نیز غفلت بوعلی از تامل در یکی دیگر از شرایط تناقض (وحدت شرط) را نشان داده است .
پی نوشت:
1) نوشتار حاضر را مرهون دروس شرح منطق اشارات استاد ارجمند آقای دکتر احد فرامرز قراملکی هستم .
2) فارابی: المنطقیات، تصحیح محمد تقی دانش پژوه، قم، 1408ق، ج 1، ص 246 و ج 2، ص 348
3) فرامرز قراملکی احد: معمای جذر اصم نزد متکلمان، خردنامه صدرا، ش 5 - 6، سال 1375، ص 67 - 73
4) ر . ک: بدوی - عبدالرحمن: منطق ارسطو، دارالقلم، بیروت، 1980، ج 1، ص 106
5) اخوان الصفا، الرسائل، قم، 1405 ق، ج 1، ص 418
6) حکیم سبزواری: اللئالی المنتظمة، (منظومه منطق، مبحث تناقض)
7) شرح اشارات، ج 1، ص 196 - 197
8) شرح اشارات، ج 1، ص 188
9) الجوهر النضید، انتشارات بیدار، 1363، ص 77
10) اساس الاقتباس ، انتشارات دانشگاه تهران، 1361 ، ص 155
11) شرح اشارات، ج 1، ص 189
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر