قرآن و آفرینش انسان
سخن گفتن درباره ی انسان در عین آسانی، از سختی خاص خود برخوردار می باشد، چون شناخت انسان از مسایلی است که به سادگی دسترسی به آن ممکن نمی باشد; زیرا انسان دارای گرایشات متعدد و دارای جنبه معنوی می باشد و مطالعه وتحقیق در هر کدام از خصوصیات انسان نیاز به وقت زیاد و نوشتن مطالب متعدد دارد. لذا در کتب فراوانی از زاویه های گوناگون، انسان را مورد بررسی قرار داده اند. و از آنجا که قرآن کتاب وحی می باشد و کلام خداوند است که خود خالق انسان می باشد بهترین نظریات در مورد انسان را می توان در این کتاب آسمانی دریافت کرد. از این رو، بحث را بیشتر بر نظریه ی قرآن متمرکز کرده، نکاتی را در باب «قرآن و انسان » ذکر می کنیم.
مبدا آفرینش انسان
بحث خلقت انسان از بحث های بسیار رایج در بین اهل نظر و مطالعه می باشد. برای پی بردن به این مطلب که این مسئله همواره مورد بحث بوده است چند نظریه را یادآوری می کنیم. درباره چگونگی پیدایش نوع آدم در زمین دو نظر است: یکی آرای فلسفی قدیم و ظواهر دینی که از این نظر انواع و اصول خلقت بدون سابقه پدید آمده، و نظر استقرایی دیگر که از فروع فلسفه نشو و ارتقا و تکامل است پیدایش انواع را از دانی به عالی و به هم پیوسته می شمارد و هر نوع پایین را با گذشت زمان و تاثیر محیط منشا نوع بالاتر می داند جزئیات این نظریه از جهت تجربه و کلیات این نظریه از جهت ادله ی فلسفی چنان که باید اثبات نشد. (1)
«خلاصه نظریه دوم این است که زمین یکی از سیارات قطعه از خورشید جدا شده و ابتداء در حال فروزندگی و میعان بوده است پس رفته رفته در اثر عوامل مخصوص سرد شده و باران های سنگین بر آن باریده و سیلها جاری شده و دریاها پدیدار گردیده سپس یک سلسله ترکیباتی بین آب و زمین پیدا شده و نباتاتی دریایی روییده است این نباتات که دارای باکتری های زنده بود متکامل شده و در نتیجه ای آنها ماهی و سایر حیوانات دریایی پدید آمده و سپس به ترتیب ماهی پرنده (ذو حیاتین) حیوان خشکی و انسان به وجود آمده است و تمام این مراتب در اثر تکامل است که ترکیبات زمین به خود دیده و به دنبال آن گیاهان و حیوانات دریایی و حیوانات ذو حیاتین وحیوانات خشکی وبالاخره انسان به وجود آمده است ». (2)
علامه طباطبایی رحمه الله در رداین نظریه می گوید: این فرضیه، دلیل مخصوصی آن را اثبات نمی کند و می توان فرض کرد که انواع به طور کلی از هم جدا و مستقل باشند بدون این که تطوری که نوعی را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید بلی صرفا یک سلسله تطوراتی سطحی در زمینه حالات هر نوع وجود دارد بدون این که ذات آنها دستخوش تحول شود و تجربه تحول فردی را از یک نوع به نوع دیگر مشاهده ننموده است و هرگز دیده نشده میمونی به انسان تبدیل شود. (3)
درباره چگونگی آفرینش انسان و همچنین سایر موجودات زنده از دیرباز دو عقیده متضاد در میان دانشمندان وجود داشته است گروهی از دانشمندان معتقد به استقلال انواع جانداران و عدم تکون نوعی از نظر نوع دیگر و گروهی دیگر طرفدار تبدل انواع بودند. اعتقاد به تبدل انواع به بعضی از فلاسفه یونان باستان نسبت داده می شود; در قرون جدید طرفدارانی پیدا کرده است که مهمترین آنان «چارلز داروین » طبیعی دان انگلیسی قرن نوزدهم می باشد. (4)
داروین دو نظر پر سر و صدا عرضه کرد یکی درباره ی کلیه موجودات زنده و دیگری درباره ی خصوص انسان. به موجب نظریه اول که در کتاب «اصل انواع » منتشر شد همه انواع حیوانات در اصل از یک نوع سرچشمه گرفته، رفته رفته یک نوع به دو نوع و بعد به چند نوع تبدیل شده است. نظریه دوم که در کتاب «اصل انسان » عنوان شده است می گوید انسان که یکی از انواع موجودات زنده است با میمون از یک منشا بوده و این دو دارای اجداد مشترکی بودند. (5)
در نظریه دوم، داروین و پیروانش معتقدند که تفاوتهای بین انسان و حیوان را ناچیز یافته، قبایل بدوی بازمانده، طبق توصیفی که داروین از آنها به دست می دهد همان حلقه ی مفقوده بین انسان و حیوانند. و دانشمند دیگری ادعا کرده بین انسان و عالیترین میمونها تفاوت کمتری هست تا بین عالیترین و پست ترین میمونها. (6)
مبدا و مراحل تکامل خلقت انسان در قرآن
بعد از این که دو نظریه مطرح در بین صاحب نظران را اجمالا بیان کردیم وقت آن رسیده است که خود را در محضر قرآن قرار دهیم و ببینیم قرآن با کدامیک از دو نظریه هماهنگی و موافقت دارد یا این که نظر سومی را دارد. این که انسان ابتداء به صورت مستقل خلق شده یا این که تکامل یافته از موجودات زنده دیگر می باشد در قرآن کریم می خوانیم :
«ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون ».
«همانا مثل خلقت عیسی علیه السلام در خارق العاده بودن به امر خدا مانند خلقت آدم بوده است که خدا او را از خاک آفرید پس بدان خاک گفت بشری به حدکمال باش هماندم چنان گردید».
جریان حضرت عیسی علیه السلام را در جنبه استقلال آن به حضرت آدم علیه السلام که کاملا مستقل به وجود آمده است مقایسه می کند. یعنی تصریح دارد که اصل آدم به صورت مستقل از خاک گرفته شده است و قرآن نه پدر و مادری برای آدم قایل می باشد و نه آدم را تکامل یافته از موجودات دیگر می داند. و در آیه «بداء خلق الانسان من طین » (7) ابتدای خلقت انسان را از طین می داند نه از راه دیگر. پس قرآن انسان را نوعی مستقل فرض کرده است و فرضیه تکامل انواع که در نتیجه آن انسان از نوع دیگر به وجود آمده باشد مورد قبول قرآن نمی باشد. آنچه را که قرآن از آن حکایت می کند مراحلی را خاک پشت سر گذاشته تا انسان به وجود آمده است حالا این که این مراحل چگونه گذشته است تصریحی در این زمینه ندارد. مثلا آیه
«و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین » (8)
یعنی بعد از مرحله تراب مرحله دیگری که مخلوط آب و خاک می باشد که همان گل می باشد، آن هم می فرماید گل خالص در سیر تکاملی انسان به عنوان یکی از مراحل آمده است. و علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید :«منظور از انسان نوع انسان است پس شامل آدم و مادون آن می شود و مراد از خلق ، خلق ابتدایی است که همان حضرت آدم علیه السلام می باشد» (9) بعد از مرحله گل شدن قرآن حکایت از گل و لای تغییر یافته می کند:
«لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون ». (10)
معلوم می شود که در آن گل هم فعل و انفعالاتی دیگر به وجود آمده است و صرفا گل تازه و جدید به دست آمده نبوده است، بلکه حالت دیگری بر آن دست داده است . مرحله دیگر که قرآن کریم از آن خبر می دهد:
«خلق الانسان من صلصال کالفخار». (11)
صلصال را علامه طباطبایی رحمه الله به معنی گل خشک معنی کرده است. (12)
گل بعد از این که مراحل چندگانه را پشت سر گذاشت به صورت خشک شده در آمد و شکل خاصی به خود گرفت و دیگر آن حالت نرم و شکل پذیری قبلی را ندارد، از آن به صلصال تعبیر می کنیم.
حال وقت آن رسیده است که دو مطلب را مورد توجه قرار دهیم :
اول این که طبق قرآن کریم اصل انسان از چه می باشد آیا انسان خود مراحل خلقتش از خاک شروع شده و سیر تکاملی طی کرد یا این که انسان تکامل یافته موجودات دیگر است؟
مطلب دیگر که در مورد انسان باید روشن شود این است که این مراحل تکامل آیا به سرعت سپری شد و لحظه ای انسان خلق شده یا این که مدتی در سیر تکاملی مراحل طی شد؟
در مورد نکته اول که اصل انسان استقلالا است نه تکامل یافته موجودات دیگر، آیات قرآن به خوبی این مطلب را دلالت دارند و قرآن کریم مراحل پنجگانه ای را بیان می کند:
مرحله اول: خلقت را از تراب شروع می کند.
مرحله دوم: همان طین که مخلوط آب و خاک یعنی گل می باشد.
مرحله سوم: سلاله از طین که همان گل خالص است.
مرحله چهارم:
«صلصال من حماء مسنون »
که عبارت از گل و لای تغییر یافته می باشد.
مرحله پنجم: «صلصال کالفخار»: گل خشک شده مانند کوزه می باشد.
مجمع البیان مراحل چندگانه را بدین عبارت مطرح می کند: «اصل آدم کان من تراب و ذلک قوله «خلقه من تراب » ثم جعل التراب طینا و ذلک قوله: «خلقه من طین » ثم ترک ذلک الطین حتی تغیر و استرخی و ذلک قوله: «من حماء مسنون » ثم ترک حتی جف وذلک قوله: «من صلصال » فهذه الاقوال لا تناقض فیها اذ هی اخبار عن حالاته المختلفة ». (13)
از عبارت مجمع هم به راحتی و روشنی مراحل پنجگانه فهمیده می شود پس بنابر دیدگاه قرآن خلقت انسان از خاک شروع می شود سپس وارد مرحله دوم که مخلوط آب و خاک است و بعد از آن گل خالص و سپس بعد از تغییراتی در آن به صورت خشک در آمده و آماده پذیرش روح می شود. پس از نظر قرآن انسان موجودی مستقل می باشد نه این که از تکامل موجودات دیگر به وجود آمده باشد، و انسانهای فعلی از نسل ابوالبشر یعنی حضرت آدم علیه السلام می باشند.
اما در مورد نکته دوم; که آیا این مراحل به سرعت طی شده است یا به کندی؟ گرچه قرآن تصریحی در این باب ندارد، اما با دقت در آیات ،بیشتر استشمام تدریجی بودن و کندی می شود یعنی مراحل به صورت طبیعی طی شده است. با توجه به این که عوامل طبیعی هم از عمال خداوند می باشد در واقع خالق خداوند است. قول ضعیفی هم در ذیل آیه
«هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا» (14)
قبل انه اتی (15) علی آدم (16) اربعون سنة لم یکن شیئا مذکورا لا فی السماء و لا فی الارض بل کان جسدا ملقی من طین قبل ان ینفخ فیه الروح (17) .
نکته دیگر از آنجا که قرآن شریف برای مردم آمده است و فهم متوسط مردم را در نظر گرفته است فهم عرفی از مراحلی که قرآن کریم یاد می کند این است که بین هر مرحله با مرحله دیگر مدتی فاصله شده باشد و اگر همه مراحل یک لحظه طی شده باشد عرفا دیگر به آن اطلاق مرحله نمی شود گرچه با دقت عقلیه به آن اطلاق مرحله بشود.
اشکال: با توجه به آیه «قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی...» (18) تعبیر به «بیدی » دارد احتمال این که انسان اولی خلقت آن از طریق عوامل طبیعی گرچه عمال خداوند هستند را از بین می برد در نتیجه برداشتهایی از قبیل نظریه تکامل در مورد خلقت انسان مردود است. (19)
جواب: نسبة خلقه الی الید للتشریف بالاختصاص کما قال: «نفخت فیه من روحی » وتشبیه الید کنایة عن الاهتمام التام بخلقه وصنعه فان الانسان انما یستعمل الیدین فیما به یتم به من العمل » (20) یعنی نسبت دادن خلق به ید برای شرافت است و تثنیه بودن آن هم کنایه از اهتمام تام به خلقت آدم است.
طرح یک اشکال وجواب آن
نویسنده کتاب خلقت انسان می گوید: همان طور که در مقدمه ی کتاب ذکر شد راجع به خلقت انسان آنچه از زبان ادیان تقلید و یا تلفیق اخبار جعل شده در تورات شایع کرده اند این است که دو نوع بشر فقط از آدم پدید آمده و آدم هم دارای خلقتی خاص بوده ست خداوند هیکل آدم را از گل ساخته و سپس در آن روح دمیده و او را موجود زنده ای کرده است زوجه این آدم نیز به نحوی از خود آدم خلق شده این زوج توالدها کرده، نواده ی آنها به تدریج زیاد شده و از آنها بشر به وجود آمده است (21) بعد در چند صفحه با اشاره به آیه
«ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین » (22)
نتیجه می گیرد اصطفی به معنی برگزیدن و انتخاب کردن است و در نتیجه همان طور که نوح و آل عمران و آل ابراهیم از میان همنوعان خودشان انتخاب می شدند لذا آدم هم از میان همنوعان خودش انتخاب شده پس نوع انسان از آدم پدید آمده باشد مبنی درستی ندارد و در نتیجه انسان قبل از حضرت آدم چون هنوز دارای تشخیص و تمییز نبود مسؤول نبوده و بعد از آن به واسطه تشخیص و اختیاری که پیدا می کند مسؤول می شود (23) .
جواب: اصطفی در آدم به معنی دیگری است غیر از معنایی که مستشکل گرفته است که حتما باید گروهی باشند بعد اصطفی معنی بدهد بلکه اصطفی به معنی این که اول خلیفه از نوع انسانی حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسی که به وسیله او در توبه باز شد حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسی که شرع له الدین.... (24)
بقای نوع انسان از دیدگاه قرآن
با توجه به این که عمر انسان محدود می باشد بقای نوع انسان به چه صورت است از نظر قرآن بقای با نطفه می باشد در قرآن داریم :
«خلق الانسان من نطفة...». (25)
علامه طباطبایی می فرماید: مراد از خلق در این آیه نوع انسان است و نسل آدم می باشد و شامل حضرت آدم علیه السلام نمی شود. (26)
مخصوصا با توجه به آیه
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین » (27)
با توجه به این که خلقت اول انسان را در همین سوره در آیه قبل از این از خاک بیان می کند پس از آوردن این دو آیه در کنار هم صراحت آیه دوم در نژاد و نسل انسان مشخص می شود.
و آیه دیگر مراحلی را که نطفه طی می کند بیان می کند:
«ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله...» (28)
با توجه به این که در دو آیه قبل، خبر از خلقت اولی انسان می دهد و در آیه قبل جای نطفه که این مراحل را طی می کند مشخص می کند فهیمده می شود که این مراحل در رابطه با نطفه آن هم جهت حفظ بقای نوع انسان می باشد نه این که در اصل خلقت حضرت آدم ابوالبشر علیه السلام این مراحل طی شده باشد. ممکن است کسی بگوید که چه اشکالی دارد در مورد حضرت آدم علیه السلام هم بگوییم اصل آن از خاک است سپس در مرحله دوم همین نطفه و بعد مراحل بعدی می باشد.
علامه طباطبایی رحمه الله در پاسخ می فرماید:
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین »
فالنسل الولادة بانفصال المولود عن الوالدین و المقابلة بین بدء الخلق وبین النسل لا یلائم کون المراد ببدء الخلق بدء الخلق الانسان المخلوق من ماء مهین ولو کان المراد ذلک لکان حق الکلام ان یقال: ثم جعله سلالة من ماء مهین ». (29)
از کلام علامه رحمه الله این گونه فهمیده می شود که اولا: نسل، ولادت منفصل از والدین را می گویند .
ثانیا: از «مقابلة بین بدء الخلق و بین النسل » فهمیده می شود که سازگاری ندارد که انسان مخلوق اولی هم از نطفه خلق شده باشد و اگر منظور این بوده می بایست نسل دیگر برداشته شود. به ناچار باید بپذیریم که آفرینش از خاک درباره ی انسان اول و بعد همان گونه که از قرآن استفاده می شود انسانهای بعدی از نطفه که بعد خود نطفه تبدیل به مضغه و علقه... می شود خلق شده اند.
خلقت شگفت انگیز انسان در بعد مادی
درباره ی خلقت شگفت انگیز انسان با توجه به آیه قرآن که می فرماید:
«الذی احسن کل شی ء خلقه ». (30)
به چند نکته بسیار جالب که علم امروز به آن رسیده است اشاره می کنیم:
1. قلب که عضله ای تقریبا به حجم مشت گره کرده می باشد هر روز به طور متوسط 000، 110 بار می زند و حدودا 500،10 لیتر خون در بدن به جریان می اندازد.
2. طول رگهای بدن انسان در حدود 000،560کیلومتر است، یعنی مسافتی معادل یک برابر و نیم مسافت بین کره زمین تا ماه.
3. تعداد گلبولهای قرمز و سفید بالغ بر 25 تریلیون است اگر این گلبولها را روی هم قرار دهند طول آن حدود 500،37 کیلومتر یعنی فقط کمی کمتر از مدار زمین در خط استوا خواهد بود.
4. در مغز تعداد 14 میلیارد نرون (سلول عصبی) وجود دارد طول مجموع این اعصاب 000،480 کیلومتر یعنی دوازده برابر طول خط استوا است.
5. در کلیه انسان 200 میلیون کانال بسیار نازک وجود دارد و در آنها هر روز 500 لیتر خون تصفیه می شود.
6. طول روده ی کوچک 8 متر و قطر آن 3 سانتیمتر است و در هر سانتیمتر 3 تا 4 هزار برآمدگی وجود دارد که در نوک هر یک از آنها 3000 سلول قرار گرفته است.
7. در شبکیه چشم 75 میلیون سلول مخروطی شکل وجود دارد. (31)
8. عدد امواج قرمز نور که در هر ثانیه داخل چشم می شود 000،458 هزار میلیارد و عدد امواج رنگ بنفش هفتصد و بیست و هفت هزار میلیارد می باشد.
9. هر شخص معمولی 000،34 نوع آهنگ را می تواند تشخیص بدهد و می دانید تشخیص هر آهنگ به گیرنده و عصب خاص نیازمند است.
هدف از خلقت انسان
اگر هدف از خلقت به این معنی باشد که هدف خالق از خلقت چیست؟ یعنی خالق چه انگیزه ای دارد و چه چیزی عامل محرک او می باشد. به این معنی خالق نمی تواند هدفی داشته باشد. زیرا هدفی که برانگیزاننده فاعل است به این معنا است که چیزی که باعث شده است فاعل فاعل باشد چیزی است که فاعل در کار خود طبعا می خواهد به آن برسد و این مستلزم نقص فاعل است.
اما یک وقت، هدف از خلقت، فعل است; غایت فعل این است که هر کاری را در نظر بگیریم به سوی هدف و کمال است و برای آن کمال آفریده شده است این فعل آفریده شده که به آن کمال برسد نه فاعل این کار را کرده که خود به کمال برسد. در این صورت خلقت غایت دار، و بطور کلی ناموس این عالم چنین است که هر چیزی وجودش از نقص شروع می شود و مسیرش مسیر کمال است. مسئله این که غایت در خلقت انسان چیست بر می گردد به این که ماهیت انسان چیست و در انسان چه استعدادهایی نهفته است و برای آن چه کمالاتی امکان دارد. هر کمالی که در امکان انسان باشد انسان برای آن کمالات آفریده شده است. ما غالبا به صورت مفهومی کلی که درست هم هست می گوییم انسان برای رسیدن به سعادت آفریده شده است و خداوند هم از خلقت انسان هدفی ندارد و سودی نمی خواهد بلکه انسان را آفریده که به سعادت برسد. اما هدف در قرآن به صورت جزئی تر آمده است:
«ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون ». (32)
اگر بازگشت به خدا نباشد خلقت عبث است ، قرآن در آیات مکرر مسئله قیامت را با مسئله حق بودن و باطل نبودن خلقت و لغو و بازی نبودن خلقت توام کرده و در واقع استدلال کرده است. و در حقیقت این قیامت و بازگشت به خدا است که توجیه کننده خلقت این عالم است. و در جای دیگر تصریح دارد:
«ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ». (33)
در این آیه، قرآن عبادت را به عنوان غایت خلقت ذکر نموده است. (34)
باز در مورد دیگر تصریح می کند که هدف از خلقت چه می باشد، می فرماید:
«هو انشاءکم من الارض و استعمرکم فیها فاستغفروه ».
در اینجا اولا نفرموده «انشاکم فی الارض » یعنی نفرمود شما را در زمین آفرید فرمود: «انشاکم من الارض »یعنی شما را از زمین بیرون آورد، مثل این که اشاره است به همان معنی که زمین مادر دوم شماست; ثانیا فرمود: «و استعمرکم فیها» از شما عمران و آبادی زمین را می خواهد. (35)
چند پرسش و پاسخ
1.آیا همسر آدم علیه السلام هم از نوع خود آدم بوده است؟
پاسخ: با توجه به آیه
«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» (36)
علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید: منظور از«نفس واحدة » آدم و از «زوجها» زن او است و این دو پدر و مادر نسل کنونی انسان می باشند. و ظاهر جمله «و خلق منها زوجها» این است که می خواهد بگوید زوج این فرد هم مثل خودش از همین نوع است. و آنچه که در بعضی از کتب تفسیر ذکر شده که آیه در صدد بیان این مطلب است که جفت این فرد از خودش گرفته شده و خداوند او را جزء بدن وی آفریده است همان طور که در بعضی اخبار است که خداوند زن آدم را از یکی از دنده های وی آفرید هیچ شاهدی از خود آیه بر آن نمی توان یافت. (37)
2. آیا تاریخ عمر انسان هفت هزار سال است یا عمر آن از میلیونها سال هم تجاوز می کند؟
پاسخ: دانشمندان ژیولوژی(علم طبقات زمین) گفته اند که عمر انسان از میلیونها سال هم تجاوز می کند گرچه تاریخ یهود عمر انسان را بیش از هفت هزار سال نمی داند.
اما قرآن صریحا بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره ست یا این که قبلا هم ادواری بر اوگذشته که ما آخرین آنها هستیم گرچه می توان از آیه
«و اذ قال للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة...» (38)
استشمام کرد که قبل از این دوره ی کنونی ادوار دیگر نیز بر نوع انسان گذشته باشد. (39)
3. با توجه به این که افراد بشر به چهار دسته سفید پوستان و سیاه پوستان و زرد پوستان(مانند اهالی چین و ژاپن) و سرخ پوستان (مانند هندوان (امریکا) تقسیم می شوند چون اختلاف خون نیز هست بعضی گفته اند که به ناچار هر کدام باید مبدا خاصی داشته باشند پس مبدا نوع انسان لااقل چهار زوج است؟
پاسخ: اختلاف خون که آن را منشا اختلاف رنگ دانسته اند مفید نمی باشد زیرا با توجه به این که بحثهای طبیعی امروز مبنی بر تطور انواع است روی این مبنا چگونه می توان اطمینان پیدا کرد که اختلاف خون و رنگ مستند به تطور این نوع نباشد و در بسیاری از حیوانات مانند اسب و گوسفند و فیل و غیره تطورات مسلمی رخ داده است.» (40)
4. کشف قاره امریکا با بومیان که در آن زندگی می کردند خود باعث می شود که اصل انسان را بیش از یک زوج بدانیم، زیرا نمی توان احتمال داد که نسل بومیان امریکا که با مسافتی طولانی از ساکنین نیم کره شرقی جدا بوده اند با هم از یک نسل باشند.
پاسخ: عمر انسان آن طور که علمای طبیعی نوشته اند به میلیونها سال می رسد و آنچه را که تاریخ ضبط کرده بیش از شش هزار سال نیست بنابراین چه مانعی دارد که حوادثی در ماقبل تاریخ قاره امریکا را از سایر قاره ها جدا کرده باشد. و اینک آثار زیاد زمین شناسی در دست است که نشان می دهد به مرور زمان تغییرات مهمی در سطح زمین به وجود آمده است از قبیل تبدیل دریا به خشکی و خشکی به دریا و کوه به دشت و بالعکس. (41)
بعد علامه رحمه الله می گوید: قرآن تقریبا تصریح دارد که نسل موجود بشر به یک زن و مرد که پدر و مادر تمام افرادند می رسد و اسم مرد را حضرت آدم نامیده و اسم زن در قرآن نام برده نشده است. در روایات از آن تعبیر به حوا کرده اند. (42)
5. ممکن است گفته شود مراد از آدم در قرآن آدم نوعی است نه شخصی از آنجا که آفرینش هر انسانی از زمین منشا گرفته وبقایش هم بسته به زاد و ولد است به نام آدم نامیده شده و ممکن است این مطلب را از آیه
«لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا...» استفاده نمود. (43)
پاسخ: علاوه بر این که خلاف ظاهر آیات است، آیات دیگر آن را تخطئه می کنند مثلا آنجا که خداوند قصه آدم و سجده و ملائکه و امتناع شیطان از سجده را متذکر می شود. (44) مانند آیه:
«واذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس قال ء اسجد لمن خلقت طینا». (45)
پی نوشت ها:
1. پرتوی از قرآن:1/113.
2. المیزان، علامه طباطبایی،در تفسیر آیه 1 سوره نساء.
3. همان.
4. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
5.نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
6. علم و د ین، ایان باربور،ص 114 ترجمه خرمشاهی.
7. آل عمران/59.
8. سجده/7.
9. مؤمنون/12.
10. المیزان در ذیل آیه 12 سوره مؤمنون.
11. حجر/26.
12. الرحمن/14.
13. المیزان ذیل آیه مورد بحث.
14.مجمع البیان.
15.دهر/1.
16.روزگار.
17. مجمع البیان در ذیل همین آیه.
18. ص/75.
19. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
20. تفسیر المیزان در ذیل آیه مورد بحث.
21. خلقت انسان، ص 100.
22. آل عمران/33.
23. خلقت انسان،ص 107، 106، 105.
24. المیزان:3/165.
25. نحل/4.
26. المیزان در ذیل همین آیه.
27. سجده/8.
28. مؤمنون/14.
29.المیزان در ذیل آیه 8 سوره سجده.
30. سجده/7.
31. این 7 مورد از مجله «شاهد» شماره 139، شهریور 1366، ص 42.
32. مؤمنون/115.
33. ذاریات/56.
34. تکامل اجتماعی انسان،ص 70 به بعد، اثر استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله .
35. بیست گفتار، ص 74، شهیدمطهری، چاپ صدرا.
36. نساء/1.
37. خلاصه ای از آنچه علامه در تفسیر المیزان در ذیل همین آیه فرموده اند.
38. بقره/30.
39. المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء.
40. المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء.
41. همان
42. همان.
43. اعراف/11.
44. المیزان در ذیل آیه یک سوره نساء.
45. اسراء/61.